شناسنامه ام را گم نکرده ام
نامم را اما…از یاد برده ام
از دهان تو
که نمی شنوم…
ساره دستاران
Printable View
شناسنامه ام را گم نکرده ام
نامم را اما…از یاد برده ام
از دهان تو
که نمی شنوم…
ساره دستاران
کربلا منتظر است
کربلا منتظر است
کربلا منتظر است
کربلا منتظر است
کربلا منتظر است
…………………
…………………
چه بگویم به این سربازها
به پیر
به پیغمبر
به اهواز می رود این اتوبوس…
نقل قول:چه جالبنقل قول:
يك شعر و دو پست
می گذرند و می گویند :
" چقدر عجیب عاشق شدی "
و من بی توجه به گفته ها ٬ منتظرم تا تو بیایی٬
با طنین فراموشی نبودن ها .
ولی کم کم تیک تاک ثانیه های انتظار به من فهماند٬
چقدر دیر است!!!!!!
و دیدم که تو هرگز نمی ایی
نمی خواهم باور کنم که حالا ٬میان اصوات خاموش اشک
همه می گذرند و می گویند :
" چقدر ساده فراموش شدی"
شیشه ی هر پنجره ای را که می شکستم
تاوانش کتک بود
تنها یک بار کتک نخوردم
روزی که همه ی شیشه های شهر را شکستم
چشمان مشتاق یک دختر
از پشت تاریک ترین پنجره
به من لبخند زد
و مرا از آخرین خواب کودکانه بیدار کرد
لاک پشتی که دیروز
پروانه ای را سواری داد و
عبور کرد از کنار کودک
امروز ، تنها
از کنارم گذشت
رد پاهایش روی این کاغذ
به شکل بال پروانه ها نیست ؟ ...
با دوچرخه در شهر می گردم
از بلندی زینش که به پشت بام خانه ها می رسد
و از کوتاهی مسافت ها
حیرت نمی کنم
از حضور فرشتگان که لبخند می زنند مدام
و از غیبت ناکسان
حیرت نمی کنم
پیش از طلوع خورشید
دوچرخه را بر درختی تکیه می دهم
بیدار می شوم
و با بهتی مانوس
سوار بر صندلی چرخ دار
می رانم خود را
تا نیمه شبی دیگر
دیروز در خیابان
زنی که چشمانش هیچ شباهتی به چشمان تو نداشت
لبخند زد به من
آهسته نزدیک شد
و با صدایی که هیچ شباهتی به صدای تو نداشت
صمیمانه پرسید :
ما یک دیگر را کجا دیده ایم ؟
در آن قصه ی ناتمام نبود ؟
نمی دانم ؛ چرا آن زن
ناگهان تو را به یادم آورد
و گفتم : چرا !
در آن قصه بود ...
در تاریکی شب
از پشت پنجره ی قطار
در جست و جوی چه بودم ؟
گم شده ام که بود ؟
در ایستگاهی متروک
نشانی خدا را
کدام زاهد در جیبم گذاشت
و در مقصد
کدام کافر
جیبم را زد ؟ ...
خسته تر از باغم
ـ در پائيز ـ
***
رسم زيبای هر سال
- پائيز -
***
خيس برگ
وقتی از پائيز
برگشته بودم.
***
پائيز ما
برگ ريزانی داشت
که هيچ زمينی نديده بود.
***
رفتی
و تپه ها
به پائيز نگريستند.
***
بی تو
پائيز
پر از خستگی پنجره است.
***
آينه ای
دردستان باد
پژمرد.
***
برخيز
پائیز
از سرمان گذشت!
***
پرستوی من
تو
واینهمه پائیز !!؟
***
وقت بادها
کوچه ؛
لبريز پرستو
دل من ؛
لبريز درد.
***
مثل يک ياس
که سخت گريسته باشد
پائيز
به من نگاه می کند.
***
مردی
در درختان پائيز
سرگذاشت
و گم شد.