حيات پيچيده تر از تصور ماست ...
وقتيکه ما از وجود حيات در ساير کرات صحبت مي کنيم دو شکل داره :
1- حياتي که مربوط به همون سياره است .
2- حياتي که مربوط به سياره اي ديگه ميشه اما در اين سياره حضور پيدا کرده ...
............
من غالبا متوجه شدم که وقتيکه از حيات در سيارات مجاور ما صحبت ميشه توجه همگي معطوف به باکتريها و حيات نخستين ميشه ولي بايد به اين نکته هم توجه کرد که اگه يک تمدني در يکي از سيارات دور دست ميليونها سال از ما جلوتر باشه و مشکل سفر با بيش ازسرعت نور رو هم حل کرده باشه اصلا همه معادلات به هم ميريزه ...
ما باموجوداتي خارق العاده ، نامرئي و نامحسوس مواجه هستيم و پايگاه اين موجودات لزوما در سطح سيارات نيست ...
اگه هم در سطح سيارات باشه لزوما در سطح رويين سيارات نيست...
و اگه در سطح رويين سيارات هم باشه لزوما به معناي مرئي بودنشون نيست ...
البته بسيار اغراق آميز به نظر ميرسه اما من بر اين عقيده هستم که ما مطلقا نمي دونيم چه حجمي از موجودات زنده بيگانه ما رو احاطه کردند ...
هيچ دانشمندي نميتونه اثبات کنه که تنها حيات ممکن حياتيه که از مثلا يک سلول با پروتوپلاسم خاصي ساخته شده و يه روند روتين و متعارفي رو طي کرده و به يک موجود تکامل يافته مشخصي تبديل شده ...
علم فقط در حوزه اکتشافات خودش ميتونه صحبت کنه نه در حوزه امور مطلق و براي تمام کيهان ...
منظورم از کيهان فقط همين منطقه اي که عرضش چندين ميليارد سال نوري هست ، نيست ...
منظورم هستي در معناي مطلق اونه ، چه قبل از کيهان ما و چه درمعناي ديگه اي از کيهان ...
..............................
اگه ما به دنبال حيات در شکل خودمون هستيم ، فقط ميتونيم بگيم که احتمالش کجا بيشتره و کجا کمتره ...
يعني در سطح سيارات مشابه زمين احتمال بيشتري هست که موجودات و آدمهايي شبيه خودمون پيدا کنيم ، فقط احتمالش بيشتر بنظر ميرسه و حکم قطعي نميشه داد تا موقعيکه همه قوانين موجود در هستي رو بشناسيم ...
اينکه آيا ميشه همه قوانين هستي رو شناخت و يا نه بحث ديگه ايه ...