هر روز به ياد مستي و سر خوشي
به ياد ان روزهاي ديوانگي
امروز را نشسته ام
چند كلمه ي تكراري
هجاهاي كوتاه و بلند
شعر نو به دنبال كلمات
Printable View
هر روز به ياد مستي و سر خوشي
به ياد ان روزهاي ديوانگي
امروز را نشسته ام
چند كلمه ي تكراري
هجاهاي كوتاه و بلند
شعر نو به دنبال كلمات
بسم رب شهدا!
ترا می پرستیم تنها و بس . . . . . نداریم به غیر از تو کس
بشو هادی ما به راه درست . . . . . ره آنکه منعم ز نعمات توست
نه آنان که خشمت برایشان رواست . . . . . نه آن ها که هستند گمره زراست
(سوره توحید - آیه 5 ، 6 و 7)
تنديسها را ميبينم
از تكه سنگهاي باستاني
دست بر تنشان ميزنم
تن تو پاسخم ميگويد
...
بسم رب شهدا!
دگر باره از او بتابید رو . . . . . که بس نا سپاس است انسان بر او
واسه جشن دلتنگی ما
گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو
هم زمین هم ستاره بد بود
دمدمه این نای از دم های اوست
های و هوی روح از هی های اوست
محرم این هوش، جز بی هوش نیست
مر زبان را مشتری، جز گوش نیست
گر نبودی ناله نی را ثمر
نی جهان را پُر نکردی از شکر
بسم رب شهدا!
ره ایزد خویش بگذاشتم . . . . . بسی ظلم برخود روا داشتم
همه وعده های خدا را به جهل . . . . . تمسخر نمودم چه آسان و سهل
(سوره الزمر - نیمی از آیه 56)
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی
تا بشنوی نوای غزل های دلکشم
ساز صبا به ناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو میکشم
شده در این دل من
جلوه ی رنگی پیدا
نفسم از اثر خاطره اش
حبس شده
من در آغوش کمانی
که مرا در نگهش
کرده طلسم
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر
گذر هفت جدا
رنگ دل گمشده
را می بینم
بغض من در خوش جشن شب
سی گل عشق ،
کودکان
چون شده قربانی این
شهر کبود
کشته از موشک نابودگر
جغد ستم
تا به ابد
بشکسته
رنگ این تیرگی جور زمان
نیست در آغوش کمان
فقط این هفت جدا
رنگ شب نور سپید
بازی پرتوی خورشید
و غم اشک سپهر است
که در این دل خود
می بینم
بسم رب شهدا!
مرا ساز عامل بر آن راست کار . . . . . که آن را پسندی تو ای کردگار
هم از رحمت خود چو صالح عباد . . . . . مرا نیز ساز نیکو دراد