نقل قول:
سلام . چه شعر باحالی بود کلی حال کردم
Printable View
نقل قول:
سلام . چه شعر باحالی بود کلی حال کردم
سر فصل افق ها بودنقل قول:
آن وقت ترا هر صبح
از پنجره می دیدم
وقتی گل آرامش
در باغ دلم رویید
گلبرگ وجودم را
بر عشق تو پیچیدم
خورشید شدی و رفتی
تا اوج شکوفایی
من از عطش عشقت
بر اینه تابیدم
تا می روی از اینجا
و سلامی...نقل قول:
آه، آیا می توان آغاز کرد
باز این راهِ به پایان برده را؟
می توان در کوچه ها احساس کرد
باز بوی خاک باران خورده را؟
در پناه حق:11:
از اینه پرسیدمنقل قول:
چشمان نجیبت را
از دور پرستیدم
باران شدم و چون اشک
بر عشق تو باریدم
من شمع وجودم را
به مهر تو بخشیدم
مثل گل نیلوفر
روزي که بي حضور تو آغاز مي کنم
در کوچه هاي خاطره پرواز مي کنم
اشکي که از زلا لي عشقم چکيده است
از چشماي پاک تو بهتر نديده است
تقدير من هميشه شکيبايي وفاست
او از ترانه تنهاي ام جداست
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست
سلام:
فکر نکنید شعر امضاتونو برداشتم. این یکی دیگه است. آخه اون 3 تا علامت تعجب (!) را نداره:دی
تو را به راستي،
تو را به رستخيز
مرا خراب کن!
که رستگاري و درستکاري دلم
به دستکاري همين غم شبانه بسته است
که فتح آشکار من
به اين شکست هاي بي بهانه بسته است
سلام
حالا چون اواتارتون خوش رنگه این بار را می گذریم :دی
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
من آن به دشمن خونخوار خویش نپسندم
اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی
هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم
بیار ساقی سرمست جام باده عشق
بده به رغم مناصح که میدهد پندم
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بیحساب فرزندم
نه بابا .مال قرضی که قیافه گرفتن نداره:دی
ماه اشتباه را به تن آسمان کشيد
بين خودش و دست خدا ريسمان کشيد
وقتي خدا ستاره به شب داد قهر کرد
خود را شکست و دايره ها را کمان کشيد
دوست دارم خموش تو باشم
در غيبتي كه دور مي شنوي
صدايم را
اما به لمس ات در نمي آيم ...
چشمانت در پرواز,
و مهربوسه اي بر لبانت
اشباح از روح مني
درتكاملش صعود مي كني
شكلي ديگر مي گيري
مثل يك پروانه ي رويايي,
يك كلمه سودايي ...
دوست دارم خموش تو باشم
هرچند
سوگواريت, آن دور, به پروانه
ناله ي كبوتري بخشد ...
مرا مي شنوي
صدايم نزديك ات نيست ...