پیغام پاک شود
Printable View
پیغام پاک شود
شما جملاتی رو تکرار میکنی که خودت اذعان داری نصفش دروغه.عزیز ماها عادت داریم موضوعاتی که در عقل ناقصمون نمی گنجه رو به جادو و خرافات و ماورا نسبت بدیم.طبق اصلی که تقریبا همه بر سر توافق روی اون باهم مناقشه ای ندارن یعنی اصل علت و معلول هر معلولی علتی داره.علت بیماری کرونا هم یک نوع ویروس هستش.به همین سادگی.نقل قول:
منم خودم برج 8 پارسال کرونا گرفتم
نوعی سرماخوردگی شدید بود، همراه با ضعف و سرگیجه
در کل خیلی سخت نبود ولی خب به بعضیا مثل اینکه متاسفانه نمیسازه!
دوست محترم متاسفانه خیلی ها دارند هر روز تلف می شوند و قاتلشون هم فقط یک نفر ، خون مردم ایران رو هم میخوره.نقل قول:
قاتل همه بیمار های کرونا همون خانوم چینی هست که هوس سوپ خفاش کردهنقل قول:
خفاش پستاندار پرنده ای ست که ویروس های مختلف را میتونه تو بدنش نگه داره بدون اینکه خیلی علائم داشته باشه (من جمله هاری)
طاعون خیارکی هم در قرون وسطی از همین چین شروع شد.
من فکر کنم جزو اولین کسایی بودم که گرفتم خیلی پیش از اینکه توی ایران اعلام کنن اگه یادتون باشه مدارس را در تهران پشت سر هم تعطیل میکردن توی آذر ماه بود دی ماه 98 بود همون زمان یک گلو درد عجیبی گرفتم گلوم خشک شده بود من عادت دارم انقدر جوشوندنی بخورم چارتخمه یا جوشونده آویشن همین آب گرم هم بخوری خودش خوبه برای سرماخوردگی تا خوب بشی چندین ساله کلا هیچ قرصی نخوردم مریضی که خوب میشه اصلا نباید قرص بخوری قرص هم باکتری های مفید معده رو از بین میبره و باعث بیماری های گوارشی میشه هم سیستم ایمنی رو ضعیف میکنه
سعی کن چربی نخوری چربی سیستم ایمنی رو کند میکنه روغنهای کارخونه ای و غذای سرخ کردنی دورش کلا خط بکشید برای همیشه
گلوتون رو همیشه اگه شده با آب ولرم مرتب شستشو بدید مخصوصا وقتی میرید بیرون و میاید اگر کسی عطسه کرد جلوی دهنش رو محکم نگرفت هزار بد و بیراه بهش بگید
علت کرونا تخریب طبیعت و دامداری و مرغداری هستنقل قول:
جنگلها محل استراحت و زندگی بسیاری از گونه های خفاش هست
با تخریب زیستگاه خفاشها به محل زندگی انسان نزدیک میشن
ویروس از خفاش به یک دامداری میره و وارد بدن دام میشه و مرتب جهش پیدا میکنه چون میزبانهای زیاد و نزدیک بهم داره
دامداری یعنی کارخانه جهش ویروس ها
کرونا ترمز طبیعت برای جلوگیری از نابودی طبیعته و یک هشدار کوچک هست تازه
انسان باید خودش رو با طبیعت تطبیق بده یه نگاهی به شهرها بندازید برج کنار برج ساختن همه جا رو کردن سیمان و فولاد هیچ سهمی هم به طبیعت ندادن این جلوی نفوذ آب به زمین رو میگیره و در درازمدت باعث ایجاد فروچاله میشه که اگه دیده باشی یک دفعه یک منطقه یا ساختمان بلعیده میشه توی زمین و ناپدید میشه
همه چیزمون باید منطبق با طبیعت باشه خونه سازی شهرسازی زندگی حمل و نقل..جمعیت انسانها هم باید کاهش پیدا کنه و به جاش آموزش بهتر و کیفیت زندگی بهتر بشه نه مثل حالا که سه ملیاردش نون خوردن هم ندارن و معلوم نیست برای چی به دنیا اومدن
وضعیت وحشتناک کرونای جهش یافته در هند: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این ویروس قطعا به بقیهء جهان هم خواهد رسید که میگن دربرابر واکسن های فعلی هم حدود 50 درصد مقاوم تر هست.
همین علت و معلول که میگی جایی کم میاره و دیگه صدق نمیکنه.نقل قول:
وقتی به منشاء هستی بریم... مثلا دانشمندان امروزه رسیدن به اینکه تمام کائنات مادی ما در یک حجم بسیار کوچک وجود داشته که بعد یکهو منفجر یا منبسط شده... ولیکن خب این حجم کوچک اولیه از کجا آمده؟ اگر همینطور بوده و وجود داشته پس دیگه نمیتونی بگی زاییدهء علت و معلول بوده. و دلیل انفجار یا انبساط ناگهانی اون چه بوده؟ علم برای اینها جوابی نداره، چون بقول شما علم همون زنجیرهء علل و معلول ها رو شناسایی میکنه، قوانین و علت ها و نتایج رو... جایی که دیگه علت و معلول صدق نکنه، قوانینی مرتبط با علت و معلول وجود نداشته باشه، علم عملا بی معناست.
مسئلهء خداوند، بزرگ تر از علم و فراتر از علم است دوست عزیز. باید این رو متوجه بشید. تمام این هستی و ماده و علت و معلول ها زاییدهء ارادهء خداوند هستند و میتونن فقط واسطه و ابزاری برای تحقق ارادهء الهی باشن. ولیکن ما چون از وقتی به دنیا آمده ایم تنها چیزهایی که ظاهرا دیده ایم و درک کرده ایم همین عالم ماده و روابط ظاهری و علل و معلول و قوانین فیزیکی و مادی جلوی چشممون و مسائل روزمره بوده، اینه که فکر میکنیم تنها همین ها میتونن وجود داشته باشن یا اینکه اینها نیازی به منشاء ای فراتر از خودشون نداشته و ندارند، درحالیکه خیلی ساده مشخص میشه که اینطور نبوده و نیست.
حال بعضی ها ترجیح میدن ماده رو ازلی فرض کنن، که فرقش با خداوند در اینه که دارای هوش و خودآگاهی نیست. ولیکن بنظر بنده انتخاب خداوندی صاحب خودآگاهی و هوش و ارادهء مطلق و بینهایت، بهتره، چراکه ابعاد فکر و دستیابی ما رو هم میتونه باز کنه و به چیزهای فراتر درصورت وجود دست پیدا کنیم.
مسئله انتخاب خود ماست... بخوایم فراتر فکر کنیم و فراتر بریم یا نه.
کسانی که مسائل ماورایی و خداوند رو انکار میکنند، هر هدف و معنای ذاتی برای هستی را انکار میکنند، و طبیعتا خود را نیز بی معنا و ارزش ذاتی معرفی میکنند، و سرنوشت آنها همان نابودیست... البته اگر بخواهد طبق عقیدهء آنها پیش برود.نقل قول:
چند سال قبل تکه ویدئویی از یک فیلمی را دیدم، کسی بود که مرده بود و در یک برزخ مانندی داشت به کارش رسیدگی میشد تا سرنوشت نهایی اش تعیین شود، آن مامور برزخ به او گفت که جایی که تو میروی تاریکی خواهد بود... تنها تاریکی... هیچ... فکرش را بکن تا ابد در تاریکی باشی، درحالیکه خودآگاهی ات هنوز وجود دارد... ولیکن هیچ چیزی برایت وجود نداره، هیچ امیدی هیچ معنا و هدفی، هیچ خوشبختی و سعادتی...
به او گفت تو در زندگی ات (در دنیای مادی) به هیچ چیزی اعتقاد نداشتی، در نتیجه به هیچ هم خواهی رسید
هرچند با آن گفته ها و ویدئو کاملا موافق نیستم و آن را افراطی و اغراق آمیز می یابم، ولیکن شکی ندارم که آدمی باید مواظب افکار و نیات و رفتارش باشد، چراکه روی آینده و سرنوشت ما تاثیر جدی دارد. درواقع این ما خود هستیم که باید آیندهء خود را بسازیم. طبیعتا با بی اعتقادی به ابدیت و الوهیت و ماورای ماده، نمیتوانیم حتی در صورت وجود و امکان، به چیزهایی فراتر که ممکن است ورای این جهان و زندگی مادی باشند دست پیدا کنیم.
تمام این علم و علت و معلول که میگویید در برابر مفاهیم بنیادینی چون خداوند هیچ و ناکاراست... علم مادی فقط یک بخشی از تمام امکانها و واقعیت های جهان هستی را دربرمیگرد... یا حداقل میتوانیم بگوییم که چیزهایی فراتر میتوانند وجود داشته باشند که از دسترس علم مادی ما خارجند یا در پاره ای موارد هم شاید علم هنوز بدانها نرسیده ولیکن در آینده میتواند برسد (بطور مثال بعضی ها گفته اند که وجود روح در آینده ثابت خواهد شد و حتی بصورت علمی با ارواح ارتباط برقرار میکنند).
گفتم که مسئله انتخاب خود شماست. مسئله این نیست که ماوراء و خداوند خرافات هستند. خیر... مسئله بسی پیچیده تر و عظیم تر و خطیرتر از این است... این ما خود هستیم که خود و هستی را در دایرهء ذهن و اراده و همت کوچک خود میخواهیم جای دهیم. در دایرهء ظرفیت خویش. ما در دایرهء قدرت اندیشه و روح و روان خویش اسیر هستیم.
خداوند خرافات نیست... ماوراء خرافات نیست، بلکه پاسخی هستند به مسائلی بنیادین و منشاء و جایی که دیگر روابط و محدودیت های علت و معلول معنا و کارایی ندارند... صرفا فراتر... ما میتوانیم فراتر فکر کنیم، چون فراتر ممکن است. قطعا ممکن است. ولیکن شما میتوانید این امکانها را نادیده بگیرید، اما بنده نمیدانم از این نادیده گرفتن چه چیزی عایدتان خواهد شد و چه سودی دارد. بنده شخصا هم آدم علم هستم و قبلا گفته ام که بخاطر قدرت و کارایی اش و اینکه ابزار بسیار قدرتمند و لازمی برای افزایش کیفیت زندگی است به دنبال کسب علم و توانایی حاصل از آن بوده و هستم، و از سوی دیگر دلیلی نمیبینم خودم را صرفا به علوم مادی و قوانین علت و معلول و زندگی همین جهان محدود بدانم و محدود کنم... چراکه ورای آن میتواند چیزهای دیگری هم باشد... علم هرگز نتوانسته ثابت کند که فراتر نمیتواند چیزی بوده و باشد. شما علم و علت و معلول را همه چیز یا خیلی گنده تصور میکنید، به دلیل آنکه گفتم، از زمان تولد تاکنون تنها همین ها را دیده اید و/یا درک کرده اید... پس فکر میکنید تمامی هستی همین بوده و هست و بی نیاز است از چیزهایی بیشتر و فراتر... مثل جنینی در رحم مادر که اگر میتوانست فکر کند فکر میکرد که تمامی جهان و هستی همان است! ولیکن هستی بسی بزرگ تر است، و حتی بینهایت بزرگ و گسترده... ورای ماده میتواند خیلی چیزهای دیگر و حتی بینهایت چیز باشد... و حتی بینهایت کائنات مادی دیگر نیز وجود داشته باشد. اینها همه توسط پیامبران و بزرگان و افرادی دارای روشن بینی، بارها در تاریخ به شکل های مختلف بیان شده است. به هیچ وجه غیرممکن هم نیست. برای ما عجیب و نامعقول بنظر می آید، یعنی حداقل برای شما، و نه برای بنده، چون ذهن بنده بسیار باز شده و یکجورهایی حتی عملا نامحدود گشته است... یعنی شخصا که نتوانستم محدودیتی برای ذهن و اندیشه ام شناسایی کنم. شاید فقط ماهیت خود خداوند را نتوانم درک کنم، ولیکن درک میکنم که امکانهای هستی لزوما محدودیتی ندارند و اعتقاد به محدودیت هستی، کاملا بی دلیل است، و جز محدود کردن احتمالی خود ما سودی ندارد.
از تمام اینها گذشته، شخصا نشانه ها و تجربه های بیشماری در زندگی ام داشته ام که مرا بر آن میدارند که فکر کنم ماورایی در کار بوده و هست.
سالها پیش بنده خود از منتقدین جدی دین و اعتقادات ماورایی بودم... یعنی ایرادها و شبهه های زیاد و جدی داشتم... دمار از روزگار معتقدین درآورده بودم.نقل قول:
یک زمانی هم به بی اعتقادی مطلق رسیدم... یعنی مطلقا باور کردم که هیچ ماورایی و چنان خداوندی که مثلا ادیان میگویند وجود ندارد... البته شاید مطلق هم نبود، نمیدانم، چون اگر بگویم یقین آوردم و بر من کاملا ثابت شد، این یقین نمیتواند دیگر تغییر کند و امروز برعکس آن زمان باشم...
بهرحال یک دوران کوتاهی که در آن حالت بودم... حالت وحشتناکی بود! دقیقا حس میکردم مثل یک سیاهچاله شده ام، من یک سیاهچاله بودم، که همه چیز را به درون خود میکشید و نابود میکرد... و تاریکی درونش و فشار خوردکنندهء آن را حس میکردم، که نیستی و نابودی بود، ولیکن با این حال خود نابود نمیشدم... حتی سیاهچاله هم خود یک چیزی هست و وجود داره و خودش خودش را نابود نمیکند؛ نه؟
و در آن حالت تمامی دیگر انسانها و موجودات را بعنوان دشمن و تهدیدهایی بر علیه خود میدیدم و دوست داشتم نابودشان کنم قبل از اینکه بتوانند بر من غلبه یابند و مرا دچار رنج کنند... واقعا چنین حسی داشتم. دوست داشتم تمامی انسانهای دیگر را نابود کنم و خودم تنها خودآگاهی در جهان هستی باشم، چراکه فکر میکردم دلیلی ندارد که هیچ یک از آنها دوست من باشند و دلایل زیادی وجود دارد که در حال یا آینده دشمن من باشند.
تنها مدتی در این حالت و حس فشار و قدرت نابودگر سیاهچاله ای که شده بودم دوام آوردم، یک مدت خیلی کوتاه... در حد چند روز یا یک هفته. بعد به این نتیجه رسیدم که این چیزی را تغییر نمیدهد و برایم سودمند هم نیست، چون عملا خودم متحمل فشار و رنج دائمی هستم... به این نتیجه رسیدم که حتی اگر اسغفرا... خدایی هم نباشد، ولی بی اعتقاد بودن هیچ سودی ندارد جز اینکه مسبب فشار و رنج و ناامیدی بی پایان برای آدم باشد و این دم زندگی مان را هم خراب کند... به این نتیجه رسیدم که هیچ راهی برای امید و آرامش بیشتر و حس خوب داشتن که نه، حداقل حس بد نداشتن، وجود ندارد جز اعتقاد داشتن! این است که اعتقاد آوردم... خب اعتقاد یعنی همین، یعنی نمیتوانی ثابت کنی، ولیکن اعتقاد داشتن را سودمندتر می یابی... اعتقاد یقین نیست، اثبات نیست، ولیکن میتواند سودمند باشد، و بی اعتقادی میتواند عملا هیچ سودی نداشته باشد و بلکه مسبب رنج باشد.
با آن تجربه دیگر یقین کردم که ماهیت من طوریست که با بی اعتقادی هیچ سودی نمیبرم. حال نمیدانم آیا دیگر انسانها هم اینطور هستند یا نه. گمانم باشند. ولیکن شاید دیگران هیچوقت آنقدر از بنیاد و کامل و خالص به وضعیتی که من داشتم نرسیدند... چراکه بنده آدمی بسیار تعقل گرا و منطقی هستم و ذهنم دربند احساسات و توهمات نمیگردد.
هستی در کل یک معلول است.نقل قول:
علت هستی چیست؟
اگر بگوییم که هستی معلول نیست، پس خودبخود بخشی از تعریف خدا را قائل شده ایم، یعنی چیزی که از ازل بوده و/یا به علتی برای وجود و رخ دادن نیازی ندارد.
اما گفتم که همه اش بحث انتخاب و دایرهء ظرفیت و خواست خود شماست... شما میتوانید دایرهء فکر خودتان را محدود کنید، و میتوانید نامحدودش کنید. تنها گزینهء نامحدود معقول نیز که بنظر بنده میرسد، خداست. و جز خداوند که کمال مطلق و وجودی نامحدود است، در کل عمرم هیچ تعریف دیگری نیافتم که بالاتر باشد، چراکه از کمال مطلق و بینهایت بالاتر اصولا معنا ندارد. با اعتقاد به خداوند، عظمت ذهنی انسان بی حد و مرز میگردد. انسانهایی که جرات دارند به چنین کمال مطلق و بینهایتی بیاندیشند... این خرافات نیست، چراکه فراتر و ورای علم است و علم هرگز نتوانسته و نمیتواند درمورد آن نظری بدهد، همچنان که نمیتواند بگوید آن منشاء اولیه خود از کجا آمده، یا حتی نمیتواند اثبات کند که ازلی بوده. محدودهء دستیابی علم تا همانجا بیشتر نیست... از جاییکه زنجیرهء ماده بر اساس علت و معلول شروع شد، و نه قبل از آن.
پس این فقط خواست و انتخاب شماست... انتخاب بین محدود و ناقص یا نامحدود و کامل.
قطعا چیزی که خودآگاهی و هوش ندارد، محدود و ناقص است.
آن مثال جنین در رحم را دوباره یادآوری میکنم...
جنین فکر میکند تمامی هستی همان محیط زندگی خودش است... جنین فکر نمیکند که محیط زندگی اش خود یک جزیی از یک هستی بسیار عظیم تر است که در آن چیزهای بسیار بیشتر و حتی بینهایت وجود دارند... جنین فکر میکند که وجود محیط زندگی اش یک چیزی بدیهی است و همینطور بوده و خود زاییدهء چیز بزرگ تری نیست.
حکایت انسانها در این جهان مادی نیز شبیه همین داستان است.
اما همهء جنین ها آنقدر دچار محدودیت ذهنی نیستند... بعضی ها عمیق تر و بنیادین تر فکر میکنند، و پی میبرند که چیزهای بیشتری نیز میتواند وجود داشته باشد، پی میبرند که تمامی جهان آنها میتواند در مقابل کل هستی یک زیرمجموعهء ناچیزی باشد... آنها به دیگران نظرشان را میگویند، ولیکن اکثریت دیگران آنها را به سخره میگیرند، چراکه در کل زندگی شان چیز دیگری ندیده اند و درک نکرده اند و هرگز عمیق و خالص نیاندیشیده اند و ذهن شان از احساسات و محیط غریزی و طبیعی شان فراتر نرفته است.
ذهن آدمی چنین پتانسیل قدرتی دارد، که میتواند فراتر برود... و وقتی ذهن را بپرورانی و آزادش کنی، میفهمی که فراتر، ممکن است... و هیچ دلیل منطقی ای وجود ندارد که فراتر و ورای جهان مادی ما چیزهایی نباشد، بلکه قدرت ذهن آدمی و کمال طلبی، طبیعتا او را بر آن میدارد که به چیزهایی فراتر و امکان وجود موجودیت کامل مطلق اعتقاد داشته باشد. این خرافات نیست، این حاصل خواست و اراده و همت چنین موجودیست که چنین ذهن و درک قدرتمندی دارد که میتواند به مطلق و بینهایت بیاندیشد. هرچیزی کمتر از آن، یعنی اینکه از پتانسیل خودت استفاده نکرده ای، حداکثر تلاش خودت را نکرده ای، و امکان عظیمی را نادیده گرفته ای. امکانی که علم هرگز قدرت نظر دادن درمورد آن را نداشته و ندارد. علم بر اساس وجود قوانین است، ولیکن این قوانین خود از کجا آمده اند؟ علم قوانین را کشف میکند، ولیکن نمیداند و نمیتواند اثبات کند که چرا و از کجا این قوانین وجود دارند و بدین شکل هستند. حتی ریاضیات، صرفا ابزاری بر اساس همین قوانین بنیادین است... قوانین بنیادین منطق. اینها خود از کجا آمده اند؟ ما فکر میکنیم بدیهی هستند... ولیکن بدیهی اثبات ندارد و بی معناست در نگری صرفا بر اساس علت و معلول... میبینید که از هر راهی بروید بالاخره سرمنشاء آن به جایی میرسد که زنجیرهء علت و معلول به پایان خواهد رسید. به وجودی خواهید رسید که مجبورید همینطور بدون علت بپذیرید. بدیهی تنها اسمی است که ما روی بعضی چیزها گذاشته ایم که میخواهیم بدون اثبات بپذیریم. اما اگر میخواهیم چیزی را بدون اثبات بپذیریم و منشاء اولیه بدانیم، چه دلیلی دارد که خود را به چیزهای محدود و ناقص، محدود کنیم، و درحالیکه خود یک خودآگاهی هستیم، منشاء هستی را فاقد خودآگاهی و کمتر از خود بدانیم... همچنان در بعدی برتر از ما و نامحدود، چراکه ازلی بوده و ما که ظاهرا ازلی نبوده ایم، ولیکن در بعد دیگری، یعنی خودآگاهی، کمتر از خودمان، فاقد شعور و اراده. درحالیکه عملا محدودیتی نیست و شما با اعتقاد به یک منشاء خودآگاه و دارای کمال مطلق میتوانید دارای امید بیشتری نیز شوید. بدون خداوند، یعنی منشاء خودآگاه و دارای شعور و اراده و قدرت مطلق و بینهایت، فرض اینکه ما با مرگ نابود خواهیم شد یک گزینهء بسیار محتمل است... پس ما از همین حالا شکست را پذیرفته ایم و فرجام خویش را نابودی دانسته ایم، و قبول کرده ایم که بی معنا و هدف و ارزشی ذاتی پای به این هستی گذاشته ایم... درحالیکه دلیلی برای محدود شدن به چنین اندیشه ای وجود ندارد. گفتم که این انتخاب خود شماست. اینکه تا چه حدی میخواهید فکر کنید و کمال طلب باشید... به گمان بنده کمال طلبی آدمی را بر آن میدارد که گزینهء کمال و نامحدود بودن را انتخاب کند، و این هیچ اشکالی هم ندارد. اگر چنین موجودی (انسان) چیز کمتری را برگزیند، بنظر بنده عجیب و محل ایراد و سرزنش است. آخر چرا کمتر؟ چرا کمتر از خداوند؟ چرا کمتر از مطلق و بینهایت؟ درحالیکه ممکن است. یعنی حداقل هرگز ثابت نشده است که غیرممکن است. آیا بواسطهء تصور سطحی و ناقص خود از علم و ترس، خویش را تحقیر کرده ایم؟ مسئله عظمت فکری خود شماست دوست عزیز. علم در این مورد جلوی شما را سد نکرده. علم در این مورد اصلا در حدی نیست که بتواند انتخاب شما را تعیین کند. علم در اینجا به شما هیچ یاری ای نخواهد رساند... به ابزاری چنگ میزنید در حیطه ای که برای آن حیطه تعریف و ساخته نشده و کارایی ندارد، و بنابراین فکر میکنید که آن امری ناشدنیست.
پس از اینکه فهمیدی که میتواند خدایی وجود داشته باشد و هیچ دلیل منطقی برای نفی آن وجود ندارد، میفهمی که چنین کمال و قدرت مطلقی قاعدتا میتواند در سلسلهء علت و معلول هم تاثیرگذار و دخل و تصرف داشته باشد، ولیکن کشف این مسئله برای افرادی که ذهن محدودی دارند غیرممکن بنظر میرسد، چراکه خداوند در این جهان نیز بواسطهء ابزار و اسباب مادی و زنجیرهء علل و معلول ها عمل و بروز میکند... کسی نمیداند در جایی از این زنجیره ارادهء خداوند چطور تاثیر کرده یا نکرده، ولیکن وقتی احتمال وجود او را قبول کردی و به عظمت ذهنی خودت و مفهوم کمال احترام لازم را قائل شدی، پس دیگر نباید طوری رفتار کنی که انگار او نمیتواند وجود داشته باشد یا نمیتواند تاثیری در سلسلهء علل و معلول داشته باشد. ما چه میدانیم و مگر توانسته ایم تمامی زنجیرهء علل و معلول را بررسی و اثبات کنیم، که بگوییم مطمئن هستیم که مسائل ماورایی در آن دخالتی نداشته است؟ بطور مثال جهش های ظاهرا تصادفی در ژن هایی که موجب شدند ویروس کرونا در نهایت خلق شود... ما میگوییم تصادفی، یعنی میتوانست اینطور هم نشود، ممکن بود جهش های دیگری بصورت بقول ما تصادفی رخ دهند که منجر به خلق چنین ویروس مرگباری نشوند... ولی شاید تصادف هم نبوده. کسی چه میداند؟ آیا شما مطمئن هستید؟ چطور میتوانید مطمئن باشید؟ بنده که به خداوند اعتقاد آورده ام، به حکم عقل سلیم و احترامی که برای عظمت فکری و کمال قائل هستم، طبیعتا نمیتوانم بگویم که همه چیز صرفا از تصادف و زنجیرهء علل و معلول ظاهری و مادی حاصل میشود و لاغیر.
گفتم که این بحث انتخاب خود شماست. شما میتوانید بدون درنظر گرفتن احتمال وجود خداوند و ماوراء زندگی کنید، و میتوانید با درنظر گرفتن احتمال وجود آن و با احتیاط بیشتری زندگی کنید. میتوانید تمامی هستی را محدود به محیطی که در آن به دنیا آمده اید و چیزهایی که قادر به لمس و تجربهء آنها بوده اید بدانید، ولیکن فکر نمیکنم این چندان فرضیهء مطمئنی باشد! صرفا بخاطر چیزهایی که در اطراف ما بوده... چیزهای قابل لمس و دیدن... چون اگر دمی درست فکر کنید متوجه میشوید که چنین برداشتی چقدر سطحی و بدون پایه و دلیل محکم است. مسئلهء ذهن و اندیشه است. اصلا چرا ذهن و اندیشهء ما انسانها چنین قدرتی دارد؟ چرا به همان محیط و تجربه های زندگی خودمان محدود نیست؟ چرا میتواند به فراتر فکر کند؟ چون فراتر ممکن است و هیچ دلیلی وجود ندارد که ممکن نباشد. درواقع احتمال وجود فراتر برای ما نامشخص است... شما نمیتوانید بگویید مثلا احتمال وجود ماوراء این ماده و جهان، بعید است. هیچ فرمول و محاسبات خاصی در این زمینه وجود ندارد!
دوستان به عنوان تاپیک و هدف شروع کننده آن توجه کنید . بهتره تاپیک دیگری ایجاد کنید و با بحث های نامربوط تاپیک رو بالا نیارین تا امثال بنده که به تاپیک سر میزنیم مجبور نباشیم ......
ممنون
خدا چیه و چطور به وجود اومده؟نقل قول:
من بعد کرونا هنوز حالت تهوع دارم گاهی اوقات خیلی بیماری منحوسیه
صبح پدر و مادرم را برای دوز دوم بردم حسینه ارشاد ، جایی که جمعه کانون رای تهران ، کانون صدا و سیما و عاشق مردم و مردم را شریف و قهرمان ...فلان بود.
دربها همگی بسته، ملت هاج و واج ، پلاکارد زدند دوز نداریم و نیایید ، با مسئول صحبت میکنم میگه نیست و فلان، میگم خود صدا و سیماتون الان صبح گفت داریم بیاند، میخنده
ملت قهرمان شریف از امروز شدند ملت نفهم و محروم و غارت زده
من بعد از دوسال و دو بار مبتلا شدن ب نظرم این بیماری ساخته دست بشره و گرنه اون خفاش بدبخت هزاران ساله بین ادمها هست,ب این بیماری دقت کنید که فقط افراد سن بالا و بیمارهای زمینه دارو هدف میگیره میکشه ولی رو زیر 18 معمولا مشکل نداره خوب این دستکاری ژنتیکه میندازن گردن خفاشنقل قول:
همیشه میزان احتمالات هر چند که عجیب و دور از ذهن باشن رو نمیشه 0 در نظر گرفت ولی این ویژگی ذاتی خیلی از ویروسهاست که جهش می کنن و خودبخود به انواع خطرناک و یا صعیف تبدیل میشن. مثالش زیاده و cov19 که یکی از انواع خانواده ی کروناویروسهاست یک مثالنقل قول:
چیزی حدود %40 از DNA انسان شامل کدهایی هست که ویروسهای مختلف به اون اضافه کردن طی دهها میلیون سال تکامل ما. بعبارتی ویروسها از بدو خلقت جانداران مشغول بودن و مختص امروز و دیروز نیست. فقط گویا ما تازه متوجه قدرتشون شدیم
اشتباه میکنی ویروس آنفولانزا با 50 ملیون قربانی و جهش های مختلف در 70 سال پیش به همه فهموند قدرت سرایت پذیری خودش رو یا ویروس ایدز که هیچ کس فکر نمیکرد رابطه های جنسی افراد ممکنه منجر به مرگشون بشه,ویروس کرونا بخاطر ساخت سریع واکسن و هشدار و اطلاع رسانی جز کم مرگ ترین در تاریخه,در کل ویروس هرچقدر هم جهش کنه تا دستکاری |ژنتیک نشه قوی تر نمیشه اگه اینجور بود الان جای کووید فلو یا همون آنفولانزا داشت پاندمی ایجاد میکردنقل قول: