ساکن منطقه عقـل
چه میداند که؟
عشق، در لحظه اقامت دارد...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Printable View
ساکن منطقه عقـل
چه میداند که؟
عشق، در لحظه اقامت دارد...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مے شَـــــود ڪَمـــے بـــــــﮧ یـــــــادَم بـاشے ؟ ؟ ؟
مے دانَــــــم ڪــار دارے سَـــرَت شُلــــوغ اســــــت
فَقَــــط لَحــــظِــــﮧ اے بـﮧ ذِهنَــــت خُطــور ڪُـنَــد ، ڪِـﮧ یڪــ جــایـــے
ڪَســـے . . . وَقــتِ خــوابَـــش ، ، ، بَـــراےِ تـــــــــو اشڪ مے ریـــــــزَد
ڪــافیســـــت .
ایــטּ روزهــــا دُنیـــا ، دنیـــاےِ بــے قَـــــراریهـــاستـــ ..
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر از لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است برجریده عالم دوام ما
...
حافظ
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس؛که یک لحظه تماشای تو رؤیاست
:n29:
اگـــر دیگر در کنارتـــ نیستم
به این معنی نیستـــ که به یادتـــ نیستم
من همیشه در یاد تو
ولی
دور از خودتـــ
در هر لحظه از ثانیه های خاکـــ گرفته ی با تو بودن
در رویاهای کودکانه ام
در ساحل آرزوهایمانــ
با تو قدم می زنم...
با هر زبانی گفتم "دوستت دارم" باورت نشد
باورت نشد
نمی دانم! زبان من مشکل داشت یا باورهای تو
می دانم که مشکل از زبانم نبود
چرا که بارهای بار با نگاهم گفتم
با صدایم گفتم
با سکوتم گفتم
گفتم و گفتم و گفتم
ولی...
این بار با زبان دیگری می گویم
با زبان قلمم
می نویسم تمام برگهای سفید دفترم را
با جمله ایی کوتاه:
"دوستت دارم"
شاید زبان قلمم از زبان قلبم گویاتر باشد
به هیچ روزی پس ات نمـــ ــــ ـی دهم ،
به هیچ ساعتی ،
به هیچ دقیقه ای ،
به هیچ ثانیه ای
به هیچ هیچی !
سخــــ ــــت چسبیده ام تمامت را....!.
در من تمام توست...!.
و در تو تمام انچه که دوست دارم''
وقتی که به نفس نفس می افتم
دیگه حتی از چشمهام هیچ اشکی نمی باره..
وقتی بغضم توی گلو قفل میشه و
نمی ذاره که این اشک بباره
ساعت ها من رو خیره می کند
دیوار زندگیمو مثل آسمون شب ،تیره می کنه...
حالا منم و حسرتــِ یه لحظه با تو بودن
منــ و سکوتـــِ غم و
یه عمر بی تو بودنــــــ
.............................................
گفتی که هزاران رودخانه اشک ریختی
ولی حالا دیگه می خوای شنا کنی و به ساحل برسی
ولی منو غرق در اشکهام تنها نزار
حالا از تو می خواهم که یک فرصت به من بدهی
من در کنارت خواهم بود
وقتی میخوای نفس بکشی من هوای تو می شم
من در کنارت خواهم بود
برات زندگی می کنم و بخاطرت می میرم
خورشید رو از آسمون بخاطرت می دزدم
کلمات نمی تونن نشون بدن که عشق من چه کارهایی برات حاضره انجام بده
من در کنارت خواهم بود
می دونم که میدونی ما اوقات خوشی با هم داشتیم
ولی حالا خودشون رو مخفی کردن
میتونم فردا رو بهت قول بدم
ولی می خوام ذره ایی از تو باشم
عزیزم وقتی تشنه ای من آب برای تو می شم
من در کنارت خواهم بود
دلتنگی چه حس بدی است....
تنهایی چه حس بدی است
کاش...
پاره ای ابر میشدم
دلم مهربانی می بارید
کاش نگاهم شرار نور میشد
اشتی میدادش
و
که دوست داشتن چه کلام کاملی است
و
من...
چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] رها کردی چرا دســـــت و دلم را ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] به خاک و خون کشیدی حاصلم را [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مرا تو میکشی صـــــــــدبار در روز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ولی من دوســـــــت دارم قاتلم را [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیر نیستـــ ؟
همیشه می ترسیدم از روزی که بیایی و من ... نباشـــم
دیر شده... من دیگر آن انسان قبلی نیستـــم
شاید همین حالا قصــد رفتن کردم...
شاید یادت را به دستـــ دیوار ها سپردم
شاید خاطراتتـــ در دلم سوختــ و خاکستـــر شد
دیر شده.... حتی اگر بیایی من باشم ..
دیگر آن کودکـــِ دلرحم و خندان نیستـــم
همه را خوب شناختم
زمانی که لبــه پرتگاه بودم و با نگاه تو سقوط کردم ...
هیچکس دستان مرا نگرفتـــ و
تنها یکــ دست به سمتم دراز شد که آن هم مرا به پایین انداختـــ...
چه دوستان خوبی...
تو که نیستی همه فریبم می دهند...
دیر شده ... بیا تا از نو ببسازیم ...
" تـــو "
شـــب همــ ڪـ ه بــاشی،
"مــטּ "
ســـتاره می شـــومــ،
می چســــبمــ،
بـ ه پــیرهــــنِ ســـیاهـتـــ!
ツツツღ♥ღ♥ ღ♥ღ♥ღ♥ ღ♥ツツツ
به من بگو چرا میری بگو گناه من چیه؟
عکستو آغوش می گیرم اشک تو چشام حلقه میشه
ازم بریدی مگه ازم چی دیدی؟
بغض صدامو چرا تو نشنیدی؟
دارم میخونم با یه دل شکسته
ببین دل من هنوز به پات نشسته
ازم بریدی من که برات میمردم
کدوم گناهوکردم که پاشو خوردم
چشمامو هرشب به یاد کی ببندم؟
برام چی مونده به دل خوشیش بخندم؟
باز یادت میکنم تا نگویی بی وفاست/از تو دورم ولی این دل همیشه با توست . . .
فردا بیا دادگاه تکلیفمون معلوم بشه/ تیر مرامت خورده به قلبم/ رضایت بی رضایت
هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو/دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هوا را هر چقدر نفس بکشی
باز برای کشـــــــــــیدنش بال بال میزنیــــ
مثل تــــــــــــــــو
که هر چقـــــــــــدر باشی
باز بایــــــــــــد باشی...
در سمت تــــــــــــــوام،
دلم باران، دستم باران،
دهانم باران، چشمـــــــــــم باران...
روزم رابا بندگی تو پاگشا می کنم...
هراذانـــــــــی که می وزد،
پنجره هــــــا باز می شوند...
یاد تو کوران می کند...
هر اسم تو را که صدا می زنم....
مــــــاه در دهانم هزار تکه می شود...
کاش من ،همـــــــــــــه بودم...
باهمه ی دهان ها ترا صدا می زدم...
کفش های ماه را به پا کرده ام...
دوباره عـــــــازم توام...
تا بوی زلف یاردر آبادی من است...
هرلب که خنده ای کند...
از شادی من است...
زندگی باتوست...زندگی همین حالاســــــــــت...
محمد صالح اعلا
من فردا مسافرم ...مسافر شهر عشق
زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف
زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز ...عشق و ديگر هيچ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اون که داری بد باهاش تا می کنی
سنگ صبور غمه و خبر نداری
اون که داری پشت پا بهش می زنی
پشت پا خورده نامردی و خبر نداری
اون که داری بوته اش رو از ریشه در میاری
ریشه اش در خاک خشکیده و خبر نداری
اون که داری از جاده بیرونش می کنی
واژگون شده عشق و خبر نداری
اون که داری دلشو می شکونی
دل شکسته ترین و خبر نداری
باور نکن تنهایی ات را / من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیکتر تو / از تو به تو نزدیکتـــر من
باور نکن تنهایی ات را / تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه عشق / بر دوش هم سر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد / باور نکن تنهایی ات را
هر جای این دنیا که باشی / من با توام تنهای تنها
من با توام هر جا که هستی / حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظــه یک روز / با هم در این عالم نباشیم
دورا دور عاشقت شدم
دورا دور نگرانت بودم
دورا دور عشق ورزیدم
و حال
عاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگری را
دورا دور می بینم
و از همین دورا دور می میرم !
خدایا تو در باور یک یک ما جا داری/
در پسِ هر نفس سرد و غم انگیز دلم جاداری
تو به من از نفس گرم ، تو نزدیک تری/
تو که از ،شمع وجود همه نزدیک تری
تو که با هر نفسم می روی و می آیی/
تو که وقتـــِ غم و تنهایی من می آیی
تو بمان، با من بمان ، تنها تو ، که تنها شده ام/
تو فقط با من بمان هر لحظه ، که تنها شده ام
من از آرام ترین صبح دل انگیزِ سحر خسته شدم/
من که با این همه آسودگی از صبح و زمین ، خسته شدم
خدایا تو بمان با من و تنها تو بمان/
تو بیا در پسِ این خانه ی بی تو ،تو بمان
n.pineapple
مانند یک بهار…. مانند یک عبور….
از راه میرسی و مرا تازه میکنی.
همراه تو هزار عشق از راه میرسد
همراه تو بهار…
بر دشت خشک سینه من سبز میشود.
وقتی تو میرسی….
در کوچه های خلوت و تاریک قلب من … مهتاب میدمد…
وقتی تو میرسی…
ای آرزوی گم شده بغض های من…
من نیز با تو به عشق میرسم…
هی فلانی!
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
هرجا که دلت میخواهد برو…
فقط آرزو میکنم
وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
و اما من…
بر نمیگردم که هیچ!
عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!
بیا مثلِ دو تا خط موازی
دور از معادلات ِ پوچ و پیچیده
جایی بیرون از تخته ی سیاه
قرار بگذاریم
هر چقدر می توانی از حساب و کتاب،
دوری کن
آدم ها همگی معلم ریاضی هستند
آسوده دو و دو را چهار صدا می کنند
ولی من و تو را که همیشه در آغوش هم بودیم
جمع نمی بندند
گردش زمین به دور خورشید را قبول دارند
ولی برای منی که روز و شب
دور تو می گردم
سخت می گیرند
ازم آرام رو بگیر راحت دنیام رو بگیر
از لبم جام و بگیر و دلخوشی هام رو بگیر
اما احساسی که من بهش دارم ازم نگیر
میگن باد آورده رو باد می بره
اما
تو که با پای خودت آمده بودی ...!!!
دوستان نظم تاپیک رو رعایت کنید انتقاد و نظرتون رو میتونید در پروفایل یا پیام به اطلاع هم برسونید
پست هایی که ارسال میشه درصورت مغایرت با قوانین حذف خواهد شد
تشکر از توجه شما
غریب تر از مردی که اشک می ریزد
زنی است که هنوز نمیداند چگونه آرامش کند ...
ای شب، به پاس صحبت دیرین، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریم
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید، بشتابد به یاریم
ای دل، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
ای شعر من، بگو که جدایی چه می کند
ای چنگ غم، که از تو به جز ناله بر نخاست
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ای روشنان عالم بالا، ستاره ها
رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا جان من ز من بستانید بی درنگ
یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید
آری، مگر خدا به دل اندازدش که من
زین آه و ناله راه به جایی نمی برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم
آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من، همه چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
میدانم
حالا سالهاست که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری آن همه صبوری
من دیدم از همان سرِ صبحِ آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازهی نعنای نورسیده میآید
پس بگو قرار بود که تو بیایی و ... من نمیدانستم!
دردت به جانِ بیقرارِ پُر گریهام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟
حالا که آمدی حرفِ ما بسیار،
وقتِ ما اندک،
آسمان هم که بارانیست ...!
به خدا وقت صحبت از رفتنِ دوباره و
دوری از دیدگانِ دریا نیست!
سربهسرم میگذاری ... ها؟
میدانم که میمانی
پس لااقل باران را بهانه کُن
دارد باران میآید.
مگر میشود نیامده باز
به جانبِ آن همه بینشانیِ دریا برگردی؟
پس تکلیف طاقت این همه علاقه چه میشود؟!
تو که تا ساعت این صحبتِ ناتمام
تمامم نمیکنی، ها!؟
باشد، گریه نمیکنم
گاهی اوقات هر کسی حتی
از احتمالِ شوقی شبیهِ همین حالای من هم به گریه میافتد
. چه عیبی دارد
! اصلا چه فرقی دارد
هنوز باد میآید، باران میآید
هنوز هم میدانم هیچ نامهای به مقصد نمیرسد
حالا کم نیستند، اهلِ هوای علاقه و احتمال
که فرقِ میان فاصله را تا گفتگوی گریه میفهمند
فقط وقتشان اندک و حرفشان بسیار و
آسمان هم که بارانیست ...!
.
.
.
.
یادت هست؟
گفتی نشانی میهن من همین گندمِ سبز
همین گهوارهی بنفش
همین بوسهی مایل به طعمِ ترانه است؟
ها ریرا ...!
من به خانه برمیگردم،
هنوز هم یک دیدار ساده میتواند
سرآغازِ پرسهای غریب در کوچهْباغِ باران باشد.
"سید علی صالحی"
از دفتر: نشانیها / نشانی اول
چه حماقتی است که مرا میرانی
و باز احمقانه میخواهمت ... !!!
عجب غرور بی غیرتی دارم !!!
ازشــــوق رسیدنم به تو ،ثانــــیه ها در تپــــــــشند
چگونه می توانی از ســـاعـــــت آویــــزانهم بی احســـــاس تر باشی؟
یه وقتهایی هم هست..که باید حقت را در بشقابی بریزی
و بگذاری جلوی کسی که دیوانه وار دوستش داری
و لقمه هایش را به تماشا بنشینی و لذت ببری و دم نزنی..!
...
یه وقتهایی هم هست..باید آزارش بدهی..انقدر که اشک بریزد
و خودت را در لذت منت کشی های بعدش غرق کنی..!
...
یه وقتهایی هم هست..که باید خودت را به خواب بزنی و وانمود کنی
صدای زنگ ساعت را نشنیده ای..و او صدایت بزند..و او با آماجی از "م"
های مالکیت صدایت بزند..!
...
یه وقتهایی هم هست..که باید وانمود کنی سرد است..
و خودت را محکم به آغوشش بچسبانی و دستانت را به دستان او بدهی
تا "ها"یشان کند..تا گرم شوند..تا گرم شوی..!
...
یه وقتهایی هم هست..که باید دیر کنی..تا نگرانت شود..مدام شورت را بزند..!
...
و یه وقتهایی هم هست..که باید بگویی " دوستت دارم "
تا بخندد..تا فراموش کند تمام دیوانه بازی هایت را..!
...
بشنـو این نی چون شکــایت میکـــنـد
از جـداییــهـــا حکـــــایت مـــیکــــنـد
کــــز نیستـــان تـــا مـــــرا ببریــــدهانـد
در نفیــــــرم مــــــرد و زن نالیـــــدهانـد
سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق
تـــا بگـــویــم شـــرح درد اشتیـــــاق
هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش
مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم
جفــت بــدحالان و خوشحالان شـــدم
هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من
از درون مـن نجســت اســـرار مــن
ســـر مــن از نالـــهی مـــن دور نیست
لیـک چشم و گوش را آن نور نیست...
مولوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بمان با من که بی تو صدای خسته ای در بادم
در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم ،
شبیه برگ پاییزی پر از احساس دلتنگی ،مانند یک دریا ، زلال و صاف و بی رنگی ،نگاهت بیقرار کیست؟ تو ای خاتون دریاها ،تو ای محبوبه شبها ، تو ای زیباتر از رویا ،چه شبهایی که من بی تو خزان عشق را دیدم ،ولی از عشق گفتم باز، کنار غصه روییدم ،بلور اشک های من همان آغاز تنهایی ست ،مرور خاطرات دل عجب تکرار زیبایی ست.
زیاده خواه نیستم !
جاده ی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .. یک کلبه ی جنگلی..
یک میز کوچک چوبی با دو تا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ..
کمی هیزم.. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] .. مهِ جنگلی..
کمی تاریکی ِ محض.. کمی مستی.. کمی مهتاب..
و بوی یـار.. و بوی یـار.. و بوی یـار ...!
تـو باشی
مـن باشم
و ...هــیچ !
دنــیـا هم ارزانی خودشان ...♥
ای کاش میتوانستم بگویم که با من چه میکنی ...
تو جانی در جانم میآفرینی
تو تنها سببی هستی که به خاطر آن
روزهای بیشتر، شبهای بیشتر و سهم بیشتری از زندگی میخواهم
تو به من اطمینان میدهی که فردایی وجود دارد ..
تو .... فقط تو عشق....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تنـهـــايي خيــــلي [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] امـــا
دونفـــــرش...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ؟
رفتنت.......
نبودنت........
نامردیت........
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نه واسم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ......
فقط یه بغض داره خفم میکنه......
چه جوری نگات کرد .....که منو تنها گذاشتی؟؟