بچه ها به اون سه تا مجسمه ای که اول بازی میبینیم تو شهر دقت کردین نماد چی هستن؟ یکیش برا واشینگتون هت ....
Printable View
بچه ها به اون سه تا مجسمه ای که اول بازی میبینیم تو شهر دقت کردین نماد چی هستن؟ یکیش برا واشینگتون هت ....
اونا George Washington و Thomas Jefferson و Benjamin Franklin هستن.نقل قول:
بچه ها اینجارو ببینید ...معرکس : :n08:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از تاریخ سرم نمیشه ولی میگن نکته های خیلی ظریفی تو بازی راجب اینا گفته شده ...نقل قول:
اونا George Washington و Thomas Jefferson و Benjamin Franklin هستن.
دوستان بوکر هیچ وقت نابود نخواهد شد و دوباره باز خواهد گشت چون بوکر خالق دنیا خودشه هر وقت که ما در بازی میمیریم یک در مارو بر میگردونه به دنیای بوکر و یا اینکه الیزابت بوکر رو بر میگردونه. اما اگر کسی بمیره باید بدونه که مرده و حافظه خودشو یکجوری بعد از مرگش باید یک وسیله یا چیزی بدست بیاره تا با یک فلش بک راهشو به طرف دنیاش به دست بیاره که بوکر فکر اینجاشم کرده، اگه خوب دقت کرده باشید بوکر رو دست راستش نوشته AD یعنی Anna DeWitt اسم دخترش، که وقتی تو دنیاها دیگه گیر افتاد بتونه با این ترفند خودش رو به دنیایی که خودش خالقش بوده برگردونه. اگه الیزابت قدرت ماورایی داره پس پدرشم باید این قدرت رو داشته باشه اما بوکر این قدرت رو نداره و نیاز به الیزابت داره همانطور که کامستاک نیاز به الیزابت داره و همانطور که زنی به نام Daisy Fitzroy نیاز به الیزابت داره تا بتونند در جنگ داخلی پیروز بشند. آیا واقعا الیزابت دختر بوکر است!؟ در صورتی که اسمی از همسر بوکر در میان نیست و دیگری اینکه چرا به Anna میگن الیزابت.
به نظرم این مورد درست نیست.چون بوکر تا قبل از ملاقات با الیزابث حتی این قضیه ی چند تا دنیای مختلف و موازی رو نمیدونست.نقل قول:
دوستان بوکر هیچ وقت نابود نخواهد شد و دوباره باز خواهد گشت چون بوکر خالق دنیا خودشه هر وقت که ما در بازی میمیریم یک در مارو بر میگردونه به دنیای بوکر و یا اینکه الیزابت بوکر رو بر میگردونه. اما اگر کسی بمیره باید بدونه که مرده و حافظه خودشو یکجوری بعد از مرگش باید یک وسیله یا چیزی بدست بیاره تا با یک فلش بک راهشو به طرف دنیاش به دست بیاره که بوکر فکر اینجاشم کرده، اگه خوب دقت کرده باشید بوکر رو دست راستش نوشته AD یعنی Anna DeWitt اسم دخترش، که وقتی تو دنیاها دیگه گیر افتاد بتونه با این ترفند خودش رو به دنیایی که خودش خالقش بوده برگردونه
الیزابث از موقع تولد این قدرت ها رو نداشته و احتمالا به وسیله دستگاه های لوتس ها این قدرت ها رو بدست آورده.نقل قول:
اگه الیزابت قدرت ماورایی داره پس پدرشم باید این قدرت رو داشته باشه اما بوکر این قدرت رو نداره و نیاز به الیزابت داره همانطور که کامستاک نیاز به الیزابت داره و همانطور که زنی به نام Daisy Fitzroy نیاز به الیزابت داره تا بتونند در جنگ داخلی پیروز بشند. آیا واقعا الیزابت دختر بوکر است!؟ در صورتی که اسمی از همسر بوکر در میان نیست و دیگری اینکه چرا به Anna میگن الیزابت.
الیزابث هم واقعا دختر بوکر هست!در مورد زن بوکر هم صحبت میشه توی بازی.مثلا یه جا توی بازی الیزابث از بوکر میپرسه تا حالا زنی توی زندگیت بوده؟ بوکر هم جواب میده :آره،موقع بدنیا آوردن بچه مُرد............
بوکر اسم بچه رو Anna گذاشته بوده ولی وقتی کامستاک بچه رو از بوکر میگیره اسم الیزابث رو روی اون میزاره............
+
زدی حجممون رو تموم کردی.............:n09:نقل قول:
سپاس دوست گرامی . اما بعد از اینکه بازی به پایان میرسه و بعد از اینکه نام سازندگان بازی تموم میشه دوباره کنترل بوکر رو در دست میگیرم که در اتاقش است و داره Anna رو صدا میکنه و وقتی در رو باز میکنه با گهواره بچه خودش روبرو میشه اما قبل از اینکه بتونیم ببینیم ایا Anna واقعا در گهواره هست یا نه بازی به پایان میرسه. به نظر من بوکر هنوز زندست.
بله درسته ولی بوکری زندست که baptism رو قبول نکرده.(یعنی بوکریه که توی یه دنیای دیگه زنده میکنه)
وقتی طی baptism بوکر خفه میشه و میمیره،فقط بوکر هایی نابود میشن که تبدیل به کامستاک شدن.
اون بوکری که آخر بازی و بعد از credits میبینیم به نظرم بوکری هست که از ماجرای چندتا دنیای مختلف خبری نداره و چون کامستاک هم نابود شده،دیگه لوتس ها نمیان پیشش............
دوستان اگه توی موردی اشتباه میکنم بیان و اون مورد رو تصحیح کنن! :)
دوستان عزیز دوتا سوال..
توی شهر یه تابلوهایی هست که به مردم هشدار میده false shepherd قراره بیاد و رو دستش ad نوشته شده...و قراره lamb(الزابت) رو از راه به در کنه...کامستاک از کجا اینارو میدونسته؟
بعد اون بلندگویی که تو کل شهر داد میزد از خصوصیات false shepherd میگفت که
missing left eye
در حالی که بوکر اینطوری نبود...پس چرا چنین چیزی گفته میشد؟
نقل قول:بوکر بعد از جنگ واندد نی غسل تعمید می کنه و یک آدم جدید می شه و اسمش رو می ذاره کامستاک . بعد با کمک لوتس (خانم) اون پروژه ی شکاف در مکان و زمان و در واقع شکاف به دنیاهای موازی رو به نتیجه می رسونه اما بخاطر نزدیکی با اون دستگاه ها عقیم می شه و نمی تونه فرزندی بدنیا بیاره. به همین خاطر با کمک همین شکاف ها به زمان گذشته و در واقع دنیای موازی دیگه که توش بوکر غسل تعمید نکرده بر می گرده و در ازای بدهی بوکر در قمار الیزابت یا همون آنا رو از خودش می گیره و به کلمبیا میاره. ولی دختر بچه یک ساله هست و دلیلی نداره که بگه این بچه از همسرش به دنیا اومده. زن کامستاک فکر می کنه که کامستاک خیانت کرده بهش و الیزابت حرامزاده ی کامستاک و لوتس هست ، تو یکی از نوار ها هم این گفته می شه ، اما کامستاک از این شرایط سوءاسفتاده می کنه و می گه الیزابت یک دختر آسمانی و در واقع معجزه هست و فقط یک هفته در رحم مادرش مونده و اینجوری هم مشکل 1 سالگی نوزادش رو حل می کنه هم مردم بهش ایمان بیشتری میارن. ولی کامستاک می دونه که بوکر در آینده به کلمبیا میاد تا بچش رو پس بگیره بخاطر همین ماجرای فالس شپرد رو تبلیغ می کنه و الیزابت رو توی اون برج زندانی می کنه. بعد همسرش و لوتس رو می کشه تا بتونه این ماجرا رو مخفی کنه .
تو تریلرا بود الیزا رو گرفتن با دوربین نگاه میکنیم ....ولی من تو بازی همچین صحنه ای ندیدم ...شما دیدید؟
خب ببخشید اصن یادم رفته بود.نقل قول:
ببین مسیر اول ، اگه قبول کنیم چیزی تغییر داده نمیشه ، حتی توی همون دنیا هم چیزی تغییر داده نمیشه، چه برسه به دنیای ها دیگه .
من اینجا باید یه پرانتز باز کنم. این بحث با Multiverse فرق میکنه. توی Multiverse ما دنیاهامون به هم ربطی نداره. یعنی ثابت ها در دنیاهای خودشون دارن با متغیرهای خودشون دست و پنجه نرم میکنن. توی این حالت ، نیما یک ثابته ولی توی دنیای الف مدرسه شو نمیتونه تموم کنه ، توی دنیای ب استاد دانشگاه میشه. توی دنیای ج بچه که بوده تصادف میکنه ولی توی دنیای د واسه خودش تا 100 سالگی میچرخه. چیزی که ما باهاش اینجا مواجهیم ، بحث احتمالات هست و اگه از دنیا بحث میشه ، برای فهم بهتر هست وگرنه Booker DeWitt در دنیای اصلی ِ خودش به دنیا اومده و دیگه دنیایی وجود نداره. این بوکر در یک دنیای واحد به دنیای میاد اما بواسطه ی انتخاب ها و اتفاق هایی که براش میافته ، درهای مختلف و مسیرهای مختلفی به روش و آینده ش باز میشه. دیدید بعضی وقتا میگید کاش فلان کار رو کرده بودم الان وضعم زمین تا آسمون با الان فرق داشت ؟ شما دارید دو مسیر مختلف رو با هم مقایسه میکنید ، کاری که الیزابت میکرد فقط بینهایت بود چون شما در هر برهه ی زمانی میتونید چندین تصمیم و انتخاب بگیرید که چندین نتیجه و آینده رو رقم میزنه. یعنی الیزابت جواب و نتیجه ی همه مسیر ها رو پشت ِ درهای فانوس دریایی میدید، یعنی میدید که بوکر اگه به ووندِد نی بتل نمیرفت ( حالا به هر دلیلی ) شرایطش چی بود. مث ِ اگه شما واسه ی هر لحظه از زندگیت که تصمیم میگیری ، نتیجه و آینده ش رو بدونی و همه ی انا رو ضبط کنی و هر لحظه بتونی بهش نگاه کنی ، کار الیزابت رو کردی و باز تاکید میکنم این با دنیاهای موازی فرق داره.
این شکل دوم رو میریم که داشته باشیم :دی
در داستان ِ ما ، تاثیر لحظه ای که Baptism رو رد یا قبول میکنه از همه جا بیشتره چون Elizabeth با بیشترین احتمال ممکن در این نقطه موجودیت پیدا میکنه. ببین ، کاری به قبلش ندارم. اما بوکر اصن ممکنه با احتمال کم ( یا حتی زیاد ، اما چیزی که مشخص به نظر میاد ، این آدم ها در خیلی از احتمالات به این آدمهایی که ما دیدیم میرسن ) در Wounded Knee Battle شرکت نکرده باشه و در نتیجه Baptism لازم نداشته باشه. اما به هر حال ، حالات متعددی منجر به این میشن که بوکر به این جنگ بره و Baptism لازم داشته باشه. همونطور که گفتم هر تصمیمی یه نتیجه ای داره و بصورت هِرمی اینا هر پخش میشن. همه مون میدونیم اگه قبول کنه میشه Comstack اگه نکنه میشه Booker. خب حالا هزاران احتمال از این لحظه ها تراوش میکنه که الیزابت همه رو دیده. یعنی وقتی بوکر جو گیر میشه و تصمیم میگیره که اسم جدیدی بگیره و بشه کامستک ، بیشمار حالت بعد از غسل براش بوجود میاد. یه حالت میره خونه. یه حالت اصن خودکشی میکنه ، یه حالت میره خرید ، یه احتمال میره به بار و .... اما احتمال اول که میره خونه ، ممکنه بعدش اتفاقایی بیافته که کلمبیا رو رهبری نکنه ... واسه ی بار و مرکز خرید و اینا هم همینطوره. اما با توجه به آدمی که شده ، احتمال بالایی وجود داره که کلمبیا رو رهبری کنه ( همونطور که کشیدم ) اما باز در این حالت هم همیشه ممکنه که Anna رو نخواد. اصن ممکنه یه بار یه تصمیم اشتباه بگیره و از روی یه Skyline بیافته و بمیره. اما باز هم با توجه به آدمی که ایجاد شده ، در احتمالات بیشماری باز هم Anna رو میبره به کلمبیا. این از کامستک.
از اون طرف بوکر هم ممکنه اول بره خونه یا دیر بره خونه یکی توی راه خفتش کنه ( در صورتی که اگه زود میرفت خونه اینطوری نمیشد ) یا بره خرید یا بار. به هر حال ته ِ همه ی این تصمیماتش یه اتفاق ِ دیگه س که هی منشعب میشه. بعد از خونه ممکنه چایی بخوره ، ممکنه بخوابه و اینا همه انشعابات مختلفن. اما جای مهم داستان به دنیا اومدن ِ Annaس. شاید در یک احتمال ، حرف ناجوری از زبونش در بیاد و اصن با دوست دخترش دعواش بشه و بهم بزنن و زن نگیره و آنایی نباشه. اما باز هم احتمالات ِ بیشماری وجود داره که آنا بدنیا میاد. بعد از به دنیا اومدنش شاید یکیو یه بار توی خیابون ببینه و جوگیر بشه و اصن قمار نکنه دیگه و در نتیجه آنا رو نفروشه یا نذاره بدزدنش. اما باز هم بیشمار حالت وجود داره که آنا رو میده میره. اینم از بوکر.
و در این دو حالت هست که فقط تلاقی صورت میگیره. با اینکه Infinite حالت وجود داره که این برخورد ِ این دو حالت صورت بگیره ، در شکل میبینیم که احتمالاتی وجود داره که بواسطه ی اتفاقات و تصمیمات ِ زندگی شکلی که ما در بازی میبینیم خبری نشه. اما با اونا کاری نداریم چون دیگه این هیجانات بوجود نمیاد ؛ الیزابتی بوجود نمیاد!
پس فکر نکنید تحت هر شرایطی اون چیزی که توی بازی دیدیم رخ میده ...
Baptism یک Node هست، و اگه Node رو از بین ببریم تمام حالت های منشعب شده ش از بین میره. ( اینکار فقط با کشتن ممکن نمیشه. در ساعت 11 شب یک دزدی در یک سوپر صورت میگیره و شما در همون موقع دارید که اونجا خرید کنید و در صورتی که برید اونجا میمیرید ، اما احتمالاتی وجود داره که دوستتون بهتون زنگ بزنه بگه نرو میخوام بیام فیلمتو بدم ، اگه بشه کاری کرد که در همه ی احتمالات دوستتون بهتون زنگ بزنه و بگه بمون و شما هم در همه ی حالات قبول کنید ، شما در هیچ احتمالی نمیمیرید ، چون اون Node یعنی رفتن به سوپر مارکت از بین رفته )
در واقع الیزابت با کشتن ِ بوکر در لحظه ی غسل ، اون Node رو از بین میبره و همه ی چیزایی که بعد از اون تصمیم بوجود اومدن از بین میرن. بازم تاکید میکنم، اینها در چند دنیا نیستن. لوتس ها از دنیاهای مختلف نمیان ، از یک دنیا میان ، یک احتمال بخاطر تغذیه ی مادر و حالا مسائل مختلف ، دختر به دنیا میاد و یک دنیا هم پسر. یعنی همون یه دنیاس ولی بخاطر تصمیمات ِ پدر مادرشون اینطوری میشه. اونها چیزی رو که یاد میگیرن اینه که Possibility ها مختلف رو به هم برسونن ، الیزابت هم همینکارو میکرد.
باتمام این حرفها ، هنوزم مشخص نیست که کسی میتونه بره بابابزرگشو بکشه یا نه ، چون اگه اون میمرده باباش نبوده پس خودشم نیست که بره بابابزرگه رو بکشه. بهر حال من راجع به چیزی که هیچ فیزیکدانی راجع بهش چیزی نگفته واقعا" نمیتونم چیزی بگم.
سلام به دوستان فعال این تاپیک.
خیلی دوست داشتم توی بحث های همچین تاپیکی شرکت کنم ولی اول دنبال به فرصت مناسبم واسه غرق شدن توی دنیای بازی با یه خیال آسوده!:n01:
خیلی شجاعت به خرج دادم که بازی رو تموم نکرده اومدم تو تاپیک:n02: ... خوندن پستا هم طبیعتا موکول میشه به همون زمان که متاسفانه زیاد نزدیک نیست!
ادامه بدید و موفق باشید!
اینجاس که أدم دچار brain fart میشه :n01:
با تشکر از آقا پارسا ...
+
اولای بازی که تازه الیزا رو نجات دادیم و رسیدیم به ساحل ، یه جا وقتی میخوایم از سیکیوریتی عبور کنیم یه زنه به الیزا میگه Annable ...یه جورایی شناختش ...الیزا هم میگه اشتب گرفتی...It Was Odd ! دی !
چجوری شد اینجاش ؟ :n02:
زن هویت الیزابث رو میدونست و اون حرفش برای این بود که مطئن بشه و برای همین وقتی رفتیم بلیط بگیریم همه یهو اصلحه کشیدن رومون.نقل قول:
چجوری شد اینجاش ؟ :n02:
همون جا هم یه واکسفون از زیون زنه هست.............
اصلا بار دوم كه ميري ميبيني همش اشاره شده بوده تو طول بازي به همه حقايق آخر بازي. مثلا همون اولاي بازي مجسمه روزاليند هست كه تبديل ميشه به رابرت.
دوستان همگی خسته نباشید:n12:
مخم ترکید بعد خوندن پستای این تاپیک!!!
یه سوال واسم پیش اومد اونم اینکه بوکر با کشتن خودش تو لحظه غسل، کامستاک و همه اتفاقات بعدش رو ترکوند و یعنی کلمبیایی توسط بوکر و لوتس ایجاد نشد!!!
میشه که این کلمبیا توسط یکی دیگه و لوتس ایجاد بشه و دوباره همه این اتفاقات برای اون شخص و بچش رخ بده؟؟؟
در ضمن چرا تو همه اون احتمالات بچه دختر شده بود و پسر نشده بود؟منظورم اینه که چرا همشون الیزابت بودن؟چرا مثل لوتس ها یه بار پسر نشده بود؟:n02:
مادر الیزابت یا همون آنا کی بود؟ :n19:
تو لحظه تولد آنا مرده بود!!!نقل قول:
نقل قول:
ANNA همون الیزا هست و دختر بوکر ...مامانش نیس که ...
این موضوع اصن ربطی نداره به وقایع قبل از بچه دار شدن و اینا ..مربوط میشه به بعد از بوجود اومدن Anna که کامستاک میاد و از بوکر میگیرتشنقل قول:
در ضمن چرا تو همه اون احتمالات بچه دختر شده بود و پسر نشده بود؟منظورم اینه که چرا همشون الیزابت بودن؟چرا مثل لوتس ها یه بار پسر نشده بود
منم میگم که!مامانش(یعنی همون زن بوکر) مرحوم شده دیگه! :دینقل قول:
ANNA همون الیزا هست و دختر بوکر ...مامانش نیس که ...
یکی برای من توضیح میده چی شد :دی
چندتا سوال برای من پیش اومده اگر این تاپیک هنوز سر حاله»
بعد بپتیزم اخر بوکری که دخترش رو نداده به کامستاک زنده میمونه و انا الیزابت نمیشه؟ ولی این بوکری که مرد بوکری بود که داشت الیزابت رو نجات میداد نمیدونسته خودش دختر داره؟ و اگر داره و تحویل نداده هنوز در صورت مردن که کلا بوکری که دخترش رو تحویل نداده و کامستاک هم نشده میمیره که!
چرا الیزابت بعد پیر شدن نیو یورک رو اتش میزنه؟ یا یه جا دیگه میبینیم که نیویورک رفته زیر اب!
اون songbird نشانه چی بوده؟
بعد من کردیت رو رد کردم تو ویکیا بازی خوندم که بوکر گهواره رو میبینه ولی معلوم نیست انا توش هست یا نیست؟! حالا هست یا نه؟ حالا اینده این بوکر چیه اگر کامستاک نمیشه همون بوکری میشه که قمار میکنه یا چون کامستاک مرده اگر قمار بازم بشه بچشو از دست نمیده؟
بعد این بوکر ما هم که در واندد نی شرکت داشته چون اسلیت و اتفاقات رو یادش میاد. حتی وقتی میخوایم اسلیت رو بکشیم بارها الیزابت ازش میئرسه و اونم میگه بهتره که ندونی!یعنی حضور بوکر در جنگ یک چیزه ثابته درسته؟
بعضی از سئوالتو مطمئن نیستم جوابشو ...:نقل قول:
اون آخر که خفه میکنن درواقع کامستاک کشته میشه و همه چی برمیگرده به حالت اولش یعنی بوکر و انا با هم میشندوباره !
اون الیزابت پیر شده همونی هستش که بوکر نتونسته نجاتش بده ، بوکر رو صدا میزنه تا اون کاغذی که کد داره رو بده تا دیگه شکست نخوره ....(بلا هر دفعه که میرفت توسط Songbird کشته میشد ...)
Songbird محافظ الیزا هست و حالا یه فرضیه ای هم هست که خود بوکر هست که تو یه دنیای دیگه تبدیل به Songbird شده و مثل یک پدر ازش مراقبت میکنه !
چرا خوب الیزابت به نیو یورک حمله میکنه؟ شاید به دلیل این باشه که کلمبیا به امریکا در جنگ با چینی ها کمک کرد ولی امریکا تشکری بابت دفاع نکرد و به کلمبیا گفت که عقب نشینی کنه. حالا که الی ذهنش شسته شده توسط کامستاک داره انتقام میگیره!نقل قول:
بعد الیزابت از اول بازی بوکر و سرنوشتشون رو نمیشناخت یهو چی شد اخر بازی پشت هر دری میدونست چه اتفاقی می افته؟ ایا تو اون نامه ای که الیزابت پیر شده بهش داده بود متوجه میشه؟ اخه تا موقعی که کامستاک رو نمیبینن نمی فهممه ارتباطی بین کامستاک و بوکر و انگشت قطع شدش هست!
فک کنم به خاطر خراب کردن اون دستگاه است(سیفون) که باعث میشه قدرت الیزابت برگردهنقل قول:
بعد الیزابت از اول بازی بوکر و سرنوشتشون رو نمیشناخت یهو چی شد اخر بازی پشت هر دری میدونست چه اتفاقی می افته؟ ایا تو اون نامه ای که الیزابت پیر شده بهش داده بود متوجه میشه؟ اخه تا موقعی که کامستاک رو نمیبینن نمی فهممه ارتباطی بین کامستاک و بوکر و انگشت قطع شدش هست!
تو لینک زیر داستان رو بصورت کلی توضیح میده که من خودم به بعضی جاهاش اشکال دارم
محتوای مخفی: لینک داستان بازی
نویسنده متن میگه طرف فقط کامستاک رو می کشیم من میگم نه!خودمون هم می کشیم.چون انا یا همون الیزابت زنده میمونه اگر میخواست با انا باشه باید در صحنه اخر وجودش تغییر میده مثلا نشون میداد که انگشتش کامل شده, یک دلیل دیگه که دارم وقتی بوکر دوباره تو اتاق ظاهر میشه می خواد در رو باز کنه صدا بچه نمیاد یات حداقل بچه ایی در کار نیست.من فکر کنم کلا بوکر تو برزخ باشه
به اندازه ی کافی گفتیم ، بوکر Baptism رو قبول نمیکنه ، و فقط کامستک قبول میکنه. پس وقتی کسی که داره غسل میشه رو سرشو بکنیم زیر آب ، کیو کشتیم ؟ کامستک رو . اون شکلی که کشیدم صفحه ی دوم رو نگاه کنید. زحمت رفته پاش :دینقل قول:
میدونم که بازی رویارویی یک شخصیت که در دو بعد با انتخاب های مختلف رو داره نشون میده.این دو بعد زندگی کردن و تاثیرات انتخاب ها,فرد رو بطور کامل عوض می کنه که کامل سریال Fringe درباره این موضع صحبت کرده.مشکل من پایان داستان هست که بعضی ها میگن بوکر زنده است.من میگم نه, چرا؟ چون دمو بعد از پایان نشون میده میده بوکر تو همون اتاقی هست که بصورت سیاه و سفید هست .سیاه و سفید رو میشه برزخ معرفی کرد میشه خاطره معرفی کرد ولی در دو حالت چیز نیست که به صورت واقعی باشه.علت دیگه که میگم زنده نیست اگر بوکر می خواست بعد شخصیت رو که به کامستاک تبدیل بشهحذف کنه, بر می گشت و لحظه ایی که بوکر تبدیل به کامستاک میشه رو می کشت نه خودش رو.منظورم اینکه اگر A رو فردی در نظر بگیریم قبل از تبدیل شدن به AB یا AC بشه , بوکر با کشتن A هر دو حالت رو حذف میکنه همونطور که از الیزابت میپرسه میگه بر گردیم به دوران کودکیش کامستاک و اون رو بکشیم و الیزابت میگه اینکار مقدور نیست.بوکر توسط الیزابت کشته میشه چون تو یک چرخه بی پایان افتاده که هر سری تعداد زیادی ادم کشته میشه برای پایان دادنش هم با A حذف بشه.برای اثبات نظرم بازی Singularity قرار میدم.نقل قول:
یه سوال!یه جا هست اون دانشمندا دو تا پلاک گردنبند به الیزابت نشون میدن. یکی پرند یکی قفس؟ تاثیری در بازی داره؟ من پرنده رو انتخاب کردم!
تا جایی که من میدونم کلا انتخاب هامون تو بازی در روند بازی و پایان بازی تاثیری نمیذارن!!!نقل قول:
سلام
ابتدای کار جا داره از همه دوستانی که اینجا حضور داشتن و داستان رو بررسی کردن تشکر کنم کارتون عالی بود.
از این که خیلی دیر به جمع دوستان میپیوندم ناراحتم اما بهم حق بدید که نمیشد از بازی جدا شد ، از الیزابت از بوکر از لول دیزاین فوق العاده محشر بازی
از موسیقی از گیم پلی سرسام اور و اعتیاد اور بازی و مخصوصا از داستانش که دیگه تا مدت ها جای بحث داره.
من همه صحبت های دوستان رو از اول خوندم و میشه گفت اخرش باید بریم یک فیزیک دان پیدا کنیم ازش بپرسیم قضیه چیه اقا اول مرغ بود یا تخم مرغ :دی
اما من یک مدل دیگه بازی رو بررسی میکنم که تمایل دارم نظرتون رو بدونم
مورد اول : به نظر من کاش لوین روایت داستان بازی رو به شکلی متفاوت از این ارائه می کرد یعنی به جای این که همه چیو به یک باره در اون چند وقت اخر بازی روشن کنه کمی
در طول بازی سر سوزن هایی به شکل یک سورپرایز به گیمر نشون میداد و این طوری نمیشد که اخر بازی به مرگ مغزی دچار بشیم
یعنی دقایق پایانی بازی شبیه یک شوک بود اما این شوک یک تفاوت خاص داشت ان هم این که الان کلیت جامعه هنری چه هفتم و چه هشتم چند سالیه با این
مدل شوک ها اشنا هستن ، یعنی اخر بازی معلوم میشه یارو خودش همه کاره بوده و نفهمیده یا یادش رفته یا سرش به جایی خورده و فراموش کرده که در این بازی هم
به جای این اتفاقات به شکل یک بحث { علمی - فیزیکدانی } با این قضیه روبرو میشیم و به ما مفهوم میکنه که همه کس و همه چیز بوکر بود و این احتمال زیاد است که
بازیباز بعد از اتمام بازی یک لحظه تو ذهنش حالت تکراری بودن داستان و یا اون چیزی که مشاهده کرده رو احساس کنه اما چون درگیر روایت پیچیده ای شده زیاد وارد اون حس نمیشه
لوین میتونست مثل بایوشاک 2007 در این بازی هم سورپرایز قرار بده و ما رو برای هر چه راحت تر و بهتر هضم کردن قضیه اخر بازی اماده کنه و راحت با قضیه کنار بیاییم
البته اینم بگم سیستم داستان کلی بازی طوری بود که کوچکترین سورپرایزی ممکن بود قضیه کلی داستان و اصل هدف رو لو بده چه بسا که در دور دوم بازی کردن میفهمیم که
همه جا سرشار از نشانه هایی است که می خواد این مورد رو به ما بفهمونه ولی هممون میدونیم که در دور اول هیچ وقت نمی تونستیم در دور اول به این قضیه و اصل موضوع برسیم.
مورد دوم : به نظرم اخرهای بازی الیزابت سوای اون شخصیتی شد که در طول داستان بازی باهاش بودیم ، اخر بازی همه چی کلید کرد روی بوکر و الیزابت به شخصیت دوم تبدیل شد
البته با توجه به اتفاقات اخر بازی این امر مهم بود ولی به نظرم لوین میتونست با همون قدرتی که الیزابت رو معرفی کرد و با ما همراه ساخت با همون قدرت هم دوشادوش بوکر بازی رو با الیزابت پایان میداد { البته شاید این نقطه رو من اشتباه می کنم } اما تو ذهنم درگیر این قضیه هستم و رفتار های الیزابت و این حس که انگار از اول همه چیو میدونسته و به یک باره اخر بازی میشه راوی جزییات زندگی بوکر کمی دگرگونی در من ایجاد کرد
مورد سوم : در طول بازی ما احساسات الیزابت رو نسبت به مادرش دیدیم حس خشم و نفرت الیزابت رو درک کردیم بعد ها حس الیزابت رو از این که فهمید پدرش کامستاک هست نیز فهمیدیم و درک کردیم اما اون لحظه ای که بوکر فهمید دخترش کسی نیست جز همین الیزابتی که مدت ها کنارش بودیم هیچ حسی رد و بدل نشد ، همذارپنداری نشد ، لوین میتونست یک 30 ثانیه وقت بزاره برای
این که مثلا این دو به چشمان هم نگاه کنن ، همدیگرو د راغوش بگیرن ، بشینن چند ثانیه قبل از خفه کردن سریع بوکر به غروب افتاب نگاه کنن
یا بوکر به الیزابت میگفت منو ببخش وای تو دخترمی من نمی دونستم منو ببخش که قمار کردم ببخش که فروختمت یا ببخش که در اون دنیا نامادریت رو کشتم جنایت کردم و این موارد به نظر من اگر دخیل در بازی بود حرفی نمی موند
چقد حرف زدم :دی
در مورد مورد اول: نظر شخصی منه حامد جان: یکی از دلایل این که شما اعتیاد وار بازی رو انجام میدی همینه که تا اخر بازی هیچ چیزی از داستان لو نمیره. اگر گوشه ای از داستان در وسطای بازی لو میرفت فکر کنم اخر بازی به شکوهمندی حال نمیشد. برای مثال من گاهی شده داستان بازی های دیگه اینقدر کلیشه ای هستند که قبل از اتمام بازی میرم تو سایت ها یک guide میبینم که اگر اتفاق جذابی تو بازی هست از دستش ندم. یا مثل خیلی از وقت ها دوست من زود تر از من بازی رو تموم کرد ولی اینقدر جذب بازی شده بودم که هیچی ازش نپرسیده بودم. اگر یک درصد وسطای بازی این شبهه در ذهنومن ایجاد میشد که شاید بوکر بابای الیزابته یا کامستاک خوده بوکره تمام لذت پایان از بین میرفت
مورد دوم: از نظر من خود نویسنده از قصد اینکارو کرده. اوج داستان الیزابت جاییه که پیر میشه از اونجا به بعد داستان و سرنوشت در دستانه بوکره نه الیزابت. تا قبل از پیر شدن الی ماباید دنبالش مییرفتیم اما بعد از اون بوکر میدونه که چه اتفاقاتی ممکنه بیفته اگر موفق نشه پس نا خود اگاه دیگه داستان حول تلاش بی وقفه و قهرمان بازی بوکر میچرخه نه تلاش الیزابت برای فرار از کلمبیا یا کشتن پدرش.
مورد سوم: کاملا موافقم. البته این رو هم بگم. همونطور که من و شما در اخر بازی گیج شدیم بوکر مطمینا بیشتر از ما گیج شده و نمیتونه این همه اتفاقات رو پردازش کنه برای همین فرصت اینو نداره که بخواد احساسات بخرج بده. اخر بازی بوکر تبدیل میشه به یه غلام حلقه بدوش که واقعا از حرفای الیزابت و اتفاقات افتاده سر در نمیاره و هرچی الیزابت میگه گوش میده.
به نظر من فرم روايي داستان سورپرايز كننده و محشر نبود و من خودم همون اوايل بازي تونستم حدس بزنم كه از اون بازيهاس كه همه چي اخرش معلوم ميشه:n02:ولي اينكه بوكر كامستاك بود آره سورپرايز كننده بود.....البته اين پايان تو بازيها تقريبا نو بود ولي به قول حامد تو فيلم و اينا شبيهشو زياد ديديم
كليت داستاني و اتمسفر بايوشاك اصلي هم به نظرم بهتر از اين بايوشاك بود(ولي طراحي مراحلش خيلي بهتر بود)
ميمونه گيم پلي اش كه اونم به خاطر آسوني بازيش خيلي از امكانات و سلاحاي ديگه بدرد نمي خورد(بهتر بود سختي ١٩٩٩ از همون اول باز مي بود تا كسايي مثه من كه بيش از يه بار وقت نداشتن بازي رو انجام بدن از همون اول به اون مد دسترسي داشته باشن)
.
نمیددونم فیلم memento شاهکار کریستوفر نولان رو دیدین یا نه؟ ولی یه جورایی اخرش مثل همونه!
در مورد اول : نه علیرضا منظور من این نبود که همشو لو بده این طور که نمیشه :دینقل قول:
منظور من این بود میتونست در روند روایت داستانی بازی کاری کنه که دیگه به یک باره حجم سنگینی از اطلاعات اخر بازی به روی ادم سرازیر نشه
البته روایت داستان بازی عالی بود اما نه به اندازه پایان بازی ، پایانش مقداری پیچیده بود که میتونست از بغلش دو تا بازی مجزا بزنه بیرون
مورد دوم اره باهات موافقم
تا فردا شب نقد بازی رو قرار میدم کلیه نظرات ریز و درشت رو در اون نوشتم
نبود ؟ واقعا ؟ ! الان این پستی که من میبینم ....نظرت رو بازی در حد 5 تا 7 هست !نقل قول:
به نظر من فرم روايي داستان سورپرايز كننده و محشر نبود و من خودم همون اوايل بازي تونستم حدس بزنم كه از اون بازيهاس كه همه چي اخرش معلوم ميشه:n02:ولي اينكه بوكر كامستاك بود آره سورپرايز كننده بود.....البته اين پايان تو بازيها تقريبا نو بود ولي به قول حامد تو فيلم و اينا شبيهشو زياد ديديم
كليت داستاني و اتمسفر بايوشاك اصلي هم به نظرم بهتر از اين بايوشاك بود(ولي طراحي مراحلش خيلي بهتر بود)
ميمونه گيم پلي اش كه اونم به خاطر آسوني بازيش خيلي از امكانات و سلاحاي ديگه بدرد نمي خورد(بهتر بود سختي ١٩٩٩ از همون اول باز مي بود تا كسايي مثه من كه بيش از يه بار وقت نداشتن بازي رو انجام بدن از همون اول به اون مد دسترسي داشته باشن)
عمرن اگه کسی بتونه آخر بازیو حدس بزنه ...یعنی 1درصد هم احتمال نمیدم کسی بفهمه آخر بازیو ! داستان رو داری زیر سئوال میبری شدید ! نه اتفاقا تو فیلم ها هم خیلی کم دیده بودیم همچین چیزی ، با مثلا Memento یا Inception هرچند مدلش شبیه اوناس ولی اصن نمیشه گفت آره دیگه شبیه فیلما بود بله ...!
خیلی جالبه به درد نمیخوره ! پس گیم پلی چه بازیی به درد میخوره ؟ فقط Half-Life و بس ؟ !
اره قبول دارم ، ولی قبول کن نمیشد تلنگر زد واقعا ... تلنگر هم میزد البته ..اگه به واکسفون ها خوب گوش بدیم آخر بازی زیاد شوک زده نمیشیم ...نقل قول:
منظور من این بود میتونست در روند روایت داستانی بازی کاری کنه که دیگه به یک باره حجم سنگینی از اطلاعات اخر بازی به روی ادم سرازیر نشه
آره میشد اینم ولی دوستمون گفت ...دیگه انقدر بوکر شوک زده شده بود که فکرش به اینجاها نرسید !نقل قول:
مورد سوم : در طول بازی ما احساسات الیزابت رو نسبت به مادرش دیدیم حس خشم و نفرت الیزابت رو درک کردیم بعد ها حس الیزابت رو از این که فهمید پدرش کامستاک هست نیز فهمیدیم و درک کردیم اما اون لحظه ای که بوکر فهمید دخترش کسی نیست جز همین الیزابتی که مدت ها کنارش بودیم هیچ حسی رد و بدل نشد ، همذارپنداری نشد ، لوین میتونست یک 30 ثانیه وقت بزاره برای
این که مثلا این دو به چشمان هم نگاه کنن ، همدیگرو د راغوش بگیرن ، بشینن چند ثانیه قبل از خفه کردن سریع بوکر به غروب افتاب نگاه کنن
یا بوکر به الیزابت میگفت منو ببخش وای تو دخترمی من نمی دونستم منو ببخش که قمار کردم ببخش که فروختمت یا ببخش که در اون دنیا نامادریت رو کشتم جنایت کردم و این موارد به نظر من اگر دخیل در بازی بود حرفی نمی موند
:n12:نقل قول:
تا فردا شب نقد بازی رو قرار میدم کلیه نظرات ریز و درشت رو در اون نوشتم
نقل قول:
حرف به حرف پستمو اشتباه متوجه شدي:n02:.....
اتفاقا گفتم اخر بازي سورپرايز كننده هم بود(اشاره كردم به يكسان بودن بوكر و كامستاك)بلكه گفتم فرم رواييش شاهكار نبود ....يعني ميشد حدس زد كه همه چيز تو پايان و يكباره به گيمر نشون داده ميشه(ولي نميدوستيم چي ميشه اخرش)
من كي گفتم گيم پلي بدردنمي خوره؟؟؟گفتم چون آسون بود خيلي از امكانات(تفنگا و قدرتها) تو نرمال يا هارد بدردنميخورد
من كل بازي رو رو نرمال فقط با آپگريد يك اسلحه و يك نيرو تموم كردم و بيش از ١٠ بار هم نمردم
در صورتي كه بايوشاك ١ رو نرمال خيلي سختتر بود و بيشتر شما رو به چالش و تفكر تو انتخاب نيرو و سلاحا وادار ميكرد
اين مساله تو بعضي نقدا و حتي خود انجمن بازي هم ذكر شده:n01:(تو gears جديد هم اين مشكل بود ولي چون از اول اخرين درجه سختيش باز بود ميشد با اون بازي كرد و بازي چالشي ميشد)
در نتيجه اينجا هم اگه از اول باز بود مد ١٩٩٩ بهتر بود
+
كل پستم هم در مقايسه با بايوشاك ١ بود و اصلا ربطي به هاف لايف نداشت...هاف لايف اينجا چيكارس؟؟؟؟
.
:n02: lمیزنی تو سر بهترین بازیه امسال ...بعد میای میگی نزدم :نقل قول:
ميمونه گيم پلي اش كه اونم به خاطر آسوني بازيش خيلي از امكانات و سلاحاي ديگه بدرد نمي خورد(
خو این یعنی چی؟ :n02:
آخه اول بازی قشنگ مینویسه اگه با شوتر آشنایی نداری اینو انتخاب کن ....دیگه یویی که هزارسال شوتر میزنی نباید که نرمال انتخاب کنی ! دی ! من خودم از اول هارد رفتم سر اون Lady Comstock پدرم دراومد ...سر سکانس آخری رسمن به فنا رفتم ...نمیدونم چجوری میگی خیلی آسون بود و اینا !نقل قول:
من كل بازي رو رو نرمال فقط با آپگريد يك اسلحه و يك نيرو تموم كردم و بيش از ١٠ بار هم نمردم
هف لایف هم به خاطر این گفتم که یو هی میخوای بگی غیر مستقیم که بازیی به خوبی و شاهکاری هف لایف دیگه نمیاد و بایوشاک ازون پایینتره و این حرفا !
حالا بیخیال تاپیک منحرف میشه ...بیا پروفایل بحث کنیم .
نه تو سرش نزنم .......نقدم هم تو تاپيك هست بهش 9.2 دادم اگه ميخواستم بزنم تو سرش اونجوري نقدشو نمي نوشتمنقل قول:
نرمالش خيلي اسون باشه هم مشكلي نيس فقط گفتم اي كاش اون مد ١٩٩٩ از اول باز بود........تو چون خيلي رفتي تو حس همه چيزو تهاجمي مي بيني:n02:
+
من اصلا با هاف لايف كاري ندارم .....
منظورم فقط اين بود كه بايوشاك ١ رو بدلايل فلان خيلي بيشتر مي پسندم و به دلايل فلان واسم خيلي بهتر.....و اين ربطي به زير سوال بردن و هاف لايف و تو سر زدن و ......نداره
اينم بگم شايان نظرمو مخصوصا در مورد بايوشاك ١ ميدونه و اگه از خودش بيشتر فن سري نباشم كمتر نيستم
.