چقدر تجربه کردم غم نیامدنت را
به روی سینه فشردم حضور پیرهنت را
دریغ هیچ نمانده ست تا به خاک بسپارم
چه آرزو که ببوسم چو آمدی بدنت را
و تا که وسعت صحرا عجین بوی تو باشد
به دست باد سپردم به یاد تو کفنت را
در این سیاهی ممتد، خدا کند که سپیده-
به گوش باد برساند غریو شب شکنت را
بخواب ای تن بی سر! که خواب سبز تو جاوید
کا تا ابد نفروشم زغیرتم وطنت را