ما گذشتیم از چمن چون صبح و ماند
در دِماغ غنچه بوی گام ما
آنچه در کار دو عالم کرده اند
می توان خواند از سواد جام ما
منزلت بین صبح دولت می برد
کاسه ی در یوزه پیش شام ما
حاصلی غیر از پریشانی نداشت
سبزه ای رویید گر از بام ما
Printable View
ما گذشتیم از چمن چون صبح و ماند
در دِماغ غنچه بوی گام ما
آنچه در کار دو عالم کرده اند
می توان خواند از سواد جام ما
منزلت بین صبح دولت می برد
کاسه ی در یوزه پیش شام ما
حاصلی غیر از پریشانی نداشت
سبزه ای رویید گر از بام ما
از اين همه ادعا بدم آمده است
از گيتي بي وفا بدم آمده است
از آنچه به خاطرش دلي تنها را
بايد بکنم فدا بدم آمده است
از گفتن يک دروغ بي ريشه و گنگ
آن هم به خودم-خدا-بدم آمده است
هي مي شکند سکوت بغضم هرجا
از گريه بي حيا بدم آمده است
سخت است ولي مي گذرم از همه چيز
از لحظه انتها بدم آمده است
بايد بروم سفر خداحافظ-من!
از سفسطه و ريا بدم آمده است
از قصه تکراري خود دل سيرم
ازپرسش اين چرا؟ بدم آمده است
تنگ چشمی پرده ي خواب فراغت می شود
آسمان تیغ ادب در چشم سوزن می کند
درد هجران را معلم چاره ای جز گریه نیست
جام چون افتد تهی از باده شیون می کند
در بهاران سری از خاک برون آوردن
خندهای کردن و از باد خزان افسردن
همه این است نصیبی که حیاتش نامی
پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن
نه شرقيم نه غربي شمالي شماليم
غرق در بزم و عاشق درخت و شاليم
چشمه و رود و عاشق در دريايم
كجايم اهل اين ديار و اشنايم
تقديم به همه شمالي هاي عزيز ساري تا كردكوي
م.ط
شما ساروی هستید
میازار موری که دانه کش است...
شما ساروی هستید؟
میازار موری که دانه کش است ...
نقل قول:
من اتفاقي ديگرم دردي عجيبم
با معني دنيايتان خيلي غريبم
بيزارم از دلخوشكنك هايي كه داريد
از اين تب و تاب شماها بي نصيبم
شايد حسادت مي كنم با دلخوشي تان
شايد خودم را گاهگاهي مي فريبم
حتي به خود شك مي كنم شايد نباشم
يعني منم از ريشه تكرار سيبم
آن گاه چشمي سرد مي آيد كنارم
دستي به پشتم مي زند من روي شيبم
نه نه نمي خواهم كه دستم را بگيريد
وقتي كه با تنهايي خود هم غربيبم
من جوانو اين دنياخزان
تو بگو از درد دنيا به كه بنالم
كه هر چه درد هست از من هست
تو هم مثل من منال كه بي مال است عاقبت
ارامش
لحظه اي درنگ كنيد
همراه من بگويد
ارامش
دوباره بگويد
ارامش
ارامش
به بي كران فكر كنيد
فقط سفيد سفيد
.
.
.
حالا موسقيش را گوش كنيد
چه مي نوازد
ارامش
حالا با هم بگويم
زيباي
دنيا زيباست
و اين بار به اطراف نگاه كنيد
درست بنگريد
سايه ها را ببينيد
حالا به ارامش رسيديد
و اين بار گوش فرا دهيد
به جريان هاي تپنده وجودتان ضربان قلبتان
توپ توپ توپ
حالا به چه فكر مي كنيد
قطعه دوم رو خوب بخون شايد كمكي بهت كرد
عزيزجلو محل سكونت نوشته بندرگز من از مازني هاي استان گلستانم
در غريب شب اين سوخته دشت
من و غم ، آه . . چه بر من بگذشت
كاروان گم شد و خاكستر ماند
كركس پير دل من مي خواند :
گره كور غمم ، بازم كن
قصّه پايان ده و آغازم كن
دست پيش آر كه رفتم از دست
دامنم گير كه هيچم در هست
بكشان بر سر بازار مرا
جان فداي تو بيازار مرا
زندگي چيست ، سراب است سراب
نقش پاشيده بر آب است برآب
آرزو گوركن دشت جنون
نانش از عشق و شرابش از خون
جغد پيريست سعادت در قاف
نغمه اش لاف و همه لاف گزاف
زندگي چيست مرا ياد بده
آنچه مي دانم بر باد بده
باد آواره به كوهستانم
بذر پاشيده به سنگستانم