دنیا شبیه توست مثل دلبری هات
چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات
مثل شکوه بادبادک بازی باد
وقتی که می رقصاندش بازیگری هات
چیزی شبیه دل به لبخند تو دادن
مثل گل تردید در نا باوری هات
افسوس اما شهر ارزان می فروشد
در پارکهای شوخ، شرم دختری هات
Printable View
دنیا شبیه توست مثل دلبری هات
چیزی شبیه رنگ رنگ روسری هات
مثل شکوه بادبادک بازی باد
وقتی که می رقصاندش بازیگری هات
چیزی شبیه دل به لبخند تو دادن
مثل گل تردید در نا باوری هات
افسوس اما شهر ارزان می فروشد
در پارکهای شوخ، شرم دختری هات
تمامي عشقم را در جامي به فراخي زمين
تمامي عشقم را
با خار ها و ستارهها
نثار تو كردم
امّا تو با پاهايي كوچك،پاشنههايي چركين
بر آتش آن گام نهادي
و آن را خاموش كردي
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد.............به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که می زد رقم خیر و قبول........بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشوییم که فلک........رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد ...........ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
سایه تا باز گرفتی ز چمن مرغ سحر...........آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار...............زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد........هر که اقرار بدین حسن خدا داد نکرد
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق..............که بدین راه بشد یار و زما یاد نکرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ.................که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
حافظ
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
الا یا ایها الساقی
ادر کاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها
از ترس بودم
از شرم بودم
از سايه ي كنار تو بودم
دست من از سكوت پهلوهايت بود
و آن مايع تپنده ي محبوس
از پله هاي مردانه بالا مي رفت
وقتي كه در فضاي عظيم ترس
در لثه ي كبود تو دندان هاي ديوانه ام را
كشف كردم
چون برج كاه سوختم
و لثه ي تو احتضاري حيواني داشت
ماه برهنه حاشيه ي شن گريست
و مايع حيات، مرا برد
از ترس بودم
از شرم بودم
از فرصت تمام شدن
از حيف، از نفس بودم
وقتي كه پر
در ناف نور گذر مي كرد
گفتي تمام منظره هايت را
پرت كن
اما من
باغي در آستان زمستان بودم
ماه سپيد
مثل رانهاي سفيد زن گروهبان
ميان پنج بچه اش
در گستره ستار ه ها ايستاده
پاسخي نيست.
سايه هاي پريده رنگ
امتدادشان تا علف هاي يخ زده.
سلام دوستان
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
اجرای ماهور استاد شجریان :x
کد:http://tinyurl.com/2y676t
مپرس از اتفاق یاُس فرداها
مگو با ما چه خواهد کرد این تقدیر
سلامم را تو پاسخ گوی ای دنیای پکی ها
غبارم من ، تو باران باش
جدایم کن ز این و آن
رها از منت بی مهر خکی ها
سلام من صدای وسعت تنهایی ام
از انتهای غربتم در شب
سلام من همان امید تا صبح است
سلامم را تو پاسخ گوی
گر دست تمنای مرا خواهی که نگذاری
اگر خواهی که ننشینم تک و تنها
در این اندوه و حسرت های تکراری
سلامم را تو پاسخ گوی ...
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قـلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستـاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ر سرنوشت
خطی به روی بخت نــگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایــــــی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه هــای عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنــــم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیــــــگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت