یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
Printable View
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم
از جهان پر زده در شاخ عدم لانه کنم
مرغ بهشت بودم و افتادمت به دام
اما تو طفل بودی و از دست دادیم
چون طفل اشک پردهدری شیوهی تو بود
پنهان نمیکنم که ز چشم اوفتادیم
مجنون منم – و – اينكه دعا مي كنم خودت
فكري براي ليلي اين داستان كني
یاری که دلم خستی، در بر رخ ما بستی
غمخواره ی یاران شد، تا باد چنین بادا
هم باده جدا خوردی، هم عیش جدا کردی
نک سرده ی مهمان شد، تا باد چنین بادا
چیزی یادم نیومد:دی
آبــــروي عشقـــو بـردي
ديگـــه عاشقي کدومـه
ديگه عاشقت نمـي شم
آخــه قلــب تــو سياهــه
:دی
هدهد گرفت رشتهی صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانهی تو بود
برخاست مرغ همتم از تنگنای خاک
کو را هوای دام تو و دانهی تو بود
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکنمن در کنار توست اگر چشم وا کنی
یک مدتی ارکان بُدی، یک مدتی حیوان بُدی
یک مدتی چون جان شدی، جانانه شو، جانانه شو
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن، بیچانه شو، بیچانه شو
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
هی کار دست من بدهد چشم های تو
هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود