زندگی را باید از " گـُـــرگ " آموخت و بَس !!!
گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است
که شب هنگام خواب
با یک چشم باز میخوابد !!!
شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است.....!!!
Printable View
زندگی را باید از " گـُـــرگ " آموخت و بَس !!!
گرگ با همنوعانش شکار میکند !
خو میگیرد ، زندگی میکند !
ولی چنان به آنان بی اعتماد است
که شب هنگام خواب
با یک چشم باز میخوابد !!!
شاید گرگ معنی رفاقت را خوب درک کرده است.....!!!
جنگل را به نامشان زدم، فروپاشی گرگها را جشن گرفتند،
بی خبر ازینکه من؛ سلاح زمین نگذاشته ام،
به کفتارها بگویید، هرچه را تصاحب کنند،
مــــــــاه این سرزمین برای "من" است...
گرگ را ، از هیاهوی شب باکی نیست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه روزی روزگاری بود یه عاقل بودم و آدم
فلک چرخید و با کاراش هزار تا حقه داد یادم
یه روزی زندگی بد شد، سر راه منو سد کرد
شدم یه آدم دیگه ، یه حس من رو مردد کرد
یه روزی انعکاسم رو تو رودخونه نگاه کردم
دیدم گرگی شدم زخمی، دیدم خیلی خطا کردم
میون اینهمه کفتار میون روزگار پست
مگه راهی به جز اینکه، یه گرگ پیر باشی هست
حالا با ماه میتابم، با چشم باز میخوابم
نه میترسم نه میخندم، نه با دلشوره بی تابم
یه جای کار میلنگه ، منم دیوونه ام حتما
یه روزی ساده تر بودم، یه روزی خوب بودم من...
اینجا در دنیای من
گرگها هم افسردگی مفرط گرفتهاند
دیگر گوسفند نمیدرند
به نی چوپان دل میسپارند
و گریه میکنند ...
حسین پناهی
فرق ما با بقیه میدونی چیه؟
ما گرگا تصمیماتمون رو وسط زمستون تو نوک قله می گیریم...
جایی که بقیه از ترس صداشون در نمیاد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مادامی که نفس میکشم...
آسمان زوزه هایم را بخاطر دارد...
مادامی که هستم...
این کوه پنجه هایم را میشناسد...
و مادامی که راه میروم...زمین قدرتم را حس میکند...
این داستان یک گرگ است...
داستان آرمانی که آسمان را تسخیر کرد...
این داستان رستگاریست...رستگاری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گوسفندی بر جنازه گرگی میگریست ، که اینک با این همه زندگی چه کنم ... !!
یا با گــــــــــُــرگ رفیــــــق نشـــو..
یا اگـــــــــه شــــــــُــــــــدی پُشــــــــــت گـــــُــرگ رو بخـــــــاطـــــــِر یـــــــه
آهـــــوى بـــــى مَعــــــرفت خالــــی نــــَکـُن.!!!
حكايت عجيبي ست...!!
ميگن اگه يه گرگ خواست بهت حمله كنه سريع عريان شو !!!
اونوقت فقط مياد تنتو بو ميكشه و راهشو ميگيره و ميره..!!!
و تا اخر عمرش بوى تنتو از ياد نميبره...
و اگه بازم تو رو ببينه از بوى تنت تو رو به ياد مياره....و بهت حمله نميكنه...!!!
اما...امان از ادميزاد...
عريان نشده تو را چنان ميدرد..
كه تا اخر عمرت فراموشت نشود...
گـــــرگ بـــاش...
ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨﮕــَـﻠَﻨﺪ!
ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِﺩﻧﯿﺎﺳﺖ!
ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﯿـــﺮﮎ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ!
ﻭﻟــﯽ " گرگ" ﺭﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ...
ﺑﺮﺍﯼِ ﮐﺴﯽ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤـــﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ
" گرگ"
ﺣُﮑﻤﺶ " ﻣرگ "است
ﮐﺴﯽ ﻏﺮﻭﺭ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﺳﮕﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ...
ﭘﺎﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﻡ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ !...
گرگ درنده است ولی آنقدر لطافت دارد که احساس شاعران را برانگیزد...!
وقتی همه شان را کشتم
وقتی تنها هیکل عمود بر مردگان افقی بودم
وقتی آنقدر واژه دریدم که سکوت دنیا پر از زوزه هایم باشد.........
به چشمانم اجازه ی تر شدن می دهم
نبـــــــــــــــــــــــ ـــــودی بلند بر دنیا می کشم
و چون جوابی نشنیدم دنیایم را 90 درجه می چرخانم
من می میرم و شما زنده می شوید من به افق آلوده می شوم و شما مبتلا به عمودی
در افق های سرد خورشید خاموش آرام می گیرم
پایان من اینجاست
پایان من زیباست
همیشه در گرگم به هوا،از گرگ شدن فرار میکردیم..
و اکنون ناخواسته،در تمامی بازی ها گرگیم.....
بی آنکه از خودمان بترسیم...!
و اما پاییز.......
یک حقیقت مصلحتی !
برگ ها می دانند .... ، گرگ ها هم !
پاییز.... فصلی که گرگ ها مسابقه سقوط می دهند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلی وقته گرگ شدم !
از وقتی دیدم سگها به قلاده افتخار میکنند !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گرگ هم باشي ...
عاشق بره اي خواهي شد...
که تو را به علف خوردن وا مي دارد, رسالت عشق همين است ...
شدن انچه نيستی...
ﺑﺎ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻦ ......
ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺸﻮﻧﺪ ......
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ......
ﻭﻟﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ....
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.......
گرگ باش...مغرور.....
میخوای خنجری بزنی از رو به رو بزن...
مثل گرگ تعصب داشته باش...
مثل گرگ حتی به شیر هم رحم نکن...
مثل گرگ رو در رو حق بگیر...
به مانند گرگ باش دشمن را بدر...
در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش...
آن ها با پارس کردن های بیهوده زنده اند...
گرگ باش...
زوزه ی گرگ از تنهاییست . . .
ولی گرگها دسته جمعی زوزه میکشند . . .
در دنیای گرگها اعتماد یعنی مرگ . . . .
با همه باش اما تنها ...
اسمش آدم است …
اما تو بــاور نکن...!
گاهي کــاري مي کند که
از پس هيچ گــرگي بر نمي آيــد...
ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛
گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !
هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛
کـــه دریـــده شـــده ایــــم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نفس های خسته این گرگ نگاه نکن.....
دنیا را برای کسی دریدم... که مرا به سگی فروخت
با گرگها گشتم، با ببرهاخوردم، باشیرها نعره کشیدم وشب
با کفتارها دربیابان خوابیدم؛ ولی افسوس...
عاقبت، خودم شکار خرگوشها شدم!!!
چوپان خیالش راحت بود که سگ هوای گله را دارد...
غافل ازاینکه گرگ قول استخوان شکارش را به سگ داده بود!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به سلامتی "گرگی"
که فهمید چوپان خواب است,
اما زوزه اش را کشید
تا از پشت خنجر نزده باشد !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خون گوسفندان پاک بود
برای به دام انداختنم خون شیرها را سمی کرده بودند
احمق ها نمی دانستند خون شیرها را به خاک قول داده بودم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در جنگل من هوا سرد است...
آهو ها با کفتارها می چرخند...
روباه ها قصد فریبم را دارند...
دیگر گرگی وجود ندارد...
با وجود سختی ها و زخم های روی تنم...
من هنوز گرگ مانده ام...
با وجود اینکه آسمان را ابرهای تیره فرا گرفته...
من هنوز به خورشید خیره می شوم...
با وجود اینکه همه چیز بر علیه من است...
ولی من هنوز بر فراز کوه با غرور زوزه می کشم...
ای سرنوشت من...
بدان که طوفان سختی هایت...
آتش وجودم را خاموش نخواهد کرد...
من تا آخر ایستاده ام...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گــــــــــــــــــــرگ برای اثبات قدرتــــــــــــــــــــش ،
نیاز به جنــــــــــگیدن با هر،
شــــــــــغال و کــــــــــفتاری را ندارد،
همان نگاهــــــــــش کافیــــــــــست...!!!
مواظب خودت باش گرگ...
من گوسفندی گرگ کش نبودم فقط دست خدا برایت این تقدیر را چیده بود
از خدا بترس
که اوست تنها چوپانی که گرگ ها را در خفا به طمع گوسفندی می درد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به نفس های خسته این گرگ نگاه نکن..
در چشمانش قدرتیست که در پنجه ی هیچ شیری نیست...
هیچ قدرتی بالاتر از خالق گرگ نیست
...
حقیقت تلخ است اما گرگ بیچاره تنها میتواند قدرتش تنها به رخ گوسفندان بکشد
بردن در یک نبرد نابرابر سرچشمه از ضعف های گرگ است
آدم های پست این دوره زمونه همه گرگ ند
شیر فقط حضرت علی
مظهر قدرت و صلابت و رشادت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دندان هایم...
بوی آشنایی را می دهد ، دیوانه ام کرده
به چشمانم ، خیره خیره میگوید :
بشوی بوی را ، بِبَر...
لا به لای افکارم نعره میزنم
کیست این بوی !؟ از آنِ کیست دیوانگی هایم ؟
و حدس من ، تو را شکار می کند
ای وای.......
به تصور او، مردم جاهل و تودههای ناآگاه، مشمئزکننده و منفورند، آنها بهسان گرگهایی هستند که فقط با گوشت میتوان آنها را ساکت کرد.
لئو تولستوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این عمیق ترین خشم است...
و تو نمی دانی این خشم از چیست...
این وحشیانه ترین نفرت است...
و تو نمیدانی این نفرت از کجاست...
این داستان آخرین نبرد است...
وحشیانه ترین نبرد زیر نور ماه...
نبردی تک نفره در میان آسمان ها و زمین...
آن جا که آرزو ها را تیرباران می کنند...
این داستان نبرد من است...
نبردی برای رهایی...
برای رهایی ازین خشم، ازین نفرت...
این آخرین نبرد است...
طولانی تر از صد سال تنهایی...
داستان پیروزی من را زمین به خاطر خواهد سپرد...
این آخرین پیروزیست!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گریه میکرد گرگــــ ...
وقتی دید سگ به خاطر تکه استخوانی لگد های چوپان را تحمل میکرد...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چوپان بالای تخته سنگی رفت و به گوسفندان گفت :
با هم باشید و از هم جدا نشوید تا گرگــــــ ها آسیبی به شما نزنند!
سپس پایین آمد و گله را به طرف کشتارگاه هدایت کرد .
.
.
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دروغ یک واقیعت است که انسان ها دوست دارند بشنوند
مرز بین راست و دروغ ، دروغیست که فقط گرگ ها می دانند
بنده خداها چرا هر صفتی که در حیطه گرگ نیست بهش ربط میدیدن؟
فریب کاری...دروغ گویی..و...قدرت مطلق...
خیلی بده بعضی آدما هیبت گرگ رو دوست دارند ولی قدرت شیر رو دروغ گویی روباه رو...
سگ هم هرگز لگد خور چوپان نبود ونیست سگ رففیق و یار چوپانه
اگه اینطور بخیلانه در نظر بگیریم گرگ هم گاهی بارکش و شلاق خور همپای سگ قرار گرفته:n22:
سگها وقتی سگ شدند که دیدند با جنباندن دمی، نانی نصیبشان میشود. (خوی و خصلتشان اینگونه شد)نقل قول:
بتدریج به آنجایی رسیدند که میبینیم.
(البته در یک منفعت دوطرفه گاهی وقتها شکی نیست)
شما نیز بهتر است کمی بیشتر به پستهای تاپیک نگاهی بیندازید تا هم صفتهای مثبت را ببینید و هم منفی را.
و در کل از زدن پستهای اینچنینی و پستهایی بیارتباط خودداری کنید.
ممنون
تاپیک به روال عادی برگردد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آن موجودی که تمام خصلت هایی چون درندگی و فریب کاری و قدرت و ریاکاری را به دوش میکشد
گرگ تو نیستی...
موجودی ست به نام انسان
همان انسانی که روزی خدا شیطان را مجبور به سجده کردن در برابرش کرد
امروز در برابر خدا قدعلم کرده
شاید تنها شیطان می دانست انسان شایسته آن همه احترام نیست
انسانی که نمک خورد نمک دان شکست...:n36: