یه سوال مهم :
رابطه تون با خدا چجوریه؟
Printable View
یه سوال مهم :
رابطه تون با خدا چجوریه؟
به نظر من اینا همش حرفه !!!
اخه شما ها که چیزی در مورد افسرده گی نمیدونید چطور نظر میدید بره ورزش بکنه بره کوه ؟؟
چون من قبلا اینطوری بودم میدونم طرف چه حسی میکنه !! این حرفا مثل فحش میمونه
باید بری پیش یه متخصص !!
در ضمن بگم که منم قبلا اینطور بودم الان اینجارو خوندم بدتر شدم
اره اینو قبول دارمنقل قول:
یکی از دلایل این بیماری در بین کاربران نت به خاطر استفاده زیاد از اینترنت و نوعی وابستگی به دنیای مجازی میباشد . اگر از این دسته افراد هستید که روزانه ساعت ها را در اینترنت میگذارنید کافیه از اینکار دست بکشید به صورت اتوماتیک مشکلات شما حل خواهد شد .
من به همه دوستانی که مشکل در موارد مختلف دارن باز هم این کتاب رو توصیه میکنم"هفت عادت نوجوانان موفق"
با اینکه نوجوان نیستم خودم ولی دوباره شروع کردم به مطالعه این کتاب و حالا که خودم رو میبینم 70%کارهایی که کتاب گفته برام عادت شده و انجامش میدم و میخام به 100% برسونم عادتهامو
یک نصیحت دوستانه بود.تصمیم و اراده با خود شماست
مثل اينکه خود شما نيز درست تشريف نبرديد اونجا !!!نقل قول:
برای اطلاعات بیشتر به فروم ایران سلامت تشریف ببرید ×
دقيقا بر عکس کلمات شما در اونجا ذکر شده !
اين يک مسئله شخصيه زياد روش مانور نديد تا جو تاپيک به هم نخوره،
پاسخي به صاحب تاپيک :
مشکلات شما عوامل زيادي داره :
- کم تحرکي (خوب ميشد اگر وزنتون رو هم بيان ميکرديد) / سعي کنيد ورزش کنيد، ابتدا جهت سرگرمي شنا کنيد و اگر ياد نداريد به کلاس هاي آموزشي اش مراجعه کنيد، شنا هم از نظر جسمي و هم از نظر روحي براي انسان مفيده ... سعي کنيد تنها بريد تا بتونيد دوستي پيدا کنيد ه اينکه با دوستتون بريد و هميشه با اون باشيد !شما اونجا ميريد که روحيه تون عوض بشه ...
- خواب بيش از حد و يا تنظيم نبودن خواب شما، اگه يک شب بتونيد زود بخوابيد و روز بعدش تا همان ساعت شب قبل بدون استراحت کار کنيد و يا بيدار بمونيد خواب شما بعد از 5 روز تنظيم ميشه، اين تنظيم خواب به کارهاتون بازده مثبت ميده ... بهتون روحيه ميده، و اينکه با مردم يک سان ميشيد و اين شلوغي ميتونه به روحيه شما کمک کنه !!! نه اينکه لنگه ظهر بيدار شيد بريد سر کوچه ببينيد کسي نيست !!
- دکور اتاقتون رو عوض کنيد، فرش ! پرده ! حتي قطعات کامپيوتري ... يا يک وسيله جديد بخريد براي خودتون ...
- سبک آهنگ هايي که گوش ميديد رو عوض کنيد هر چي هست ... سعي کنيد يک سبک جديد رو تجربه کنيد ...
- مهم ترين مورد هم اينه که شما بايد بدونيد مشکلتون چيه ! هدف از اين موارد تاپيک ها بيشتر جلب توجه و نياز به مرکز توجه بودنه ... راه هاي زيادي براي جلب توجه هست !
برتري هاي شخصيتي، جسمي، روحي،اجتماعي که همه اش با مواردي مشابه موارد بالا قابل دستيابي هست و فقط بايد خودتون بخواهيد ...
سلام
لطفا در چارچوب عنوان تاپیک فعالیت بفرمایید.
تاپیک ویرایش و چندین پست پاک شد ...
موفق باشید
نقل قول:
سلام دوست من
ببخشید من میگم یه راه حلی میخوام که بتونم این کارهایی که شما میگی (مثل کوه رفتن با دوستان بودن و... ) رو انجام بدم اونوقت شما میگی برم کوه و ... خوب اگه توانشو داشتم که دیگه مشکلی نبود.
تا قبل از این موسیقی رو میپرستیدم ولی الان یه رب که آهنگ گوش میدم خسته میشم و تازه جو و حس حالی که قبلا از آهنگ میگرفتم دیگه در من ایجاد نمیشه.
---------- Post added at 10:33 PM ---------- Previous post was at 10:28 PM ----------
نقل قول:
تقریبا موافقم چون هر وقت که از جلسه مشاوره بر میگشتم کاملا به این باور میرسیدم که چه قدر بیچاره و بدبختم و حالم بد میشد ولی خوب از طرفی راه حل دیگه ای هم وجود نداره چون من قدرت این رو ندارم که در خودم یک انگیزش قوی ایجاد کنم تا بتونم با ورزش و تفریح و... خودم رو درمان کنم
کاش میتونستید بفهمید که چه حال مضخرفی دارم وقتی هم ضعیف و هم بی حوصله و هم بی انگیزه باشی هر 3 اینها روی هم تاثیر میذارن و باعث میشن روز به روز بدتر بشین.
نقل قول:
انگیزه و خواستن باعث به وجود اومدن اراده میشه وقتی انگیزه ای نیست اراده ای هم نیست و وقتی اراده نیست دیگه زندگی نیست .
دوست من مشکل من تنبلی نیست که با خوندن 4 تا کتاب و تحمل عذاب زود از خواب بیدار شدن و تمرین و... حل بشه.
مشکل من اینکه توانایی زندگی کردن رو از دست دادم تبدیل شدم به یه مرده متحرک.
تنها عملی که در طول شبانه روز انجام میدم نفس کشیدنه. همین و بس.
---------- Post added at 10:43 PM ---------- Previous post was at 10:39 PM ----------
نقل قول:
فکر نکنم اون موقعی که این حالات برای من پیش اومد کسی انرژی منفی بهم داده بود.نمیدونم یهو چی شد!!!؟
حال من مثل عروسکی میمونه که باتریشو از بدنش در آوردن.
همین که میام اینجا دنبال یه راه واسه درمان میگردم کلی به خودم زحمت دادم.
---------- Post added at 10:45 PM ---------- Previous post was at 10:43 PM ----------
نقل قول:
کاش به همین سادگی بود.:41:
---------- Post added at 10:48 PM ---------- Previous post was at 10:45 PM ----------
نقل قول:
يه توصيه دوستانه هم بكنم به همه بچه هاي اينجا كه مستند راز رو هم حتما ببينيد ... هم بهت انگيزه ميده هم انرژي و.....
میشه دربارش یه کم بیشتر توضیح بدی.
از کجا میتونم بخرمش؟(البته میدونم مثل بقیه فیلما و کتاب های روانشناسی بی فایده هستش)
یادش به خیر خیر سرم یه زمانی میخواستم روان شناس و فیلسوف بشم.:2::19:
نقل قول:
به همه اینایی که گفتی مبتلا هستم به غیر از 6 . از طعنه های کسی بهم بر نمیخوره مگه این که زیاد از حد وخیلی ناجور باشه.
کاش بهم بر میخورد و شاید میتونستم به خاطر حرف و طعنه ها و .. آشنایان هم که شده یه تکونی به خودم بدم .ولی نهایتش اینه که در مقابل حرف مردم کمی (فقط کمی) ناراحت میشم.
نقل قول:
خدا!!!؟
چی بگم؟ کلی زور زدمو حدود 17 خط نوشتم ولی دیدم هیچ فرقی نمیکنه و تازه کلی بحث متفرقه هم در تاپیک ایجاد میشه.
فقط اینو بگم که بهش اعتقاد دارم.
---------- Post added at 11:23 PM ---------- Previous post was at 11:21 PM ----------
نقل قول:
متوجه نمیشم!!؟
---------- Post added at 11:24 PM ---------- Previous post was at 11:23 PM ----------
نقل قول:
کاش منم با این چیزا درمان میشدم.:41:
راه درست مراجعه به روانپزشك و امتحان داروهاي مختلف وانتخاب بهترين دارو با عوارض كمتره وگرنه اگه با توصيه كردن افسردگي ودلمردگي خوب ميشد كه 10 تا 20 % جمعيت افسرده نبودن وكلا فروش اين داروها در جهان اين قدر زياد نبود به هر حال تحمل عوارض دارو بهتر از عوارض بيماريه
نقل قول:
با یکی که باهاش راحتی بشین حرف بزن ! همه ما مشکلات زیادی رو داریم برای باختن و نا امید شدن هیچ فایده ای نداره ! باید زندگی کرد چاره نیست !!:21::8:
این عمل رو سعی کن انجام بدی برو توی جمع رفیقات و هی مسخره بازی و تیکه بازی ردیف کنید ! واقعا رو من که جواب داده این کار ..
در نهایت مراجعه یه یک روان پزشک/دکتر/مشاوره خوب نه از این الکی ها ؟!!
راستی تو یه دفعه این طوری شدی ؟؟
شما که چند تا روانپزشک رفتی و همشون گفتن نه مشکل روحی داری و نه مشکی جسمی. یعنی اصلاً نداری و حالت کاملاً خوبه، و الان شاید دچار یه افسردگی کوتاه مدت یا بی انگیزگی شدی که واسه هر کسی پیش میاد و بعد از مدتی خوب میشه، دلیلش ممکنه کمبود شادی یا کمبود توجه یا یه اتفاق بد و ... باشه.
به نظر من شما یه کم داری خودت رو لوس میکنی! چون الان اگه کل دنیا جمع شن بگن چیزیت نیست و هر کس راه حلی پیشنهاد کنه شما به بهانه ای میگی نمیشه و دوست داری به خودت تلقین کنی که حالت بده! و اگه اینجوری هم ادامه بده معلوم نیست تا کی دنبالت بیاد! خیلیا بودن که مشکلات خیلی بدی داشتن، مثلاً کلی پول از دست دادن، شکست عشقی داشتن، همسر یا خانوادشون رو از دست دادن و ... اما بعد از مدتی دوباره خوب شدن چون خودشون خواستن! تنها کسی که میتونه تو رو خوب کنه خودت هستی، نه هیچ دکتری و نه بچه های این فوروم و نه هیچ کس دیگه تا خودت نخوای نمیتونن مشکلت رو حل کنن!
در آخر باید سعی کنی شادی، انگیزه، نوع ارتباطت با دیگران و ... رو تغییر بدی، نگو چطوری چون هر کس دوست یه جور زندگی کنه. ممکنه آدم مذهبی باشی و با نماز آروم شی، یا وقتی دوستات رو ببینی و یه جای اکتیو باشی حالت عوض شه، یا ارتباط گذاشتن با یه دختر آرومت کنه و ... خودت ببین چی دوست داری!
موفق باشی....:46:
یا ارتباط گذاشتن با یه دختر آرومت کنه !
چرا اخرش همهش به دختر ختم میشه !؟ اخه مگه چی دارن ؟ این همه راه برای درمان ! دختر موجودی هست عملا مثل پشه در زندگی می مونه و باعث حواس پرتی و بسیاری از مسائل دیگر میشه ! یه مدت سعی کن به کارهایی مشغول کنی خودت رو درس بخون و به چیز خاصی فکر نکن _____________ چند روز پشو ورزش کن و موسیقی های ملایم گوش کن و .. یه سری از کارهایی که قبلا هم گفتم ..باید سعی کن ! در زندگیت هدفی رو انتخاب کن و سعی به آن برسی !
پست بالاي شديدا تاكيد ميشه
[QUOTE]چرا اخرش همهش به دختر ختم میشه !؟ اخه مگه چی دارن ؟ این همه راه برای درمان ! دختر موجودی هست عملا مثل پشه در زندگی می مونه و باعث حواس پرتی و بسیاری از مسائل دیگر میشه ! یه مدت سعی کن به کارهایی مشغول کنی خودت رو درس بخون و به چیز خاصی فکر نکن _____________ چند روز پشو ورزش کن و موسیقی های ملایم گوش کن و .. یه سری از کارهایی که قبلا هم گفتم ..باید سعی کن ! در زندگیت هدفی رو انتخاب کن و سعی به آن برسی ![/QUOTE
یعنی بعد از این همه توضیح دادن، انگار فقط همین یه جمله من رو خوندید! دوباره تکرار میکنم، خود شخص باید ببینه با چی آروم میشه، من وقتی با دوستم (دختر) حرف میزنم آرامش میگیرم، اما شما بدتر اعصابت خرد میشه، خب پس همه یه جور نیسن! (گرچه کلاً اگه طرفین رابطه هر دو به بلوغ فکری توی این موضوع رسیده باشن همیشه تاثیر مثبت داره)
حرف شما درسته اما اینو در نظر داشته باشین که هر کسی یه خویی داره و با یه چیز خاص آروم میشه و نمیشه یه نسخه کلی پیچید که مثلاً با ورزش یا موسیقی و ... آروم شد!
نقل قول:
کم کم دارم سعی خودمو میکنم تا به یه نتیجه حداقلی هم که شده برسم ولی ترجیح میدم دیگه پیش روانپزشک نرم چون واقعا روی من تاثیر عکس داره و وقتی از پیش مشاور برمیگردم حس میکنم یه آدم روانییم( شاید اینم یکی از تاثیرت تفکرات جهان سومی باشه متاسفم ولی کاریش نمیشه کرد)
نقل قول:
با یکی که باهاش راحتی بشین حرف بزن ! همه ما مشکلات زیادی رو داریم برای باختن و نا امید شدن هیچ فایده ای نداره ! باید زندگی کرد چاره نیست !! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این کارو کردم و با نزدیکترین دوستم درباره ی مشکلم صحبت کردم ولی نمیدونم چرا انگاری از من بدش اومد(من که اینطور از رفتارش متوجه شدم) قبل از این که شما این پیشنهاد رو بدی خودم انجامش دادم ولی طی این 2 هفته کلی رفتارش با من تغییر کرده فکر میکنم از من بدش اومده. ولی من اهمیت ندادم و با یکی دیگه از دوستای صمیمیم حرف زدم و این یکی خیلی بهتر رفتار کرد ولی راه حلی نداشت بنده خدا تا این این حرفای منو شنید خودشم سفره دلشو باز کرد چقدر اونم مشکل داشتو من نمیدونستم:18: خونوادش از هم پاشیده و .... ولی در هر حال کمی احساس بهتری پیدا کردم(البته کلی خجالت هم کشیدم جلوشون)
---------- Post added at 11:06 PM ---------- Previous post was at 11:04 PM ----------
یه سری از حالاتم طی 3.4 روز و بقیش طی 2 ماه ایجاد شد.نقل قول:
راستی تو یه دفعه این طوری شدی ؟؟
دارم سعی خودمو میکنم.نقل قول:
در آخر باید سعی کنی شادی، انگیزه، نوع ارتباطت با دیگران و ... رو تغییر بدی، نگو چطوری چون هر کس دوست یه جور زندگی کنه. ممکنه آدم مذهبی باشی و با نماز آروم شی، یا وقتی دوستات رو ببینی و یه جای اکتیو باشی حالت عوض شه، یا ارتباط گذاشتن با یه دختر آرومت کنه و ... خودت ببین چی دوست داری!
موفق باشی.... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولی در رابطه با موضوع دختر:
1: تو این اوضاعی که من دارم رابطه با هیچ دختری تمیتونم داشته باشم.
2: همون موقع هم که سالم بودم هم در رابطه برقرار کردن با جنس مخالف مشکل داشتم.(نمیدونم چرا باهاشون نمیتونم راحت باشم)
3: حالا فرض کنیم این قضیه پیش بیاد به نظر شما وقتی این حال و احوال منو ببینه نمیذاره بره؟
در نتیجه من دارم سعی میکنم یه جور دیگه ای خودمو از این اوضاع بیرون بکشم.
گفتم بذار یه تحولی در خودم ایجاد کنم و کمی درس بخونم الان یه 2 روز هست که سعی میکنم کمی درس بخونم(کوه میکنم) ولی تازه متوجه یه مشکل بزرگ دیگه هم شدم:
نهایتا تا پایان شهریور فرصت دارم که 10 تا درس دوره پیش دانشگاهیم رو پاس کنم(آپولو هوا کنم)
هیچی از درسها یادم نمیاد حتی نمیتونم یه اتحاد درجه اول رو انجام بدم تمام فرمول ها و راه حل ها و... از ذهنم پاک شده هنوز حتی نمیدونم گراف چی هست؟:41:
اگه تا پایان شهریور پاسشون نکنم(خاک بر سرم 3 سال پیش باید اینارو پاس کرده بودم) مجبور میشم برم سربازی و الانم کلی از طرف خانواده تحت فشارم که حتما برم دانشگاه(البته خودم هم خیلی دوست دارم برم ولی خوب الان نمیتونم) تو این چند سال هر روز خودمو تو اتاق مشغول درس خوندن نشون دادم در صورتی که این کارو نمیکردم بیچاره خانواده من فکر میکنن خنگ شدم که نمیتونم درسارو پاس کنم ولی خبر ندارن که من 3 سال هست که اصلا لای کتابامو باز نکردم بقیه روز رو هم به جای مدرسه رفتن مجبور میشدم برم تو یه پارکی جایی ولو بشم.
حالا من چیکار کنم ؟ اومدم خیر سرم یه تغییری در خودم ایجاد کنم ولی کلی ضد حال خوردم.
این دفعه چندمی هست که قراره کنکور بدم(چون از پیش دانشگاهی واحد دارم دانش آموز حساب میشم و تا حالا به سربازی اعزام نشدم کنکور هم میتونم بدم) اگه امسال هم نرم دانشگاه هم خودم بیچاره میشم هم به احتمال زیاد کار مادرم به سکته و بیمارستان میکشه. الکی بهش گفتم همش 2 تا درسم مونده.
انتخاب اولمو برق الکترونیک شهر ری زدم(فوق دیپلم ) و اگه رتبه 4300 تا 4500 بیارم قبول میشم (پارسال کاردانی کامپیوتر رودهن زدم قبول شدم ولی به خاطر واحد های پاس نشده پیش نتونستم برم.)
امسال هم به احتمال زیاد قبولم ولی بیشتر دلم به هوای واحد های پیش شور میزنه آخه هم تعداد درسا و حجمشون زیاده هم اینکه از شانس گند من امتحانات امسال نهایی شده(سخت نمره میدن):2:
چیکار کنم؟:2::19::41:
هزار تا مشکل رو سرم خراب شده.
حالا دیدید؟ لوس کردن کدومه من هر کاری که بخوام بکنم یه مشکلی جلوم سبز میشه حالا فرض کنید تو این شرایط و این وقت کم من بلند شم برم کوه و مهمونی و... خنده دار نیست؟ تاثیری میتونه داشته باشه!!؟ اگه من بخوام برم سربازی و بعد از برگشتنم از سربازی بخوام برم دانشگاه خونوادم دارم میزنن(چون میگن همچین چیزی محاله و هر کیو که دیدن این کارو کرده دیگه دانشگاه نرفته) تازه اگرم اونا راضی بشن قبول شدن دانشگاه بعد از این همه وقفه افتادن مابین درس خوندن کار سختیه تازه اگه تا اون موقع قوانین کنکور و تغییر ندن و از خودشون ادا در نیارن.خیر سرم یه زمانی شاگرد اول مدرسه بودم و فوتبالست قهار محل(بهم میگفتن روبرتو کارلوس) ولی حالا چی؟
انقدر مشکل من پیچیده شده که یه جا ثابت قفل شدم و هیچ کاری نمیتونم بکنم.
سعی خودمو میکنم تا از این حالت بیرون بیام ولی کاملا برام روشنه که روزهای سیاهی در پیش دارم خدا کنه بتونم این دوران سیاه رو هر چی زودتر پشت سر بذارم.
چی نوشتم خودم هم نمیدونم اگه متن و جملاتش قاعده نداره و داغونه شما ببخشید دیگه حوصله ویرایش نداشتم.
با شرايطي كه شما داري بهتره فعلا سريبازيتو عقب بندازي
[QUOTE=MehranVB;4826462]نقل قول:
چرا اخرش همهش به دختر ختم میشه !؟ اخه مگه چی دارن ؟ این همه راه برای درمان ! دختر موجودی هست عملا مثل پشه در زندگی می مونه و باعث حواس پرتی و بسیاری از مسائل دیگر میشه ! یه مدت سعی کن به کارهایی مشغول کنی خودت رو درس بخون و به چیز خاصی فکر نکن _____________ چند روز پشو ورزش کن و موسیقی های ملایم گوش کن و .. یه سری از کارهایی که قبلا هم گفتم ..باید سعی کن ! در زندگیت هدفی رو انتخاب کن و سعی به آن برسی ![/QUOTE
یعنی بعد از این همه توضیح دادن، انگار فقط همین یه جمله من رو خوندید! دوباره تکرار میکنم، خود شخص باید ببینه با چی آروم میشه، من وقتی با دوستم (دختر) حرف میزنم آرامش میگیرم، اما شما بدتر اعصابت خرد میشه، خب پس همه یه جور نیسن! (گرچه کلاً اگه طرفین رابطه هر دو به بلوغ فکری توی این موضوع رسیده باشن همیشه تاثیر مثبت داره)
حرف شما درسته اما اینو در نظر داشته باشین که هر کسی یه خویی داره و با یه چیز خاص آروم میشه و نمیشه یه نسخه کلی پیچید که مثلاً با ورزش یا موسیقی و ... آروم شد!
:8::5:
شما صحیح می فرمایید و منم بحث رو به انجراف نمی کشم ! اما هر نوع ارتباط به دختر قبل از ازدواج اکیدا منع میشه .. حالا چرا ؟؟ !
طبیعیه، چون تا الان با کسی ارتباط نداشتی واست سخته که با کسی ارتباط برقرار کنی و یه مدت طول میکشه تا راه بیافتی و این مشکلت حل شه.نقل قول:
2: همون موقع هم که سالم بودم هم در رابطه برقرار کردن با جنس مخالف مشکل داشتم.(نمیدونم چرا باهاشون نمیتونم راحت باشم)
کلاً اینو از کسایی که عشق (یا دوستی) با یه دختر رو تجربه کردن بپرسی اکثراً میگن که بهترین دوران زندگیشون اولین عشقشون بوده (و اگه شکست خورده باشن میگن بدترین دوران بوده!) دلیلش اینه که توی این دوره زمانی چشم آدم هیچی رو نمیبینه غیر از عشقش رو. تمام زندگیش میشه اون و هر کاری که میکنه قبلش به این فکر میکنه که طرفش چه نظری در مورد اون داره! واسه همین یه انگیزه قوی داره واسه رسیدن به هر هدفی. اگه الان شما مثلاً عاشق یه دختری بشی کلاً تمام مشکلاتی که داری رو فراموش میکنی و سعی میکنی اوقات زیادی رو صرف طرف مقابلت کنی. تا موقعی که همچین رابطه واست پیش نیاد نمیتونی درک کنی منظورم چیه و ممکنه به نظرت این حرفا مسخره بیاد!!نقل قول:
3: حالا فرض کنیم این قضیه پیش بیاد به نظر شما وقتی این حال و احوال منو ببینه نمیذاره بره؟
اما با توجه به وضعیتی که داری شاید بهتر باشه که بی خیال شی چون هم اینکه خیلی خیلی وقتت رو میگیره و دیگه نمیتونی به کار و درست برسی و هم اینکه اگه ارتباط موفقی نداشته باشی ده برابر الان داغون میشی!
اگه مادرت بهت میگه درس بخون فقط به خاطر خودته و هیچ سود و زیانی واسه اون نداره، تا الان هم هیچ مادری به خاطر درس بچش کارش به بیمارستان نکشیده! به جای الان بشینی به مشکلاتت فکر کنی و خودت رو نگران کنی میتونی این وقت رو روی درست بذاری. هر چی بیشتر راجع بهش فکر کنی حالت بدتر میشه و برعکس هر چی بیشتر درس بخونی بیشتر گرم میشی واسه دوباره درس خوندن! درسته که فکرت دوست داره رو مشکلاتی که داری بچرخه، اما تو باید جلوی اون رو بگیری و خودت رو با "نمیتونم" و "بیچاره شدم" و ... ناامید نکنی.نقل قول:
این دفعه چندمی هست که قراره کنکور بدم(چون از پیش دانشگاهی واحد دارم دانش آموز حساب میشم و تا حالا به سربازی اعزام نشدم کنکور هم میتونم بدم) اگه امسال هم نرم دانشگاه هم خودم بیچاره میشم هم به احتمال زیاد کار مادرم به سکته و بیمارستان میکشه. الکی بهش گفتم همش 2 تا درسم مونده.
فکر کنم زیاد یکم حرف زدم!
متوجه منظورتون نشدم؟ یعنی چی منع میشه؟ نظر شماست یا کلاً گفتی؟نقل قول:
شما صحیح می فرمایید و منم بحث رو به انجراف نمی کشم ! اما هر نوع ارتباط به دختر قبل از ازدواج اکیدا منع میشه .. حالا چرا ؟؟ !
نه تو اسلام ممنوع نیست اگر چه بعضی ها میگن ممنوع هست اما قرار نیست که بخورمش دارم مثل بچه آدم باهاش حرف میزنم
نه اصلا ایراد نداره تو چه بخوای چه نخوای با دخترا رابطه داری *** رابطه که قرار نیست همیشه عشقولانه باشه
نقل قول:
متاسفانه دیگه امکانش نیست چون اگه تا شهریور واحد هامو پاس نکنم دیگه مدرسه منو ثبت نام نمیکنه(شرایط سنی و نظام وظیفه) و دیگه دانش آموز به حساب نمیام و غیبت پشت دفترچه برام رد میشه.
ولی اگه واحد هامو پاس کنم و دانشگاه هم قبول شم سال دیگه میتونم معافیت کفالت بگیرم و کلا معاف میشم(رسیدن پدر به سن 59 سال تمام)
پس خداکنه بتونم واحدامو پاس کنم حالا بدبختی ما امتحانات نهایی هم شده.:41:
---------- Post added at 05:16 PM ---------- Previous post was at 05:14 PM ----------
کاملا موافقمنقل قول:
اما با توجه به وضعیتی که داری شاید بهتر باشه که بی خیال شی چون هم اینکه خیلی خیلی وقتت رو میگیره و دیگه نمیتونی به کار و درست برسی و هم اینکه اگه ارتباط موفقی نداشته باشی ده برابر الان داغون میشی!
نقل قول:
هر چی بیشتر درس بخونی بیشتر گرم میشی واسه دوباره درس خوندن! درسته که فکرت دوست داره رو مشکلاتی که داری بچرخه، اما تو باید جلوی اون رو بگیری و خودت رو با "نمیتونم" و "بیچاره شدم" و ... ناامید نکنی.
سعی خودمو میکنم ولی کار خیلی سختیه چون تمام مباحث درسی از سال دوم دبیرستان تا حالا از ذهنم پاک شده(به طرز وحشتناکی یعنی حتی ساده ترین مباحث رو هم فراموش کردم) و از پایه ضعیفم . هم اینکه حجم درسها زیاده و امتحانات هم که نهایی شده و در امتحانات نهایی جون آدمو میگیرن تا نمره بدن(یاد دورانی افتادم که به زور بعد از 6 دوره امتحان نهایی دیپلم گرفتم) و با این اوضاعی که من دارم اگه بتونم در پاس کردن واحد ها و قبول شدن در دانشگاه موفق بشم به این معنی هست که پرتاب دومین موشک ماهواره بر بعد از ماهواره امید با موفقیت انجام شده و منو تو کل رسانه های دنیا نشون میدن.
2 روز هست که استرسی شدید در من ایجاد شده حسی که تو این 2.3 سال هیچوقت نداشتم. اگه قبول نشم چی؟:2::41:
دنیا برام سیاه میشه.(یعنی بیشتر اطرافیان و خونواده دنیا رو برام سیاه میکنن).
---------- Post added at 05:27 PM ---------- Previous post was at 05:25 PM ----------
نقل قول:
نه تو اسلام ممنوع نیست اگر چه بعضی ها میگن ممنوع هست اما قرار نیست که بخورمش دارم مثل بچه آدم باهاش حرف میزنم
نه اصلا ایراد نداره تو چه بخوای چه نخوای با دخترا رابطه داری *** رابطه که قرار نیست همیشه عشقولانه باشه
برام مهم نیست که منع شده یا نه مهم اینکه من شرایطش رو ندارم بهتره برای اینکه اخطار نگیرید و مباحث اضافی و انحرافی پیش نیاد دور این قضیه رو خط بکشید. حیلی ممنون.
---------- Post added at 05:29 PM ---------- Previous post was at 05:27 PM ----------
فیزیک 1 .2 دیف 2.1 شیمی 2.1 فارسی 2.1 هندسه تحلیلی و ریاضیات گسسته = ده غول بزرگ:13:
روانشناس/مشاور/ روانپزشك باهم فرق ميكنه 2 تاي اولي اصلا پزشك نيستن نتيجتا حق تجويز دارو هم ندارن پس فقط مصاحبه ميكنن معلوم هم نيست تا چه حد اصول حرفه اي رو رعايت كنن بيشتر توضيح نميدم چون ممكنه حذفش كنن. اگه ميخواي در حداقل زمان به حداكثر نتيجه برسي راهش مراجعه به روانپزشك هست كه با وضعيت تو به احتمال زياد دارو تجويز ميكنه با امتحان كردن راههاي مختلف ديگه مدتها طول ميكشه و فرصت مانند ابر ميگذره و ديگه نميشه جبرانش كرد زودتر اقدام كن و مارو هم در جريان بذارنقل قول:
سلام
من 7 صفحه ی تاپیک رو خوندم و اومدم نظر شخصیم و چیزی که در مورد خودم مفید بوده رو بگم.
تا زمانی که آدم خودش نخواد تغییری در خودش ایجاد کنه؛ هر چقدر عامل بیرونی و محرک جمع بشن نمیتونن تغییری ایجاد کنن. شما باید از این وضعیتی که داری ناراضی بشی و این نارضایتیت باعث میشه تلاش کنی برای تغییر. همه مشکلات دارن، فقط شما نیستی، فرق اونایی که موفقن این هست که یا مشکلات رو حل می کنن یا باهاشون کنار میان و اونها رو می پذیرن. این پذیرش چیزهایی که نمیشه تغییرشون داد (که خیلی هم نادر هستن...)، خیلی کمکت میکنه برای تغییر و پیشرفت.به قول دوستامون اگه الان همه دنیا جمع بشن و به تو بگن میتونی...نمیتونی...تا زمانی که خودت از ته قلبت بخوای. به شرایطت فکر کن...اگه تغییرش ندی همونطور که خودت هم گفتی مسلماً وضع بدتر از اینی میشه که هست و اون موقع پشیمون میشی...یه روز باید این تغییر اتفاق بیفته برات (یه روز ناراضی میشی از این وضعیت...البته الان هم کمی هستی وگرنه تاپیک نمیزدی..) پس هرچه زودتر...بهتر...
ویه نتیجه ای که خودم گرفتم...از غمگین و بودن و یه گوشه نشستن چیزی به دست نمیاری...
نمیگم برو تو جمع...نمیگم برو کوه...نمیگم فیلم ببین...میگم یه کاری کن خودت از خودتیه رضایت نسبی داشته باشی و کارایی رو بکن که باعث میشن کمی از خودت راضی بشی...
موفق باشی...به نام زندگی...
پ.ن.من خودم مشکلاتم بیشتر از شما بوده و هست، ولی پذیرفتم و باهاشون کنار اومدم، الانم دارم زندگی میکنم. بابت چیزایی که دارم خوشحالم و برای چیزایی که ندارم تلاش می کنم.
منم یه جورایی مثل تو ام...
هیچ چیز زندگیم سر جاش نیست.. در کل خیلی از خودم ناراضی ام..
ولی تصمیم گرفتم که اینجوری نباشم..
من خودم این لحظه ها رو تجربه کردم...
تا وقتی داغون نشدم و نرسیدم آخر خط هیچ کاری نمیکردم فقط غصه میخوردم...
ولی یه روز دیگه داغون شدم..نابود شدم..درمونده ی درمونده شدم...و چه خوبه این درموندگی!
چون به آدم انگیزه و اراده میده که بلند شه و زندگیشو تغییر بده...و منی که معدل پیش دانشگاهیم 11 شده!روزی چند ساعت
درس میخونم...
تو ام داری بد میکنی با خودت! یا باید بشینی که برسی به ته خط که دیگه خودت مجبور شی تغییر کنی..که بعضیا وقتی میرسن
ته خط راه ساده تر یعنی خلاص کردن خودشون رو انتخاب میکنن!
یا باید همین الان شروع کنی...
ببین بشین با خودت فکر کن خودتو جستجو کن ببین چی میخوای؟ برو دنبالش...
ببین رویاهات تو زندگی چی بودن..دوس داشتی ورزشکار بشی؟دانشمند بشی؟خواننده؟نویسنده؟برو دنبالش..
نزار فکر نرسیدن بهش زندگیتو خراب کنه...
به رویاهات خیانت نکن!:40:
سلام
واقعا تاپیک جالبی بود ..............
فکر میکنم بهترین حرفا از نهایت صداقت زده شده..............
اول باید بگم منم مثلذخیلی های دیگه تو زندگیم مشکلات زیادی داشتم .............
از کار و تحصیل تا عشق و شکست عشقی.............
سه ماه پیش بزرگ ترین بازی زندگیم رو باختم
حتی با تجویز پزشک دارو مصرف میکردم ولی وقتیکه خودم به این نتیجه رسیدم که زندگی همه همچین شرایطی وجود داره نتونستم به زندگی عادی برگردم..........
راستش الانم حالم خوب نیست ولی ........
""چون میگذرد غمی نیست""
به امید قلبهای آرام و دلهایپر شادی و نشاط..........
من خودم یه بار نشستم چند تا بهونه ی خوشگل برای ادامه ی زندگی پیدا کردم تا به اینجور مشکلها بر نخورم.همون بهونه ها باعث انگیزه شد والا ....
البته آدم وقتی تنبلی کنه و بخوابه بدتر می شه.به قول معروف خواب ،خواب رو میاره.ورزش کردن با دوستان بودن.فوتبال دیدن و کلی چیز توی دنیا هست که می تونی باهاشون حال کنی همه چیز به خودت بستگی داره.2 3 ساله داری می جنگی سعی کن جنگاور خوبی باشی.
سلام به همه
چون تاپیک من انتقال داده شده برای تکمیل این صحبتام خدمتتون عرض کنم که من چندسالی مشکل تیک داشتم که بعد از مراجعه به پزشک اون داروهای پیموزید و بی پریدن رو برای من تجویز کرد و پس از مصرف این داروها من دچار بیحوصلگی و بی انگیزگی شدید شدم و :
من دوباره به پزشک معالجم مراجعه کردم و این صحبتای بالا رو به اونم گفتم.از من پرسید که آیا مطمینم که به خاطر داروهاست یا نه؟منم بهش جواب دادم و گفتم که بعد از مصرف داروها این جوری شدم و سابقه نداشته.بعد گفت که بی پریدن رو دیگه مصرف نکنم و پیموزید رو به جای شبی یه نصفه هر شب یک چهارم مصرف کنم و اگه بازم این طوری شدم دوباره بهش مراجعه کنم تا داروهام روعوض کنه.و گفتش که از عوارض خیلی نادر این دارو هست.من چند روز دستور پزشک رو انجام دادم ولی دیدم دیگه نمیتونم تحمل کنم و مصرف دارو رو قطع کردم.بعد از اون چند روز داشتم دیوونه میشدم .علاوه بر بیحوصلگی و ... یه مشکل جدید که واسم ایجاد شد این بود که امید به زندگیم در حد صفر رسید .کلا به هر چی که فکر میکردم بدترین چیزو واسش در نظر میگرفتم.مثلا پیش خودم فکر میکردم که من که میخوام بمیرم چرا دارم زندگی میکنم یا اینکه من هیچوقت تا اخر عمر نمیتونم یه کار واسه خودم پیدا کنم یا اصلا چرا دانشگاه میرم.یا مورد دیگه این بود که من ترم قبل معدل ترمم رتبه A شد و تازه داشتم برنامه میریختم شروع کنم واسه ارشد بخونم ولی بعد از این ماجرا اصلا فکر میکردم این ترم همه درسامو میفتم. درسم نمیتونم بخونم و خلاصه خیلی خیلی فکرهای دیگه.که میدونم همه اینا از علایم افسردگی هستش.علاوه بر این اضطراب خیلی شدید داشتم که داشت منو میکشت.به هیچی هم که فکر نمیکردم اضظراب داشتم.چند روز به این حالت بودم و الان فکر میکنم حالم نسبت به قبل بهتر شده ولی خوب نشدم.
قبل از اینکه مصرف داروها رو قطع کنم با پزشک معالجم تماس گرفتم و باهاش صحبت کردم و اون گفت که این علایم ناشی از مصرف داروها نیست!! با پزشک دیگه ای هم که به صورت تلفنی صحبت کردم اونم همین حرف رو تکرار کرد.! ولی وقتی تو اینترنت سرچ کردم دیدم افسردگی و بیحوصلگی از عوارض مصرف پیموزید هستش .
حالا میخوام بدونم من تا کی باید اینارو تحمل کنم و این عوارض تا کی ادامه داره؟(حدود 35 روز قرصارو مصرف کردم).چون تا بحال سابقه نداشته آیا امکان داره مربوط به قرصا نباشه با توجه به اینکه بعد از قطع مصرف داروها بهتر شدم.
این سخنرانی دکتر هلاکویی پیرامونه افسردگی و... است
با لینک مستقیم قسمت اولش را میگذارم
بقیه را هم خواستین بگین بگذارم
کد:http://s83.eu.rapidbaz.com/get/_Eg9q/HOLAKOUEE_AFSORDEGI_SHAHROKH44_1_3.rar
کد:http://s67.eu.rapidbaz.com/premium/c8a05a46740aff007b6e76620b4a0bed/4bc89cc9/s67.eu./3876882?HOLAKOUEE_AFSORDEGI_SHAHROKH44_1_2.rar
کد:http://s77.eu.rapidbaz.com/get/_Eg9-/HOLAKOUEE_AFSORDEGI_SHAHROKH44_1_1.rar
کد:http://s67.eu.rapidbaz.com/premium/a3311e848c6c31c0f7bc22f04b845baa/4bc89ce3/s67.eu./3945648?HOLAKOUEE_AFSORDEGI_SHAHROKH44_1_4.rar
چند روزی هست که دارم سعی میکنم درس بخوم ولی دارم منفجر میشم هر دفعه نیم تا یک ساعت بیشتر پای کتاب دووم نمیارم وقتم خیلی کمه.
تمام استرس ها و دلشوره هایی که تو این 3 سال هیچ خبری ازشون نبود حالا همش جمع شده و الان خراب شده رو سرم. قرصی چیزی برای کاهش استرس و ترس سراغ دارید؟
من هر جور شده باید تا شهریور این درسا رو پاس کنم تا این که به مرحله تیغ و حمام نرسم. بعدش شروع میکنم به مراجعه به روانپزشک که دوستومن گفت ازروانشناس و مشاور خیلی بهتر عمل میکنه و...:37:
---------- Post added at 02:02 AM ---------- Previous post was at 01:59 AM ----------
البته یه مسئله دیگم هست که تو پیغام خصوصی برای یکی از دوستان مطرح کردم که قراره به زودی جواب بده اگه اون قضیه هم در این حال من تاثیر گذار بوده باشه که دیگه قوز بالا قوز میشه چون .... چی بگم!!!؟:41: اه
چند ماه پیش یه بار فکر خودکشی زد به کلم دوتا ورق کدئین از تو یخچال پیدا کردم و همشو خوردم ولی چیزیم نشد فقط هوشیاریم کم شد و ماهیچه هام شل شد و رنگم شد مثل ماست سفید ولی بعد از 5 ساعت دوباره به حالت اول برگشتم ( کاش از یه قرص قویتر استفاده کرده بودم) وقتی حالم خوب شد خیلی از خودم بدم اومده بود گفتم خاک بر سرت کنن که انقدر بدبختی. از اون به بعد دیگه این فکرو از کلم بیرون کردم و الانم دیگه جرات همچین کاری ندارم ولی همش حسرت میخورم که چرا همون وقع از قرص قویتری استفاده نکردم که کار تموم بشه چون الانم نسبت به اون موقع حالم بهتر نشده.
ولی نمیدونم اگه ایندفعه اگه درسا پاس نشه شاید دوباره برم سراغش ( ایندفعه با تیغ که دیگه کار یه سره شه)
ولی اگه بتونم پاسشون کنم خودش کلی باعث امیدواری میشه تا اینکه بتونم خودمو از این حال گند بیرون بکشم.
:41:......
تو رو قرآن دیگه از این کارا نکن.دنیا خیلی قشنگتر از این حرفاست.بابا یه چیزی توی این دنیا به این خوشگلی و قشنگی نتونستی پیدا کنی؟ به مادر و پدرت فکر نکردی بعد مرگ تو چه آسیبی می بینند. مرد باش. زندگی کن.نفس بکش . درس بخون اصلا آقا خیلی عذر می خوام دختر بازی کن. مگه تو چند سالته؟ یه اطلاعات جامع به من می دی می خوام باهات رفیق بشم
تو رو قرآن دیگه از این کارا نکن.دنیا خیلی قشنگتر از این حرفاست.بابا یه چیزی توی این دنیا به این خوشگلی و قشنگی نتونستی پیدا کنی؟ به مادر و پدرت فکر نکردی بعد مرگ تو چه آسیبی می بینند. مرد باش. زندگی کن.نفس بکش . درس بخون اصلا آقا خیلی عذر می خوام دختر بازی کن. مگه تو چند سالته؟ یه اطلاعات جامع به من می دی می خوام باهات رفیق بشم
کسی جواب منو نمیده؟نقل قول:
دوست یه مطلبی رو بهت میگم روش فکر کن.نقل قول:
ما با یه مهندسه مسنی کار میکردیم این آدم فوقالاده بیخیال بود البته تا حدی هم موفق و سرزنده .
میخوام طرز فکرش رو برات شرح بدم (تا یه روزی کارش به ورشکستگی رسید و تمام زندگیش به یه معامله بسته شده بود ما همش بهش میگفتیم خرابش نکنی! نکنه بد بشه! نکنه فلان نشه! نکنه...! میدونی چی جواب میداد؟! میگفت : آخرش اینه که میخوان بکشنم دیگه؟؟!!:5: بیشتر از این نیست که!!)
حالا من بهت میگم هرچی میخواد بشه بزار بشه عزیزم دنیارو خوشه نمیکشنت که!!(شاعرم شدیم!:31:)