-
ز هر سواری که گذشت از کمر کش این جاده های پیر ؛ نشانت را پرسیدم و نیافتمت هرگز
هر شب ستاره ها را در کیسه میریزم و میشمارم , میآیی ؟ نمیآیی ؟ وقتی 3 تای آخر را میبینم و پایانش را میخوانم , بازی را به هم میزنم , امید ذات عاشق است , سبزه زرد هفت سین سالهای کودکی گفت به من
من عکست را به یاحق شب خوان نشان دادم و به بلبل ها , تا اگر آمدی و نبودم سر راهت , خبر کنند مرا
==
من از اخیارات تام شاعری بهره بردم (( باور کن از خود بهرام گور وکالت نامه دارم )) , الف بیا دوست من :خنده موزیانه:
-
این اخرین تلاشمه واسه به دست اوردنت
باور کن این قلب و نرو این التماس اخر
چقدر می خوای تو بشکنی غرور این شکسته رو
هر چی می خوای بگی بگو اما نگو بهم برو
این دلو عاشقش نکن اگه منو دوست نداری
راحت بگو اگه می خوای قلب منو جاش بذاری
دلم پر از شکایت اما صدام در نمی یاد
می ترسم از دستم بری کاری ازم بر نمیاد
*-*
سلام دوستان
-
دوست دارم يه روز تو هم اسم منو صدا كنی
زخمي كه به دل زدي به مرهمي دوا كنی
حالا كه براي تو با خاك راه برابرم
چي مي شه گاهي اگه به زير پا نيگا كنی
سلام
-
سلام
........
یارب این حادثه ی سرزده چیست؟
که شده عالم از آن ویرانی
میرسم لحظه ای بر دار حریق
که شده روحم از آن قربانی
...
-
ياري كه دلم ميخست در بر رخ ما ميبست
غمخوارهي ياران شد تا باد چنين بادا
-
ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد
ای منتظر غمگین مشو ، قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد
-
در ورای ابرها شرم پژواک صدای تو مرا می پوشد:
با منی؟ می گویم . در تن خاطره ها
-
ای کاش من آن دو زلف عنبر برمی
تا بر رخ او زمان زمان بگذرمی
ای کاش من آن دو لعل چون شکرمی
تا از دهن نوش تو می برخورمی
-
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
بلبل طبعم کنون باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا هم زبانی داشتم
*دانلود با صدای استاد شجریان*
کد:
http://tinyurl.com/2cxqe7
-
عمق چشمان پر از تنهاییم را دید و رفت
سنگ دل، بر آرزوهای دلم خندید و رفت
عاقبت گفتم به او راز دل دیوانه را
من كه گفتم دوستش دارم، چرا رنجید و رفت؟
ماهی در تنگ زندانی شده، حرفی بزن
از همان توری كه از دریا تو را دزدید و رفت
"شعله ی این شمع آتش می زند بر جان تو"
عاقبت پروانه ای این جمله را نشنید و رفت
آه! این تصویر در آیینه تكراری شده است
باز هم اشكی به روی گونه اش لغزید و رفت