منم هستم
حالا چی کار کنم؟:31:
Printable View
منم هستم
حالا چی کار کنم؟:31:
من 1 تا 6 هري پاتر رو خوندم،اما حال نمي كنم برم 7 رو بخونم! به پوچي رسيدم توش! :31: يه كتاب مي گم، حتما بخونيد! ارزشش از كل مجموعه ي هري پاتر بيش تره! "روي ماه خدا را ببوس" از "مصطفي مستور". انتشارات چشمه!
آخه پس چرا بهش میگن خانم نوریس؟ چرا مثلا به سگ هاگرید نمیگن آقای فنگ؟!نقل قول:
این صحنه قشنگی بود. نمیدونم چرا تو فیلم نشونش ندادن.نقل قول:
پست اول تاپیک رو بخونید. اگه شروع کردید بگید اسمتون رو بنویسم.نقل قول:
برای پیشنهاد ممنون.نقل قول:
آره...واقعا کتاب قشنگیه...فقط مشکلش اینه که خیلی کمه !!!زود تموم میشه...البته به نظر من هری پاتر با حالتره.:46:نقل قول:
راستی من کتاب اول رو تموم کردم...منتظرم دو هفته تموم بشه تا بیام بیشتر با هم گفتگو کنیم.:46:
خب چون فلیچ اینجوری بهش عزت گذاشته برای همه جا افتاده! دیگه همه اینطوری صداش میکنن :31:نقل قول:
هاگرید سوسول بازی در نمیاره یه آقا بزاره اول اسم سگش! تازه بهش ترسو هم میگه! :27:
اره خیلی از احساسای هری پاتر مثل احساسای منه به نظر من یکی از زیبایی های نوشته جی کی رولینگ همینه خیلی از احساسات هری و بقیه اشخاص قابل درکه و خیلی طبیعیه:27:نقل قول:
حالا داری به من پز می دی دیگه :31: منم دیروز نشستم تمومش کردم منتظر بحثم:31:نقل قول:
اگرم فرصت شه تحلیل خودمو از همه ی فصلای کتاب می ذارم :46:
ولی هیچی اون جنگ آخر کتاب هفت نمیشه :پی
و همینطور اونجا که دامبلی میمیره ، من که گریم در اومده بود :پی
من بیشتر از مرگ سیریوس بلک! (اسمشو همیشه قاطی میکنم!) ناراحت شدم تا دامبلدور....نقل قول:
و همینطور اونجا که دامبلی میمیره ، من که گریم در اومده بود :پی
رولینگ کلا از کتاب 4 به بعد خط داستانی رو تغییر داد و شروع کرد به کشتن بازیگر های اصلی سریال ...
تا کتاب 4 همیشه همه چی به خوبی و خوشی تموم میشد اما بعدش شروع شد به غم و غصه !
کلا از 4 به بعد قشنگتر شد...تراژدیه سیریوس،دامبلدور،فرد،تانکس و لوپین و ... فراموش نشدنی هست..نقل قول:
منم از مرگ سیریوس بیشتر از همه ناراحت شدم به دو دلیل :یکیش اینکه اولین کتابی که من از مجموعه ی هری پاتر خوندم زندانی آزکابان بود ارادت خاصی به این سیریوس داشتم فک می کردم شخصیت مظلوم داستانه بعدشم که مرگ اون همه ش (به نظرم بالای 90 درصدش) به خاطر اشتباه هری بود من خودم اون قسمتو خوندنی قشنگ حس می کردم چه جوری دلش می سوزه:41: (آخه نه که هری واقعی وجود داره و همه ی این اتفاقا واقعا افتاده براش :31:)نقل قول:
یه چیز دیگه هم هست... که سیریوس حکم پدرشو داشت! ولی دامبلدور حکم پدر بزرگش:دی آدم از مرگ پدرش بیشتر ناراحت میشه....نقل قول:
به خاطر اشتباه هری بود من خودم اون قسمتو خوندنی قشنگ حس می کردم چه جوری دلش می سوزه
و اینکه به هر حال دامبلدور هر کاری خواسته بود کرده بود تو این دنیا دیگه پاش لب گور بود از همون اول داستان (:31:) مرگش زیاد غیرعادی نبود ولی سیریوس بیچاره همه ی عمرشو تو اون زندونه بود بعدشم که تو فرقه حبس شد قبل اینکه بتونه مث یه آدم آزاد زندگی کنه مرد من خیلی ناراحت شدم واسه ش :41:نقل قول:
تانكس كي بود؟!همون پسر خوشگله كه توي بازي مرد؟! :31: البته اوون اسمش چيز ديگه اي بود!نقل قول:
تانکس یکی از خانم های اعضای محفل بود...همون که میتونست مدل موهاشو عوض کنه....آخر زن لوپین شد...نقل قول:
هر چی فکر کردم نفهمیدم کودوم پسر رو میگی...چیز بیشتری از این پسری که میگی یادت هست؟
همون كه دوست چوچانك بود و وقتي مرد بابا و مامانش اومد براي تشييع جنازه اش! :31:نقل قول:
آها...:31:نقل قول:
یادم اومد...فک کنم سدریک دیگوری بود...عضو هافلپاف:46:
اتفاقا مرگ کاراکتر های مهم میتونه فراموش شدنی هم باشه ...نقل قول:
کلا از 4 به بعد قشنگتر شد...تراژدیه سیریوس،دامبلدور،فرد،تانکس و لوپین و ... فراموش نشدنی هست..
شما کتاب اراگون رو خوندی ؟
اونجا وسطای کتاب یکی از شخصیت های بسیار مهم میمیره اما چون نویسنده مثل رولینگ ماهر نبوده خواننده اصلا ناراحت نمیشه !
دقیقا موافقم باهات....آره خوندم...ولی فقط همونو خوندم،دیگه کتاب های الدستش رو نخوندم...چون زیاد خوشم نیومد.هیجانش بالا نبود.نقل قول:
نوشته های رولینگ،به شدت جذابه...هر کسی نمیتونه مثه رولینگ بنویسه...شوکی که با مرگ سیریوس یا دامبلدور بهت وارد میشه،بی نظیره...به همین خاطر میگم یه تراژدیه فوق العاده بود...
اتفاقا من دیشب الدستش رو خریدم که بخونم هنوز دلم راضی نشده بخونمش :31:نقل قول:
کم کم دارم به این فکر میوفتم که یه تاپیک بزنم که بی رمان ها بیان توش صحبت کنن ! :31: مردیم از بی رمانی ! هرچی بوده خوندیم ، دیگه هیچی نمونده :41: نظرت چیه ؟
و : با اینکه میگی هیچکی مثل رولینگ نمیتونه بنویسه کاملا موافقم ! رولینگ دیگر زاده نخواهد شد ... :41:
توی همین تاپیک بالایی(معرفی کتاب هایی که خوانده ایم).خیلی از رمان ها هست که من نخوندم و دوست دارم بخونم ولی خب دیگه باید فکر زندگی دانشجویی هم کرد...همون ماهی یه کتاب می خرم و می خونم ...فعلا کفاف میده...نقل قول:
کم کم دارم به این فکر میوفتم که یه تاپیک بزنم که بی رمان ها بیان توش صحبت کنن ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] مردیم از بی رمانی ! هرچی بوده خوندیم ، دیگه هیچی نمونده [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نظرت چیه ؟
منم از مرگ سیریوس ناراحت شدم. براش یه کلیپ هم ساختم با همون فیلم 5 !نقل قول:
البته از مرگ دامبلدور هم خیلی ناراحت شدم. البته نمیدونم مطابق با کتاب بود یا نه ولی به هر حال اون صحنه این قدرا هم بد نبود که این قدر ازش انتقاد میشه.
حالا میخواستم برای اینم یه کلیپ خوب بسازم منتها وقت ندارم :31:
دوستان فکر کنم بحث با کتاب جلو بره بهتر باشه ها!
حالا حالاها تا مرگ سیریوس و دامبلدور مونده.
1- پست اول آپدیت شد.
2- دوستانی که تموم میکنن اطلاع بدن. حالا یا اینجا یا تو پروفایل... چون میخوام اسمای اونایی که تموم کردن رو در آخر بنویسم برای هر کتاب.
پ.ن: این "تموم کردن" همش خنده م میندازه! تو دبستان که معلم دیکته یا تمرین و ... میداد که ما در کلاس حل کنیم من وقتی که مینوشتم میگفتم "خانم ما تموم کردیم!" بعد یکی از بچه ها میگفت: "مردی؟!!"
منم دیروز کتاب یک رو تموم کردم.نقل قول:
معرفی کتاب هایی که خوندم که نشد ... منظور من رمانه ! نه کتاب ! کتاب میتونه یک کتاب 50 صفحه ای هم باشه ! اما من میگم رمان یعنی بالای 10 جلد :31: یِستردی ؟ :31:نقل قول:
یعنی چی کلیپ ساختی ؟ یعنی خودتو جای مثلا بلک گذاشتی بعد به خودت تیرزدی از روی اسب افتادی پایین ؟ :31:نقل قول:
حالا که فیلم اومده به نظر من دوباره اینجا خلوت میشه ! اون لحظه شماهارو جو گرفتش اومدین یهو اینجوری کردین اما الان ببینی اکثرا بی خیال شدن ! بهتر نیست کلا در مورد هری پاتر صحبت کنیم تا اینکه بخوایم فقط در مورد چند تا فصل صحبت کنیم ؟نقل قول:
آخه 2-3 کتاب اول خیلی ساده هستند اما بعد از اون خیلی جالب میشه ، به خصوص کتاب 5-6-7 که خیلی پیچیده میشن و توی کتاب 6 انقدر پیچیده میشه که گاهی آدم هنگ میکنه ، برای همین به نظر من اونجاهارو اگه بخونیم بهتر میتونیم این تاپیک رو جلو ببریم و لذت ببریم ...
نه خیر. با خود فیلم و با آهنگ دلخواهم کلیپ ساختم. اون خدابیامرز که از اسب نیفتاد! :27:نقل قول:
من چنین نظری ندارم. می بینی که بعضیا تو همون هفته اول کتاب رو تموم کردن.نقل قول:
حالا که فیلم اومده به نظر من دوباره اینجا خلوت میشه !
نه :31:نقل قول:
بهتر نیست کلا در مورد هری پاتر صحبت کنیم تا اینکه بخوایم فقط در مورد چند تا فصل صحبت کنیم ؟
دوستان همه صحبتاتونو خوندم
منم تموم کردم
به نظر من مرگ سیریوس خیلی خیلی غم انگیز تز از دامبلدور بود چون خود هری باعث مرگ سیریوس شد دوما هری و سیریوس خیلی صمیمی تر از هری دامبلدور بودن:37::37:
راستي يه سوال...باتيلدا بگشات كه نويسنده كتاب تاريخچه جادو هست همونيه كه تو كتاب 7 هري و هرميون ميرن پيشش در مورد دامبلدور ازش سوال ميپرسن؟؟
آره فک کنم...یا همونه یا یه ربطی به اون داره :31:...نقل قول:
آره همونهنقل قول:
ولی در واقع اون موقع مرده بوده.
این چند وقته نرسیدم خوندن سنگ جادو رو ادامه... البته جون منو بگیری، نمیتونی رمان رو از من بگیری!:31: این چند وقته یکی دیگه از آثار کریستی رو خوندم که حقیقتا محشر بود... اسم کتابش "چرا از ایوانز نخواستند؟" بودش! پیشنهاد میکنم کسایی که کارای آگاتا رو دنبال میکنن، حتما بخوننش...
به هر جال!
امروز فصل دو و سه رو خوندم... چند نکته راجع به این دو فصل به نظرم رسید که بد نیست بگم!
- شخصیت دادلی تو کتاب یک واقعا منزجر کنندست!:2:
- ورنون دورسلی خوب از درل سازی پول در میاره که میتونه سالی سی چهل تا کادو رو متقبل بشه!!:31:
- نمیدونم چرا با اومدن نام خانم فیگ یاد آمبریج میفتم!! کلا از نظر اخلاقی به نظر میرسه هم تیپ هم بودن! به خصوص علاقشون به گربه!:5:
راستی یه سوتی که مدت ها پیش هم گفته شده بود، تو همین فصل دوم از کتاب یک موجود بودش! جایی که ماره به هری چشمک میزنه! و سوتی این بوده که مار ها پلک ندارن که چشمک بزنن! ولی چیزی که واسه من جالبه اینه که ماره بدون اینکه هری بهش چیزی بگه یا علامتی بهش بده، تا هری رو میبینه بهش چشمک میزنه! کلا ماره جالب و باهوشی بوده!!:31:
فصل سه هم انصافا یکی از باحالترین فصلای کتاب سه هستش!! فرار از نامه ها!!:27:
بخش مورد علاقه من تو فصل سه:
ورنون: دادلی برو نامه ها رو بیار!
دادلی: به هری بگو بره بیاره!
ورنون: هری برو نامه ها رو بیار!
هری: به دادلی بگیرن بره بیاره!
ورنون: دادلی با عصای مدرسه ات یه سیخونک بهش بزن!!
:27:
چقد سوت و کور شده اینجا :31:
تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! :46:
بله. تالار اسرار از امروز شروع شده!نقل قول:
تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر چند خود من هنوز دو فصل آخر کتاب اول رو نخوندم... که البته به زودی خواهم خوند.
- بنظر من رولینگ در باره کوئیدیچ اشتباه کرده. در جایی از کتاب گفته شده این بازی 700 تا خطا داره یا یه همچین چیزی... کنایه از این که بازی پیچیده ایه. کوئیدیچ مثلا در حکم فوتبال جادوگراس. یکی از علل پر طرفدار بودن فوتبال اینه که قوانین پیچیده ای نداره و همه ازش سر درمیارن. رولینگ برعکس این فکر کرده. فکر کرده که اگه بازی پیچیده تر باشه با 4 تا توپ و کلی قوانین، پرطرفدارتر میشه...
- یه سوالی که از گذشته در ذهن منه اینه که چرا هری توی مناسبتهای کریسمس و ... هیچ وقت برای کسی کادو نمیفرسته؟؟ فقط دیگران با جغد براش کادو میدن.
- فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!
- البته درست یادم نیست ولی تا جایی که یادمه در فیلم گفت مادرش این شنل رو داده! در حالی که پدرش داده...
- چرا اسم اون آینه "نفاق انگیز" بود؟
- آینه نفاق انگیز جالبترین چیز در این کتابه. چون من فکر میکنم این آینه در وجود ما هست! مخصوصا آدمهای خیال باف (مثل خودم). فکر کردن به آرزوها میتونه خیلی خوب باشه اما باید مواضب بود که عملکردی همچون آینه نفاق انگیز پیدا نکنه. متاسفانه من خودم زیاد مشغول این آینه شدم!
-------
... این آینه نه چیزی رو به کسی یاد میده نه حقیقتی رو نشون میده. خیلیها مدت زیادی از وقتشونو جلوی این آینه تلف کردن و محسور و مجذوب چیزی شدن که در آینه میدیدن. بعضیها هم دیوونه شدن در حالیکه حتی نمیدونستن چیزی که دیدن واقعیتی امکانپذیز هست یا نه... این آینه نمیتونه تو رو به سرزمین آرزوهات ببره. فقط باعث میشه زندگی خودتم فراموش کنی. اینو همیشه یادت باشه.
از فرمایشات آلبوس دامبلدور :31:
نه دیگه...دامبلدور فرستاده بود...کلا دامبلدور با این شنل داستان ها داره...(توی کتاب 7 فک کنم بهش اشاره میشه...همون جریان شنل و چوب دستی و سنگ مرگ...فک کنم برای این که خودش بیشتر وسوسه نشه ازش استفاده کنه اونو میده به هری.کلا این شنلی که هری داره،نفوذناپذیرترین و کامل ترین شنل نامرئیه.)نقل قول:
فرستنده شنل نامرئی که خودش رو معرفی نکرد سیریوس بلک بود؟!
یه سوالی که چند سال پیش خیلی فکر منو مشغول میکرد این بود که منظور این سانتورها از این که "امشب مریخ خیلی نورانیه"چیه؟جالبه که چندین بار هم تکرار میشه...جالبترش اینه که آخرش به این ختم میشه که فایرنز یکی از این سانتورها به هری میگه "قبلا هم توی پیشگویی آینده بر اساس حرکت سیاره ها اشتباه پیش اومده،امیدوارم این دفعه هم اشتباه شده باشه."
اما دیگه توی هیچ قسمتی از کتاب های آینده اشاره نمیکنه که این پیشگویی چی بوده؟بالاخره درست بوده یا غلط؟؟؟(یا شاید هم اشاره میشه ولی من یادم نیس...اگه چیزی یادتون میاد خواهشا بگید).
آینه ی نفاق انگیز هم واقعا خیلی جالبه...اینجا دامبلدور میگه من هر وقت تو آینه نگاه میکنم ،میبینم که جوراب هدیه گرفتم،در حالی که تو کتاب 7،وقتی هری جریان زندگی دامبلدور رو میفهمه،اون موقع پیش خودش میگه حالا فهمیدم دامبلدور واقعا توی آینه چی میدید...(اشاره به اون قضیه ای که دامبلدور همیشه خودش رو مقصر مرگ خواهرش میدونست).
من که شروع میکنم.:46:نقل قول:
تالار اسرارو از امروز شروع می کنیم؟! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هان من که تو کمپینتون نیستم ولی همه ی هری پاتر ها رو حفظ ام :دی روشن بودن مریخ نشانه ی جنگه توی کتاب 5 فایرنز بهشون یاد میده ایمان زودتر میگفتی از شک در میاوردمت :دی
دامبلدور بود تا جایی که یادمه دامبلدور هنوز تو فکر به دست اوردن یادگاران مرگ بوده بعد شنله رو میگیره تا بررسی کنه که مرحوم جیمز پاتر دار فانیهو وداع میگه و...نقل قول:
من زیاد وقت نمیکنم هری پاترو بخونم ولی چون قبلا خوره هری پاتر بودم تقریبا همه چیزشو یادمه سوال داشتین در خدمتیم ...:46:
احتمالا منظورش زنده موندن هری در نوزادی بوده. اون زمان هم احتمالا پیشگویی شده بوده هری کشته میشه ولی نشده...نقل قول:
اینجا چرا این قدر ساکت شد؟! البته این طبیعیه و به منزله این نیست که علاقمندان به مطالعه از مطالعه دست کشیدن!
به هر حال بعد از هر فرازی فرودی هم هست. بعد از اون شروع طوفانی چنین سکوتی قابل پیش بینی بود.
اما در کل باید گفت رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود.
البته خود من هم مشغول درسام هستم و این چند وقته یه مقدار عقب افتادم از هری پاتر.
اما باز برگشتم به مطالعه و بعد از اتمام کتاب اول کتاب دوم رو هم شروع کردم. به زودی خودم رو به برنامه میرسونم.
راستی، میخواستم اسامی اونایی که تموم کردن رو بنویسیم اما فرصت نشد.
وقت نداشتم همه رو دونه دونه بهشون پیغام بدم ببینم تموم کردن یا نه.
به خاطر درسام هم یه خورده کمتر به انجمن میام. (یعنی سعی میکنم کمتر بیام!)
خب دوستان تعریف کنید ببینم شما چه میکنید...