انگار ترافیک بالاست ما یکم میریم کنار میشینیم تا نوبت ما برسه
sorry
Printable View
انگار ترافیک بالاست ما یکم میریم کنار میشینیم تا نوبت ما برسه
sorry
مرغزار سبز بودنقل قول:
تو میگفتی وفادارم محـــبــت را خریدارم
ولی دیدم نبودی
تو گفتی آن حبیبم من که بر دردت طبیب من
ولی دردم فزودی
تو میگفتی که روز و شب بود نام تو ام بر لب
ز عشقت بی شکیبم
دلم دیگر نمیجویی به لــــــب هرگز نمیگویی
بجز نام رقیبم
آسمان آبي
ما دو مي نشستيم
بر چمنزار روشن .
بلبلكان اند،هان
كه دوباره مي نوازند،
كاكلي ها ،مگر مي خوانند
از هواي تفته ؟
نغمه ها را مي شنوم ،
دور،بي تو ،
بهار دوباره آمده است ،اما نه براي من
...
نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم
چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا
چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دلها
غریبست غریبست ز بالاست خدایا
----
یادش به خیر یه زمانی اینجا 20 نفر با هم پست می دادن هر کی یه چیزی می گفت همه هم پر رو هیچکی ادیت نمی کرد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مامان بزرگ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
رفقای قدیمی و مامام بزرگای سایت به به
بزار بابا بزرگای سایت هم صدا کنیم ( دی )
نگید دلم تنگه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دنباله یه لقمه نون حلال [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
ببینم دختر اصلا این موقع تو اداره چه کار میکنی !!!!!!!!!!!!!!
خوبه من تو رختخواب بودم تو بلندم کردی کشوندیتم اینجا [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروزم مثه جمعه ست انگار ... دلم گرفته [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ضربه ای دیگر
.
Thursday, December 27, 2007
ضربه ای دیگر!!
...و تو ای علی
و تو ای علی، ای شیر
و تو ای علی، ای شیر، مرد خدا و مردم
رب النوع عشق و شمشیر
ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم
شناخت تو را از مغزهای ما برده اند
اما عشق تو را،
اما عشق تو را علی رغم روزگار
در عمق وجدان خویش
در پس پرده های دل خویش
همچنان مشتعل نگاه داشتیم
چگونه؟
چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها میکنی؟!
تو ستمی را بر یک زن یهودی که در ذمه حکومتت میزیست تاب نیاوردی
و اکنون،
و اکنون مسلمانان را در ذمه یهود! ببین!
و ببین که بر آنها چه می گذرد!
ای صاحب آن بازو،
ای صاحب آن بازو که یک ضربه اش از عبادت جن و انس برتر بود
ضربه ای دیگر!!
***غدیر مبارک***
از نیایش. علی شریعتی
منبع :کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=190172
نقل قول:
اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی خبر
اسیر رویاها میشم دوباره بازتنها میشم
به شب میگم پیشم بمونه به باد میگم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری چرا میری تنهام میزاری
ترانه با صدای فرامرز اصلانی
*-*کد:http://tinyurl.com/2hkuow
اخ به قربون خم زلف سیاهت.گریه نکن :31:
e!نقل قول:
دنباله یه لقمه نون حلال
خوبه من تو رختخواب بودم تو بلندم کردی کشوندیتم اینجا
امروزم مثه جمعه ست انگار ... دلم گرفته
e!
e!
کی !
من !
کو !
کجا !
عزیزکم نکن این کارا رو
خودت از خواب بیدار شدی گفتی :
سایه جونم الهی فدات بشم قربونت برم بیا بریم پی سی !!! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...........
یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم
من با نفسهایم نام تو را خواندم
کاش ای هوس بازم با تو نمیماندم
من با نفس هایم ....
...
من نیز می دانم که میوه
در سوگواری طعم ندارد
حرف اگر بزنیم
حرف آوازهایی ست
که زیر باران هم
می توان خوان
سایه ی بد جنس!!!!!!!!! تو کله ی سخر به من نگفتی پاشو بیا مانیتور کش رفتم دلم برات قنج رفته دارم از دوریت دق می کنم؟؟؟؟؟ توئ چشای من نگاه کن بگو تو نگفتی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوبه منه بیچاره به خاطره تو پاشدم اومدم شرکت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نی حدیث راه پر خون میکند
قصه های عشق مجنون میکند
نصفه شبا که یادت نرفته !!!؟
لو میدمتا !!!!!!
.
.
.
.................
دستمال كاغذي به اشك گفت:
قطره قطرهات طلاست
يك كم از طلاي خود حراج ميكني؟
عاشقم
با من ازدواج ميكني؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالف كاغذي!
تو چقدر سادهاي
خوش خيال كاغذي!
توي ازدواج ما
تو مچاله ميشوي
چرك ميشوي و تكهاي زباله ميشوي
پس برو و بيخيال باش
عاشقي كجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذي، دلش شكست
گوشهاي كنار جعبهاش نشست
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
در تن سفيد و نازكش دويد
خونف درد
آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد
مثل تكهاي زباله شد
او ولي شبيه ديگران نشد
چرك و زشت مثل اين و آن نشد
رفت اگرچه توي سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمالهاي كاغذي
فرق داشت
چون كه در ميان قلب خود
دانههاي اشك كاشت.
...
توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند