درسته که عمرشون کوتاهِ
شاید به اندازه گرمای یک دست
اما سپیدند
با احترام
آروم
میان میشینند
و با ایثار
خودشون رو فدا می کنند
برای همون زمین سیاه ...
چی میشد آدما مثل دونه های برف بودند ! ...
Printable View
درسته که عمرشون کوتاهِ
شاید به اندازه گرمای یک دست
اما سپیدند
با احترام
آروم
میان میشینند
و با ایثار
خودشون رو فدا می کنند
برای همون زمین سیاه ...
چی میشد آدما مثل دونه های برف بودند ! ...
سایه جان جون هر گکی دوست داری عکس آواتارت رو عوض کن واقعا با اعصابم بازی میکنه
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ی ویرانه ندارد
دل را به کف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بیصحبت جانانه
هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی
و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه
هر کس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه گر میشکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا میشکند
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا این دریا
پر خواهم زد خواهم مرد
غم تو این غم شیرین را
با خود خواهم برد
در كشاكش از زبان آتشين بودم چو شمع
تا نپيوستم به خاموشي نياسودم چو شمع
عهد بستم با خدا که گر یارم بوسه دهد توبه کنم
بوسه ای داد چو برداشت لب از روی لبم
توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم
مگس پر مي زنه ببين چجوري مي زنه
گاهي اينجام /با تو
روزه بخاري كم سو كتري تشنه
شايد شبا يه ساعتي بيش تر بمونم كتري مي جوشه
يادت بمونم كتاب بخونم
شايد فردا بمونم /بمونم
از بوي دانه هاي شالي مستم
آره من اينجام
اما بوي سقفي از كاه گل رو به روم پدر بزرگم حمامه
مادر هست ديگ برنج رو شعله
وقت ناهار اما دير شده
آبجي ناهار بده گرسنم وقتي نمونده كار دارم
رايانه روشنه اواز تو گذاشتم مي خونه
نگاه كن مي خونه مي خونم منم مي نويسم
يه هوي اومد منم مي نويسم
يه نگاه اين ور اون ور يه نگاهم تو/تو
ساعت نزديك يكه
فرصت كمه بايد لحظه ها رو براي تو بيام
وقت تنگه كتاب منتظره
سلامممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم مممممممممممممممممم
سلام،خوش اومدی.نقل قول:
امیدوارم لحظات خوبی رو در پس سی بگذرونی.