در ِدکانِ همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه، در ِ میخانهی تست
دستِ مشاطهی طبع ِ تو بنازم که هنوز
زیور ِ زلفِ عروسان سخن ِ شانهی تست
Printable View
در ِدکانِ همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه، در ِ میخانهی تست
دستِ مشاطهی طبع ِ تو بنازم که هنوز
زیور ِ زلفِ عروسان سخن ِ شانهی تست
تو با بوي بابونه جاري شدي در مسيرم
كبوتر تكاندي كه در بام باور اسيرم
سر راه شعرت پريشانيم شعله ور شد
و پيچيد احساس باراني ات در حريرم
هميشه كنار تماشاي من مي نشستي
و مي خواندي اي شاعر سبز روشن ضميرم!
می روم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیدهی کوته نظران
دل چون آینهی اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
نخفته ام ز خیالی که میزد دل من
خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست
///
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
تاريک و تاريکتر
نگاهها
دوخته شده به اين آينده لعنتي
که يک عرق سرد ناگهان تمام بدنم را به رعشه مي اندازد
تو
با خاطراتي که کثافت از سر و رويشان ميبارد
با زيبايي.که ديگر از ان هم خبري نيست
با عشق.که انگار يادت رفته
...
چه سلامهاي شيريني بود
چه هراسهاي لذت بخشي
چه دستهاي گرمي بود.
...
سلامتي هميشگي
دروغهاي هميشگي
دروغ
دروغ
دروغ
دروغ
...
عشق و نفرت...
تیر از غمزهی ساقی سپر از جام شراب
با کماندار فلک جنگ وجدالی کردیم
غم به روئینتنی جام می انداخت سپر
غم مگو عربده با رستم زالی کردیم
من شکسته تو شکسته
از گذشت عمر و خسته
جای پای روزگار
روی گونه هام نشسته
تو نگاه تو
تو نگاه من
رنگ باوری نمونده
دست زندگی گرد حسرتی
روی چهرمون
نشونده
هم رهِ همهمهی گَلّه و هم پای سکوت
هم دم ِ زمزمهی نایِ شبانی، گل ِ من
دم ِ خورشیدو نم ِ ابری و با قوس قزح
شهسواری و به رنگینه کمانی، گل ِ من
نگاه کن شاعر ! به اندازه ي مشت هاي تو
ماه به افق هاي فردا پاشيده اند
آنقدر که در وسعت آسمان
پرواز ممکن است
و در تپش نگاهت
عبور کبوتر در چشم هاي تفنگ گم نمي شود
و من هنوز پس مانده ي پر ها را بر رد پاي پرواز نديده ام
نگاه کن شاعر ! وقتي عطش در دستهاي خالي تو تکثير مي شود
ريشه هاي گندم به فاجعه مي خندند
و تمام ابرها کرت کرت مي بارند
نگاه کن که در تلاقي سبز حوصله ي تو
رويش گناه آدم را چقدر آشنا معنا مي کند
آن قدر که براي دوباره روييدن
خلاصه چشمهاي تو........
وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دل های غم پرورد کو؟
ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟