دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
Printable View
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی
راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
آسان است ستایش گلی
چیدنش
و از یاد بردنش، که آبش باید داد
دوستان حالتون چطوره؟
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
میرود آب دیدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
ممنون. شما خوبین؟ کم پیدا؟
سالها بوددل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد.
خوبم مرسی.. آره کمتر میومدم ، سعی میکنم بازم باشم.
شما چی کار میکنی؟
دل شده یک کاسهء خون
به لبم داغ جنون
به کنارم تو بمون
مرو با دیگری ...
اومده دیونهء تو
به در خونهء تو
مرو با دیگری ...
یار دگر داری اگر بیخبر وای من
تا به لبت بوسه زند بعد ازین جای من ...
هیچی. زندگی!!
نيك دانم كه از او مي ترسم
...نه ...من از بيخبري ميترسم
كه چه شد آنهمه دلبستگي ام...
ایشالله همیشه تندرست پیروز باشی.:)
منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی
که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت
شعرم از ناله ی عشاق غم انگیزتر است
داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت
سایه ! مکشته ی عشقیم ، که این شیرین کار
مصلحت را ، مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
ممنون. و شما هم.
تو را به زيباييت
در زندان قلبم محكوم
به حبس ابدمي كنم
مگر اينكه در دادگاه
عسق من اعتراف كني
كه دوست دارم
مچکر.
خوشحال شدم.
من میرم دیگه، خوش باشی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من میگم منو شکستن
چشم فانوسمو بستن
تو میگی خدا بزرگه
ماه میده به شب من
من میگم آخه دلم بود
اون که افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
آینه ها زلال و پاکه
همیشه برد خواه تو همیشه مات خواه من
بچین دوباره میزنیم سفید تو سیاه من
ستاره های مهره و مربعات روز و شب
نشسته ام دوباره رو به روی قرص ماه من