دل هر چه می کند همه آن برای تو
قلب مرا که برده ای و رفته ام ز دست
قلب تمام عشق پرستان فدای تو
__________________
Printable View
دل هر چه می کند همه آن برای تو
قلب مرا که برده ای و رفته ام ز دست
قلب تمام عشق پرستان فدای تو
__________________
نقل قول:
تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانه ی پرواز بود مرغ هوایی
با شوق سرانگشت تو لبریز نواهاست
تا خود به کنارت چه کند چنگ نوایی
salam
یه حرف ،
یک پیام
شب های دشت از همه پیوند ها رهاست
شبهای دشت خلوت خاموش بادهاست .
لطفا کلیک کنکد:www.almahdi.us
بنويس شاعر ، زن و بعدش را قفس بگذارنقل قول:
آنگاه : «مرد و لب » و اسمش را هوس بگذار
تصويري از چشمان يك زن خلق كن اين بار
اما نگاهش را هميشه ملتمس بگذار …
بنويس :اسم كوچكش ليلا ولي جاي
اسم شناسنامه اي اش : هيچ كس بگذار
بنويس اصلا مرد ،عاشق،بوسه،لب… آنگاه
وقتي گرفتي بوسه ات پاي پس بگذار!
ها !زن گناه سرخ هستي بود ،پس شاعر
اين “سيب” را همواره دور از دسترس بگذار !
رخ حسن مجویید که آن آینه بشکست
گل عشق مبویید که آن بوی وفا رفت
نوای نی او بود که صوت غزلم داد
غزل باز مخوانید که نی سوخت، نوا رفت
ازین چشمه منوشید که پر خون جگر گشت
بدین تشنه بگویید که آن آب بقا رفت
سر راه نشستیم و نشستیم و شب افتاد
بپرسید، بپرسید که آن ماه کجا رفت
زهی سایه ی اقبال کزو بر سر ما بود
سر و سایه مخواهید که آن فرّ هما رفت
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه ی زمزمی و گر اب حیات
اخر به دل خاک فرو خواهی شد
**حکیم عمر خیام**
دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید
بیدار شد آن خفته در خود اسیر
لین چه بیداریست و از چه روی
بر فریاد خود ای فر رفته در چاه میزنی فریاد..؟
یاران زرد روی سپید پوش دیروز
یا این سیه روی مردمکان دیروز و
سپید پوش امروز.....!
کنون تو بگوی این چه برابریست؟
نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟
سبزم ای دوست این گونه می گفتی...!
..............................
پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز و.....غارتگر امروز
...
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست بداری
حتا اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می کند....
پس
من با همه ی وجودم
خودم را زدم به مردن
تا روزگار دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد....
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم چه قدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من می گم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابت رو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من می گم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبم رو دوختم
من میگم چشمات و وا کن
تو میگی من و رها کن
من میگم خیلی دیوونم
تو میگی آره می دونم
من میگم دلم شکسته ست
تو میگی خوب میشه خسته ست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوستت ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفر کن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم واست می میرم
تو میگی نمی پذیرم
من میگم شدم فراموش؟
تو میگی نه ، رفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد ؟
تو میگی نه مرده فرهاد
من میگم باز شدی حیروون ؟
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی ؟
تو می پرسی نا امیدی ؟
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی؟
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم کردم تعجب
تو میگی دیگه بگو خب