ز گرگ تيز دندان كينه جويي
ز طوطي حرف نا سنجيده گويي
ز باد هرزه پو نا استواري
ز دور آسمان نا پايداري
جهاني را به هم آميخت ايزد
همه در قالب زن ريخت ايزد
ندارد در جهان همتاي ديگر
بهدنيا در بود دنياي ديگر
Printable View
ز گرگ تيز دندان كينه جويي
ز طوطي حرف نا سنجيده گويي
ز باد هرزه پو نا استواري
ز دور آسمان نا پايداري
جهاني را به هم آميخت ايزد
همه در قالب زن ريخت ايزد
ندارد در جهان همتاي ديگر
بهدنيا در بود دنياي ديگر
من كيستم ز مردم دنيا رميده اي
چون كوهسار پاي به دامن كشيده اي
از سوز دل چو خرمن آتش گرفته اي
وز اشك غم چو كشتي طفان رسيده اي
چون شام بي رخ تو بمانم نشسته اي
چون صبح از غم نو گريبان دريده اي
سر كن نواي عشق كه از هاي و هوي عقل
آزرده ام چو گوش نصيحت شنيده اي
رفت از قفاي او دل از خود رميده ام
بي تاب تر ز اشك به دامن دويده اي
ما را چو گردباد ز راحت نصيب نيست
راحت و كجا خاطر نا آرميده اي
بيچاره اي كه چاره طلب مي كند ز خلق
دارد اميد ميوه ز شاخ بريده اي
از بس كه خون فرو چكد از تيغ آٍمان
ماند شفق به دامن در خون كشيده اي
با جان تابناك ز محنت سراي خاك
رفتيم همچو قطره اشكي ز ديده اي
دردي كه بهر جان رهي آفريده اند
يا رب مباد قسمت هيچ آفريده اي
يكي آن شب كه با گوهر فشاني
ربايد مهر از گنجي كه داني
دگر روزي كه گنجور هوس كيش
به خاك اندر نهد گنجينه خويش
شباي چله كوچيك
كه زير كرسي، چيك و چيك
تخمه مي شكستيم و بارون مي اومد صداش تو نودون مي اومد
بي بي جون قصه مي گف حرفاي سر بسّه مي گف
قصه ي سبز پري زرد پري،
قصه ي سنگ صبور، بز روي بون،
قصه ي دختر شاه پريون، -
شما ئين اون پريا!
اومدين دنياي ما
حالا هي حرص مي خورين، جوش مي خورين، غصه ي خاموش مي خورين
كه دنيامون خال خالي يه، غصه و رنج خالي يه؟
دنياي ما قصه نبود
پيغوم سر بسّه نبود.
دوتا قلب نيمه كاره...
موجاي سفيدو وحشي
رو تن آبي دريا
ميگن انگار كه تو نيستي...
منم اينجا تك و تنها...
اگر چه با خشت جان خويش
ستون به سقف تو مي زنم،
اگر چه با استخوان خويش
شعله ميكشد به ظلمت شبم
آتش كبود ديدگان تو
ره مبند... بلكه ره برم شوق
در سراچه غم نهان تو
وطن به چنگ لئام است کو خردمندی
که درس فضل و شرافت بدين لئام دهد
در مني و اين همه ز من جدا
با مني ور ديده ات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوي غير
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي؟
در اجاقي - طمع شعله نمي بندم - خردك شرري هست هنوز؟
قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم ميگريند