آدم فکر میکنه بازی به این سادگی رو با یک تیم کوچک میشه ساخت، اما لیست credits اش رو نگاه کنین به اندازه سریال مختاره، حالا یه خورده کمتر، اما تعداد زیادی آدم درگیرند.
Printable View
آدم فکر میکنه بازی به این سادگی رو با یک تیم کوچک میشه ساخت، اما لیست credits اش رو نگاه کنین به اندازه سریال مختاره، حالا یه خورده کمتر، اما تعداد زیادی آدم درگیرند.
viper جان منظور از بازي بعدي نسخه LIMBO2 هست ديگه؟
نخیر..منظور یک بازیه خیلی بزرگتر از لیمبو هست.بزرگیش هم مشخصه دیگه!3 سال می خوان فقط رو موتور بازی و خود بازی وقت بزارن...نقل قول:
نقل قول:
آهان كه اينطور . ولي من باز فكر مي كنم كه بازي موفقي مثل LIMBO ادامه اي داشته باشه. حداقل اميدوارم .
چون بدون اغراق مي تونم بگم كه يكي از بهترين بازيهايي بوده كه بازي كردم . بسيار عالي بود !
بله حتما همينطوره . خود بازي LIBO ساختش چقدر طول كشيده ؟
یعنی چی نمیتونی عکس بزاری مگه کیبورد نداری؟:31: یا دکمه print screen ت کار نمیکنه.:46:نقل قول:
رسیدن به ایده این بازی توسط آرنت جنسن (Arnt Jensen) کارگردان دانمارکی بازی برمیگرده به 2004 که همون موقع تو IO Interactive (سازنده سری Hitman) مشغول به کار بوده. اما ساخت بازی به طور رسمی از آخر 2006 شروع شده بود وقتی که جنسن, تیم Playdead رو تشکیل میده...نقل قول:
لیمبو(برزخی) های واقعی!!!!!!!!:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقل قول:
تمام بازی یک موضوع رو دنبال می کرد...ماشینی شدن دنیا...می خواست بگه تو این دنیای ماشینی و صنعتی دیگه هیچ وقتی برای بچه ها گذاشته نمی شه( به همین دلیل بود که کاراکتر بازی کودک بود...)
تمام بازی تاریک بود و نشون دهنده وضعیت زندگی ما آدما بود...تاریک و غم ناک...
باید متوجه شده باشید که تمام بدن بچه سیاه بود و فقط چشماش روشن بود...می خواست بگه اگر ما بچه ها رو نادیده می گیریم و اصلا یادمون نیست بچه ای هم هست (سیاه بودن بدن) اما بچه ها می بینند! بچه ها تمام کارهای ما رو و تمام اونچه که دور رو برشون می گذره رو می بینند...فک نکنیم اونا چون سنشون کمه هیچی نمی فهمن...
اوایل بازی بچه هایی رو دیدیم که دار زده شده بودن یا جسدشون روی آب افتاده بود که نشون دهنده مرگ هویت کودک بودن توی جهان امروزه...
بچه هایی رو دیدیم که قصد داشتن کاراکتر بازی رو بکشن...نشون می داد دنیای امروز داره ما رو به جایی می رسونه که هر کس برای منفعت خودش حاضره بقیه رو از سر راه برداره...حتی بچه ها. (این موضوع رو می تونیم واقعا توی مدارس یا گروه های کودکانه ببینیم...بچه ها واقعا دارن به سمتی پیش می رن که حاضر نیستن برای دوستشون کوچکترین کاری بکنن.)
عنکبوت (که در روانشناسی کودک نشان ترس هست) نشون می داد که بچه ها از این نوع دنیا می ترسن...اونا از این نوع دنیا می ترسن و دوسش ندارن...
آخر بازیم می خواست بگه بچه ها می تونن از زندگی نجات پیدا کنن (یه نوع امیدواری داره می ده)
فقط میشه گفت آفرین!داستان بازی رو به اندازه یک کتاب کامل در چند خط مختصر تفسیر کردی..خیلی عالی بودنقل قول:
موضوعی که یادم رفته بود بنویسم اینه.:
اگه دقت کرده باشین بازی 40 تا چپتر داشت...در عرفان داریم که انسان در 40 سالگی کامل میشه...باید متوجه شده باشین!
امیدوارم برای هر بازی ما یک نفر مثل ایشون داشته باشیم که اینقدر ساده و رسا بیاد تو تاپیکش برای بقیه همه ی نکات ریزی که خیلی ها ازش اطلاع ندارن رو باز کنه.
عزیز اسمتم نمیدونم ولی بهترین نقدی بود که خوندم..همیشه موفق باشی:40:
خیلی خیلی لطف داری...دیگه دارین شرمنده می کنین:11:نقل قول:
معین هستم:46:
سـلام ، خـیلی لازم به بحـث نیسـت ولـی این یـکـ نوع رقص محلـیه .نقل قول: