به به...به به !!نقل قول:
مرسی دکارت!
عزیز بحث رو ادامه بدید ممکنه تاپیک بپره ها! از ما گفتن بود!
Printable View
به به...به به !!نقل قول:
مرسی دکارت!
عزیز بحث رو ادامه بدید ممکنه تاپیک بپره ها! از ما گفتن بود!
اگه اعتقاد داری،کاملا درسته.البته اگه اعتقاد داری.نقل قول:
نه برای چی من باید عناد ورزی بکنم ؟
من پیش خودم فکر می کنم این مسائله اینجوری حل میشه
در ضمن اگه کسی برهانی داشته باشه که اعتقاد من غلطه دارم راه اشتباهی میرم چرا قبول نکنم ؟ خوب حال شما شاهد و مدرک بیار در رابطه با اعتقاد خودت من در بست در خدمتتم هستم
ولی اگه بخوای حرف از رژیمی بزنی یا حکومتی ر اسم ببری قبول نمی کنم چون اونا انسانن و خطا می کنن چیزی فراتر از حکومت بگو
اینکه بخوام راجب اشتباه شما صحبت کنم باید بگم به ظرفیت بحث ما نمی گنجه..نقل قول:
ولی از اینکه می گم فکر کن منظورم اینه که به هر چیزی شک کن و ریشه اون چیز رو بیان کن
دکارت می گه به ریاضیات هم شک باید کرد که حتی دو + دو شاید چهار نشد؟!!!
یعنی به هر چیز که شما بهش شک می کنی مطمئن باش یا کاملا غلط هست یا کمی درست
وفقط از نظر فلسفی چند چیز می تونه درست باشه که یکی وجود هستیه خودت و یکی خدا
و حالا نظر من اینه که شما به وجود همچین مساله ای شک کن که شاید هیچ جوابی نداشته باشه
و یا شاید هم شما جوابی واسش درست کنی
به هر حال پیشنهاد من اینه که شما سری به مقاله ی دکارت راجب همین مساله بزنین
[HTML]http://philosophers.atspace.com/t_descart.htm[/HTML]
سلام .نقل قول:
چرا راه دور می رین؟
این چیزی که شما گفتین دکارت به همه چی(حتی به وجود خودش و جهان)شک داشت رو کاملاً تایید می کنم...این هم تاپیک تردید پرانتز گونه رنه دکارت که خیلی باحاله:
کد:http://forum.p30world.com/showthread.php?t=153999
به همه آنهایی که قرآن را کتابی ساخته و پرداخته دست بشر می دانندنقل قول:
و
انهایی که در این باره مطمئن نیستند و در عالم شک سرگردانند
مسئله ارث که قرنهاست در هاله ای از ابهام فرو رفته و هنوز هیچ جواب قانع کننده و روشنی برای آن پیدا نشده , مسئله ای است که برای سنجش صدق یزدانی بودن قرآن نظیرش را پیدا نخواهید کرد. هیچ یک از مچ گیریها و اشکالاتی که از این کتاب گرفته شده نمی توانند انسان را به این یقین برسانند که قرآن کتابی بشری است اما قضیه ارث با همه آنها فرق دارد :
حساب دو دو تا چارتاست.
اگر مشخص شود که در اینجا خطایی رخ داده آنگاه کل کتاب از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و می توان یقین حاصل کرد که قرآن مخلوق ذهن بشر است.
اشکالات به ظاهر منطقی که لامذهبان به مسئله مذکور وارد می کنند و جوابهای آبکی و بی اساسی که مذهبیون به آن می دهند انصافاً شخص را به این نتیجه می رساند که در اینجا هیچ جوابی وجود ندارد و این خود می تواند دلیلی بر بی بنیاد بودن و واهی بودن اصل قضیه باشد.
با این حال , شخص بی غرض و حقیقت جو در همان اولین بندهای صورت مسئله به نکته ای برخورد می کند که به یک زبان ساده ریاضی بیان شده و حاکی از معادله ای ساده ریاضی است. چند بار که در خلوت خود صو.رت مسئله را مرور می کند , معادله مذکور کاملاً برایش آشکار و هویدا می گردد . تا حدی که به چشمان خود اطمینان می کند و شک ندارد آنچه را دیده حقیقی بوده و از توهم او بر نخواسته است.آنگاه تعجب می کند که چرا در طول این همه سال کسی نتوانسته آن را ببیند و آشکارش نماید.
حتی خوارزمی که او را پدر جبر می نامند و مدتها از وقت خود را صرف بررسی این مسئله و جواب دادن به آن کرده است!
وقتی این معادله آشکار می شود , حد اقل پوچ بودن و بی اساس بودن برخی از ایراداتی که لامذهبان به مسئله ارث وارد می کنند برملا می شود.
چهره منحوس تقلید از سطر سطر نوشته های مذهبیون نمایان می گردد که چگونه با نوشتن از روی دست یکدیگر و دوری از تفکر و تعقل , به بیراهه رفتند و باعث تضییع حقوق میلیاردها انسان در طول قرون متمادی گردیدیند.
خداوند , محمد یا هرکس دیگری که واضع احکام ارث است , کار خود را با تعیین سهم الارث فرزندان شروع می کند. او می گوید :
پسران معدل دو سهم دختران ارث می برند , بنا براین اگر دختران بیش از دو نفر بودند دو ثلت ارثیه از آن ایشان است و اگر یک نفر بود نصف ارثیه را می برد.
ما دست به کار بسیار بسیار مهمی زده ایم!
حتی مهمتر از موشک هوا کردن و به فضا رفتن!
اگر قرآن حامل جهل و باعث تحمیق و تحمیر مردمان و بهره کشی از آنها باشد آنگاه در هیچ نقطه ای از فضا به چیزی بر نخواهیم خورد که این موضوع را ثابت کند و طناب محکم جهل را از دست و پای آنها بگسلد.
ما به فضا می رویم تا نهایتاً ثابت کنیم که در فضا نیز حیات وجود دارد و این پدیده شگرف تنها مخصوص زمین نیست .
آخر که چه؟!
این موضوع هیچ چیز را ثابت نمی کند چرا که در قرآن آیاتی وجود دارند که ظاهراً خبر از وجود موجودات زنده در فضا می دهند که به عنوان مثال می توان به آیه زیر اشاره کرد:
نقل قول:
و من آياته خلق السماواتو الارض و ما بثّ فيهما من دابة "شورى: 29" از همين آيه استفاده ميشود كه درآسمانها نيز حيواناتى وجود دارند
نقل از سایت تبیان
ما هرگز به کرانه های فضا (به فرض اینکه کرانه ای وجود داشته باشد) نخواهیم رسید تا نظری به آن سوی گنبد گردون بیندازیم و اثری از خداوند و ملائکه بیابیم.
حال اگر می خواهید با یکدیگر همراه شویم , در خلوت شبانگاهان چندین بار اولین سطر صورت مسئله را مرور کنید و ببنید آیه معادله ای را که از آن صحبت کرم برایتان آشکار می شود یا خیر.
از هرکس که موفق به دیدن آن شد تقاضا دارم و خواهش می کنم در اینجا راجع به آن چیزی بنویسد.
حتی اگر یک سطر باشد.
به همه آنهایی که قرآن را کتابی ساخته و پرداخته دست بشر می دانندنقل قول:
و
انهایی که در این باره مطمئن نیستند و در عالم شک سرگردانند
مسئله ارث که قرنهاست در هاله ای از ابهام فرو رفته و هنوز هیچ جواب قانع کننده و روشنی برای آن پیدا نشده , مسئله ای است که برای سنجش صدق یزدانی بودن قرآن نظیرش را پیدا نخواهید کرد. هیچ یک از مچ گیریها و اشکالاتی که از این کتاب گرفته شده نمی توانند انسان را به این یقین برسانند که قرآن کتابی بشری است اما قضیه ارث با همه آنها فرق دارد :
حساب دو دو تا چارتاست.
اگر مشخص شود که در اینجا خطایی رخ داده آنگاه کل کتاب از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و می توان یقین حاصل کرد که قرآن مخلوق ذهن بشر است.
اشکالات به ظاهر منطقی که لامذهبان به مسئله مذکور وارد می کنند و جوابهای آبکی و بی اساسی که مذهبیون به آن می دهند انصافاً شخص را به این نتیجه می رساند که در اینجا هیچ جوابی وجود ندارد و این خود می تواند دلیلی بر بی بنیاد بودن و واهی بودن اصل قضیه باشد.
با این حال , شخص بی غرض و حقیقت جو در همان اولین بندهای صورت مسئله به نکته ای برخورد می کند که به یک زبان ساده ریاضی بیان شده و حاکی از یک معادله ساده ریاضی است. چند بار که در خلوت خود صو.رت مسئله را مرور می کند , معادله مذکور کاملاً برایش آشکار و هویدا می گردد . تا حدی که به چشمان خود اطمینان می کند و شک ندارد آنچه را دیده حقیقی بوده و از توهم او بر نخواسته است.آنگاه تعجب می کند که چرا در طول این همه سال کسی نتوانسته آن را ببیند و آشکارش نماید.
حتی خوارزمی که او را پدر جبر می نامند و مدتها از وقت خود را صرف بررسی این مسئله و جواب دادن به آن کرده است!
وقتی این معادله آشکار می شود , حد اقل پوچ بودن و بی اساس بودن برخی از ایراداتی که لامذهبان به مسئله ارث وارد می کنند برملا می شود.
چهره منحوس تقلید از سطر سطر نوشته های مذهبیون نمایان می گردد که چگونه با نوشتن از روی دست یکدیگر و دوری از تفکر و تعقل , به بیراهه رفتند و باعث تضییع حقوق میلیاردها انسان در طول قرون متمادی گردیدیند.
خداوند , محمد یا هرکس دیگری که واضع احکام ارث است , کار خود را با تعیین سهم الارث فرزندان شروع می کند. او می گوید :
پسران معدل دو سهم دختران ارث می برند , بنا براین اگر دختران بیش از دو نفر بودند دو ثلت ارثیه از آن ایشان است و اگر یک نفر بود نصف ارثیه را می برد.
ما دست به کار بسیار بسیار مهمی زده ایم!
حتی مهمتر از موشک هوا کردن و به فضا رفتن!
اگر قرآن حامل جهل و باعث تحمیق و تحمیر مردمان و بهره کشی از آنها باشد آنگاه در هیچ نقطه ای از فضا به چیزی بر نخواهیم خورد که این موضوع را ثابت کند و طناب محکم جهل را از دست و پای آنها بگسلد.
ما به فضا می رویم تا نهایتاً ثابت کنیم که در فضا نیز حیات وجود دارد و این پدیده شگرف تنها مخصوص زمین نیست .
آخر که چه؟!
این موضوع هیچ چیز را ثابت نمی کند چرا که در قرآن آیاتی وجود دارند که ظاهراً خبر از وجود موجودات زنده در فضا می دهند که به عنوان مثال می توان به آیه زیر اشاره کرد:
نقل قول:
و من آياته خلق السماواتو الارض و ما بثّ فيهما من دابة "شورى: 29" از همين آيه استفاده ميشود كه درآسمانها نيز حيواناتى وجود دارند
نقل از سایت تبیان
ما هرگز به کرانه های فضا (به فرض اینکه کرانه ای وجود داشته باشد) نخواهیم رسید تا نظری به آن سوی گنبد گردون بیندازیم و اثری از خداوند و ملائکه بیابیم.
حال اگر می خواهید با یکدیگر همراه شویم , در خلوت شبانگاهان چندین بار اولین سطر صورت مسئله را مرور کنید و ببنید آیه معادله ای را که از آن صحبت کرم برایتان آشکار می شود یا خیر.
از هرکس که موفق به دیدن آن شد تقاضا دارم و خواهش می کنم در اینجا راجع به آن چیزی بنویسد.
حتی اگر یک سطر باشد.
مثل اینکه:
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
هرچند که :
اگر دست خداوند به کمک نیاید تمامی ناخنهای دنیا هم کاری از پیش نخواهند برد.
خداوند سبحان در کلام شریفش سهم الارث فرزندان را بدین صورت تقسیم فرموده اند:
یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک وان کانت واحدة فلها النصف
متن فوق در زبان فارسی به چند صورت ترجمه شده که البته عربها نیز آن را به همین چند صورت حمل کرده اند :
1- عده ای بدون هیچ ملاحظه ای فقط به ترجمه کلمه به کلمه متن پرداخته و نوشته اند:
یوصیکم الله : خداوند شمارا وصیت می کند
فی اولادکم : در باره فرزندانتان
للذکر : برای مذکر
مثل حظ الانثیین : مثل بهره دو موئنث
فان کن : پس اگر باشند
نساء فوق اثنتین: زنان بیش از دو نفر
فلهن : پس برای آنهاست
ثلثا ما ترک : دو ثلث ارثیه
وان کانت واحدة : و اگر باشد یک نفر
فلها : پس برای اوست
النصف : نصف
که می شود :
خداوند شما را در باره فرزندانتان چنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. پس اگر زنان بیش از دو نفر بودند دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آن اوست.
2- عده ای دیگر با توجه به پاره ای ملاحظات نوشته اند :
خداوند شما را در باره فرزندانتان چنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. اگر اولاد همگی دختر باشند و بیش از دوتن , دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آن اوست
3- در این میان عده ای نیز با در نظر گرفتن ملاحظات بیشتری نوشته اند :
خداوند شما را در باره فرزندانتان چنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. اگر اولاد دو دختر یا بیش از دو دختر باشند , دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آن اوست.
به نظر شما این تنوع ترجمه از کجا ناشی می شود؟
چه ملاحظاتی در نظر بوده که مترجمین را وادار کرده تا به اشکال متفاوتی متن فوق را ترجمه نمایند؟
خداوند شما را در باره فرزندانتانچنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. پس اگر زنان بیش از دو نفربودند دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آناوست.
متن فوق که ترجمه کلمه به کلمه آیه قرآن است , آمده تا نحوه تقسیم ارث بین فرزندان را برای بشر توضیح دهد اما ظاهراً آنقدر ناقص و نا کامل بوده که بشر را وادار کرده تا دستورالعمل یا بهتر است بگوییم دستورالعملهای دیگری برای تقسیم ارث ابداع نماید!
بشر به واسطه ذهن ناقص خویش , برای استخراج احکام عملی , این آیه از قرآن را نیز مانند سایر آیات مجمل و نا کامل دید و به همین دلیل دست به تحریف یا به اصطلاح تکمیل آن زد.
تحریف اول :
خداوند شما را در باره فرزندانتانچنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. اگر اولاد همگی دختر باشندو بیش از دوتن , دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آناوست.
عبارت:" اگر اولاد همگی دختر باشند" در متن اصلی وجود ندارد و صرفاً بافته ذهن بشر است . اما چه چیزی او را وادار کرده تا چنین عبارتی را به قرآن اضافه نماید؟ بدون شک او بی دلیل چنین کاری را نکرده است!
در متن اصلی بلافاصله بعد از مشخص شدن نسبت سهم فرزندان , آیه به سراغ تعیین سهم الارث دختران می رود و برای آنها در صورتی که بیش از دو تن باشند دو ثلث کل ارثیه و در صورتی که فقط یک نفر باشند نصف ارثیه را درنظر می گیرد.
حال تصور کنید شخصی مرده و یک دختر , یک پسر , همسر و پدر مادرش را برجای گذاشته باشد . در اینصورت نصف ارثیه به دختر تعلق می گیرد و دو برابر آن که می شود تمام ارثیه از آن پسر خواهد بود!
فرض کنید این خواهر برادر با یکدیگر کنار بیایند و برادر به نیم ارثیه اکتفا کند , در اینصورت باز هم چیزی برای بقیه ورثه باقی نخواهد ماند!
اما اگر اولاد همگی دختر باشند دیگر چنین مشکلی بوجود نخواهد آمد و کار تقسیم ارث به خوبی و خوشی تمام خواهد شد. هرچند که تکلیف عبارت :"سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است"در پرده ای از ابهام باقی خواهد ماند!
وقتی همه اولاد دختر باشند دیگر چه نیازی به این عبارت خواهد بود؟
فرض کنید این عبارت برای زمانی گفته شده که دختر و پسر با یکدیگر ارث می برند, در اینصورت سهم کل آنها چقدر است که ما آن را به نسبت دو به یک بینشان تقسیم کنیم؟
آیات ارث پر شده اند از اعدادی که سهام ورثه را مشخص می کنند با این وجود آیا خداوند از تعیین سهام فرزندان صرف نظر کرده و آن را به عهده بشر گذاشته است؟!
واقعاً چرا سهم یک دختر و دو دختر به بالا مشخص شده ولی اشاره ای به سهم پسران نگردیده است؟
تحریف دوم :
خداوند شما را در باره فرزندانتانچنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. اگر اولاد دو دختر یا بیشاز دو دختر باشند , دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آناوست.
عبارت :" دو دختر" در متن اصلی وجود ندارد و به هیچ روی نمی توان آن را از آیه قران استخراج نمود بلکه مذهبیون تصمیم گرفته اند کاسه از آش داغتر شوند و خود مبادرت به تعیین سهم دو دختر نمایند.
اما در این یک مورد شاید اندکی حق داشته اند! چون ظاهراً آیات ارث سهم دو دختر را مشخص نکرده اند.
خداوند شما را در باره فرزندانتانچنین وصیت می کند که سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است. پس اگر زنان بیش از دو نفربودند دو سوم ارثیه را می برند و اگر یکی بود نصف ارثیه از آناوست.
واقعاً چه کم و کاستی در متن فوق وجود داشته که انسان را وادار نموده تا چیزهایی به آن بیفزاید؟
چرا بعد از گذشت حدود چهارده قرن , این مطلب باید بکر و دست نخورده باقی بماند و کسی سر از کار آن در نیاورد؟
آیا مشکل از قرآن است یا اندیشه آدمی؟
همانگونه که گفته شد , آیه فوق دارد سهم الارث فرزندان را بینشان تقسیم می کند . به من بگویید چه کسی می تواند از این ساده تر تقسیم کند؟ هرکس بتواند چنین کاری بکند من به او جایزه خواهم داد.
کیست که می گوید نویسنده قرآن ریاضی نمی داند؟!
او می داند و خیلی هم خوب می داند , ما نباید نفهمیدن خودمان را به حساب نادانی پروردگار بگذاریم.
بطوری که می بینید , آیه می خواهد سهم فرزندان را تعیین کند اما فقط این کار را برای دختران انجام می دهد و ظاهراً پسران را فراموش می کند. و این اشکالی است که هم مذهبیون و هم بی دینها به آن اشاره کرده اند منتهی مذهبیون سعی کرده اند این بظاهر نقص را خودشان جبران کنند ولی بی دینها آن را به سخره گرفته و نویسنده قرآن را به بیسوادی متهم کرده اند.
آیا واقعاً اینگونه است؟
انسان هرچقدر هم که بیسواد باشد پای حساب کتاب ملک و اموال که در میان بیاید , به کمک حساب انگشتی هم که شده این کار را بخوبی انجام می دهد.
انگار که این یک مسئله ذاتی و غریزی در وجود اوست!
حال اگر فرض کنیم نویسنده قرآن محمد باشد چگونه ممکن است او که با آن زیرکی و نبوغ توانست چنان انقلابی را بپا کند مرتکب چنین خطای فاحشی بشود؟
مسئله خیلی واضح و روشن است:
ابتدا می آید یک معادله بین پسران و دختران برفرار می کند و سپس یکی از پارامترهای معادله را حذف نموده و عملیات تقسیم ارث را بر اساس پارامتر دیگر انجام می دهد.
به اینصورت که سهم پسر را معادل سهم دو دختر قرار می دهد و سپس با حذف پارامتر پسر ارث را بر حسب پارامتر دختر تقسیم می کند .
می گوید وقتی دختران بیش از دو تن باشن 3/2 کل ارثیه از آن ایشان خواهد بود.
اگر پارامترهای دختر و پسر را بترتیب با حروف x و y معرفی کنیم و ارثیه را با حرف I نشان دهیم آنگاه خواهیم داشت :
3x = 2/3 I
و چون داریم:
Y = 2x
در نتیجه می توانیم بنویسیم :
2x + x = 2/3I
y + x = 2/3 I
بنا بر این می بینیم که قرآن سهم پسران را هم مشخص کرده ولی ما با گذشت 1400 سال هنوز آن را درک نکرده و نفهمیده ایم.
اما در اینجا چیزی وجود دارد که ایه مورد بحث آن را مشخص نکرده و نمی توان فقط با تکیه
بر همین آیه آن را مشخص کرد.
اصل معادله تقسیم ارث فرزندان (y = 2x ) بی جواب مانده و هر دو پارامتر آن مجهولند:
وقتی فرزندان عبارت باشند از دو دختر یا یک پسر چه کسری از ارثیه به آنها تعلق می گیرد؟
بیان فوق نشان می دهد کسی که آیات ارث را نوشته ریاضی می داند و خوب هم می داند بنا براین محال است چنین غفلت بزرگی از او سربزند و اصل مطلب که همان معادله فوق است را بی جواب بگذارد.
بدون هیچ شکی او از روی قصد و نقشه چنین کاری را کرده است!
او مخصوصاً این معادله را بی جواب گذاشته تا ما از خود بپرسیم : سهم دو دختر یا یک پسر چقدر می شود و بعد به دنبال این بگردیم که چگونه می توانیم آن را از حکم الهی استخراج کنیم نه اینکه خودمان مبادرت به تعیین آن نماییم.
او مخصوصاً چنین کاری کرده تا ما به دنبال علت آن بگردیم .
بدون شک او از راهی که اینگونه باز می کند می خواهد ما را به جایی ببرد و چشم اندازی را نشانمان دهد که از تماشای آن به حیرت درآییم و دریابیم که قران نمی تواند کار محمد یا هر انسان دیگری باشد.
من امروز با این تاپیک آشنا شدم
نظرم این است که در این موضوع باید تامل کرد و حکمتی در این مساله هست چرا که اگر می خواست محمد قضیه را میتوانست به راحتی بیان کند ولی خود وی بارها گفته است که من فقط انتقال دهند هستم بدون کم وکاست واین حقانیت رسول خدا را میرساند من بارها ودر جا های مختلف از مولایم علی شنیده ام که برای تفکر و تامل در این ایات سواب زیادی محسوب میشود و معجزه بودن قران هم به مرور و در گذر زمان ثابت میشود
قران اختلاص از کتاب افرینش هست
حالا ما سرنخ را بدست آورده ایم و می دانیم اگر آن را دنبال کنیم احتمالاً به سر منزل مقصود خواهیم رسید. اما همچنان مجهولات بسیاری پیش رویمان صف کشیده اند و قطعات زیادی از این پازل شگفت انگیز هنوز در جای خود قرار نگرفته اند.
ابتدای مسیر حرکت بر ما نمایان شده و راه برای اولین قدمها هموار گردیده است.
ما می خواهیم بدانیم چرا خداوند به سهم دو دختر (یا یک پسر) اشاره نکرده و انگیزه او از این عمل چه بوده است.
آگاه باشید!
ما به دنبال پیدا کردن راهی برای تعیین سهم دو دختر نیستیم بلکه به دنبال علت عدم تعیین این سهم می گردیم. در اینصورت هیچ راهی جز فرضیه و تئوری پیش روی خود نخواهیم دید.
باید کلیه فرضیه های ممکن معرفی شوند و یک به یک مورد بحث و بررسی قرار گیرند تا صحت و سقمشان مشخص شود.
درمیان فرضیه های ممکن فرضیه ای وجود دارد که بنده بسیار به آن دل بسته ام و احتمال زیادی می دهم که بتواند ما را به هدف برساند:
و اما آن فرضیه :
علت اینکه خداوند به سهم دو دختر اشاره ای نکرده وجود نظمی بخصوص در ساختار ریاضی و عددی تقسیم ارث است . بگونه ای که اگر عددی دیگر وارد آن شود , آرایش اعداد بهم خورده و ان نظم از بین می رود.
احتمالاً نظم مذکور دارای منطقی است که به ما روش صحیح محاسبات ارث را نشان می دهد و سره را از ناسره جدا می سازد.
بدیهی است برای بررسی این فرضیه , ابتدا باید تک تک آیات و جملات مربوط به قضیه تقسیم ارث ترجمه و تحلیل شوند تا بعد بتوان اقدام به شناسایی و اشکارسازی ساختارهای ریاضی آن نمود.
قبل از شروع لازم می دانم مطلبی را در باره اعداد سهام بیان کنم که دانستن آن بسیار ضروری و بنیادی است :
اعدادی که خداوند به عنوان سهم الارث تعریف می کند تنها بیانگر نسبت سهام ورثه در مقایسه با یکدیگرند و صرفاً بیانگر کسرکل سهام نیستند.
عدم توجه به این مطلب بنیادی سبب گردیده تا هم مذهبیون و هم غیر متدینین در محاسبات خود اشتباه کنند و به بیراهه بروند.
بعنوان مثال وقتی تنها ورثه متوفی یک دختر باشد دسته یا فرقه ای از مذهبیون نصف ارثیه را به او می دهند و بقیه را به حساب بیت المال می ریزند!
غیر متدینین می گویند : وقتی یک دختر نصف مال را می برد و سهم یک پسر معادل سهم دو دختر است بنابراین تنها فرزند میت وقتی پسر باشد تمام ارثیه را می برد در این صورت سهم بقیه ورثه( والدین و همسر) چه می شود؟!
آیا باید سهم آنها را از بیت المال طلب کرد؟!
در میان شیعیان داستان جالبی وجود دارد که آن را به علی نسبت می دهند ؛ البته ممکن است ملتهای دیگر نیز آن را به شخصیتهای واقعی یا افسانه ای خود نسبت دهند مثلاً در کارتون "ایکیو سان" شبیه آن داستان را می بینیم .
من داستان را در اینجا نقل نمی کنم اما شما می توانید آن را در آدرس زیر مطالعه کنید :
[http://shemaregan.blogfa.com/post-18.aspx
توضیح :
اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف A و آنکس که ثلت می برد با حرف B و دیگری را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:
A:B = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6
A:C = 1/2 / 1/9 = 9:2
A:B:C = 9: 6: 2
با توجه به اینکه مجموع اعداد 9 و 6 و 2 می شود 17 , در نتیجه سهم هریک از ورثه از کل شترها می شود :
A = 9/17
B = 6/17
C = 2/17
بنا براین اعدادی که قرآن به عنوان سهام ورثه تعیین می کند نسبت سهم می باشند نه صرفاً کسر کل سهم و تنها زمانی اعتبار دارند که حد اقل دو طبقه از ورثه در کنار یکدیگر قرار می گیرند در غیر اینصورت(یعنی در حالت واحد) ارزش واحد پیدا می کنند.
به عنوان مثال وقتی خداوند سهم یک زن را در نبود فرزند 4/1 تعیین می کند این بدان مفهوم است که افراد دیگری نیز با او ارث می برند اما اگر با این زن هیچ کس دیگری ارث نبرد تمام ارثیه از آن او خواهد بود نه اینکه 4/1 اموال شوهر را دریافت نماید و بقیه روانه جیب حاکم شرع شود(یعنی همان کاری که مذهبیون می کنند).
یک مثال عملی :
شخصی مرده و تنها پدر و همسرش را بر جای گذاشته است , هر یک از آنها چه کسری از ارثیه را می برند؟
در این حالت نسبت سهم همسر 4/1 و نسبت سهم پدر 6/1 است در نتیجه داریم :
2/3 = 4/6 = 6/1 / 4/1
بنا براین کسر کل سهم همسر می شود 5/3 و برای پدر می شود 5/2 به این صورت که کل ارثیه به پنج قسمت تقسیم می شود و سپس 3 قسمت ان به همسر و دو قسمت آن به پدر متوفی تعلق می گیرد.
افراد زیر کسانی هستند که خداوند سبحان در کلام شریفش بطور صریح سهام ارثشان را مشخص کرده است:
1- فرزندان
2- والدین
3- زوجین
4- کلاله ( برادر و خواهر متوفی)
فرزندان
برای فرزندان (چه پسر , چه دختر و یا پسر و دختر باهم) وقتی بیش از دو نفر باشند 3/2 از کل ارثیه در نظر گرفته شده است. در حالتی که فرزند فقط یک دختر باشد 2/1 از کل ارثیه به او تعلق می گیرد. اما برای حالتی که فرزندان فقط دو دختر یا یک پسر باشند بطور صریح هیچ عددی مشخص نشده است.
والدین
در حالتی که متوفی فرزندی داشته باشد آنگاه سهم هریک از والدین او 6/1 از بعض ارثیه است.
در اینجا توجه شما را به دو عبارت « کل ارثیه» و « بعض ارثیه» که در متن فوق آمده است جلب می کنم. عین واژگان عربی دو عبارت فوق در متن قرآن کریم بترتیب چنین نوشته شده اند : « ما ترک» و « مما ترک» . در آیات ارث بلافاصله بعد از تعیین هر سهم یا ازعبارت
« ما ترک» استفاده شده و یا « مماترک».تقریباً تمامی مفسرین و مترجمین قرآن بدون هیچگونه توضیح قابل قبولی این دو عبارت را به یک صورت ترجمه و تفسیرکرده اند و هیچ فرقی برای آنها قائل نشده اند. بنده ندیده ام کسی برا عدم فرق این دو عبارت دلیلی آورده باشد جز مرحوم طباطبایی که علت وجود حرف « من » در مما ترک(= من ما ترک) را چنین بیان می کند:
وقتى كلمه اى به اصطلاح از اضافه قطع مى شود يعنى بدون اضافه مى آيد بايد با كلمه (من ) به پايان برسد از سوى ديگر كلمه نامبرده ابتدا كردن و آغاز نمودن را مى رساند پس در جائى اضافه قطع مى شود و كلمه من به كار مى رود كه مدخول من نسبت به ما قبلش اندك و يا شبيه به اندك باشد و مستهلك در آن به شمار آيد نظير: سدس (يك ششم ) و ربع (يك چهارم ) و ثلث (يك سوم ) در چنين مواردى كلمه و عدد را بدون اضافه و با حرف (من ) می آورند لذا مى بينيم در مساءله ارث فرموده : (السدس مماترك ) ولى در مثل نصف و دو ثلث عدد را به مجموع مال اضافه كرد و فرمود: (فلهن ثلثا ماترك )
به عبارت دیگر , منظور ایشان این است که اعدادی همچون 6/1 و 8/1 و 4/1 که درمقایسه با کل مال اندک بشمار می روند باید با حرف « من » بیایند ولی اعدادی همچون 2/1 و 3/2 که کسر قابل توجهی از مال را تشکیل می دهند بدون حرف مذکور می آیند. اما این توجیه نادرستی است که توسط آیه 176 سوره نساء باطل می گردد چرا که در آنجا عدد 3/2 با من آمده است . توجه کنید : « فلهما الثلثان مما ترک» .
حرف « من » در زبان عربی معانی مختلفی دارد که یکی از آنها « تبعیض» یا من بعضیه می باشد. بعنوان مثال : در جمله قرآنی « و مما رقناهم ینفقون» حرف من معنای تبعیض دارد و به ما می فهماند که متقین بعضی یا بخشی از رزقی را که خداوند به آنها داده انفاق می کنند. حال اگر من بعضیه را از جمله فوق حذف کنیم می شود « و ما رقناهم ینفقون» که مفهوم آن با حالت اول فرق می کند . جمله اخیر به این مفهوم است که متقین تمام آنچه را خداوند به ایشان داده انفاق می کنند. و اینگونه است در مورد « ما ترک» و « مما ترک» . اولی یعنی کل ارثیه و دومی به مفهوم بخشی از ارثیه می باشد.
مطلبی که در اینجا بدان اشاره شد از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است تا جایی که اگر مورد توجه قرار نگیر محال است بتوان به جواب و نتیجه درستی رسید.
با توجه به این مطلب در می یابیم که وقتی خداوند می فرمایند:« ثلثا ما ترک» (دو ثلث ارثیه)
منظورشان 3/2 از کل مال است ولی زمانی که می فرمایند « الثلثان مماترک» منظورشان 3/2 از مالی است که کسری از آن جدا شده است.
چرا خودت رو گول میزنی.یک چهارم فقط میشه یک چهارم نه بیشتر و نه کمتر همچ نین یک ششم هم فقط میشه یک ششم.به جای اینکه این مسائل رو حل کنی بشین مسائل قابل حل رو حل کن.نقل قول:
ضمنا یه کتاب جامع باید اونقد قابل فهم باشه که کودن ترین آدمها هم بتونن اونو درک کنن.
مثل بوستان.
شاید اینگونه باشد که شما می فرمایید چون فعلاً همه چیز فقط در حد یک فرضیه است.نقل قول:
اما من باور دارم حتی کودن ترین ادم هم اگر بخواهد مالی را بین دو نفر تقسیم کند هرگز جوری تقسیم نمی کند که بخشی از مال به آن دو تعلق گیرد و بخش دیگرش پا در هوا باقی بماند.
آری بنده این را باور دارم اما باور نمی کنم که « بوستان» برای همه آدمهای باهوش قابل فهم باشد تا چه رسد به کودن ترینشان.
آیا در بوستان مطلبی وجود ندارد که برای شما قابل فهم نباشد؟!
سلام.خواهشا از واژه فرضیه استفاده نکنید،قضیه خیلی علمی میشه آدم خندش میگیره.:27:نقل قول:
در مورد تقسیم مال به نظر من هیچکس (حتی خدا) حق ندارد در اینکار دخالت کند،مگر اینکه مال از راه حلال نباشد و خدا برای مورد بخشش گرفتن این حکم را کند.
و اما در مورد بوستان.بوستان سعدی سهل و ممتنع است.هر کس به اندازه فهم و درکش از متون برداشت می کند،آنهم برداشت صحیح.ضمن اینکه سعدی از خودمونه،از باریتعالی بعیده.
در تعیین سهام والدین دیدیم که وقتی متوفی دارای فرزند باشد هریک از والین 6/1 از ارثیه را دریافت می کنند . در شرایطی که فرزندی وجود نداشته باشد سهام والدین بصورت زیر مشخص می شود:
فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ
پس اگر (میت) فرزندی نداشت و ورثه اش تنها پدر و مادرش بودند , آنگاه به مادرش 3/1 تعلق می گیرد. سپس اگر برادر خواهری داشت پس مادرش 6/1 دریافت می کند.
3/1 از ماترک یا مماترک؟
6/1 از چی؟
بطوری که می بینید , آیه مشخص نکرده که این 3/1 و 6/1 از کل ارثیه کسر می شود یا از بخشی از آن.
آنچه مشخص و مسلم است این است که خداوند سبحان هیچگاه کلمه یا حتی حرفی را بکار نمی برد مگر اینکه قصد و منظوری از آن داشته باشد و هرگز از ذکر کلمه ای امتناع نمی کند مگر اینکه نیازی به بیان آن وجود نداشته باشد.
حال وقتی والدین تنها ورثه میت باشند در نتیجه ارثیه خود به خود به دو قسمت تقسیم می شود و نیازی به ذکر ماترک و یا مما ترک وجود نخواهد داشت. راجع به مورد دوم نیز بزودی خواهیم دید که در آنجا هم نیازی به ذکر عبارات فوق نیست.
به اعتقاد بنده سهم الارث پدر و مادر در تمام شرایط ( چه با فرزند و چه بی فرزند) همان 6/1 است منتهی در اینجا خداوند یک تبصره به آن اضافه کرده و آن حالتی است که پدر و مادر تنها ورثه میت باشند و هیچ وارث دیگری با آنها وجود نداشته باشد در این حالت سهم مادر از 6/1 به 3/1 ارتقاع می یابد اما اگر پای برادر و خواهری هم در میان باشد سهم مادر دوباره همان 6/1 خواهد بود. از آنجا که خداوند راجع به سهم پدر چیزی نگفته , در هر حالتی سهم او همان 6/1 باقی می ماند.
چون اینجا یک انجمن ریاضی است و هدف بنده از احداث این تاپیک نیز تحلیل ساختار ریاضی ارث است , سعی می کنم در تحلیل آیات قرآن خلاصه ای از آنچه را خود برداشت کرده ام بنویسم و کسانی که علاقمند به دیدن نظرات دیگران نیز هستند می توانند به تفاسیر مربوطه مراجعه فرمایند.
به عقیده قلبی بنده : اینکه نظر بنده چیست و یا دیگران در این باره چه گفته و می گویند ارزش چندانی ندارد.
کلیه نظریاتی که تا به امروز راجع به آیات ارث صادر شده اند و کلیه احکام اجرایی که بر اساس این نظریات بوجود آمده اند فاقد ارزش خواهند بود مگر اینکه یک برهان قاطع درستی آنها را به اثبات برساند.
کشف یک چنین برهانی هدف نهایی بنده از حضور در اینجاست. بگذار دیگران هرچه می خواهند در باره قرآن بگویند؛ آنها هیچ کاری نمی کنند جز قیاس جهانی کلان با فهم نا قص و کوچک خویش.
ای بسا ما چیزی را خوب بفهمیم اما آن چیز حقیقی نباشد و ای بسا چیزی را نفهمیم یا با عرفمان سازگار نباشد اما حقیقتی شگرف در ورایش پنهان باشد:
بشر قرنها و قرنها جهان را آنگونه می دید که ارسطو و بطلمیوس برایش ترسیم کرده بودند . او فکر می کرد حقیقت محض همان است که او دارد می بیند . حالا بعد از قریب به دو هزار سال برما مسلم شده که نگاه بشر پیشین اشتباه و تقلیدی بوده است.
چرا در این همه مدت کسی پی به حقیقت موضوع نبرد؟
آیا اشکال از جهان خلقت بود یا فهم ناقص بشر؟
جهان هستی واضح و روشن بود و فقط این نگاه تقلیدی ما به آن بود که برایمان تیره و مبهمش می کرد.
آری تقلید همواره به مثابه ترمز حرکت فکری بشر عمل نموده و او را واپس زده است.
سام.
بازی با کلمات.نقل قول:
دوست عزیز به زبون ساده میگم.
یه سری مسائل علمی هست و بعد از کشف به مردم اعلام میشه و مردم قبول می کنند.
همین حالا اگه یه منبع موثق بگه زمین به صورت هرم است و دانشمندان تا به حال اشتباه می کردند مردم قبول می کنند.البته با اندکی توضیح.نمیشه از مردم زمان گالیله انتظار داشت که زمین کرویه.البته اگه کسی وجدان داشت و منطقی بود با تعریف یه سری مسائل ساده میشد اونو قانع کرد.ولی بحث گالیله نیز دینی بود،کروی بودن و چرخش زمین با گفته های مسیح منافات داشت و این ینی توهین به مقدسات.
اما بعضی چیزها به علم کاری نداره.به درک انسان مربوطه.
مثلا شخص A آدم بسیار خوبی است.او هرگر گناهی نمی کند.
شخص B شخص A را در حال دزدی از یک خانه دیده است.
پس شخص B هیچوقت بخش اول را قبول نمی کند.چون عملا دیده است.
البته اگه مثل شما با انصاف باشد می تونه خودش و دیگران رو گول بزنه.مثلا بگه او از دیوار رفته بالا که کمک کنه.
این اساساهم اشغالی بوده که می خواستن بندازن دور.چون سنگین بود من براشون آوردم.
فهم تناقضات یک کتاب نیازی به درک عمیقی نداره.
آقا امید!نقل قول:
بیا بجای پرداختن به حواشی و مطالب بی ربط به اصل مطلب بپردازیم .
چرا راه دور می روی؟
مگر من در شروع عرایضم نگفتم :
بنا براین اگر در باره بحث جاری حرفی برای گفتن و انتقادی داری چنانچه آن را بیان کنی بر من منت نهاده ای و گرنه از شما خواهش می کنم تا انتهای بحث چیزی نگو تا ببینیم چه می شود.نقل قول:
به همه آنهایی که قرآن را کتابی ساخته و پرداختهدست بشر می دانندوانهایی که دراین باره مطمئن نیستند و در عالم شک سرگردانندمسئله ارث که قرنهاست در هاله ای از ابهام فرورفته و هنوز هیچ جواب قانع کننده و روشنی برای آن پیدا نشده , مسئله ای است که برایسنجش صدق یزدانی بودن قرآن نظیرش را پیدا نخواهید کرد. هیچ یک از مچ گیریها واشکالاتی که از این کتاب گرفته شده نمی توانند انسان را به این یقین برسانند که قرآن کتابی بشری است اما قضیه ارث با همه آنها فرق دارد :حساب دو دو تاچارتاست.اگر مشخص شودکه در اینجا خطایی رخ داده آنگاه کل کتاب از درجه اعتبار ساقط خواهد شد و می توان یقین حاصل کرد که قرآن مخلوق ذهن بشر است.
شروع عرایضت شروع عرایضت بود.من جواب عرایض پایانیت رو دادم.البته چون اشخاصی مثل شما تمام عرایضشون باهم فرق می کنه،فلذا نمیشه جواب قاطعی به عرایضشون داد.نقل قول:
ضمنا تو فکر می کنی با این بیانیه ها (عرایض) و در نهایت نتیجه گیری نهایی از عرایض خودت میتونی این مردم ساده رو به راه راست هدایت کنی،
زهی خیال باطل.:5:
زوجین
خداوند سبحان بعد از تعيين سهم الارث اولاد و والدين( كه شرح آن گذشت) نصيب زوجين از ارث را به شرح زير تعيين مي فرمايند :
ولكم نصف ما ترك ازوجكم ان لم يكن لهن ولد فان كان لهن ولد فلكم الربع مما تركن
سهم شما مردان 2/1 ارثیه زنانتان است , در صورتی که فرزندی نداشته باشند , پس اگر فرزندی داشتند سهم شما 4/1از بعض مال ایشان است.
مطلب كاملاً واضح و روشن است ؛ مي گويد درصورتي كه زني فرزند نداشته باشد به شوهرش 2/1 از ماترك مي رسد و چنانچه فرزند داشته باشد سهم شوهر 4/1 از مماترك است. به عبارت ديگر در حالت اول شوهر 2/1 از كل مي برد و در حالت دوم 4/1 از بعض به او خواهد رسيد. اگر متوفي فقط يك دختر داشته باشد آنگاه بعض مالش 2/1 ماترك و چنانچه اولاد بيش از دو دختر باشند بعض مال 3/1 ماترك خواهد بود .
ولهن الربع مما تركتم ان لم يكن لكم ولد فان كان لكم ولد فلهن الثمن مما تركتم
و برای ایشان(زنان) 4/1 از بعض ارث شما مردان است , درصورتی که فرزندی نداشته باشید , پس اگر فرزندی داشتید سهم آنها 8/1 از بعض ارثیه شما است.
زن در صورتي كه شوهرش فرزندي نداشته باشد 4/1 از بعض مي برد و اگر فرزندي از مرد برجاي مانده باشد زنش 8/1 از بعض دريافت خواهد كرد.
وان كان رجل يورث كللة او امراة وله اخ او اخت فلكل وحد منهما السدس فان كانوا اكثر من ذلك فهم شركاء في الثلث
و اگر ورثه مردی عبارت باشند از همسر و کلاله( برادر خواهر) و او را خواهر و برادری باشد پس هر یک از آنها 6/1 دریافت می کنند و اگر از این بیشتر بودند همگی در 3/1 با یکدیگر شریک هستند.
به عقیده بنده مطلب اخیر یک تبصره الحاقی به سهم زوجه می باشد اگرچه بظاهر برای او سهم جدیدی معرفی نشده ولی با این تبصره ارزش سهم او به مراتب بالاتر خواهد رفت که البته در بحثهای آتی این موضوع مشخص خواهد شد.
علاقه مندان برای توضیحات بیشتر راجع به این مطلب و مطالب دیگر می توانند به آدرس زیر مراجعه کنند :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلاله
ان امرؤا هلك ليس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترك وهو يرثها ان لم يكن لها ولد
دقت كنيد!
دارد مي فرمايد اگر كسي بميرد. نمي گويد اگر مردي بميرد و نمي گويد اگر زني بميرد. می فرماید اگر كسي كه فرزند ندارد بميرد ( كه ممكن است مردي باشد يا زني) و آن مرد يا زن را خواهري باشد ، سهم آن خواهر 2/1 از كل ارثيه آن مرد يا زن خواهد بود و چنانچه آن خواهر بميرد و فرزندي نداشته باشد اين زن يا مرد فقط در نيم ارثيه او سهيم خواهند بود نه اينكه همه ماترك او را ببرند.
اگر ترجمه ها را بخوانيد متوجه منظور من خواهيد شد.
از اينجا مشخص مي شود چنانچه يك خواهر يا يك برادر جزء ورثه متوفي باشند هريك در 2/1 از ماترك سهيم خواهند بود.
فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك وان كانوا اخوة رجالا ونساء فللذكر مثل حظ الانثيين
اگر دو خواهر بودند از 3/2 مماترك يعني 3/2 از بعض مال سهم خواهند برد و آن را بطور مساوي بين خود تقسيم مي كنند.
حال اگر تعداد برادر خواهرها از اين بيشتر شود همگي در اين 3/2 شراكت خواهند داشت منتهي نه بطور مساوي بلكه به نسبت دو براي برادران و يك براي خواهران. دقت كنيد كه در مورد فرزندان نسبت دو به يك از همان ابتدا برقرار است ولي در مورد كلاله اين نسبت از دو خواهر به بالا برقرار مي شود. در آنجا سهم دخترها و پسرها 3/2 از كل ماترك است ولي در اينجا 3/2 از بعض ماترك مي باشد.
تا این قسمت از بحث , کلیه اعداد مربوط به سهام ورثه ( البته بجز سهم مربوط به دو دختر یا یک پسر) مشخص شدند. از این پس سعی می کنم آرایشهای مختلفی را که ورثه در کنار یکدیگر قرار می گیرند مورد بررسی قرار دهم.
از اینجا به بعد بخش اصلی کار شروع می شود , شاید نتیجه مورد نظر خیلی زود حاصل شود و شاید هم مدتی بطول انجامد یا حتی شاید اصلاً نتیجه ای بدست نیاید. در هر صورت انتظار من از دوستان این است که بنده را از نعمت اندیشه خویش بی نصیب نگذارند و در این راه همراهم باشند.
یک دختر , بیش از دو دختر
پدر , مادر
مرد , زن
یک خواهر یا یک برادر , دو خواهر به بالا
بطوری که ملاحظه شد ؛ افراد فوق کسانی هستند که در قرآن کریم عدد سهامشان بطور صریح مشخص شده است. این یک گروه کلی است که باید بر اساس معیارهایی به گروههای فرعی دسته بندی و تقسیم شود. معیارهای مذکور به قرار زیر هستند.
1- کلاله (= برادر خواهر میت ) هیچگاه در حضور فرزندان ارث نمی برند
2- بدیهی است که زن و مرد هیچگاه در حضور یکدیگر ارث نمی برند
3- ارزش سهام ورثه واحد همواره کل ارثیه خواهد بود
با توجه به این معیارها , افراد فوق به شش گروه طبقه بندی می شوند که از این میان سه گروه آن مربوط به حالتی است که مرد خانواده مرده باشد و گروه دیگر مربوط به حالتی است که متوفی زن خانواده باشد.
آیا کسی می تواند این شش گروه را مشخص کند؟
آرایش و چینشهای ورثه در هر یک از این گروهها به چه صورت است؟
مثال : فرض کنید افراد یک گروه ارث برعبارت باشند از : a, b, c, d در اینصورت آرایش و نحوه قرار گیری آنها در کنار یکدیگر به این صورت خواهد بود ( ترتیب اهمیت ندارد) :
a, b, c, da, b, ca, b, da, c, db, c, da, ba, ca, db, cc, db, d
ببخشید توی "باب الوصایا" درین مورد چی نوشته؟
توی « باب الوصایا» چیزای زیادی گفته شده , بستگی داره شما دنبال چی باشید.نقل قول:
اما در کل من فکر می کنم قسمت اعظم اون چیزایی که گفته شده با اونی که قرآن گفته فرق داره.
مغالطه نكنيد دوستان ....
سلام دوست عزیز.نقل قول:
از آنجا که طرفین بحث همیشه از لغات مفالطه و سفسطه استفاده می کنند، بهتر بود می فرمودید که منظورتون دقیقا کدام دوستان هستند. ضمن اینکه در مورد مغالطاتشون هم توضیحاتی می دادید تا قضیه روشن شود. :11:
در ضمن تاپیک زیرخاکی می باشد.اخرین پست ماله 2008 هست.