من به سکوت دل خوش میکنم
در دریای سکوت شناور
در دشت سکوت سرگردان
در راههای پر پیچ وخم سکوت....
به دنبال چه هستم؟
کتابی که نوشته نشده؟
حرفی که گفته نشده؟
Printable View
من به سکوت دل خوش میکنم
در دریای سکوت شناور
در دشت سکوت سرگردان
در راههای پر پیچ وخم سکوت....
به دنبال چه هستم؟
کتابی که نوشته نشده؟
حرفی که گفته نشده؟
هر کجا شاخ گلی همرنگ خون روید ز خاک
کشته ی عشقی است مدفون از مزار ما مپرس
نیستی رجحان به هستی دارد اندر کیش ما
ای اسیر حرص از دار و ندار ما مپرس ...
ستاره ای تو را خواهد چید
مانند گل نسترن
شاید شعر
گره ای از تو بازگشاید
دور خودت میچرخی و پایین میآیی
مینشینی کف دست من
نگاهم میخورد به نازکی تنت
سلام میدهمت قاصدک
==
امضای این تاپیک :
من همچنان اعتیاد مشاعره تو این تاپیک رو ترک نکردم
آشتی کردم با P30World تقریبا
کلاس عشق ما دفتر ندارد
شراب عاشقي ساغر ندارد
بدو گفتم که مجنون تو هستم
هنوز آن بي وفا باور ندارد
...
درد ما را نيست الغياث
هجر ما را نيست الغياث
دين و دل بردند و قصد جان كنند
الغياث از جور خوبان الغياث
ثریا چون منیژه بر لب چاه
دو چشم من بدو چون چشم بیژن
نگاه کن
ازآنسوی دیار بی ســــرپا تا این دشت تنها
در کنارتو استاده ام
از آن آب دریا تا این تشنگی صحرا
در کنار تو استاده ام
نگاه کن
از برای دوری و فراق سیاهی ها تا سفیدی ها
از برای هجران شبگاه تا بانگ سحر گاه
در کنار تو استاده ام
من در زیر کهکشان غمگین و اشک باران باز هم
با لـــبان خـــنـــدان و دســتـان باز
در کنار تو استاده ام
من در سفر دور و در هجرت دراز باز هم
با تکیه بر سایه ات و نگاه بر چشمانت
در کنار تو استاده ام
سوگند
برآن نگاه گرم اول و قلب پراحسـاس پاک
و بر آن روح شــــاد و بـیــنــظـیــر
درکنار تو استاده ام
سوگند
بر آن لبان لطیف و چشمان پر نور
و بر آن قامت بلند وعنبر تن خوشبویت
در کنار تو استاده ام
سوگند
بر دیوانگی و ســنـــــگســـاری مجـنون
و بر عهـد و پیمان لـیـلیی با وفا
در کنار تو استاده ام
سوگند
برتیشه ای فرهاد و اشک های سـرد شرین
و بر حسن یوسف و بی درمانی زلیخا
در کنار تو استاده ام
ترا قسم
بر آن آشنایی یکباره و شناسایی همیشگی ما
بیا بیبین
هنوز هم خاک بر سر و بی سر پا در کنارتو استاده ام
ترا قسم
بر آن دوســـــتی دیـریـــنـــه و بـی مــدهـی ما
بیا بیبین
هنوز هم تک و تنها و رنجور در کنار تو استاده ام
...
این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم
شب های رفته را بیاد بیآوریم
آرام و با پچ پچ برای یک دیگر از طعم کهن مرگ بگوییم
همه ی هفته در خانه را ببندیم
برای یک دیگر اعتراف کنیم
که در جوانی کسی را دوست داشته ایم
که کنون سوار بر درشکه ای مندرس
در برف مانده است
نه
باید دیگر همین امروز
در چاه آب خیره شد درشکه ی مانده در برف را
باید فراموش کنیم
هفته ها راه است تا به درشکه ی مانده در برف برسیم
ماه ها راه است تا به گلهای بنفشه برسیم
گلهای بنفشه را در شبهای رفته بشناسیم
ما نخواهیم توانست با هم مانده ی عمر را
در میان کشتزاران برویم
اما من تنها
گاهی چنان آغشته از روز می شوم
که تک و تنها
در میان کشتزاران می دوم
و در آستانه ی زمستان
سخن از گرما می گویم
من چندان هم
برای نشستن در کنار گلهای بنفشه
بیگانه و پیر نیستم
هفته ها از آن روزی گذشته است
که درشکه ی مندرس در برف مانده بود
مسافران
که از آن راه آمده اند
می گویند
برف آب شده است
هفته ها است
در آن خانه ای که صحبت از مرگ می گفتیم
آن خانه
در زیر آوار گلهای اقاقیا
گم شده است
مرا می بخشید
که باز هم
سخن از
گلهای بنفشه گفتم
گاهی تکرار روزهای
گذشته
برای من تسلی است
مرا می بخشید
سایه ... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دیدی به خاطرت اومدم شرکت خوشگله [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام خانوم خشگله ی خودم
قربونت برم عزیزم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوش اومدی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی خوشحالم کردی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
............
دلم تنگ است
دلم براي لحظه هاي با تو بودن تنگ است
وقتي كه دورترين فاصله ها
كمترين فاصله از توست
...