من با تو گفتن از تو ، تو را دور مي شوم
اي من ، منِ هميشه ،من ات را به من بده
… حرفي نمانده است ، ولي محضِ يك حضور
فريادهاي بي دهنت را به من بده
مردن مرا نشانهي تلخي ست ، بعد از اين
نامِ قشنگِ زيستن ات را به من بده
Printable View
من با تو گفتن از تو ، تو را دور مي شوم
اي من ، منِ هميشه ،من ات را به من بده
… حرفي نمانده است ، ولي محضِ يك حضور
فريادهاي بي دهنت را به من بده
مردن مرا نشانهي تلخي ست ، بعد از اين
نامِ قشنگِ زيستن ات را به من بده
همه وجودمو از کوچیکی با کینه ساختن
جای عشق ریشه نفرت رو تو سینه کاشتن
گفتن اینجا فرشته ها از از آدما بیشترن
*خدا مگه فرشته ها ساده دل رو میشکنن*
اگه رفته به درک دیگه فکرشو نکن
لیاقتت رو نداره بگیر عشقتو از اون
دل سنگتو بده دست بقیه
*خدا بازم دلم گرفتار حس بدیه*
دور و برت همه بودن دیگه من رو میخوای چی کار
روز تولدمه خبر مرگت رو بیار
*دل دیوونه چته نکنه هوایی شدی باز*
باید بسازی با بی کسی و روز و شب دراز
اینجا غریبه میکشن باید بسازی با غماش
جاشون سنگه نشین به پای ادماش
*-*
سلام
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
آنقدر خوب و عزیزی که به هنگام وداع
حیفم آید که تورا دست خدا بسپارم
ماییم و نوای بی نوایی
بسم ا... اگر حریف مایی
یاد آنروز که بر صفحه ی شطرنج دلت
تکیه بر پیل غمت رو به خرابات شدم
حالیا غمزده ی کنج سیه خانه منم
شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم
بهمن زدوار
ما را نبود دلی که کار آید از او
جز ناله که هر دمی هزار آید از او
وگر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
(در متن کتاب عینا کلمه وگر ذکر شده نه اگر)
تن خسته چه داند معصیت را
من پر بسته را چه ماند شخصیت را
نشستن نیز نتانم * بر زمین کرد
سکوتم پر کرد ، غم ظرفیت را
* این کلمه دقیقن همین الان به ذهنم رسید ، همون تنوانم میباشد
ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی
رفتی بسوز این همه آتش سزای توست