نه بابا جمعه ساعت 4 بعد از ظهره!!!!!!!!!
Printable View
نه بابا جمعه ساعت 4 بعد از ظهره!!!!!!!!!
دوستان...قرار ما امروز بعد از ظهر به پايان رسيد....خيلي خوش گذشت!!!جاي همگي خالي. :blush: :biggrin:
سورنا هم دانشگاهی که هستیم!!!!!!!!!!!!
منم دانشجو ازاد اراک هستم
چرا مارو خبر نکردین
این قرار رو هم از دست دادم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کیا رفته بودن؟ بگین تا دلم بسوزه ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گزارش ملاقات رو کی میده؟ مهدی جان شما استاد این کار هایی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خب...تو اين قرار همه بودن.ميثم هم اومده بود....شاهين كينگ هم اومد.پاتال و مهدي_بست و من و مصطفي هم بودk،قلفينم بود....اون پسره كه اسمش يادم نيست هم بود.....بعدش رفتيم دربند جيگر خورديم....همه مهمون ميثم بوديم....بعدش يه دفعه بابام اومد منو از خواب بيدار كرد :biggrin: :biggrin: :biggrin: :biggrin:نقل قول:
نوشته شده توسط Siavash Y
نقل قول:
نوشته شده توسط sourena
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بفر ما سرکاریم دیگه ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شوخی بود یا جدی (بیدار کردن بابات رو میگم؟) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
4 صبح چيكار به اين كارا داري؟؟؟
یه روز تو هفته بیکارم میخوام به همه چی کار داشته باشم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
نوشته شده توسط sourena
امیدوارم اونایی که رفتن بیان بگن تو که چیزی نگفتی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام قرار ديروز با خوبي خوشي بر گذار شد !
گزارش شرح وقايع از نگاه لاولي من:
ساعت 15:58 رسيدم سر قرار اي داد بي داد هيشكي نيست يلحظه زد به سرم نكنه جاي قرارو عوض كردن ما سرمون بي كلاه مونده! رفتم كلي پارك و گشتم چنجا كه تو قرار قبلي رفتيم ميدون اصلي و .... داشتم غم ناك بر مي گشتم كه نور اميد از وجود با بركت مهدي بست تلالو كرد پريدم بغلش(ا برو كنار بچه خودتو لوس نكن)! بعد ماجرا رو گفتم كه من فلان كردم و ... بعد پرسيدم بقيه چيشدن گفت كه سورنا داره از نياورون مياد كه در همون لحظه يه چيزي از اون دور دورا اومد دستامونو برديم رو پيشوني و دقيق شديم يك عدد مصطفي عشقي به همراه يه توپ واليبال در حال نزديك شدن بود! بعد سلام و احوال پرسي كلي بهش گير داديم كه بابا پس شيريني چي شد ؟ واسه چي توپ آوردي و ....(يه تذكر مهدي بستي:مصطفي عشقي در همه ي موارد از جمله فوتبال واليبال بسكتبال گلف تيراندازي با كمان واتر پلو و غيره پايست!)بعد كمي انتظار و صحبت يه چيز زرد با آرم نايك اصل يونان!:happy: (داستان اين نايك رو اگه خواستين بعدن بهتون ميگم!)اومد كه كه برو بابا اين كه سورناي خودمونه!بعد شروع شد مصطفي گفت پس شيريني كو! بعد سورنا گفت خودت واسه چي توپ آوردي آخرشم ما نفهميديم چيشد بعد چندي درنگ از پشت دكه هاي پارك پاتال عزيز اومد با يه جعبه شيريني چشم سورنا و مصطفي عشقي كه يه برقي زد كه من فكر كردم رعد و برق بود!!!! تا اومد هنوز سلام نكرده سورنا جعبه رو كرفتو باز كرد بعد مهدي بست اومد گفت من عاشق شيرني خامه اي هستم 5 ! ورداشت:happy: سورنا و مصطي عشقي هم كه تركوندن من حقير هم به 12 رضايت دادم و قال شيريني كنده شد (فكر كنم 2 كيلو شيرني بود كه ما در عرض سه تا جيك<سوت بده!>تمومش كرديم!)كمي حرف زديم و چنتا ديگه از دوستان اومدن كه بنده يادم نيست شد ساعت 7 و ما از زمين و زمان از جمله سري جك هاي مصطي جان مثل دو نخود واز جوك هاي سورنا از جمله دو تا گوجه فرنگي ! بهره بورديم اونم چه بهره اي 27% :happy: !!! 7 كه شد مهدي بست انگار نه تنها بچه روگاز بود انگار همسايه ها هم رو گاز بودن گذاشت رفت ولي من فهميدم واسه چي(همه بخونن جز مهدي بست: يه ته مونده اي اون شيرني ها داشت كه مهدي بست واسش نقشه ها داشت كه بردش !)تا مهدي رفت در همون لحظه از فاصله ي نچندان زيادي (<استاد>) الفين اومدند(اين استاد هم قضيه داره!) كمي صحبت كرديم چنتا ديگه از برو بچ اومدن و بعد ( يه چيزي يادم رفت! تو تمام مدت قرا هر 10 دقيقه اين موبايل پاتال زنگ زد يه چهل دفعه اي هم سورنا هي پيغام خصوصي زد)خوب ادامه ي ماجرا |آهن من درنگي در حقيقت زدم و گفتم دوربين و همگي در يه لحظه مثل شير برنج وارفتيم! هيشكي دوربين نيا وردبود اين تقصير اون مينداخت اون تقصير من ! (ا ول كن بابا به من چه!) صحبت ها تموم شد دوستان اومدن رفتن و مونديم من و مصطفي و استاد! تا 8:30 داشتيم حرف مي زديم كه من چون راهم دوره بايد زود مي رفتم ديگه ما هم رقتيم و باقي شو استاد و مصطفي بودن
راستي قرار بعدي حتما بياين مثل اين قرار كه به شكل كلي يه 20 نفري اومدن البته دير
خدا حافظ تا قرار بعدي كه شهريوره!
سلام
به من که خیلی خوش گذشت>چشمم کور بشه الهی اگه خالی ببندم<
ولی یک موردی رو خواستم تذگر بدم!بچه ها!! لطفا انقدر زیاد سر قرارهای افتابی نشین ،پارک گنجایش یک ملیون و سیصد و چهل و هفت هزار و پونصد بیست و یک نفر رو گه نداره!!!
سلام
بالاخره با همت دوستان و بعد از حدود یک سال از تلاش من برای انجام این قرارها اولین قرار بچه های شیراز روز پنجشنبه مورخ 26/5/85 برگزار شد.
و اما گزارش قرار...
تاریخ:26/5/85-پنجشنبه
مکان:باغ ارم
افراد حاضر:
-Sphinx(شهریار)
-Lord_theone(مسعود)
-Omidshsh(امید)
+ خودم!
افراد غایب:
-mshiraz.2006
-masoud85
-*leila
خب...من و شهریار عزیز خیلی زود راه افتادیم و ساعت 16:30 جلوی باغ ارم بودیم!یعنی 30 دقیقه زودتر از موعد مقرر! :biggrin:
به هر حال خودمون رو مشغول کردیم تا بچه ها سر برسن.من مجله می خوندم و شهریار هم با گوشی من ور می رفت!
به چند نفری هم شک کردیم که از اعضا باشن ولی از قضا همشون منتظر اشخاص(!) دیگه ای بودن! ;) :blush:
چند دقیقه ای به 5 مونده بود که مسعود عزیز پیداش شد.اول خوب مارو شناسایی کرد بعدشم اومد کنار من نشست و منتظر شد تا من آشنایی دادم!! :tongue:
بعد از آشنا شدن با آقا مسعود منتظر موندیم تا بقیه دوستان هم بیاین.
ساعت از 5 گذشت و خبری نشد. :whistle: بچه ها پیشنهاد دادن از قرار های بعدی فکر یه پرچم یا پلاکارد باشم تا دوستان راحت تشخیص بدن!!! :mellow: (عجب مخی دارن بچه های ما!! :biggrin: )
5-10 دقیقه ای از 5 گذشته بود که آقا امید هم اومدن.فکر کنم تمام نشونی های من رو از حفظ بودن چون مستقیم به طرف ما اومدن!!! :blush:
تا ساعت 5:30 منتظر بقیه دوستان بودیم ولی کسی نیومدم...بلیط گرفتیم و وارد باغ شدیم.
هوا خیلی عالی بود...یه گشتی تویه باغ زدیم...چند تا عکسم از محیط باغ گرفتیم و رفتیم یه جایی نشستیم.
در این بین بازار بحث های مختلف از جمله اپرا و فایرفکس داغ بود!منم که معلومه طرف کدوم بودم ! ;)
از همه ساکت تر امید عزیز بودن که فقط شنونده بودن...ولی منو شهریار و مسعود در مورد مسایل مختلف صحبت می کردیم.
از اونجایی که شهریار از نشستن خسته شده بود دوباره راه افتادیم و این بار یه چند تا عکس از خودمون گرفتیم.
بعدشم جای همه دوستان خالی رفتیم فالوده ناب شیرازی از نوع آلبالوییش خوردیم... در بین خوردن فالوده هم بحث سخت افزار خیلی چسبید!
ساعت 6:30 شد و ما هم به طرف درب خروجی به راه افتادیم.همه هم مسیر بودیم...شهریار و مسعود وارد سیاست و مذهب شدن و در مورد مسایل مختلف بحث و تبادل نظر کردن...
امید هم همچنان ساکت و سر به زیر بود.منم که معمولا در این بحث ها شرکت نمی کنم! ;)
حدود نیم ساعتی بعد از خارج از شدن از باغ با هم بودیم...تا ساعت 7 که از هم جدا شدیم.مسعود رفت خونه,آقا امید کتابخونه و منو شهریار هم با هم!
برای قرار اول خیلی خوب و خیلی هم خوش گذشت... :happy:
مهمترین نکته ای که از اولین قرار یاد گرفتیم این بود که آی دی مسعود Lord_the_one هست و سر هم خونده نمیشه!!! :blink:
اینم چند تا عکس از باغ ارم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
به به
بسیار خوشحالم که قرارهای پی سی داره جهانی میشه!
امیدوارم یک روز من هم بتونم در قرار بچه های با صفای شیراز حضور پیدا کنم
سلام دوستان
مي شه بگيد سن شما چقدره؟؟
باي
من و محمد جان متولد 65 و مسعود جان فکر کنم 66 ولی امید جان رو مطمئن نیستمنقل قول:
نوشته شده توسط baba barghi2
باقی سوالات رو در این تاپیک ادامه بدین
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون
من هم 65
هر کسی که از مشهده به من پیغام خصوصی بده
محمد جان حالا چرا از خودتون عكس نگرفتيد ؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
اینم چند تا عکس از باغ ارم...
عکس 1 عکس 2 عکس 3
تویه گزارش که اشاره کردم از خودمون هم عکس گرفتیم ولی بنا به صلاحدید دوستان اونارو قرار ندادم.
رضا چند تا بودين حالا جدي ؟نقل قول:
نوشته شده توسط Elfin-D
جاي من و امين هم كه خالي بود نه؟ دي :
من که دیر رفتم!
ولی من بودم و پاتال و لاولی من و مصطفی عشقی و سورنا و مهدی بست!
قابل توجه اون کسانی که دو ماه یک بار کردن! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
الفين جان كجا اينا بودن 12 نفر ديگه كه هم بودن كه هيشكي اسمشون رو يادش نيست! D:
راستي همه ي بچه ها جاي اميد و امين و (نخ سوزن) مهران«مافيا» رو خالي كردن ديگه آخرش از بس زمين و كنديم تا جاتون خالي شه كه الان يه گودال 1 در 1 كيلومتر تو پارك بوجود اومده!!!
مشهدی ها فراموش نکنن ها.......منتظریم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
دومین قرار بچه های شیراز به فاصله یک هفته از قرار اول در ساعت 17 روز پنجشنبه مورخ 3/6/85 در باغ ارم شیراز برگزار شد.
افراد حاضر:
Mohammad Modarresi
mshiraz.2006
gladiatorshiraz.2006
mohsen khan
vast_vision_office
lord_theone
+ خودم
افراد غایب:
masoud85
البته چهار نفر از دوستان هم غیبت موجه داشتن!
خوشبختانه من 10 دقیقه به 5 رسیدم چون تاکسی اصلا نبود! :blush:
گویا همه دوستان بجز محسن عزیز و Lord(مسعود) قبل از من اونجا بودن.
هر چی ایستادیم دیدیم خبری نشد.کسی جلو نیومد.از اونجایی که گفته بودم در حال مطالعه هم هستم بچه ها بین من و یه آقای 30 و اندی ساله به شک افتاده بودن!!! :blink:
خلاصه محسن عزیز که 5 دقیقه به 5 اومده بود دل رو به دریا زد و آشنایی داد و بقیه بچه ها هم که منتظر این اتفاق بودن یه دفعه هجوم آوردن و منو محاصره کردن. :eh:
بعد از آشنا شدن با هم منتظر موندیم تا بقیه هم بیاین.مسعود هم دقیقا ساعت 5:8 دقیقه اومد.
جالب این بود که هر چی بچه ها خودشون رو معرفی می کردن 2 دقیقه بعد دوباره فراموش می کردیم کی کی هست و مثلا مسعود می گفت بابا برقی هم نیومده!در صورتی که کنار هم ایستاده بودن! ;)
تا 5:15 دقیقه منتظر ایستادیم و بعدشم وارد باغ شدیم.
محمد مدرسی عزیز شروع به گرفتن آمار بچه ها کرد.
گرچه Vast Vision-mshiraz-mohsen khan و gladiator اکثر مواقع ساکت و شنونده بودن.حدس می زنم جز حفاظت اطلاعات انجمن باشن! ;)
خلاصه همینطور که بحث می کردیم کل باغ ارم رو زیر و کردیم و بالاخره موفق شدیم آخر باغ ارم رو پیدا کنیم تا بعضی از دوستان به آرزوشون برسن! :biggrin:
بعد از سر زدن به ناکجاآبادهای باغ دنبال جای پارک نه ببخشید جای نشستن گشتیم.در این بین بحث برنامه های Recovery داغ بود.
تا بالاخره یه جایی برای نشستن پیدا کردیم گرچه مزاحم دوتا مرغ عشق شدیم! :blush:
نشستیم و در مورد مسایل مختلف که اکثرا حول انجمن دور می زد صحبت کردیم + یه کم بلوتوث بازی!
در این وسط حتی زنبورها هم فهمیدن محمد مدرسی عزیز چقدر دوست داشتنیه!
خلاصه مسعود و محمد مدرسی عزیز اجزا سخت افزاری مختلف رو مورد نقد و بررسی قرار دادن و بقیه هم استفاده می کردیم.
شهریار عزیز هم که بنابه دلایلی نتوسته بود بیاد زنگ زد و احوالی از بچه ها پرسید.البته جاش رو خالی کرده بودیم چون بغل دسته من یه جای خالی بود! :happy:
با گروه های زیادی اونجا برخورد کردیم ولی کنجکاوی بچه ها برای کسب اطلاعات بیشتر به جایی نرسید!
بعضی ها گرچه ظاهرشون خیلی شیطون بود ولی من که فهمیدم باطنشون خیلی خوبه! ;) تازه یه نمایندگی هم برای فیلم های روز پیدا کردیم با تخفیف پی سی ورلدی! :thumbsup:
اصلا متوجه گذر زمان نشدیم تا اعلام کردن که وقت بازدید تمومه.خلاصه Vast vision عزیز عکسی گرفتن و راه افتادیم.
موقع رفتن خیلی کارایی که باید انجام می دادیم و انجام ندادیم یاد بچه ها افتاد که مقرر شد دفعه بعد جبران کنیم! ;)
حدود ساعت 6:30 از باغ خارج شدیم.در این بین همچنان بحث و تبادل نظر در مورد مسایل مختلف ادامه داشت.حدود 30 دقیقه ای هم با هم بودیم و بعدش با جدا شدن مسیر ها از هم جدا شدیم.
جالب اینکه اسم کوچیک همدیگر رو هم نپرسیدیم!!!! :blush:
جای دوستانی که نبودن واقعا خالی...
نتیجه اخلاقی قرار دوم:شکست عشقی خیلی بد!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به ترتیب از راست به چپ:خودم-مسعود-محمد مدرسی-محسن خان-م شیراز-گلادیاتور
ایول به بچه های شیراز
یاد اولین قرارهای تهران افتادم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شیطونه میگه پاشیم بریم یه بار قرار شیراز :happy:
تو عکس چه به ترتیب قد هم وایسادین :laughing:
ممنون محمد جان زحمت كشيدي
اميد جان بيا در خدمت باشيم
سلام دوستان
اين هم گزارش من درباره بازديد امروز اعضاي شيرازي پي سي ورد
قرار بود كه ساعت 5 بعد از ظهر جلوي باغ ارم باشيم . من هم ساعت 5 دقيقه به 5 به باغ ارم رسيدم .
طبق نشانه اي كه محمد آقا داده بودن ، قرار بود ايشان با يك كيف مشكي و در حين مطالعه باشند .
اول كه يك نفر با كيف مشكي را ديدم ، ولي ايشون دور شدن و رفتن.
بعد يك نفر آقاي ديگر و ديدم كه با كيف مشكي ايستاده بود ، ولي مطالعه نمي كرد !!!!!
خب من هم دودل بودم كه برم جلو يا نه ؟
گفتم چند دقيقه اي صبر كنم
دو سه دقيقه اي گذشت ،دل رو زدم به دريا ( غرق نشدم ! نگران نباشيد ) و رفتم جلو و گفتم : ببخشيد شما محمد آقا هستيد ، ايشون هم بله رو گفتن ! و خيال من راحت شد ، در همين حين ديدم كه چند نفر ديگه هم به طرف ما اومدن ،
گفتم اي واي كه گرفتنمون
ولي نه ! بچه هاي خودمون بودن
بعد كاشف به عمل اومد كه دوستان ديگر هم مثل من دودل بودن ولي جلو نيومدن
و منتظر بودن ببينن ايشون محمد آقا هستند يا خير
و من هم با از خود گذشتگي اين موضوع را ثابت كردم .
خلاصه بليط خريديم ! نه محمد آقا بليط خريد !!!!! ( اي واي دنگمون هم نداديم) شرمنده محمد جون ! انشا اله دفعه بعد ....
رفتيم توي باغ ، همين طور راه مي رفتيم و صحبت مي كرديم
چند نفر از دوستان كه كم حرف بودن مثل وژيون عزيز ! ، م شيراز ! ، دوست جديدشون( گلادياتور ) و ....
لرد عزيز و محمد مدرسي هم در مورد موبايل فيلم صحبت مي كردن
در مورد انجمن هم صحبت كرديم ، از اون قديما ( كه من نبودم) و اين جديد ترها
در مورد انجمن هاي مختلف ، تاپيك ها ، موضوعات ، و........
محمد مدرسي هم كه دوستان رو از روي آواتارشون مي شناخت .
محمد آواتارمن هم اينه ( جالبه نه )
خلاصه از اين در و اون در صحبت كردم.
يك موضوع جالب اين كه انجمن هاي مختلفي هم در باغ ارم وجود داشتند !!!
چه انجمن هايي ! خب خودتون دفعه بعد بياين و ببينين.
حدودساعت شش و نيم ،از طريق بلندگو محترمانه اعلام كردن كه ساعت بازديد تمام شده است .
ما هم مثل بچه هاي مثبت يك عكس گرفتيم و محترمانه اومديم بيرون .
اين بود گزارش امروز من !
محسن خان
--قرار بعدي:روز 23شهريور ماه ساعت 4 بعد از ظهر
در محل هميشگي-روبروي مجسمه ي مرحوم ابوريحان-
منتظر حضور سبزو زرد و ابي شما هستيم!
››دوستان عزيز تهرانيمون ،براي كسب اطلاعات بيشتر با پيغام خصوصي بنده و يا با Y!ID:elfin.meeting تماس حاصل فرماييد
متشكرم
سلامنقل قول:
سلام
دومین قرار بچه های شیراز به فاصله یک هفته از قرار اول در ساعت 17 روز پنجشنبه مورخ 3/6/85 در باغ ارم شیراز برگزار شد.
افراد حاضر:
Mohammad Modarresi
mshiraz.2006
gladiatorshiraz.2006
mohsen khan
vast_vision_office
lord_theone
+ خودم
افراد غایب:
masoud85
البته چهار نفر از دوستان هم غیبت موجه داشتن!
خوشبختانه من 10 دقیقه به 5 رسیدم چون تاکسی اصلا نبود!
گویا همه دوستان بجز محسن عزیز و Lord(مسعود) قبل از من اونجا بودن.
هر چی ایستادیم دیدیم خبری نشد.کسی جلو نیومد.از اونجایی که گفته بودم در حال مطالعه هم هستم بچه ها بین من و یه آقای 30 و اندی ساله به شک افتاده بودن!!!
خلاصه محسن عزیز که 5 دقیقه به 5 اومده بود دل رو به دریا زد و آشنایی داد و بقیه بچه ها هم که منتظر این اتفاق بودن یه دفعه هجوم آوردن و منو محاصره کردن.
بعد از آشنا شدن با هم منتظر موندیم تا بقیه هم بیاین.مسعود هم دقیقا ساعت 5:8 دقیقه اومد.
جالب این بود که هر چی بچه ها خودشون رو معرفی می کردن 2 دقیقه بعد دوباره فراموش می کردیم کی کی هست و مثلا مسعود می گفت بابا برقی هم نیومده!در صورتی که کنار هم ایستاده بودن!
تا 5:15 دقیقه منتظر ایستادیم و بعدشم وارد باغ شدیم.
محمد مدرسی عزیز شروع به گرفتن آمار بچه ها کرد.
گرچه Vast Vision-mshiraz-mohsen khan و gladiator اکثر مواقع ساکت و شنونده بودن.حدس می زنم جز حفاظت اطلاعات انجمن باشن!
خلاصه همینطور که بحث می کردیم کل باغ ارم رو زیر و کردیم و بالاخره موفق شدیم آخر باغ ارم رو پیدا کنیم تا بعضی از دوستان به آرزوشون برسن!
بعد از سر زدن به ناکجاآبادهای باغ دنبال جای پارک نه ببخشید جای نشستن گشتیم.در این بین بحث برنامه های Recovery داغ بود.
تا بالاخره یه جایی برای نشستن پیدا کردیم گرچه مزاحم دوتا مرغ عشق شدیم!
نشستیم و در مورد مسایل مختلف که اکثرا حول انجمن دور می زد صحبت کردیم + یه کم بلوتوث بازی!
در این وسط حتی زنبورها هم فهمیدن محمد مدرسی عزیز چقدر دوست داشتنیه!
خلاصه مسعود و محمد مدرسی عزیز اجزا سخت افزاری مختلف رو مورد نقد و بررسی قرار دادن و بقیه هم استفاده می کردیم.
شهریار عزیز هم که بنابه دلایلی نتوسته بود بیاد زنگ زد و احوالی از بچه ها پرسید.البته جاش رو خالی کرده بودیم چون بغل دسته من یه جای خالی بود!
با گروه های زیادی اونجا برخورد کردیم ولی کنجکاوی بچه ها برای کسب اطلاعات بیشتر به جایی نرسید!
بعضی ها گرچه ظاهرشون خیلی شیطون بود ولی من که فهمیدم باطنشون خیلی خوبه! تازه یه نمایندگی هم برای فیلم های روز پیدا کردیم با تخفیف پی سی ورلدی!
اصلا متوجه گذر زمان نشدیم تا اعلام کردن که وقت بازدید تمومه.خلاصه Vast vision عزیز عکسی گرفتن و راه افتادیم.
موقع رفتن خیلی کارایی که باید انجام می دادیم و انجام ندادیم یاد بچه ها افتاد که مقرر شد دفعه بعد جبران کنیم!
حدود ساعت 6:30 از باغ خارج شدیم.در این بین همچنان بحث و تبادل نظر در مورد مسایل مختلف ادامه داشت.حدود 30 دقیقه ای هم با هم بودیم و بعدش با جدا شدن مسیر ها از هم جدا شدیم.
جالب اینکه اسم کوچیک همدیگر رو هم نپرسیدیم!!!!
جای دوستانی که نبودن واقعا خالی...
نتیجه اخلاقی قرار دوم:شکست عشقی خیلی بد!
اینم عکس
به ترتیب از راست به چپ:خودم-مسعود-محمد مدرسی-محسن خان-م شیراز-گلادیاتور
خوب منم تبریک میگم محمد جان که قرار شما دوستان عزیز هم راه افتاد و امیدوارم که قرارها پاربرجا باقی بمونه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اتفاقا ما بچه هایه کرمان با وجود پراکندگی باز هم قرارمون رو دیروز چهارشنبه عصر ساعته 5 برگذار کردیم دیروز 4 نفر از بچه هایه انجمن در قرار حاضر بودن که :
1.hesam
2.white rose
3.دوستم ( عضوه ایدیشو یادم رفته )
4. خودم
بودیم جاتون خالی اتفاقا به مناسبت عیدو و ... پشته کتابخانه ملی کرمان همیشه این حوالی که میشه جشن برپاست ما هم رفتیم یه ساعتی داخله جشن شرکت کردیمو بعدم رفتیم گیم نت و جاتون خالی یه دسته حسابی کانتر با بچه ها بازی کردیم
از شانس بد مبایل حسام شارژش تموم شد و نتونستیم عکس بگیریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] دیگه اینکه جایه دوستان خالی بود مهرداد ( رویای تلخ , Amir_p30 ( که البته فک کنم سیرجان باشه ) و همینطور هادی خوبه و Holy Soshiant) انشالله که اونها هم سره قرارا حاضر بشن
دیگه اینکه امیدوارم همه بچه ها از همه شهر ها همچین قرارایی که باعثه دوستی هایه بیشتر میشه رو داشته باشن
قربانه همگی-بابک
جون بابك يك بار قرار رو پنج شنبه نزارين تا منم بتونم بيام بابا مگه اونجا پنج شنبه چي خيرات ميكنن راستي ديروز ابوريحان به من زنگ زد گفت به بچه ها بگو زياد دور من جمع نشن بزارن باد بياد
من که اگه قراری باشه میدونم حتما از بچه های طرفدار نوکیا کتک بخرم
مخصوصا نینتندو جان که محله هامون نزدیکه
من اصلا دعوایی نیستم ولی اگه دعوا شد من طرف توام ! :cool:نقل قول:
نوشته شده توسط metal_militia
اینقد کتک می خوریم تا از رو برن :tongue:
من ميخوام اندفعه براي مافيا زير مجسمه ابوريحان تله بزارم خودش ميدونه چرا
متال جان اگر كتكي در كار بود بدونين منم با شماهام هرچي باشه همگي از يك انجمن(موبايل) هستيم فقط كمربند با سگك يادتون نره
آقا لطف كنيد تكليف اين ماه را مشخص كنيد تا ماا هم بدونيم بايد چكار كنيم. هر كاري ميخواهيد بكنيد لطف كنيد هر چه سريعتر.
مصطفي جاننقل قول:
آقا لطف كنيد تكليف اين ماه را مشخص كنيد تا ماا هم بدونيم بايد چكار كنيم. هر كاري ميخواهيد بكنيد لطف كنيد هر چه سريعتر.
تكليف مشخصه!
امضاي من!
مصطفي جان قرار هفته آينده رو اينجانب ميخوام به طرز نادخي به هم بريزم و از دماغ بعضيها در بيارم تا شاخ نشن!پس عزيزم بهتره كسي تو اين قرار شركت نكنه....البته شماكه عزيز مني...نقل قول:
نوشته شده توسط mostafaeshghi
نقل قول:
نوشته شده توسط sourena
ببينيم و تعريف كني. اوندفعه كه گفتي شيريني ميارم نياوردي اين دفعه كه اينو گفتي تا ببينيم چي ميشه
الفين جان چرا ساعت 4 ميندازين خب بندازين 2 و نيم كه بيايم سر قرار بعدش هم بريم خونه بگيريم بخوابيم اندفعه ديگه ميخوام بيام سر قرار
سورنا جان حالا اندفعه رو بيخيال شو بزار به ما خوش بگذره منم كه اعصاب درست حسابي ندارم
اخه ميدونين چيه ما ساعت كارمون 2 تموم ميشه خونمون هم پاسدارانه محل كار هم هفت تير ديگه حال ندارم برم خونه دوباره بيام اونجا هم بمونم الاف ميشم خفن بايد 2 ساعت الكي غاز بچرونم
اين دفعه با يه پنجه بوكس ميام :biggrin: البته اونو باسه يكي ديگه ميارم...عزيز دلم. :laughing: آقا به شما هم خوش ميگذره.....خيال همه راحت. :rolleye:نقل قول:
نوشته شده توسط mostafaeshghi
سلام
قرار اين ماه پنج شنبه هفته آينده يعني روز 23 شهريورماه رأس ساعت 16 در مكان هميشگي برقرار مي باشد.
همه دوستان تشريف بياورند.