ما دو سه رند عشرتي جمع شديم اين طرف چون شتران رو برو پوز نهاده در علف
از چپ و راست مي رسد مست طمع هر اشتري چون شتران فكنده لب مست و برآوريده كف
غم مخوريد هر شتر ره نبرد بدين اغل زانك به پستي اند و ما بر سر كوه بر شرف
Printable View
ما دو سه رند عشرتي جمع شديم اين طرف چون شتران رو برو پوز نهاده در علف
از چپ و راست مي رسد مست طمع هر اشتري چون شتران فكنده لب مست و برآوريده كف
غم مخوريد هر شتر ره نبرد بدين اغل زانك به پستي اند و ما بر سر كوه بر شرف
فغاني گرم وخون آلود و پردرد
فرو مي پيچيدم در سينه تنگ ،
چو فرياد يكي ديوانه گنگ
كه مي كوبد سر شوريده بر سنگ ،
سرشكي تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سينه مي جوشد شب و روز ،
چنان مار گرفتاري كه ريزد
شرنگ خشمش از نيش جگر سوز ،
پريشان سايه اي آشفته آهنگ
ز مغزم مي تراود گيج و گمراه ،
چو روح خوابگردي مات و مدهوش
كه بي سامان به ره افتد شبانگاه ،
درون سينه ام دردي ست خونبار
كه همچون گريه مي گيرد گلويم .
غمی آشفته ، دردي گريه آلود ؛
نمي دانم چه مي خواهم بگويم .......
مایهی حسن ندارم که به بازار من آئی
جان فروش سر راهم که خریدار من آئی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آئی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی
یارب مگذار عاشقان خــار شوند
بــــر شانــــه ی سســــت زنـــــدگی بار شوند
باری دلشان به درد عاشق بنهند
پروانه صفت به گرد شمع دلباختگان یار شوند
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم
با عقل آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم
میگویی شعر عشق را بیان میکند
در قالب واژهها
اما چه میماند
در کلمات
و چه میزید در آن؟
غبار هجاها
اوزان در هم شکسته
دستور زبان
قافیههای بیهوده.
هر چه کردم نتوانستم اه ای دوست زمن بگذر:40: جان ز ابر ام به لب دارم بگذر از صحبت تن بگذر:40: ((((بیایید برای هر دل درد مندی دعا کنیم)))
مُشتهایش را باز نمود
کف دستش
قطره های اشکم بود
که روزی به او بخشیدم
به چشمهایم دست کشیدم
خشک بودند
آن که تو را میجوید
در جست و جوی خویش است
هر آن که از تو سخن میگوید
از خالیهای درون خود سخن میگوید.
با خود گفتگو کن
همچون چشمهای،
رود
ادامه ی راه توست
تمام روز در آيينه گريه ميكردم
بهار پنجرهام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پيلهي تنهاييم نميگنجيد
...