بچه ها امشب رفته بودم یه مهمونی خیلی خیلی رسمی و بابام مثل همیشه مراقب بود من سوتی چیزی ندم
خوشبختانه خوب بود تا وقتی که میخواستن شام بیارن موقع شام کشیدن من جو گیر شدم یه کوهی غذا کشیدم:18:
اون جا جو طوری بود که باید مثل آدمی که عصا قورت داده میشستی ولی من:31:
خلاصه به هر بدبختی بود ما این بشقاب ( که چه عرض کنم دیس بود برا خودش:31:) خوردیم ولی ...
هر وقت میخواید غذا بکشید هر چقدر که فکر میکنید میخورید بکشید:11: