ما بدان قامت و بالا، نگرانیم هنوز
وز غمت خون دل از دیده روانیم هنوز
جز تو یاری نگرفتیم و، نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم، برآنیم هنوز
به امید تو شب خویش برآریم به روز
آن جفا دیده که بودیم، همانیم هنوز
ای دریغا! که پس از آن همه جان بازی ها
بر سوی کوی تو، بی نام و نشانیم هنوز
دیگران وادی عشق تو به پایان بردند
ما به یاد تو، دراین دشت دوانیم هنوز
سلام:
ناراحت؟ واسه چی؟