بمن چه ... حالا بذار بقيه شايد دانلود كردن... من كه نميخوام...
Printable View
بمن چه ... حالا بذار بقيه شايد دانلود كردن... من كه نميخوام...
نوشته ای از ChavoshisT
این سه محسن
محسن يگانه، محسن چاووشى و محسن نامجو بىگمان از جمله پرطرفدارترين هنرمندان موسيقى امروز ايرانند. اگر اهل گشت و گذار در اينترنت باشيد، قطعاً بارها به نام آنها برخوردهايد و اگر اهل دانلود كردن فايلهاى صوتى هم باشيد، حتماً آهنگهايى را كه خواندهاند، دانلود كردهايد. آهنگهايى كه اگرچه شبيه هم نيستند، اما از جهاتي شباهتهايى هم به يكديگر دارند. البته اصولاً سبككارى آنها هم شبيه يکديگر نيست و حتى طرفداران آنها، همه از يك جنس نيستند. در حقيقت ميان طرفداران اين سه نفر مرزبندىهايى وجود دارد و مخاطبان و دوستداران آنها سه طيف كاملاً متفاوت را در بر مىگيرند.
محسن يگانه موسيقى پاپ سادهاى را ارائه مىدهد. صدايى كه كمى گرفته و محزون است و چندان دامنه وسيعي ندارد. عموماً مخاطبان موسيقى يگانه دختران و پسران نوجوانى هستند كه اصولاً توجه عميق به موسيقى ندارند و صرف گذران وقت و لذت آنى و احساسات خفيف همذاتپندارانه، با آن روبهرو مىشوند.اما طرفداران موسيقى چاووشى و نامجو كمى عميقتر (بهتر است نگوييم باکلاستر) با موسيقى مواجه مىشوند. فرم و حالت صداى محسن چاووشى و خشى كه در صداى اوست نوعى اعتراض فرو خورده در خود نهفته دارد كه با خلقيات جوان امروزى كه در مواجهه با مسائل جديد و روزمره دچار پريشانى و استيصال است، جور درميآيد.
طرفداران نامجو هم از اين منظر شايد به مخاطبان چاووشى شبيه باشند. جوانانى كه درگير و دار سنت و مدرنيته و ساختارشكنىهاى مدرنيستى و پست مدرنيستى گيج مىخورند و سرگردانند، به نامجو مراجعه مىكنند و با يكى ميخ و يكى به نعل زدن او کلي صفا مىكنند.
شباهتي که در بالا به آن اشاره شد در حقيقت به نحوه دسترسي مخاطب به آثار اين سه نفر بازميگردد. طرفداران يگانه و چاووشي و نامجو كه بخش وسيعى از مخاطبان موسيقى جامعه ايران را در بر مىگيرند، همه با استفاده از روشهاى غيررسمى (اگر نگوييم غيرقانونى) به آثار هنرمندان مورد علاقه خود دست پيدا مىكنند. اغلب كارهاى اين خوانندگان از عهده كسب مجوز بر نيامده و در گير و دار كسب اجازه رسمى براى توليد و عرضه كار معطل مانده است. حتى تلويزيون از پخش شدن صداى نامجو در تيتراژ يكى از سريالهاى نود شبى ممانعت به عمل آورده و مسوولين سينمايي از اكران « سنتورى» به خوانندگى محسن چاووشى جلوگيرى کردهاند. فيلمى كه به نظر ميرسيد با توجه به اعتبار کارگردانش از عهده کسب مجوز اکران برآيد که هرگز اينگونه نشد.
حال سوال اصلى اينجاست كه عدم صدور مجوز براى يگانه و چاووشى و نامجو و خوانندگان و آهنگسازانى از اين دست، تا چه حد در اجراى کدام سياست موفق خواهد بود؟ به هر حال هدف از ايجاد محدوديتها در حقيقت عدم مراجعه عمومى به يک اثر است. اما عدم اجازه توليد و پخش تا چه ميزان در اين زمينه كارايى خواهد داشت؟
شكى نيست كه سالهاي اخير ظرفيتهاى زيادى در زمينه دسترسى به اطلاعات ايجاد شده است. ديگر بهسادگى نمىتوان از پخش گسترده يك چيز در حوزه عمومى جلوگيرى كرد. حتى بعضى معتقدند كه اين ممانعتها تا حدى به افزايش اعتبار كمك خواهد كرد و مردم را به كنجكاوى بيشتر وا خواهد داشت. شايد بتوان مدعى شد كه مىشود از طريق ايجاد موانع، بازار رسمى را تحت كنترل داشت؛ بازارى را كه در حقيقت گردش اقتصادى و پول در آن ايفاى نقش مىكند. اما اين روزها و با اين سرعتى كه تكنولوژى ارتباطات هر روز پيشرفت ميکند، بازارهاى غيررسمى، خيلى اوقات از بازارهاى رسمى پيش ميافتد؛ بازارى كه در حقيقت به جاى پول، اعتبار حرف اول را در آن مىزند.
فراموش نكنيم كه اعتبار موضوع كماهميتي نيست و گاهى اوقات از مظاهر كلاسيك اقتصادى مثل پول هم اهميت بيشترى پيدا ميکند.
علي رضا زنجاني
منبع : کافه شرق
مسعود جان من واقعا معذرت میخوام....
نه تنها من بلکه همه اعضای این فروم ازت خیلی ممنونن بخاطر اینکه آخرین اخبار رو درباره محسن چاوشی برامون میاری و این جای تقدیر داره....
در ضمن چون هم اسم هستیم من به تنهایی بیشتر دوستت دارم:40::11:
از همه مخصوصا شما معذرت میخوام اگر لحنم زیاد باب طبع نبود.
<<از این غلط گیریهاتم دست بردار چون جرات پست دادن رو کم میکنی(به قول خودت<چشمک>>>
silent-assassin اين كلمه مسخره چاووشيست ديگه چيه؟
در ضمن خوبه اون پايينش منبع زده ها بعد ميگي نوشته اي از ...
بابا اين حرف ها چيه؟! من كاري نميكنم...نقل قول:
در ضمن :
چاوشي : چاووشي
« چشمك »
نقل قول:
ChavoshisT همون Komeil66 است !
کمیل اونجا . چاووشیست اینجا (البته تا حالا چیزی ننوشته)
2-من اون منبع رو پیدا نکردم برا همین از قول کمیل (ببخشید چاووشیست)گذاشتم.
silent-assassin ميدونم كيه...ولي لطفا اين كلمه رو اقلا تو اين تاپيك نيار...چون خيلي ضايع است!
mtuning_co من هميشه املام 20 بوده...البته امسال املا نداشتيم...ولي از اول دبستان تا سوم راهنمايي 20 بودم! « تشويق نكنيد »
اين هم از دلايل توقيف شدن فيلم سنتوري كه در روزنامه ي كيهان چاپ شده است (روزنامه ي كيهان در شرايط مختلف ثابت كرده وقتي خبري منتشر ميكند يعني نظر بالايي ها رو داره ميگه و ردخور هم نداره پس بدونيد نظر بالا يي ها رو در مورد سنتوري) :
سنتوري قصه زندگي جوان نوازنده و خواننده اي به نام علي است. از موقعي كه اعتياد علي به مواد مخدر افزايش پيدا كرده و شبها مست و پاتيل و يا نشئه از مصرف زياد مواد به خانه باز
مي گردد، هانيه همسرش ديگر تمايلي به زندگي مشترك با او ندارد. علي خاطرات خود را مرور مي كند و در لابه لاي آن روزهايي را به ياد مي آورد كه در اوج محبوبيت، رهبري گروه اركستري را برعهده داشت كه طرفداران بسيارش براي حضور و شركت در آن رقابت مي كردند. در يكي از همين مراسم بود كه هانيه را براي نخستين بار ملاقات كرد و از آن پس هانيه به بهانه آموزش سنتور ارتباطش را با او گسترش داد تا آنجا كه به ازدواجشان انجاميد. اما ديري نپائيد كه اعتياد به مواد مخدر اوضاع مالي آنان را در شرايط بحراني قرار مي دهد و هانيه را مجبور به انجام كار در بيرون از منزل مي كند. علي هم كه آدم شكاكي است، هانيه را متهم به ارتباط با يك ويالونيست مي كند كه او را رقيب خود مي داند و از اينجا است كه زندگي آنان در شيب تند نكبت و سياهي مي افتد تا آنجا كه هانيه طلاق مي گيرد و علي برخلاف ميل باطني اش مجبور مي شود كه از پدر و مادرش كه او را به خاطر علاقه به موسيقي از منزل بيرون كرده و حتي در مراسم ازدواج وي نيز حضور نيافته بودند، كمك مالي بگيرد. پدر كه از وضعيت اسف بار علي آگاه شده به كمك او مي شتابد و او را به يك مركز بازپروري مي برد، جايي كه علي آرام آرام گذشته خود را بازيافته و با برگزاري كنسرت در آنجا، خاطراتش را زنده مي كند.
دست اندركاران تهيه فيلم سنتوري با پشت سر گذاشتن يك برزخ چهارساله سرانجام فيلمي را توليد كردند كه بخش اعظم آن به دليل استفاده از صداي چاووشي (خواننده اي كه بنا به دلايلي از خواندن منع شده است) قابليت اكران نداشت. از عجايب روزگار آنكه فيلم سنتوري در چنين شرايط معلومي، مجوز اكران در جشنواره فيلم فجر را مي گيرد گو اينكه در طول جشنواره فجر، مي توان بر نقض قوانين و مصالح مملكت و يا حتي معصيت و گناه چشم پوشيد و يا اينكه خون مخاطبان جشنواره فجر رنگين تر است!!
صرف نظر از بحث صداي چاووشي در فيلم، بحث تقابل نظام و جامعه با هنر و هنرمند، موضوعي است كه در فيلم مورد توجه قرار گرفته است. علي ، جوان مستعدي است كه از راه نواختن سنتور و خواندن آواز به شهرت دست يافته است. وي اگر چه تلاش كرده تا با فاصله گرفتن از مسائل حاشيه اي، زندگي بي دغدغه و آرامي براي خود ايجاد كند اما پدر علي نماد قشر متدين جامعه كه از قضا از دست اندركاران نظام نيز هست، به دليل آنكه ساز را حرام مي داند، علي را از منزل اخراج كرده و حتي حاضر نشده در مراسم عروسي او نيز شركت كند.
از سوي ديگر همانگونه كه هانيه، همسر علي به آن اشاره
مي كند، فضاي خشن و
تهوع آور جامعه و عدم توجه مسئولان به وضعيت هنرمندان باعث مي شود كه علي، نماد قشر هنرمند جامعه خيلي زود از جاده سلامت خارج شده و راه اعتياد را در پيش گيرد. آن دسته از هنرمندان نيز كه سالم مانده اند مثل هانيه براي ادامه زندگي راهي كشورهاي خارجي مي شوند.
در واقع كارگردان در فيلم خود به صراحت از دو عامل جزم انديشي قشر متدين جامعه و همچنين بي توجهي مسئولان فرهنگي كشور به عنوان مسببين اصلي نابودي هنر در كشور ياد مي كند. انتقاد از قشر متدين جامعه آنگاه رنگ و بوي توهين و افترا به خود مي گيرد كه دوربين كارگردان بارها بر روي شمايل حضرت علي(ع) آويخته در منزل پدر و مادر علي زوم
مي كند، خانواده كم خردي كه در عين بهره بردن از ثروت بيكران، فرزندشان كه نماد قشر جوان و هنرمند جامعه است به فلاكت و بدبختي دچار است.
از ديگر سو پوشش علي در سراسر فيلم عبا است. از آنجا كه عبا نماد پوشش قشر روحانيت و همچنين قشر متدين جامعه هنگام عبادت است وقتي اين پوشش بر تن فردي قرار
مي گيرد كه بر اثر بي توجهي و دگم انديشي ها در مسير قهقرايي زندگي قرار گرفته است، نخستين چيزي كه به ذهن مخاطب متبادر مي شود، سايه سنگين يك پوشش مذهبي بر زندگي جواناني است كه به اجبار در مسير نابودي قرار گرفته اند.
قابل تامل تر آنكه وقتي پدر علي براي نجات فرزندش به محل اجتماع معتادان كه خيل كثيري را شامل مي شوند، وارد مي شود علي رغم پست و منصب دولتي خود كه در واقع نمادي از مسئولان نظام است، تنها و تنها به فكر نجات فرزند خود است گو اينكه نجات جان آن جماعت كوچكترين اهميتي براي وي ندارد!! آنچه كه در مجموع بايد به آن اشاره كرد آنكه فيلم سنتوري بي شك با حال و هواي سال هاي ابتدايي دهه هشتاد ساخته شده است يعني سال هايي كه برخي هنرمندان بر سر توهين و افترا به نظام و مسئولان به رقابت
مي پرداختند و حتي چنين
توهين هايي گاه مايه مباهات شناخته مي شد.
فيلم سنتوري بي هيچ مشكلي از هيات نظارت بر اكران فيلم مجوز اكران دريافت مي كند لكن دقت نظر و هوشياري مسئولان باعث مي شود تا سينماي كشور از مهلكه اي ديگر جان سالم به در برد. پرسشي كه در اين ميان شكل مي گيرد آنكه به راستي چه زمان مردم ايران
مي توانند به اين درجه از يقين و اطمينان دست پيدا كنند كه مسئولاني را در سينماي كشور دارند كه در
تصميم گيري هاي خود، حداقل ترين خطاها را مرتكب مي شوند.
=========================== پايان
واقعا متاسفم فقط همين...من نميخام موضوع سياسي بشه يا چيز ديگه ولي واي بر ما كه الان مشكلمون اين شده كه مسئولاني انتخاب كنيم كه قويتر و بهتر بيان فيلم ها رو توقيف كنن!!! واقعا من نميدونم اين مردمي كه اينا ميگن بهشون برخورده و نارحت ميشن از اين فيلما كين؟؟ كجان؟؟ يعني واقعا اين فيلم از مارمولك هم بدتر هست؟؟؟ و خودشون هم ميدونن كه تمامي اقشار جامعه اومدن و فيلم مارمولك رو ديدن !!! حالا چنين فيلم موزيكالي اينقدر مشكل داشته كه بايد توقيف بشه!!! به هرحال ما خيلي براي ديدن سنتوري صبر كرديم چون حداقل ردپايي از چاووشي توي ين فيلم بود و بهمون احساس خوبي مي داد اما گويا بايد كلا بيخيال اين قضيه بشيم!!!
ادم این مقاله را که می خونه بی برو برگرد متوجه می شه که منبع چه روزنامه ای هست..
متاسفم برات ای دل ساده...
وزير ارشاد: «سنتوري» قابل نمايش نيست
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در جديدترين موضعگيري خود اعلام كرد: فيلم سنتوري قابل نمايش نيست. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، در جديدترين موضعگيري خود، خيلي صريح و شفاف نظر خود را درباره فيلم سنتوري و دليل توقيف آن اعلام كرد. محمد حسين صفار هرندي روز چهارشنبه بعد از ظهر ميهمان روزنامه جام جم بود. در بخشي از جلسه يكي از خبرنگاران «جام جم» درباره علت توقيف فيلم سنتوري سوال كرد و وزير نيز در پاسخ او گفت: فيلم سنتوري در حال حاضر قابليت نمايش ندارد و تغييراتي هم كه در آن اعمال شده مناسب نبوده است.
وزير ارشاد در توضيح توقيف اينكه چرا فيلمي كه پروانه ساخت گرفته، در جشنواره شركت كرده و پس از دريافت پروانه نمايش در نوبت اكران قرار گرفته؛ گفت: فيلمنامه سنتوري سال 81 با نامي ديگر به معاونت سينمايي ارائه شد اما به دليل مشكلاتي كه داشت نتوانست مجوز ساخت دريافت كند. اما حالا كه فيلم ساخته شده ، قابليت نمايش عمومي ندارد. زيرا برخي معتقدند فيلم با فيلمنامهاي كه مجوز گرفته متفاوت است. البته نمايش فيلمهايي كه قابليت اكران عمومي ندارند در جشنواره فيلم فجر، يادگار سالهاي قبل است كه من با آن مخالف هستم.
وي تصريح كرد: نمايش سنتوري در جشنواره دليلي براي نمايش عمومي آن نيست و معتقدم فيلمي كه قابليت اكران عمومي ندارد نبايد در جشنواره هم نمايش داده شود.
وزير ارشاد در پاسخ به سؤالي درباره سخنان جواد شمقدري هم گفت: تمايلي ندارم وارد «ديالوگ بيخاصيت» شوم. او سپس يك بيت شعر از سعدي خواند: زبان بريده، نشسته به كنج صم بكم/ به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم.
منبع خبر : فارس
يعني چي؟؟؟؟؟نقل قول:
اين سايت ايران سونگ موزيك هم ديد كه خيلي ضايع شده كنار كشيد!
-------------------
یه چیزی هم دستی میدم نباشی
حدیث نفس یک عشق گم شده ** مهرجویی ، سینما و سنتوری
چون عادت کردیم تحمل کنیم پس تمام زجر ها و نبودن ها را به جان می خریم . سکوت می کنیم و هیچ نمی گوییم. چون «لب فرو بستن در این مجلس اولین شرط سخنرانی است. » حال چه توفیری دارد که چه کسی به ما زور بگوید. تحقیر کند. و ما را محروم کند. کی گفته که ما می توانیم اعتراض کنیم؟چند سالی است که سئوالی مبهم دغدغه ی ذهن پر تلاطمم شده . و خوب را نمی توانم از بد تشخیص بدهم.
سینما برایم معنایی متضاد پیدا کرده. اونجایی که باید خوشم بیاید ، بدم آمده. و آنجایی که باید بدم بیاید ، بایستی که خوشم بیاید. بایستی که خودم را با جامعه تطبیق دهم. مجاورت وجوه متضاد در درون بدنه ی به ظاهر یکسان سینما مرا در کش و قوس پیدا کردن یک حقیقت گمشده ، سرگردان کرده است.
به ظاهر همه چیز خوب پیش می رود. در حرف همه ی هنرمندان بیمه می شوند اما وقتی پای عمل که می رسد ، کسی تقصیر ی بر گردن نمی گیرد. «پگاه آهنگرانی » با کمر شکسته درون بیمارستان حتی یک جانب دار ندارد تا بتواند احقاق حق کند.
سرمایه ی یک فیلم سالها بعد از ساخت ، راکت می ماند و کسی حتی حق اظهار نظر ندارد. هر روز مدیریت کلان سینمایی جابجایی هایی انجام می دهد که نمی شود برای خود تحلیلش کرد.
سنتوری در جشنواره نمایش داده می شود و تازه یادمان می افتد که ماجرای دیگری در کار است. اول به خواننده ای که باید حفظش کنند و کنار گذاشته می شود و حاضر به خواندن بازیگر « ناخواننده ای» می شوند که هیچ سر رشته ای در کارش ندارد.
بعد که از این شش خوان به سلامت گذر می کنند و تهییه کنندگان فیلم با جسارت در این بهبهه بازار قاچاق فیلم تصمیم می گیرند فیلم را اکران کنند نگاه امنیتی مسئولان تصمیم بر عدم اکران آن می گیرند.
مگر نه اینکه چند وقت پیش همه ی سینما گران را توی باغ فردوس دور هم جمع کردند ، با عینک های دودی مختلف و ژست های مختلف تر . زیر طوماری را امضا کردند و قرار گذاشتند که نگذارند سینما نابود شود. مگر نه اینکه از معدود ترین اجتماع ها ی تاریخ یکصد ساله ی سینما را دیدیم.
چرا باید اینقدر زود فراموش کنیم با هم چه قراری گذاشتیم. چرا نگاهمان را کلی تر نمی کنیم. مگر قرار نشد امسال سال اتحاد ملی باشد. و مگر نه اینکه پایه های یک اتحاد را با حمایت از بزرگان می گذاریم.
یاد گرفته ایم همیشه در دوران فراموشی از بزرگان یاد بکنیم. یاد گرفته ایم مرده پرور باشیم. چرا نباید اساس وجود ما (( پهلوون زنده رو عشقه )) باشه.
داریوش مهرجویی از آن دست کارگردانانی است که خوب را از بد تشخیص می دهد. هیچ گاه هم از ساختن طفره نرفته. با هر سازی رقصیده و برای هر نسل و هر جامعه ای فیلم ساخته. مثل خیلی از این تازه به دوران رسیده های « مخملبافی» هم نیست که با یک پخ کردن از جا در برود و با یک به به و چه چه گفتن از خود بی خود شود. او راه و طریقت خود را رفته و بر اصل همان اعتقادات پاکش قدم در راه بی برگشتی گذاشته که درسته یک عده با او مخالفت می کنند اما او دارد چوب محبوب بودنش را می خورد. « بهمن قبادی ها و محسن مخملبافها » زیادی بودند که با یک طرح خشک و خالی و به مدد یک جریان خاص وارد شدند و خود را گم کردند و مثل همان « شادمهر عقیلی ها» الان دیگر دوست ندارند در جایی فیلم بسازند که مال آن خاک و پوست و گوشت و استخوانشان از آن است. بهتر نیست با کمی خود باوری در یابیم که مهرجویی ها برای ما خیلی خیلی غنیمت اند. سرمایه هایی که نه زائیده ی تفکری و نه پرورش یافته ی هدفی هستند.
اساس تفکر یک فیلمساز متعهد همین است که همیشه یک عده ای هستند که با او مخالفت کنند. برای همین می خواهم نگاهمان کمی بازتر باشد. تا نوک دماغ را نباید دید و تفاوت یک تاثیر عمقی را بر نگاه سطحی بفهمیم.
منکر شدن توانایی های داریوش مهرجویی ، انکار تفاوت روز و شب است. ما می گوییم روز است و بعضی ها می گویند شب است. چون عادت کرده ایم که « آفتاب باشد تا دلیل آفتاب را بفهمیم»
سنتوری اکران نشد . اما جایگزین مناسبش همان فیلمی است که خیلی ها دوستش خواهند داشت. اما نگذاریم که به جایی برسیم که مهرجویی و فیلمسازان متعهدی همچون او را فراموش کنیم. تنها گناه « ایرج قادری» این است که چوب محبوبیت «مهرجویی » را می خورد. اما من و تو نباید کسی را با کسی مقایسه کنیم. آنوقت همیشه باید همه چیزمان به همه چیزمان بیاید تا زندگی پر از استرس و تشویشمان تبدیل به خواب سنگین و بهانه هایمان ، « بنی اسرائیلی » تر از آن باشد که بشود در پشتش آرام زندگی کرد.
«ویسنده چرا اینقدر جو گیر شده؟؟؟؟
می خواد از یکی دفاع کنه چرا بقیه را می کوبه؟
اين كه ارشاد كوبيده ...خوب كاري هم كرده...نقل قول:
چرا به قبادی و مخمل باف گیر داده؟نقل قول:
حالا شما خودتو زياد ناراحت نكن..براي سلامتيت بده !«چشمك»نقل قول:
يه ساعت وقت بذاريد بخونيد!
سنتوري، فيلمي است كه فيلمسازش عصاره سينماي ايران ميباشد، داريوش مهرجويي... ايرانيان از تمامي فيلمهاي او خاطره دارند. اسامي اين فيلمها را بخوانيد: «مهمان مامان، بماني، دختر دايي گمشده، مگس، درخت گلابي، ليلا، پري، سارا، بانو، هامون، شيرك، اجارهنشينها، دايره سينما، پستچي، آقاي هالو، گاو و الماس» و حالا حكايت «سنتوري» فيلمي كه قرار بود سوم مردادماه به سينماها بيايد، اما دوباره به مانند چند مرحله پيش كه هر بار قرار بود، اكران شود، بنا به دلايلي دوباره اكران نشد... حال مردم و علاقهمندان به سينما تشنه فيلم جديد مهرجويي هستند. اين فيلم در جشنواره فيلم فجر، حرف و حديثهاي زيادي را به دنبال خود داشت. به خصوص زماني كه در جشنواره 85، نتوانست عنوان بهترين فيلم جشنواره را كسب كند. «بهرام رادان»، به خاطر بازي در اين فيلم، طي سه سال اخير، دومين سيمرغ بلورين را از آن خود كرد و زمان دريافت جايزه، به هيئت داوران اعتراض و اعلام كرد كه داوران جشنواره، يكبار ديگر
فيلم «سنتوري» را ببينند... البته بعدها رادان گفت كه قصد بياحترامي به هيئت داوران نداشته و در گوشهاي از توضيحات خود بيان داشت كه: دوستان، حكايت من حكايت ديگري بود، زماني كه براي سنتوري كانديدا شدم، تعجب نكردم! اما وقتي كه ديدم اين فيلم تنها در دو رشته نامزد دريافت جايزه شد، شگفتزده شدم. در صورتي كه به گفته بسياري از كارشناسان، سنتوري بهترين فيلم مهرجويي است و سپس گفت: گفتم مهرجويي بزرگ، بينياز از جايزه است و برخي ناراحت شدند، هنوز هم بر اين باورم كه جايزه نيازمند مهرجويي است.براي رسيدن به اين باور كه چرا «سنتوري» يكي از اثرهاي به يادماندني مهرجويي است، بهتر است، ابتدا اين كارگردان بنام كشور را بشناسيم و سپس درباره سنتوري بنويسيم.
فارغالتحصيل يو.سي.ال.اي
داريوش مهرجويي در هفدهم آذرماه سال 1318 در تهران به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي خود را در تهران گذراند، 20 سال داشت كه براي ادامه تحصيل به آمريكا رفت. در سال 1344 (1965) از دانشگاه «يو.سي.ال.اي» در لسآنجلس ليسانس فلسفه گرفت، در همين سال سردبيري نشريه پارس ريونو در لسآنجلس را به عهده داشت و سال بعد به تهران آمد. در سال 1346 نخستين فيلم خود به نام «الماس 33» را ساخت كه نتوانست با اين فيلم، موفق شود اما او اميد خود را از دست نداد و دو سال بعد به همراه غلامحسين ساعدي در سال 1348، فيلمنامه گاو را نوشت و به كارگرداني آن پرداخت، اين فيلم براي مهرجويي و سينماي ايران جوايز متعددي در خارج و داخل كشور به دنبال داشت. گاو چه از نظر تجاري و چه از نظر هنري فيلم موفقي از آب در آمد و فصل جديدي را در سينماي ايران گشود تا جايي كه در جشنوارههاي كن، برلين، مسكو، لندن، لسآنجلس و اغلب كشورهاي آسيايي، اروپايي و آمريكايي به نمايش در آمد. آقاي هالو در سال 49، دومين فيلم مهرجويي بود و اين كارگردان را تنها با دو فيلم ساخته شده، اما معتبر به دنيا شناساند، اين فيلم هم در جشنوارههاي برلين، مسكو و لندن به نمايش در آمد. مهرجويي در آن زمان تنها 31 سال داشت. همچنين فيلمي كه وي در سال 1351 به نام پستچي ساخت، فيلم هفتم از ده فيلم برگزيده جهان در سال 1972 ميلادي شد.
پس از انقلاب او مدتي در فرانسه زندگي كرد، اما پس از بازگشت دوباره فيلمسازي را ادامه داد كه اوج مخاطبان او در سينما براي فيلمهاي اجارهنشينها (1365)، هامون (1368)، سارا و پري (1371)، ليلا (1375)، درخت گلابي (1376)، بماني (1380) و مهمان مامان (1383) بود. گفتني است فيلمنامه اين فيلمهاي موفق از دست نوشتههاي خود مهرجويي است و حالا او با سنتوري ميخواهد، برگي به دفتر افتخارات سينمايياش اضافه كند.
او سنتوري را به همراه وحيده محمديفر به رشته نگارش در آورده و طي آن ميبينيم كه يك نوازنده چيرهدست و خواننده محبوب ناگهان در اوج شهرت و موفقيت، افسار زندگياش را از دست داده و به بيراهه ميرود، او ميگويد: «همه بدبختيها از زماني آغاز شد كه عشق بزرگ زندگيام، همسرم، هانيه تركم كرد، اما هانيه زماني ميرود كه من مدتهاست در بند اعتياد خود گرفتار هستم.»
اصل داستان چيست؟
اصل ماجراي اين فيلم چيست؟ «علي بلورچي» (بهرام رادان) فرزند حاج آقا بلورچي يكي از كسبه قديمي و صاحبنام صنف بلور و شيشه است، حاج آقا در دوران كودكي و نوجواني سختيهاي زيادي را متحمل شده است و تحت تاثير عقدههاي آن دوران، پسرش را آن طور كه خود دلش ميخواست تربيت ميكند، اين نقش را (مسعود رايگان) ايفا ميكند. از طرفي حامد (نادر سليماني) پسر بزرگتر حاج آقا از همان دوران مدرسه از درس محروم شده تا نزد پدر در حجره كار كند و ادامهدهنده راه او باشد.
علي پسر دوم حاج آقا از دوران كودكي با ساز كهنهاي كه متعلق به دايي مرحومش است، انس گرفته و قصد دارد زماني كه بزرگ شد، تحصيلات خود را در رشته موسيقي ادامه بدهد اما با مخالفت مادرش (رويا تيموريان)، مواجه شده و به اجبار در رشته بازرگاني درس ميخواند، اين مخالفت و ديگر كشمكشهاي او با والدين باعث ميشود، علي خانه پدري را رها كرده و از خانواده جدا شود. سپس علي به همراه دوستش «تمايل» (مهيار پورحسابي)، يك گروه موسيقي تشكيل ميدهد و با اجرا در جشنها و مناسبتهاي مختلف گذران زندگي ميكند و به خاطر مهارتش در نواختن سنتور به «علي سنتوري» معروف ميشود. اما او به تدريج در پي معاشرت با دوستان و كارهاي شبانهروزي هر از گاهي به سراغ موادمخدر ميرود، چرا كه از درون احساس پوچي ميكند و اعتماد به نفس لازم را ندارد. به عبارتي ظرفيت معروف شدن را ندارد و استفاده تفنني از موادمخدر او را رفتهرفته به ورطه اعتياد ميكشاند.
پس از مدتي كه از زمان فيلم ميگذرد، در يك مراسم كه اجراي موسيقي آن با علي است، دختري به نام هانيه (گلشيفته فراهاني) مجذوب هنر علي ميشود و اين آشنايي به ازدواج آن دو منجر ميشود. اين آشنايي و ازدواج براي مدتي نشاط را به زندگي علي ميآورد و او را تشويق به كارهاي بيشتر ميكند. اما او كماكان به مصرف مواد ادامه ميدهد تا به خيال خود شرايط روحياش تقويت شود، وضع بدينگونه باقي نميماند، چرا كه به خاطر اوضاع نامناسب مالي و رفتارهاي حاصل از مصرف موادمخدر، بين او و هانيه مشكلاتي پديد ميآيد و همين مسئله باعث ميشود تا هانيه منزل را ترك كند. علي كه به خاطر معتاد شدن به موادمخدر كمتر امكان كار برايش فراهم است، فرصت پيدا ميكند تا به همراه «تمايل» اجراي برنامه موسيقي يك مراسم عروسي را برعهده بگيرد.
در ادامه اين فيلم زيبا خواهيد ديد كه در حين برگزاري مراسم عروسي، ميان اقوام خانواده داماد كه با يكديگر مشكلاتي داشتند، درگيري شديدي به وجود ميآيد و كار به زد و خورد كشيده ميشود. در اين زد و خورد دستان علي ميشكند و به آلات موسيقي او هم خسارت وارد ميشود. آسيبديدگي و عدم توانايي علي در ساز زدن كه تنها راه امرار معاش اوست، باعث بيكارياش ميشود. در همين زمان صاحبخانه هم عذرش را ميخواهد و او با مقداري وسايل، آواره و سرگردان كوي و خيابان ميشود تا اينكه در گوشهاي از يك پارك جنگلي چادر ميزند.
در اين دوران با بيخانمانها و معتادان همنشين شده و چون درمانده و نيازمند است، براي پول در آوردن تن به هر كاري ميدهد، زندگي در ميان جمعي معتاد و آواره در حاشيه شهر، علي را درمانده، شكسته و آلودهتر ميكند. يك شب كه او در ميان اين جمع مشغول مصرف موادمخدر است و ميخواهد از اين طريق خاطرات تلخ گذشته را فراموش كند ماموران نيروي انتظامي سر رسيده و همه را دستگير ميكنند. علي پس از دستگيري به مركز ترك اعتياد فرستاده ميشود و مسئولان آن مركز متوجه اختلالات روحي او ميشوند و سعي ميكنند با او ارتباط برقرار كنند.
گفتني است، حسن پورشيرازي و صدرالدين حجازي در نقش معتاد در اين فيلم در كنار رادان بازي ميكنند. داستان در مركز بازپروري چنين ادامه پيدا مييابد كه ، محيط مناسب و شرايط درماني به علي كمك تا او بهبودي نسبي پيدا كند و با خريد يك سنتور توسط روانشناس مركز براي علي، او فرصت و انگيزه پيدا ميكند تا دوباره موسيقي را ادامه دهد. اشتياق علي به اندازهاي است كه او در همان جا به ديگر معتادان آموزش سنتور ميدهد. فيلم كه به پايان نزديك ميشود حاج آقا بلورچي به همراه حامد به مركز بازپروري ميرود تا به علي بگويد كه از گذشته پشيمان شده و حاضر است پس از آزادي و ترك اعتياد، تمامي امكاناتش را در اختيار او بگذارد، اما علي كه ديگر معلم ويژه موسيقي آن مركز است، ميگويد: با اينكه مشكل اعتيادش برطرف شده و وضعيت جسماني كاملا سالم و مناسبي دارد، همچنين دوران محكوميتش هم به پايان رسيده، اما تازه منزل واقعياش را پيدا كرده است، چرا كه اين مكان به دور از هياهوي جامعهاي بيرحم بوده و او ميتواند براي آدمهايي مثل خودش مفيد بوده و با نغمه سازش به آنها عشق و زندگي ببخشد.
در پايان اين فيلم كه پر ازواقعيتهاي تلخ زندگي است، ميبينيد در نهايت، علي به همراه شاگردانش كه همگي از بيماران همان مركز هستند كنسرت كوچكي اجرا ميكنند. چشم علي در ميان تماشاگران حاضر به هانيه ميافتد كه به تشويق او مشغول است اما در پايان كنسرت از هانيه خبري نبود.
از ديگر بازيگران اين فيلم بايد به مائده طهماسبي در نقش مادر هانيه، سيامك خواهاني ويولونيست گروه آريان در نقش جاويد، مونا ربيعي در نقش خواهر جاويد و محمد سلوكي برادر بزرگتر مهدي سلوكي كه پيش از اين سابقه مجريگري داشت در نقش دكتر روانشناس اشاره داشت. همچنين برنامهريز، دستيار اول كارگردان، مجري طرح، بخشي از طراحي صحنه و لباس و عكس برعهده محمدرضا شريفينيا است.
در پايان فيلم متوجه خواهيد شد مهرجويي حتي در تلخترين اثرش هم، دلش نميآيد بيننده را نااميد رها كند. بازگشت شكوهمند علي سنتوري به زندگي و آشتي دوبارهاش با سنتور، مهارت استاد در پرداخت اين صحنهها، آنقدر چشمگير است كه بيننده چارهاي جز باور آن ندارد.
سنتوري شاهكار ديگري از اين كارگردان است، كارگرداني كه در طول تمامي اين سالها هر بار به نوعي غافلگيرمان كرد، كارگرداني كه ميداند چه بسازد كه بيننده را شگفتزده كند.
ايفاي نقش بهرام رادان در اين فيلم بينظير است، او چه در روزهاي اوج و چه در شبهاي سقوط علي سنتوري و در تمامي سكانسهاي مربوط به كنسرتها درخشان ظاهر ميشود و خصوصياتي از يك بازيگر حرفهاي كامل را بروز ميدهد. از طرفي سكانسهاي مشترك ميان رادان و گلشيفته فراهاني، شيطنتهاي عاشقانهشان به ويژه سكانس بازي با شال گردن، بسيار ديدني است.
نواختن سنتور توسط رادان
ساخت موسيقي متن و نوازنده سنتور اين فيلم، كسي نيست جز يكي از اعضاي خانواده «كامكارها»... اردوان كامكار، او ميگويد: پيش از اين براي هيچ فيلمي موسيقي نساخته بودم، ساخت موسيقي اين فيلم را، به دليل آشنايي چند سالهام با مهرجويي پذيرفتم، او با من تماس گرفت و عنوان كرد، فيلمنامهاي در اين مورد دارد، چند بار با يكديگر فيلمنامه را مرور كرديم و پيش از آغاز فيلمبرداري، 5 قطعه موسيقي براي آن ساختم.
حدود دو ماه و نيم هم با رادان سنتور كار كردم و نواختنش را به او آموختم و خوشبختانه آنقدر او با استعداد بود كه گامهاي اوليه سنتور را ياد بگيرد. كامكار ميگويد: انتخاب بازيگر اول براي اين فيلم كار دشواري بود، بايد دستهاي بازيگر، شبيه دستهاي من باشد تا تفاوتي در تصاوير مربوط به نوازندگي من و نقشهاي ايشان ايجاد نشود، از طرفي موفق شديم بين دستهايش و لبخواني هماهنگي خوب به وجود بياوريم. كار مشكلتر از لبخواني بود، چون حركات دست، همراه فيگور او نيز بايد درست انجام ميشد و از آنجا كه بهرام توانايي خوبي دارد، توانست به نحو احسن از عهده اين كار برآيد. در صحنههايي كه رادان در فيلم مينوازد، در نماهاي نزديك از خود كامكار در حين نواختن سنتور استفاده شد و در نماهاي دور از رادان و...
رادان به جاي سلوكي
مهرجويي از ابتدا تاكيد داشت كه بازيگر نقش اول فيلمش، حتما جواني لاغراندام با صورتي استخواني باشد تا بتوان با چهرهپردازي اندك، چهره يك معتاد را بر صورتش ترسيم كرد. البته دانستن سنتور نيز يكي از شرايطي بود كه بازيگر نقش اول مرد بايد آن را ميدانست. در حال تستگيري از متقاضيان، مهرجويي به اين فكر افتاد كه از بازيگران حرفهاي نيز براي ايفاي اين نقش، تست بگيرد. اولين گزينه او پارسا پيروزفر بود كه عليرغم همكاري با مهرجويي در كار قبليش، «مهمان مامان» نتوانست نظر او را براي ايفاي اين نقش جلب كند.
ديگر گزينه استاد مهرجويي براي ايفاي اين نقش، محمد سلوكي، مجري سيما بود كه از نظر فيزيك چهره با اين نقش همخواني نيز داشت، تقريبا همه چيز براي بازي او در اين نقش آماده بود كه ناگهان مهرجويي اعلام كرد، بهرام نقش علي سنتوري را ايفا خواهد كرد و سلوكي ايفاگر نقش دكتر روانشناس شد.
شايد برايتان جالب باشد بدانيد كه داريوش مهرجويي زماني، سنتور مينواخت و اين ساز را به دليل صداي زيبايش دوست داشت و يكي از دلايل نوشتن اين فيلمنامه، علاقهاش به سنتور بود. گفتني است، تصويربرداري اين فيلم از هفدهم بهمن 1384 در كاشانك نياوران آغاز شد و به مدت هشت ماه طول كشيد.
خواننده فيلم
قرار بر اين شد كه محسن چاووشي ترانههاي اين فيلم را بخواند، چرا كه مهرجويي اعتقاد داشت كسي بايد ترانههاي اين فيلم را بخواند تا مردم با صدايش بيگانه نباشند، به ويژه زماني كه بايد لوكيشني در كاخ سعدآباد در نمايي از كنسرت برگزار شود و اين كار هم انجام پذيرفت، اما...
اولين ايراد شوراي نظارت و ارزشيابي نام فيلم بود كه سنتوري نميتواند علي باشد و بايد نام «علي» از فيلم حذف شود مهرجويي اين موضوع را پذيرفت، سپس ايرادها به ترانهها وارد شدند كه بايد ترانهها را حذف كنيد. مهرجويي گفت: نميشود، ما بر روي اين قضيه حسابي ويژه باز كرديم. گفتند پس چاووشي نباشد و يكي را بياوريد كه صدايش مجوز داشته باشد.
مهرجويي هم در مقام پاسخ گفت: آخر صدا كه مجوز نميخواهد، اين ترانه و آهنگ است كه مجوز ميخواهد و شما هم مجوز آن را صادر كردهايد و در پاسخ شنيد كه نه، بايد عوض شود و سرانجام فيلم دچار تغييراتي شد و رادان بايد با صداي خود روي آهنگهاي ساخته شده، يكبار ديگر ترانهها را بازخواني ميكرد تا فيلم مجوز پخش بگيرد و اينگونه هم شد. هدايت فيلم پخشكننده اين فيلم است كه يد طولايي در زمينه پخش دارد و به اندازه كافي از مهارت براي فروش هر چه بيشتر يك فيلم برخوردار است. گفتني است تهيهكنندههاي اين فيلم فراز فرازمند و داريوش مهرجويي هستند. اما اين فيلم چه زماني به نمايش درآيد خدا ميداند، با اين حال شنيدهها حاكي از آن است كه سنتوري در اواخر مردادماه اكران خواهد شد... بايد ديد و منتظر ماند.
بازيگري، برايم شوخي بود
رادان ميگويد: اولين بار كه مقابل دوربين سينما ظاهر شدم، برايم مثل يك تفريح بود، مثل يك شوخي، يكسري جمع شديم و رفتيم كلاس بازيگري و حتي خجالت ميكشيديم كه بگوييم ما ميرويم كلاس بازيگري، ميگفتيم ميرويم كلاس كامپيوتر، زماني هم كه انتخاب شده بودم، دو، سه هفته بيشتر كلاس نرفته بودم، يادم ميآيد آن روز از پشت شيشههاي كلاس، دو، سه نفر آمدند و با هم صحبت كردند، من هم مشغول تمرين بودم، اما صداي آنها را نميشنيدم و بعد مرا به يكديگر نشان دادند، پس از كلاس جلو آمدند و يك نشاني به من دادند كه به آن جا مراجعه كنم.
تا دو ساعت پيش از فيلمبرداري نميدانستم كه نقش چندم را ايفا ميكنم، فكر ميكردم فقط بايد در فيلم شور عشق حضور داشته باشم، بعدها فهميدم نقش من در شور عشق نقش اول است. آن زمان من بيست سال داشتم كه آمدم مقابل دوربين و بازي كردم، نميدانم انگار يك كار عجيب بود.
رفقاي صميمي
من دوستاني دارم كه در دايره خيلي اندكي هستند، اما لزوما به اين معنا نيست كه كم معاشرت ميكنم، اتفاقا زياد معاشرت ميكنم، بيشتر دوستانم جزو دوستان دوره دبيرستان هستند، بين بازيگران ايران هم بيشتر با گلشيفته فراهاني و همسرش ارتباط دارم.
شخصيت حقوقي بازيگران
همه آدمهاي مشهور يك شخصيت حقيقي دارند و يك شخصيت حقوقي. آنها در شخصيت حقوقي حق ندارند خيلي از كارها را انجام دهند. براي مثال وقتي يك بازيگر سيگار ميكشد، حق ندارد در خيابان سيگار بكشد به خاطر اينكه مردم ميگويند كه نگاه كن فلاني دارد سيگار ميكشد، چون آن پسر كوچك از تو ياد ميگيرد سيگار بكشد، ميداني چرا؟ ميگويد اگر آن بازيگر دارد سيگار ميكشد، پس حتما كار خوبي است، حالا آن شخصيت حقيقي در داخل خانه ميتواند سيگار بكشد.
دلهاي مردم
رادان ميگويد : رابرت پريش در سينماي هاليوود يكي از آن بچههايي بود كه به دنبال چارلي چاپلين ميدويد و ماهي هفت دلار حقوق ميگرفت. كتابي دارد كه در آن نوشته، مدتها كاركرد، در استوديوهاي مختلف رفت و آمد داشت دستيار مونيتور شد و رسيد به مونتاژ كار. او از جان فورد كه استاد مسلم سينماست خيلي چيزها ياد گرفت. ميدانيد كه ايشان ركورددار اسكار در سينماي جهان است. او چهار اسكار بهترين كارگرداني را از آن خود كرده است. رابرت پريش ميگويد سالها گذشت و من هم اسكار گرفتم، رفتم ديدم جان فورد، روي يك صندلي چرمي نشسته، رو به من گفت: رابرت، شنيدم اسكار گرفتيد گفتم: بله قربان، برگشت گفت: من چهار تا گرفتم و گفت: مجسمه اسكارت را ميبري 25 سنت، دو تا كوچه پايينتر ميفروشي و دو تا ليوان قهوه ميگيري... ميخواهم بگويم رمز ماندگاري، سيمرغ و عنوان نيست، رمز ماندگاري، وارد شدن در دلهاي مردم است.
تهيهكننده فيلم در گفتوگو با فارس؛
اميدوارم با نظر وزير ارشاد مشكلات اكران «سنتوري» رفع شود
خبرگزاري فارس: تهيهكننده «سنتوري» با بيان اينكه براي نمايش اين فيلم منتظر حمايت مسئولين سينمايي و نظر مساعد وزير ارشاد است، اظهار اميدواري كرد با نظر وزير ارشاد مشكلات اكران «سنتوري» رفع شود.
فرامرز فرازمند در گفت و گو با خبرنگار سينمايي فارس با اظهار تاسف از عدم نمايش سنتوري گفت: نسخه اين فيلم به مدت شش ماه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بود و هر روز ميشد آن فيلم را ديد. حتي پيش از اين، 12 بار در جشنواره فيلم فجر نمايش عمومي داشته و كسي اعتراضي به اين فيلم نداشته است، اما نميدانم چرا ناگهان سه روز مانده به اكران، تفاوت اين فيلم با فيلمنامه اوليه (كه تصويب شده بود) مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
فرازمند افزود: ما حتي براي مشخص شدن وضعيت اين فيلم خواستيم به صورت حضوري با وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفتوگو كنيم اما ايشان چندين نوبت عنوان كرد كه وقت ندارد و ما نتوانستيم با ايشان ملاقات كنيم.
به گزارش خبرگزاري فارس، برنامه نمايش فيلم «سنتوري» در شهرهايي از كانادا و آمريكا، از دو هفته آينده آغاز خواهد شد و قرار است علاوه بر داريوش مهرجويي، بهرام رادان و محمدرضا شريفينيا، گلشيفته فراهاني نيز كه به همراه همسرش در آمريكا به سر ميبرد، به اين گروه اضافه شود.
فرازمند در اين مورد گفت: ما خيلي دوست داشتيم «سنتوري» ابتدا در ايران به نمايش عمومي درآيد اما متاسفانه اين اتفاق به دليل تعويق اكران، رخ نداد و مجبور شديم برنامه سفر براي نمايش برون مرزي فيلم را (كه از قبل پيشبيني شده بود) به اجرا درآوريم.
« بزنيم بريم امريكا ! »
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نقل قول:
« بزنيم بريم امريكا ! »
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟
نمی خوای بگی که ... ؟
منتظر باش تا علف زير پات سبز شه ! « چشمك»نقل قول:
بيخودي منتظري...
«سنتوری، قابلیت نمایش عمومی ندارد. فیلم هایی که قابلیت اکران عمومی ندارند اما در جشنواره فیلم فجر به نمایش درمی آیند، یادگار سال های قبل است که من با آن مخالف هستم.» صحبت هایی که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز چهارشنبه در روزنامه جام جم به زبان آورد، نقطه پایان بحث ها و کشمکش های مربوط به «سنتوری» بود. ۹ روز پس از تاریخ قطعی نمایش تازه ترین فیلم داریوش مهرجویی، محمدحسین صفار هرندی می گوید؛ «فیلمنامه سنتوری در سال ۸۱ با نامی دیگر به معاونت سینمایی ارائه شد اما به دلیل مشکلاتی که داشت نتوانست مجوز ساخت دریافت کند. اما حالا که فیلم ساخته شده، قابلیت نمایش عمومی ندارد. زیرا «برخی» معتقدند فیلم با فیلمنامه ای که مجوز گرفته متفاوت است.» صفارهرندی پاسخ سوال خبرنگار روزنامه جام جم را این گونه می دهد؛ «فیلم سنتوری در حال حاضر قابلیت نمایش ندارد و تغییراتی هم که در آن اعمال شده مناسب نبوده است.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در شرایطی نظر شخصی خود را به عنوان دلیل توقیف «سنتوری» مطرح می کند که داریوش مهرجویی همراه با تازه ترین فیلمش در امریکا به سر می برد و هیچ کدام از مسوولان معاونت سینمایی وزارتخانه اش حاضر به صحبت در این باره نیستند و هرکدام به طریقی از زیربار پاسخگویی درمی روند. احد میکائیل زاده روابط عمومی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از صحبت های وزیر ارشاد اظهار بی اطلاعی می کند و آن را به حساب پای شکسته و بی خبری بیست روزه اش می گذارد و محمود اربابی مدیر نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد، با پاسخ ندادن به تلفن همراهش به نوعی دیگر سوال برانگیز می شود.
در این میان مصطفی شایسته پخش کننده سنتوری می گوید؛ «خبر جدیدی مبنی بر توقیف فیلم به ما اعلام نشده و آخرین خبرمان مربوط به دو هفته پیش است که جلوی اکران فیلم گرفته شد.» فیلم سنتوری از چند ماه پیش از جشنواره فیلم فجر آماده نمایش بود و داریوش مهرجویی قصد داشت آن را عید فطر سال گذشته به نمایش بگذارد. اما در آن زمان اصرارهای معاونت سینمایی مبنی بر حضور فیلمسازهای مطرح در جشنواره باعث شد «سنتوری» پیش از جشنواره به نمایش گذاشته نشود. درگیری های مربوط به نمایش یا عدم نمایش فیلم در همان دوران جشنواره نیز وجود داشت تا اینکه در «ششمین روز» به نمایش درآمد و در پایان نیز به عنوان انتخاب مردمی سیمرغ بلورین به دست آورد. با گذشت هفت ماه از جشنواره فیلم فجر، وزیر فرهنگ و ارشاد می گوید؛ «نمایش سنتوری در جشنواره دلیلی برای نمایش عمومی آن نیست و معتقدم فیلمی که قابلیت اکران عمومی ندارد نباید در جشنواره هم نمایش داده شود.» فرامرز فرازمند یکی از تهیه کنندگان سنتوری در واکنش به گفته های صفارهرندی می گوید؛ این حرف، نظر شخصی وزیر است و نشان از جهت گیری خاص آقای صفارهرندی دارد. ایشان قبل از جشنواره اعلام کردند هر فیلمی در جشنواره شرکت کند، پروانه نمایش می گیرد اما حالا نظرشان عوض شده و می گویند نمایش سنتوری در جشنواره، دلیلی برای نمایش عمومی آن نیست.
اگر قرار باشد وزیر به صورت شخصی و از جانب خود از نمایش فیلمی جلوگیری کند، تکلیف شورای پروانه ساخت و نمایش چه می شود؟ «سنتوری» هم پروانه ساخت گرفته بود و هم پروانه نمایش دارد. شاید آقای وزیر بتواند جلوی نمایش فیلم را بگیرد ولی به شکل منطقی نمی تواند این کار را انجام دهد.» فرازمند در قسمتی دیگر از صحبت هایش درباره تفاوت های فیلم «سنتوری» با فیلمنامه ای که به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شده، می گوید؛ «فیلم سنتوری ، عیناً مانند فیلمنامه آن است و تغییری که آقای وزیر مدعی آن هستند، صورت نگرفته. در زمان ساخت فیلم هم، نماینده های فارابی سر صحنه آمدند و از پشت صحنه دیدن کردند. سوال اصلی من اینجا است که چطور پیش از این مشکلی وجود نداشته و به یک باره فهمیده اند فیلم مشکل نمایش دارد. ما به اعتبار پروانه نمایشی که گرفتیم، برای نمایش فیلم در سطح شهر تبلیغات کردیم و متقبل هزینه های زیادی شدیم. اما حالا به راحتی جلوی نمایش فیلم گرفته شده است.» تا پیش از سی ویکم تیرماه قرار بود «سنتوری» از سوم مرداد در گروه سینمایی قدس به نمایش گذاشته شود. اما سه روز پیش از اکران و در شرایطی که بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم به شهر آمده بودند و از اکران فیلم خبر می دادند، شورای صنفی نمایش وزارت ارشاد فیلم «محاکمه» را به عنوان جایگزین راهی سینماها کرد و توضیح دقیقی درباره تغییر فیلم ها ارائه نداد.
اما منبع آگاه دیگری با خبرگزاری فارس از حساسیت روی موضوع فیلم صحبت کرد؛ «به دلیل برخی حساسیت هایی که از سوی مسوولان فرهنگی روی موضوع فیلم صورت گرفته، نمایش این فیلم احتمالاً با تاخیر همراه خواهد بود.» نظر رسمی معاونت سینمایی وزارت ارشاد نیز صحبت های احد میکائیل زاده بود که خبر «تاخیر در اکران سنتوری» را تایید کرد. در حال حاضر تنها مساله ای که مبهم نیست، نظر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در پاسخ به خبرنگار روزنامه جام جم می گوید؛ «سنتوری قابلیت نمایش عمومی ندارد.»
نگار مفید
ميزاشتي فردا ويرايش ميكردي! «چشمك»نقل قول:
منظورت اينه كه نميخواي بري كه ؟ درسته؟
چه ادماي عوضي پيدا ميشن...
اين يارو عوضي مرتيكه اشغال كه عين دلقك سيرك صداي محسن چاووشي رو تقليد ميكنه رفته اهنگ نشن دلمو رو ريميكس كرده و صداي محسن چاووشي رو حذف كرده و صداي خودش با خواننده زن به اسم هديه با اون ياروها «هاكان و يگانه» تركيب كرده و ... به اهنگ...
اون ما منتظریم رو اشتباهی اینجا دادم ...
منظورم اینه که نمی خوای بگی که می خوای بری ...؟ این می باشد ...
نقل قول:
مسعود جان
کی را اینقدر مورد لطف قرار می دی؟
می شه بگی چی شده؟
بچه ها بیاین برای اینکه تو این مملکت گل و بلبل زندگی میکنیم...خدا رو شکر کنیم:2:
کم کم دارم به صحبت یکی از دوستام پی میبرم که میگفت:
این مملکت رو امام زمان(عج) سر پا نگه داشته وگر نه تا حالا چپه میشد....
الان دیروقته خیلی خستم یک فایل Pdf دارم(در مورد وضعیت فرهنگی نظام) که باید خودم تایپ کنم و بزارم.... انشالله فردا..
اين يارو محمد ياوري رو ميگم ديگه...نقل قول:
خداييش خودت نگاه كن:نقل قول:
نميخواي بگي كه ميخواي بري!
جمله بنديت 20 هست ! «چشمك»
خوب اين هم يه اهنگ فوق خنده دار - با كيفيت 32 هم زيادش بود - همه بگيريد و بخنديد!
کد:http://ganja2music0019.memebot.com/yeganeh%20-%20yavari%20-%20hakan%20-%20hedye/32-Yavari%20%20Hediye%20Hakan%20Yeganeh%20-%20Nashkan%20Delamo(WWW.Ganja2Music.Com).mp3
مسعود جان اعصاب خودتو خورد نکن.این سایته که به هرکس که بخواد اجازه میده آهنگاشو توش آپلود کنه!یعنی منم الان میتونم بشم خواننده!(خیلیم دلتون بخواد!)
بعدم اینکه نمی دونم آهنگ جدید خود هاکان رو گوش کردی یا نه؟ولی خدایی من که یه ربع می خندیدم.اصلآ این هاکان در حدی نیست که بخوای در موردش صحبت کنی اون یاوری هم که دیگه شاگرده هاکان!!!
بی خیال.ایشاالله تا چند وقت دیگه آلبوم جدید و بی مجوز چاووشی میاد بیرون،هم ما کلی استفاده میکنیم و دعا به جونش هم خودش دوباره تا یه مدت میشه سوژه همه روزنامه ها و مردم و پیش از پیش محبوب تر و مشهور تر میشه!(البته میدونم خودش علاقه ای نداره!)
اره ميدونم سايت مسخره تر تر از اين گنجا2 موزيك نديدم...نقل قول:
اره اهنگ جديد حامد هاكان هم شنيدم...دل صاب مرده!!اسمش داد ميزنه كه خوانندش چه شعور بالايي داره!ولي باز نسبت به اهنگاي ديگش بهتر بود!بدون اهنگاي ديگش چي بوده!
چرا گفتي بي مجوز؟؟؟؟؟؟؟؟؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟
آی گفتی!من که کشته مرده آهنگ دشمن دخترای هاکان هستم!:2:نقل قول:
بی مجوز؟ها؟حالا چرا میزنی؟مسعود جان، محسن به نظرت تا الان موفق بوده یا نه؟خودت بهتر از هرکس میدونی که الان محبوب ترین خواننده ایرانه(حتی بین خواننده های ایرانی خارج از کشور!).گواه حرف منم ده ها سایت معتبری که نظر سنجی کردن و همشونم ماشاالله چاووشی اول!چه دلیلی داره چاووشی راهی رو که تا الان فوق العاده موفق بوده رو عوض کنه؟آره منم قبول دارم عقل حکم میکنه که اسمشو از خواننده های زیر زمینی بیاره بیرون چون هم صنفاش اصلآ در حد و اندازه های اون نیستن!اما مجوز به چه قیمتی؟تا حالا فکر کرده با گرفتن مجوز و پشتیبانی این نظام و تبلیغات حزبی چقدر میتونه از طرفداراش رو از دست بده؟به نظر من با گرفتن مجوز کارش خیلی سخت میشه!خوندن بدون وابستگی و طرفداری با مجوزی که رایگان و بدون چشم داشت بهت داده نشده چقدر سخت میشه؟!
(ببخشید یکم حرفام سیاسی شد!):11:
با همه حرفات كاملا موافقم...نقل قول:
ولي خوب اگر مجاز شه خيلي اوضاع فرق ميكنه...100 % هم به نفع lمحسن و هم به نفع طرفداراش هست...و به نظر من برعكس نظر تو طرفداراش هم بيشتر ميشه « ديگه فكر نميكنم كسي باشه كه طرفدارش نباشه » و تو مجلات و تلويزيون راحتتر ميشه راجع بش صحبت كرد...مثلا پرفروش ترين البوم سال ميشه و ....
سلام
از جایی که من انسان فوق العاده فراخی هستم( عین لفظش خیلی زشته):31: فقط یک قسمت از اون فایل پی دی اف رو تایپ کردم که الان میزارم، اگه خوشتون اومد سعی میکنم همش رو بزارم اگرم نه که ....
البته این قسمتش خیلی سیاسیه.... امیدوارم برام گرون تموم نشه
بنام خداوند تعالی که کوچکترین اعمال تک تک ما از نظر وی پوشیده نیست
این جمله برای کسانی است که همین چند صباح عمر را مد نظر قرار داده و خوشخدمتی برای مسئولان بلند پایه را افتخاری بزرگ برای خود میپندارند.
با پیروزی انقلاب اسلامی که بالحق بزرگترین رویداد تاریخ ایران و حتی جهان است پیر مرد ساده ای به عالم شناسانده شد که تنها توانست سد رژیم شاهنشاهی را بشکند، یعنی نگذاشتند تا کار دیگری بکند!!!. بله با پیروزی انقلاب اسلامی عده ای مزدور دور او جمع شدند که به دلیل مصلحت زمان امام راحل این موضوعات را بیان نکردند، این آشفته بازار پس از انقلاب اسلامی آنقدر به کثافت کشیده شده بود که امام دستور اکید به فرزند خود دادند که مبادا در پستی که افراد دیگری هم میتوانند در آن انجام وظیفه کنند مداخله ای از سوی ایشان صورت گیرد، کما اینکه به صورت کاملا علنی در برنامه فوق العاده بمناسبت سالگرد رحلت حضرت امام مجری تعویض شده برنامه( که همه میدانیم چرا فرزاد حسنی در آن برنامه نبود) سعی در به اصطلاح آتو گرفتن از نوه ی امام داشت ولی ناباورانه مغلوب فن سخنوری ایشان شد. سیر مدیران نا مسئول در ادامه حرکت انقلاب اسلامی همچنان ادامه داشته و دارد تا آنکه مدتی است بصورت کاملا علنی تشکیلاتی بوجود آمده که هدف و مقصود آنها از بین بردن تمامی اسوها و اسوره هایی است که جوانان را بسوی خود جلب میکنند. نظریه این گروه بسیار جالب است:(تا زمانی که ما امامان معصوم را برای الگویی مناسب برای جوانان داریم، نباید رو به الگوهایی غیر باشیم). سطح فکری این افراد آنقدر پایین است که زبان انسان از بیان آن کوتاه است. آخر مدیران کوته نظر ، شما ای که کمبود های زندگی بر شما همچون اهرم فشاری است تا زور خود را بر مردم وارد کنید، خود شما به چه رتبه ای از عصمت رسیده اید که حال میخواهید جوانی را که در این قرن ارتباطات با زدن یک دکمه آخرین حربه های فرهنگی غرب را بدست می آورد را به مدارج عالی زهد و پارسایی ببرید؟؟؟
مدتهاست که در زمینه موسیقی سنتی و غربی (اعم از پاپ، راک، متال و ...) تحقیق میکنم فارغ از اینکه سوژه ای جالب تر در کنار گوش ما هر روز اتفاق می افتد و کمتر کسی است که به آن توجهی داشته باشد ...
حالا نميخوام ناراحتت كنما...نقل قول:
ولي فكر نميكنم ربطش به اين تاپيك چي بود!
نكنه ميخواستي قضيه كتاب و تلافي كني؟ !«چشمك»
اتفاقا ربط داشت.خوبم ربط داشت(چشمک)
پ.ن:ظاهرا برات گرون تموم شد!
بچه ها چاووشی قرار نیست آلبوم جدید بده ؟
آهای تو که اینهمه دوری از من
این روزها در حال عبوری از من
آهای تو که فکر می کنی سوزوندی
دار و ندارمو با دوری از من
طاقت نداری ببینی می دونم
این همه طاقت و صبوری از من
ستاره ها می گن پشیمون شدی
می خوای بگی که غرق نوری از من
فکر نکنم بشه با صدتا دریا
این همه نفرتو بشوری از من
این همه نفرتو بشوری
نمی دونم با می خوای با قلب سنگی
دل ببری بازم چه جوری از من
دل ببری بازم چه جوری از من
پشیمونی فایده نداره دیگه
چشات باید بارون بباره دیگه
صبوری
مسافر غریبه
یکی از بهترین آهنگهای محسن چاوشی
ای مسافر غریبه چرا قلبم و شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
ای که بی تو تک و تنهام توی این غربت سنگی
می دونم بر نمیگردی شدی هم رنگ دو رنگی
همه زندگی من اون نگاه عاشقت بود
چرا فکر کردی به جر من یکی دیگه لایقت بود
رفتی و ازم گرفتی اون نگاه آشنات و
واسه من باقی گذاشتی التهاب لحظه هات و
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
اداي منو در نيارا! «چشمك»نقل قول: