دوش باغ عشق بودم آن هوس بر سر دوید
مهر او از دیده برزد تا روان شد جویبار
هر گل خندان که رویید از لب آن جوی مهر
رسته بود از خار هستی جسته بود از ذوالفقار
Printable View
دوش باغ عشق بودم آن هوس بر سر دوید
مهر او از دیده برزد تا روان شد جویبار
هر گل خندان که رویید از لب آن جوی مهر
رسته بود از خار هستی جسته بود از ذوالفقار
ای بی ستاره مرد
در دست های خالی و خشکت نگاه کن
اینجا کویر گمشده ی بی نشانه ایست
زهدان خک او تهی از هر جوانه ایست
یک مو درین کویر به جای علف نرست
یک قطره ی عرق خبر از چشمه ای نداد
وین مار پیچ پیچ که جز زهر غم نریخت
خط حیات توست که افسوس بر تو باد
ای بی ستاره مرد
در آسمان بخت سیاهت نگاه کن
روزی اگر بهار دلت بی شکوفه بود
کنون غروب زندگیت بی ستاره باد
ای بی ستاره مرد
افسوس بر تو باد
...
دهان شهد تو داده رواج آب خضر
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از اين مرض به حقيقت شفا نخواهم يافت
که از تو درد دل ای جان نمیرسد به علاج
جان و دلم مست جنون مي شود
تشنگي ام بر تو فزون ميشود
نامه ي تو گر چه خوش و دلكشست
در دل هر واژه گل آتشست
حرف به حرف تو به هرنامه يي
خواندم و ديدم كه چه هنگامه يي
ییلاق غمت تمت، قشلاق عشق کوچی
گر مانی بر ماتم، غرقه به ته پوچی
یکی دو نفر شاهدند
او
منظومه ای زیبا
بی بدیل و بلند بود
چنان محوش شدم که
نتوانستم بنویسمش
نامش به خاطرم مانده
هر دم از این راه بری میرسد
تازه تر از تازه تری میرسد
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
*-*
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند
و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد---ما رو که نبردید از یاد :31:
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد روی تو بر اب می زدم
چطوری جوون؟
مگه میشه عاشق شاعر مسلک فرومو یادمون بره
ره نبرديم به مقصود خود اندر شيراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند
آن کيست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من يک دم نکوکاری کند