تمام آن روز ها
من به عشق نينديشيدم،
من،عشق را روبه رويم نگذاشتم،
ننگريستم،نگريستم،ننخنديم به آن.
آه!
چه فراموش كار بى رحمى هستم!...
Printable View
تمام آن روز ها
من به عشق نينديشيدم،
من،عشق را روبه رويم نگذاشتم،
ننگريستم،نگريستم،ننخنديم به آن.
آه!
چه فراموش كار بى رحمى هستم!...
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از نالهی من خفت و نه ماهی
شد آه منت بدرقهی راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سیاهی
یا نه تویی که سرخ شدی در لبان خود
تصویر شاعرانه ی لم داده روی میز
یک استکان لبا لب از آن لب به من بده
لب سوز باش ساکت و آماده روی میز
این دفتر گشاده مرا حرف می زند
گویی لبِ شما غزلی زاده روی میز
زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم
راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی
گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد
لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودانی
مي خواهي از اين کلبه تارم بروي
اين گونه غريب از کنارم بردي
يک لقمه نان هست که با هم بخوريم
امشب به خدا نمي گذارم بروي
شما کاربر فعال انجمن شدین و نمیدونین که نباید خیلی "ی" بدهین:دی
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز اید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
-----------------------------------
نه مهربان نمی دانستم... ممنون از تذکرتون... سعی میکنم... تکرار نشه...
اما چه ربطی به کاربر فعال بودن داره:دی
اخه همکار انجمنتوننقل قول:
اما چه ربطی به کابر فعال بودن داره:دی
که فامیل بنده هم هست
خیلی بدش میاد از ای نکه کسی ی بده:دی
تصميم دارم بال در بالت بيايم حيف
گم مي شود اين فرصت پرواز بي چشمت
كاري كه از دست غزل هم بر نمي آيد
حتي غزل هم جان نگيرد باز بي چشمت
حتي همين شعري كه خواندم راز خواهد شد
اصلاً ندارد جرات ابراز بي چشمت
نه بابا شوخی بود. تذکر چیه؟ ولی سعی بکنید:دی
چه ربطی داره؟ خیلی ربط داره. اگه قبول ندارید از همکار بخشتون بپرسید:دی
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
مژگان جان مهم نیست که خوششون میاد یا نه... از مشاعره چون خودم لذت می برم... دوست دارم باقی هم لذت ببرن...نقل قول:
من از مکاشفات زنی می آیم
هراسان کابوس هایی که در ازای چند لوبیای ناچیز...
یا هذیان هایی که گاهی جیغ می شد
در التماسی که
ما...در.. من گاو خوبی بودم
بعد ها
انبساط دردهام
سمت مردی می وزید
که توی جیب هایش نقشه ی هیچ گنجی نیست
و دارو ندارش باغچه ای ست که قرار است از لوبیای سحرآمیزش
دست مادر به خدا برسد
آخه مسئله اینه که همین همکار یه کاربر فعالو به خاطر اینکه زیاد "ی " میداد ، غیر فعالش کردن.