-
دوباره رامبد (نوید) و یه سوتی دیگه
-
چه حالی داشتی اونموقع ؟ اینجوری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نبودی ؟
نقل قول:
خدا بگم چيكارت كنه !!!!!!!
چه عجب ما یه چیزی گفتیم و یه نفر بهمون خندید !
-
-
شرمنده ، ندارم
ولی نه ، الان یکی یادم اومد ، اگه تونستم شب ، اگه نشد فردا میگم !
اون سوتی معلممون یادتون هست ؟ دیدم کسی چیزی ازش نفهمید ، گفتم یه توضیح بدم :
طرف به جای اینکه بگه 110 ، گفته بود 118 !
موفق باشید
-
يکي از دوستان تعريف ميکرد
روز سيرده بدر خونه مجرديه يکي از بچه ها بوديم
با موبايل يکيشون زنگ زدم خونه که به مادرم بگم من نميام
زنگ زدم بعد نشستيم پاي عرق و فيلم ....
شب که خونه رفتم مادرم همين که منو ديد گفت
خوووووووب پس ويسکس بيار هااااااااا؟
تارزانو در آر فيلم هم جنس بازا رو بنداز !
مزه چيپس حال ميده پس ؟!!!!!!!!!!!!!!
کاشف به عمل اومد که من نديد بديد موبايلو قطع نکردم
از اون ورم مادرم همه حرفامونو گوش کرده
-
-
-
ما امروز قرار بود مهمون بياد خونمون ، داداشم هم بيرون بود. يعني رفته بود تو حياط و برگرده
من رو کاناپه جلو تلويزيون لم داده بودم ، ديديم يکي در ميزنه
فک کردم داداشمه
گفتم کليد(يعني ک.ن گشاد من حال ندارم بيام درو باز کنم خودت کليد بنداز بياتو)
ديدم دو باره دارن در ميزنن
باز بلند تر گفتم کليد.
بعد ديدم که صداي يه خانومي مياد که خيلي محو داره سلام عليک ميکنه ، باز دوزاريم نيافتاد ، فک کردم همسايمونه از مسافرت برگشته ، بعد ديدم صدا واضح تر و بلند تر شد و ميگه : بعله من هرچي در ميزنم در و باز نميکنند
من:
مث جکي چان جستي زدم سمت در پريدم بازش کردم ف ديدم بعله !! ك.ر
مهمونامونن !!!!
-
ووووووووووااااااااااااااا ااااییییییییییییییییییییی این بدترین سوتی بود که من تو این تاپیک شنیدم
خوب بعدش چی شد زنده موندی یا اینکه شما رو هم کشتند؟ به قول اون یارو
-
چند ديقه بعد:
(اين فاميل ما دوتا برادر زاده داره که يکيشون تو حادثه سقوط هواپيما کشته شده بود و يکي ديگشون هم به بيماري گوش مبتلا شده که سمعک استعمال ميکنه)
(داخل پرانتز بعدي ، يه دو سري فاميل ديگه هم اومدن و دارن به داستان مشکل بيماري گوش فاميلمون گوش جان ميسپارند که ببين آخرش دکتر چي تجويز کرد واسش)
-آره بنده خدا فلاني هم که گوشش دکتر گفته که بايد بياي عمل کني يا اينکه سمعک بذاري و اينا !!!
من: اِ ؟؟؟ اين همونيه که تو سقوط هواپيما کشته شد ؟؟؟
فاميلمون: :angry:
بقيه: :laughing:
-
قبل عيد مامانم اينا و عمه و خاله و دختر خاله و ....(خلاصه يه جمع از زنا) جمع شده بودن و با هم صحبت ميکردن
مامانم گفت باباي خدا بيامرزم خيلي به کار کردن زنا حساسيت داشت و ميگفت شماها اصلا نبايد دم عيدي کار کنين و ....
منم برگشتم گفتم دهه! يه دفه بگين ك. ل ي س بوده ديگه! :angry: :puke: :laughing:
-
حواستون باشه وقتي مهمونميادخونتون
بخصوص اگه بچه داره ،
تخممرغهايي و که واسه مسابقه تخم مرغ رنگ کرديد و قايم کنيد ، چون ممکنه علاوه بر اينکه بچشون زيگيل شه که بخواد از اون تخم مرغا دودر کنه ، مهموناتون هم به عقلتون شک کنن و تا آخر برنامه هي به شما با تاسف نگاه کنن و سرشون رو از روي تاسف تکون بدن :sad: :sad: :sad:
-
همچنين حواستون باشه که وقتي با عموي بابات و دايي بابات با زناشون و يه سري آدم که خفن رودرواسي دارين باهاشون دارين فوتبال ميبينين اونجايي که گزارش گر ميگه نيکبخت اولين توپي که ميگره رو....داد نزنين به گ ا ميده چون نه تنها از ديدن ادامه فوتبال به خاطر نگاههاي ديگران محروم ميشين بلکه از اين به بعد بايد ونمود کنين که باباتون دايي و عمو نداره.! :sad:
-
آقا چند وقت پيش صبح زود، رفتيم نون سنگك بگيريم با هم. تو ماشين نشسته بوديم كه ديدم با چشم پف كرده به حالت شاكي گفت: "...ديشب حالم بهم خورد..." گفتم چي شد مگه؟ (با يه لحن جدي، مثه اين مدير مدرسه ها، يا اين استادهاي ادبيات، تقريباً كتابي با صداي كلفت حرف ميزنه)
- كارخونه...، تو اتاقم....تو كمد....از اين خميردندوناي سيگنال دارم...رفتم مسواك بزنم..، خمير دندون رو كه زدم رو مسواك....ديدم خمير ...دندونه خط قرمزاش نيست....با خودم ....گفتم....حتماً آخرشه، خط قرمزهاش رفته...زدم به دندونام...، هر چي كشيدم ديدم چرا كف نميكنه.... ....، يه خورده ديگه كشيدم ، يه دفعه فهميدم كرم دست و صورت تيوپيه رو زدم به مسواك.... خلاصه پنچ بار مسواك زدم تا طعم دهنم عوض شد...اين چربيش رفت
حالا من نفسم بالا نمياد از خنده...خودش خونسرد، انگار نه انگار....تازه جالب قضيه اينجاست كه از طعمش نفهميده.... ميگه زدم ديدم چرا كف نميكنه...
-
-
ما 4 كره همه بروبچ پي سي ورلد هم هستيم يه سري هم هست فردا ميزارم خوش باشيد
-
آقا ما چهار شنبه سوريه بد جوري ضايع شديم خفنيات ( بر وزن لبنيات )
ما گفتيم امسال يه خورده كف بچه محلارو ببريم رفتيم كاربيد گرفتيم اينا هم تا حالا كاربيد نديده بودند و نشنيده بودند ( اونايي كه صداشو شنيدن هيچي ولي اونايي كه نشنيدن از هر صدايي كه تا حالا شنيدن بلند تره ولي از صداي تركيدن كپسول گاز از اين بوتان يا پرسي گازها صداش كمتره ) خلاصه اوميدم بساطو راه انداختيم اوليشو زديم چسيد يخورده ضايع شديم . دوميشو زديم صداش بد نبود از صداي ترقه هاي بچه ها بيشتر بود ولي حد نهايي صداش خيلي بيشتر از اين حرفا بود . آقا سومي روكه زديم گووووووووپ كل محل ما و اطراف رفت هوا تمام ماشين هاي محلهاي اطراف صداي آژيرشون در اومد . همسايه ها همه ريختن بيرون همسايه روبروييمون امده بود بيرون فكر كرده بود چيپ لقش كه دم در بوده تركيده تمام شيشه هاي محل لرزيده بود . خلاصه :
بچه ها گفتن بريم وسط كوچه هفت هشت ده تا خانوم و دختر بچه جمع شدن اتيش بازي مكنن بريم اونجا بزنيم . گفتم باشه اول برو بهشون بسپار زن حامله اي پير زن سكته اي تو شون نباشه . رفت اجازرو گرفت اومد ما هم رفتم قبلش گفتم آقا كسي سكته اي ايجا نباشه ها و ... كلي چرت پرت تو تعريف و تمجيد از كار خودمون
گفتم ديگه شروع كنيم
شروع كرديم نشون به اون نشوني كه 10 20 بار تركونديم همش چسيد اينام دهنو و تا بناگوش باز كرده بودن و به ما هار هار ميخنديدن بعد 20 بار رو مون كم شد رفتم خونمون خوابيدم.
-
چن سال پيش زنگ زديم ايران!
بعله....
بابا بزرگم مرده بود!
حالا اونروز زنگ زدم بابام مثلا قراره خبر رو بهش با آرامش بديم!
بابام: خوب زنگ زدي ايران خسرو؟
من: آره! ;)
- چه خبرا بود؟
- واللا هيچ! خاله فلاني اين شده! عمو بهماني اون شده! برج ميلاد داره تلپ ميشه! هوا گرم شده...
- خوب...
- همين ديگه! دلار گرون شده, بابات مرده, .... :puke:
- چي؟؟؟ :sad: :ohno:
-
چن روز پيش داشتم تلويزيون نگا ميكردم يه دفعه
داداشم اومد ديدم نيشش تا پس كلش بازه
گفتم :چيوه؟
گفت :خرابكاري كردم
* چي كار كردي؟
+ داشتم با يه دخي چت ميكردم و ...
يه چيز پرسيد نميخواستم جواب بدم
مي خواستم بپيچم يه دفه خيلي غليظ گفتم ك .ر نده
جاي گ ..ك گذاشتم :puke:
-
سلام
فک کنم یه نفر دیگه تو پی سی ورلد همین آواتار ایکس بوی رو داشت !
-
بله
فكر كنم اقاي R E Z A بودند اگه اشتباه نكنم
-
نميدونستم اين چي تكراري نيست؟
-
يكي از دوستان تعريف ميكرد:
کارگاه ارتز استاد ترک 7 طبقمون موقع آزمايش قطعه اي شبيه لولا ( بايست فيت و محکم از آب در ميومد) که يکي از خانوم ها ساخته بود با حالتي کمي شاکي گفت : خانوم فلاني اين چه وضعشه؟ ... مال شما اينقدر گشاده هر جوري ول کني ميره توش
کلاس که از خنده منفجر شد اومد درستش کنه گفت : نخندين منظورم چيزش بود ..... يعني اينش ... اااااااِِِ همين ديگه ... لولاش بابا
-
تو خيابون واسه ماشين وايساده بودم. يه يارو اومد که آدرس ازم بپرسه. روکاغذ نوشته بود: ساختمان فلان. منم به يارو گفتم اين ساختمونه يه کمي جلوتره. يارو به بالاي سرم اشاده کرد و گفت : پس اين چيه؟.
-
نه ، این یکی رو من هنوز ندیدم !
-
-
آقايون...خانومها سلام....
آقا..من يه سوتي تعريف كردم و گفتم سر كلاس هلندي بوديم و معلمم چي بهم گفت كه(برگشت ازم پرسيد چندبار در روز غذا ميخوري؟منم گفتم een maal per dag (يك بار در روز.) اونم يهو با تعجب پرسيد:een keer per dag ؟؟ (فقط يك بار در روز) ( maal=keer =جفتشون معني دفعه و مرتبه رو ميگن)....يهو من :blink: :blink: :blink:
بعدشم :laughing: :laughing: :laughing: شدم و گفتم آره..فقط يه بار.
شانس آوردم كه فقط يه باغذا ميخورم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!
حالا داشته باشين من چي كار كردم!!!!
آقا..يه چند روز بعدش..مامانم اينا زنگ زدن...منم روم كه نميشد بگم كه معلم چي گفت بهم.
گفتم حالا به شهاب(داداشم) منيگم...اون خلاصه يه جوري بهت بگه!!!(عجب نامرديم...نه؟)
خلاصه...تموم شد ..داشتم با داداشم حرف ميزدم..يهو گفتم آره..اين معلم ما بر گشت به من (هموني كه توي اون سوتي گفتم.....!!).يهو ديدم هيچ صدايي نمياد...
يهو ديدم..يه ملت دارن ميخندن......منم يهو گفتم ....هه هه.....خر!!!!.
يهو ديدم داداشم گفت احمق...صدات رو آيفون بود.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا تصوز كنين...زندايي...خاله...و ساير اعضاي فاميل هم اونجا بودن.....!!.......
فقط صداي خنده بقيه و جيغ و داد مامانم كه هي بهم ميگفت خاك بر سرت!!!!!!!!!!
حالا شانس آوردم..من به سوتي دادن تي فاميل هم معروف هستم!!!!!وگرنه كه ديگه....آره و اينا!
(اينم به خاطر توي عزيز.!!)
يا حق ;)
-
من هانتر جان بنويس خجالت نكش(الان كه من دارم تاپيكو ميبينم من هانتر هم هست)
-
نقل قول:
نوشته شده توسط x-boy
چن روز پيش داشتم تلويزيون نگا ميكردم يه دفعه
داداشم اومد ديدم نيشش تا پس كلش بازه
گفتم :چيوه؟
گفت :خرابكاري كردم
* چي كار كردي؟
+ داشتم با يه دخي چت ميكردم و ...
يه چيز پرسيد نميخواستم جواب بدم
مي خواستم بپيچم يه دفه خيلي غليظ گفتم ك .ر نده
جاي گ ..ك گذاشتم :puke:
برادرتون فارسی چت می کنن؟ :happy:
-
-
4 سال پيش بود با حدود 16 نفر از بچه ها به مقصد مشهد جهت زيارت ( 3 تا کوپه کامل هم گرفته بوديم )!!!!!!! سوار قطار شديم . يادم نمياد از فرط خنسيه بر و بچ بود يا نبودن بليط که به کوپه هاي درجه 2 تن داديم . اگه سوار کوپه هاي درجه 2 شده باشيد مي دونيد که صندلي هايي با چرم سرمه اي دارن که تو شبا کشويي باز مي شن و کل کوپه مي شه يه تخت يک تيکه که همه کنار هم بايد روش بخوابن . از قضا اون شب نوشابه ( و نه چيز ديگر ) زيادي خورده بودم و به دليل امکان احتياج به قضاي حاجت کنار در کوپه خوابيده بودم تا اگه شب بهم فشار اومد سريع در کشويي رو باز کنم و بپرم بيرون. ساعت 2 بود که ديگه نتونستم تحمل کنم و بين خواب و بيداري در رو باز کردم و رفتم دستشويي و همونجور خواب آلود برگشتم و در کوپه رو دوباره باز کردم و کفش هام رو سريع زير تخت انداختم و دراز کشيدم و در رو بستم که يهو يه دستي شونم رو ماليد و گفت : عزيزم بچه رو کجا گذاشتي . تعجب کردم برگشتم ديدم دست زنه که روي شونم بود . اتفاقا لباس درست و حسابي هم نداشت . طفلک حسابي وحشت کرده بود من هم گيچ گيج شده بودم که اينجا چه خبره که شصتم خبر دار شد کوپه رو اشتباهي اومدم . زنه قيافه ي وحشت زده ي منو که ديده بود خندش گرفته بود . سريع پاشدم و در رو باز کردم دويدم برم بيرون اما از بس حول کرده بودم سرم به لبه در خورد و خوردم زمين . تو همين حين و دار که منگ و گيج بودم شوهر خانم با يه بچه 3 ساله پيداش شد ( بچه اش رو برده بود دستشويي ) . خلاصه در کوپه باز منم با زير پوش و اون شلوار ورزشي خانمش هم متعجب و در عين حال خندان . خستتون نکنم . 1 ساعتي طول کشيد تا آقا و ماموراي قطار رو راضي کنم که اشتباهي وارد اين کوپه شدم . از اون بدتر تا آخر مسافرت مضحکه بر و بچه ها بودم
-
الان داشتم مي خوابيدم سوتيه امروزم يادم افتاد با اينكه دیر وقته اومدم تايپش كنم.
امروز اولين جلسه Form class بود ،توی این کلاس یه ایرانی هست که 1ساله توی این کلاسه، همه بچه ها داشتن باهم حرف میزدن و می خندیدن منم نیگاشون می کردم، یه نفر توی این کلاس هست که از یکی از جزایر اطراف اینجا اومده و زبان خاص کشور خودشو داره، خلاصه این داشت سلام کردن به زبون خودشونو به بقیه بچه های کلاس یاد می داد ، هی با هم تکرار می کردن تا یاد بگیرن (سلام به زبونشون می شه Fakalofa lahi atu)
منم که نمی فهمیدم چی میگن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
،برگشتم به این ایرانیه گفتم: اه اه این همکلاسیات چقدر بی تربیتن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
، دختر که دیگه این همه دهن لق و بی ادب نمی شه.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوستم گفت : چی شده مگه؟
گفتم : گوش کن، فهش میدن بهم، همش دارن فاک، فاک می کنن، اینجا محیط آموزشی مثل اینکه هاااااا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این دوستمم نا مردی نکرد رفت بهشون گفت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
،کلاسو میگی؟ منفجر شد،
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همه دراز تا دراز کف کلاس به من می خندیدن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.منم از خجالت آب شدم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
، هی می خواستم یه جوری از کلاس در برم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
، ولی نمی شد که .
خلاصه همه کاغذ می اوردن برام می نوشتم شرو می کردن توضیح دادن ،از خجالت مردم و زنده شدم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا از فردا هر روز باید 20 دقیقه اون کلاسو تحمل کنم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخه یکی نیست به من بگه به تو چه آخه نظر میدی .سر پیازی یا ته پیاز.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
سلام...يه چيز بگم بخندين.
چند وقت پيش تو ايران تو يه ترافيك اساس گير كرده بوديم.من با دوستم تو ماشين بوديم.اينم عشق كمك به ملت شهيد پرور يه لحظه ازش دور نميشه!.
خلاصه پياده شد و گفت:من برم راه رو باز كنم!!!!!!(حال كنين اعتماد به نفس رو).
خلاصه ولي اين كار رو كرد.ما ماشينمون يه سمند نقره اي هست.توي تهران هم تا دلتون بخواد....سمند نقره اي هست ديگه.!!!!دقيقا‘‘ ماشين جلويي من..يه سمند نقره اي بود.
آقا ديدم يهو اين رفيقم بدو بدو داره مياد سمت ماشين.ولي......ديدم در ماشين جلويي رو باز كرد..بدون اينكه دست چپش رو نگاه كنه....زد پس سر يارو.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :ohno: :ohno: :ohno: :ohno:
در عرض كمتر از 3 ثانيه...ديدم كف زمني افتاده.!!!يارو چنان لگدي بهش زد كه از در پرت شد بيرون!!!
اومد تو ماشين خودمون...من از خنده مرده بودم.(حالا ملت دارن پشت من بوق ميزنن...بنده هم به(×××)حساب نميكنم!.گفتم اميد پس چي شد؟چي مگه گفتي؟
(اينو بگم...ما تو جمع دوستامون..هيش كدوم آبجي نداريم!).
گفت هيچي بابا...فكر كردم توي آبجي(××××)هستي ديگه..پريدم تو ماشين و زدم پس سر يارو گفتم را بيافت آبجي(××××).يارو هم با يه لگد ازم پذيرايي كرد و گفت آبجي(××××) خودتي و باباي آبجي(××××).!!!!!!!!!!!!!
حسابي يارو اين رفيق منو شست.!!!!!!خلاصه تا الان هم بهشم ميخنديم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!
خوش باشين.
يا حق ;)
-
بابا من هانتر بازم که مثل همیشه من هانتر برنده میشه!!!!!! چی گفتم
-
نقل قول:
نوشته شده توسط blacksun
بابا من هانتر بازم که مثل همیشه من هانتر برنده میشه!!!!!! چی گفتم
فكر كنم ميخواستي تشويق كني!!!دمت گرم.بازم مثل هميشه....بلك سان روحيه ميده!!!
خوش باشي..
يا حق ;)
-
-
سوتي بد!
رفته بودم پايين مايينا واسه كاراي دانشگاهو شيشه ميشه!
بعدبا استادمم حرفم شده بود اصلا يه جورايي آشفته بودم و نبودم تو دنيا اصلا!
بعد ديدم يه جا كنار خيابون كلي آدم واستادن....منتظر تاكسي....رفتم واستادم اونجا از يه زنه پرسيدم ببخشيد اينجا واسه كجا ميخوايد سوار شيد :) زنه نيگا كرد گفت نميدونم :puke:
منم وا :ohno:
رفتم از يه دختر ديگه هم پرسيدم اونم همينو گفت! :cool:
تعجب كرده بودم..واستاده بودم هي ببينم كجا ميرن :evil:
چراغ قرمز شد.... همشون رفتن اونور خيابون :ohno: :puke:
:blink:
-
-
نقل قول:
نوشته شده توسط x-boy
سوتي بد!
رفته بودم پايين مايينا واسه كاراي دانشگاهو شيشه ميشه!
بعدبا استادمم حرفم شده بود اصلا يه جورايي آشفته بودم و نبودم تو دنيا اصلا!
بعد ديدم يه جا كنار خيابون كلي آدم واستادن....منتظر تاكسي....رفتم واستادم اونجا از يه زنه پرسيدم ببخشيد اينجا واسه كجا ميخوايد سوار شيد :) زنه نيگا كرد گفت نميدونم :puke:
منم وا :ohno:
رفتم از يه دختر ديگه هم پرسيدم اونم همينو گفت! :cool:
تعجب كرده بودم..واستاده بودم هي ببينم كجا ميرن :evil:
چراغ قرمز شد.... همشون رفتن اونور خيابون :ohno: :puke:
:blink:
مسافركش هم نشديم آخر عمري
بيت:
تا يار كه را خواهد
ومسيرش به كجا باشد...........
-
سلام به همه دوستان
واقعا تايپيك خوبيه آدم كلي ميخنده منم خوش خنده ...
حالا كه اينقدر خنديدم بزاريد منم يه سوتي از خودم بگم ولي قول بديد بخنديدا
از مسافرت كه اومده بوديم براي داييم سوغاتي شلوار اوارده بوديم . خلاصه بعد از اينكه داييم شلواررو پاش كرد اومد تا بقيه ببينن.منم نه گزاشتمو نه برداشتم به داييم گفتم : دايي شلوارت از خودت چاق تره...
همين شد كه تا حالا هر كي لباسش لق ميزنه همه ميگن لباست از خودت چاق تره...
البته خيلي سوتي ميدم بد نيست تنوعه نه؟ :biggrin: