خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!!!!!!!!!!!!
Printable View
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!!!!!!!!!!!!
30 آوریل موعد دادگاه بود.جلسه دادگاه به طور مستقیم در سرتاسر ترکیه پخش شد و مردم دفاعیه طولانی
اورا می شنوند.او این بار نمی خواند اما کلماتش به امواج اقیانوس می مانند که گاه آرامند و گاه اوج میگیرند و
صخره ها را درهم می کو بند.همه شاهد صلابت سخنان او هستند.بخشهایی از دفاعیه او چنین است:
«من برلبه چاقو ایستاده ام!کسی که برای مردمش می جنگد.این دفاعیه را به خاطر بسپارید...از سال 1985
یک موسیقیدان حرفه ای بوده ام.ازدواج کرده ام و دو دختر 17و12 ساله دارم.صدها ترانه تصنیف کرده ام
و برای بسیاری از آهنگهای خوانندگان دیگر ترانه نوشته ام.هفده آلبوم منتشر کرده ام که میلیونها عدد از آنها
تکثیر و به فروش رفته است.کنسرتهای زیادی در سرتاسر جهان(آلمان-فرانسه-بلژیک-کوبا و ....)اجرا کرده ام
و بارها به عنوان خواننده سال از طرف دستگاههای مختلف انتخاب شده ام.
چهل و دو ساله و ساکن ترکیه ام.به ترکی اندیشیده ام ، به ترکی ترانه نوشته ام ، به ترکی خوانده ام.من یک
موسیقیدانم و یک شهروند جهان که خود را متعلق به هیچ قسمت جغرافیایی نمی داند و احساساتش نوع بشر را
مخاطب قرار می دهد ، نه گروه و قبیله ای خاص را.قلبم آنقدر بزرگ است که پذیرای خوبی های تمام زبانها
فرهنگها و باورها و ترانه های جهان باشد.
به من اتهامی زده شده است که زندگی مرا دگرگون کرده است.اتهام خیانت . مرا یک آدم تفرقه انداز ، یک غلام
حلقه به گوش و بی ادب و بی عقل و دیوانه ویک دلقک لودهخطاب کرده اند.این صفات را دسته جات
سرشناسی به من نسبت داده اند.نگرش و کلام یک انسان که اساس تمتم این اتهامات است در هیچ کشور متمدن
و قانونمندی جنایت و اتهام به حساب نمی آید.
من در آلبوم جدیدمترانه ای کردی خوانده ام به این دلیل سلده که یک کردم.ویدئویی هماز آن تهیه کرده ام.اعتقاد
دارم مردمانی در میان ما هستند که دل پخش کردن آن را از شبکه هایشان داشته باشند.اگر چنین نکنند باید در
کرد بودن و انسان بودنشان شک کرد . آیا اشخاصی که با خائن و تفرقه پراکن و دشمن دانستن من ، احساسات
منفی علاقه مندانم را تحریک می کنند و باعث جدایی طبقاتی و نژادی می شوند در اقلیت نیستند؟آن میلیون ها
نفری که به حرفهای من گوش می دهند جزو مردم نیستند؟
من در آن سالن «محل اهدا جوایز»از شنیدن جمله خائن برو بیرون به خشم آمدم چون این جمله را ار دهان
افرادی شنیدم که تا کلمه کرد را می شنوند ناسزا می گویند.از همین جا به آنها می گویم که کوتا نخواهم آمد تا
آنها واقعیت وجود کرد را بپذیرند.به اعتقاد من دقیقا همین افراد بودند که عبارت برادری را لگدمال کردند و
باعث به وجود آمدن شکاف در فرهنگ مشترک کشور ما شدند.بزرگترین سلاح یک خواننده ترانه اوست و من
اجازه نخواهم داد ترانه هایم رااین گونه تفسیر کنند و معانی دیگری به آنها ببخشند.
تصور کنید که اعلام می کردم ترانه ای به زبان ایتالیایی ، عربی یا انگلیسی خواهم خواند ، آیا باز هم چنین
جنجالی به راه می افتاد؟
من همیشه ترانه اجتماعی خوانده ام و با هر چیزی که در کشورم رخ داده و دلالت بر بدی داشته مخالفت آشکار
کردم. هر وقت هم که رشد و توسعه ای دیدم نظرم را در مورد آن بیان کردم.ترانه هایم نیز همین ها را در خود
داشته اند.
این اتهام و کیفر خواست به اعتقاد من تلاش تعدادی از کانالهای تلویزیونی برای پیدا کردن چیزی در جملاتم
بوده تا با آن سریال تلویزیونی بسازند.اگر من در تمام کنسرتهای چند هزار نفری ام چیزی گفته بودم که باعث
ایجاد تفرقه در بین مردم میشد ، می توانستم قبول کنم که این اتهامات حقیقت دارند...ولی چنین نیست.وقتی
ضبط ویدئویی اجرای آن شب به وسیله یک ذهن روشن و منصف بررسی وتحلیل شود می بینیم که توطئه ای
علیه من شکل گرفته.
فکرش را بکنید که خواننده ای در هر کجای جهان اعلام می کرد که از این به بعد بلوز یا جاز خواهد خواند آیا
از این جمله برداشت میشد که او مردم را تحریک کرده است؟موسیقی یک زبان جهانی است و هیچ ترانه ای
نمی تواند مردم جهان را جدا و دشته بندی کند.اگر آنانی که در آن شب به من حمله کردند یک لحظه به
وجدانشان رجوع کنند و دست از تقسیم کردن انسانها به ما و آنها بردارند ، جامعه سالم تری خواهیم داشت.
من به عنوان یک مرد 42 ساله با دو بچه که تنها از طریق موسیقی امرار معاش می کند در کارم حرفه ای
هستم و مالیات هم پرداخت می کنم.درامد سالیانه ام از طریق یک آلبوم وبرگذاری چند کنسرت تا مین می شود
و درامد دیگری ندارم.من مسئولیت زیادی نسبت به آینده فرزندانم دارم و هیچ وقت اجازه نمی دهم که کسی به
حرفه من توهین کند.تا به حال حتی یک پنی هم برای حمایت از هیچ سازمانی پرداخت نکرده ام«منظور
پ.ک.ک است»و تمام اتهامات این گونه را رد می کنم.
هنرمندان در همه جای دنیا یک زبا ن و یک سبک اجرای خاص دارند کهاز طریق آن احساسات خودشان را
بیان می کنند.من این خاطر که اشتیاق مخاطبینم را در کنسرتها نشانه موفقیتم می دانستم با علامت پیروزی به
آنان خوش آمد می گفتم.این علامت مشخصه من شده که لابد در تمام شوهای تلویزیونی ام هم آن را دیده اید.
تازه این علامت یک خوش آمد تکراری و قالبی است که در سراسر جهان توسط سیاست مداران ، هنرمندان و
قهرمانان ورزشی به کار می رود.این علامتv که در ابتدای کلمه victoria به معنای پیروزی است و نباید
در آن پی معنای دیگری بگردند.
در بخشی از ترانه «دچار درد سر شدم» گفته بودم:«یه کمیسر تو بارونیش/داره میاد سراغ من/با گوله های
قانونیش»در کنسرتم «آن را این گونه خواندم:«ترکیه باز با جمهوریش/داره میاد سراغ من/با گوله های
قانونیش» . فکر نمی کردم چنین تغییر کوچکیجرم به حساب بیاید چون همه کمیسرها واقعا از گلوله استفاده
می کنند حتی پلیسهای جمهوری ترکیه!!! در بخش دیگری از این ترانه گفته بودم: «آدمکشی با ریش چرک
مشغول گشت رو سینمه» و در اجرای زنده به جای آدمکش ، کلمه کمیسر را جایگزین کردم.چون واقعا هر دوی
آنها «آدمکش» و «کمیسر» می توانند ریش چرک داشته باشند...تازه کل این سطر یک شوخی ونیش
طنزآلودی بیش نیست.سالها پیش در ترانه ای از من عبارت «شاهزاده مسخره »آمده بود...وقتی می خواستم
آن را در آلبومی اجرا کنم به اشکال برخوردم وتنها وقتی که آن را به «شاهزاده ژولیده» تغییر دادم ، مجوز
اجرا دریافت کرد!!!به عقیده من نویسندگان قانون ترکیه هم باید پاسخ گوی نکات طنز آمیز موجود در نوشته
هایشان باشند!مردم ما باید بفهمند که چقدر از جهان امروز به دور هستند تا دیگر نگران تجزیه کشور آن هم به
وسیله یک ترانه کردی نباشند.
چنین نگاهی به هنر باید از بین برود.به یک هنرمند باید فضای تنفس داد.هر سیستم قانونی که بر اساس وجدان
بنا شده باشد نمی تواند یک موسیقی دان را که سالها مخالفت خود را با تجزیه کشور اعلام کرده است متهم کند.
من آنچه که دیگران زمزمه می کنند را فریاد می زنم.ما در این کشور زندگی می کنیم و اگر حقایق را بفهمیم
زندگی و کشور بهتر و پیشرفته تری خواهیم داشت.
به نظر می رسد که من هم باید از این به بعد در تغییر دادن ترانه هایم محتاط تر باشم و در واقع دیگر اجازه
چنین تغییرات کوچکی را هم نخواهم داشت.ولی آیا شما انتظار دارید من تحت این شرایط احساس آزادی کنم؟!
این دادگاه با تشکیل خود دلایل و منطق و قضاوت عادلانه را نادیده گرفته و تمام قوانین جهانی را نقض کرده
است.««من هم ترک می کنم کشوری را که در آن مرا تفرقه انداز و خائن خطاب کرده اند آن هم بر اساس
قضاوت در مورد آثاری که در کنسرتهای سالها پیشم اجرا کرده ام...»»
بعد از پایان دفاعیه دادگاه در سکوت فرو می رود و بعد از 5 دقیقه تنفس ممنوع الخروج بودن کایا لغو وادامه
دادرسی به 16 ژوئن همان سال موکول میگردد.
احمد کایا چند روز بعد برای برپا کردن تور کنسرتهایش در اروپا به فرانسه سفر می کند و تا موعد جلسه بعدی
دادگاه به ترکیه برنمی گردد.دادگاه امنیت ملی ترکیه او را به صورت غیابی به تحمل 10 سال زندان محکوم
می کند غافل از اینکه این هنرمند بزرگ هرگز به سرزمینی که به آن عشق می ورزید باز نخواهد گشت.
در16 نوامبر 1999جسد احمد کایا را در اتاق هتلی در پاریس پیدا می کنند. علت مرگ او ایست قلبی اعلام
می شود . اما عاشقان آزادی و صلح و خیل دموکراتهای مسکوت شده جهان علت مرگ او را می دانند.
پیکرش را در گورستان معروف پرلاشز دفن می کنند.کیلومترها دورتر از مردمی که عمر خود را به
آفرینشگری برای آنها گذرانده است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بخشهایی از فیلم تشییع جنازه احمد کایا:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=twhb6lnNUsE
همسر کایا از آوردن جسد وی به ترکیه جلوگیری کرد .او گفت که خاک ترکیه لیاقت حمل کردن جسد کایا را ندارد.
اینم قسمتی از کنسرت معروف کایا در استادیوم کلن آلمان.اگه من به جای ماحسون و تاتلیسس بودم با شنیدن
این حرفها سر به بیایون می ذاشتم:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=GLvOsufR6Y4
عکسی از احمد کایا بعد از تبعید:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از چند عامل اصلی پر طرفداری کایا در ایران می توان به این موضوعات اشاره کرد : موسیقی های ساخته شده توسط وی به شکل محسوسی به موسیقی وسنت ایرانی نزدیک است.خود احمد کایا هم از نوشته های بعضی از نویسندگان ایرانی در اشعار خود بهره می برد.احمد در برنامه aynalar که قبلا لینک یوتوبشو گذاشتم گفته بود که الگوی شخصیتی وهنری وی صادق هدایت بوده .احمدکایا بعد از تبعید به پاریس به صورت مداوم به قبرستان پرلاشز محل دفن صادق هدایت می رفته است. همان قبرستانی که اکنون مزار خود کایا هم در آنجاست...!!!
تلویزیون ترکیه مرگ کایا را در کشور بازتاب نداد تنها دو یا سه شبکه مثل flash حاضر به انجام این کار شدند.
مردم با شنیدن خبر به صورت خود جوش 3روز عزای عمومی اعلام کردند.بازاریها مغازه خود را بستند.ترکیه با خائن
خواندن وطن پرست ترین انسان آن کشور لکه ننگی بر تاریخ حقوق بشر نشاند.
اینم خبر مرگ احمد کایا از شبکه flash :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=8GbCJjTSiY4
کلیپ ترانه aiz yanmain (شما نسوزین).خیلی قشنگه:[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=LK9m2MZO2es
ترانه safak turkusu (ترانه صبح)در غربت پاریس:[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=IpzNnBmd758
کلیپ ترانه arpa oragageldi از آلبوم 2005 kalsin benim davam :[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]کد:http://www.youtube.com/watch?v=cYzuo0nY_XM
DARDAYIM
Daradayım yalanım yok
Baskın yedim gün gece...
Örselendi aşklarım üstelik
Bir uzak diyardayım...
Günaydın anneciğim, günaydın babacığım
Yine sabah oluyor
Evde sabah olmaz deme
Orda günler geçmez deme
İçime sancı doğuyor...
"Yüreğimi bir kalkan bilip, sokaklara çıktım
Kahvelerde oturdum çocuklarla konuştum
Sıkıldım dertlendim dostlarımla buluştum
Bugün de ölmedim anne.
Kapalıydı kapılar, perdeler örtük
Silah sesleri uzakta boğuk boğuk
Bir yüzüm ayrılığa, bir yüzüm hayata dönük
Bugünde ölmedim anne.
Üstüme bir silah doğruldu sandım
Rüzgar beline dolandığımda bir dal
Korktum, güldüm, kendime kızdım
Bugünde ölmedim anne.
Bana böylesi garip duygular
Bilmem neye gelir nereye gider
Döndüm işte
Acı yüreğimden beynime sızar
Bugünde ölmedim anne.
Söz: Ahmet Kaya
Müzik: Ahmet Kaya
در تنگنایم
شاعر-آهنگساز:احمد کایا
در تنگنایم
دروغ نمی گویم.
شب و روز به شمردن زخمها می گذرد.
عشق هایم قد برافراشته اند.
در دیاری دور مانده ام.
صبح رسیده...
مادر!
پدر!
صبحتان بخیر!
نگویید آن جا روزها نمی گذرد!
دکلمه:دردی در درونم زاده می شود.
دلم سپرم شد و
به کوچه ها زدم!
در قهوه خانه ها نشستم
با خلق گپ زدم.
دل تنگ شدم...
امروز هم نمردم مادر!!!
درها و پنجره ها بسته بود.
از دور دست صدای گلوله می آمد.
در یک سویم جدایی
در یک سویم غربت.
امروز هم نمردم مادر!!!
گمان کردم کسی مرا هدف گرفته است.
ترسیدم.
مانند نهالی که به باد سر خم کند.
به خود خندیدم و از خود رنجیدم.
امروز هم نمردم مادر!!!
دچار حس غریبم من.
نمی دانم به کجا می روم.
به خود باز می گردم و
دردها از قلبم به مفزم سفر می کنند.
امروز هم نمردم مادر!!!