عزیز جان شهریار واقعا این شعر رو گفته بود اینا از خودشون نساختن.نقل قول:
شوق دارم که اگر خدمت بانکی کردم
خدمت من همه در بانک کشاورزی بود
تازه چه اشکالی داره وقتی کارمندشون یه همچین ادمی بوده اونو به همه بگن
Printable View
عزیز جان شهریار واقعا این شعر رو گفته بود اینا از خودشون نساختن.نقل قول:
شوق دارم که اگر خدمت بانکی کردم
خدمت من همه در بانک کشاورزی بود
تازه چه اشکالی داره وقتی کارمندشون یه همچین ادمی بوده اونو به همه بگن
مرسی ! پس خودش اینو گفته بوده ....نقل قول:
من کلا از این بانکها خوشم نمیاد
از این کار هم خوشم نیومد
ولی برای من این جالب بود که این تیزر رو درست سر موقع نشون دادن ، به قولی سریع چسبوندن
خب شاید شهریار از این کار راضی نباشه !
بگذریم ...
انتقاد دختر ملک الشعرای بهار از سریال "شهریار"
دختر ملک الشعرای بهار از پخش قسمت هایی از سریال "شهریار" که زندگی پدرش را به نمایش در آورده است انتقاد کرد و آن را غیر واقعی دانست.
پروانه بهار به ایسنا گفت: «در این سریال، زندگی پدرم بسیار تشریفاتی نشان داده میشود. در حالیكه این دور از حقیقت است. در خانه بهار همیشه به روی مهمانان باز بود و با یك استكان چای از آنها پذیرایی میشد؛ نه با تشریفاتی كه در این سریال نشان داده میشود.»
وی افزود: «شیوه لباس پوشیدن پدرم است كه با كت و شلوار و كراوات تصویر شده است؛ در حالیكه پدرم در آن زمان معمم بود و آنطور كه نشان میدهند، سوار اتومبیل نمیشد. ما اصلا اتومبیل نداشتیم و اصلا آنزمان اتومبیل آنقدر زیاد نبود كه ما اتومبیل داشته باشیم.»
دختر ملک الشعرای بهار یادآور شد: «در این فیلم حتی ایرج میرزا به خوبی تصویر نشده است و او را بسیار كوچك نشان دادهاند؛ در حالیكه در آن زمان، او از شهریار بسیار بالاتر بود.»
محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا شاعر، روزنامهنگار، ادیب، تاریخنویس و سیاستمدار ایرانی بود. وی شش بار نماینده مجلس و یک بار وزیر فرهنگ شد.
پخش سریال شهریار با انتقادات فراوانی از سوی کارشناسان فرهنگی و ادبی روبرو بوده است. بسیاری از کارشناسان معتقدند که شخصیت عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار و ایرج میرزا در مقابل شهریار بسیار کوچک نشان داده است.
در این سریال ایرج میرزا شاعری نشان داده شده که شعرهای سخیف می خواند و نسبت به سرنوشت کشورش علاقه مند نیست. عارف قزوینی شاعر ترانه معروف "از خون جوانان وطن لاله دمیده" نیز طرفدار استبداد و رضا شاه معرفی شده است.
در همین حال جمعی از دانشآموختگان دانشگاههای تهران، نسبت به زبان و لباس سریال "شهریار" اعتراضنامه نوشتند. به گزارش تابناک دربخشی از این نامه آمده است: «پوشش زنان و مردان سریال به طرز مسخرهای با آنچه در منطقه آذربایجان استفاده میشده مغایر است. آنچه در سریال نمایش داده میشود سرسوزنی با این پوشش همخوانی ندارد. خندهدارتر، اصرار بر بیان شدن حدود نود درصد از دیالوگها به فارسی و برخی جملات جسته و گریخته بسیار كوتاه به زبان اصلی منطقه، یعنی تركی است كه آن هم دست و پا شكسته با زیرنویس نمایش داده و چنین القا میشود كه در آذربایجان مردم اینگونه و به این زبان سخن میگویند؛ یعنی نود درصد فارسی و اندكی هم تركی»
برخی از وبلاگ نویسان نیز مطالبی در مورد تحریف تاریخ در این سریال شهریار نوشته اند که به صورت یک موضوع ویژه در سایت بالاترین دنبال شده است.
کمال تبریزی در گفتگو با روزنامه اعتماد درباره سانسور شدن بخش هایی از این سریال گفته است: «مسوولان تلویزیون دچار خودسانسوری هستند و به همین خاطر وقتی شما با آنها در مورد شخصیت شهریار صحبت می کنید و می گویید که حداقل چهار مولفه را باید در کارتان راجع به این شخصیت داشته باشید گرچه آنها حرف شما را قبول دارند ولی ممکن است از این پنج مولفه یک یا دو مورد را به خاطر همان محدودیت ها حذف کنند.»
شهریار به دلیل حمایت از انقلاب ایران جزو شاعرانی است که نام او در کتابهای درسی آمده و هر ساله به یاد او کنگره شعری در تبریز برپا می شود. در این سریال شهریار شخصیتی ضد شاه و آگاه به مسائل سیاسی روز معرفی شده است.
شهریار همچنین شعری در مدح آیت الله هاشمی رفسنجانی و رهبر انقلاب ایران آیت الله خامنه ای دارد.
وز مواعظ كه ميكني آنگاه
صبر ميزايد از سكون دلم
انقلاب من از تو اسلامي است
كه حريفي به چند و چون دلم
گوهر شب چراغ رفسنجان
اي چراغ تو رهنمون دلم
كفهاي همتراز خامنهاي
در ترازوي آزمون دلم
در ركوع و سجود خامنهاي
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او كز غيب
دستها ميشود ستون دلم
شهريارم لسان حافظ غيب
شعر هم شاني از شئون دلم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
به نظر من هر كي مياد يه كار بزرگ انجام بده هرجايي ، با يه سري مشكلاتي مربوط به آداب و فرهنگ و سياست و
اين قبيل موارد روبرو ميشه...
باز هم خدا رو شكر كه اهميت ويژه با اكثر نام آشناها داده ميشه...
اما هر كار بزرگي مشكلات بزرگ ه خودش رو ميتونه داشته باشه...!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نقل قول:
چه جالب ...
نقل قول:
اينم حرفيه...!
راستم...!
جایی این مطلب جالب رو خوندم، دیدم بد نیست این جا بیارم...
شهریار یا یانگوم؟ مسئله ایناست!
سریال شهریار ساخته کمالتبریزی براساس فیلمنامه سجادهچی و بازنویسی کمالتبریزی و پیامدهکردی، اینروزها جمعهشبها از شبکه دو جمهوریاسلامیایران درحال پخش است.
این سریال واکنشهای گوناگونی بین شهروندان ایرانی در پی داشتهاست و اگر وبنویسان را نماینده طبقه روشنفکران مدرن ایرانی لحاظ کنیم که به طور مداوم با نوشتن در فضایمجازی سعی در ابراز نظر و نقد و تاثیر بر جامعه را دارند؛ این سریال موجی از اعتراضات مخاطبان خاص را نیز به همراه داشتهاست.
اما آنچه در این مرحله اهمیت دارد، ورای هر چیز دیگر، این است که سریالهایی از ایندست و از جمله سریال مذکور که روایتی تاریخی از زندگی محمد بهجت تبریزی است در کدام فرایند ساخت و از سوی چه کسانی تبدیل به روایتی خاص با اهدافی خاص میشود.
معمولا این گونه پروژههای سفارشی یک سفارشدهنده دارد که با تقبل هزینههای ساخت که برایش قدرت دخل و تصرف و اعمال نظر و بارکردن عقاید خاص دارد، آغاز میشود.
این سفارشدهنده با توجه به آنچه از این موضوع به دنبال آن است، مابقی عناصر دیگر را گردمیآورد تا سریال کلید بخورد.
سفارش فیلمنامه شهریار برای اولین بار توسط سیمافیلم به آقای علیرضا نادری دادهمیشود، که بنا به دلایلی از سوی سفارشدهنده، رد و برای دومین بار به آقای سجادهچی سفارش دادهمیشود که مورد قبول واقع میشود.
سجادهچی در گفتوگویی که با روزنامهاعتماد مورخ هفتم اسفند داشتهاست، چنین میگوید: "يک روز در سيمافيلم به من پيشنهاد شد که فيلمنامه سريال شهريار را بنويسم و گفتند که فيلمنامهيي نيز توسط عليرضا نادري نوشتهشده، گفتند اين را هم بخوان."
وی روایت جانبدارانه خود از زندگی شهریار را بیارتباط با حرکت دولت در انتخاب شهریار به عنوان شاعر ملی میداند و اعمال سلایق ویژه از سوی خود و صدا وسیما را منتفیدانسته؛ و ملاحضات خاص در این روایت را محدودیت اعمال شده توسط صداوسیما
وی روایت جانبدارانه خود از زندگی شهریار را بیارتباط با حرکت دولت در انتخاب شهریار به عنوان شاعر ملی میداند و اعمال سلایق ویژه از سوی خود و صدا وسیما را منتفیدانسته؛ و ملاحضات خاص در این روایت را محدودیت اعمال شده توسط صداوسیما نمیداند، بلکه این روایت منحصر به فرد از زندگی شهریار را توجه به چارچوبهای اجتماعی و تعهد خاص خود نسبت به اجتماع فرض میکند.
نمیداند، بلکه این روایت منحصر به فرد از زندگی شهریار را توجه به چارچوبهای اجتماعی و تعهد خاص خود نسبت به اجتماع فرض میکند.
وی در حالیکه اعلام میکند خود را خارج از صدا و سیما و رسانه نمیداند و خود را جزئی از این ساختار میداند، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه حين نوشتن به گونهيي رفتار ميکند که زياد دچار حذف و تعديل نشود و شهرياري که نوشته است به گونه يي نوشته شده که در ساخت چندان دچار حذف نشود!
می گوید: "دقيقاً. با توجه به مطالبي که گفتم به نظرم طرح اين سوال ديگر موضوعيت ندارد."
اما در مرحله بعدی ساخت فیلم به کمالتبریزی واگذار میشود، وی با بازنویسی فیلمنامه به همراه پیام دهکردی مراحل ساخت را پشت سر میگذارد.
تبریزی که جزء آندسته از کارگردانهایی است که به گفته برخی کارشناسان سینمایی از چتر حمایتی دولتیان سود میبرد و همواره به خاطر این حمایت توانستهاست، فیلم بسازد و گاهی خطوط قرمز را رد کند. (وی دو بار لااقل با لیلی با من است و مارمولک از خطقرمزهایی که برای دیگران دور مینماید رد شدهاست.) این روزها از سانسوری که شامل کارهای وی نیز میشود گلایهکرده و از ساختاری که به گمان برخی جزئی از آن است دهان به نقد گشودهاست.
تبریزی در مصاحبهای که با روزنامهاعتماد در تاریخ هشتم آذر داشتهاست در پاسخ به این که "معمولاً صدا و سيما روايتگر مطمئني براي روايت اتفاقات تاريخي نيست چون از زاويه ديد خودش هميشه به اين وقايع تاريخي نگاه مي کند و در اين روايت ممکن است خيلي چيزها قلب يا حذف شود، مي خواهم بدانم که شهريار شما آيا واقعاً همان شهرياري است که بوده يا نه اين هم شامل همين قاعده شده است؟" چنین میگوید: "به گمان من که سالهاست با تلويزيون همکاري ميکنم و اصلاً کارم را يک جورهايي از تلويزيون آغاز کردهام، خود مسوولان تلويزيون به بايدها و نبايدهايي که اعمال ميکنند اعتقاد ندارند. در واقع آنها به ما ميگويند که اعمال اين بايدها بيشتر يک نوع اجبار اجتماعي است و به طرق مختلف سعي ميکنند اين محدوديتها را کمرنگتر کنند تا فضاي بازتري داشتهباشند. جمله صحيحاش اين است که مسوولان تلويزيون دچار "خودسانسوري" هستند و به همين خاطر وقتي شما با آنها در مورد شخصيت شهريار صحبت ميکنيد و ميگوييد که حداقل چهار مولفه را بايد در کارتان راجع به اين شخصيت داشتهباشيد گرچه آنها حرف شما را قبول دارند ولي ممکن است از اين پنج مولفه يک يا دو مورد را به خاطر همان محدوديتها حذفکنند."
از تحلیل سخنان جناب تبریزی، چند نکته قابل استتناج است:
1- صدا وسیما برای ساخت سریالها به اشخاص خاصی اعتماد دارد.
2-صدا و سیما نه به خاطر اعمال سلیقه بلکه به علت خودسانسوری تنها به چند مولفه خاص در سریالها میپردازد.
3-اگر مولفههایی با آنچه صداوسیما
تبریزی که جزء آندسته از کارگردانهایی است که به گفته برخی کارشناسان سینمایی از چتر حمایتی دولتیان سود میبرد و همواره به خاطر این حمایت توانستهاست، فیلم بسازد و گاهی خطوط قرمز را رد کند. (وی دو بار لااقل با لیلی با من است و مارمولک از خطقرمزهایی که برای دیگران دور مینماید رد شدهاست.) این روزها از سانسوری که شامل کارهای وی نیز میشود گلایهکرده و از ساختاری که به گمان برخی جزئی از آن است دهان به نقد گشودهاست.
مد نظر دارد همخوانی نداشته باشد، با تیغ سانسور حذف میشود.
4- به هر حال محدودیت هایی وجود دارد.
و از سریال شهریار و سخنان آقای تبریزی می توان به این نتایج رسید:
1- محدودیتهای صداوسیما علاوه بر خیلی از مطالب، حاصل سلیقه و عقاید خاص عدهای خاص میباشد.
2-صدا و سیما حتی به روایت آنهایی که قبولشان دارد اعتماد ندارد و سریال شهریار با این همه تطابق با صدا و سیما نیز حذفیاتی خواهدداشت.
به نظر علیرضا نادری نویسنده نخستین فیلمنامه شهریار که مورد تایید قرار نگرفتهبود در سرزمين ما آثار نمايشي متکي به تاريخ، توسط دو گروه خلق شدهاند:
الف- نويسندگاني که دغدغه اصلي شان تاريخ است.
ب- گروهي که در ميان آثارشان، تعدادي کار با زمينه هاي تاريخي مشاهده مي شود.جدي ترين آثار در اين باره مربوط به گروه اول است که از ميان ايشان تنها دو نفر را مي توان مشخصاً نام برد؛ علي حاتمي و بهرام بيضايي و مابقي در گروه دوم از آنجا که رويکردشان به تاريخ در نتيجه قبول يک يا چند سفارش بوده نتيجه کارشان مشمول يکي از حالات زير است :
الف- رويکرد به تاريخ، جهت تجليل از شخصي تاريخي که نزد سفارش دهنده از مقبوليت برخوردار است، در اين حالت اگر هنرمند و سفارش دهنده عميقاً يک سو نبوده يا نباشند، هنرمند «قدرت انتخابي» نداشته است.
ب- استفاده از تاريخ جهت توجيه و تبيين شرايطي که سفارش دهنده بدان بستگي دارد.در اين حالت اگر هنرمند و سفارش دهنده هم عقيده و هم سو نبوده و نباشند، هنرمند «قدرت تحليل» خود را به کار نگرفته است.
ج- رجوع به تاريخ جهت تبيين و معرفي رويداد يا شخصيتي که در موقعيت حاضر اقبال عمومي يا ضرورت سياسي و فکري- فرهنگي و نيز اقتصادي آن را موجه مي نمايد.و در اين حالت نيز دغدغه هايي غيرواقعي بنا به نظر سفارش دهنده به عنوان ذهن مسلط بر هنرمند تحميل شده و مي شود.آثار ساخته شده در چند سال اخير در سينما و تلويزيون در سرزمين ما نکات مهم و جالب توجهي را گوشزد مي کند، بي ذکر نام و اعلام نشان، برخي از اين آثار حتي از پس يک «نقل تاريخي» باارزش نيز برنيامده و با يک بار ديدن به آرشيو سپرده شده و حسرت پول ها و هزينه هاي هدر رفته را بر دل آدم هاي دلسوز باقي گذاشته اند.
فرم سریال شهریار
فارغ از مراحل تولید و این که چه کسی و سازمانی از روایت تکبعدی از سریال شهریار نفع میبرد، میتوان به خود اثر از لحاظ فرم نقدهایی را وارد کرد، که سبب می شود، سریال شهریار این گونه تکبعدی بازنمایی شود.
در واقع به دو صورت می توان به روایت شهریار نگریست:
1- نگاه و عقاید و منفعت گروهی خاص سبب آنگونه روایت شدهاست که در قسمت اول این یادداشت بدان پرداختهشد.
2- فرم روایت، دلیل این کج تابی شدهاست.سعی میشود به این مقوله در این قسمت پرداختهشود.
در فرم روایی شهریار به دلیل این که این روایت روایتی است، از شخصیتی تاریخی به گمان، سه عنصر تاریخ، شخصیت انسانی که زندگیش روایت می شود و دلیل نقل یا پلات روایت، دارای اهمیت است.
تاریخ
تاریخ در سریال شهریار به شکلهای
1- صدا وسیما برای ساخت سریالها به اشخاص خاصی اعتماد دارد. 2-صدا و سیما نه به خاطر اعمال سلیقه بلکه به علت خودسانسوری تنها به چند مولفه خاص در سریالها میپردازد. 3-اگر مولفههایی با آنچه صداوسیما مد نظر دارد همخوانی نداشته باشد، با تیغ سانسور حذف میشود. 4- به هر حال محدودیت هایی وجود دارد.
گوناگون متحول میشود که در پارهای از پدیدهها بهخاطر دراماتیکتر شدن و روایت امروزی توجیهپذیر مینماید. اما در قسمتهایی از روایت که برای جذابیت شخصیت اصلی سعی بر آن شدهاست که الف- شخصیت اصلی بزرگنمایی شده و به صورت فراقهرمان و اسطوره نشانداده شود ب- شخصیتهای دیگر تاریخی از جمله ایرج میرزا و عارف کوچک نمایی و بعد ناهنجار زندگی آنان پررنگ نشانداده شدهاست؛ سازنده اثر به خطا رفتهاست.
زیرا که اگر زوایهدید ما به این روایت تاریخی با حفظ نمایش واقعیت و یا نمایش تاریخ و شخصیتهای تاریخی از بعدی خاص است؛ نوع روایت ما باید در مورد تمامی عناصر تاریخی به یک شکل باشد. و ما نمیتوانیم به یک عنصر به مثابه نورچشمی و به مابقی چون راندهشدهها نگاه کنیم.
با این اوصاف اگر این گونه عمل کردیم یک جای کار میلنگد و روایت به شکل غرض ورزانه رخ مینماید.
شخصیت پردازی
در دروه پیش از مدرن برخوردی که با شخصیتهای داستانی میشد، فارغ از اینکه باید زنده و واقعی جلوه کنند، این گونه بود که شخصیت محوری و اصلی داستان، قهرمانی پاک و همهچیز فهم وخوب و عاقل و مردمی بود و شخصیتهایی که در تقابل با قهرمان قرارمیگرفتند ضد قهرمان و بدمن و ناخلف و غیر مردمی بودند.
به کلامی دیگر شخصیت ها تک بعدی بودند و سیاه و سفید وعاری از ابعاد انسانی که ما در واقعیت میبینیم.
روایت سریال شهریار بر پایه همین شخصیتهای سیاه و سفید تا آنجا پیش میرود که مخاطب را منزجر میکند "که ای بابا این شهریار عجب آدم باحالی است و این بقیه ایرج و عارف و بهار و فیروزکوهی نه تنها شاعر نیستند بل میتوانند بعضا لات سرکوچه هم باشند!
پلات روایت
چرایی نقل، شاید مهمترین عنصر برای مخاطب خاص و مدرن باشد و شاید مهمترین دلیل که چرا مخاطب عام از آثاری با روایتی مندرس و کهنه استقبال میکند.
در سریال شهریار دلیل نقل همانا به نظر می رسد که شاعری ملی بودن شهریار است و برهمین خط است که مخاطب عام همانگونه که از یانگوم سریال جواهری در قصر استقبال میکند ازسریال شهریارخوشش میآید؛ چرا که روایت بر پایه "هم ذات پنداری" استوار شدهاست.
پس مخاطب سادهدل و خسته از روزمرگی وقتی پای تلویزیون مینشیند بیش از هر چیزدیگر به این نیازمند است که خود له شده از مناسبات پیچیده محیط اجتماعی خود را جای قهرمانی بگذارد که ایده آل میزید.
اینگونه است که سریال شهریار با سریال یانگوم که از شبکه دو پیش از پخش سریال شهریار پخش میشد در عناصر روایت هیچ فرقی ندارد.
و شهریار در روایت کمالتبریزی از زندگی این شاعر بزرگ نه شاعری ملی که زری است و جواهری در جیب و قصر برخی.
سریال یا روزشمار زندگی شهریار؟!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در روزنامه نگاری، سبکی داریم به نام "روزشمار". در این سبک، اخبار مهم یک رویداد موضوعی در یک پهنه تاریخی معین به طور روزانه لیست و بدون هیچ توضیحی زیر هم آورده می شوند. خواننده با مراجعه به این روزشمار، در جریان اخبار و سیری که موضوع در آن پهنه زمانی طی کرده قرار می گیرد و طبعا داوری خود را در موضوع خواهد داشت. مثلا فرض کنیم می خواهیم در جریان سیر پرونده هسته ای در 10 سال گذشته تاکنون قرار گیریم. خوب، در این صورت بهتر از هر چیزی مراجعه به روزشمار این موضوع است که همه اخبار و اظهارنظرهای موثر و مهم پیرامون آن را بدون هیچ پیش داوری در اختیار ما بگذارد.
هفته پیش اولین قسمت سریال شهریار را که دیدم تحت تاثیر لطافت و خوش ساختی آن قرار گرفتم. کمال تبریزی جزو بهترین فیلم سازان این مرز و بوم است. هم با استعداد و زیرک است، هم کار خودش را خوب می داند -به ویژه آنکه نگاه مثبت طنزآلودش، سوژه ها را دلنشین تر و با نشاط تر می کند- و هم اینکه از صفت والای فروتنی –که نشان دهنده "کمال" جویی اوست- بهره دارد. او و کارهایش را دوست دارم و طبعا این زاویه نگاه من به او، در داوری نسبت به آثار جدیدش نیز پنهان نخواهد بود. و اما بعد؛
دومین قسمت سریال شهریار آنقدر جریان های نهضت مشروطه و رویدادهای پس از آن را در هم فشرده بود که به نظر من شبیه یک روزشمار شده بود! روزشماری که تلاش داشت مسئولانه همه بخش های زندگی شهریار را به تصویر بکشد و چیزی را از ضبط دوربینش جا نیاندازد ولی همین احساس مسئولیت باعث جفا نسبت به رویدادهای تاریخی مهم کشور و پاره ای شخصیت های ملی شده بود. هنوز یک نهضت شروع نشده پس از نمایش کمی قحطی، پیروزی پشت پیروزی حاصل می شد. صحنه های کمین و کشتار انقلابیون به قدری مصنوعی و تئاتری شده بود که گویی کارکردان ار نمایش آنها فقط مقصودی سمبلیک را پی می گرفت؛ در حالی که تم و سبک فیلم هرگز چنین نیست. نمایش ورود ستارخان به خانه پدری شهریار-به سبک راهزنان- یک جفای آشکار به این شخصیت بزرگ بود و بعد هم کل نقش او در همین ورود خشن و جاهلانه به خانه پایان می پذیرد..... تدوین مقطع، مقطع بسیاری از صحنه های تاریخی به گونه ای پارگی و جدایی رویدادها را نشان می داد که گویی بیننده با گزیده سریع شده یک فیلم چند ساله مواجه است....
من وقتی این قسمت فیلم را دیدم حسم این بود که کمال تبریزی در برابر تاریخ زندگی شهریار، احساس مسئولیتی بیشتر از احساس مسئولیت نسبت به تاریخ گرانقدر این مرز وبوم و سایر شخصیت های ملی از خود بروز داده که اندوه آور است. شتابناکی در کاری که ارائه شده ضمن آنکه به اصل فیلم لطمه می زند؛ شهریار و خانواده اش را نیز بدون صدمه باقی نمی گذارد. گوآنکه مثلا وقتی چهره ستارخان، در نزد بیننده جوان که او را چندان نمی شناسد؛ شائبه فردی یاغی پیدا می کند، یاری پدر شهریار به اونیز به همین ترتیب نزد بیننده زیر سوال می رود و یا اینکه وقتی مژده دادن رفتن شاه با شیوع وبا همراه و قرین می شود؛ تصور می کنید بیننده ای که از ماجراهای تاریخی بی اطلاع یا کم اطلاع است؛ از آن چه برداشتی می کند؟!
حالا که دو قسمت گذشته سریال شهریار را با هم مقایسه می کنم برداشتم این است که کارگردان در نمایش عشق، موفق و در نمایش بخشی از تاریخ ناموفق بوده است. نمی دانم چرا وقتی به هر دلیلی امکان بازسازی تاریخی یک ماجرا وجود ندارد اصرار به نمایش روزشمار آن می شود، روزشماری که تنها به ذکر کلیات یک ماجرا بسنده کرده و چون تم فیلم بر اصل رویداد تاریخی غلبه یافته، آن را از این حیث نیز ناقص و بی سر و ته باقی گذارده است.
گفت وگو با مهدي سجاده چي فيلمنامه نويس سريال «شهريار»- بخش اول
شريک شدن در سهم ديگران
حسن محمودي
سريال تلويزيوني «شهريار» به کارگرداني کمال تبريزي ،اين روزها از شبکه دوم سيما در حال پخش است.با مهدي سجاده چي فيلمنامه نويس اين سريال به گفت و گو نشسته ايم.
---
-از کارنامه کاري تان در تلويزيون شروع کنيم.
واريته يي از کارهاي گاه متفاوت... پرونده هاي مجهول (جمال شورجه)، هفت سنگ (نواب صفوي)، خاک سرخ (حاتمي کيا)، همسفران (محسني)، که اين آخري شامل بخش هاي مربوط به جنگ سريال بود، شهريار (کمال تبريزي)... و اين چند نفر و طبقه وسط (مهران غفوريان)، نود شبي (مهران مديري) و طراحي هاي متعدد مثل بدون شرح (مهدي مظلومي) و چند کار 90 دقيقه يي مثل بهشت آبي (احمد مرادپور) و حضور (مسعود تکاور) و...
-اين طور که پيداست در کارنامه کاري شما به چند مورد پروژه برمي خوريم که يا شما ابتدا آن را نوشته ايد و بعد ديگران بازنويسي کرده اند يا برعکس ابتدا ديگران نوشته اند و بعدش شما آنها را بازنويسي کرده ايد يا ادامه داده ايد که از اتفاق اغلب آنها نيز با حرف و حديث هايي همراه شده است.
ديگران بعضاً فيلمنامه هاي مرا بازنويسي کرده اند اما من هرگز فيلمنامه ديگران را بازنويسي نکرده ام. آنچه بوده، بازنويسي نبوده، من فيلمنامه موجود را کنار گذاشته ام و کاري قطعاً متفاوت نوشته ام.... تاکيد مي کنم متفاوت، نه الزاماً بهتر... کاري را که بلد بودم نوشتم.
-مثلاً چند وقت پيش مسعود بهبهاني نيا در مصاحبه يي که در روزنامه اعتماد چاپ شد، گلايه هايي از شما داشت که در يک برنامه راديويي به خاک سرخ اشاره کرده ايد و سهم او را ناديده گرفته ايد.
در يک برنامه زنده راديويي اگر از من در مورد سوابق حرفه يي ام بپرسند، مثلاً مي گويم جزء فيلمنامه هاي سينمايي که نوشته ام، افسانه دمرل (يدالله صمدي) هم بوده و قاعدتاً اشاره نمي کنم که به جز من نام چهار نفر ديگر نيز در تيتراژ فيلمنامه بوده و... به نظرم برخورد ايشان قدري توهين آميز بود ولي به هر حال اگر جسارتي به ساحت حرفه يي ايشان شده، من عذر مي خواهم و به قول آن عارف معروف «آن پشه هم من نيستم» ... البته يک نکته قابل اشاره دارم، اينکه من به خاطر داشتن ته صدايي قابل قبول خواننده شدم. من مانند «فرانک سيناترا» وارد لاس وگاس نشدم.
هرچه هست در تيتراژ خاک سرخ نوشته شده براساس طرح ليلا و جنگ مهدي سجاده چي. اگر جور ديگري بايد مي گفتم من از بهبهاني نيا عذرخواهي مي کنم. ضمن اينکه آن پشه هم من نيستم.
-درباره شهريار نيز داستاني مشابه تکرار شده با اين اوصاف که عليرضا نادري در اعتراض مکتوبي که در روزنامه شرق به چاپ رسيد، معتقد است فيلمنامه شهريار را او نوشته و بعد شما آمده ايد به اصطلاح خودش، پخته خواري کرده ايد.
يک روز در سيمافيلم به من پيشنهاد شد که فيلمنامه سريال شهريار را بنويسم و گفتند که فيلمنامه يي نيز توسط عليرضا نادري نوشته شده. گفتند اين را هم بخوان. بحث برسر اين هم نبود که اين کار را بخوان و بازنويسي کن. از نظر آنها فيلمنامه نادري رد شده بود. ماجراهاي ديگرش نيز به من ربطي نداشت که حقوقش را پرداخت کرده اند يا نه و چرا اصلاً آن را رد کرده اند. شهريار يک شخصيت ملي است و سفارش دهنده يي که به نادري سفارش داده بود به من هم سفارش داد. بعد از من نيز ممکن است صد نفر ديگر درباره شهريار سريال بنويسند. من که نمي توانم بگويم کپي رايت شهريار براي من است. من اگر مثلاً کاراکتر جيمز باند را خلق مي کردم و الان مي خواستند قسمت بيست و دومش را بنويسند، باز هم بايد پولي بابت شخصيتي که خلق کرده ام، مي دادند. چون اين شخصيت را من خلق کرده ام. اما شهريار را که من خلق نکرده ام. بوده است و يک سري کتاب درباره اش نوشته شده که موجود است و هرکس بخواهد درباره او سريال بنويسد، به کتاب ها مراجعه مي کند و او را مي نويسد. فيلمنامه ايشان را به من دادند که بخوانم. حقيقتش خيلي زياد بود و من جلد اولش را که شروع کردم بخوانم، آن را کنار گذاشتم، چون اين فيلمنامه را دوست نداشتم و به نظرم شيوه پرداخت غلط بود. به مسوول سيمافيلم گفتم که نويسنده فيلمنامه براي آن خيلي زحمت کشيده و با وسواس تمام پلان ها را طراحي کرده، طوري که مي توان گفت اين سه جلد شبيه يک کليپ است. خيلي طراحي مفصلي داشت. ولي من اين پلات را براي يک سريال تلويزيوني مناسب نمي دانستم. بعد هم تورق کردم و گفتم به اين فيلمنامه کاري ندارم. بالاخره خبر اينکه قرار است شهريار به نويسندگي من و کارگرداني کمال تبريزي ساخته شود، منتشر شد و آقاي نادري به من زنگ زدند و گفتند به نظر مي آيد شما پخته خواري کرديد و متن مرا به اسم خودتان بازنويسي کرده ايد، چون گفته ايد شما سه ماه براي نوشتن شهريار وقت گذاشته ايد و من بيش از سه سال وقت صرف تحقيق ميداني کرده ام. بنابراين به احتمال زياد شما همان فيلمنامه مرا اساس کار خود قرار داده ايد. به ايشان گفتم اساساً وظيفه يي نداريم به شما توضيح بدهم، ولي متن اوليه را برايتان مي فرستم و اگر حتي يک جمله يا يک پلان از فيلمنامه شما در فيلمنامه من بود، حاضرم اسم شما در تيتراژ قبل از اسم خودم بيايد. ايشان گفتند شما که مدعي هستيد فيلمنامه مرا نخوانده ايد، چطور مي گوييد که حتي يک جمله مشابه هم وجود ندارد؟ گفتم که فيلمنامه شما را کامل نخوانده ام و در همان چند قسمتي که خوانده ام با توجه به سبک نويسندگي تان متوجه شده ام که اساساً فيلمنامه ام هيچ ربطي به فيلمنامه شما ندارد. چند قسمتي را برايشان فرستادم، زنگ نزدند تا اينکه خودم زنگ زدم و جوياي ماجرا شدم. گفتند که با خواندن همان چند قسمت بيشتر متوجه شده اند که حتماً از فيلمنامه او استفاده کرده ام. با حيرت پرسيدم کجاي کار به اثر شما شباهت داشت. گفتند اگر ادامه فلان صحنه را مي نوشتي، مثل فيلمنامه من مي شد ولي ننوشتي. گفتم فقط مي توانم بگويم اين عبارات شما نشان مي دهد شما را خيلي اذيت کرده اند. و حرفي نيست که از ذهن آدم منطقي و روشنفکري مثل شما بر آيد و برآمده از ذهن آدمي است که او را خيلي اذيت کرده اند و حالا مي خواهد انتقامش را هر طور که هست از آنها بگيرد. به رغم اين بحث و گفت وگو، باز هم ايشان همان حرف ها را با اضافاتي در روزنامه شرق چاپ کردند. بارها هم از آدم هاي تئاتري که رفقاي مشترک من و نادري هستند، شنيده ام از قول ايشان که کانسپت فيلمنامه شهريار همان چيزي است که او طراحي کرده است. شايد اگر فيلمنامه نادري ساخته مي شد با اقبال بيشتري روبه رو مي شد، همان طور که وقتي حسن فتحي قرار بود شهريار را بسازد، از فيلمنامه نادري بيشتر خوشش آمده بود و اصلاً مي خواست متن نادري را اساس کار خود قرار بدهد. بنابراين يک امر سليقه يي است و من نيز بنابر سليقه ام مي گويم که فيلمنامه خودم را بيشتر دوست دارم و به جرات مي گويم که فيلمنامه يي که نوشته ام هيچ ربطي به نوشته عليرضا نادري ندارد. چه در ساختار چه در محتوا...
-درباره فيلمنامه شما با موضوع شهريار، شاعري که از سوي دولت به عنوان شاعر ملي اعلام شده، اين پرسش را ابتداي امر بپرسم که شهريار فيلمنامه شما تا چه اندازه قرار بوده همان شاعري باشد که زيسته، و برگرفته از مستنداتي باشد که درباره او در قول هاي شفاهي و تاريخ مکتوب و حافظه کساني که او را درک کرده اند، وجود دارد و با پژوهش و تحقيق ميداني مي توان به آن دسترسي پيدا کرد؟
منظورتان از تاکيد روي «شاعري که از سوي دولت به عنوان شاعر ملي اعلام شده» چيست؟، مگر در بقيه دنيا اين جور کارها را چه کسي انجام مي دهد. خب مثلاً دولت فرانسه يک روزي را به عنوان روز مادر اعلام مي کند، نه مردم. ممکن است مردم بنا به سليقه ها، قوميت ها و ديدگاه هاي مختلف، هر کدام کسي را به عنوان شاعر ملي انتخاب کنند، در اين صورت ما ده ها شاعر ملي خواهيم داشت و ده ها روز براي بزرگداشت آنها در تقويم... اما در مورد اصل سوال اگر قرار بود شهريار فيلمنامه يي که نوشته ام، همان شاعري باشد که دقيقاً وجود داشته، دو مساله پيش مي آمد؛ يکي اينکه ميان تاريخ گويي و سريال سازي تفاوتي قائل نشده بوديم، هر چند حتي متعصب ترين مورخ هم مي داند که ناچار است از ميان انبوه داده ها با ذهنيت خودش دست به انتخاب بزند. نکته دوم اين بود که پس من در اين ميان به عنوان هنرمند قرار بود کجا قرار بگيرم و نقشم چه مي شد؟ مگر مي شود که نويسنده خودش و ذهنيتش را کنار بگذارد. پس من به عنوان نويسنده، ابتدا شهريار واقعي را به عنوان الگو انتخاب کرده ام و سپس دريافت خودم از يک شاعر ايراني را در برهه يي که زندگي کرده، نوشته ام. بنابراين شهرياري که من نوشته ام، آميزه يي از شهريار واقعي و شاعر مثالي ذهن من به عنوان نويسنده است که آنچه شما مي بينيد در تبديل به سريال با ذهنيت کارگردان و بازيگران نيز تلفيق شده و حاصلش همين چيزي است که شما به عنوان مخاطب مشاهده مي کنيد. به عبارتي شاعر مثالي از نوعي که افلاطون مي گويد، به شهريار واقعي اضافه شد. بنابراين ترکيبي شد از شهرياري که وجود داشته و شاعر ذهني من. آنچه هم که نوشته ام و شما مي بينيد، چيزي است در اندازه من، آن چيزي که اندازه من است و مي فهمم را انجام مي دهم. براساس توانايي هايم و دريافتم از شهريار و هم به اقتضائات درام، شرايط روز و رسانه و خيلي از عوامل ديگر شهريار را نوشته ام. چيزهايي را از آن کم کرده ام و چيزهايي را نيز به آن اضافه کرده ام. اين هم نيست که بگويم اين «شهريار من» است. اين عبارتي است که آن قدر بد استفاده مي کنند که گاهي حالت طنز و شوخي پيدا مي کند. شهريار، شهريار من نيست و چيزي است که وجود داشته. در برخي از جاها نيز کارگردان از من خواسته است که چيزهايي را در زندگي شهريار تغيير بدهم. به عنوان مثال در تحقيقي که انجام دادم مي دانستم که خانم شهريار زني باسواد و معلم دبستان بوده، اما کمال تبريزي در سفري که به تبريز داشت و تحقيق ميداني که انجام داد، معتقد بود که خانم شهريار اگر بي سواد باشد، حالت بهتري در سريال پيدا مي کند و وضعيت مطلوب تري به وجود مي آيد و اين تناقض براي درام بهتر خواهد بود. گفتم که اين تغيير و تحريف بزرگي در تاريخ خواهد بود و بعد که به نمايش درآمد، مدعي پيدا مي کند و آنها که خانم شهريار را از نزديک مي شناخته اند، ما را متهم به بي سوادي مي کنند. خيلي ها شهريار را مي شناخته اند مي دانسته اند که خانم او يک معلم دبستان بوده و معلم دبستان نمي تواند بي سواد باشد و آنها که گفته اند خانم شهريار بي سواد بوده، منظورشان دانش او در برابر معلومات شهريار است. تبريزي گفت که همه چيز را در اين باره به گردن خواهد گرفت. اين مثال را براي آن زدم که بگويم بخشي از تغييرات در سريال و روابط شخصيت ها، متناسب با توقعات و مطالبات کارگردان انجام گرفته. مثلاً رابطه شهريار را با يک شاعر بنام آن روزگار متناسب با وقايع روزگار نوشتم، اما بازيگري که براي آن انتخاب کردند، از نظر گروه کارگرداني بيشتر از آن چيزي بود که در متن برايش نقش نوشته بودم، بنابراين از من خواستند نقش او را بيشتر در نظر بگيرم. بنابراين براي گسترش اين شخصيت مجبور بودم چيزهايي را اضافه کنم که در تاريخ رابطه وي با شهريار ثبت نشده بود. البته سعي کردم اگر در اين مورد و مورد هاي ديگر چيزي را اضافه مي کنم، تناقضي با زندگي شهريار نداشته باشد. مثلاً اينکه شهريار، عشقي را در ميدان ارگ ديده يا جاي ديگر، چه اهميتي مي تواند داشته باشد، مهم اين است که شهريار، اين شاعر را ديده است. مکان ديدار را در فيلمنامه بنابر مناسبات درام نوشتم. اين نوع تغييرات نمي تواند به کليت زندگي شهريار واقعي ضربه يي بزند.
-با اين اوصافي که بيان مي کنيد، بناي شما در نوشتن شهريار براساس زندگي مستندش نيست و تعمد داشته ايد زندگي اش را بنابر عوامل مختلف دچار تغيير کنيد.
حقيقتش من ملتفت نشدم اين حکم و برداشت را از کجاي پاسخ من استخراج کرده ايد و نمي فهمم چرا بايد تعمداً زندگي شهريار را دچار تغيير بکنم؟، ظاهراً اصل موضوع مورد نظر من منتقل نشده. اجازه بدهيد يک مثال بزنم، فرض کنيد سنگ مرمري فوق العاده زيبا و چشمگير را به شما بدهند و بخواهند که از دل آن يک مجسمه زيبا بيرون بياوريد و بعد که شما شروع به تراشيدن سنگ کرديد، يکي بگويد چه کار مي کني، طبيعت سنگ به اين زيبايي را داري تعمداً تغيير مي دهي و... حالا به جز اين مثال، بعضي ملاحظات هم بوده، باز هم مثلاً يکي از قصه هاي مشهور زندگي شهريار مربوط به يکي از ديدارهاي معروف شهريار با خواننده مشهور آن دوران؛ وزيري است که حاصل آن ديدار، غزلي معروف است با اين مطلع؛ از کوري چشم فلک امشب قمر اين جاست/ آري قمر اين جا به خدا تا سحر اين جاست. من به عنوان يک فيلمنامه نويس از اين لحظه و ديدار خيلي خوشم مي آيد که شهريار در عرض مدت کوتاهي اين غزل زيبا را براي قمر مي گويد. اما مقتضيات رسانه به من اين اجازه را نمي دهد اين لحظه را بنويسم تا ساخته شود.
-مي خواهيد بگوييد بخشي از ناگفته هاي زندگي شهريار نيز برمي گردد به محدوديت ها و مقتضيات رسانه تلويزيون.
از آن دست نويسنده هايي نيستم که همه چيز را مي اندازند گردن رسانه و اعتقادي هم به آن ندارم. از آن نويسنده هايي هستم که براي خودم مسووليت قائلم. نسبت به مسائل اجتماعي و ناهنجاري هاي آن براي خودم تعهد قائلم.
خيلي چيزها واقعيت دارند اما ما حتي در يک ملاقات دوستانه و گپ چندنفره، درباره آن واقعيات حرفي نمي زنيم... و از همه مهمتر اينکه من عميقاً معتقدم چيزي به عنوان من و رسانه وجود ندارد... هر کس با رسانه يي کار مي کند، جزيي از آن رسانه است، تا آنجا که حتي جدا کردن يک نويسنده روشنفکر همکار با يک رسانه (فرضي) از سيستم مميزي همان رسانه، عملي مضحک، شعاري و عوام فريبانه است. سليقه ها هميشه وجود دارند، اما محدوديت را افراد به وجود نمي آورند، هر محدوديتي بخشي جدايي ناپذير از يک فرهنگ است و همه مي دانيم که آدم ها در شکل فردي خود، فرهنگ نمي سازند، ملت ها فرهنگ مي سازند... بنابراين بيشتر ملاحظات هر رسانه ملي ، ملاحظات ملي است.
-يعني شما در عين نوشتن به گونه يي رفتار مي کنيد که زياد دچار حذف و تعديل نشويد و شهرياري که نوشته ايد به گونه يي نوشته شده که در ساخت چندان دچار حذف نشود؟
دقيقاً. با توجه به مطالبي که گفتم به نظرم طرح اين سوال ديگر موضوعيت ندارد.
-شهرياري که در حال پخش است نيز دقيقاً همان چيزي است که نوشته ايد؟
در تيتراژ سريال نوشته شده فيلمنامه مهدي سجاده چي و بازسازي کمال تبريزي و پيام دهکردي. شهريار سريال عظيمي است که ساختش نيز با مشکلات زيادي روبه رو بوده است. در جاهايي از فيلمنامه صحنه هايي نوشته شده که در هنگام توليد به آن صورت نمي شده، گرفته شود. بنابراين گروه توليد، آن سکانس را در صحنه يي ديگر بازسازي کرده و گرفته است. البته اين «عبارت بازسازي» ابداع عجيب و تازه يي در تلويزيون ايران است و بيشتر به يک شوخي شبيه است، شوخي يي که البته از لحاظ من اصلاً بامزه نيست. عبارت «بازسازي» در تيتراژ فقط به اين دليل آمده که کارگردان مي توانسته آن را بياورد يعني زورش مي رسيده... اما اينکه چقدر با مسمي و بامعناست و کجاهاي فيلمنامه من «بازسازي» شده، بحث ديگري است. دو مطلب مهم در فيلمنامه ام از سوي گروه کارگرداني بازسازي شد؛ يکي ديالوگ هايي بود که براي شخصيت هاي آذري زبان نوشته بودم. ديالوگ هاي فارسي آنها بسيار سنگين بود، چون اعتقاد داشتم، آذري هايي که در آن زمان فارسي حرف مي زدند، از تهراني هاي بي سواد بسيار باسوادتر بودند و گفتارشان، ادبي تر و بامعناتر بود. آنها فارسي را از طريق فردوسي و سعدي و حافظ فراگرفته بودند و با فارسي مردم کوچه و بازار تهران خيلي فرق داشت. بازيگران کار آن ديالوگ ها را نمي توانستند بگويند و اغلب برايشان سخت بود با آن ديالوگ ها بازي کنند. از طرف ديگر کارگردان نيز معتقد بود ديالوگ ها بايد ساده تر باشد. روزهاي اول از خود من مي خواستند اين ديالوگ ها را ساده تر بنويسم، بعد از مدتي پيام دهکردي گفتند که شما هميشه حضور نداريد و دم دست نيستيد که اين کار را انجام بدهيد و اجازه مي دهيد ما خودمان با کمال تبريزي اين کار را انجام بدهيم؟ گفتم مگر چه اشکالي دارد، شما مي خواهيد فقط ديالوگ ها را ساده تر کنيد. ديالوگ هايي را مي خواستند ساده کنند که به اعتقاد يکي از کارشناسان سيمافيلم که فيلمنامه را خوانده بود، شاهکار است. در ميانه راه هم دستيار کارگردان گفتند که فيلمنامه يک دوم کم دارد و بايد اضافه کنم. اين نکته را خيلي اغراق شده دانستم، اما به اندازه يک سوم فيلمنامه به آن اضافه کردم. سريال قرار بود در هجده قسمت ساخته شود که به بيست و دو قسمت رسيد. اما باز هم متن به نسبت مطالبات توليد و امکانات آن زياد بود، به همين دليل مقدار زيادي از متن حذف شد و اين ساده کردن ديالوگ ها و حذف برخي قسمت ها از سوي گروه کارگرداني به عنوان بازسازي ناميده شد. به نظرم اين کار درست نبود و به نوعي شريک شدن در سهم ديگران است. فيلمنامه به من تعلق داشت و نبايد کسي ديگر اضافه مي شد و اين مساله باعث رنجيدگي خاطرم شد. شايد هم خداوند مرا براي اينکه قبل از شروع نوشتن فيلمنامه يک اجازه رفاقتي از عليرضا نادري نگرفته بودم، خواست اين طور مجازات کند. من به اين چيزها واقعاً اعتقاد دارم. من به صورت مرامي حق نادري را ضايع کرده بودم، آنها به صورت معنوي حقم را ضايع کردند.
به نظرم فيلم رو خراب كردن با اين انتخاب بازيگر ! ديشب كه شهريار رو نشون داد ، خيلي شوكه شدم
واقعا بين جواني و ميانسالي شهريار زمين تا خدا فاصله هست
آخه چرا سيروس گرجستاني ...... ؟؟؟؟
اگرچه گرجستانی رو بازیگر بدی نمی دونم...اما من هم با دیدن چهره ی او به عنوان شهریار جا خوردم... تفاوت از زمین تا آسمان بود...نقل قول:
اولندش که ملک الشعرا اون موقع 60_70 سالش بود نمیاومد با یه شاعر جوون بپره که!نقل قول:
انتقاد دختر ملک الشعرای بهار از سریال "شهریار"
دومن که یه شاعر از بزرگان هزیه مث ایرج میرزا رو کوچیک کردن! بابا ما یه سعدی داریم و یه ایرج میرزا ... همچین شخصیتی نمیاد با شهریار کم سن و سال بره قهوه خونه و بهش بگه چرا مردم تو رو دوس دارن منو ندارن ننه من غریبم فلان ... مگه نه؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نقد سريال «شهريار» از نگاه يك مدرس ادبيات؛
اسماعيل آذر: تبريزي بايد به عشق«شهريار» پررنگتر ميپرداخت
اين نوع سريالها در تلطيف روح جامعه تاثير دارند
آن چه «شهريار» را به شعر واداشت، عشق بود، كه در سريال «شهريار» اين موضوع زياد پر رنگ نيست. اين سريال اگر بيشتر به عشق ميپرداخت توفيق بيشتري مييافت.
كارشناس حوزهي ادبيات فارسي با بيان اين مطلب دربارهي اين موضوع كه آيا در اين سريال به محتواي شعرها نيز توجه شده است گفت: محتوا، عناوين و سر فصلهاي اشعار شهريار بيان كننده آن چه شهريار خواسته بيان كند، هستند. برخي غزلهاي او عاشقانه است و برخي ديگر به عدم و جاودانگي يك نگاه شاعرانه و حتي عارفانه دارد.
وي افزود: سازندهي اين سريال بايد لطافتهاي عشق را بيشتر از زبان شهريار بيان ميكرد. در غزلهاي عاشقانه شهريار عشقي از جنس شرقي مثل عشق رابعه و بكتاش يا پادشاه و كنيز در دفتر نخست مثنوي، بسيار مشهود است، اما به تصوير كشيدن عشق خيلي كار ميبرد.
***
اين مدرس ادبيات با بيان اين كه ترجمه اشعار آذري، به مفهوم زبان و شعر شهريار نزديك است، ادامه داد: مسلم است اگر افرادي مانند ابوالحسن خان صبا يا ملك الشعراي بهار از اين سريال حذف شوند، از جذابيت آن كم ميشود.
وي تصريح كرد: كساني كه اتوبيگرافي ها را ميسازند، اگر چند نكته را رعايت كنند موفقيت بيشتري بدست ميآورند. اولين نكته محتواست به علت اين كه معمولا فيلمسازها از كودكي شخصيتها خبر ندارند از عكسها و مستندهايي كه از زندگي شخصي آنها به جاي مانده استفاده ميكنند. اگر چنين چيزي وجود نداشته باشد بازسازي ميشوند. همچنين هر شخصيتي با يك گروه از افراد رابطه علمي، دوستانه و هنري دارد. سريال شهريار از اين مساله به خوبي استفاده كرده است.
آذر خاطرنشان كرد: نكته ديگر اين كه، اگر در سريالي تفكر مركزي وجود داشته باشد حتما توفيق بيشتري بدست ميآورد. تفكر مركزي يعني اين كه، نويسنده از اين اتوبيگرافي دنبال چه چيزي ميگردد. چون انسان ابعاد مختلفي در زندگي اش دارد. شهريار در جواني عاشق ميشود، از شغل پزشكي دست ميكشد و به شاعري روي ميآورد. زبان آذريش به خصوص در مورد حيدربابا مرزها را در مينوردد.
***
وي گفت: شهريار فكرهاي بسياري را در طول زندگيش داشته است. آيا اين سريال به تمام اين تفكرها جداگانه يا به پارهيي از آنها پرداخته است؟ اينها مسائلي هستند كه در اين سريال مطرح و قابل بحث هستند. به نظر من، اتوبيوگرافي شهريار در اين سريال به هر روي وجودش بهتر از عدم است. بايد به نحو مثبت با اين سريال برخورد كنيم. براي اين كه چنين سريالهايي حتي اگر ضعفهايي هم داشته باشند نثر افكار انديشمندان است. اين نوع سريالها از نظر روانشناسي در تلطيف روح جامعه تاثير دارد.
اين مدرس ادبيات فارسي افزود: چنين سريالهايي به مراتب بهتر از سريالهاي بيمحتوايي هستند كه باعث ميشوند گاهي زبان فارسي تخريب شود. برخي اوقات هنرمندان براي اين كه ايجاد جذابيت كنند، واژگاني را به كار ميبرند كه در زبان فارسي متداول نيست و به تدريج آنها در ذهن جامعه رسوب ميكند و ميتواند زبان فارسي را به تدريج از خط اصلي خودش دور كند.
وي ادامه داد: در اين سريالها، كلام فاخر و ديالوگهاي صحيح بيشتر شنيده ميشود. ديالوگهايي كه معمولا در برنامههاي هنري صرف مثل سريال «شهريار» وجود دارد كمتر به زبان عوام نزديك است.
***
آذر تصريح كرد: گونههاي تكلم در زبان فارسي، عامه ( كوچه و بازار) ، ژرناليستي و فاخر ( آثار ادبي)است. تكلمي بين فاخر و عامه را در سريال «شهريار» ميشنويم. جملههايي به كار برده شده در اين سريال استوارتر از ديگر سريالهاست. طبيعي است كه اين چنين باشد چون به هر حال زبان شعر و هنر است. زبان هنر يعني زباني كه با زبان عامه متفاوت است.
وي با بيان اين كه زبان به كار برده شده در اين سريال با زبان، زمان شهريار سازگاري دارد، در مورد اشعار به كار برده شده در آن ، افزود: اين مساله سليقهيي است، اگر فرد ديگري بود قطعا اشعار ديگري را گزينش ميكرد.
آذر در پايان تصريح كرد: در سريالهايي از اين دست اگر دست كارگردان باز باشد و از نظر مالي و زماني محدود نباشد طبعا سريال به واقعيت نزديكتر ميشود. در غير اين صورت جمع كردن و گردآوري يك سريالي مثل شهريار ممكن است به كيان سريال ضربه بزند.
منبع : ايسنا
ديگه دخترش برگشته گفته كه 80%~90% فيلمش ساختگيه ! يعني بيا جمعش كن :-&
اون پستهاي اول مي گفتيم كه سريالش فاجعست ، اومدن گفتن ما تبريزي ها رو هر چيزي حساسيت نشون ميديم !
حالا چي ؟ گندش همچين در اومده كه بيا و ببين ! كمال تبريزي هرچي محبوبيت كسب كرده واسه فيلماش ، با اين يكي همه رو به باد داد !
ميگه خرج گذاشتيم ! فيلماش يا تو خونه بوده يا تو باغ !
فيلم دكتر غريب رو ديدين ؟ به اون ميگين فيلم تاريخي ! آدم حال مي كنه مي بينه به خدا !
اولين باره ميشنوم كه يه فيلم تاريخي رو اينجوري بپيچونند ، بعدش بگن از دله سنگ مرمري يه مجسمه در آورديم ! نمي دونم استاد شهريار رو دست و پا چلفتي و چرت و پرت گو نشون ميدن ، كجاش خوبه كه اينا اين همه به به و چه چه مي زنند !
برين كتاب زندگينامه استاد شهريار و بخونين ! از تعجب شاخ در ميارين !
زنش فاميلش بوده ، اينجا نشون ميده با چشم چروني تو اداره ميبينتش !
زنش شيفته شعرهاي استاد شهريار بوده و سر همين موضوع باهاش ازدواج كرده ! اينجا نشون ميده استاد شهريار داره شعر مي خونه و خانومش خوابش ميبره از بي حوصلگي !
زنش يه معلم بوده اينجا يه بي سواد نشون دادند !
و ......................................... هزارن مورد ديگه كه كاري به غير از توهين به استاد شهريار نبوده و بس !!
حالا هي بگين ما تبريزي ها زياد حساسيت نشون ميديم !
================================================== ====
================================================== =====
دختر شهريار: سريال شهريار توهينآميزاست
۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۷
«مريم بهجت تبريزي» فرزند استاد شهريار در واكنش به سريال «شهريار» گفت: اعلام ميكنم كه آنچه به عنوان سريال شهريار از شبكه دو پخش شده، ارتباطي با زندگي شاعر بلندآوازه ايراني، شهريار نداشته است.
«مريم بهجت تبريزي» فرزند استاد شهريار در واكنش به سريال «شهريار»(كمال تبريزي) به فارس گفت: سريالي كه با نام «شهريار» از شبكه دوم سيما در حال پخش است، متاسفانه داراي صحنهها و سكانسهايي غيرواقعي و توهين آميز به شخصيت استاد شهريار بوده كه نه تنها با واقعيتهاي حيات آن بزرگوار همخواني نداشته و ندارد، بلكه با تحريف و تغييراتي همراه بوده است كه نهايتا به مسخ شخصيت حقيقي و اجتماعي و ادبي پدرم -كه محبوبترين شاعر ايران در قرن حاضر است- منجر ميشود.
وي ادامه داد: متاسفانه با تماشاي اهانتهاي ناروا به مادرم و تصويري مبهم از يك معلم فرهنگي شريف، متوجه شدم كه سريال شهريار بدون كمترين تحقيق و پژوهش سرهمبندي و نگارش شده است.
فرزند محمدحسين بهجتتبريزي با اشاره به ذكر نام خانواده شهريار در تيتراژ اين سريال به فارس گفت: ميخواهم بگويم شما كه خانواده شهريار را در جريان اين سريال نگذاشتيد و اطلاعات مستندي هم از آنها نگرفتهايد، چگونه در تيتراژ انتهاي سريال از آنها تشكر ميكنيد؟! وقتي اين مطلب را بيننده سريال ميبيند، فكر ميكند كه حتما خانواده شهريار نيز با اين سريال همكاري داشته است.
وي افزود: اگر من را از اين جريان مطلع ميكردند،ابتدا درخواست ميكردم كه فيلمنامه را بخوانم.
بهجت تبريزي همچنين گفت: برطبق قانون حمايت از مؤلفان و منصفان، اين سريال بدون مجوز پخش شده است در حالي كه به موجب اين قانون تا 30 سال تمام حقوق مادي و معنوي به ورثه تعلق ميگيرد و براي هر گونه استفادهاي بايد از وراث اجازه گرفته شود ولي سازندگان اين سريال از ما هيچگونه اجازهاي نگرفتند.
وي ادامه داد: داستان،بيوگرافي و شخصيتي كه از پدر من در اين سريال نمايش داده ميشود به طور كلي متفاوت از واقعيت است و كسي كه اين فيلم ساخته كوچكترين شناختي از شخصيت ادبي، مذهبي، ديني و عرفاني پدرم نداشته است.
بهجت تبريزي با اشاره به برخي شخصيتهاي اين سريال به فارس گفت: حتي شخصيتهايي در اين سريال وجود دارد مثل ابراهيم اديب يا گلرخ كه اصلا وجود خارجي نداشتهاند. كلا داستاني كه در مورد جواني، بعد از ازدواج و ميانسالي پدرم نشان ميدهند، مورد دخل و تصرف واقع شده است.
وي افزود: اولا به لحاظ زماني،تاريخها را رعايت نكردهاند و همه ساختگي بودند.به جرات ميگويم 80 تا 90 درصد اين پروژه ساختگي است و هيچكدام از اينها اتفاق نيفتاده است.
دختر استاد شهريار تصريح كرد: قسمت اخير سريال «شهريار» كاملا ساختگي بود چرا كه مادر من اصلا در بيمارستان فوت نكردهاند و اصلا مريض نبودهاند بلكه ايشان سكته مغزي كردند و از دنيا رفتند.
وي در ادامه گفتوگو با فارس، با انتقاد از نمايش چهرهاي غير واقعي از مادرش در اين سريال افزود: مادرم، فردي باسواد بوده كه در سريال بيسواد معرفي ميشود. ايشان نوه عمه پدرم و خويشاوند نزديك مادرم بود ولي در اين سريال، يك فرد بيگانه معرفي ميشود كه پدرم را به طور اتفاقي در بانك ميبيند.
بهجتتبريزي گفت: مادر من عاشق شعرهاي پدرم بود چون بيست و چند سال از پدرم كوچكتر بود و به خاطر انگيزه ادبياش با پدرم ازدواج كرد.
وي در ادامه گفت: همانطور كه اشاره كردم برخلاف آنچه سريال نشان ميدهد مادر من اصلا مريض نبودند. يك روز كه ما را براي مدرسه آماده ميكردند، سكته مغزي كردند و دار فاني را وداع گفتند. ايشان اصلا بيمارستان نرفتند كه پدرم از ايشان پرستاري كند.
وي ادامه داد: برخلاف آنچه در «شهريار» ديديم، اين واقعيت ندارد كه مادرم، پدرم را «محمد جان» صدا ميكرده بلكه همه او را با نام شهريار صدا ميزدند و مادرم نيز به نام آقا شهريار صدايش ميكرد.
«بهجت تبريزي» با بيان اين نكته كه شهريار در 40 سال آخر زندگياش خانهنشين بوده، افزود: پدر من، 40 سال آخر زندگياش را از خانه بيرون نرفت. خودش يك شعري را دارد كه وصف احوال اين چهل سال است: از من چه طالعي است كه با اين شتاب عمر/بازم بپرود لب بام آفتاب عمر/ من روي چرخ و پره هنوز و به پيچ و تاب/ جايي كه آب ريخته از آسياب عمر/ سائيده رشتهاي است كه تابيده به گلو/ من تاب ميخورم به نخي از طناب عمر / چل سال آزگار به زندان روزگار حبس ابد چگونه نهي در حساب عمر/.
وي افزود: در آن مدت اگر كسي به ملاقات استاد شهريار ميآمد، بعضي وقتها ميپذيرفت و بعضي مواقع به دليل كسرت جمعيت و اينكه حال عمومي خوبي نداشت، نميتوانست كسي را به حضور بپذيرد.
فرزند شهريار تصريح كرد: در كل سريال «شهريار» بر مبناي واقعيت نيست و نه تنها همخواني با زندگي پدرم ندارد بلكه نوعي اهانت نسبت به ايشان، مادرم و خانواده ما است.
بهجت تبريزي گفت:اين سريال بدون كوچكترين تحقيق و پژوهش سرهمبندي و نگارش شده است، لذا به عنوان يك رسالت تاريخي، نه به عنوان وارث پدرم كه جاي خود دارد، بلكه به عنوان يك واصل با استادي كه سالها با او زندگي گذراندهام، اعلام ميكنم كه آنچه به عنوان سريال شهريار از شبكه دو پخش شده، ارتباطي با زندگي شاعر بلندآوازه ايراني، شهريار نداشته است.
وي افزود: به جرات ميتوانم بگويم حتي يك مطالب مهم كه در مورد پدرم بايد منعكس شود، در اين سريال ديده نميشود و اكثريت مطالب مهم زندگي پدرم مثل شبي كه از عشق مجازي به عشق حقيقي رسيد و مهمترين شب زندگي او محسوب ميشود، در اين فيلم آن چنان كه بايد به مردم نشان داده نشده است.
فرزند شهربار خاطرنشان كرد: پدرم وقتي از تبريز به تهران آمدند، 13 _ 14 ساله بودند و در سنين پايين به دارالفنون به مدت 7 سال درس طب خواندند، ايشان بين 20 تا 30 سال به عشق حقيقي رسيدند و متحول شدند، اتفاقي براي كمتر كسي ميافتد ولي در سريال «تبريزي» به هيچ يك از اين مسائل پرداخته نشده است.
وي در انتها گفت:پدرم فردي بسيار متدين و مذهبي بودند ولي اين مسئله نشان داده نشده است.ايشان حافظ قرآن بودند و آن قدر قرآن خوانده بودند كه زبان عربي را از اين طريق ياد گرفتند.
من کتاب اشعار ایرج رو خوندم کمیش رو. درسته توبعضیاشون القاظ بدی بکار برده ولیدر کل شخصیت شهریار ، ایرج و... تحریف شده بودن.نقل قول:
اوايل شما بدون دليل موجه اعتراض مي كرديدنقل قول:
در سريال بعضي مسايل رعايت نشده بود كه با توجه به سير روايي آن نمي شد چندان به آنها خرده گرفت
حتي تا پايان دوره جواني تصوير خوبي در يك سريال عاطفي و تاريخي از شهريار شاعر مسلك رسم شده بود ....
اما با ورود سيروس گرجستاني و شروع فصل پاياني سريال مخاطب علاقمند عملا دچار سكته مي شود
روحيات و حالات شهريار سالخورده كه بايد به عرفان نزديك شود كاملا برعكس فردي را نشان مي دهد كه مشاعرش را هم از دست داده !
بايد بگم كه فصل آخر سريال و مخصوصا اين چند قسمت آخر كاملا سرهم بندي شده و از كارگرداني مثل كمال تبريزي كاملا بعيد بود و نشان دادن تنها 7 دقيقه از قسمت نوزدهم و 60 دقيقه اي سريال توسط سيما هم وخامت اوضاع را نشان مي دهد ( هر چند كمال تبريزي هم به خاطر آن اعتراض كرده و گفته آنرا جداگانه در محافل فرهنگي و دانشگاهي نمايش خواهد داد و ....)
اما در مورد اعتراض دختر شهريار من با تمام مواردش موافقم حتي اگر كمال تبريزي عنوان كند خانواده شهريار از ابتدا در جريان ساخت سريال بوده و حتي با اردشير رستمي به تبريز رفته و با هادي بهجت تبريزي پسر شهريار در مورد سريال و اصلاحات پاياني صحبت كرده و در آن زمان هيچ كدام از دختران شهريار حاضر به گفتگو با وي نشده اند.
موضوع خوبی رو انتخاب کردن که میشد بهتر به اون پرداخت ولی متاسفانه یه جورایی بی نظم و لجام گسیختس .
اصلا سریال شهریار خوب نیست
مخصوصا اینکه از هر قسمتی چند دقیقه رو میزنن که این باعث اعتراض خود کارگردان هم شده.
این اواخر هم که دیگه ربطش میدن به انقلاب و اینجور حرفا. خلاصه ملت سر کارین همه تون.
مطمئنا سرنوشت سریال روزگار قریب هم همینه.
من خيلي ناراحت شدم كه زندگي استاد رو اينجوري نشون دادن.يعني از نظر اينا استاد اينطوري بودن؟نقل قول:
این اواخر هم که دیگه ربطش میدن به انقلاب و اینجور حرفا
پير مردي خرفت - سيگاري - تلخ مزاج - خيالاتي - دمدمي مزاج - غير قابل تحمل - و كلا غير معقول....
اين سريال ديگه خيلي توهين هستش به استاد...
نميدونم صحبت هاي پسرش رو ديدين يا نه اصلا كلا معلوم بود كه داره يه متن از پيش ساخته شده رو هجي ميكنه و اصلا حرف دلش نبود.اگه واقعا قرار بود نظر فرند ايشون رو نشون بدن بايد تو يه جمع ادبي و در حضور چند استاد ادبيات وارد به زندگي نامه استاد و بالاخره ... و مهمتر از اينها تو يه برنامه زنده تلوزيوني نه اينكه تو يه برنامه ظبط شده كه كلي هم سانسور بود توش.واقعا حرف هاي پسر استاد با حرف هاي دخترشون فرق داشت.
اينطور نشون دادن فرزند استاد (صحبت هاي پسر استاد)از نظر اينها پاسخي بود به دنياي ادبيات در جواب به گفته هاي دختر استاد
البته يه جاهايي پسر استاد يه اشاره هايي كردن كه بازيگر دوران جواني خيلي بهتر از بازيگر دوران پيري بوده و به مراتب تو فيلم متوجه ميشديم كه اينطور بوده.ولي بازم ميگم سخنان پسر استاد حرف هاي دلش نبود و اين كاملا از نحوه ي رفتار و سخنانش معلوم بود
نقل قول:
نمایش ورود ستارخان به خانه پدری شهریار-به سبک راهزنان- یک جفای آشکار به این شخصیت بزرگ بود و بعد هم کل نقش او در همین ورود خشن و جاهلانه به خانه پایان می پذیرد.....
اين خيلي درد آورتر از هر چيز ديگه اي بود در حالي كه يه شخصيتي به غير از اين داشته اند.
ايشون كاملا درست فرمودن و من قبلا به اين موضوع فكر كرده بودمنقل قول:
اين مساله سليقهيي است، اگر فرد ديگري بود قطعا اشعار ديگري را گزينش ميكرد.
از نطر مالي نميدونم ولي از نظر زماني از سال 84 -86 اين سريال ساخته شده و از نظر سياسي هم كمل تبريزي به قول .."زير چتر دولتمردان قرار داره و از خط هاي قرمزي عبور كرده"نقل قول:
اگر دست كارگردان باز باشد و از نظر مالي و زماني محدود نباشد
پس به نظر من ايشون هيچ محدوديتي نداشتن و موضوع رو هر طور كه خواستن نمايش دادن.با شنيدن حرف هاي دختر استاد و همينطور پسر استاد كه در پست بالا توضيح دادم،اين موضوع به من اثبات شد كه اين فيلم ساخته آقاي تبريزي برگرفته از عقايد و همچنين زندگي استاد به نقل از عكس ها و گفته هاي موجود هستش نه از روي واقعيت
ایراسان - هادی هجت تبریزی درباره مجموعه "شهریار" گفت: "خوشبختانه این مجموعه به طور کلی توانسته با حفظ اصول حرفهای، در ارائه داستان زندگی شهریار امانتدار باشد."
وی با اشاره به پیچیده بودن تولید مجموعههایی که به زندگی شخصیتهای هنری معاصر میپردازد، افزود: "برای ایجاد جذابیت داستان طبیعی است کارگردان و فیلمنامهنویس در جزئیات موضوع دخل و تصرف کنند و این چیزی است که ما از آن به عنوان هنر یاد میکنیم. هنرمند مختار است پس از شنیدن روایتهای گوناگون از زندگی یک شخصیت همانند شهریار اثری هنری خلق کند که شاید متفاوت با آنچه روایت شده باشد."
فرزند شهریار با اشاره به انتخاب اشعار فارسی استاد شهریار برای استفاده در این مجموعه گفت: "همانند شعرهای ترکی شهریار که خوب انتخاب شدهاند، در انتخاب اشعار فارسی ایشان نیز نهایت دقت صورت گرفته تا ابعاد عرفانی شخصیت شهریار برای مخاطب آشکار شود و این موضوع ذوق سازندگان را نشان میدهد."
بهجت تبریزی در ادامه با اشاره به اینکه مرحوم شهریار علاقهای به نوشتن زندگینامه خود نداشت، افزود: "از شواهد و قرائن پیداست شهریار حتی به ثبت دقیق اشعار خود نیز اهتمام چندان نداشت و اگر نبود تلاش علاقمندان اشعار او و دوستان نزدیک وی که آثارش را جمعآوری کردند، امروز شاید اثری از آثار مرحوم شهریار نبود و به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت همه ظرائف زندگی او در مجموعه تلویزیونی منعکس شود."
فرزند استاد پرآوازاه شعر معاصر ایران گفت: "شخصیت شهریار یک شخصیت هنری چند بعدی است که به تصویر کشیدن آن آسان نیست. وی در عین حال توقع علاقمندان به شعر و ادب فارسی و استاد شهریار را به ارائه اثری کامل از زندگی این استاد دلیل طرح نقدهای گوناگون به سریال "شهریار" دانست."
وی در پاسخ به منتقدانی که اعتقاد دارند در این مجموعه نوعی شتابزدگی مشاهده میشود و در آن برخی از واقعیات تحریف شده، گفت: "شتابزدگی خاصی مشاهده نمیشود. کلیّت زندگی شهریار که از طریق نزدیکان روایت شده معلوم است. البته ممکن است در آینده بتوان فیلم بهتری ساخت، اما در حال حاضر با توجه به آنچه از زندگی استاد موجود است این نقد چندان وارد نیست. هرچند این مجموعه با تلاش بیشتر میتوانست پربارتر از این که هست باشد، اما قاطعانه اعلام میکنم هیچ تحریفی صورت نگرفته است.
وی در پایان گفت: هیچ اثر هنری در دنیا وجود ندارد که رضایت همگان را جلب کند. سریال "شهریار" نیز از این موضوع مستثنی نیست. به عنوان یکی از اعضا خانواده استاد شهریار از این مجموعه تلویزیونی رضایت دارم."
'گفتم که .همش دکلمه شده بود بگیم بهتره
نقل قول:
نميدونم صحبت هاي پسرش رو ديدين يا نه اصلا كلا معلوم بود كه داره يه متن از پيش ساخته شده رو هجي ميكنه و اصلا حرف دلش نبود.اگه واقعا قرار بود نظر فرند ايشون رو نشون بدن بايد تو يه جمع ادبي و در حضور چند استاد ادبيات وارد به زندگي نامه استاد و بالاخره ... و مهمتر از اينها تو يه برنامه زنده تلوزيوني نه اينكه تو يه برنامه ظبط شده كه كلي هم سانسور بود توش.واقعا حرف هاي پسر استاد با حرف هاي دخترشون فرق داشت.
اين روزها اگر كمي اخبار تلويزيون را دنبال كرده باشيد يا خواننده خبرهاي سايت خودمان بوده باشيد ، حتما مي دانيد سريال جنجالي اين روزها چيست؟ آفرين! شهريار. بگذاريد براي اينكه همه بيايند توي باغ، تعريف كنم اوضاع از چه قرار است:
حتما مي دانيد كه 20 قسمتي از سريال شهريار تا به حال پخش شده. آن هم با كلي قيچي كاري. به طوري كه از قسمت نوزدهم آن تنها هفت دقيقه اش جان سالم به در برد. اين سريال از اولش با اعتراض رو به رو شد. اول با اعتراض آذري زبانها و بعد هم اعتراض دختر ملك الشعراي بهار ... ( مقاله كج خيالي ديگر بس است را به ياد بياوريد.) و حالا هم دختر شهريار ( مريم بهجت تبريزي ).اما مسلما هيچ كدامشان به اندازه اين آخري سر و صدا به پا نكرد. دختر شهريار مي گويد: " 90% ماجراي فيلم ساختگي است و بدون كمترين پژوهش، سر هم بندي شده است. مادر من با سواد و نوه عمه پدرم بوده است و به خاطر سكته مغزي فوت كرده اما در سريال مادرم بي سواد و غريبه است و در بيمارستان مي ميرد. شخصيت هاي ابراهيم اديب و گلرخ اصلا وجود خارجي ندارند و مادرم ، پدرم را "محمد جان" صدا نمي زد و به او " آقا شهريار " مي گفت.
مريم بهجت گفته: مادرم معلم شريفي بوده كه عاشق شعرهاي پدرم بوده و با اينكه بيست و چند سال از پدرم كوچكتر بود، به خاطر انگيزه ادبياش با پدرم ازدواج كرد. وي در ادامه گفت: همانطور كه اشاره كردم برخلاف آنچه سريال نشان ميدهد مادر من اصلا مريض نبودند. يك روز كه ما را براي مدرسه آماده ميكردند، سكته مغزي كردند و دار فاني را وداع گفتند. ايشان اصلا بيمارستان نرفتند كه پدرم از ايشان پرستاري كند.
مريم بهجتتبريزي با اشاره به ذكر نام خانواده شهريار در تيتراژ اين سريال ، گفت:" ميخواهم بگويم شما كه خانواده شهريار را در جريان اين سريال نگذاشتيد و اطلاعات مستندي هم از آنها نگرفتهايد، چگونه در تيتراژ انتهاي سريال از آنها تشكر ميكنيد؟! وقتي اين مطلب را بيننده سريال ميبيند، فكر ميكند كه حتما خانواده شهريار نيز با اين سريال همكاري داشته است."
اينها را كه خواندم ، اول متعجب شدم و بعد ناراحت كه چرا زندگي شاعر بزرگي چون شهريار اين طور نشان داده شده است.
خواندن اين مطالب و بعد جوابيه ميرباقری ، معاون سيما ،ذهنم را مشغول خود كرده بود تا جمعه شب. وقتي سريال شروع شد، زيرنويسي آمد با مضمون مصاحبه تلويزيون با فرزند شهريار. خوشحال شدم و به هر كس كه در جريان بود، sms دادم بزن كانال 2.
اما وقتي تيتراژ پاياني سريال تمام شد، يكدفعه آقايي را ديدم شبيه جواني هاي شهريار ، رو به دوربين نشسته و كسي كه پشت دوربين بود ( و من را شديدا ياد كساني مي انداخت كه مي خواهند بازجويي كنند) بدون هيچ سلام و عليك و مقدمه خاصي پرسيد : شما از سريال راضي هستيد؟
پسر شهريار – هادي بهجت تبريزي – هم كلي تشكر كرد و راضي بود. چشمانم گرد شده بود. نمي فهميدم چي دارد دور و بر من مي گذرد . چي مي شنيدم؟ اين خواهر، آن برادر ! خدايا ! از او پرسيدند نظر شما راجع به انتقاد از يك اثر هنري چيست ؟
او هم جواب سوال را با چند بيت شعر از پدرش و حافظ ، سر هم آورد. او در حرفهايش آورد كه تا زمان مصاحبه، 16 قسمت از سريال پخش شده و او كاملا راضي است و حتي بعضي قسمت هاي سريال را به يك كلاس ادبي تشبيه كرد. از او پرسيدند از كدام قسمت فيلم شهريار خوشت آمده و او در جواب گفت: دوران جواني پدرم خيلي برايم جذاب بوده ولي به نظرم به كودكي اش خوب نپرداخته بودند.
او همين طور از انتخاب اردشير رستمي( بازيگر جواني نقش شهريار ) خيلي راضي بود و گفت وقتي او بعضي ابيات پدرم را مي خواند،آنقدر تاثيرگذار بود كه باعث مي شد دوباره به ديوان پدرم رجوع كنم. در پايان هم گفت: فيلم كاملا با زندگي نامه پدرم تطابق داشته( مگر قرار بوده نداشته باشد؟؟) و از زحمات همه، به خصوص آقاي تبريزي( كارگردان) تشكر كرد.
يا اين خواهر و برادر تفاهم قابل توجهي دارند يا شهريار ، زندگي دوگانه اي داشته يا دختر در بي خبري به سر مي برده. دومي بعيد است، پس همان اولي يا سومي.
احتمالا منظور از "با تشكر از خانواده شهريار" كه در تيتراژ پاياني مي آيد، همين آقا هادي است. كمال تبريزي هم در مقام دفاع از اثرش گفته :" خانواده شهريار از اول در جريان فيلم نامه بودند و دختران شهريار حاضر به گفت و گو با ما نشدند و ما هم فيلم نامه مان را بر مبناي حرفهاي آقا هادي گذاشتيم".
اردشير رستمي هم چند وقت پيش در " مردم ايران سلام " گفته بود : "ما در تبريز با هادي صحبت كرديم و حرف هاي ما به صورت ضبط شده موجود است." فكر مي كرديم همه چيز تمام شده كه ديديم توي اخبار شنبه شب ، تكه هايي از مصاحبه هادي بهجت تبريزي و قسمت هايي از شهريار شب قبل را نشان مي دهد و مجري اخبار مي خواند كه هادي بهجت تبريزي كاملا از سريال راضي است و گفته سريال و واقعيت زندگي پدرم كاملا با هم تطابق دارند. ( دوباره سوالم را تكرار مي كنم. مگر فيلمي كه بر اساس زندگي نامه يك فرد مشهور ساخته مي شود، قرار است چيزي جز زندگي نامه او باشد؟)
به هر حال ما كه اين وسط مانده بوديم هادي راست مي گويد يا مريم كه اين تاكيد تلويزيوني ها در اخبار شنبه، ما را در موجي از شك و ترديد قرار داد. اگر فهميديم جريان از چه قرار است و بالاخره هادي راست مي گويد يا مريم ، شما را هم در جريان قرار مي دهيم. ببخشيد شما را هم گيج كرديم . قصد ما تنوير افكار عمومي بود.
يك داستان بي ربط: دو پسر بچه( مثلا علي و رضا) در مدرسه شبانه روزي زندگي مي كردند. يك روز مادر رضا برايش پول مي آورد. رضا بعد از كلي فكر كردن، به اين نتيجه مي رسد كه بهتر است پولها را زير زمين دفن كند، او فكرش را عملي مي كند و يك تابلو در محل دفن پول ها نصب مي كند كه رويش نوشته بود: " باور كنيد دز اين مكان 5 هزار تومان پول پنهان نشده است " . علي كه از آن طرفها رد مي شده ، تابلو را مي بيند، پولها را برمي دارد و مي رود دنبال بازي اش ولي قبل از رفتن ، تابلوي رضا را برمي دارد و رويش مي نويسد:" باور كنيد علي پولها را بر نداشته". بعد از چند وقت، رضا كه پول مي خواسته مي رود سراغ گنجينه اش و بعد كه مي بيند جا تر است و بچه نيست با همه همكلاسي هايش دعوا مي كند. مدير مدرسه سر مي رسد و با خواندن تابلوي دوم، به علي مي گويد زود برو پولهاي رضا را بياور و بچه ها انگشت به دهان مي مانند.
اين قصه را نوشتم به اين دليل كه كار تلويزيوني ها شديدا مرا ياد تابلوي علي انداخت.
منبع: ایراسان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مجموعه تلويزيوني "شهريار" با توجه به حجم انتقادها و حاشيههايي که به همراه داشته، به نظر ميرسد بيش از هر چيز واقعيت زندگي اين شاعر بلندآوازه معاصر را زير سايه درام پردازي قرار داده است.
اين روزها اعتراض دختر استاد شهريار شاعر فقيد معاصر به مجموعه "شهريار" که بر اساس فيلمنامه مهدي سجادهچي به کارگرداني کمال تبريزي ساخته شده، به نوعي انعکاس تصوير شخصيتهاي برجسته معاصر در عرصه سينما و تلويزيون را مورد توجه قرار داده است.
انتقادهاي مريم بهجت تبريزي در مخدوش شدن چهره واقعي مادرش و همچنين وجوه ادبي، مذهبي، ديني و عرفاني استاد شهريار در اين مجموعه از وجه مخاطبشناسي و بازخوردي که اين مجموعه دارد ميتواند مهم تلقي شود. بخصوص اين پرسش در ذهن شکل ميگيرد که يک اثر نمايشي چقدر مجاز به ورود به حيطه داستانپردازي و فاصله گرفتن از واقعيت مستند است.
اين پرسش بخصوص درباره آثاري شکل ميگيرد که بر اساس زندگي شخصيتهاي معاصر شکل گرفتهاند، چرا که تبعات حضور آنها و زواياي پيدا و پنهان زندگيشان از سوي نزديکان و بازماندگان پيگيري ميشود و چنين آثاري را بيش از يک اثر تاريخي درباره شخصيتهاي کهن و قديمي در معرض انتقاد قرار ميدهد.
کمال تبريزي؛ کارگردان مجموعه هم دقيقاً از همين وجه براي دفاع از کار خود استفاده کرده و با طرح اين نکته که مجموعه "شهريار" ادعايي براي نمايش همه واقعيتهاي زندگي شهريار ندارد، در واقع حق را به اصول درامپردازي و نياز داستاني شخصيتهاي نمايشي و ماجراهاي برآمده از آن داده است.
در اين ميان حق با چه کسي است؟ فرزنداني که بحق از مواردي چون عامي نشان دادن مادرشان براي افزايش بار دراماتيک قصه گلهمندند يا نويسنده و فيلمسازي که با توجه به دلايل خود به هر واقعيتي به عنوان سوژه دراماتيک براي درگير کردن مخاطب و گرفتن همراهي او استفاده ميکند و اين قاعده برايش استثنا ندارد؟
واقعيت اين است که هنوز هم براي اين پرسش حياتي پاسخي درخور يافت نشده و هر جوابي در واقع ميتواند مصداق مصراع هر کسي از ظن خود شد يار من محسوب شود. چرا که در واقع مصالح هر يک از دو طرف دعوي به گونهاي حکم ميکند که همين عملکرد را در پيش گرفته و جز اين هم دغدغه اي نداشته باشند.
درباره مجموعه "شهريار" ذکر اين نکته ضروري است که اين مجموعه به نوعي پرانتقادترين مجموعه در ميان آثاري بوده که به شخصيتهاي برجسته معاصر پرداخته که اين نکته در جاي خود تأمل برانگيز است و تا حدي انتقادهاي مطرح شده از سوي خانواده استاد شهريار را برجستهتر ميکند.
انتقادهايي که نشان ميدهد سازندگان اين مجموعه حرکتي متعادل بر مرز باريک ميان واقعيت و درام نداشته و از سوي ديگر بام افتادهاند که اين واکنشهاي گسترده را در پي داشته و حتي قسمت نوزدهم مجموعه را که به رابطه عاشقانه ميان استاد شهريار و همسرش ميپردازد، زير تيغ مميزي برده است.
واقعيت اينکه شخصيتهاي برجسته معاصر کشورمان همواره حضوري گسترده در فيلمها و مجموعهها داشتهاند و "شهريار" اولين و آخرين آنها نيست. در همين ايام به طور همزمان مجموعه "روزگار قريب" کيانوش عياري پخش ميشود که محوريت آن هم زندگي واقعي و دراماتيزه شده دکتر محمد قريب؛ بنيانگذار طب نوين کودکان در ايران است.
شباهت اين دو مجموعه علاوه بر محوريت شخصيتهاي واقعي معاصر نوعي نياز اجتنابناپذير به حرکت با طمأنينه در عرصه واقعيت و درام است که اين حرکت در "شهريار" به تعادل نينجاميده، ولي در "روزگار قريب" به تکامل رسيده است. نکته جالب ديگر در مقايسه اين دو مجموعه و اثبات حرکت مقبول عياري از روي لبه تيغ اين است که اتفاقاً برخلاف زندگي استاد شهريار که داراي وجوه دراماتيک بالقوه است، زندگي دکتر قريب به نظر چندان مناسب براي يک اثر نمايشي نيست.
از اين جهت که اتفاقات درام زندگي او بيشتر بر حوزه علم و پژوهش و پزشکي متمرکز شده و در نگاه اول براي يک مجموعه تلويزيوني و درگير کردن مخاطب عام و غيرمتخصص مناسب به نظر نميآيد. رويکرد قابل توجه عياري در ساخت مجموعهاي بر اساس اين شخصيت يک امتياز اوليه است که با سرانجام خوش اين مجموعه هنگام پخش به تکامل رسيده است.
به علاوه اين وجه مهم را به اثبات ميرساند که ساخت يک اثر جذاب و در عين حال راضي نگه داشتن مخاطب و نزديکان يک شخصيت حقيقي، متکي بر ارزشهاي بالقوه دراماتيک زندگي وي نيست، بلکه وابسته به سلامت نگاه و حرکت متعادل بر مرز واقعيت و درام است که "روزگار قريب" شاهد اين مدعاست.
از شخصيتهاي برجسته معاصر که زندگي آنها دستمايه سينما و تلويزيون قرار گرفته ميتوان به شخصيتهايي چون امام خميني (ره)، آيتالله شهيد مدرس، شهيد نواب صفوي، شهيد رجايي، پروين اعتصامي، امير کبير، دهخدا، نيما يوشيج، ميرزا کوچک خان جنگلي و ... اشاره کرد.
نکته مهم اينکه هيچکدام از اين فيلمها و مجموعههاي تلويزيوني و سينمايي در زمان ساخت، پخش و پس از آن اعتراضي از سوي خانواده و بازماندگان اين شخصيتها به دنبال نداشتند و معمولاً پس از پخش هم (آثاري که به اتمام رسيده) از توفيق نسبي ميان مخاطبان برخوردار شدند.
وجهي که در "شهريار" صدق نميکند و اين مجموعه تا رسيدن به اين ايام که اعتراض مستقيم دختر شاعر معاصر را در پي داشته از سويههاي مختلف مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است. اعتراض دختر ملکالشعرا بهار به تحريف چهره اين شاعر معاصر ديگر موردي است که در ادامه به عنوان يک مخاطب ميتوان به چهره مخدوش شده يک سردار قهرمان نيز اشاره کرد.
با توجه به موارد اشاره شده به نظر ميآيد "شهريار" بيش از آنکه وامدار شخصيت حقيقي باشد که تکيه خود را بر آن قرار داده، نگاه خود را معطوف به داستانپردازي و فاصله گرفتن از واقعيت به بهاء جذابيت نمايشي کرده است. آسيب اين رويکرد افراطي هم بيش از همه به خود مجموعه وارد شده، بخصوص که چنين آثاري مديون ايجاد فضايي آرام و بدون تنش براي بازخورد مناسب بين مخاطب و مهمتر از همه ماندگاري در اذهان و البته تاريخ هستند و "شهريار" از اين مهم محروم شده است.
منبع : مهر
كي ميخوا اعتراض هاي مارو تعقيب كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نقل قول:
يك داستان بي ربط: دو پسر بچه( مثلا علي و رضا) در مدرسه شبانه روزي زندگي مي كردند. يك روز مادر رضا برايش پول مي آورد. رضا بعد از كلي فكر كردن، به اين نتيجه مي رسد كه بهتر است پولها را زير زمين دفن كند، او فكرش را عملي مي كند و يك تابلو در محل دفن پول ها نصب مي كند كه رويش نوشته بود: " باور كنيد دز اين مكان 5 هزار تومان پول پنهان نشده است " . علي كه از آن طرفها رد مي شده ، تابلو را مي بيند، پولها را برمي دارد و مي رود دنبال بازي اش ولي قبل از رفتن ، تابلوي رضا را برمي دارد و رويش مي نويسد:" باور كنيد علي پولها را بر نداشته". بعد از چند وقت، رضا كه پول مي خواسته مي رود سراغ گنجينه اش و بعد كه مي بيند جا تر است و بچه نيست با همه همكلاسي هايش دعوا مي كند. مدير مدرسه سر مي رسد و با خواندن تابلوي دوم، به علي مي گويد زود برو پولهاي رضا را بياور و بچه ها انگشت به دهان مي مانند.
اين قصه را نوشتم به اين دليل كه كار تلويزيوني ها شديدا مرا ياد تابلوي علي انداخت.
كي ميخواد دوباه با مريم بهجت صحبت كنه و نظرش رو راجع به حرفهاي هادي بهجت بپرسه؟
واقعا كه. . .نقل قول:
يكدفعه آقايي را ديدم شبيه جواني هاي شهريار ، رو به دوربين نشسته و كسي كه پشت دوربين بود ( و من را شديدا ياد كساني مي انداخت كه مي خواهند بازجويي كنند) بدون هيچ سلام و عليك و مقدمه خاصي پرسيد : شما از سريال راضي هستيد؟
این سریال ها همشون با هدف خاصی ساخته میشه.
که اون هدف رو همه میدونن.
اصلا تماشای چنین سریال هایی وقت تلف کردنه.
واقعا چرا؟نقل قول:
شباهت اين دو مجموعه علاوه بر محوريت شخصيتهاي واقعي معاصر نوعي نياز اجتنابناپذير به حرکت با طمأنينه در عرصه واقعيت و درام است که اين حرکت در "شهريار" به تعادل نينجاميده، ولي در "روزگار قريب" به تکامل رسيده است. نکته جالب ديگر در مقايسه اين دو مجموعه و اثبات حرکت مقبول عياري از روي لبه تيغ اين است که اتفاقاً برخلاف زندگي استاد شهريار که داراي وجوه دراماتيک بالقوه است، زندگي دکتر قريب به نظر چندان مناسب براي يک اثر نمايشي نيست.
يك صفجه قبل رو مشاهده كنيد ميفهميد.يك سردار ملي واقعا همين قدر ارزش داشت كه تو يه ديالوگ كوتاه فردي عبوس نشان داده شود؟نقل قول:
اعتراض دختر ملکالشعرا بهار به تحريف چهره اين شاعر معاصر ديگر موردي است که در ادامه به عنوان يک مخاطب ميتوان به چهره مخدوش شده يک سردار قهرمان نيز اشاره کرد.
نقل قول:
"شهريار" از اين مهم محروم شده است
نقل قول:
"شهريار" از اين مهم محروم شده است
نقل قول:
"شهريار" از اين مهم محروم شده است
نقل قول:
"شهريار" از اين مهم محروم شده است
واين برخودي مناسب با يك شاعر معاصر كه شهرت جهاني دارد نيست.نقل قول:
"شهريار" از اين مهم محروم شده است
امشب هم که اخرین قسمتش قراره پخش بشه
.
راستی کسی موسیقی سریال رو داره ، برای دانلود
اینقدر ازنقاط منفی سریال گفتید . قبول
ولی یکم از نقاط قوت سریال هم بگید
مثلا موسیقی فوق العادش ، بازی زیبای اردشیر رستمی و...
نمیدونم قسمت آخر رو کی دی و کی سخنرانی خود استاد رو چرا از همین سخنرانی استاد که کاملا روان و با حداقل جمله سخن میگفتن الهام نگرفتن و تو فیلم اینقدر ضایع حرف میزنن. . . .درست بشو نیستن
پرویز شیخطادی درباره مجموعه تلویزیونی "شهریار" به خبرنگار مهر گفت: این مجموعه تا مقطعی که اردشیر رستمی نقش شهریار را بازی میکرد خوب پیش رفت، چرا که مخاطبان با بازی و لحن گویش او همراه شدند و او چهرهای جدید برای مخاطبان بود.
وی در ادامه افزود: از زمانی که سیروس گرجستانی وارد مجموعه و ایفاگر نقش شهریار شد، به نظرم مجموعه افت کرد. البته گرجستانی بازیگری توانا و خوب است، اما عوامل مجموعه "شهریار" میتوانستند با گریم رستمی نقش میانسالی شهریار را هم به عهده او بگذارند.
این کارگردان با اشاره به ساخت مجموعههای زندگینامهای گفت: تولید این نوع مجموعهها با مشکلات فراوانی مواجه است و باید حوادث فرعی برای افزایش بار دراماتیک در قصه ایجاد کرد، اما پخش اثر ممکن است منجر به گلایه خانواده آن شخصیت شود و فیلمساز مورد اعتراض قرار بگیرد. ساخت چنین آثاری خطرناک است و دوربین باید مماس با بازیگر نقش اصلی حرکت کند.
شیخ طادی یکی از ویژگیهای مثبت مجموعه "شهریار" را ریتم یک دست و فضای شاعرانه آن ذکر کرد و افزود: این فضا را میتوان در نوع بازی رستمی پیدا کرد، اما با توجه به اینکه گریم گرجستانی او را خیلی به شخصیت شهریار نزدیک کرد، با این حال بیننده نمیتواند با او همذات پنداری کند.
وی در پایان خاطرنشان ساخت: من این مجموعه را هر جمعه دنبال میکردم و به نظرم یکی دیگر از ویژگیهای مثبت این مجموعه نوع کارگردانی کمال تبریزی است. او در به تصویر کشیدن فضای واقع گرایانه تبحر زیادی دارد و قابهایی که برای مجموعه "شهریار" انتخاب کرده بود، زیبا و شاعرانه بود.
پروندهي «شهريار» تبريزي از آغاز تا پايانخبرگزاري دانشجويان ايران - تهران :
سريالي كه با تصميم مسوولان تلويزيون با مستند پايان يافت!
پايان «شهريار» هم به سرنوشت «يك مشت پرعقاب» دچار شد و اين بار نيز سيما فيلم با تصاوير مستندي كه هيچ چفت و بندي با پايان اين مجموعهي داستاني نداشت به مستقيم گويي پرداخت. شب گذشته تصاوير حضور رزمندگان در جنگ و مستندهايي ديگر در لحظات عاطفي مرگ شهريار، تنها يك علامت تعجب براي مخاطب بود!
به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا ، سريال «شهريار» كه در زمرهي توليدات الف سيما قرار ميگيرد، پس از گذشت حدود دو سال از ساخت آن، سرانجام از آذر ماه امسال از شبكه دو سيما پخش شد؛ اين سريال كه توسط كمال تبريزي، كارگرداني كه بيشتر در حوزه سينما فعاليت داشته، ساخته شده است همانند اغلب سريالهاي شخصيت محور تاريخي با حرف و حديثهاي همراه بود و نظرات موافق و مخالفي را نيز پس از پخش برانگيخت.
پس از مخالفتهاي سيما فيلم با پخش مجموعهي «شهريار» پيش از آغاز ماه رمضان، نخستين قسمت از اين سريال تاريخي، به پس از پايان سريالهاي پربيننده مناسبتي موكول شد و «شهريار» تبريزي در باكس سريالي روزهاي جمعه شب شبكه دو سيما قرار گرفت؛ باكسي كه پيش از اين به يكي از سريالهاي پرمخاطب خارجي با نام «جواهري در قصر» اختصاص داشت؛ سريال «شهريار» به لحاظ زمان پخش با يك شانس ديگر نيز روبه روشد؛ چراكه اين مجموعه تلويزيوني بر خلاف اغلب سريالهاي هفتگي سيما، هم همزمان با ايام دهه فجر فرصت ادامه پخش يافت، هم از شبكه چهار سيما نيز تكرار شد.
** «شهريار» و روند ساخت دو ساله
فيلمبرداري سريال «شهريار» از سال 84 آغاز شد و گروه سازنده آن لوكيشنهايي چون منطقه پامنار تهران، بازار قديمي قزوين، روستايي در اراك و غيره را پشت سر گذاشتند.
اين پروژهي تلويزيوني كه همزمان با تصويربرداري، نگارش بخشهايي از آن توسط مهدي سجادهچي ادامه داشت، قرار بود براي نخستين بار به زندگي شاعر پارسي گوي ايران «شهريار» بپردازد. تبريزي در زمان ساخت به فيلمنامه اين سريال اشاره كرده و گفته بود: فيلمنامه در ابتدا و در مرحله نگارش دچار اشكالات عديدهاي بود كه هنگام مطالعه حيرت كردم؛ ولي پس از كار فراوان و ايجاد تغييرات بنيادين در آن، فيلمنامه براي ساخت مورد استفاده قرار گرفت.
تبريزي خود گفته است كه پروژه «شهريار» يك دوره نسبتا طولاني به لحاظ تاريخ تصويب طرح و نگارش فيلمنامه را طي كرد، تا به مرحله اجرا رسيد.
و سرانجام تصويربرداري سريال «شهريار» يك سال طول كشيد و در تمام مدت انجام مراحل فني كه حدود آذر ماه سال 85 انجام شد، سازندگان آن تاكيد داشتند كه تا زماني كه مراحل ساخت آن كاملا به پايان نرسد، اين سريال به روي آنتن نخواهد رفت.
سريال «شهريار» در شهريور ماه امسال به ناگاه در كنداكتور پخش شبكه دو سيما قرار گرفت؛ اما تبريزي در گفتوگويي كه با ايسنا داشت، اعلام كرد كه اين سريال به سيما فيلم تحويل داده نشده و هنوز به مرحله بازبيني نرسيدهاست. بنابراين برغم علاقه شبكه دو و خود كارگردان نسبت به پخش اين سريال همزمان با سالروز تولد استاد شهريار، اين سريال به دليل آن چه تقارن با ماه مبارك رمضان عنوان شد، به پخش نرسيد.
** شهرياري كه به سراغ تبريزي آمد
كمال تبريزي به هنگام حضور در شهر تبريز از سريال «شهريار» به عنوان يكي از سريالهاي جذاب، اثرگذار و مخاطب پسند ياد كرد كه قسمتهاي اصلي و جذاب آن به تاريخ آذربايجان و انقلاب مشروطيت ميپردازد.
اين كارگردان سينما و تلويزيون ساخت سريالي در خصوص شخصيت «شهريار» را تجربه مفيدي قلمداد كرده و يادآور شده است: قبل از هر چيز و قبل از اين كه ما به سراغ شهريار برويم، شهريار به سراغ ما آمد.
كمال تبريزي تمام تلاش خود را كرده است كه اين سريال به شهريار واقعي نزديك باشد و در عين حال مدتها قبل از نگارش نسخهاي سينمايي از سريال «شهريار» صحبت كرده است كه در آن نسخه زاويه ديد خود وي لحاظ شده است؛ اين در حالي است كه تاكنون خبري مبني بر ساخت اين نسخه سينمايي منتشر نشده است.
** اردشير رستمي؛ بزرگترين چالش انتخاب بازيگران
حبيب رضايي مسووليت انتخاب بازيگران سريال تبريزي را بر عهده داشت. او پروسه انتخاب بازيگران سريال «شهريار» را بسيار توان فرسا خوانده و گفته است: قصد نداشتم از چهرههاي كليشهيي استفاده كنم، بنابراين با مشكلات زيادي رو به رو بوديم؛ او كه همواره در كارهايش به دنبال يك چالش است از انتخاب اردشير رستمي به عنوان بزرگترين چالش خود در سريال «شهريار» ياد كرد.
در سريال شهريار اردشير رستمي (كاريكاتوريست) براي نخستين بار حضور در مقابل دوربين را تجربه كرد و ايفاگر نقش جواني شهريار بود.
او كه تمايل چنداني به صحبت درباره كار خود ندارد و معتقد است ديگران بايد درباره او نظر بدهند، درباره علت پذيرش اين نقش گفته است: من يك دِيني به شعر داشتم كه خيلي بزرگ بود؛ با اين كار، خواستم دينم را ادا كنم.
رستمي چند ماه طول كشيده تا ايفاي نقش در سريال شهريار را بپذيرد و با شرط و شروطي كه به قول خودش شفاهي و قولي بود، سرانجام پذيرفت اين كار را انجام بدهم.
او گفته است: من اصلا نميخواستم بازي كنم؛ فقط فكر كردم شايد بتوانم در مواردي كمكهايي بكنم.
سيروس گرجستاني نيز نقش ميانسالي و پيري شهريار را بازي كرد. او درباره ايفاي نقش در اين مجموعه تلويزيوني گفته است: خيلي تلاش كردم تا بتوانم نقش استاد شهريار را از 48 سالگي به بعد به خوبي و به نحوي كه كارگردان راضي باشد، بازي كنم.
گرجستاني در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه براي ايفاي نقش شهريار از چه منابعي بهره برده، ياد آور شدهاست: چهار نوار از صحبتها و نظرات استاد شهريار براي من تهيه شد و من آنها را بارها گوش كردم؛ اين نوارها خيلي به بازي من كمك كرد.
** حذفياتي كه از ابتدا سازندگان را نگران ميكرد
كمال تبريزي تير ماه سال 85 و زماني كه در اواسط ساخت سريال «شهريار» قرار داشت، اظهار اميدواري كرده بود كه اين سريال تلويزيوني بدون حذف صحنهاي، از تلويزيون پخش شود.
پخش سريال «شهريار» در آغاز روندي معمول را ميگذراند و به گفته خود تبريزي اگر هم قرار بود جملهاي، يا تصويري كوتاه شود با هماهنگي بين او و مهدي فرجي (مدير شبكه دو سيما) اتفاق ميافتاد؛ او از ابتداي ساخت با شبكه دو توافقاتي انجام داده بود كه اگر قرار است هرگونه تغييري ايجاد شود، با وي درميان بگذارند.
با اين حال ارديبهشت ماه و پس از اين كه پخش هجده قسمت از سريال «شهريار»، نحوه پخش قسمت نوزدهم تبريزي را به اعتراض وا داشت. او گفته بود كه بدون اطلاع وي، از حدود 60 دقيقه قسمت نوزدهم سريال «شهريار»، فقط هفت دقيقه را به نمايش در آوردهاند. بر اين اساس بسياري از روابط عاشقانهي بين شهريار و همسرش (عزيزه) حذف شد.
تبريزي كه پس از اين اتفاق به پخش كامل قسمت نوزدهم در مجامع هنري و دانشگاهي رضايت داده بود، بار ديگر پخش قسمت بيستم اعتراضش را برانگيخت و در يك برنامه راديويي اعلام كرد كه سيما فيلم همچنان به سانسور ادامه ميدهد.
** تبريزي و پيش بيني اعتراضات به شهريار
يكي از دلايل عمده حذفيات قسمتهاي آخر اين سريال، به گفته خود تبريزي نامهي اعتراضآميز يكي از دختران شهريار به رييس سازمان صدا و سيما بوده است. به اعتقاد وي اين نامه كه خطاب به رييس سازمان صداوسيما نوشته شد، عاملي بود تا مسوولان سازمان صدا و سيما نسبت به اين سريال با احتياط رفتار كنند.
و اما مريم بهجت تبريزي، فرزند شهريار كه به سريال تبريزي انتقاد كرده بود، در اواسط ارديبهشت ماه اعلام كرد كه آنچه به عنوان سريال «شهريار» از شبكه دو پخش شده، ارتباطي با زندگي شاعر بلندآوازه ايراني، شهريار نداشته است.
او گفته بود: متاسفانه سريال «شهريار» داراي صحنهها و سكانسهايي غيرواقعي و توهين آميز به شخصيت استاد شهريار بوده كه نه تنها با واقعيتهاي حيات آن بزرگوار همخواني نداشته و ندارد، بلكه با تحريف و تغييراتي همراه بوده است. وي همچنين تصوير مادرش در اين سريال را مبهم و نادرست خوانده بود.
پس از انتقادهاي دختر شهريار، شبكه دو سيما مصاحبهاي از پسر شهريار را بلافاصله پس از پخش قسمت بيستم، به تصوير كشيد كه در آن هادي بهجت تبريزي اعلام كرد كه به هيچ وجه در شخصيت فرهنگي شهرار در اين سريال تحريف نشدهخ است. او در عين حال بر لزوم دقت بيشتر و پرهيز از شتابزدگي براي ساخت اين آثار تاكيد كرد.
پخش سريال «شهريار» در حالي پيش از اين انتقاد دختر ملك الشعراي بهار را نيز برانگيخته بود كه تبريزي دو ماه و نيم قبل از پخش اين سريال، چنين اعتراضاتي را تا حدودي پيش بيني كرده بود. او شهريور ماه امسال در حضور سهيل محمودي و پرتو (تهيهكننده) گفته بود: تصور ميكنم متخصصان شعر و شاعري ممكن است به فيلم ايرادهايي بگيرند و از زاويه خاص خود شخصيتها را مطالعه كنند.
وي همچنين ابراز اميدواري كرده بود كه همه آذري زبانها با ديدن اين سريال، صاحب حس خاصي شوند و از آن استقبال كنند.
** فرهاد فخرالديني، موسيقي و عجين بودن با شهريار
ساخت موسيقي سريال «شهريار» را فرهاد فخرالديني در اوايل سال 1358 برعهده گرفت. آهنگسازي كه پيش از اين موسيقي فيلمهايي چون «آدم برفي»، «كمالالملك» و سريالهايي چون «مسافر ري» و «بوعلي سينا» را ساخته بود؛ فخرالديني خود درباره ساخته جديدش به ايسنا گفتهاست: «شهريار» با جواني من عجين شدهاست. بسياري از كساني كه در آن دوران با آنها ارتباط داشتم از جمله استادم ابوالحسن صبا، از دوستان صميمي شهريار بودند. «شهريار» با پدر و مادر من هم دوست بود و برادرم پرترههاي بسيار زيبايي از او گرفته است. به همين دليل موسيقي آن دوران را بسيار خوب ميشناسم و به راحتي ميتوانم به آن موسيقي برسم.
فرهاد فخرالديني با اشاره به سپري شدن زندگي شهريار در كودكي و اواخر عمر در شهرهايي چون آذربايجان، تبريز و خشكناب اظهار كرده است: موسيقي اين نواحي را هم به خوبي ميشناسم. براي موسيقي طبيعت و داخل شهر و خانهها موسيقيهاي مجزا طراحيهايي كردهام كه فكر ميكنم كار قشنگي خواهد شد .
ساخت موسيقي شهريار سرانجام خرداد ماه امسال به پايان رسيد و فخرالدينيدر تيتراژ ابتدايي شعر «حيدربابا»ي شهريار با صداي سالار عقيلي را استفاده كرد و در تيتراژ پاياني نيز شعر «آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا...» با صداي ودود مؤذن كار شد.
** سيما فيلم و شهريار
مديرعامل سيما فيلم تابستان 85 جهت هماهنگي با مسوولان اجرايي استان آذربايجان شرقي براي ادامه ساخت و فيلمبرداري سريال «شهريار» به تبريز سفر كرد و در اين محل از سريال «شهريار» به عنوان يكي از سه پروژه بسيار مهم رسانهي ملي در كنار سراهاي حضرت يوسف (ع) و مختارنامه ياد كرد.
حسن اسلاميمهر در آن زمان اعلام كرد كه تا كنون بيش از 15 ميليارد ريال براي اين سريال هزينه شده است و توليد قسمتهاي اصلي آن كه در زادگاه استاد شهريار ساخته خواهد شد را نيازمند مساعدت خاص و ويژه مسولان استاني دانست.
** در پايان
سريال «شهريار» جمعه اين هفته (27 ارديبهشت ماه)، پس از پخش قسمت بيست و يكم به پايان رسيد؛ اين درحالي است كه در مواردي ذكر شده بود كه سريال «شهريار» در قالب بيست و شش قسمت ساخته شده و تبريزي نيز به ايسنا اعلام كرده بود كه سريال شهريار در قالب 22 قسمت پخش ميشود
گفتهها و ناگفتههاي كمال تبريزي پس از پايان«شهريار»:/١/
حملهي گروههاي مختلف سياسي حذفيات بسيار سريال را درپيداشت
هيچ كس بدون قضاوت قبلي سريال را نديد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
كمال تبريزي پس از پايان سريال «شهريار» در نشست خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) حاضر شد و بار ديگر انتقادات خود را نسبت حذف قسمت نوزدهم و مثله شدن قسمت بيستم اين سريال تاريخي مطرح كرد. كارگردان «شهريار» در اين نشست همچنين از عدم آشنايي برخي از مديران فرهنگي با هنر سخن گفت و اين كه اغلب اين مديران فرهنگي متوجه نيستند كه پرداخت مستقيم و شعارگونه به موضوعات، اثر عكس يا كوتاه مدت دارد.
تبريزي در نشست ايسنا گله كرد كه پس از پخش قسمت آخر چقدر احساس تنهايي كرده است و اين كه هيچ كدام از عوامل اصلي اين سريال، در نشست ايسنا حاضر نشدهاند نيز بر اين حس تنهايي او ميافزايد.
سازنده فيلمهايي چون «ليلي با من است»، «مارمولك» و «تنها پاي يك زن در ميان است» اعلام كرد كه تجربه ژانرهاي جديد به حدي برايش جذابيت و به حدي تاثير روي مخاطب براي او اهميت دارد كه مهم نيست موفقيتي مثل فيلم «مارمولك» را تكرار كند. تبريزي همچنين در اين نشست مورد انتقادهايي محتوايي و كارگرداني قرار گرفت.
به گزارش سرويس تلويزيون ايسنا، كمال تبريزي براي نخستين بار اعتراف كرد كه قصد داشته غرور «شهريار» در ميان شعرا را نيز نشان دهد و اين كه چقدر در ارائه آن موفق بوده در پرسش و پاسخ با خبرنگاران ايسنا ميخوانيد.
كمال تبريزي در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه آيا پس از پخش اين سريال بازهم همانند گذشته تمايل دارد فيلمي سينمايي درباره زندگي و شخصيت اين شاعر فارسي زبان از زاويه ديد خود بسازد؟ يادآور شد: در حال حاضر جامعه ما به دليل تداخلي كه در عرصه نمايش و اعتقادي وجود دارد، ملتهب است. من هيچگاه يادم نميرود زماني كه آقاي عياري فيلم «بودن يا نبودن» را ساخته بود، كسي در جشنواره و اكران به آن اعتنا نكرد؛ بعد از اين اتفاقات روزي فيلم را ديدم و متوجه شدم كه چقدر اثر درخشاني است. اما ساخته عياري در آن زمان در كمال خونسردي كنار گذاشته شد. بعضي اوقات هم اين اتفاق برعكس است؛ در سريال «شهريار» هركس از هركجاي دنيا به خود اجازه داد كه درباره اين سريال نظر دهد و اين مساله شايد به دليل موضوعي بود كه به آن پرداخته شد.
** ساخت فيلمي درباره شهريار
تبريزي ادامه داد: در حال حاضر من بسيار غمگين هستم؛ اما اگر همين الان يك تهيه كننده از راه برسد و به من فيلمنامهاي پيشنهاد دهد كه دربارهي زندگي شهريار باشد، ممكن است آن را بپذيرم؛ آن چه بيش از موضوع اهميت دارد نوع فيلمنامه و زاويهي ديدي است كه در متن لحاظ شده است
.
وي در پاسخ به اين پرسش كه در صورت تصميم بر ساخت فيلم «شهريار» اين اثر را از زاويه ديد خود خواهد ساخت، اظهار كرد: در سريال «شهريار» هم سعي كردم اين اتفاق بيفتد. اگر اين مجموعه به طور كامل پخش ميشد، تا حد زيادي زاويه ديد من به شهريار بازگو ميشد؛ اين در حالي است كه سريال «شهريار» در مدت پخش از سوي گروههاي مختلف سياسي با طرز فكرهاي متفاوت مورد حمله قرار گرفت و در نتيجه بسياري از صحنههاي آن حذف شد.
كارگردان سريال «شهريار» در ادامه با بيان اين كه از زواياي مختلف سعي شد بر اين سريال فشار وارد شود، ادامه داد: علت اين مساله را خودم هم نفهميدم؛ تنها متوجه شدم كه فشار بر اين مجموعه آن هم از سوي گروههاي چپ و راست، باعث شد كه سريال تا حدودي مظلوم واقع شود.
**چپ و راست و مظلوميت سريال
كمال تبريزي ادامه داد: جمعه شب به هنگام تماشاي آخرين قسمت سريال «شهريار»، خيلي احساس تنهايي كردم و متوجه شدم در اغلب نقدهايي كه دربارهي اين سريال نوشته شد، يك نوع عصبانيتي وجود داشت و اغلب آنها تنها به يك جنبه اين سريال پرداخته بودند؛ همچنين بسياري از رسانهها به جاي اينكه به ابعاد مختلف سريال «شهريار» بپردازند، تنها به انتقادات توجه كردند. نشريات زرد اعتراض مريم بهجت تبريزي را با تيتر درشت چاپ كردند ولي پاسخ مرا نه!
وي معتقد است: جناح چپ سياسي اگر به سريال «شهريار» انتقاد ميكرد، تنها به دليل مخالفت با جناح راست و سازنده اين سريال يعني تلويزيون بود.
تبريزي در اين باره ادامه داد: انتقاداتي كه به اين سريال مطرح ميشد، از نوع نگاه چپ نبود؛ آنها تنها از اين زاويه انتقاداتشان را مطرح ميكردند كه شهريار با اشك چشم وضو ميگرفته و اغلب اوقات روزه بوده است؛ آنان اين نكته را در انتقاداتشان مطرح ميكردند كه چرا شهريار شخصيتي كاملا مذهبي در اين سريال تصوير نشده است؟!
اين كارگردان سينما و تلويزيون يادآور شد: دختر شهريار پاي تلفن به من گفت كه طرز فكر او با پدرش كاملا متفاوت است و من به او پاسخ دادم كه ما از روي عمد هيچيك از اعضاي خانواده او را در اين سريال به تصوير نكشيديم؛ به همين علت بود كه در دو قسمت پاياني او تنها بود و به هنگام مرگ نيز او را تنها روي تخت بيمارستان نشان داديم؛ اما واقعيت اين است كه او بر روي تخت بيمارستان تنها نبود و بسياري افراد در كنارش بودند؛ اما ما اجازه به تصوير كشيدن اين افراد را نداشتيم.
كمال تبريزي تصريح كرد: انتقاداتي از اين جمله كه چرا شهريار را مدام در حال عبادت در اين سريال نشان ندادهايم و يا اين كه به سرودن شعر «علي اي هماي رحمت» توسط او نگاهي گذرا داشتهايم، از تمايل اين افراد به نگاه مستقيم و شعارگونه در آثار نمايشي نشات ميگيرد كه در مسوولان فرهنگي اين دوره شدت پيدا كرده است.
وي در عين حال گفت: شايد مسوولان سيما فيلم از ابتدا نگاهي اين چنيني به قضيه نداشتند، اما حذف قسمت نوزدهم و مثله شدن قسمت بيستم به دليل همين انتقادات بوده است. ضمن اين كه مطمئن هستم كه جناح چپ و خود دختر استاد شهريار هم دوست نداشتند از اين زاويه انتقاداتشان را مطرح كنند.
كارگردان سريال «شهريار» در پاسخ به برخي انتقادات كه در خصوص پرداخته نشدن به برخي اشعار شهريار نسبت به اين سريال مطرح شده بود، گفت: من مخالف اين نيستم كه شهريار براي مثال فلان شعر را هم گفته است؛ اما پرداختن به اين موضوع به لحاظ دراماتيكي نياز به زمان داشت و مسوولان سيما فيلم از ما انتظار داشتند كه ظرف يك هفته شعري جديد را به اين مجموعه اضافه كنيم.
** نمايش شعري از شهريار ظرف يك هفته به پخش
وي با بيان اين كه پيش از اين شعري از ميرزاده عشقي را براي اينكه همزمان با انتخابات مجلس بود و ايجاد سوء تفاهم ميكرد، به هنگام پخش برداشتند؛ ادامه داد: «شهريار» تنها سريالي بوده است كه شش ماه قبل از پخش به سيما فيلم تحويل داده شد؛ اين در حالي است كه يك روز قبل از پخش قسمت آخر از ما پرسيدند كه اعلاميه امام (ره)، از كدام كتاب آورده شده است؟! وقتي نام منبع را ذكر كرديم از ما خواستند كه صفحه و سطري كه اين اعلاميه از آن برداشت شده است را ذكر كنيم كه ما گفتيم در آن زمان صفحات صحيفه نور را به دنبال مضمون مورد نظربارها جستجو کرديم تا اين اعلاميه بدست آمده است. و در اين زمان کوتاه دوباره نميتوانيم آن را پيدا کنيم!
وي دربارهي اعلاميه امام خميني(ره) كه در سريال شهريار به آن پرداخته شد، ادامه داد: سعي شد اعلاميهاي از امام (ره) انتخاب شود كه شخصيتي فرهيخته مانند شهريار خطاب آن قرار گيرد و نگاه امام خميني(ره) را نسبت به جامعهي دانشگاهي و روحانيت نيز تبيين كند؛ اما جالب اين جاست كه اين اطلاعيه نيز با برخورد سليقهاي مواجه شد!
تبريزي با بيان اين كه فيلمنامه سريال «شهريار» دو- سه سال قبل توسط مسوولان سيما فيلم خوانده شده بود، با اشاره به حذفياتي كه اين سريال در پخش داشته است، اظهار كرد: مسوولان سيما فيلم حتي در زمان فيلمبرداري هم ميتوانستند نقطه نظراتشان را بيان كنند؛ حتي ما نامهاي به سيما فيلم فرستاديم و اعلام كرديم مطالبي كه مد نظرشان است را بيان كنند؛ اين در حالي است كه يك هفته مانده به پخش، سيما فيلم تصميم ميگيرد يك شعر از شهريار را كه به موضوع رزمندگان ميپردازد در كار وارد كنند؛ اين مساله اشكالي ندارد، اما بايد زمان كافي در اختيار كارگردان قرار گيرد.
** سريال آماده و حذفيات يك شبه
كارگردان سريال «شهريار» در عين حال گفت: بسياري از مديران فرهنگي ما متوجه نيستند كه پرداخت مستقيم و شعارگونه به موضوعات اثر عكس يا كوتاه مدت دارد.
** شهريار شاعري مردميكمال تبريزي در پاسخ به پرسشي درباره نمايش جايگاه شهريار در جريان پيروزي انقلاب اسلامي خاطرنشان كرد: عليرغم اينكه شخصيت شهريار بسيار عميق است، اما جنس كلامش بسيار مردمي است. بسياري از اشعار شهريار به فولكور نزديك ميشود و براي همين در اذهان مردم باقيمانده است.
وي ادامه داد: نشان دادن فردي انقلابي كه به خانه شهريار پناه ميبرد در اين سريال با هدف ترسيم وضعيت سياسي آن دوران صورت گرفته و يك شاهكار محسوب ميشود؛ چرا كه دختر شهريار پيش از اين به ما گفته بود كه پدرش از 40 سالگي ديگر از خانه بيرون نرفته بود. ما با ظرافت و دقت به اين صحنهها رسيده بوديم.
تبريزي در پاسخ به پرسشي ديگر دربارهي نمايش شهريار به عنوان شخصيتي كه با توهم همراه است و فردي را مدام در كنار خود ميبيند، گفت: در اين سريال توهمي كه شاعر با آن روبهرو است را به گونهاي نشان داديم كه گويي تخيل او به حدي قوي است كه ميتواند بر واقعيت پيرامونش غلبه كند؛ اما متاسفانه عدهاي از بينندگان دايم به اين نگاه كردند كه در كجا شخصيت شاعر آن گونه كه پيش از اين در ذهن خود تصور ميكردند، نشان داده نشده است. در حقيقت هيچكس بدون قضاوت قبلي سريال «شهريار» را نديده است و اين قضاوتها هم اغلب از سوي افرادي مطرح شدهاست كه دانششان نسبت به عرصه نمايش صفر است.
** قضاوت و تعصب در هنگام تماشاي سريال
كمال تبريزي درباره مصاحبه پسر شهريار كه بلافاصله پس از انتقاد دختر شهريار و در پي پخش قسمت نوزدهم به روي آنتن رفت، گفت: چه خوب بود كه به شکل طبيعي با او مصاحبه مي شد تا نظرات خودش را بيان كند و در اين بين احيانا انتقاداتي هم كه به سريال وارد ميدانست، مطرح كند.
*** مصاحبه پسر شهريار
كمال تبريزي در پاسخ به پرسشي درباره توجه به جذب مخاطب عام و ريتم كندي كه براي ساخت اين سريال انتخاب شده بود، گفت: بخشي از سريال «شهريار» كه با مخاطب عام ارتباط برقرار ميكند، باعث ميشود افرادي كه اشعارش را نخواندهاند به سراغ ديوانش بروند يا از خانه او به عنوان موزه بازديد كنند؛ طبيعتا ما به اين فكر كردهايم كه جذابيت لازم براي خانم خانهداري كه اطلاع چنداني از شخصيت و اشعار شهريار ندارد و يا آقايي كه شب از سر كار بر ميگردد، وجود داشته باشد.
** ريتم كند و جذابيت براي مخاطب عام
بنابراين سريال «شهريار» به رغم ريتم كند، براي مخاطب عام جذابيت دارد. در اين سريال مخاطب ما به راحتي قراردادها را متوجه ميشود و در نتيجه راحت فيلم را ميبيند.
وي با بيان اين كه يكي از بزرگترين مشكلات ما منتقدان اين است كه نميتوانيم به راحتي فيلمي را ببينيم، ادامه داد: بايد تمام معلوماتمان را در زمان ديدن فيلم كنار بگذاريم و هنر درست ديدن را بياموزيم؛ ما معمولا با پرده و حجابي فيلم را ميبينم كه نميتوانيم از آن فاصله بگيريم. اين در حالي است كه اگر هنرمند يا منتقد بتواند از اثر فاصله گرفته و از درون آن را ببيند آن وقت است كه ميتواند آن را درست نقد كند. اين اتفاق در حوزه ادبيات نيز رخ ميدهد؛ آدمهايي كه اديب يا شاعر هستند، بنا به آنكه به كدام دسته تعلق دارند، نسبت به برخي مسايل جزيي عكسالعمل نشان ميدهند؛ چنين ويژگي مدام اين ادبا را آزار ميدهد و نميگذارد بخشهاي ديگر سريال را ببينند.
كارگردان سريال «شهريار» در اين باره تاكيد كرد: براي مثال اگر شما نسبت به شخصيت ايرج ميرزا حس خاصي داشته باشيد به محض ديدن انتقادي نسبت به او، نميتوانيد تنها آن لحظه را در سريال ببينيد؛ بلكه به زودي قضاوت ميكنيد كه به شخصيت ايرج ميرزا توهين شده است؛ اين در حالي است كه اگر مدتي زمان بگذرد و از اثر فاصله بگيريم متوجه خواهيم شد كه قصد و غرضي در كار نبوده است.
تبريزي سپس به اين پرسش كه آيا ممكن است خود او نيز پس از فاصله گرفتن از سريال «شهريار» برخي انتقادها را بپذيرد؟ پاسخ مثبت داد.
كمال تبريزي در بخش ديگري از اين نشست در پاسخ به اين پرسش كه چرا در بخشهايي از اين سريال شهريار شخصيتي غيرعادي نشان داده شده است؟ گفت: اين ويژگي وجود دارد؛ شما بالا و پايين بياييد، جامعه هنرمند درجهاي از جنون را دارند؛ چرا كه اگر هنرمند متفاوت نباشد به آن قله دست نمييابد و همين نگاه هم درست است.
** نمايش شهريار به عنوان فردي غيرعادي
وي سپس در پاسخ به اين پرسش كه آيا قصد داشته وجه غير معمول شخصيت شهريار را براي مخاطب تلويزيوني به تصوير بكشد؟ گفت: بله قصدمان همين بوده است.
اين كارگردان در عين حال اذعان داشت: به نظر من خيلي از بخشهاي سريال «شهريار» اشكال دارد و اگر بار ديگر اين سريال را بسازم، نقدهايي كه آنها را قبول داشتهام را در كار وارد ميكنم؛ مطمئن باشيد.
با اين حال تبريزي به اين نكته هم اشاره كرد كه ما درباره شخصيت هنرمند شهريار تابو درست كردهايم و افزود: از آنجا كه ما مدام با ديوان اين شاعر روبهرو بودهايم، به جزييات زندگي و شخصيت شهريار دست پيدا نكردهايم؛ اما براي فيلمساز مهمترين مساله نشان دادن همين جزييات است.
** تابو شكني شد؟!
وي در تائيد اين مطلب يادآور شد: وقتي خواستم درباره زندگي آقاي هاشمي رفسنجاني فيلمي بسازم، به شدت به سراغ جزييات زندگي ايشان رفتم و او را در مقام رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام نديدم.
كمال تبريزي سپس به نقد عبدالجبار كاكايي درباره سريال «شهريار» در يكي از روزنامهها اشاره كرد و گفت: نقد ايشان بسيار برايم جالب بود؛ ايشان به اين نكته اشاره داشتند كه همه آدمها در اكثر موارد با هم شبيه هستند، اما لحظاتي در زندگي هر فرد وجود دارد كه او را از ديگران متفاوت ميكند و آن خلوت آدمها است. شاعر وقتي در خلسه قرار ميگيرد، شعر را خلق ميكند و پس از خلق شعر او بار ديگر به آدمي عادي تبديل ميشود. البته اين مساله در مورد شهريار فرق ميكند؛ چرا كه او آدمي بوده كه در لحظه شعر ميگفته است. با اين حال همه هنرمندان در اين موقعيت خلسه قرار ميگيرند.
وي بزرگترين مشكل جامعه فرهنگي ايران را تابوهايي دانست كه در اذهان وجود دارد و تصريح كرد: ما همواره دوست داريم يك هاله تقدس دور افراد ايجاد كنيم؛ خصوصا اگر آدمها بزرگ باشند. در اين حالت اگر كسي ايرادي از او را بيان كند فكر ميكنيم توهين به اين شخصيت بوده است. در حالي كه اين همه هاله تقدس دور افراد كشيدن، باعث ايجاد منش ديكتاتوري و استبداد ميشود.
وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا در برخي قسمتها تفاوت هنرمند بودن شهريار با كوچك شدن وي از سوي مخاطب متفاوت تشخيص داده نميشود و چرا او پس از خواندن اعلاميهاي از امام (ره) به اندازه يك فرد عامي تعجب ميكند؟ گفت: شهريار آدمي كاملا عاقل است كه با منطق استدلالي خود به اين نتيجه ميرسد كه شخصيتي كه اين اعلاميه را نوشته بزرگ است؛ بنابراين عقلانيت شهريار آن جوان انقلابي را تكميل ميكند. قبول كنيد شهريار متعلق به نسل قبل از انقلاب است و به راحتي نميتوانسته با مسايل كنار بيايد. اغلب هم دوره اي هاي شهريار به راحتي نميتوانستند پس از انقلاب همراه جريان انقلابي شود.
** چرا گاهي شخصيت كوچك شمرده شد؟
كارگردان سريال «شهريار» در پاسخ به پرسشي درباره تلاش براي انتصاب اين شاعر به جريان فكري خاص، گفت: شهريار يك هنرمند است و دوست ندارد همه تفكراتش را عيان بيان كند؛ بله در انقلاب بايد شعار داد، اما شعار در سرودن شعر و کار هنري مذموم است
** انتصاب برخي شخصيتهاي سريال به يك جريان فكري خاص
وي ادامه داد: شهريار جزو دستهاي است كه به شكل طبيعي ابتدا در مقابل انقلاب مقاومت كردند ولي بعد آن را فهميدند و با آن همراه شدند. او از جمله افرادي است كه به سرعت با انقلاب همراه ميشود، چرا كه شاعر با عامه مردم و در بين مردم بوده است. بنابراين به سرعت با ديدن بسيجياني كه روانه جبهه ميشوند، شعر خود را ميگويد.
تبريزي تاكيد كرد: شهريار هم در جامعه روشنفكري و در هم در بين توده مردم حضور داشته است و ما در تمامي قسمتها سعي كرديم اين ويژگي را به تصوير بكشيم؛ اما متاسفانه فهم سيمافيلم از هنر در حد ضعيفي بود و نوعي بياحترامي در تصميماتشان به چشم ميخورد.
كمال تبريزي گفت: كاري كه «سيما فيلم» و در راس آن مدير اين مركز با سريال «شهريار» كرد، در واقع نوعي توهين به عوامل بود. ما شبانهروز زحمت كشيديم كه اين جزييات را در كنار هم بگذاريم و به همين دليل است كه من امروز اينجا نشستهام و از اين سريال دفاع ميكنم؛ اما يك مدير فرهنگي تصميم ميگيرد كه بخشي را حذف كند و قيچي بزند و يا بخشي را يكباره وارد كار كند. آن هم درست در لحظات پاياني پخش سريالي که شش ماه قبل از پخش بطور کامل آماده نمايش بود!
**اعمال نظرهاي دقيقهي نودي سيمافيلم
اين كارگردان سينما و تلويزيون تصريح كرد: اگر به برخي از مسوولان فيلم و سريال، يك فيلمنامه بدهيم تا فيلمي كوتاه بسازند، مسلما ديد متفاوتي نسبت به عرصه نمايش پيدا خواهند کرد؛ اما در حال حاضر آنان با ناآگاهي حذفيات و اصلاحات را به نحوي انجام ميدهند كه تمام زحمات هنرمندان را به هدر ميدهند.
كمال تبريزي در پاسخ به پرسش ديگر ايسنا درباره گنجاندن صحنههاي مستند از رزمندگان اسلام و عدم همخواني اين تصوير با كل كار، اظهار كرد: براي گنجاندن شعر شهريار با موضوع بسيجي ما يك سال وقت داشتيم و ميتوانستيم كارهاي زيادي در اين مدت انجام دهيم؛ طي اين يك سال ميتوانستيم شعر بسيج را به نحو بهتري در كار بگنجانيم تا جزو ساختمان اپيزود شود.
** صحنههاي مستند در بين سريال داستاني
البته يكي از شانسهاي بد سريال «شهريار» اين بودهاست كه در دوران يك مدير فيلمنامهاش نوشته شد و در دوران مدير ديگري نمايش داده شد؛ و اختلاف نظرات به پخش «شهريار» لطمه وارد كرد.
كارگردان «شهريار» به ايسنا گفت: جمعه شب وقتي در خلوت قسمت آخر سريال «شهريار» را ميديدم، احساس بدي داشتم و حس كردم در اين عرصه خيلي تنها هستم؛ نيامدن عوامل ديگر در اين نشست نيز اين حس را در من تقويت كرد؛ شب آخري كه سريال «شهريار» پخش شد، با خودم دعاي «عظم البلاء» را خواندم؛ و كساني را كه با عرصه هنر اينگونه برخورد ميكنند را به خدا واگذار كردم.
به گفته كمال تبريزي متاسفانه اين ماجرا در تلويزيون در حال عادي شدن است و عدهاي مدام به خود اجازه ميدهند كه بدون همفكري با كارگردان، برخي صحنهها را حذف كنند. در حالي که تعامل موجود با آقاي فرجي مدير شبکه دو سيما در اوايل پخش سريال، بسيار خوب بود.
ادامه دارد...
دستت درد نکنه
ووی!چه خبر بوده !
به نظر من حق با کارگردانه هر چند اشکالاتی هم داشته
نقل قول:
به نظر من حق با کارگردانه هر چند اشکالاتی هم داشته
كدوم قسمت شما حق رو به كارگردان ميديد؟
گفتهها و ناگفتههاي كمال تبريزي پس از پايان«شهريار»:/٢
غرور«شهريار»در بازي اردشيررستمي هم ديده ميشد
براي معرفي شهريار به فارسيزبانان اشعار آذري پررنگ نشد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تلويزيون و راديو
** تحريف شخصيتهاي ادبيدر ادامه نشست سرويس تلويزيون ايسنا، كمال تبريزي در پاسخ به اين پرسش كه پرداختن به شخصيتهاي تعدادي از ادبا و شعراي ايراني طي چند قسمت از سريال «شهريار» آيا باعث تحريف شخصيتهاي اين افراد نشده است؟ گفت: در اين سريال ما از زاويه ديد شهريار اين ادبا و شعرا را به تصوير كشيدهايم. هيچكدام از صحنههاي ملاقات شهريار با اين شخصيتهاي ادبي واقعي نيست؛ چرا كه ما نميدانستيم براي مثال شهريار در خلوت با ملك الشعراي بهار چه گفته است؛ بنابراين آنچه ما در اين سريال به تصوير كشيدهايم براساس گفتههاي خود شهريار بوده است.
وي ادامه داد: ما در يك اثر هنري مجبوريم همذاتپنداري مخاطب را با شخصيت اصلي ايجاد كنيم. عليرغم اينكه ساختار شكلي سريال به چنين چيزي محدود نيست، اما در يك اثر نمايشي معمولا براي تاثيرگذاري بيشتر بر مخاطب، دوربين را در جاي قهرمان ميگذارند و بيننده را در موقعيت قهرمان قصه قرار ميدهند تا بيشترين تاثيرگذاري را داشته باشد. من اين كار را در ساختار سريال «شهريار» انجام ندادم؛ اما در «آبژكتيو فيلم» اين كار را كردم؛ اعتماد به نفس شهريار در تمام اجزاي اين سريال ديده ميشود.
كمال تبريزي تاكيد كرد: واقعيت اين است كه شهريار اين اعتماد به نفس و غرور را داشته و در تمام محافلي كه شركت كرده خود را نفر اول حس ميكرده است. كاري به اين مسايل ندارم كه اين نگاه درست بوده است يا خير؟! اما اينكه فكر ميكنيد شخصيتهايي مثل ملكالشعراي بهار، ايرجميرزا و ميرزازاده عشقي در هاله شخصيت شهريار قرار ميگيرند، به دليل اعتماد به نفس شاعر است و اينكه خود را ممتاز و متمايز ميديده است.
وي ادامه داد: شهريار حتي از زاويه بالا به منتقدان نگاه ميكرد؛ اين غرور در بسياري از ادبا و هنرمندان وجود دارد و ناشي از قرار گرفتن در جايگاه ممتاز است. اين سريال شخصيتي را به بيننده معرفي ميكند كه عليرغم تمام افتادگيهايي كه دارد، خود را ممتاز ميداند. اين امر كاملا عامدانه بوده است و در ضمير ناخودآگاه بيننده اين تاثير را ميگذارد. البته قصد ما كوچك كردن ديگران نبوده است، بلكه قصد داشتيم غرور شاعر را به تصوير بكشيم؛ اين غرور در بازي اردشير رستمي هم ديده ميشود و من از او اين ويژگي را خواستها
م.
** اردشير رستمي بهترين گزينهكمال تبريزي سپس دربارهي انتخاب اردشير رستمي براي ايفاي نقش جواني استاد شهريار، خاطرنشان كرد: او در مصاحبهاي گفته بود كه من بهترين بودم؛ او در صداقت تمام اين حرف را زده و راست گفته است. اردشير رستمي در ايفاي اين نقش كمفروشي نكرده است. شايد اگر كسي ديگري جز او ميدانست كه ما گزينهي ديگري نداريم، به گونهاي ديگر چه به لحاظ مالي و رفتاري با ما برخورد ميكرد. واقعيت اين است كه ما به جز آقاي اردشير رستمي گزينه ديگري نداشتيم؛ كسي كه هم اهل تبريز و شاعر باشد و هم شبيه شهريار!.
** شهريار سريالي براي فارسي زبانانكارگردان سريال «شهريار» غرور ذاتي اين شاعر كه در سريال نيز به تصوير كشيده شده است را در زمرهي شخصيت مردم آذربايجان قرار داد و گفت: اين غرور و افتخار از ويژگيهاي مردم اين منطقه محسوب ميشود و به هيچوجه منفي نيست بلكه يك ويژگي دروني است. مردم آذري زبان برخي ويژگيها كه در شخصيت شهريار تصوير كردهايم براحتي درك مي كنند، اما براي فارسي زبانان درك آن دشوار است.
وي سپس در پاسخ به اين پرسش كه آيا به دليل همين ويژگي به جايگاه حيدربابا در اشعار شهريار چندان نپرداخته است؟ گفت:
هدف من اين بود كه شخصيت شهريار را نه به آذري زبانها كه به فارسي زبانان معرفي كنم. مخاطب اين سريال در درجه اول فارسي زبانان بودهاند؛ اينكه به آنان شاعري آذري زبان را معرفي كنم كه به فارسي شعر ميگفته و فارسي را خوب ميشناخته است.
تبريزي با بيان اينكه استاد شهريار حيدربابا را زماني كه به اوج كار خود رسيده بود، ميسرايد و اصل شعرهاي او به زبان فارسي است، در عين حال گفت: تيتراژ سريال «شهريار» با حيدربابا شروع ميشود و در بخشهاي ديگر هم به اين موضوع پرداختهايم؛ اما براي معرفي شهريار به فارسي زبانان، اشعاري كه شهريار به زبان آذري سروده، چندان پررنگ نشده است.
** دشواري ساخت سريالهاي بيوگرافي
كارگردان سريال «شهريار» ساخت فيلم يا سريال بيوگرافي را بسيار دشوار خواند و گفت: ساخت فيلم يا سريال درباره شخصيتي كه در قيد حيات نيست به مراتب راحتتر از شخصيتي است كه در قيد حيات است.
وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا ساخت اثري نمايشي درباره شخصيتي كه در قيد حيات است، ناشدني است؟ گفت: ناشدني نيست؛ اما بايد پذيرش اين مساله در جامعه وجود داشته باشد. اين مشكلي است كه در حال حاضر گريبانگير هنر در جامعه ما است.
كمال تبريزي در نشست ايسنا همچنين گفت: اعتراضاتي كه به سريال «شهريار» شده است، خيلي كمتر از آن چيزي است كه پيشبيني ميكردم و از اين بابت بسيار خوشحالم.
وي با اعتقاد براين كه هر چه قشري كه در يك فيلم يا سريال به آنها پرداخته ميشود، معموليتر و متوسطتر باشند، راحتترميتوان آنها را به تصوير كشيد، در اين باره گفت: اين مساله بايد از سوي جامعه درك شود؛ اگر بتوانيم روزي درباره پليس يا قاضياي كه خطا ميكنند، فيلم بسازيم، اين مشكلات حل ميشود.
كارگردان سريال «شهريار» گفت: با گذشت سه تا چهار قسمت از سريال «شهريار» به سرعت انتقادها شروع شد. اگر اين انتقادات به سرعت مطرح نميشد، «شهريار» با كمترين حذفيات پخش ميشد و پس از پخش، به راحتي ميتوانستند دربارهي آن نظر بدهند.
وي ادامه داد: يكي از نظرات خانم بهجت تبريزي كه به اشتباه صورت گرفت، اين بوده كه مادرش هيچگاه پدرش را به اسم كوچك صدا نميكردهاست؛ اين در حالي است كه در سريال «شهريار» بسياري از موقعيتهايي كه خلق شدند، تمثيلي بودند تا بيننده به حس شاعر نزديك شود.
وي متذكر شد: مرحله نمايش از كنار هم چيدن تصاوير ايجاد ميشود كه بسياري از آنها واقعي نيستند؛ قصد ما القاي مفهومي به مخاطب بوده است. سريال شهريار مو به مو حوادث واقعي را روايت نميكرد، بلكه در درجه اول بيشتر به دنبال آن بوديم كه كدام قصه معناي بهتري را منتقل ميكند.
تبريزي همچنين بر اين نكته اشاره داشت كه واقعيت نمايش گاه به حدي قوي ميشود كه آدمها را درگير خود ميكند. بنابراين فيلمي كه از آن انتقاد ميشود، فيلم خوبي است چرا كه ديده شده است؛ اگر كسي سريال «شهريار» را نميديد، فكر نميكنم خانم بهجت تبريزي به اين سريال اعتراض ميكرد.
به اعتقاد وي انتقادهايي كه درباره سريال «شهريار» مطرح شده،180 درجه با هم فرق داشتند و اين امر كاملا طبيعي است چرا كه ما با سليقهمان يك فيلم يا سريال را ميبينيم و محال است بتوانيم از سليقهمان فاصله بگيريم.
** مشكلات ساخت سريالهاي تاريخ معاصروي در پاسخ به اين پرسش كه آيا ساخت سريالهاي تاريخ معاصر به لحاظ نوع پروداكشن و انتخاب لوكيشنها با دشواري بيشتر همراه است؟ گفـت: واقعيت اين است كه هرچه به مقطع تاريخي معاصر نزديك ميشويم، دستمان بستهتر است.
تبريزي در عين حال گفت: در حال حاضر به حدي سينما و عرصه نمايشهاي تصويري قوي شده است كه ميتوان بر اين مشكلات فائق آمد. در فيلم آخري كه ميسازم اگر تروكاژهاي كامپيوتري نبود، اصلا نميتوانستم اين فيلم را بسازم.
** سريال «شهريار» با شخصيت تبريزي جور در نميآيد؟
كمال تبريزي در پاسخ به اين پرسش كه به نظر ميرسد سريال «شهريار» با ديگر كارهاي موفق او همخواني و شباهتي نداشته است، گفت: واقعيت اين است كه براي من به اندازهاي كشف دنيايي كه به لحاظ بياني روي مخاطب تاثير ميگذارد، مهم است كه حاضر ميشوم از ژانري صرفنظر كنم. برخي كارگردانان تنها در ژانر خاص خود كار ميكنند و تنها عده محدودي هستند كه در اين بين لايي ميكشند و تمام ژانرها را ميآزمايند. بر اين اساس به حدي تاثير روي مخاطب براي من تحريك كننده است كه مهم نيست موفقيتي مثل فيلم «مارمولك» را تكرار كنم؛ من بيشتر به دنبال آن هستم كه ببينم چطور ميتوان كار جديدي انجام داد كه مخاطب را جذب خود كند.
** ارتباط افزوده شده با تئاتريها، معلق ماندن كار و مشخص نبودن تكليف مخاطب
وي در پاسخ به پرسشي درباره نماهاي سادهاي كه در سريال «شهريار» استفاده كرده است، اظهار كرد: من اصولا علاقهام به نحوه نمايش از اين زاويه است. اگر به تمام كارهايي كه من انجام دادهام دقت كنيد، خواهيد ديد كه من سادهگويي را ميپسندم و دوست ندارم از نماهاي عجيب و غريبي استفاده كنم كه در خدمت قصه نيست. ضمن اينكه سعي نميكنم در صحنهاي كه تنش چنداني ندارد، با دوربين تنش ايجاد كنم.
**كم فروشي نشد؟تبريزي در پاسخ به اين پرسش كه آيا استفاده از نماهاي ساده در مواردي به كم فروشي تعبير نميشود و آيا لازم نبود يك صحنه از چند نما به تصوير كشيده ميشد؟ گفت: من به اين مساله اعتقاد ندارم و معتقدم هرچه در درون تصوير بتوانيم اين حس را به مخاطب منتقل كنيم، موفقتريم. با توجه به ويژگيهاي درونگرايي شاعر، اگر با زاويههاي مختلف دوربين به اين آدم نزديك ميشديم، حس لازم به مخاطب القا نميشد بنابراين در اين سريال حركتهاي زيادي ديده نشد.
وي ادامه داد: اگر قرار است به درون شخصيتي نزديك شويم بايد حركت آرام باشد و هر وقت ايستا شديم يعني به مخاطب اشاره ميكنيم كه ميخواهيم به درون فرد نزديك شويم. اگر از زواياي مختلف اين حادثه را ميديديم به ظواهر بيروني مجبور بوديم بسنده كنيم و اين اتفاق دروني رخ نميداد
.
** ترجيح بر چهرهپردازي سادهكمال تبريزي در پاسخ به پرسشي درباره شيوه اتخاذ شده براي چهره پردازي سريال «شهريار»، خاطرنشان كرد: چهرهپردازي يك معضل در سينما است. آرزوي من اين است كه روزي فيلمي بسازم كه در آن از گريم خبري نباشد. گريم ما را از واقعگرايي دور ميكند. منتها ما ناچار به انجام اين كار هستيم؛ چرا كه ميخواهيم در كنار واقعگرايي به يك حس دروني نيز دست يابيم.
وي ادامه داد: من همواره از آقاي اميراسكندري (گريمور) ميخواستم تعريفي كه من از شخصيتها به او ارايه ميدهم را با كمترين كار به وجود بياورد و تا آنجا كه ميتواند خط كمتري بكشد تا آن حس را در مخاطب ايجاد كند. سليقه شخصي من اين است كه از چهرهپردازي كمتر در كارهايم استفاده شود و در تمام دنيا اين اتفاق ميافتد.
كارگردان سريال «شهريار» سپس در پاسخ به پرسشي درباره طراحي صحنه اين مجموعه تاريخي و صحنههايي كه به نظر ارزان ميرسيد و به تله تئاتر نزديك بود، گفت: سعي كرديم ويژگي سادگي را در تمام اجزاي سريال از جمله طراحي صحنه رعايت كنيم؛ اين ويژگي در موسيقي نيز رعايت شد. با آقاي كزازي سعي كرديم به المانسازي در صحنه دست يابيم. ما همه چيز را عين واقعيت نچيديم بلكه از المانهايي استفاده كرديم كه آن فضا را شبيه فضاي واقعي كند. اين ويژگي براي مخاطب عام جواب ميدهد
** طراحي صحنه ارزان؟
.
او در عين حال گفت: اينكه حس ميشود اين فضاها ساخته شدهاند و غير طبيعي هستند به نوع اجرا برميگردد؛ در صحنههايي كه فضاها ساختگي به نظر آمده ما ضعف داشتيم اما لوكشينهاي واقعي ايرادي نداشتند.
وي تاكيد كرد كه بايد ذهن مخاطب را به سمتي ببريم كه از فضاهايي كه قبلا برايش تصوير كردهاند، دور شود. چراكه ما به كارهايي كه طراحي صحنه در آنها با جزييات همراه بودهاست، عادت كردهاي
سریال مذخرفی بود که تموم شد
بر خلاف سریال روزگار قریب که هر قسمتش چیزای جدید داره
وبیننده رو میکشه پای تلویزیون این سریال همه قسمتاش مثل هم بود.
اول بگم که قبول دارم این فیلم اشکالات زیادی داره ولی شما خودتون رو جای کارگردان بزارید. وقتی سریال شما که دو سه سال روش زحمت کشیدید این قدر سانسور میشه ، وقتی تو ساخت سریال این قدر محدودیت دارید و هزار مشکل دیگه . باز هم من حق رو به تبریزی می دم. شما بهتر از من میدونید که هر دقیقه سانسور چه قدر به سریال آسیب میرسونه.نقل قول:
كدوم قسمت شما حق رو به كارگردان ميديد؟
یه بار دیگه میگم سریال هرچه قدر به طرف جلو رفت افت کرد
راستی این رو بگم که اگه کمال تبریزی با کیانوش عیاری ( کارگردان روزهای قریب ) مشورت میکرد سریال خیلی بهتر میشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سريالي كه با تصميم مسوولان تلويزيون با مستند پايان يافت!
پايان «شهريار» هم به سرنوشت «يك مشت پرعقاب» دچار شد و اين بار نيز سيما فيلم با تصاوير مستندي كه هيچ چفت و بندي با پايان اين مجموعهي داستاني نداشت به مستقيم گويي پرداخت. شب گذشته تصاوير حضور رزمندگان در جنگ و مستندهايي ديگر در لحظات عاطفي مرگ شهريار، تنها يك علامت تعجب براي مخاطب بود!
سريال «شهريار» كه در زمرهي توليدات الف سيما قرار ميگيرد، پس از گذشت حدود دو سال از ساخت آن، سرانجام از آذر ماه امسال از شبكه دو سيما پخش شد؛ اين سريال كه توسط كمال تبريزي، كارگرداني كه بيشتر در حوزه سينما فعاليت داشته، ساخته شده است همانند اغلب سريالهاي شخصيت محور تاريخي با حرف و حديثهاي همراه بود و نظرات موافق و مخالفي را نيز پس از پخش برانگيخت.
پس از مخالفتهاي سيما فيلم با پخش مجموعهي «شهريار» پيش از آغاز ماه رمضان، نخستين قسمت از اين سريال تاريخي، به پس از پايان سريالهاي پربيننده مناسبتي موكول شد و «شهريار» تبريزي در باكس سريالي روزهاي جمعه شب شبكه دو سيما قرار گرفت؛ باكسي كه پيش از اين به يكي از سريالهاي پرمخاطب خارجي با نام «جواهري در قصر» اختصاص داشت؛ سريال «شهريار» به لحاظ زمان پخش با يك شانس ديگر نيز روبه روشد؛ چراكه اين مجموعه تلويزيوني بر خلاف اغلب سريالهاي هفتگي سيما، هم همزمان با ايام دهه فجر فرصت ادامه پخش يافت، هم از شبكه چهار سيما نيز تكرار شد.
«شهريار» و روند ساخت دو ساله
فيلمبرداري سريال «شهريار» از سال 84 آغاز شد و گروه سازنده آن لوكيشنهايي چون منطقه پامنار تهران، بازار قديمي قزوين، روستايي در اراك و غيره را پشت سر گذاشتند.
اين پروژهي تلويزيوني كه همزمان با تصويربرداري، نگارش بخشهايي از آن توسط مهدي سجادهچي ادامه داشت، قرار بود براي نخستين بار به زندگي شاعر پارسي گوي ايران «شهريار» بپردازد. تبريزي در زمان ساخت به فيلمنامه اين سريال اشاره كرده و گفته بود: فيلمنامه در ابتدا و در مرحله نگارش دچار اشكالات عديدهاي بود كه هنگام مطالعه حيرت كردم؛ ولي پس از كار فراوان و ايجاد تغييرات بنيادين در آن، فيلمنامه براي ساخت مورد استفاده قرار گرفت.
تبريزي خود گفته است كه پروژه «شهريار» يك دوره نسبتا طولاني به لحاظ تاريخ تصويب طرح و نگارش فيلمنامه را طي كرد، تا به مرحله اجرا رسيد.
و سرانجام تصويربرداري سريال «شهريار» يك سال طول كشيد و در تمام مدت انجام مراحل فني كه حدود آذر ماه سال 85 انجام شد، سازندگان آن تاكيد داشتند كه تا زماني كه مراحل ساخت آن كاملا به پايان نرسد، اين سريال به روي آنتن نخواهد رفت.
سريال «شهريار» در شهريور ماه امسال به ناگاه در كنداكتور پخش شبكه دو سيما قرار گرفت؛ اما تبريزي در گفتوگويي كه با ايسنا داشت، اعلام كرد كه اين سريال به سيما فيلم تحويل داده نشده و هنوز به مرحله بازبيني نرسيدهاست. بنابراين برغم علاقه شبكه دو و خود كارگردان نسبت به پخش اين سريال همزمان با سالروز تولد استاد شهريار، اين سريال به دليل آن چه تقارن با ماه مبارك رمضان عنوان شد، به پخش نرسيد.
شهرياري كه به سراغ تبريزي آمد
كمال تبريزي به هنگام حضور در شهر تبريز از سريال «شهريار» به عنوان يكي از سريالهاي جذاب، اثرگذار و مخاطب پسند ياد كرد كه قسمتهاي اصلي و جذاب آن به تاريخ آذربايجان و انقلاب مشروطيت ميپردازد.
اين كارگردان سينما و تلويزيون ساخت سريالي در خصوص شخصيت «شهريار» را تجربه مفيدي قلمداد كرده و يادآور شده است: قبل از هر چيز و قبل از اين كه ما به سراغ شهريار برويم، شهريار به سراغ ما آمد.
كمال تبريزي تمام تلاش خود را كرده است كه اين سريال به شهريار واقعي نزديك باشد و در عين حال مدتها قبل از نگارش نسخهاي سينمايي از سريال «شهريار» صحبت كرده است كه در آن نسخه زاويه ديد خود وي لحاظ شده است؛ اين در حالي است كه تاكنون خبري مبني بر ساخت اين نسخه سينمايي منتشر نشده است.
اردشير رستمي؛ بزرگترين چالش انتخاب بازيگران
حبيب رضايي مسووليت انتخاب بازيگران سريال تبريزي را بر عهده داشت. او پروسه انتخاب بازيگران سريال «شهريار» را بسيار توان فرسا خوانده و گفته است: قصد نداشتم از چهرههاي كليشهيي استفاده كنم، بنابراين با مشكلات زيادي رو به رو بوديم؛ او كه همواره در كارهايش به دنبال يك چالش است از انتخاب اردشير رستمي به عنوان بزرگترين چالش خود در سريال «شهريار» ياد كرد.
در سريال شهريار اردشير رستمي (كاريكاتوريست) براي نخستين بار حضور در مقابل دوربين را تجربه كرد و ايفاگر نقش جواني شهريار بود.
او كه تمايل چنداني به صحبت درباره كار خود ندارد و معتقد است ديگران بايد درباره او نظر بدهند، درباره علت پذيرش اين نقش گفته است: من يك دِيني به شعر داشتم كه خيلي بزرگ بود؛ با اين كار، خواستم دينم را ادا كنم.
رستمي چند ماه طول كشيده تا ايفاي نقش در سريال شهريار را بپذيرد و با شرط و شروطي كه به قول خودش شفاهي و قولي بود، سرانجام پذيرفت اين كار را انجام بدهم.
او گفته است: من اصلا نميخواستم بازي كنم؛ فقط فكر كردم شايد بتوانم در مواردي كمكهايي بكنم.
سيروس گرجستاني نيز نقش ميانسالي و پيري شهريار را بازي كرد. او درباره ايفاي نقش در اين مجموعه تلويزيوني گفته است: خيلي تلاش كردم تا بتوانم نقش استاد شهريار را از 48 سالگي به بعد به خوبي و به نحوي كه كارگردان راضي باشد، بازي كنم.
گرجستاني در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه براي ايفاي نقش شهريار از چه منابعي بهره برده، ياد آور شدهاست: چهار نوار از صحبتها و نظرات استاد شهريار براي من تهيه شد و من آنها را بارها گوش كردم؛ اين نوارها خيلي به بازي من كمك كرد.
حذفياتي كه از ابتدا سازندگان را نگران ميكرد
كمال تبريزي تير ماه سال 85 و زماني كه در اواسط ساخت سريال «شهريار» قرار داشت، اظهار اميدواري كرده بود كه اين سريال تلويزيوني بدون حذف صحنهاي، از تلويزيون پخش شود.
پخش سريال «شهريار» در آغاز روندي معمول را ميگذراند و به گفته خود تبريزي اگر هم قرار بود جملهاي، يا تصويري كوتاه شود با هماهنگي بين او و مهدي فرجي (مدير شبكه دو سيما) اتفاق ميافتاد؛ او از ابتداي ساخت با شبكه دو توافقاتي انجام داده بود كه اگر قرار است هرگونه تغييري ايجاد شود، با وي درميان بگذارند.
با اين حال ارديبهشت ماه و پس از اين كه پخش هجده قسمت از سريال «شهريار»، نحوه پخش قسمت نوزدهم تبريزي را به اعتراض وا داشت. او گفته بود كه بدون اطلاع وي، از حدود 60 دقيقه قسمت نوزدهم سريال «شهريار»، فقط هفت دقيقه را به نمايش در آوردهاند. بر اين اساس بسياري از روابط عاشقانهي بين شهريار و همسرش (عزيزه) حذف شد.
تبريزي كه پس از اين اتفاق به پخش كامل قسمت نوزدهم در مجامع هنري و دانشگاهي رضايت داده بود، بار ديگر پخش قسمت بيستم اعتراضش را برانگيخت و در يك برنامه راديويي اعلام كرد كه سيما فيلم همچنان به سانسور ادامه ميدهد.
تبريزي و پيش بيني اعتراضات به شهريار
يكي از دلايل عمده حذفيات قسمتهاي آخر اين سريال، به گفته خود تبريزي نامهي اعتراضآميز يكي از دختران شهريار به رييس سازمان صدا و سيما بوده است. به اعتقاد وي اين نامه كه خطاب به رييس سازمان صداوسيما نوشته شد، عاملي بود تا مسوولان سازمان صدا و سيما نسبت به اين سريال با احتياط رفتار كنند.
و اما مريم بهجت تبريزي، فرزند شهريار كه به سريال تبريزي انتقاد كرده بود، در اواسط ارديبهشت ماه اعلام كرد كه آنچه به عنوان سريال «شهريار» از شبكه دو پخش شده، ارتباطي با زندگي شاعر بلندآوازه ايراني، شهريار نداشته است.
او گفته بود: متاسفانه سريال «شهريار» داراي صحنهها و سكانسهايي غيرواقعي و توهين آميز به شخصيت استاد شهريار بوده كه نه تنها با واقعيتهاي حيات آن بزرگوار همخواني نداشته و ندارد، بلكه با تحريف و تغييراتي همراه بوده است. وي همچنين تصوير مادرش در اين سريال را مبهم و نادرست خوانده بود.
پس از انتقادهاي دختر شهريار، شبكه دو سيما مصاحبهاي از پسر شهريار را بلافاصله پس از پخش قسمت بيستم، به تصوير كشيد كه در آن هادي بهجت تبريزي اعلام كرد كه به هيچ وجه در شخصيت فرهنگي شهرار در اين سريال تحريف نشدهخ است. او در عين حال بر لزوم دقت بيشتر و پرهيز از شتابزدگي براي ساخت اين آثار تاكيد كرد.
پخش سريال «شهريار» در حالي پيش از اين انتقاد دختر ملك الشعراي بهار را نيز برانگيخته بود كه تبريزي دو ماه و نيم قبل از پخش اين سريال، چنين اعتراضاتي را تا حدودي پيش بيني كرده بود. او شهريور ماه امسال در حضور سهيل محمودي و پرتو (تهيهكننده) گفته بود: تصور ميكنم متخصصان شعر و شاعري ممكن است به فيلم ايرادهايي بگيرند و از زاويه خاص خود شخصيتها را مطالعه كنند.
وي همچنين ابراز اميدواري كرده بود كه همه آذري زبانها با ديدن اين سريال، صاحب حس خاصي شوند و از آن استقبال كنند.
فرهاد فخرالديني، موسيقي و عجين بودن با شهريار
ساخت موسيقي سريال «شهريار» را فرهاد فخرالديني در اوايل سال 1358 برعهده گرفت. آهنگسازي كه پيش از اين موسيقي فيلمهايي چون «آدم برفي»، «كمالالملك» و سريالهايي چون «مسافر ري» و «بوعلي سينا» را ساخته بود؛ فخرالديني خود درباره ساخته جديدش به ايسنا گفتهاست: «شهريار» با جواني من عجين شدهاست. بسياري از كساني كه در آن دوران با آنها ارتباط داشتم از جمله استادم ابوالحسن صبا، از دوستان صميمي شهريار بودند. «شهريار» با پدر و مادر من هم دوست بود و برادرم پرترههاي بسيار زيبايي از او گرفته است. به همين دليل موسيقي آن دوران را بسيار خوب ميشناسم و به راحتي ميتوانم به آن موسيقي برسم.
فرهاد فخرالديني با اشاره به سپري شدن زندگي شهريار در كودكي و اواخر عمر در شهرهايي چون آذربايجان، تبريز و خشكناب اظهار كرده است: موسيقي اين نواحي را هم به خوبي ميشناسم. براي موسيقي طبيعت و داخل شهر و خانهها موسيقيهاي مجزا طراحيهايي كردهام كه فكر ميكنم كار قشنگي خواهد شد .
ساخت موسيقي شهريار سرانجام خرداد ماه امسال به پايان رسيد و فخرالدينيدر تيتراژ ابتدايي شعر «حيدربابا»ي شهريار با صداي سالار عقيلي را استفاده كرد و در تيتراژ پاياني نيز شعر «آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا...» با صداي ودود مؤذن كار شد.
سيما فيلم و شهريار
مديرعامل سيما فيلم تابستان 85 جهت هماهنگي با مسوولان اجرايي استان آذربايجان شرقي براي ادامه ساخت و فيلمبرداري سريال «شهريار» به تبريز سفر كرد و در اين محل از سريال «شهريار» به عنوان يكي از سه پروژه بسيار مهم رسانهي ملي در كنار سراهاي حضرت يوسف (ع) و مختارنامه ياد كرد.
حسن اسلاميمهر در آن زمان اعلام كرد كه تا كنون بيش از 15 ميليارد ريال براي اين سريال هزينه شده است و توليد قسمتهاي اصلي آن كه در زادگاه استاد شهريار ساخته خواهد شد را نيازمند مساعدت خاص و ويژه مسولان استاني دانست.
در پايان
سريال «شهريار» جمعه اين هفته (27 ارديبهشت ماه)، پس از پخش قسمت بيست و يكم به پايان رسيد؛ اين درحالي است كه در مواردي ذكر شده بود كه سريال «شهريار» در قالب بيست و شش قسمت ساخته شده و تبريزي نيز به ايسنا اعلام كرده بود كه سريال شهريار در قالب 22 قسمت پخش ميشود.
دوران کهنسالی استاد خیلی بده.
چه دوران کهن سالی بلکه کل سریال اهانتی بود به خود استاد و خانواده شریفشون
معاون رئیس سازمان صدا و سیما ضمن دفاع از تغییرات سریال "شهریار" گفت:«حذفیات این سریال نه بار دراماتیک دارد، نه بار آموزشی و نه بار ارتقاء افکار عمومی.»
مرتضی میر باقری در گفتوگو با فارس درباره اظهار نظرهای خانواده شهریار درباره سریال شهریار گفت: «وقتی سریالی ساخته میشود بحث این نیست که کار کاملا مستند باشد در سریال شهریار نیز بحث این است که این کار یک کار نمایشی بوده که دستمایهای نیز از بیوگرافی این شخصیت را نیاز داشته و با توجه به اینکه شهریار شاعر بوده و در منطقه آذری نشین ما یک شخصیت بزرگ و ملی محسوب میشود سریال نیز ما را باید به این نقطه برساند و به نظر میرسد که در این مسیر حرکت کرده است.»
وی ادامه داد: «درباره الفاظی نیز که درباره این سریال به کار میرود و میگویند مثلا قیافهای که از آن فرد ارائه میشود باید کاملا منطبق باشد نیز باید بگویم همه اینها باید با بار دراماتیک کار همراهی داشته باشد و نکتهای که خانواده جناب آقای شهریار ذکر کردند مواردی بوده که با نویسنده و کارگردان هم در میان گذاشته شده و پاسخ یکدیگر را در این زمینهها به یکدیگر میدهند که کاملا طبیعی است.»
وی تصریح کرد: «معمولا در کارهای تاریخی که ساخته میشود نیز باید یک سعه صدر از سوی وابستگان شخصیتهای ملی و هم از طرف کسانی که میخواهند در قالب یک اثر دراماتیک و نمایشی کار را عرضه کنند وجود داشته باشد و ما از اینکه مذاکرهای بین طرفین انجام بگیرد استقبال میکنیم و امیدواریم سوء تفاهمات برطرف شود. لیکن از اینکه اینگونه مسائل اسباب سوءتفاهم شود و دغدغه خاطر و نگرانی یا در خانواده یا در اصحاب هنر ایجاد کند باید پرهیز شود.
وی ادامه داد: «ما اگر میخواستیم درباره شهریار سخنرانی کنیم، مستند یا تلهفیلم بسازیم هر کدام از آنها در یک قالب مختلف ساخته میشد و قالب سریال نیز آنچیزی است که شما در حال حاضر آن را میبینید لذا برخی چون تفاوت ساختارها را نمیدانند برایشان سوء تفاهم ایجاد میشود.»
وی درباره حذفیات سریال نیز گفت: در سریالی که سازمان صدا و سیما سفارش میدهد در وهله اول باید مصالح ملی، منافع ملی و ضوابط عمومی جامعه را حفظ کنیم. ما در مراحل مختلف تلاشمان این است که با همفکریهایی که انجام میدهیم این اصول در نظر گرفته شود چنانچه در آخرین مرحله که به پخش نزدیک میشود برسد احساس کنیم برخی از موارد میتواند سوء تفاهم ایجاد کند به دلیل اینکه رسانه ملی هستیم به هیچ وجه اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.
وی افزود: امکان دارد در رابطه با شهریار و اینکه ایشان در سنین پیری دچار فراموشی و یکسری بیماریهایی شدهاند بخشهایی ساخته شود ولی ما صلاح نمیدانیم وقتی زندگی این شخصیت بزرگ را مطرح میکنیم این بخشهای زندگیشان به طور برجسته نشان داده شود.
وی گفت: آنچه که در مورد تغییر و حذفیات بوده مربوط به همین بخش است که نه بار دراماتیک دارد و نه بار آموزش و نه بار ارتقاء افکار عمومی را دارد.