-
تو كه نباشي زندگي پوچ است ! پوچ است !
و تا هميشه داغدارم ، داغدارم !
تو كه نباشي مثل برگي مرده در خويش
خود را به دست باد و باران مي سپارم
در بين اين ديوارهاي سرد و بي رحم
بي تو اسير يك سكوت مرگبارم
باور بكن تنها تويي بود و نبودم
باور بكن تنها تويي دار و ندارم
ديگر مبادا دوري از تو آه ….بانو !
مي ميرم از اينكه نباشي در كنارم
-
مرا تا پای میپوید طریق وصل میجوید
بهل تا عقل میگوید زهی سودای بی حاصل
عجایب نقشهابینی خلاف رومی و چینی
اگر با دوست بنشینی ز دنیا و آخرت غافل
-
لالهء سرخ دشتهاي غمم
سوختم،باغبان،گلابم كو؟
كاشكي آينه زباني داشت
تا بگويد به من شبابم كو
مانده ام خسته در خجالت باغ
برف مي باردآفتابم كو؟
باز شب آمد و پريشانم
دخترم! قرصهاي خوابم كو؟
روزي از سهره اي غريب بپرس
كه درآتش، دلِ كبابم كو؟
-
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بیخویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها
-
اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است
ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است
بر آن سريم كزين قصه دست برداريم
مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است
كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند
كه از تو - از تو بريدن چه قدر دشوار است
مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم
نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است
-
تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب
میزنی تو زخمه و بر میرود
تا به گردون زیر و زارم روز و شب
-
باورم نمیشه که دستات تویه دست من نباشن
رو در و دیوار خونه گرد تنهایی بپاشن
تو همونی که میگفتی تو دنیا هیچکس مثل من پیدا نمیشه
تو همونی که میگفتی قلبم ماله تو باشه واسه همیشه
باورم نمیشه که چشمات بره ماله دیگرون شه
با غریبه آشنا شه با غریبه مهربون شه
تو همونی که میگفتی تو دنیا هیچکس مثل من پیدا نمیشه
تو همونی که میگفتی قلبم ماله تو باشه واسه همیشه
-
هميشه همين طور است کمی به سحر مانده که دلهره می ريزد در اين دل درمانده
چگونه؟ چه می دانم! يکی مثلاً اينکه از آنچه که بايد کرد هزاره دگر مانده
يکی مثلاً اينکه چگونه نگه دارم امانت ياران را به چنگ خطر مانده
يکی مثلاً اينکه به خاک فرو خفتند و خون قلم هاشان به کوی و گذر مانده
چه سرخ و چه عطر آگين، شکفته ولی خونين، گلی که جدا از بن کنار تبر مانده
خشونت اين آزار، اگر کم اگر بسيار، چو خنجرتان سوزند ميان جگر مانده
-
همه چيز مرا به سوي تو ميآورد
گويي هر آنچه كه هست
رايحه روشني رنگ
قايقهاي خردياند
راهي جزيرهي تو كه چشم به راه منند.
-
دوست،اي دوست! مرا شب- همه شب-دست بگير
بس كه فانوس غزل هاي درخشان دارم
نيست در كوچه ى آيينه، غباري در كار
روز و شب، در گذر عاطفه باران دارم