بعد از کیان به ملک سلیمان نداد کس این ساز و این خزینه و این لشکر گران بودی درون گلشن و از پردلان تو در هند بود غلغل و در زنگ بد فغان در دشت روم خیمه زدی و غریو کوس از دشت روم رفت به صحرای سیستان تا قصر زرد تاختی و لرزه اوفتاد در قصرهای قیصر و در خانههای خان آن کیست کاو به ملک کند باتو همسری از مصر تا به روم و ز چین تا به قیروان سال دگر ز قیصرت از روم باج سر وز چینت آورند به درگه خراج جان