شیخ احمد غزالی طوسی
نیست؟
Printable View
شیخ احمد غزالی طوسی
نیست؟
آفرین درسته.
ابوالفتوح مجد ادین امام احمد بن محمد بن احمد غزالی طوسی،برادر کوچکتر امام محمد غزالی از فقها ودانشمندان مشایخ معروف زمان خود بود،وبه عنوان زاهد و صوفی و واعظ شهرت داشت.او طریق زهد و خلوت را پیش گرفت و بعد به عشق در تصوف روی آورد که جلوه هایش در رساله سوانح او آشکار است.وی وجد و سماع را میپسندید وجمال پرست بود.از شهرهایی که او در سیر و سیاحت خود به آنجا رفته و وعظ کرده و به تربیت و تعلیم پرداخته است،میتوان شهرهای آمد و اربل وهمدان را نام برد.از سال 515 تا 520 ه.ق.که سال وفات اوست در قزوین میزیسته همانجا وفات یافته و دفن شده است.
رسالات فارسی او عبارتند از:بحر الحقیقه،رساله الطیور،عینیه،نامه ها،وصیت و مقاله روح.
من آن بیچاره خاشاکم برادر
که جان افشان این خاکم برادر
اگر با خون من می گردد آباد
فدای میهن پاکم برادر
بریزد خونم ار باکی ندارم
که من همچون تو بی باکم برادر
بخواب آهسته ای یار شهیدم
که من همچون تو غمناکم برادر
راهنمایی نمیکنی؟
اگه برای این راهنمایی می خواین پس بعدی که می خواستم بذارم چکار می کردیننقل قول:
اینم راهنمایی
ما را که بجز توبه شکستن هنری نیست
با هر دله دیوانه نشستن ثمری نیست
برخیز جز این چاره نداری که در اینجا
جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست
مولانا....
شاعر هماي هستش
درستهنقل قول:
پس معلومه کارت درسته:thumbsup::thumbsup:
آبرومون رفت که یه دونه دیگه از اون سختاش بزار...
خواستم یه شعر ولی فهمیدم خلاف قوانینه
حالا این آسونه:
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
تو اون چشات چیا داری
بلا داری بلا داری
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
توی سینت صفا داری
توی قلبت وفا داری
صف عشاق بدبختو
از اینجا تا کجا داری
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
به یک دم می کشی ما را
به یک دم زنده می سازی
رقابت با خدا داری
دو تا چشم دو تا چشم
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
نظر داری نظر داری
نظر با پوستین پوش حقیری مثل ما داری
نیگا کن با همه رندی
رفاقت با کیا داری
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری
نظر داری نظر داری
خبر داری خبر داری
خبر داری که این دنیا همش رنگه؟
همش خونه، همش جنگه؟
نمی دونی، نمی دونی
نمی دونی که گاهی زندگی ننگه
نمی بینی، نمی بینی؟
که دست افشان و پاکوبان و خرسندم
نمی بینی که می خندم
آخ نمی بینی که دلم تنگه،تو این دریای چشمان سیاه رو
پس چرا داری دو تا چشم دو تا چشم
دو تا چشم سیاه داری،دو تا موی رها داری
میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت
میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
من آن خزان زده برگم که باغبان طبیعت
برون فکنده ز گلشن به جرم چهره زردم
دو تا چشم سیاه داری
دو تا موی رها داری