ساز زندگی دیگر با ما نمی سازد
ساز زندگی دیگر با ما نمی سازد
قضاوت ، شلیک بی صدا
خواستیم بریم بیرون چرخی بزنیم که پنچر شدیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پر و بال دلم که بیادت آتش میگیرد،ققنوس هم که بیاید،چه فایده!
"خواستم با نبودنت بسازم،حیف که سازم شکست"
چشماش چپ بود که دلیل تصادفش شد انحراف به چپ
دوربین بود اون دور دورا رو می دید
" در دلم ،دردیستــــ ، که همه درد ها را مرهم می شود "
همیشه باور نکردنی ها به باور خاطرها می پیوندند
وقتی گل را بو ایدم.به بوی پیراهن تو خیانت کردم
تهران یعنی حیات بی حیاط
هر روز مشق می کنم از روی آدم ها
وقتی مرا ترک کرد , دلم تَرَک برداشت
فقط تیزهوشان میتوانند بیمار را قبل از عمل بی هوش کنند
چشم میدوزم به آینده،شاید قلب تکه پاره ام وصله خورد!
دیدنه حلقه در دستت ، حلقه آویزم کرد!
" این روز هــــا ،یادم می رود دیــروز مدام در فکر فردا بودم
انگار فردا نیز یاد دیروز را فراموش کرده است ."
بی جهت بهایش دادم،ارزان فروختم و رفت!
چنان دست گُلی به آب داد که کِشتی آبروشان به گِل نشست.
روزهای اوج کجایی که من دارم تو عمق دست و پا میزنم .
جبر زمانه را با جبر و احتمال نیز نتوان سنجید!
رفتار تو، سرد اما سوزان
زبان ،ناتوان در گفتـــــــار ،چشـــم مملو از ســــخن
این مخاطبان در گذرند ولی این " تو " همان " تو " باقی می ماند.
دل را به تو سپــرده بودم...کاش کمی امانتــدار بودی... .
آنقدر خوشتیپ بود که دیگران سرتیپ صدایش میکردن
در این آشفته بازار عاشقی های رنگارنگ،عشق حقیقی را خریداری نیست!
سماور از این که همیشه دلش مثل سیر و سرکه میجوشد، خونش به جوش آمده
صندوق خاطراتم را گشودم، و آنقدر در خاطراتم غرق شدم که ناگهان درون صندوق افتادم و اکنون در گذشته ام حبس شده ام.
معشوقه ی ما هم به " سامان " شد ...
آه از این سرنوشت ...
باران بارید و خاطره هایم را خیس کرد، اکنون مجبورم دوباره آن ها را به دست فراموشی بسپارم تا برایم خشکشان کند.
گاهی مردان هم خودزنی میکنند
حاضرم غایبی بزرگ باشم تا حاضری کوچک
کلم از کلم قیمتش بیشتره
یکی نیست به ما بگه زنده بودن به زندگی کردنه، نه اینکه زندگی زنده بودنه
گردنِ شکسته، وبال سقفه.
دل من را سوزاندی تا جگرت خنک شود
این روز ها برای اینکه وقت را بکشم ، شاهرگ بیکاری ام را میزنم.
دل نشین باش تا ته نشین نباشی
شمع را فوت نکردم که به صد سالگی خود برسم
فوت کردم تا که یک شمع، به پایان عمرش نرسد