بگذار تا بگریــم چون ابر در بهاران***کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سعدی
Printable View
بگذار تا بگریــم چون ابر در بهاران***کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
سعدی
آسمان هر ستاره عشق را احساس کرد
بالهایم بی تنم پرواز کرد
واژه هایم همه لبریز شدند از سر من
اشکهایم بی صدا پرواز کرد
شاخه ایی گل چیدم از روی دشت
شوق من همراه غم پرواز کرد
شعرهایم را سرودم پر ز درد
روح من از جان من پرواز کرد
شاعر: الهام نامداری
سلام خدمت دوستان عزیز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر اساس رای گیـری داوران، برنـده دوره دوم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز هستـن ( [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
از همراهی همه شرکت کنندگان در سری دوم مسابقه تشکر می کنیم . دوره سوم مسابقه با عکس انتخابی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ادامه پیـــدا
می کند.
ممنون از همراهیتون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام به همه همراهان
از ناظرین عزیز خیلی ممنونم به خاطر انتخابشون..:n12:
به خاطر روز شهادتِ حضرتــِ فاطمه ، من این عکس رو برای این دوره انتخاب کردم..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد
آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد
او قول داده بود فدای علی شود
در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد
زهرا خودش علی ست چرا کم بیاورد
چون کوه از مقابل آن ها تکان نخورد
با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد
طوری که آب در دل مولا تکان نخورد
مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود
این بود علتش اگر از جا تکان نخورد
وقتی نیاز داشت نیازش زنانه بود
وقتی دوید خادمه، آقا تکان نخورد
آن ضربۀ غلاف مگر که چه کرده بود
از آن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد
باغ را آتش کشیدند و گل و گلزار سوخت
یاس در پشت در اما با در و دیوار سوخت
گرچه اتش بر نبی و آل او باشد حرام
سینه ی گل از فشار تیزی مسمار سوخت
شعله ی سرکش چنان در پیچ و تاب افتاده بود
کز تب و تابش دل ایثار هم بسیار سوخت
یک طرف گل بود و غنچه سوی دیگر خشم و کین
گلشن امن الهی در میان نار سوخت
چهره ای را که خدا هم از محبت دوست داشت
شد کبود از ضربت سیلی و آتشبار سوخت
تا که در بر سینه ی انسیه الحورا ننشست
دل شکست از این مصیبت دیده از دیدار سوخت
باغبان در باغ بود اما دو دستش بسته بود
پیش چشمان تر او دلبر و دلدار سوخت
آنکه گلبرگ شقایق بر رخش جا می گذاشت
بهر یاری کردن مولای خود خونبار سوخت
گل کجا و تازیانه، سیلی و ضرب لگد
در میان حسرت غم مادر احرار سوخت
خانه زاد حق تعالی از جفا خانه نشین
قلب عالم از نوای حیدر کرار سوخت
لرزه جسم غنچه ها و شرم روی باغبان
گوئیا عرش و فلک را کینه ی کفار سوخت
یادگاری را که پیغمبر سفارش کرده بود
گاه بازو گشت نیلی و گهی رخسار سوخت
سروده ی حبیب اله موحد
باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس، مشکی پوش بود
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی می برد
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح، پرپر می شود
راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است
یاس استنشاق معصومیّـت است
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا: گل یاس کبود
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
ای چراغ خانه ام سو سو نزن
مرغ حقّم ناله ی کو کو نزن
حال که دستت شکسته لا اقل
چند روزی خانه را جارو نزن
ای جوان نیمه جان پیرم نکن
زیر چادر دست بر پهلو نزن
چند روزی هم اگر شد دست بر
زخم های گوشه ی ابرو نزن
یا دگر در پیش پایم پا نشو
یا دگر پیش علی زانو نزن
خواستی برخیزی از بستر بگو
یا که بر دیوار خانه رو نزن
ای همه دار و ندار بو تراب
ای چراغ خانه ام سو سو نزن
شاعر : وحید محمدی
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است
شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است
تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان
این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است
مادر! حضور نام تو در شعر های من
لطف خداست شامل حال غزل شده است
غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است
سیاره ای که زهره نشد آه می کشد
آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است
زهرایی و تلألو نور محبتت
در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است
با نام تو هوای غزل معنوی شده است
بی اختیار وارد این مثنوی شده است
هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری
تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری
نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت
نور قریش! تا که تویی صاحب دلم
غرق خداست شعب ابی طالب دلم
عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است
حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است
از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد
باید مدام زندگیت را مرور کرد
چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است
پیش تجملات ، جهازت سپر شده است
آیینه ای و سنگ صبور پیمبری
در هر نفس برای پدر مثل مادری
اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن
لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن
دنیای ما نبوده برازنده ی شما
هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما
آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید .
سیدحمیدرضابرقعی
شب تاریک کنار تو به سر می آید
نام زهرا به تو بانو چقدر می آید
آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده است
خارهم پیش شما گل به نظر می آید
ونبوت به دو تا معجزه آوردن نیست
از کنیزان تو هم معجزه بر می آید
به کسی دم نزد اما پدرت میدانست
وحی از گوشه ی چشمان تو در می آید
پای یک خط تعالیم تو بانو والله
عمر صد مرجع تقلیدبه سر می آید
مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین
چه بلایی به سر اهل هنر می آید
مانده ام لحظه ی پیچیدن عطر تو به شهر
ملک الموت پی چند نفر می آید
کاظم بهمنی
سلام خدمت دوستان عزیز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
طبق نظر داوران، برنـده دوره سـوم مسابقه شعر / متن متناسب با عكس ( سري جديد ) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز هسـتن (پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
از همه دوستان شرکت کننده در مسابقه تشکر می کنیم و مسابقه دوره چهارم با عکس انتخابی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ادامه پیدا می کند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گویا تصویر قبلی که گذاشته بودم برای دوستان کمی سخت بود
بخاطر همین و با پیشنهاد دوست عزیزم VESTA تصویر رو تغییر میدم
به مناسبت روز مادر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام خدمت همراهان عزیز تاپیک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منتظر گذاشتن شعر / نثر شما متناسب با عکس جدید ( مادر ) هستیم ...
ممنون از همراهیتون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شد صفحه روزگار تیره
تا دفتر من گشود مادر
از هستی من، نشانه ای نیست
خود بودن من چه بود، مادر
ناموخت مرا زمانه درسی
رندانه ام آزمود، مادر
من در یتیم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر
در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر
حالیست مرا که گفتی نیست
گریم همه رود رود مادر
هر روز سپهر سفله داغی
بر داغ دلم فزود مادر
از اختر من شدست گویی
دریای فلک کبود مادر
این ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر
با من همه بخت در ستیزاست
من خاستم، او غنود، مادر
ابریشم بخت من تهی گشت
یکباره ز تار و پود، مادر
این کودک درد آشنا را
ایکاش نزاده بود، مادر
شعریست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر
در آینه ی چشم های مهربانت
زنجیری از اشک دیدم
اشکی از اعماق وجود
که برای من میریختی
اشک هایت از گونه هایت جاری میشد
من نیز این صحنه را دیدم
دیدم غم غمگین مادر
مادر مادر
عمرت را بر پرورش من گذاشتی
حال نهال کوچک زندگی تو
این شعر را به تو تقدیم میکند
مادر مادر
من کوچکتر از آنم که
بتوانم بزرگواری تو را جبران کنم
عمرت را برای پرورش من گذاشتی
حال که من برومند شدم
ولی باز هم بدون دست های تو
هیچ نیستم
مادر مادر مادر
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف اين همه از شير مادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست
آره امشب چه دلتنگم ، دلم غمگین و غم سازه
هوای دستاتو داره، باهاش افسانه می سازه
تو ای مادر که احساسم ، به عشقت وا شده امروز
میخوام دست دلم روشه، بگم از حس تو تازه
تو ای مادر که یاد تو ، برام حکم نفس داره
صدای اسم تو "مادر"، منو به گریه میندازه
تو ای مادر که میخندی ، همه دنیا برام هیچه
همین بسه برام خندت، که با تو دل سرافرازه
تو ای مادر که آغوشت ، یه عمره رو به من بازه
میدونی آسمون انگار، منو یاد تو میندازه
تو ای مادر که یک لحظه ، نشد خسته دل خستت
پیش چشمای پر مهرت، دلم قلبش رو میبازه
تو ای مادر که بغضت رو ، ندیدم پیش من وا شه
شبا چشمای نمناکت، با بارون شعر میسازه
تو ای مادر که دلتنگی ، هوا ابری میشه بدجور
ببار ای ابر بارونی، خدا هم با تو مینازه
تو ای مادر که اسم تو ، برام بغض گلو میشه
بدون بوسیدن دستات، برای من یه آغازه
تو ای مادر که شعر تو ، می پیچه تو دل کوچه
درِ قلب پر از مهرت، همیشه رو بهم بازه
تو ای مادر که در گوشم ، نوای عشق می گفتی
لالایی های تو هرشب، برام مثل یه آوازه
تو ای مادر که توو شبهام ، برام افسانه میخوندی
حالا "مادر" شده شبها ، برام افسانه ای تازه
تو ای مادر که با حسّت ، بهم گرمی نشون دادی
ببین حالا لب سردم، برای تو غزل سازه
تو ای مادر که با عشقت ، دل خستم تپش داره
نگاه گرم و آرومت، پر از احساس آغازه
تو ای مادر که از مهرت ، بگم هرچی کمه بازم
میدونم داخل قلبت، صبوری مثل یک رازه
تو ای مادر که این خونه ، پر از حرم نفسهاته
نرو از پیش من هرگز ، بمون تا چشم من بازه
سعید طاهری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گل از خجـلت نقــ ــابی بر رخش زد
چو آمـــد عطر مشــکین بـوی مادر
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مســت کمـــ ـــان ابـ ــروی "مادر"
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطــــر مشــکین بـــوی "مادر"
ز رنج بی حد و این خرمن غم
ســپیدی خیــمه زد بــر مـــــوی "مادر"
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیــــکران هــــ ـــا ســوی "مادر"
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
نـدیدم خــوش تر از ایـــن خــوی "مادر"
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چـــو دارم روی ایــــن دل جـــوی "مادر"
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیمـــــــاری روم بـــر کـــــوی "مادر"
اسیری گشته ای ای طفل امید
اســــیری در خــم گیســـــــوی "مادر"
رامین امید
■ و خارج از مسابقه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر مهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وجب به وجب دنیا را بگرد؛
تمام عاشقانه های دنیا را زیر و رو کن
ناب ترین از این لحظه ها نخواهی یافت.
"دوسِت دارم مادر"
... سرود مادر ...
در بوسه های مادر
خورشيد نور باران
آغاز روز تازه
لبخند بامدادان
در خنده های مادر
عطر خوش گلستان
زيبایی طبيعت
شادابی بهاران
مادر تو روح و جانی
مادر تو جاودانی
با من تو مهربانی
با من تو همزبانی
مادر تو بهترینی
مادر تو نازنینی
مادر تو دلنشینی
بر حلقه ام نگینی
مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد برای فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز
☼☼☼
در چشم های مادر
آبی آسمانی
رؤيای سبز نوروز
معنای زندگانی
در اشك های مادر
پاکی آب باران
رنگين كمان روشن
آوای چشمه ساران
مادر زعشق سرشار
روح نثار و ايثار
در راه كودكانش
مادر بود فداكار
مادر چراغ خانه
گرمای آشيانه
مهرش درون قلبم
ماناست جاودانه
مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد براي فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز
☼☼☼
در نغمه های مادر
لالایی محبت
شعر بلند پيوند
آوای انس و الفت
در پند های مادر
شيرینی سعادت
آسايش دو گیتی
شادی بینهايت
مادر تو صبح پاکی
برتر ز آب و خاکی
در مشرق محبت
خورشيد تابناکی
تو مايهی غروری
سرچشمهی سروری
سرشار شعر و شوری
بخشندهی شعوری
مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد برای فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز
☼☼☼
مادر دلش رحيم است
قلبش مرا حريم است
روحش پناهگاهم
در لحظههای بيم است
قلبش تپد برايم
خود را كند فدايم
پر میشوم ز شادی
چون میكند صدايم
بخشندهی جوانیست
معنای زندگانیست
لبخندش آسمانیست
شادی جاودانیست
آرامش نسيم است
بخشنده و كريم است
در بوستان هستي
چون گل پر از شميم است
مادر هميشه بيدار
مادر هميشه در كار
باشد برای فرزند
مادر هميشه غم خوار
مادر هميشه خوش قلب
مادر هميشه دل سوز
مادر هميشه روشن
خورشيد عالم افروز
مهدی عاطف راد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پست اصلی از Spiring عزیز
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مادر
ای نام تو زیبا ترین کلمه ی دنیا
از تو می نویسم
ای مادر
در آغوشتـــ بگیر مرا همچون روزهای گرمــ کودکیم
بگذار به خاطر تمام تلخیم
دوستت بدارم
مادر
ای نام تو شکوفه باران بهاران
از تو می نویسم
نه رنجشی از منـــ بر لبان توست
و نه تلخی ام بر لحن زبان شیرینتـــ تاثیر گذار
بلکه رایحه ی دلنشینتـــ همواره بر خاطراتــــِ سردم،
گرمای آفتابـــ می شود
ایـــ مرهم شب های خاموشـــی
حتی یادتـــ در لحظه لحظه ی شب های تلخ
بر لبانم ،لبخنـــدی ستـــ ؛به وسعتـــ آغوش باران
ای مادر
بند بند انگشتانتــــ بوسه باران باد
هنگامی که در تلخی روزگار بر پیشانی ام تا صبحدم مرهم می گذاشتی
مادر
بگذار که تا همیشه صدایتـــ زنم
هر لحظه به یادتـــ هستم
مرا در آغوش بگیر تا
بگویم دوستتــــ دارم تا همیشــــه ...
ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و مهر و وفای تو
مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست
این سینه خانه تو و این دل سرای تو
ای مادر عزیز که جان داده ای مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو
خشنودی تو مایه خشنودی من است
زیرا بود رضای خدا در رضای تو
گر بود اختیار جهانی به دست من
می ریختم تمام جهان را به پای تو
ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ
18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ ﭼﯿﮑﺎﺩﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﺎﺩﺭ: ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﭘﺴﺮ 17ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕ
ﺑﯿﻤﺎﺭی قلبی ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻡ
ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....
ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ
ﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭ ﻋﺸﻘﺶ
ﻧﯿﺴﺖ.
روز مادر مبارک
منبع : نامعلوم
سلام خدمت دوستان عزیز و ممنون بابت شعرهای قشنگتون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برنده دوره چــهارم مسابقه شعر / متن متناسب با عكس ( سري جديد ) [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز هستن ( پست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
دوره پنجم مسابقه با عکس انتخابـی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ادامه پیدا می کند. ( دوستان عزیز به همـخوانی شعـر/ نثــر و
عکس توجه بیشتری داشته باشید که یکی از معیار های اصلی انتخاب برنده می باشد )
پیشاپیش ممنون از همراهیتون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
اول تبریک میگم به آقای سعید طاهری بخاطر شعری که احساس همه ی ما به مادرمون رو به زیباترین شکل بیان کردن (البته اگه گذرشون به اینجا افتاد : دی)
بعد هم ممنون به خاطر انتخاب پست من بعنوان شعر برتر :n16:
عکس این دوره رو خیلی با عجله و بدون هیچ پیش زمینه قبلی انتخاب کردم
هم اکنون کمتر از 40 دقیقه است که فهمیدم باید عکس انتخاب کنم :n17:
امیدوارم شعرهای قشنگی رو با هم بخونیم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم.
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید؟
تو را کدام خدا؟
تو از کدام جهان؟
تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟
تو در کدام چمن، همره کدام نسیم؟
تو از کدام سبو؟
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین، آه!
مدام پیش نگاهی، مدام پیش نگاه!
کدام نشاه دویده است از تو در تن من؟
که ذره های وجودم تو را که می بینند،
به رقص می آیند،
سرود میخوانند!
فریدون مشیری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اسب سپید دلم رام تو شد
دل غمینم رفیق راه تو شد
آمدی با توسن سرکش سرنوشت
این دیده صدبار نگاهت را از سر نوشت
گفتی ازعشق و به رویاها دامن زدم
به یمن حضورت برنام غیرتو قلم زدم
خیاله ما شدن در سر دارد این دلم
این رویای مکرر را هزار باره بلد شدم
دست در دست تو میسپارم به این امید
تا که تحقق پذیرید این رویای سپید
شاعر این شعر هم خودم هستم:n06:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هو الشاعراز کتاب "ای عشق! دست از سر من بردار"
تا پاک کنم صورت این حرف ها را
با نام تو آغاز می کنم دیدار ها را
تاریخ جهان مثل تو ای عشق ندیده ست
در بند کشیدی همه سلسله ها را
یک عمر سر سجده به خاک تو نهادم
خواندم به امیدت همه نافله ها را
آن قدر خرابت شده ام عشق که دیگر
ویرانگری ام سور زده زلزله ها را
با اسب سیه روی آمدی یارم! یار دلم
بی اسب سیه رویم سرودم شعر هارا
آمده یارم به دیدار با اسب سپیـــــدش
آمده یارم به دیدار با اسب سیه روی زیبا
....یار من گل هایت چه زیباست ....
گل های سپیدت
من دست به دامان تو ام عشق آمده! عشق کمک کن!
نوشته اشکان صمصام
با اندکی تصرف (:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها
میرزا صادق که پیش قامتش
سرو باشد چون نهال کوتهی
*
آنکه از نورالهی روی اوست
آگهی بخش دل هر آگهی
*
کوکب بخت بلند بیزوال
پیش پا بگذاشتش روشن رهی
*
بست عقد ازدواج و اتصال
با درخشان مهری و تابان مهی
*
چون به شادی و نشاط آن هر دو یار
همنشین گشتند در خلوتگهی
*
عقل با هاتف پی تاریخ آن
گفت مهری مجتمع شد با مهی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از لحظه ی دیدار تو بر اسبِ زمانم
بر اسب، دوانم ،من در پیِ جااانم
هر تیر که از موج زمان می گذرد هیچ
در رهگذری از سفرم نیست توانم
هر کس که مرا با رکبم دید در این راه
بر من خبری از تو فرستاد بخوانم
من در سفری در پی تو بودم و اما
این حس رسیدن ببریدست امانم
هی می گذرد ثانیه ها نیست ولی هیچ
از رد تو بر هر قدمت،نیست مجالم
ای شازدهِ بی دلِ جانانِ سواران
بر عهدی و پیمان بماندست به زبانم
هر روز بدنبال تو بودم شهِ شاهان
دل بی خبر از بوی تو و راه و مکانم
من در پی تو بودم و تو در ره من پی
من هیچ ندانم که تو هستی لب جانم
آنروز که دل مژده ی دیدار تو را داد
من در گذر و راه بدادم تن و جانم
اسبم به کنار تو و اسبت
می داد ندایی که سرودم به زبانم
از: n.pineapple
بخوان با من
ترانه ای از عشق
آوازی از با هم بودنها
بنویس با من
جمله ای از دوست داشتن
حرفی از مهربانی
بکش با من
تصویری از رویاها
نقشی از سرزمین زندگی
بنواز با من
آهنگی از غم و شادی
نتی از محبت و دلدادگی
بگو با من
نکته ایی از زندگی
رازهایی از عشق و عاشقی
بزن با من
لبخندی از خاطره ها
تبسمی از لحظه ها
بمان با من
ای تک پری رویاها
و در آخر بنویس با من
از عشق
از من و تو
از ما و از با هم بودنها
احمد رشیدی
از ماورای یکی توری سپید
به من لبخند میزنی
با این نگاه خود هر تکه از دل شیشه ای شکسته ام را
بند میزنی.
در پای مهر تو ،
چندین هزار سکه ی زر ،مهر کرده ام.
این معامله هرگز زیان نداشت
زیرا که پیوند با مهر کرده ام.
در عالم خیال
از ماورای همان توری سپید
ای نو عروس هوسهای خفته ام
بر بالهای عشق
یک بوسه از بر تو
پست کرده ام...
محسن خانی نژاد
لیلی گفت: موهایم مشکی ست، مثل شب، حلقه حلقه و مواج،
دلت توی حلقه های موی من است.
نمی خواهی دلت را آزاد کنی؟
نمی خواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟
مجنون دست کشید به شاخه های آشفته بید و گفت:
نه نمی خواهم، گیسوی مواج لیلی را نمی خواهم.
دلم را هم.
لیلی گفت: چشمهایم جام شیشه ای عسل است، شیرین،
نمی خواهی عکست را توی جام عسل ببینی؟
نمیخواهی شیرینی لیلی را؟
مجنون چشمهایش را بست و گفت:
هزار سال است عکسم ته جام شوکران است، تلخ.
تلخی مجنون را تاب می آوری؟
لیلی گفت: لبخندم خرمای رسیده نخلستان است.
خرما طعم تنهایی ات را عوض می کند.
نمی خواهی خرما بچینی؟
مجنون خاری در دهانش گذاشت و گفت:
من خار را دوست تر دارم.
لیلی گفت: دستهایم پل است.
پلی که مرا به تو می رساند.
بیا و از این پل بگذر.
مجنون گفت: اما من از این پل گذشته ام.
آنکه می پرد دیگر به پل نیازی ندارد.
لیلی گفت: قلبم اسب سرکش عربی ست.
بی سوار و بی افسار.
عنانش را خدا بریده، این اسب را با خودت می بری؟
مجنون هیچ نگفت.لیلی که نگاه کرد، مجنون دیگر نبود؛ تنها شیهه اسبی بود و رد پایی بر شن...
نظامی گنجوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
تو از کجای زمان آمدی که نور آمد
تو ازکدام غزل ،با کدام اسب سپید
رسیده ای که برایم تن بلورآمد
دوباره شوق پریدن گرفت احساسم
دوباره شعله خوابیده در تنور آمد
دوباره گوشه شیراز و فال حضرت عشق
دوباره شاهد و شمع و شراب و شور آمد
دوباره حضرت حافظ کنار رکن آباد
به شوق شاخ نباتش پی حضور آمد
تو آمدی و غزل در گلوی من گل کرد
برای سینه ی داودی ام زبور آمد
دوباره شیر و عسل با بلوغ قاطی شد
دوباره خاطره هایی ز حس دور آمد
تنت پیام شکوه بهشت می فرمود
که شهد جوی عسل در حدیث حورآمد
برای ماهی پاشوره ، آب لازم نیست
همین بس است که چشمی شبیه تور آمد
رسیده مژده ی شیرین به بیستون خیال
نگار سینه بلورم پی سرور آمد
ببین غزال غزل های بختیاری من
چه ناصبور و چه پر شور و پرغرور آمد
خوش آمدی، که مرا انتظار شاعر کرد
تو از کجای زمین آمدی که شور آمد
====
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروز را برای تو نفس می کشم
برای تو که فالگیر دوره گرد
ــ با یک نگاه ــ
نامت را در خطوط دستانم پیدا کرد !
برای تو که لبخندت
روزهایم را به روزهای بسیار آینده گره می زند
و آرام صدایت
دل دلهره هایم را می شکافد
امروز را برای تو زندگی می کنم
برای تو که نگاهت
شرقی ترین عشق دنیا را در دلم زنده می کند
و مهرت
جاودانه ترین لحظه ها را
در گذر حقیقت افسون زمان ثبت می کند
امروز را برای تو نفس می کشم
برای تو زندگی می کنم
ــ برای تو ــ
به قلم مریم اکبری
یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردازندگی یعنی نگاه توکوک کردن قلبم با صدای تودل دادن به آهنگ دل پاکت
سرور و عشق در فضایی ساکتزندگی یعنی همین دمکه از دلتنگممی دانیاز این حسم عشق را می خوانیزندگی یعنی داشتن قلب پرستودر این وادی پست و ناهنجار تو در تو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در نگاهت چیزیست من نمیدانم چیست؟
مثل آرامش بعد از یك غم
مثل پیدا شدن یك لبخند
مثل بوي نم بعد از باران
در نگاهت چیزیست من نمیدانم چیست؟
من به آن محتاجم
سلام خدمت همه عزیزان [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بر اساس آراء داوران، برنده دوره پنجـــم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیـز( پـست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] )
هستـند. از همـه شـرکت کننـدگان بـرای شعــرهای قشنگشـون تشـکر می کنـیم دوره ششــم مســابقه بـا عکـس انتــخابی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیــز ادامـه پیــدا می کند.
ممنون از همراهی شما [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر از تیم داوری برای انتخاب شعر من به عنوان برنده مسابقه، عکس زیر رو به عنوان عکس مسابقه این هفته میگذارم...
با امید مشارکت همراهان همیشگی مسابقه" شعر متناسب با عکس":n16:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام با سپاس از atghia عزیز بخاطر انتخاب خیلی خوبشون :happy:
کمبود مردم جامعه من ….تنها نان شب نیست….درد بزرگتر از این
حرفاست….این ملت گوش شنوا ندارد
بعضـی اشـک ها هستند .. بــی دلیل بــی بهانـه یـک دفعــه نصف ِ شبـی …
..عجیـب آدم را آرام میکننـد
آی روزگار شدم دلقک غمگین هیچ شباهتی به یوسف ندارم . . . نه
رسولم . . . نه زیبایم . . . نه برای کسی عزیزم . . . نه چشم به
راهی دارم . . .فقط در ”چـاه” افتاده ام
درد ِ دل کـه می کنــی .. ضعـف هـایـت، دردهـایــت را می گـذاری درِ سیـنی و
تعـارف می کـنی! کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد .. بــردارنـد …
تیــز کننــد … تیــغ کننــد … و بــزننـد بـه ….روحـت !!
نویسنده: متاسفانه گمنام