مردم با اين پندار زندگي مي كنند كه بايد به اين و آن دست يابند. بايد اين شوند. اين انديشه آنان را پر تنش مي سازد. تنشي كه دليل اصلي تمام بدبختي هاست. و چون آنان پر تنش اند، نمي توانند يله و رها شوند و آرامش يابند. هنگام خواب از اين سو به آن سو مي غلتند. حتي در اوقات فراغت خود نيز با اين چيز درگيرند.
دنياي عجيبي است... مردم از آرامش سخن مي گويند اما هر كاري در زندگي انجام مي دهند بيش از پيش ناآرام شان مي سازد. به اين اميد زندگي مي كنند كه روزي بازنشسته مي شوند و آنگاه همه چيز روبراه مي شود. اما تا آن روز عادت بي قراري چنان وجودشان را فرا مي گيرد كه شديدا احساس كمبود مي كنند: با دوران بازنشستگي شان چه مي كنند؟ در آينده، مراقبه روز به روز چندان اهميت خواهد يافت كه هيچگاه درگذشته تا آن حد اهميت نداشته است.
رهرو و سالك شدن تنها راه بشر آينده است، زيرا به انسانها ياد خواهد داد كه چگونه بازيگوش شوند، چگونه آرامش يابند و چگونه شاد باشند.