يه سوال ديگه:
يه نون داريم به قطر20 سانتي متر كه هر سري نصفشو مي اندازيم دور، چند بار اينكارو بكنيم كه از نون هيچي باقي نمونه؟
Printable View
يه سوال ديگه:
يه نون داريم به قطر20 سانتي متر كه هر سري نصفشو مي اندازيم دور، چند بار اينكارو بكنيم كه از نون هيچي باقي نمونه؟
سوال بالايي رو هركي جواب داد جازه هم مي گيره (يه بازي توپ) :biggrin:
يك بارگي همشو مي ندازي بيرون راحت مي شيم
نقل قول:
نوشته شده توسط bimo
علی الظاهر دو بار.
2 بار ديگه
اين هم جواب خيلي اسون بودنقل قول:
نوشته شده توسط bimo
y1=y2<=>x1=x2
حالا داریم [y=x+[x پس
y1=y2<=>x1=x2<=> x1+x1=x2+x2<=>x1+[x1]=x2+[x2]=>agar
اگر x1,x2از هم برن داریم[x1]=[x2]
اون وقت باید هر دوتا x عضو z باشند تا رابطه برقرار بشه
بي نهايت . . . . يعني هيچ وقت تموم نميشه!!نقل قول:
نوشته شده توسط bimo
اشتباهه چون بايد ثابت كنيم x1=x2 و تا قبل از اثبات هم نمي تونيم خطشون بزنيم و درضمن وقتي كهنقل قول:
نوشته شده توسط deer
[x1]=[x2]
نميشه نتيجه گرفت كه x1=x2 چون هركدومشون مي تونن عدد مختلفي باشند مثل 2.3 و 2.4 پس نتيجه گيريت غلطه!
دوستان جواب همتون غلطه چون هرسري نصف ميشه پس دوبار غلطه و همچنين بينهايت هم غلطه چون يه زماني اونقدر كوچك ميشه كه ميشه ازش صرف نظر كرد.
منتظر جواب هر دو سوال هستم!
دوست عزيز مثل اينكه شما اصلا رياضيت خوب نيست اگر نگاهي به رياضي سال دو دبيرستان بندازي كامل اين مطلب ثابت شدهنقل قول:
نوشته شده توسط bimo
موفق باشي
هیچوقت تموم نمیشه چون صورت مسئله اینومیگه،همیشه نصف تکۀآخری میمونه
درمورد سوال اول بايد بگم كه x1 , x2 را نمي توان باهم برابر گرفت چون اين چيزي است كه ما مي خواهيم اثباات كنيم اگر به همان رياضيات سال دوم نگاهي بياندازي متوجه مي شوي كه x1=x2 در آخر كار نتيجه گرفته مي شود و اين چيزي است كه بايد اثبات شود و از همان اول كار نمي توان اين را در نظر گرفت.
در مورد سوال دوم هم بايد بگم كه در يك جا آنقدر كو چك مي شود كه مي تواناز آن صرف نظر كرد همانطوري كه
.....0.9999999999999 را برابر يك قرار مي دهيم مقدار نان هم آنقدر كوچك مي شود كه مي توان آنرا برابر صفر قرار داد.
خودت جوابتوبخون ببین قانع میشی؟سوالت اینه که چندباربایداینکاروبکنیم،بع دجواب میدی که دریک جاآنقدرکوچک میشودکه... بالاخره چندبار؟نقل قول:
نوشته شده توسط bimo
اگر مي شه خودتون جواب رو بدين من كه گفتم توي كتاب سال دوم اين مطلب ثابت شده همون x1=x2 اگر يادتون باشه توي كتاب نيست اصولا معلمها اين رو براي بچه ها اثبات مي كنن و ما فقط راه كوتاه ومي ريم چون راخت ترهنقل قول:
نوشته شده توسط bimo
موفق باشي
اينم جواب سوال اول:
[y(x1)=y(x2) => x1+[x1]=x2+[x2] => [x1+[x1]]=[x2+[x2]] => 2[x1]=2[x2] => [x1]=[x2
چون ثابت كرديم كه اين دو با هم برابر اند پس در رابطه اولي مقدارش را قرار مي دهيم يعني:
x1+[x2]=x2+[x2] => x1=x2
سلام
یک معما برای کودکان 2 تا 3 سال:
یه نفر یه بشقاب به ظاهر قدیمی رو می بره عتیقه فروشی و می گه اینو چند می خری؟
عتیقه فروشه پشت بشقاب رو نگاه می کنه که نوشته " متعلق به 666 سال قبل از میلاد مسیح " و بشقابو پس می ده و میگه تا زنگ نزدم به 110 برو پی کارت. یارو هم که ضایع شده بید فرار وکنه.
حالا شما بفرمایید عتیقه فروشه از کجا فهمیده بشقاب تقلبیه. هان؟؟؟ :tongue:
سلام
اینم معمای اینشتین (انیشتین !) که البته قدیمیه ولی شاید بعضیا ندیده باشن:
آیا شما در زمره 2 درصد افراد باهوش در دنیا هستید؟
پس مسئله زیر را حل کنید و در یابید که در میان افراد با هوش جهان قرار دارید یا خیر.هیچگونه کلک و حقه ای در این مسئله وجود ندارد و تنها منطق محض می تواند شما را به جواب برساند.موفق باشید.
در خیابانی 5 خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.
در هر یک از این خانه ها یکنفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.
این 5 صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند,سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.
سوال : کدامیک از آنها در خانه ماهی نگه می دارد؟
راهنمایی:
1: کبوتر در خانه قرمز زندگی می کند.
2: مرد سوئدی یک سگ دارد.
3: مرد دانمارکی چای می نوشد.
4: خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
5: صاحب خانه سبز قهوه می نوشد.
6: شخصی که سیگارPall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.
7: صاحب خانه زرد Dunhill می کشد.
8: مردی که در خانه وسطی زندگی می کند شیر می نوشد.
9: مرد نروژِی در اولین خانه زندگی می کند.
10: مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
11: مردی که اسب نگهداری می کند کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.
12: مردی که سیگار Blue Master می کشد آبجو می نوشد.
13: مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.
14: مرد آلمانی کنار خانه آبی زندگی می کند.
15: مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.
آلبرت اینشتین این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت. به گفته وی 98 درصد مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند.
4 سوال هوش جالب به همراه جواب : ( فقط سريع جواب بديد و به جوابش نگاه نكنين اينطوري سر خودتون كلاه ميزاريد.)
سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی.
سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جواب:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون می خواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟)
سوأل سوم:
ریاضیات فریبنده!!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.
عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید. 1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جواب :
به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.
باور ندارید؟ با ماشین حساب حساب کنید.
پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono.
اسم پنجمی چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جواب: Nunu؟
نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.
سوالات قشنگي نوشتي ولي اگه جوابشونو نمي نوشتي بهتر مي شد!
این معما را که می خوام بگم اصلا جوابش را ندارم ، برای همین دارم می پرسم:
با 5 تا 7 و چهار عمل اصلی ریاضی(+ - x / ) به عدد 100 برسید؟
سلام
در خیابانی 5 خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.
در هر یک از این خانه ها یکنفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.
این 5 صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند,سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.
سوال : کدامیک از آنها در خانه ماهی نگه می دارد؟
راهنمایی:
1: کبوتر در خانه قرمز زندگی می کند.
2: مرد سوئدی یک سگ دارد.
3: مرد دانمارکی چای می نوشد.
4: خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
5: صاحب خانه سبز قهوه می نوشد.
6: شخصی که سیگارPall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.
7: صاحب خانه زرد Dunhill می کشد.
8: مردی که در خانه وسطی زندگی می کند شیر می نوشد.
9: مرد نروژِی در اولین خانه زندگی می کند.
10: مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
11: مردی که اسب نگهداری می کند کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.
12: مردی که سیگار Blue Master می کشد آبجو می نوشد.
13: مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.
14: مرد آلمانی کنار خانه آبی زندگی می کند.
15: مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.
طبق گفته انیشتین ، فقط 2 درصد مردم می توانند حل کنند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
ببخشید .
این یک چی ؟
بازي شطرنج باچند نفر به طور هم زمان :
پسربچه اي به نام علي را در نظر ميگيريم كه در دبستان درس ميخواند و استعداد رياضي فوق العاده اي دارد ولي بازي شطرنج را بتازگي آغاز كرده و تنها مي داند مهره ها را چگونه بايد حركت داد . در عوض 2 فرد دبيرستاني به نامهاي محسن و حسن ، افرادي هستن كه اميدهاي بزرگي براي شطرنجند و شطرنج بازان بزرگ آنها را مي شناسند و براي پيروزي به آنها ارزش قايلند .وقتي اين سه نفر دور هم جمع بودند و در مورد شطرنج صحبت ميكردند محسن و حسن روايت كردند كه چگونه استادان بزرگ شطرنج بدون هيچ زحمتي با 40 تا 50 نفر به طور هم زمان شطرنج بازي مي كنند .علي بلافاصله گفت : من همين حالا حاضرم در مقابل 2 نفر به طور هم زمان شطرنج بازي كنم ، نمي خواهيد با من بازي كنيد ؟؟
محسن و حسن مات و مبهوت شدند كه چگونه يك بچه دبيرستاني ، كه تازه با حركت مهره ها آشنا شده به خود جرات ميدهد تا 2 شطرنج باز قوي و پر تجربه را به مبارزه دعوت كند .علي پيشنهاد كرد تنها اجازه بدهيد نحوه انتخاب مهره ها براي بازي با من باشد.اما حسن قبول نكرد و مهره خود را انتخاب كرد و بعد علي انتخاب كرد و بعد محسن انتخاب كرد . محسن گفت : علي عزيز ، اگر تو بتواني دست كم در برابر يكي از ما 2 نفر شكست نخوري من حاضرم كلاه خودم را بخورم .در پايان مبارزه خطري جدي كلاه محسن را تهديد ميكرد و تنها بعد از آن كه علي از قرار اوليه و حق خود صرف نظر كرد ، كلاه محسن سالم ماند و خود محسن از خورد آن معاف شد . علي چگونه توانست دست كم در يكي از بازيها از شكست خود جلوگيري كند ؟؟علي در بازي تكي با هر كدام از آن دو شكست ميخورد اما حالا توانست يكي از آن دو را شكست دهد چگونه ؟؟در ضمن فرد چهارمي هم وجود نداشت كه علي را راهنمايي كند !!!!!!!
جواب --> اون فقط كاري كه ميكرد اين بود كه حركت هركدام را براي ديگري انجام ميداد ... يعني در اصل اون فقط يك واسطه بود و از خودش حركتي انجام نمي داد
در يك مهماني كه من در آن شركت كرده بودم جز من كه فقط با يك نفر ديگر دست دادم هر يك از مهمانان با سه نفر ديگر دست داد. پرسش اول : ايا شما ميتوانيد دست كم تعداد حاضران در اين مهماني را حدس بزنيد؟ پرسش دوم:ايا تعداد شركت كنندگان در اين مهماني ميتواند ۲۱ نفر باشد؟
جواب --> دست كم ۶ نفر
اما بيست و يك نفر نميتوانند باشند زيرا 19*3+2=59 كه يك عدد زوج نيست.
اما درباره اينكه چرا نميتوانند بيست و يك نفر باشند.
اگر در شكل فوق مدير را كنار بگذاريم يك گراف خواهيم داشت با پنج گره .گره آبي از درجه دو(فراموش نكنيم كه مدير را كنار گذاشته ايم)و چهار گره سبز از درجه سه،پس مجموع درج هاي گره ها برابر ۳*۴+۲=۱۴ ميباشد.از طرفي مشخص است كه مجموع درجه هاي يك گراف بايد زوج باشد و نميتواند فرد باشد(در اين مثال چون دست دادن يك رابطه دوطرفه است پس مجموع دست دادن ها بايد يك عدد زوج باشد).
حال اگر شمار افراد برابر ۲۱ نفر باشد با كنار گذاشتن مدير بيست نفر خواهيم داشت كه يك نفر با دو نفر دست داده است و ۱۹ نفر با سه نفر دست داده اند كه مجموع دست دادن ها برابر ۲+۳*۱۹=۵۹ ميشود كه بطور روشن غير ممكن است.
سلام
- احتمالا تا به حال ايستادن يا نشستن بر روي چهار پايه اي كه طول پاهايش مساوي نيست تجربه كرده ايد.و لق زدن ان شما را هم كلافه كرده است. حالا فكر ميكنيد سه پايه هم ممكن است لق بزند؟
جواب --> هر جسمي داراي يك مركز ثقل (گرانيگاه ) ميباشد و بر حسب وضع قرارگيري جسم بر روي زمين نسبت به ماندگاري خود در آن وضعيت داراي دو نوع تعادل است يعني يا تعادل آن پايدار است يا نا پايدار .
مثلا يك كره همگن را اگر در نظر بگيريد درست در وسط آن مركز ثقل آن قرار دارد ولي به علت كروي بودن سطح آن تعادل آن نا پايدار است .حال براي اينكه جسمي داراي وضعيت تعادل باشد ميبايست :
۱- نيروي مركز ثقل عمور بر سطح زمين (هموار) يا در امتدار (در راستاي) جاذبه زمين باشد .۲- راستاي(بردار) مركز ثقل در وسط جسم و در مركز نقاط تماس جسم با زمين قرار بگيرد .
در نتيجه اگر بخواهيم سه پايه ما داراي وضعيت تعادل پايدار باشد (كاري به شكل ظاهري آن نداريم )
ميبايست آن را به گونه اي طراحي نمود كه فاصله مركز ثقل از پيرامون نشيمنگا (محل نشستن )سه پايه به يك اندازه باشد و اگر از اين فقطه فرضي (مركز ثقل ) ما شاقولي آويزان كنيم فاصله شاقول تا تكيه گاه هاي سه پايه به يك اندازه باشد .
با اين اوصاف حتي در سطوح شيبدار هم مي توان سازهاي ساخت كه داراي تعادل پايدار باشد يعني مركز ثقل در راستاي جاذبه وخط (بردار ) بيانگر مركزثقل درست در وسط تكيه گاهها باشد يعني فاصله آن از تمام تكيه گاه به يك اندازه باشد .
سلام
- در قانوني در باره ئ پرچم فرانسه، نوشته شده بود كه اين سه رنگ عمودي در كنار هم، نبايد با پهناي يكسان، بلكه به نسبت آبي ٣٠ ؛ سفيد ٣٧ ؛ سرخ ٣٣ ،.دليل اين قانون چه بوده است؟
جواب -->به علت خطاي ديد، اگر پهناي سه نوار آبي، سفيد و قرمز يكسان باشد، چشم ما آنها را يكسان نخواهد ديد؛ بنا بر اين، فرانسوي ها خودشان اين خطا را اصلاح كرده اند و پهناي نوار ها را به گونه اي انتخاب كرده اند كه در عمل يكسان ديده مي شوند
حل معماي گربه شرودينگر
فيزيكدانان موسسه ملي معيارها و تكنولوژي واقع در بولدر (ايالت كلورادو) تحت هدايت "كريس مونرو" و "ديويد واين لند" با اشعه ليزر روي يك واحد اتم بريليوم (سنگ گرانبهاي سبز رنگ) كار ظريفي انجام دادند. به نوشته نشريه "ساينس" بنظر مي آيد كه اتم همزمان در دو نقطه فيزيكي (مادي) جداگانه قرار دارد.
هدف فيزيكدانان از اين آزمايش، كشف اين نكته بود كه آيا يك اتم در كليت خود ميتواند همان رفتار عجيب ذرات زير ـ اتمي (نظير الكترونها، فوتونها، كواركها، نئوترينوها و ساير تقسيمات زير ـ اتمي) را داشته باشد. در سطح زير ـ اتمي ماده كه به دنياي كوانتوم مشهور است، عملكرد ذرات ريز بر مبناي قوانيني فيزيكي صورت ميگيرد كه با "قوانين كلاسيك فيزيكي" مربوط به عملكرد اجسام بزرگتر در سطح "ماكروسكوپي" ماده تفاوت بسيار دارد.براي مثال در مشاهده ذرات زير اتمي كه "بيان سيزو" آنها را "ويويكل" (موجذره ـ تركيب موج و ذره) مي نامند، بسته به روش مشاهده، بنظر ميرسد گاه عملكرد مشخصه ذرات را دارند و گاه مشخصه امواج را. و در عين حال، تئوريهاي با نفوذ در عرصه غالب فيزيك مدرن ادعا ميكنند كه ذرات زير ـ اتمي برخلاف ماده ماكروسكوپي، يك "مكان" (استقرار) ندارند.در تاريخ فيزيك كوانتوم، بر سر اينكه چرا اجسام در سطح ماكرو به همين نحو عمل نميكنند، مشاجره زيادي درگير بوده است. و در مورد امكان تعميم قوانين فيزيك كوانتوم كه در مورد ذرات زير ـ اتمي مطرح است به اجسام ماكروسكوپي (شامل ملكول ها يا حتي اشياء قابل رويتي كه ما در زندگي روزمره با آن سر و كار داريم)، نظراتي ابراز شده است.در آزمايش فوق الذكر، فيزيكدانان كوشيدند ببينند "زمانيكه اصل شرايط فوق العاده كوانتوم را به سيستمهاي ماكروسكوپي كه بطور سنتي توسط فيزيك كلاسيك تشريح شده اند بسط دهيم، چه اتفاقي مي افتد.
"بنا بر گزارش فيزيكدانان در نشريه "ساينس"، آنها يك واحد اتم بريليوم را در يك حصار مغناطيسي حبس كرده و سپس از طريق جدا كردن يكي از الكترون هايش، يك بار الكتريكي به اتم دادند. (اتمي كه بار الكتريكي يافته را يون مي نامند.) "يون حاصله فورا حصار مغناطيسي را حس ميكند و درونش محبوس ميشود. به گفته "مونرو" گام بعدي، سرد كردن يون توسط ليزر است تا اينكه يون در مركز حصار واقعا بي حركت بايستد. حال كه يون نميتواند بجنبد، فيزيكدانان از دو اشعه ليزر كه رنگهايشان با هم تفاوت اندكي دارد استفاده ميكنند تا يون را با شرايط فوق العاده وضعيتهاي دروني كوانتوم همساز كنند. منظور وضعيتهاي فوق العاده ريزي است كه به آن چرخش صعودي و چرخش نزولي (چرخش همزمان روي دو محور ـ فرفره اي يا اسپيني) ميگويند…" يون بريليوم همزمان دو وضعيت متفاوت را بنمايش ميگذارد؛ به همان نحوي كه آن را "شرايط فوق العاده" مي نامند.
تا اينجاي آزمايش چندان عجيب نبود. اما سپس "مونرو" و گروهش از اشعه ليزر براي ايجاد يك موج استفاده كردند تا "يون را با فركانسي مشابه فركانس نوسان طبيعي خودش در حصار حركت دهند." نيروي حاصله، يون را به حركت در مي آورد؛ بسيار شبيه به نيروي متناوبي كه شما ممكنست براي حركت دادن يك كودك روي تاب بكار ببريد. "مونرو" ميگويد كه ليزرها طوري تنظيم شده كه فقط بر يكي از دو وضعيت فوق العاده ريز تاثير بگذارد. گروه مذكور از طريق تغيير در تنظيم ليزرها، نخست يكي از وضعيتهاي فوق العاده ريز را به حركت درآوردند. سپس، دومي را خارج از فاز اولي حركت دادند…
در واقع فيزيكدانان مذكور جهت اندازه گيري فاصله بين دو وضعيت، نخست آنها را بسمت يكديگر هل دادند تا آنجا كه بر هم منطبق شده و در هم تداخل كردند."بعبارت ديگر، "مونرو" و "واين لند" مدعيند كه دو وضعيت اين واحد اتم را با كشش از هم جدا كرده اند. بدين ترتيب، اين اتم در آن واحد، در دو مكان ظاهر ميشود. چون اين دو "بخش موج يوني" ظاهرا در دو مكان متفاوت قرار داشتند، ديگر بنظر نمي آمد كه خود اتم آنگونه كه معمول ماده ماكروسكوپي است، يك مكان واحد داشته باشد.
فيزيكدانان ادعا كردند كه دو وضعيت حدودا 80 نانومتر از هم دور شدند ـ كه اين از معيارهاي اتمي بسيار دور است. نشريه "ساينس" گزارش ميدهد كه اين فاصله "از هر بخش موجي بزرگتر بوده و از يون موجود هم بسيار بزرگتر است."گربه شرودينگر حول و حوش اين آزمايش، مباحثه فراواني در مورد پارادكس گربه شرودينگر براه افتاده است. اروين شرودينگر يك دانشمند اتريشي بود. او در دهه 1930 لطيفه اي در هجو برخي دانشمندان ساخت. اين دانشمندان مدعي بودند كه رفتار غير قابل پيش بيني ذرات زير ـ اتمي نشان ميدهد، دنياي واقعي فقط زماني موجوديت دارد كه شخص به مشاهده اش بپردازد.
لطيفه شرودينگر ميگفت: تصور كنيد گربه اي در يك جعبه گير افتاده و در آنجا شيشه زهري هم هست. يك قطعه جسم راديواكتيوي نظير اورانيوم هم در جعبه قرار دارد. اگر يك اتم اورانيوم زوال يابد، يك ردياب الكترونيكي چكشي را به حركت در خواهد آورد؛ آن چكش شيشه زهر را خواهد شكست و گربه كشته خواهد شد. اما بعلت غير قابل پيش بيني بودن ذرات در سطح زير ـ اتمي (نظير زوال راديواكتيو هسته اورانيوم) شما فقط ميتوانيد بر امكان زوال يك اتم واقف باشيد، اما نميتوانيد لحظه دقيق را پيش بيني كنيد. بعبارت ديگر، شما نميتوانيد از قوانين فيزيك زير ـ اتمي براي پيش بيني اينكه گربه مرده است يا نه استفاده كنيد. تنها راه پي بردن به اين مسئله، نگاه كردن به داخل جعبه است. برخي دانشمندان ميگفتند از آنجا كه نميشود عملكرد يك ذره زير ـ اتمي را در لحظه دقيقا گمان زد، معنايش اينست كه تا وقتي شما چيزي مشاهده نكرده ايد اين ذره واقعا كاري انجام نداده است ـ يعني يا ذرات بنوعي در چارچوب كوانتوم مسكوت گذاشته ميشوند و يا اينكه مشاهده شما به ترديد خاتمه مي بخشد.
شرودينگر اين نظريه را مسخره ميكرد و ميگفت ما تا وقتي جعبه را باز نكرده ايم اين را هم نميتوانيم بگوئيم كه گربه مرده است يا زنده. پس بر مبناي منطق برخي افراد، تا وقتي جعبه باز نشده گربه هم زنده است و هم مرده! يك اتم اورانيوم ممكنست زوال يافته باشد ـ اما اين مشاهده ماست كه واقعا گربه را خواهد كشت. شرودينگر به افسانه معتقد نبود.
يكي از نقطه نظرات وي اين بود كه قوانين ماده زير ـ اتمي را نميتوان در مورد ماده ماكروسكوپي (مثلا يك گربه) بكار بست. اما داستان گربه زنده ـ مرده بعنوان يك تبارز سمبليك از شكاف بين رفتار ماده در دو دنياي زير ـ اتمي و ماكرو بر سر زبانها باقي ماند.فيزيكدانان "موسسه ملي معيارها و تكنولوژي" واقعا ادعا نميكنند كه يك "گربه شروي دينگر" حقيقي پيدا كرده اند. يعني نميگويند يك پديده ماكروسكوپي بر مبناي قوانين فيزيك كوانتوم عمل كرده است. اتم بريليوم در مقايسه با ساير اتمها، بسيار كوچك است. اين اتم فقط از 4 اكترون، 4 پروتون و 5 نئوترون ساخته شده است. بعبارت ديگر، اتم بريليوم در محدوده اتمها بسيار به دنياي زير ـ اتمي نزديك است. بنابراين آزمايش بر روي يك واحد اتم بريليوم، آنقدرها هم در سطح ماكروسكوپي ماده نميگنجد.
اين عمل در سطح "مزوسكوپي" ماده انجام ميگيرد. يعني در سطح گذاري بين سطوح زير ـ اتمي و ماكروسكوپي. به قول يكي از دانشمندان، براي اينكه بتوان ادعا كرد فيزيكدانان مذكور يك گربه شرودينگر پيدا كرده اند، يعني پلي بين دو دنياي زير ـ اتمي و ماكرو يافته اند، "دو وضعيت (يون بريليوم) بايد از لحاظ ماكروسكوپي صاحب مختصاتي بوضوح متمايز باشند… نه اينكه صرفا به لحاظ فيزيكي با هم 80 نانومتر فاصله داشته باشند."مجله "ساينس" گزارش داده كه وقتي جدائي دو بخش موج يوني به حد ماكروسكوپي رسيد، عمر آنها ظاهرا "بينهايت كوتاه شد." ـ "زمانيكه جدائي را بيشتر (يا كلاسيك تر) كردند، عمر شرايط فوق العاده به پايان رسيد.
" بعبارت ديگر، وقتي دانشمندان كوشيدند دو بخش موج يوني را بيش از حد با كشش از هم دور كنند، نتوانستند دو وضعيت جداگانه باثبات را حفظ نمايند.فيزيكدانان اميدوارند كه آزمايشات بيشتر در اين راستا، تصوير گسترده تري از تضادهاي بين دنياي كوانتوم و "دنياي كلاسيك" بدست دهد. اينهاست زمينه بحثي كه بر سر پيدا شدن "گربه شروي دينگر" در آزمايش موسسه ملي براه افتاده است.علم و مبارزه طبقاتيبه لحاظ تاريخي، اكتشافات جديد علمي به برخي تلاشها در ارائه درك متافيزيكي و ايده اليستي از رفتار ماده دامن زده است. براي مثال، كشف اين مسئله كه اتمهاي راديوم بر اثر تشعشع زوال مي يابند، باعث شد برخي افراد قانون قبلي فيزيك كلاسيك كه ميگفت "ماده را نه ميتوان آفريد و نه نابود كرد" را زير سئوال برند. زمانيكه برخي افراد اعلام كردند "ماده ناپديد ميشود"، اين ايده پا گرفت كه نوع بشر نميتواند واقعا بداند كه يك واقعيت مادي عينيتا موجود است.
سپس برخي افراد نظير دانشمندي بنام "ارنست ماخ" اصرار كردند كه ما نسبت به پديده ها فقط "احساسات" داريم؛ اما واقعا نميتوانيم شناخت مطمئني از آنها داشته باشيم. در سالهاي قبل از انقلاب روسيه، اين ايده ها تاثير مهمي بر مبارزه طبقاتي داشت. در همان دوره، لنين عليه تئوريهاي ماخيستي كه توانائي مردم در شناخت واقعي جهان و تغيير آن را نفي ميكرد بحث و استدلال نمود.در قرن نوزدهم، مردم فكر ميكردند كه نور صرفا يك موج الكترومغناطيسي است. اما بعدا كشف شد كه نور از ذراتي هم درست شده است. اين ذرات، فوتون نام گرفتند. مردم دريافتند كه نور فقط بعنوان موج وجود نداشته بلكه بعنوان ذره هم موجود است.
اكتشافات بيشتر در قرن بيستم روشن كرد كه اتمها از ذرات بسيار كوچكتري ساخته شده اند. اينها را ذرات زير ـ اتمي ناميدند. اين كشف به مباحثه بر سر قوانين ماده در سطح زير ـ اتمي پا داد. بعلاوه اين بحث هم جريان يافته كه آيا نوعي ذره زير ـ اتمي "نهائي" كه واحد پايه اي ساختمان كائنات باشد و نتوان آن را به بخشهاي كوچكتري تقسيم كرد وجود دارد يا نه.مقاله "بيان سيزو" سابقه اين مباحثات را ذكر نموده و مطرح ميكند كه "ماده تا بينهايت قابل تقسيم است."امروز، 90 سال بعد از لنين و 20 سال بعد از نگارش مقاله "بيان سيزو"، حرفهاي زيادي درباره "عصر اطلاعات"، "جامعه پسا ـ صنعتي" و حتي (مجددا) درباره "ناپديد شدن ماده" براه افتاده است.
"سياستهاي هويتي" رايج اين نظر را جلو ميگذارند كه واقعيات براي افراد مختلف، بسته به تجربه اجتماعي آنها، متفاوت است. بنابراين ضروري است كه يكبار ديگر موجوديت واقعيت عيني را مورد بحث قرار دهيم.آزمايش اخير "موسسه ملي معيارها و تكنولوژي" همانند آزمايشات علمي قبلي، به اظهار نظراتي انجاميده كه كشفيات جديد علمي را در تقابل با درك رايج از قوانين ماده مطرح ميكنند. روزنامه "نيويورك تايمز" فورا در صفحه اول خود مقاله اي با اين عنوان منتشر كرد: "يك فيزيكدان اتم را در آن واحد، در دو مكان قرار داد." اين مقاله همچنين بسيار نگران تاثير احتمالي وضعيتهاي جداگانه يون بر سيستم بانكي بين المللي سرمايه داري بود.
اين حدس در مقاله مذكور مطرح شده كه اگر "پديده بتواند در آن واحد در دو نقطه باشد"، ميتوان كامپيوترهاي كوانتوم فوق العاده سريع جديدي ابداع كرد كه بسادگي بتوانند همه كدهاي رمزي مورد استفاده در موسسات عظيم مالي بين المللي را باز كنند. (تصورش را بكنيد! از امكان ابداع كامپيوترهاي فوق العاده سريع جديد بحث ميكنند و تنها مسئله مهم اجتماعي كه بنظرشان مي آيد تاثير اين كامپيوترها بر اسرار بانكي است!) بعدا همين روزنامه، مقاله جدي تري نوشت كه عليه معرفي نادرست آزمايش مورد بحث هشدار ميداد. اما حتي در مقاله دوم هم حدسياتي درباره امكان "كائنات دوگانه" مطرح شده است.
اين موضوع، باب طبع سريال "پيشتازان فضا" بود. در چارچوب اين تصور، كائنات هاي جداگانه و در كنار هم موجودند كه از وجود يكديگر بي خبرند؛ مگر اينكه كسي به كائنات "ديگر" برود و آن را مشاهده كند.علاوه بر آزمايش فوق الذكر، هم اكنون يك مباحثه داغ ديگر در مورد رابطه ميان علم و جامعه جريان دارد. آيا مبارزه طبقاتي هيچ ربطي به تئوري علمي دارد؟
برخي دانشمندان نافي ميشوند كه فعاليتشان در يك چارچوب فرهنگي، اجتماعي و طبقاتي صورت ميگيرد و اين چارچوب بر مشاهدات، نتيجه گيريها و تئوريهايشان تاثير ميگذارد. و برخي دانشمندان فكر ميكنند كه غير متخصصان نميتوانند مباحثات علمي مدرن را حقيقتا درك كنند و بنابراين نميتوانند آگاهانه در آن شركت جويند. آنها معتقدند غير متخصصان مسلما هيچ حقي ندارند كه عيني بودن و معتبر بودن تئوريهاي علمي يا (دقيقتر گفته باشيم) تئوريهاي مطرح شده توسط دانشمندان را زير سئوال ببرند.
قدرت اعداد
سال ها پيش در يكي از كلاس هاي رياضيات مدارس آلمان، آموزگار براي اينكه مدتي بچه ها را سرگرم كند و به كارش برسد؛ از آنها خواست تا مجموع اعداد از يك تا صد را حساب كنند. پس از چند دقيقه يكي از شاگردان كلاس گفت: مجموع اين اعداد را پيدا كرده و حاصل عدد ۵۰۵۰ مي شود. با شنيدن اين عدد معلم با حيرت فراوان او را به پاي تخته برد تا روش محاسبه خود را توضيح دهد. به نظر شما اين شاگرد باهوش كه بعدها يكي از بزرگ ترين و معروف ترين رياضيدانان دنيا شد، چه روشي را به كار بست؟ او اعداد يك تا صد را به رديف پشت سرهم نوشت، سپس بار ديگر همين اعداد را بالعكس، اين بار از صدتا يك، درست در رديف زيرين اعداد قبلي نوشت. طوري كه هر عدد زير عدد رديف بالاتر قرار گرفت.وي مشاهده كرد كه مجموع هر كدام از ستون هاي به وجود آمده ۱۰۱ است. سپس نتيجه گرفت كه صد تا عدد ۱۰۱ داريم كه حاصل مجموع آنها مي شود ۱۰۱۰۰=۱۰۱*۱۰۰. پس از آن تنها كافي بود كه اين مجموع به دست آمده نصف شود يعني:
۵۰۵۰=۲/۱۰۱۰۰
شايد «شارل فردريك گاوس» شاگرد با ذكاوت كلاس كه اين روش جالب را به كاربرد، آن هنگام نمي دانست، روش بسيار كارا و مفيدي را براي جمع بستن رشته اي از اعداد ارائه داده است كه تا ساليان سال مورد استفاده رياضيدانان خواهد بود.اكثر مفاهيم رياضي به قدري با زندگي روزمره ما گره خورده است كه تمام مردم بدون آگاهي داشتن و واقف بودن به آن، از كنارش مي گذرند و تنها كاربر خوبي هستند و بس! حتماً تا به حال با اين عبارات در راديو، تلويزيون يا موارد مختلف ديگر برخورد كرده ايد: «وزارت آب و يا وزارت نيرو اعلام كرده است كه ميزان پرداختي قبض ها به صورت تصاعدي بالا مي رود و از مصرف كنندگان تقاضا نمود كه نهايت صرفه جويي را درمصرف آن داشته باشند.» حتماً در بيشتر موارد نيز از اينكه هزينه مصرف آب يا برق شما بسيار گران شده است گله مند و شاكي بوده ايد و بسيار تعجب كرده و يا شايد هم فكر كرد ه ايد كه اشتباهي رخ داده است! اما در واقع اين چنين نبوده است. بلكه اين وزارتخانه ها و جاهاي ديگر از اين قبيل با به كار بردن يك مفهوم ساده رياضي كه از روابط جالب بين اعداد نشات مي گيرد، تلاش نموده اند با اين روش اندكي از مصرف سرانه انرژي هاي مفيد در كشور بكاهند. بسياري از رشته هاي اعداد در رياضيات از قاعده و قانون خاصي پيروي مي كنند. بدين صورت كه مثلاً هر عدد نسبت به عدد قبلي خود به اندازه ثابتي كاهش يا افزايش مي يابد، به اين رشته از اعداد تصاعد «عددي» (حسابي) گويند. براي مثال در رشته اعداد ۱، ۴، ۷، ۱۰، ۱۳ و ... هر عدد نسبت به عدد قبلي خود سه واحد بيشتر است. حال رشته اي از اعداد را در نظر بگيريد كه در آن هر عدد نسبت به عدد ماقبل خود به اندازه توان هايي از يك عدد ثابت افزايش يا كاهش يافته باشد. به اين رشته از اعداد تصاعد «هندسي» گويند.
براي مثال رشته اعداد ۱، ۲، ۴، ۸، ۱۶ و... را در نظر بگيريد. اگر كمي دقت كنيد متوجه مي شويد كه هر عدد نسبت به عدد قبلي خود، دو برابر شده است. به عبارت ديگر در اين رشته از اعداد با توان هايي از عدد ۲ و يا اعداد ديگر مواجه هستيم.
يعني :...و۲۴، ۳ ۲، ۲ ۲۲۱۲۰،، به ترتيب از چپ به راست مي شود ...و ۱۶، ۸، ۴، ۲۱،
اگر كمي حوصله كنيد و با ما همراه باشيد مثال ها و داستان هاي جالبي از خاصيت شگفت آور اين رشته از اعداد خواهيد خواند كه حتماً متعجب مي شويد.
در گذشته هاي دور، يكي از پادشاهان هندوستان به ازاي ياد دادن سرگرمي خوبي به او، جايزه بزرگي تعيين كرد. مي دانيد كه هندي ها در ابداع و اختراع روابط شگفت انگيز بين اعداد بسيار توانا هستند و تاريخچه بلندي در اين زمينه دارند. روزي يكي از همين دانشمندان متبحر كار با اعداد، نزد پادشاه رفت و بازي شطرنج را به او آموخت. كسي چه مي داند، شايد بازي شطرنج از همان زمان اختراع شده باشد.اين مرد زيرك به ازاي سرگرمي خوبي كه به پادشاه آموخته بود از وي خواست تا به ازاي ۶۴ خانه شطرنج به او گندم دهد. بدين ترتيب كه از يك دانه گندم براي خانه اول آغاز كند و به هر خانه شطرنج كه رسيد تعداد دانه هاي گندم را نسبت به خانه قبل دو برابر افزايش دهد. مثلاً براي روز چهارم پادشاه مي بايست تعداد ۱۶=۲۴ دانه گندم به مرد فاضل بدهد. مرد خردمند شرط كرد كه در صورت عدم توانايي پرداخت اين گندم ها از سوي پادشاه مي بايد تاج و تخت هندوستان را براي هميشه ترك كند. پادشاه نيز با كمال ميل پذيرفت و در دل به بي خردي آن ناشناس خنديد. مسلماً در روزهاي اول مشكلي وجود نداشت. اما مشكل اصلي از آنجا شروع مي شد كه اين اعداد به صورت شگفت آوري بزرگ مي شدند. در روز دهم تعداد ۱۰۲۴=۲۱۰ دانه گندم بايد پرداخت مي شد كه تعداد زيادي نيست. اما روز بيستم تعداد قابل ملاحظه اي مي شود يعني ۵۷۶/۰۴۸/۱=۲۲۰ دانه گندم. فكر مي كنيد وقتي كه به روز آخر يعني خانه شصت و چهارم برسيد چه اتفاقي بيفتد. درست حدس زده ايد پادشاه ما به ....=۲۶۴ دانه گندم نياز دارد كه اين تعداد گندم با تمام دانه هاي شن و ماسه موجود بر روي زمين برابري مي كند! در روزهاي آخر اين شرط تازه پادشاه هند متوجه شد كه چه كلاه بزرگي سرش رفته است اما چاره اي جز كناره گيري از تاج و تخت نبود!مثال هاي بسياري از اين دست موجود است كه به قدرت شگرف اعداد و بيشتر از آن به قدرت تفكر انسان هايي كه راه سود بردن از آن را بدانند اشاره مي كند.
باب این دیگه خیلی تابلو بود.نقل قول:
جواب: به هیچ وجه ممکن نیست یعنی چطور ممکنه اون کسی که پشت بشقاب اون عبارت را نوشته بتونه پیش بینی کنه که حضرت مسیح 666 سال بعد به دنیا میاد.
خیلی تابلو بود.:biggrin:
سلام
امیدوارم خوشتون بیاد .
قوانین : در کمترین زمان ممکن جواب رو تایپ کنید .
حق ویرایش ندارید
سوال 1 = در مسابقه دو هستید . اگر از نفر دوم جلو بزنید ، چندم می شوید ؟
سوال 2 = در مسابقه دو هستید . اگر از نفر آخر جلو بزنید چندم می شوید ؟
جواب 1= دوم!
جواب 2= اگه بخوايم از نفر آخر جلو بزنيم بايد قبل از اون باشيم، كه در اين صورت خود ما نفر آخريم! --> تناقض!
جواب 1 : ما میشیم دوم
جواب 2 : ما میشیم یکی مونده به آخر
درست هست؟
سلام
جواب 1 = دوم = وقتی از دومی می زنیم جلو ، هنوز نفر اول جلوی ما هست
جواب 2 = آخر = ما خودمون نفر آخر هستم ، چه جوری از نفر آخر جلو بزنیم ؟
من بردم!!! :laughing:
سلام
لاستیک های جلو ی اتومبیل بعد از 25000کیلومتر و لاستیک های عقب بعد از 15000 کیلومتر ساییده می شوند . چه موقع باید جای لاستیک ها را عوض کرد تا با هم در یک زمان ساییده شوند؟
سلام
101 سکه داریم که یکی از آن ها تقلبی است . یک ترازو داریم(هیچ وزنه ای نداریم) . چگونه با دوبار وزن کردن می توان فهمید که سکه ی تقلبی سنگین تر و یا سبکتر از اصلی ها است؟
(دوستان به اتاق ترکیبیات هم سری بزنید.)
سلام دوستان یک مدت نبودم تایپیک خیلی پیشرفت کرده
موفق باشید
سلام
استاد مدار منطقی یکی از دوستام این سوال رو مطرح کرده و گفته خودش دوارن جوونیاش 6 ماه روش فکر کرده تا جوابشو پیدا کرده حالا من میخوام از شما دوشتان این سوالو بپرسم تا شما در صورت امکان پاسخ منو بدید
سوال: 12 گلوله داریم که هیچ فرق ظاهری ندارند با هم فقط یکی از گلوله ها وزنش با بقیه فرق میکنه نه میدونیم بیشتر هست نه کمتر ، میخواهیم با 3 بار وزن کردن اون گلوله را مشخص کنیم باید چه کار کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط مجاز به 3 بار وزن کردن هستیم
کسی نیست جواب بده
===============================================
دوستان کسی سایت یا فروم خارجی که مربوط به ریاضی یا هوش باشه سراغ نداره
بيست و دو قرن پيش، ارشميدس رياضيدان بزرگ يونان، مقاله اي نوشت كه استوماكيون (Stomachion) نام گرفت. اين مطلب برخلاف ديگر نوشته هاي ارشميدس خيلي زود به ورطه فراموشي سپرده شد، چرا كه پس از ارشميدس كسي منظور اين مقاله را درك نكرد. اما پس از گذشت ۲۲۰۰ سال از آن زمان، رياضيداني كه روي مسائل تاريخي تحقيق مي كند، راز دستنوشته ارشميدس را كشف كرد. اين دانشمند با بررسي يكي از قديمي ترين دستنوشته هايي كه راهبان مذهبي در چند صد سال پيش نوشته بودند، معماي به جامانده از ارشميدس را حل كرد. با اين كشف پنجره اي نو به يكي ديگر از آثار نابغه بزرگ گشوده شد. نابغه اي كه وقتي روش زيركانه اي براي تعيين خالص بودن طلاي تاج پادشاه پيدا كرد، ناگهان فرياد زد: «يافتم».
دكتر ريويل نتس (Reviel Netz) كاشف معماي اخير ارشميدس مي گويد: مبحث استوماكيون، در زماني كه ارشميدس آن را نوشته بود بسيار پيچيده تر و فراتر از زمان خود بود. اين مبحث مربوط به تركيبات مي شود، زمينه اي كه تا ظهور علوم كامپيوتري جايگاه واقعي خود را به دست نياورده بود. هدف از بحث تركيبات مشخص كردن اين است كه يك مسئله به چند روش قابل حل است. پيدا كردن تعداد راه حل ها براي مسئله مطرح شده توسط ارشميدس بسيار سخت بود. براي پيدا كردن جواب مسئله، دكتر نتس از يك گروه چهار نفره كه متخصص تركيبات بودند، كمك گرفت. اين گروه براي حل مسئله ۶ هفته كار كردند، با اين وجود نتايج به دست آمده با قطعيت كامل همراه نبودند، به همين خاطر از گروه ديگري كمك گرفته شد و پس از آنكه گروه دوم نيز نتايج قبلي را به دست آوردند، دكتر نتس قانع شد كه جواب درست را پيدا كرده است. صبح يكي از روزهاي برفي در دانشگاه پرينستون، چندين استاد دانشگاه براي شنيدن سخنراني دكتر نتس گردهم آمده بودند. حاضرين در جلسه كه اكثراً متخصصين همين زمينه بودند پس از پايان سخنراني دو ساعته دكتر نتس، قانع شده بودند كه نتايج به دست آمده درست هستند و به او تبريك مي گفتند. از ميان تمام آثار ارشميدس، استوماكيون كمترين توجه را به خود جلب كرده است. اين بحث در واقع به خاطر نامفهوم بودنش، ناديده گرفته شده و يا كم اهميت تلقي شده بود. از اين مقاله فقط قسمت كوچكي سالم بر جاي مانده و بقيه بر اثر كپك زدگي از ميان رفته بود. با وضع موجود بعيد به نظر مي رسيد كه كسي بتواند سر از آن نوشته ها دربياورد. اين مقاله در واقع شبيه به يك بازي قديمي كودكانه بود، نوعي جورچين (پازل) كه از كنار هم گذاشتن اجزاي مختلف آن شكل هاي گوناگوني ايجاد مي شود. اما ما مي دانيم كه ارشميدس دانشمندي نبوده كه به كارهاي بازيچه مانند پرداخته باشد. لذا قصد او از كنار هم گذاشتن تكه هاي كوچك كاغذ، به دست آوردن اشكال مختلف نبوده است.
در واقع ارشميدس در پي پاسخ براي سئوالي مهم بوده است: چند حالت وجود دارد كه اگر ۱۴ تكه ناهمگون را كنار هم قرار دهيم، تشكيل يك مربع مي دهند. پاسخ اين سئوال عدد ۱۷۱۵۲ است كه به دست آوردن آن نيازمند دقت بالا و پيگيري نظام مند است. دكتر پرسي داياكونيس(Rersi Diaconis) كه به همراه چند دانشمند ديگر روي اين پروژه كار مي كرد، مي گويد: به دست آوردن اين عدد با امكانات امروزي نيز بسيار سخت بود و ما براي پيدا كردن اين عدد يك تيم تشكيل داديم. دكتر ويليام كاتلر از دانشگاه شيكاگو در يك تحقيق جداگانه، برنامه كامپيوتري اي نوشت كه تأييد مي كرد عدد به دست آمده درست است. البته از دستنوشته هاي ارشميدس همانند ديگر دانشمندان قديمي، نسخه هاي اصلي بر جاي نمانده است. در واقع نوشته هاي موجود، رونوشتي از رونوشت نسخه اصلي هستند. محققان اين دستنوشته ها را براساس مطابقت آنها با ديگر اسناد موجود و همچنين ميزان قدمت آنها ارزش گذاري مي كنند. محققان اين اثر را غير قابل قيمت گذاري اعلام كردند و تنها گفتند كه بسيار نفيس و گرانبهاست. اما افسوس كه اين دستنوشته به خاطر پوسيدگي ناشي از گذشت زمان، تقريباً از ميان رفته است. در قرن سيزدهم راهبان مسيحي هرگاه كه براي نوشتن كتاب هاي مذهبي با مشكل مواجه مي شدند از پوست هاي قديمي استفاده مي كردند. در آن زمان پوستي را كه حاوي دستنوشته ارشميدس بود پاره كرده اند، نوشته هاي قبلي را شسته اند و روي پوست را با نوشته هاي مذهبي بازنويسي كرده اند. از اين دستنوشته چندين سال به عنوان كتاب دعا استفاده مي شد تا اينكه كتاب فرسوده مي شود و آن را در صومعه اي واقع در استانبول به كناري مي گذارند.
جان لودويگ هايبرگ (John Ludvig Heiberg) در سال ۱۹۰۶ اين دستنوشته را در كتابخانه يك كليسا در شهر استانبول پيدا كرد و متوجه شد كه در زير نوشته هاي مذهبي كتاب، نوشته هاي كم رنگ ديگري وجود دارد كه به رياضيات مربوط مي شوند. هايبرگ با استفاده از يك ذره بين هر آنچه را كه مي توانست، يادداشت كرد و تقريباً از دو سوم صفحات كتاب عكسبرداري كرد. پس از آن، كتاب مذكور به همراه ديگر دستنوشته هاي موجود در كتابخانه بر اثر نزاعي كه ميان ترك ها و يوناني ها در گرفت ناپديد شد، تا اينكه دوباره در سال ۱۹۷۰ در دست يك خانواده فرانسوي مشاهده شد. اين خانواده دستنوشته را در سال ۱۹۲۰ از استانبول خريده و ۵۰ سال نگه داشته بودند. هنگامي كه اين خانواده فرانسوي خواستند كه كتاب را به فروش برسانند با مشكل مواجه شدند. از يك طرف ابهاماتي وجود داشت مبني بر اينكه آيا خانواده مذكور صاحب قانوني دستنوشته هستند و از طرف ديگر كتاب بر اثر كپك زدگي وضع آشفته اي پيدا كرده بود و در آستانه تخريب كامل قرار داشت. سرانجام در سال ۱۹۸۸ يك ميلياردر گمنام اين كتاب را به مبلغ ۲ ميليون دلار خريد و آن را به موزه هنري والتر اهدا كرد. اين اثر هنوز هم در اين موزه قرار دارد. دكتر نتس درباره چگونگي خواندن نوشته هاي كتاب مي گويد: وضع كار به طرز باورنكردني غيرعادي بود. گروه كوچكي از دانش پژوهان شروع به بازسازي متن يوناني كرده بودند. كار اصلاً آسان نبود. با چشم غير مسلح هيچ چيزي مشاهده نمي شد. با استفاده از نور ماوراي بنفش آثار ضعيفي از يك نوشته قديمي پديدار شد. اما متن آشكار شده هم شامل متن رياضي بود و هم نوشته هاي مذهبي را در برداشت. همچنين بسياري از سطرها غيرقابل مشاهده بودند و بعضي از قسمت هاي چندين صفحه يا پاره شده بود يا بر اثر فرسودگي از ميان رفته بود.
سرانجام محققان به فكر استفاده از تصويربرداري كامپيوتري افتادند. محققاني از مؤسسه تكنولوژي روچستر، شركت بوئينگ و دانشگاه جان هاپكينز براي نوشتن برنامه اي كه بتواند نوشته هاي رياضي را از نوشته هاي مذهبي جدا كند، گردهم آمدند. در شروع كار توليد چنين نرم افزاري غيرممكن به نظر مي رسيد. به خصوص در نواحي پاره شده و لبه صفحات، مشكل بسيار بيشتر بود. دكتر نتس و دكتر ويلسون از دانشگاه آكسفورد براي بازسازي نوشته ها از هر ابزار ممكن مانند نور ماوراي بنفش، تصويرسازي كامپيوتري و عكس هايي كه دكتر هايبرگ از صفحات كتاب برداشته بود، استفاده كردند. حتي در بعضي موارد از حدس و گمان هم بهره جستند. اما در نهايت بينش و بصيرت و يا خوش شانسي دكتر نتس بود كه منجر به درك استوماكيون شد. چند ماه پيش هنگامي كه دكتر نتس شروع به رونويسي يكي از صفحات كرده بود نامه الكترونيكي جالبي دريافت كرد. مضمون نامه، مدلي از پازل استوماكيون بود كه از شيشه هاي آبي رنگي تهيه شده و از آنها عكس گرفته شده بود. اين مجموعه را يك تاجر بازنشسته طراحي كرده بود. دكتر نتس با نگاه كردن به مدل هاي ساخته شده دريافت كه شكل روي صفحه اي كه در حال رونويسي آن است، درست همان پازل استوماكيون است و از اينجا بود كه دريافت ارشميدس در پي دستيابي به چه چيزي بوده است. شكل به جا مانده از ارشميدس شامل ۱۴ تكه بود و كلمه بسيار زياد هم كنار آنها نوشته شده بود. دكتر هايبرگ اين كلمه را به اين صورت تفسير كرده بود كه اين ۱۴ تكه را مي توان به روش هاي زيادي كنار هم چيد اما با آزمايش هايي كه دكتر نتس انجام داد و تكه ها را كنار هم چيد رابطه جالبي را ميان آنها كشف كرد كه به نظر مي رسد همان منظور ارشميدس باشد. دكتر نتس مي گويد هدف ارشميدس از كنار هم چيدن اين قطعات به دست آوردن اشكال مختلف نبود، بلكه به دست آوردن شكل مربع بوده است.
اما آيا خود ارشميدس موفق به پيدا كردن تعداد راه حل ها شده است؟
دكتر نتس در پاسخ اين سئوال مي گويد: من مطمئن هستم كه ارشميدس اين مسئله راحل كرده است اما نخواسته كه جواب را در كنار آن بنويسد. اما عددي را كه به دست آورده بود درست بوده يا نه، معلوم نيست. درباره تعبيري كه در زبان يوناني براي واژه استوماكيون وجود دارد، در ميان رياضيدانان اتفاق نظر وجود ندارد. اما دكتر دياكونيس يك حدس مي زند: اين لغت از دل پيچه گرفته شده است كه اگر به آن دچار شويد چه ها كه نخواهيد كشيد
من كه الان دارم اينو مينويسم 38 نفر پست رو خوندند
ميخواستم بدونم از اين 38 نفر چند نفر كل مطالب رو خوندند؟
اگه بگين ممنون ميشم:20: