:33: :33:
خسته نباشم.ایول به خودم.
Printable View
:33: :33:
خسته نباشم.ایول به خودم.
Beatles
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وقتي به موسيقي و راك اند رول دهه شصت مي نگريم هاله اي از ابهام بر چهره موسيقي اسرارآميز و رويايي ان دوران نمايان مي گردد.كيست كه توانايي انكار شور و شعف ،بي پروايي،خلاقيت و نوآوري موسيقي آن دوران را داشته باشد؟كيست كه پديده شگفت انگيز دهه شصت - بيتل ها-را به فراموشي بسپارد؟ زمستان 1964يادآور بيماري لاعلاج آن دوران است و تب بيتل شيدايي كه گريـبــان صدهاهزار جوان بريتانيايي را گرفت! جنوني مبهم و ناشناخته كه در كوتاهترين زمــــان سرتاسربريتانيا را پيمود و ناگهان از آتلانتيك سردراورده و در آمريكا ريشه دوا ند.ترانهI WANT TO HOLD YOUR HAND نخستين شوك بيتل ها بود .ترانه زيباي بيتل ها صدرنشين جدول موسيقي انگلستان شد و موجي از شگفتي را در ميان جوانان انگليسي پديد اورد.يك هفته بعد ترانه اي ديگر خواب را از چشمان آنان ربود ترانه اعجاب انگيز PLEASE ,PLEASE,ME بيتل ها را در صدر جدول موسيقي آمريكا و انگلستان قرار داد.اوضاع از اين هم عجيب و غريب تر بود! پنج ترانه نخست جدول موسيقي انگلستان از بيتل ها بود و سال هنوز به پايان نرسيده بود كه 29 ترانه بيتل ها همگي به عنوان برترين هاي موسيقي آمريكا و انگلستان معرفي شدند.
مشهورترين و موفق ترين گروههاي موسيقي عصر حاضرحتي به اندازه يك چهارم موفقيت بيتل ها را كسب نكرده اند!!حتي گروه موفق و پر اوازه OASIS كه تقليدي سطحي و كم مايه از بيتل ها است نيز در برابر جادوي بيتل ها ناتوان مانده اند.اد سوليوان ED SULIVAN مجري خشك و جدي تلويزيون در برنامه اي زنده كه از فرودگاه HEATHROW لندن پخش ميشد در برابر جواناني كه سر از پا نمي شناختند و مبهوت و خيره منتظر ورود بيتل ها بودندگفت:مگر بيتل ها چه كساني هستند كه شما اينچنين ديوانه و آشفته وار آنها را دوست مي داريد؟سپس با هيجان خاص خود بيتل ها را به مبارزه طلبيد!نخستين برنامه تلويزيوني زنده بيتل ها در فوريه 1962 هفتاد ميليون نفر شاهد نخستين هنرنمايي تلويزيوني بيتل ها بودند. در ابتداي برنامه پيام تبريك الويس پريستلي ستاره موسيقي راك بر شور و هيجان برنامه افزود و تشويق و شادي بينندگان را به دنبال داشت. جوانان آن دوره خوب به ياد دارند كه در زمان اجراي شوي تلويزيوني بيتل ها مردم آمريكا بيش از هر زمان ديگري به روحيه اي شاد و نشاط و سرزندگي نيازمند بودند.غم فقدان رييس جمهور جوان و كاريزماتيك كه دو ماه قبل از آن مورد سؤ قصد قرار گرفته و به قتل رسيده بود موجي از نااميدي را در ميان جوانان به وجود آورده بود و شايعه جنگ نيز به اين وضعيت دامن ميزد.اما سرنوشت طالع ديگري را براي اين چهار جوان تازه از راه رسيده رقم زده بود طالعي بس نيك! با نگاهي به گذشته درمي يابيم كه بيتل ها با روحيه اي شاد و سرزنده،جادويي بي انتها و دورانديشي و شعور موسيقيايي انكارناپذير و قدرت اعجازانگيز خوددر تغيير حالات و روحيات جوانان ان دوره سهم به سزايي داشتند.هارموني بي نظير و سحرآميز بيتل ها، شوخي ها،لطيفه ها و لبخندهاي به يادماندني،آنها را از ساير گروهها و خوانندههاي آن دوره متمايز مي كرد.
بيتل ها از دنييايي ديگر آمده بودند!واقعيت اين بود كه انها از بندر ليورپول در شمال غربي انگلستان امده بودند.جان لنون سال 1940 در ليورپول متولد شد.پدر لنون او و مادرش را رها كرده و ناپديد شده بودو سرپرستي جان را عمه اش بر عهده داشت.پسر بچه اي عصبي كه عاشق موسيقي بود. مادر لنون گيتاري براي او خريده بودكه روي آن برچسبي با اين عبارت ديده مي شد:اين گيتار در برابر شكستگي ضمانت ميشود.لنون به سرعت نواختن گيتار را فرا گرفت و نخستين آهنگي كه نواخت THAT WILL BE THE DAY بود ترانه اي زيبا از بادي هالي خواننده مشهور راك! پل مك كارتني در سال 1942 متولد شد و خيلي زود نزديكترين دوست و يار صميمي لنون شد.ترانه سرايي و خواندن برخي از بهترين ترانه هاي بيتل ها را مك كارتني به عهده داشت.او نيز در كودكي مادر خود را بر اثر ابتلا به سرطان از دست داده بود و تا حدودي با روحيات لنون همخواني داشت.در سال 1957 لنون گروه QUARRYMEN راتشكيل داد و در همان سال دوست و همكلاسي مك كارتني يعني جورج هريسون به آنها پيوست در حالي كه تنها 14 سال داشت! در سال 1960 آنها عنوان SILVER BEATLES را براي گروه خود برگزيدندو با پيوستن پت بست به گروه انها سفر به آلمان را آغاز كردند و در كلوبي در شهر هامبورگ به مدت يكهفته به اجراي برنامه پرداختند. در سال 1962 پت بست جاي خود را به يك طبال ليورپولي داد. رينگو استار با نام اصلي ريچارد استاركي متولد 1940 در ليورپول. بعد از اجراي چندين برنامه به مديريت برايان اپستاين و با همكاري شركت اي.ام.آي نخستين آلبوم استوديويي گروه با نام DO LOVE ME به دنياي موسيقي عرضه شد! كريسمس سال 1963PLEASE PLEASE ME ترانه شماره يك لقب گرفت و تب بيتل شيدايي گسترش يافت . عموما اعتقاد بر اين است كه در زمان ورود بيتل ها به آمريكا پيشگامان موسيقي راك اند رول نظير چاك بري ،ليتل ريچارد و الويس پريستلي به تدريج به بوته فراموشي سپرده شده و جاي خود را به خواننده نماهايي چون فرانكي آوالون و چابي چكر دادند اما حقيقت اين نيست. گرچه الويس در سال 1958 به خدمت زير پرچم فراخوانده شد و پس از بازگشت نيز هرگز موفقيت دوران گذشته را كسب نكرد و بادي هالي خواننده شهير راك اند رول در سانحه هوايي سال 1959 به قتل رسيد و چاك بري و ليتل ريچارد و جري لي لويس از دور خارج شدند اما صحنه از موسيقي خوب و ارزشمند و بالغ خالي نبود…در سال 1963 يكسال قبل از تولد و هنرنمايي بيتل ها دنياي موسيقي راك به نام بزرگاني چون دريفترز ، بيچ بويز، روي اوربيسون ، سام كوك ، ميراكل ، موتاون ، مارتا وندلاس و گروههايي نظير كريستال و رونتس مزين بود. آنچه كه بيتل ها را از اين بزرگان متمايز ميكرد جذابيت پر زرق و برق ، خيره كننده و جلوه گر و ارتباطات عاطفي و تاثيرگذار گروه بود كه در فيلم مشهور شب يك روز سخت با بازي بيتل ها به خوبي نمايان بود.اندرو ساريس منتقد سرسخت و سرشناس به اين فيلم لقب همشهري كين فيلمهاي JUKEBOX را داده است ! در سال 1965 بيتل ها به چنان شهرتي دست يافته بودند كه مشهورترين جايزه بريتانيا يعني جايزه سلطنتي به انان تعلق گرفت . جايزه ام . بي. اي در كاخ سلطنتي باكينگهام به اين چهار اعجوبه جوان موسيقي انگلستان اهدا شد. رينگو استار پس از دريافت جايزه گفت: تا هنگام مرگ اين جايزه را نگاه خواهم داشت تا آ ن هنگام كه با من دفن شود. در سال 1965 آلبوم تحسين برانگيز THE RUBBER SOUL همراه با ملودي هاي روحبخش و ترانه هاي بسيار زيبا شهرتي جهاني را براي بيتل ها به ارمغان آورد. پس از برگزاري كنسرت بزرگ بيتل ها در سال 1966 كه در سانفرانسيسكو برگزار شد آنها فعاليت خود را به ضبط ترانه ها در استوديو محدود كردند. آلبوم مشهور REVOLVER در سال 1966 و حماسه انديشمندانه بيتل ها يعني آلبوم زيبا ، مشهور و به يادماندنی SGT.PEPPER”S LONELY HEARTS CLUB BAND در سال 1967و آلبوم WHITE ALBUM در سال 1968 و اثر درخشان و بي بديل گروه يعني ABBEY ROAD در سال 1969 حاصل تلاش گروهي آنان در اين چند سال بود . ميليونها عاشق و طرفدار موسيقي دوران سخت و تاريك دهه شصت را با نور خيره كننده بيتل ها سپري كردند و ترانه هاي اين گروه كليد حل معماهاي شگفت انگيز آن دوران گرديد. اما جدايي مك كارتني و لنون از يكديگر ضربه مهلكي را به گروه وارد آورد و در نهايت باعث از هم پاشيدگي گروه شد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جان لنون با يوكو اونو هنرمند آوانگارد ژاپني و پل مك كارتني نيز با ليندا ايستمن عكاس موسيقي راك ازدواج كردند و فاصله بين لنون و مك كارتني عميق تر شد . در سال 1969 لنون تصميم بر انحلال بيتل ها گرفت ام با مخالفت مك كارتني روبرو شد ولي يكسال بعد خود مك كارتني خبر انحلال بيتل ها را اعلام كرد و موفقترين و پرآوازه ترين گروه موسيقي دنيا در آستانه فروپاشي قرار گرفت . فروش يكصد ميليوني ترانه ها و پاياني اينچنين تلخ و ناگوار همه چيز تمام شد. مك كارتني و همسرش اقدام به تشكيل يك گروه كرد و جورج هريسون با گرايش عميق به عرفان شرقي در خود فرو رفت و به فراموشي سپرده شد و در نهايت در غربت و انزوا در خانه دوست و يار هميشگي خود پل مك كارتني جان سپرد . رينگو استار نيز به تنهايي به ضبط ترانه هاي مورد علاقه خويش پرداخت و در چند برنامه تلويزيوني نيز ظاهر شد. جان لنون نيز به نيويورك رفت جايي كه هميشه دوست ميداشت و سرانجام در سال 1980 روي صحنه به ضرب گلوله يكي از هواداران مجنون بيتل ها به قتل رسيد و اين پايان بيتل ها بود اما نه براي ترانه هاي آنان كه ابدي بوده و در ياد و خاطر هواداران بيتل ها جاري و زنده و پويا خواهد بود.
دیسکوگرافی
۱. Please Please Me (مارس ۲۲, ۱۹۶۳)
۲. With the Beatles (نوامبر ۲۲, ۱۹۶۳)
۳. A Hard Day's Night (album)|A Hard Day's Night (ژوئیه ۱۰ ۱۹۶۴
۴. Beatles for Sale (دسامبر ۴ ۱۹۶۴)
۵. Help! (album)|Help! (اوت ۶ ۱۹۶۵)
۶. Rubber Soul (دسامبر ۳ ۱۹۶۵)
۷. Revolver (album)|Revolver (اوت ۵ ۱۹۶۶)
۹. Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band (ژوئن ۱ ۱۹۶۷)
۱۰. The Beatles (album)|The Beatles (aka The White Album) (نوامبر ۲۲ ۱۹۶۸)
۱۱. Yellow Submarine (album)|Yellow Submarine (January ۱۷ ۱۹۶۹
۱۲. Abbey Road (album)|Abbey Road (سپتامبر ۲۶ ۱۹۶۹)
۱۳. Let It Be (album)|Let It Be (مه ۸ ۱۹۷۰)
تموم
منبع:Rock land و Wikipedia
با سلام خدمت خوانندگان گرامي. موسيقي که اکثر مردم گوش ميدن بلکه موسيقي که در ايران کمتر به اون پرداخته شده.. Rock
متاسفانه در ايران بيشترين موزيکي که طرفدار داره همون خواننده هاي ايراني هستند که در لوس آنجلس فعاليت مي کنند که به جرات ميتوان گفت بيش از 90% آن پوچ و بي ارزش است. بعضي ها هم گرايش به موسيقي سنتي ايران آوردن که اونهم به دلايل زياد فراگير نشده و مقصر اصلي به نظر من راديو تلوزيون هستش که نه تنها هيچ قدمي در راه فراگير شدن آن نکرده بلکه برعکس سعي در خراب کردنش هم داشته و به اصطلاح موسيقي پاپ هر چيزي مي خواستن به خورد ملت دادن وجلو گسترش موسيقي سنتي ايران رو هم گرفتن. در اين ميان هيچ شانسي هم به گروههاي ايراني سبک راک ندادن تا خودشونو نشون بدن. هنوز وزارت ارشاد يک مجوز براي اين گروهها صادر نکرده و اين گروهها مجبور به اجراهاي به اصطلاح زير زميني شدن.
در این چند سال اخیر جوانان ما به موسيقی غربی روی آوردن که اونهم متاسفانه ناخواسته اسیر موسيقی تجاری پاپ و یکی دو جین خواننده که بیشتر بیلبورد تبلیغاتی میشه گفت بهشون تا خواننده شدن. البته هدف من خراب کردن موسیقی پاپ نیست ولی یه جوان ایرانی برای شنیدن و یا تهیه سی دی غربی فقط یه چیز پیش رو داره موسیقی پاپ!
اکثر جوانان ما درک کمی از موسیقی دارن حتی سبکهای موسيقی رو نمیشناسند وفقط موزیک رو تو همین خواننده هایی می بینن که همه جا به وفور پیدا میشه و حق انتخاب ازشون گرفته شده. خوشبختانه با گسترش روز افزون اینترنت دسترسی مردم به منابع اطلاعاتی زیاد شده و من هم سعی دارم قدمی هر چند کوچک در این راه بردارم و به معرفی موسيقی سبک راک و زیر مجموعه هاش و همینطور بیوگرافی گروههای مختلف که در این سبک ها کار می کنن بپردازم تا دوستان بیشتر آشنا بشن و برای گوش دادن به موسیقی دلخواهشون انتخواب بیشتری داشته باشن و از سبک راک که به نظر من هنر موسیقی در این سبک شکوفا شد بیشتر بدونن. سبکی که در سراسر دنیا مردم توجه خاصی به اون دارن ولی متاسفانه در ایران غافل از اون بودن.
البته اینو هم بگم در همین چند سال اخیرمتاسفانه موسیقی راک بخصوص سبکهای متال مثل ویروس تو جامعه ما بخصوص در شهرهای بزرگ افتاده است که اکثر مردم بدون کوچکترین شناختی بصورت تقلید کورکورانه به این آهنگها گوش میدن بدون اینکه از رسالت گروه چیزی بدونن حتی زحمت ترجمه اشعار رو هم بخودشون نمیدن و نمی دونن هدف از این آهنگها چیه... اینجا دیگه موسیقی پاپ نیست که یه مدت تو لیست پرفروش ها بره و بعدش فراموش بشه.. اینجا موسیقی هست که بعد از ده ها سال هنوز هم سر زبانهاست هنوز راجبش بحث میشه هنوز هم تو لیست پرفروش هاست. این گروهها همینطور بی هدف نیومدن هر کدومشون پیامی دارن پانک ها چی میگن؟ دث متال چه جوری بوجود اومد و پیامش چیه؟ بیتل ها برای چی اومدن؟ بحث سر اینها خیلی مفصل و از حوصله این مقوله خارج...
اشكان عزيز اگر ميشه چنتا از اون آهنگ شوك هاي بيتل ها رو بزاري ممنون ميشم چون من از جووناي قديمي(پير هاي امروز) صحبت بيتل هارو زياد شنيدم اگه تو نستي چنتا ترانشو گير بياري ماهم تب شيدايي بيتل بگيردمون!:ي
فقط توجه داشته باشید اگه چیزی میذارید (واسه دانلود) تو [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] بذاررید . ;)نقل قول:
شاید شما نیز شنیدهاید که میگویندفلان گروه زیر زمینی است یا زیر زمینی فعالیت میکند.برای درک بهتر این موضوع بهتر است ابتدا تعریفی از ان داشته باشیم.به طور کلی این نوع موسیقی به موسیقی اطلاق میشود که بر خلاف جریان تجاری موسیقی در جهان گام بر میدارد.برای مثال گروهایی که در ین زمینه فعال هستند برای حفظ استقلال هنری و وابسته نبودن به کمپانی هایی که در غرب به Majir Companies مشهور هستند به این صورت فعال هستند.
این نوع موسیقی محدود به گروه خاص با سبک خاصی نمیباشد،وهر موسیقی که به طور مستقل وبدون تاثیر بازار تولید شود میتواند اندرگراند نامیده شود.
در بعضی موارد مشهاهده شده که این نوع گروه ها خود به مرور زمان میتوانند محرک صنعت موسیقی شوند،همچون پینک فلوید،نیروانا،تول وبسیاری از گروه های معروف دیگر که از دل همین موسیقی زیر زمینی بیرون آمدهاند ودر طول کار خویش استقلال هنری خود را حفظ کردهاند.البته بر عکس این هم وجود دارد :گروهایی که که ابتدا زیرزمینی فعالیت میکردند و بعد در منجلاب موسیقی تجاری گم شدهاند:،برخی مشهور وبرخی گمنام.
واما در ایران:
موسیقی زیرزمینی در ایران تعریف وفلسفه خودش را داره
هر گروهی که مجوز نگیرد زیر زمینی شناخته میشود.جالب است که در این میان بحث کیفیت جای خود را به شکوه وناله به ما مجوز نمیدهند میدهد.البته این قضیه ندادن مجوز گاه پیامهای مضحکی در پی دارد.مثلا یک نوازنده یا یک خواننده سرشناس یک آلبوم تولید کند وبعد مجوز نگیرد،آنگاه او هم زیرزمینی میشود.باید توجه داشت که موسیقی زیرزمینی صرفا به دلیل اینکه مجوز نمیگیرد،نمیتواندموسیقی خوبی باشد.بسیاری از افراد وگروه ها به جای اینکه انرژی خویش را صرف ارتقای کیفیت موسیقی کنند یک برچسب زیرزمینی به کارشان میزنند وبعد نگران هیچ چیز نیستند.در حقیقت این افراد در زیرزمین خود یک امپراتوری برای موسیقی خود بنا میکنند که در آنهیچ انتقادی جایز نیست.
حرف آخر
چه ما بخواهیم تجاری کار کنیم چه زیرزمینی ابتدا باید به این فکر باشیم که کار پر محتوا و با کیفیتی در ارتباطبا سبک دلخواه خویش ارایه دهیم چه پاپ لرانی چه راک یا هوی متال.
:5: منتظر مطلب های جدید باشید.
برايان مي پس از اجراي «خداوند ملکه را حفظ کند» بر پشت بام کاخ باکينگهام چه کرده است؟ کار بر روي يک آلبوم جديد؟ نه. نوشتن تاريخ جهان. او گفته است که هنگام نگاه کردن از طريق يک تلسکوپ به همان اندازه خوشحال است که وقتي گيتار به دست دارد.
طبق نظر برايان مي جهان تقريباً حدود 3 ميليارد سال ديگر هنگامي که کهکشان ما، راه شيري، با همسايه اش آندرومدا برخورد کند، به پايان خواهد رسيد. اين برايان مي است از گروه راک کوئين مردي که شما از او تصاوير ماندگاري در ذهن داريد؛ ايستاده بر برج هاي کاخ باکينگهام، تقسيم صحنه با فردي مرکوري، زندگي با موهاي هميشه مجعد و ازدواج با آنيتا دبسون. (اينکه موهاي مجعد او و همسرش هنوز موضوع مورد توجه خيلي هاست، او را آزار مي دهد. اما نگران نباش برايان، که در يک راي گيري سريع در دفتر روزنامه، يکي از موارد به يادماندني در کنسرت کوئين در Live Aid و نماهنگ Bohemian Rhapsody همين مورد ذکر شد.) اين جهان است گرچه که در حال حاضر براي او اهميت دارد.
مي قبل از اينکه به ستاره راک تبديل شود، دانشجوي دکتراي ستاره شناسي در امپريال کالج لندن بود. اکنون، بعد از چهل سال، او دوباره به موضوع بازگشته با کتابي که به کمک سر پاتريک مور ستاره شناس و کريس لينتوت مجري برنامه آسمان در شب بي بي سي نوشته است. نام کتاب «بنگ» (صداي انفجار) است، تاريخ کامل جهان با عکسي عجيب در صفحه 11؛ سه نويسنده، مي به نظر گيج مي رسد، مور کمي بداخلاق است و لينتوت در حال ساختن يک لنگر، در يک باغ، و چنانکه عنوان شده، آماده مي شوند تا «عبور ونوس» را تماشا کنند. خب، چراکه نه؟ برايان تقريباً مدرک دکترايش را گرفت. پايان نامه او راجع به آنچه «نور بروجي» خوانده مي شود، بود که به نظر بازتاب نور خورشيد است بر اجزاي خاک بين سيارات، اگرچه هر وقت مي به آن اشاره مي کند، من نمي توانم به اين نکته فکر نکنم که او به درخشندگي لباسش اشاره دارد. ما در اتاق بوي نا گرفته کميته در انجمن ستاره شناسي رويال هستيم، و مي درخشان ترين چيز در آن است؛ او بزرگ و مهربان است و سيمايي دارد که شايد در شرايط ديگر، نوعي جنون ستاره راک ناميده شود، اما اينجا بيشتر شکلي از ملايمت و گيجي هوشمندانه دارد.
او درباره دست داشتن در نگارش کتاب بسيار فروتنانه صحبت مي کند و مي گويد وقتي او با مور قهرمان يا ساير ستاره شناسان بزرگ وقت مي گذراند، خود را 18 ساله احساس مي کند؛ «که هيچ چيز نمي دانم و فقط گيتار مي زنم و فکر مي کنم اين افراد واقعاً نگاه تحقيرانه اي به من خواهند داشت.» وقتي برايان براي افتتاح يک رصدخانه عظيم در جزاير قناري به سر مي برد، يک گروه ستاره شناسان جهاني با او ملاقات کردند «و آنها واقعاً مرا شگفت زده کردند زيرا همگي گيتارهايشان را آوردند و از من خواستند برايشان امضا کنم.» او گيج شده بود.
کتاب نتيجه دوستي مي با مور بوده، زماني که او را اولين بار هنگام سخنراني در امپريال کالج ديد اين اثر نفوذناپذير استفان هاوکينگ «خلاصه تاريخ زمان» بود که سه نويسنده را به نوشتن بنگ برانگيخت. هدف آنها خلق تاريخچه ساده اي درباره شکل گيري جهان بود و نتيجه کتاب مصور خواندني و زيبايي است که مخاطبان عام را جذب مي کند.«من فکرکردم که اگر من کتاب را بفهمم، نشانه خوبي است که عموم مخاطبان نيز آن را درک مي کنند، و اگر من نفهمم، آنگاه کارهاي بسياري هست که بايد انجام گيرد.» او درک مي کند که خواننده عام به قياس نياز دارد؛ مثلاً کهکشان هاي مارپيچ به ترافيک خيابان ها ارتباط داده شده است، در پايان نيز اشاره راک، نماي عجيبي به يکي از آثار جاني ميچل دارد «ما وهم انگيزيم، ما درخشانيم» که به ما يادآوري مي کند در چه جايگاهي قرار داريم.
در جريان نوشتن کتاب، مي به يادداشت هاي پايان نامه اش بازگشت. در طول سال ها او ارتباطش را با اين موضوع از طريق آبونمان شدن در مجلات مختلف ستاره شناسي حفظ کرده بود و يک رصدخانه نيز در باغ خانه اش در غرب لندن داشت. اما نگارش کتاب کماکان نوعي کشمکش بود. آيا او مي داند، مثلاً تئوري پوسته چيست؟ «اوه، لعنتي، نه. در يک کلام من حتي تئوري زه را هم درک نمي کنم.» به تلخي لبخند مي زند.
تقارن جالبي بين زندگي برايان مي در موسيقي و زندگي اش در علم وجود دارد، بين حس سرگيجه اندکي که از خيره شدن به فضا ناشي مي شود و غروري که از ايستادن روي صحنه مقابل 60 هزار نفر به دست مي آيد. متعجبم که کدام يک ترساننده تر است؛ زل زدن به نور بروجي يا نواختن براي جمعيتي در ومبلي؟ « خب... واقعاً متفاوت است. نواختن براي آن همه مخاطب واقعاً عالي است؛ مي شود گفت لحظاتي از ترس وجود دارد که به آن معتاد مي شوي و از آن لذت مي بري.» اما شباهت هايي نيز وجود دارد.«فکر مي کنم نوعي خلوص درباره هر دو آنها صادق است، زيرا تو مي تواني خود را در افکاري درباره جهان يا در موسيقي فرو ببري و واقعاً از همه چيز جدا شوي و ميليون ها مايل از نگراني ها و مشکلات شخصي و خاک و دود جايي که هستي فاصله بگيري.»
وقتي برايان مي هفت ساله بود نامه اي براي بي بي سي نوشت و راجع به موسيقي برنامه آسمان در شب سوال کرد. در همين سال بود که، چنانکه خود مي گويد؛ «همه چيز اتفاق افتاد؛ من گيتار را شناختم، ستاره شناسي را شناختم، عکاسي را شناختم و اين سه همه زندگي مرا تشکيل دادند.» پدرش که مهندس برق بود به او کمک کرد تا يک گيتار بسازد و علاقه دوگانه اين پسر به موسيقي و ستاره شناسي تا سال هاي مدرسه در همپتون و سپس سال هاي دانشگاه در لندن ادامه پيدا کرد. زماني که دانشجوي دوره کارشناسي بود، گروه را همراه ساير اعضا، فردي مرکوري، راجر تيلور و جان ديکن تشکيل داد. « ما همگي عجيب و غريب بوديم. اين گروه عجيب و غريب بود و هنوز هم هست. هيچ کدام ما تحصيلات موسيقي نداشتيم، در رشته هاي ديگري درس خوانده بوديم. فردي گرافيک خوانده بود و واقعاً هنرش را مي پرستيد، تمام عمر. جان فارغ التحصيل رشته الکترونيک بود و در ابتداي تشکيل گروه مسووليت طراحي تجهيزات گروه را نيز بر عهده داشت و راجر يک زيست شناس بود.»
تز دکتراي مي تقريباً تمام شده بود، استادان او در حال بررسي هاي نهايي بودند که همه چيز تمام شد. برايان در آن زمان روزها به عنوان معلم رياضي تدريس مي کرد و شب ها به تمرين با گروه، که حال نام کوئين گرفته بود مي پرداخت. در اين گير و دار او ناگهان تصميمي گرفت و با وجود عدم رضايت خانواده اش دکترا را رها کرد. «پدرم واقعاً شوکه شد، گفت که هرگز فکر نمي کردم درست را رها کني؛ هرگز فکر نمي کردم درس را کنار بگذاري تا يک ستاره شوي. و واقعاً تا يک سال يا بيشتر خيلي کم با من حرف مي زد، که خب خيلي ناراحت کننده بود. من به پدرم خيلي نزديک بودم و به کمک او اولين گيتارم را ساخته بودم.» زماني که کوئين امريکا را براي اولين بار در مديسون اسکوئر گاردن نيويورک اجرا کرد، مي اعضاي خانواده اش را برد تا اجرا را ببينند. اين نوعي آشتي خانوادگي محسوب مي شد. برايان در آن زمان پسري کوچک از همسر اولش کريستين داشت. «من خانواده ام را در هتل پلازا ساکن کردم و گفتم؛ هر چه خواستيد سفارش بدهيد، ما پولداريم، که البته نبوديم، ولي دلم مي خواست کاري بکنم. مي خواستم پدرم درک کند داستان از چه قرار است. او آمد و اجرا را ديد و بعد نگاهي به من کرد و گفت؛ «OK، فهميدم،» لحظه فوق العاده اي بود. ما واقعاً به رضايت و تاييد خانواده نيازمنديم. شايد فکر کنيم که اين طور نيست، اما اين احساس در درون ما وجود دارد.» «من گفتم واقعاً اگر مي خواهي خودت را مطرح کني و قرار است لحظه اي نمايشي بسازي، اين صحنه بايد تصويري شبيه يک فلوت نواز تنها در برج يک قصر باشد.» در کمال تعجب او، قصر موافقت کرد. «اين واقعاً هيجان انگيز و البته ترسناک بود، اما من عاشق ساختن لحظه هاي اينچنيني هستم.» اما او معتقد است در اين کشور «که مردم از شهرت شرمنده مي شوند، فکر مي کني مجبوري معذرت خواهي کني که چيزي به دست آوردي.» او مي گويد؛ «مثلاً کليف ريچاردز، او قابل توجه ترين ضبط را به عنوان يک هنرمند دارد، اما هميشه در دنياي مديا شوخي گرفته شده است.» صداي مي در اينجا تبديل به زمزمه مي شود؛ «حتي پاتريک مور؛ آنها او را عجيب و غريب مي دانند، که البته هست. اما همه حجم دانشي را که او به عنوان يک روشنفکر دارد فراموش مي کنند.» ناشر مي که در سمت ديگر ميز نشسته است، چنين نظر مي دهد؛ «در دهه هفتاد داشتن موهاي مجعد نوعي ضديت با مد روز محسوب مي شد.» انگار مي با اين جمله دلگرمي يافت و دوباره آرام شد؛ «بله، من هميشه از موهاي مجعدم ناراحت بودم و سعي مي کردم آنها را صاف کنم.» مکثي کوتاه؛ «فکر مي کنم بيشتر مردم از قسمتي از وجود خودشان بيزارند، اين طور نيست؟ من هم فکر مي کردم موهايم وحشتناک است و آنها را صاف مي کردم تا روزهاي آغاز کوئين و بعد، خوشبختانه همه چيز درست شد. به نظر من جيمي هندريکس عقيده مردم را درباره آنچه مد مي دانستند تغيير داد. جيمي هندريکس در واقع همه چيز را تغيير داد.» به نظر مي رسد تغيير ناگهاني حالت يا وضعيت دروني بدون بازنمود بيروني از توانايي هاي برايان مي است. وقتي پرسيدم آيا موضوع زيست محيطي نيز در کتاب مورد بررسي قرار مي گيرد به سرعت حالتش تغيير کرد؛ «تا حدودي بله. البته سعي کرديم لحن تکراري موعظه آميز نداشته باشيم و من مي دانم وقتي موضوع گرم شدن تدريجي زمين پيش مي آمد ما بسيار مراقب بوديم بدون دليل کافي به سمتي حرکت نکنيم. اين به طور قطع يکي از توانايي هاي پاتريک است؛ او بيش از همه درک مي کند که اين موضوع که ما (انسان ها) علت اصلي گرم شدن سطح زمين هستيم، ثابت شده نيست.» (شايد يادآوري اين نکته مفيد باشد که پاتريک مور در دهه هفتاد شديداً درگير سياست هاي راست گرايانه بود.)
«ما؟ نوع بشر؟ آه، اثبات چنين قضيه اي هرگز ممکن نخواهد شد. تنها کاري که مي تواني انجام دهي اين است که نگاه کني و ببيني که چه کمکي مي تواني بکني. سعي کني اين قضيه را ساده نپنداري، سعي کني آشوب طلب نباشي. ما مجبوريم از آنچه در قبال سياره مان انجام مي دهيم آگاه باشيم، زيرا اکنون اين مهمترين مساله است. ما عميقاً به آن نپرداخته ايم، نفهميده ايم که در اين لحظه چگونه درياها در حال خشک شدن اند. بسياري چيزها حکم فاجعه را دارند.
او هنرمندانه بحث را پيش مي برد و با اين جمله متفکرانه پايان مي دهد؛ «مي داني، فکر مي کنم تا زماني که جرج بوش در کرسي رياست نشسته، ما در يک فيلم فاجعه آميز زندگي مي کنيم.» در اين هنگام صحبت ما قطع مي شود زيرا پل ماردين پروفسور ستاره شناسي دانشگاه کمبريج در زده و وارد اتاق مي شود. به مي نگاه مي کند و چشمکي مي زند. مي نيز جواب او را با چشمکي مي دهد.
دو مرد نشسته و با شور و علاقه اي عظيم درباره دستاوردهاي جديد در ستاره شناسي صحبت مي کنند. آنها راجع به تلسکوپي در تنه ريف بحث مي کنند که وقتي کامل شود بزرگترين تلسکوپ دنيا خواهد بود. مي براي برنامه افتتاح آن دعوت شده و قرار است قطعه اي نوشته و اجرا کند. ماردين مي گويد؛ «بله. البته نوشتن قطعه موسيقي بدون احساساتي شدن کمي دشوار است.»
سپس پروفسور از او درباره علاقه به خصوصش مي پرسد؛ نور بروجي و چشمکي مي زند. بعد نام محققي برجسته در امريکا را به او مي دهد که شايد علاقه مند باشد موسيقيداني را حمايت کند که مي خواهد تز دکترايش را تکميل کند. (مي مي گويد؛ «خوشبختانه نور بروجي دوباره براي من تبديل به نوعي انگيزه شده است، زيرا شايد بداني که در حال حاضر ما در حال پيدا کردن ابرهاي بروجي اطراف ساير ستاره ها هستيم.» مي مي پرسد؛ «جدا از شوخي فکر مي کني مي توانم به او اي ميل بزنم؟» حتي ماردين نيز از ميزان فروتني او تعجب مي کند؛ «فکر مي کنم مي تواني.» و دو مرد صميمانه به هم لبخند مي زنند.
لينك مطلب:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
"دیوار پینک فلوید" نقطه اوج حضور موسیقی راک در یک فیلم و نمونه ای تکرار نشدنی از یک اپرای موفق راک است. فیلم The Wall تفسیری است زیبا از اثر جاودانه پینک فلوید با داستانی تاثیر گذار در مورد کودکی، شهرت و جنون فردی که می تواند نمونه ای از افراد یک جامعه باشد. این فیلم بدون شک جایگاه آنرا دارد که نوعی اعجاز سینمایی تلقی شود.
"دیوار" داستان پینک، دانش آموزی جوان و جاه طلب است که برای طغیانی در برابر آسیب های روحی دوران کودکی اش به راک پناه می آورد، سپس به یک ستاره تبدیل شده و چنان شورشی در وجود او بوجود می آید که نهایتا وی را به کام جنون می کشاند.
شاید بتوان "دیوار" را آمیزه ای از داستان زندگی خواننده و گیتاریست گروه پینک فلوید، راجر واترز و سید برت دانست. کودکی پینک مقارن با شهرت و محبوبیت راجر واترز است. در این فیلم شخصیت او به عنوان یک نوجوان افسرده که دستخوش ناملایماتی چون عدم حضور پدر و نیز مشکلات روحی و روانی ناشی از جو دیکتاتوری حاکم بر مدرسه شبانه روزی ، به تصویر کشیده شده است.
در مقابل دوران جوانی پینک را می توان به نوعی داستان زندگی سید برت تشبیه کرد که حضور در گروه پینک فلوید سکوی پرتابش به اوج قله شهرت و نهایتا جنون او شد. همانطور که پینک - که نقش او را در این سنین باب گلدوف ایفا نموده است - به فوق ستاره تبدیل می شود و در پی آن افسردگی و اضطراب های اجتماعی بر شخصیت او چیره می گردد و سرانجام به جنون و بیماری توهم مبتلا می شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از ترانه Nobody Home
کودکی پینک که بخشهای ابتدایی فیلم حول آن دور می زند، در انزوا سپری می گردد. پدرش در جنگ کشته شده و پسر در بحرانی ترین شرایط سنی تنها و سرگردان به حال خود رها شده است و مجبور است تا روزگار را در مدرسه ای شبانه روزی که مدیریت آن را فردی شیطان صفت بر عهده دارد سپری نماید.
سرپرست مدرسه کوچکترین اهمیتی به وضعیت روحی روانی پینک ندارد و نه تنها کمکی به او نمی کند بلکه حضورش سبب شده تا فضای مدرسه در نظر کودک مانند زندانی برای محبوس کردن افکارش جلوه می کند.
فیلم با استفاده از برگشتهایی (flashback) که اکثرا در قالب انیمیشن های قدرتمند و حیرت انگیز بازگو شده اند، ورود گرداب جنون به ذهن تخریب شده پینک بر اثر فشارهای اجتماعی و امیال تحقق نیافته را به تصویر می کشد.
در صحنه ای از فیلم، پینک بسیار آرام در اتاقی در هتل نشسته و در چشمانش تاریکی و اندوه به چشم می خورد و ناگهان اتاق را به هم می ریزد، در مقابل آینه می ایستد و خودش را شکنجه می دهد، دچار توهم می شود و حتی خود را موجودی چون هیتلر فرض می کند که قصد فتح جهان را دارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از ترانه Goodby Blue Sky
داستان بی وقفه جلو می رود و شما در مقام یک بیننده هوشیار نظاره گر گذشت زمان هستید؛ تشبیه و استعاره در جای جای فیلم به وفور دیده می شود. در این میان صحنه ای که در آن دانش آموزان مدرسه شبانه روزی وارد چرخ گوشت می شوند و چکش هایی که به صورت انیمیشن در میان جمعیت رژه می روند، جلوه ای آزار دهنده از تفسیری هوشیارانه را در مقابل دیدگان تماشاگران به نمایش می گذارد.
در انیمیشن انتهای فیلم طی صحنه یک محاکمه دست نشانده ای پوشالی، کاراکتر پینک را مورد ارزیابی قرار می دهد. در اینجا بیننده فیلم به حال خود رها می شود تا بتواند از داستانی بغرنج، سرشار از صداقت و یورش های روحی که آرامش را از او سلب کرده نتیجه ای بگیرد.
اما همانگونه که از گروه پینک فلوید انتظار می رود، موسیقی در این فیلم کلید اصلی ارتباط قسمتهای مختلف داستان را تشکیل می دهد. فیلم دیالوگ های مشخص چندانی ندارد و شخصیت های داستان در سکوت به ایفای نقش در داستان می پردازند. در چنین فضایی کاملا طبیعی است که موسیقی باید به عنوان عاملی که داستانسرایی را عهده دار است، کمبود گفتار فیلم را جبران نماید.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از ترانه Is There Anybody Out There
بخش های مختلف فیلم مانند قطعات متفاوتی که به طور همزمان توسط داستانی به هم مرتبط شده اند فراموش نشدنی هستند و در کنار آنها تصاویر و انیمیشن ها نیز بدون اغراق حیرت انگیز است.
موسیقی با تسلط بسیار ارتباط کلی میان قسمتهای مختلف داستان را حفظ می کند، از صحنه های وحشتناک و تکان دهنده Another Brick in The Wall گرفته تا صحنه آرامش بخش Mother . صحنه ای که پینک در حالت نیمه اغماء تجربیات تلخ کودکی اش را به یاد می آورد و همزمان موسیقی دهشتناک و در عین حال باشکوهی پخش می شود، از مهم ترین و تاثیر گذارترین صحنه های فیلم است.
موسیقی متن این اثر سینمایی نبض تپنده ای است که قطعات ضد و نقیض زندگی کاراکتر اصلی فیلم و ماهیت واقعی آن را به هم می پیوندد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از ترانه Run Like Hell
هرچند ممکن است برای افرادی که راک علاقه ندارند، این فیلم چندان زیبا به نظر نرسد، اما بطور قطع اثری به یاد ماندنی از یک نابغه بزرگ است. چه بسیارند فیلم هایی که با وجود دیالوگ های فراوان نتوانسته اند در شخصیت پردازی تا به این حد موفق ظاهر نشده اند.
The Wall اثری سینمایی است که بیننده تا انتهای آن از تلفیق استادانه هنر فیلمبرداری، جلوه های بصری و موسیقی کاملا راضی می ماند. به هر ترتیب صرفنظر از احساس خوب یا بدی که فیلم بر شما در مقام بیننده می گذارد، بدون شک پس از آن برای مدت زمان طولانی در ذهن و فکر شما خواهد بود.
نیویورک/مجله بیلبورد - در روز 17 مارس 1973، گروهی به نام پینک فلوید، در گیر و دار تحول موسیقی خود آلبومی به نام "نیمه تاریک ماه" Dark Side of the Moon را منتشر کردند که به سرعت وارد جدول 200 تایی بیلبورد Billboard شد و در این فهرست رتبه 95 را به دست آورد که در آن هفته بالاترین رتبه برای اولین حضور در فهرست به شمار میرفت. سپس اتفاق جالبی افتاد، این آلبوم هرگز از چارت خارج نشد.
پس از گذشت 14 سال یا دقیقتر بگوییم 736 هفته بعد، در ماه جولای 1988، آلبوم از این جدول خارج شد. مدتی بعد دوباره در بیلبورد 200 تایی ظاهر شد و 759 هفته در فهرست بهترین آلبومهای پاپ باقی ماند، و پینک فلوید در این هفته به مرز باورنکردنی 1500 هفته حضور در چارتها رسیده است.
رتبه دوم از نظر زمان حضور در بیلبورد 200، متعلق به باب مارلی و ویلرز (Bob Marley & the Wailers) است که چند سال از پینک فلوید عقب هستند و تنها 845 هفته در این چارت حضور داشته اند.
راجر واترز (Roger Waters) عضو سابق و خواننده اصلی پینک فلوید که قرار است به تنهایی تمام آلبوم "نیمه تاریک ماه" را در تور پاییزه خود، در 18 شهر آمریکای شمالی اجرا کند، در گفتگویی با بیلبورد حضور یافته است تا درباره این آلبوم صحبت کند.
خبرنگار - به نظر شما چرا این آلبوم توانسته است در میان نسلهای متعدد و متفاوت به چنین موفقیتی دست یابد؟
واترز - از نظر موسیقی، این اثر واقعا توانسته است از آزمون زمان سربلند خارج شود. در آن زمان خاصیتی در همزیستی استعدادهای موسیقی هر چهار نفر ما وجود داشت که بسیار موفق بود. از طرف دیگر، از نظر محتوای اشعار، این آلبوم دارای محتوای حکیمانه ای است که برای نسلهای متوالی جذاب است زیرا به نظر میرسد که محتوای اشعار به شنونده اجازه میدهد مسائل را مورد تردید و یا زیر سؤال ببرد، شاید، این چیزی است که برای همه ما، زمانی که به بلوغ میرسیم و به سوی زندگی واقعی پرتاب میشویم، بسیار جذاب است.
خبرنگار - آیا احساس میکنید که آنچه در استودیو ضبط کردید موافق تمام ایده آلهایتان بوده است؟
واترز - زمانی که کار ضبط تمام شد، من یک کپی از نوار ریل (Reel) آنرا به خانه بردم، و به یاد دارم که در آن زمان آنرا برای همسرم پخش کردم و پس از پایان آن او اشکش سرازیر شد. من فکر کردم" این کار قطعا به جای حساس زده است"، من به نوعی با این فکر خوشنود شده بودم و با خودم گفتم، "وای، این یک اثر حسابی و کامل است" و کاملا اعتقاد داشتم که مردم به آن واکنش نشان خواهند داد.
خبرنگار - تصویر سازی آلبوم هم بخش بزرگی از آن به شمار میرود.
واترز - استورم ثورگرسن (Storm Thorgerson) و اوبری پاول (Aubrey Powell) کار طراحی را در گروه Hipgnosis (گروهی از طراحان بریتانیایی تشکیل شده در سال 1968. تخصص این گروه در طراحی جلد آلبومهای راک بود و در سال 1983 از هم پاشید. اما ثورگرسن به کار با پینک فلوید ادامه داد) انجام دادند. آنها با چیزی حدود 6 یا 7 نمونه کار آمدند و آنها را روی زمین اتاق فرمان انداختند و همه ما یکصدا گفتیم "این یکی!" هیچ گفتگویی درکار نبود. همه ما حس خوبی به آن داشتیم.
خبرنگار - آیا "نیمه تاریک ..." نقطه عطفی برای کار استودیویی پینک فلوید بود؟
واترز - بله. تا زمان "نیمه تاریک ..." ما گروهی بسیار به هم پیوسته بودیم. ما واقعا یک گروه بودیم، نزدیک به هم و صمیمانه کار میکردیم و از این وضعیت راضی بودیم. "نیمه تاریک ..." مرزهایی در این رابطه ایجاد کرد، کار ضبط روز به روز مسئله دارتر میشد. با این آلبوم ما به چیزی دست یافتیم که به عنوان مردان جوانی که وارد حرفه موسیقی میشوند، میخواستیم به آن برسیم. پس از آن ما بیشتر از ترس به هم چسبیده بودیم تا از روی امیدواری.
خبرنگار - شما قصد دارید که آلبوم را به طور کامل در تور آینده خود اجرا کنید. چطور به این فکر افتادید؟
واترز - این درخواست مسابقات فرمول یک (مهمترین مسابقات اتوموبیلرانی که به نام گراند پری - Grand Prix - نیز شناخته میشود.) فرانسه بود. آنها به دنبال یک رویداد بزرگ درروز 14 جولای بودند، که روز قبل از مسابقات گراند پری فرانسه است که در مسیر مانی (Magny-Course)، حدود 100 کیلومتری جنوب پاریس اجرا میشود. ظاهرا یک نفر هوس کرده بگوید که "نیمه تاریک ..." پینک فلوید اجرا شود و یکی دیگر هم هوس کرده از چند نفر نظرخواهی کند که گفته اند- "دیوانه شدی؟" در نتیجه آنها سراغ من آمدند. من هر چه بیشتر روی این پیشنهاد کار کردم، ایده های بیشتری به ذهنم رسید. من همین حالا قرار است به مرکز شهر بروم تا بر روی جلوه های تصویری "نیمه تاریک ماه" و بقیه نمایش کار کنم، و به شدت امیدوارم که کاری در خور اثر انجام شود.
منبع : گفتگوی هارمونیک
چهرههای برتر تاریخ راك :27:
مجله رولینگ استون در نظرخواهی از كارشناسان واهالی موسیقی چهرههای برتر تاریخ راك را انتخاب كرد.
شاید موسیقی راك در كشور ما آنچنان كه در آمریكا مورد توجه قرار گرفته محبوبیت نداشته باشد. شاید كه نه. قطعا و آنهم بهدلیل ساخت آن و برداشتهای متفاوت در جامعهی ما از این سبك موسیقی است.
ما بدون پیشداوری و فقط برای اینكه به همهی سبكهای موسیقی توجه كردهباشیم، شما را در این شماره با مهمترین اتفاق موسیقی راك آشنا میكنیم.
راك اند رول، پنجاه و سه ساله شده. در واقع، این تاریخنگاری مطابق میل سفیدهاست؛ آنها كه دوست دارند الویس پریسلی را مبدع راك اند رول معرفی كنند. آنها كه موشكافانهتر به مسأله میپردازند، خوب میدانند كه چاك بری پیش از الویس پریسلی آهنگهایی به سبك بعدا نامگذاری شده راك اند رول ساخته بود.
اما بری، سیاهپوست بود و خب در آمریكا، هیچ كس نمیخواهد نام چاك بری سیاهپوست را قبل از الویس سفید بیاورد. میتوان به راحتی چشم بر حقایق بست و الویس را اولین نامید. هر چند نباید فراموش كرد كه نام الویس در صحنه موسیقی دنیا، نام شناخته شدهای است و چاك بری در كلیت موضوع، جایگاهی به مراتب پایینتر از ستاره راك اند رول دنیا دارد.
الویس پریسلی كه پیش از ضبط آهنگ «همه چی مرتبه» در پنجم جولای ۱۹۵۴ در استودیوی آفتاب شهر ممفیس یك راننده كامیون بود، تاریخ موسیقی را وارد مرحله جدیدی كرد. در آن زمان، این راننده ۱۹ ساله فكرش را نمیكرد كه استفاده از گیتار الكتریك در آهنگها میتواند اینطور جلب توجه كند.
او اما تا سالها ستاره ماند. تا سالها با آهنگهای معروف خود صحنهها را تسخیر كرد. پس از او، نامهای دیگری وارد عرصه شدند، سبكهای جدیدی به وجود آمد، نوازندگان بینظیری وارد صحنه شدند و راك اند رول، سالهای سال در صدر موسیقیهای مهم و جدی دنیا ماند.
راك با سبكهای متفاوتی تلفیق شد و شاخههای زیادتری شكل گرفت؛ موسیقی بلوز، كلاسیك، سول، موسیقی فالك، الكترونیك و بسیاری دیگر از سبكهای موسیقی وارد جریان موسیقی راك شدند و با نوآوری ستارههای هر یك، نسلهای متمادیای را درگیر این سبك كردند. ظهور بیتلها و رولینگ استونز در اروپا و نفوذ آنها به آمریكا، فصل نوینی را برای موسیقی راك رقم زد.
باب دیلن با متون اعتراضی خود، یكی دیگر از جریانسازان موسیقی راك بود و در دهه هشتاد كه احساس میشد نفوذ راك در دنیا رو به كاهش است، با ظهور نیروانا و U۲ موسیقی همچنان در انحصار راك باقی ماند.
مجله رولینگ استون كه معتبرترین و مهمترین مجله موسیقی دنیاست در ماه میلادی گذشته، شماره ویژهای برای ۵۰ چهره ماندگار موسیقی راك اند رول منتشر كرد كه با استقبال گستردهای مواجه شد. در این شماره ویژه، ۵۰ چهره برتر موسیقی درباره ۵۰ چهره جاودان برگزیده، مطالبی نوشتند كه كار عجیب و جالبی به نظر میرسید.
آنها از سال گذشته مقدمات این شماره را با برگزاری یك نظرسنجی از چهرههای سرشناس موسیقی و مردم فراهم آوردند و نهایتا نام ۱۲۵ هنرمند برتر عرصه راك اند رول را اعلام كردند. در مرحله بعد، امتیازات كارشناسان موسیقی هم به آراء اضافه شد تا ۵۰ چهره برتر تاریخ موسیقی راك انتخاب شوند. رولینگ استون از نویسندگان افتخاری این شماره درخواست كرده درباره كار ویژه این چهرهها در عرصه راك اند رول و تاثیرشان بر روند موسیقی و جایگاه آنها در تاریخ بنویسند.
الویس كاستلو كه خود یكی از مشاهیر موسیقی راك است، درباره بیتلها نوشت و بونو خواننده گروه U۲، درباره الویس پریسلی. ون موریسون، شاعر توانا و موزیسین مشهور هم گرایش ویژهاش به ستاره نابینای موسیقی سول و گاسپل، ری چارلز را نشان داد.
او انگار بدهیاش به موسیقی روحانی را اینگونه پرداخت كرده بود. جان مایر موزیسینی كه امسال چند جایزه گرمی گرفت درباره هندریكس نوشت: فلی، خواننده گروه ردهات چیلی پپرز، درباره استقلال ذاتی نیل یانگ ستاره كانادایی موسیقی راك مقالهای نوشت و...
● استاد همه نسلها
جان مایر: جیمی هندریكس، یكی از فوقالعادههای دنیای موسیقی است. شما طرفدار Black Sabbath باشید یا هوادار Elmore Yanes، از Wanson خوشتان بیایدیا از Grafefol Dead ، میفهمید كه هر موسیقیدانی به نحوی به مكتب هندریكس ربط پیدا میكند یا از آن الگوبرداری كرده است.
او تقریباً در هر سبك از موسیقی معاصر به عنوان سرآمد آن شناخته شده است، چراكه تقریباً در هر سبكی نوازندگی كرده و اثری از خود بر جای گذاشته است. آیا او در سبك بلوز فعالیت میكرد؟ به ترانه "Voodoo Chile" گوش دهید و میتوانید نشانههایی از بلوز را در آن پیدا كنید.
آیا او یك موسیقیدان راك بود؟ بله او از صدای موسیقی برای رسیدن به هدفش استفاده میكرد مانند اثر « این راك است». آیا او یك خواننده و ترانهسرای احساساتی بود؟ در "Bold As Love" او به گونهای میخواند كه شما میفهمید او مردی است كه قلب خود را میشناسد. در اغلب موارد او مثل ستاره راكی به تصویر كشیده شده كه گیتار خود را آتش زده است.
ولی وقتی كه من در هندریكس فكر میكنم، به یكی از دوستداشتنیترین و دلنشینترین نواهای گیتار میاندیشم كه در ترانههایی نظیر "One Rainy Wish" و "Litte Wing" یا حتی در "Doifting" نظیر آنرا شنیدهایم. "Little Wing"، به شكل دردناكی كوتاه و زیباست.
درست مثل این میماند كه پدربزرگ مرحوم شما زنده شود و تنها برای یك دقیقه و نیم كنار شما باشد و سپس برود. این عالی است و خیلی زودگذر. من فكر میكنم دلیل اصلی اینكه همه موسیقیدانها دوست دارند ترانههای هندریكس را بنوازند، این است كه زبان اشعار و موسیقی وی را زاده قلب و فكر او میدانند.
او یك رابطه محرمانه با نوازندگی گیتار داشت علیرغم اینكه آنرا بسیار فنی و تئوریك مینواخت. من فكر میكنم كه گیتار برای او مقدس بود. برای همین است كه شما هرگز مصاحبهای از او پیدا نمیكنید كه درمورد علایقش به گامها و نوازندگی گیتار حرفی زده باشد. این بخشی از آن چیزی است كه سبب میشد او بسیار هیجانزده نوازندگی كند.
من هندریكس را از طریقStevie Ray شناختم و كشف كردم. پس از اینكه او را در حال نوازندگی "Little Wing" دیدم. تصمیم گرفتم سبككاریام را براساس كارهای هندریكس تغییر دهم.
اولین كار ضبط شدهای كه متعلق به هندریكس بود و خریداری كردم "Bold as Love" بود، برای اینكه "Little wing" را در مجموعهاش داشت. یادم میآید كه ساعتها فقط به جلد آلبوم نگاه میكردم. بعد ماههای متوالی وقتم را برای گوش كردن "Electric Ladyland" صرف كردم كه خیلی آدم را عصبی میكند.
واقعیت سیاه و تلخی وجود دارد و شاید هندریكس به حدی صادق بود، كه آنرا مخفی نگه داشته است. ضمن اینكه او انواع و اقسام مدها را هم اختراع كرد كه در نوع پوشش و رفتار هوادارانش تأثیر میگذاشت. به طوریكه افرادی كه پیرو و مقلد مدهای اختراع شده از سوی او هستند را به خوبی میتوان تشخیص داد و شناخت. همه ما آرزو میكنیم به اندازه كافی نابغه باشیم كه قبل از ۲۸ سالگی از دنیا برویم. یك حالت اسطورهای در مورد او وجود دارد كه هیچ جنبه انسانی در آن نیست.
● بلوزهایی با نقش باب
ویسلف ژان: چه چیزی باب مارلی را از خیلی از ترانهسراهای بزرگ و سرشناس جهان متفاوت و جدا میكند؟ آنها نمیدانند معنی اینكه آب به آرامی داخل خانه آدم نفوذ كند چیست. آنها نمیدانند بدون مایكروویو و قابلمه چهكار باید كرد، نمیتوانند آتشی با چوب روشن كنند و ماهی خود را كنار اقیانوس بپزند.
مارلی به دوره فقر و بیعدالتی در جامائیكا تعلق دارد و این مساله را خودش در ترانههای عصیانگرانهاش به معرض نمایش میگذارد. مردم الگوی اصلی او برای خوانندگی و نوازندگی بودهاند. او همچون جان لنون به این تفكر میپردازد كه از طریق موسیقی و لغات واقعا میتوان در جهان صلح و آرامش برقرار كرد. مقایسه او با دیگر موسیقیدانها دشوار است، برای اینكه موسیقی تنها بخشی از واقعیتی بود كه نام مارلی بر خود داشت .
او یك بشردوست و انقلابی نیز بود. تأثیر او بر سیاست جامائیكا بسیار زیاد بود، به گونهای كه حتی بارها تهدید شد و مورد حمله قرار گرفت. مارلی مثل موسس بود. وقتیكه موسس حرف میزد، مردم به خروش آمده و حركت میكردند. وقتیكه مارلی حرف میزد همچنین بود. ترانههای مارلی تقریبا برای اولین بار سبك موسیقی كارائیبی با ریتمی قوی را در سراسر دنیا پخش كرد. وقتی كه من در هائیتی بودم و پدرم آنجا در نقش مسؤول كلیسا مشغول بهكار بود، ما به سختی میتوانستیم موسیقی راك مسیحی گوش نكنیم و اصلا اجازه گوش دادن به موسیقی رپ را نداشتیم. وقتیكه چهارده سالم بود، داشتم "Exodus" گوش میكردم كه پدرم كه خیلی خوب انگلیسی صحبت نمیكرد از من پرسید: «این آهنگ در مورد چیست؟» به او گفتم در مورد انجیل است و در مورد قیامت حرف میزند.
وقتیكه این موسیقی به گوش او رسید یا بهطور كلی هنگامیكه موسیقی مارلی به گوش شنونده میرسد، بهطور خودكار و مستقیم در ذهن شما نفوذ پیدا میكند. با نگاهی به اشعار او میتوان به این نكته پی برد كه آنها در سال ۳۰۱۴ میلادی هم همین مفاهیم و معانی را خواهند داشت.
امروز، مردم سخت تلاش میكنند تا بفهمند چه چیزی حقیقی است. همه چیز باید بهگونهای باشد كه اغلب مردم بتوانند با امیدواری به آن نگاه و آنرا درك كنند و بفهمند. اگر هنوز مردم بلوزهایی را كه روی آن عكسهای باب مارلی چاپ شده، بر تن میكنند، علت آن این است كه موسیقی وی یكی از معدود چیزهایی است كه این خصوصیت را داراست.
● این بیتلهای نامرتب
الویس كاستلو: برای اولینبار وقتی كه ۹ ساله بودم اسم آنها را شنیدم. آن هم در حالی كه یكی از دوستانم علیه آنها و اسامی خاصشان تبلیغات میكرد. این اتفاق در سال ۱۹۶۲ یا ۶۳ میلادی رخ داد.
درست قبل از اینكه آنها به آمریكا بیایند. عكسی كه دیده بودم كیفیت جالبی نداشت؛ شكل ظاهری و آرایش مو ی تقریبا نامرتب. من توجهی به اینجور چیزها نداشتم.
فقط پی برده بودم كه آنها گروه موسیقی مورد علاقهام هستند. مساله جالب این بود كه خانواده و تمامی دوستان آنها كه اهل لیورپول بودند نیز در مورد این گروه كنجكاوی میكردند و به آنها افتخار میكردند.
من دقیقا در سنی بودم كه به طور كامل مجذوب و شیفته آنها شوم و اخبار مربوط به این گروه را به طور مرتب پیگیری كنم. تجربه پول جمع كردن برای خریداری آهنگهایشان و گوش كردن به اخبار محلی در مورد موسیقی و نگهداری عكسی كه به دستم میرسید، بارها و بارها تكرار شد.
این اولین باری بود كه چنین چیزی در چنین سطحی رخ میداد و این مساله فقط در مورد اعداد و ارقام صدق نمیكرد. شاید خیلیها ركوردهای شخصیشان را سالیان سال همچنان حفظ كنند، ولی آنها هیچگاه به اندازهای كه بیتلها برای مردم اهمیت داشتند، مهم نخواهند بود. هر ركوردی كه از سوی آنها ثبت میشد، شوكآور به نظر میرسید.
شاید در مقایسه با رولینگ استونز آنچه مینواختند هیچ بود ولی آنها نویسنده اشعار آهنگهایشان هم بودند. جان لنون و پل مك كارتنی جزو ترانهسراهای استثنایی محسوب میشدند و مهمترین مساله درمورد آنها هماهنگی فوقالعاده و كمنظیرشان بود. رینگو استار با چنان احساسی درام مینواخت كه هیچكس واقعاً نمیتواند از او تقلید كند.
بسیاری از نوازندگان درام تلاش بسیاری در این زمینه كردهاند ولی در انجام آن ناكام ماندهاند. بسیاری از آنها نظیر جان و پل، خوانندگان برجسته و فوقالعادهای بودند. لنون و مككارتنی و هریسون در سطح بالایی اشعار آهنگهای گروه را میسرودند كه نمونههایی از آنها را در "Ask me Why" یا ترانه "Things We said Todey" شنیدهایم. پس از گذشت مدتی، رشد آنها واقعاً محسوس بود و نمونهای از آن را میشد در اشعار ساده عاشقانه برای بزرگسالان نظیر ترانه "Nowegion Wood" كه درمورد بخش ناخوشایند عشق حرف میزد، ملاحظه كرد.
آلبومهای مورد علاقه من "Rubber Sow" و "Revolves" بودند. وقتی كه شما Revolves را گوش میدادید، میدانستید كه چیزی متفاوت است. روی جلد این آلبوم آنها در حالی كه عینكهای آفتابی به چشم دارند و حتی به دوربین هم نگاه نمیكنند، دیده میشوند و موسیقی آلبوم بسیار عجیب و همچنان در حالحاضر بسیار شاد و زنده است.
اگر من بخواهم آهنگ موردعلاقهام را در بین آلبومهای آنها انتخاب كنم، "And Your Bird Can Sing"، نه، "Girl" نه، "For no one" نه... و همینطور ادامه میدهم. آلبومی كه پیش از جداشدن بیرون دادند تحت عنوان "Let itbe"، در عین حال هم زیبا بود و هم نامانوس.
من میفهمم كه جاهطلبی و ضعفهای روحی و جسمی بشر داخل هر گروهی نفوذ میكند، ولی آنها طوری با یكدیگر هماهنگ بودند كه یك نمونه باورنكردنی ارائه دادند. من یادم میآید كه برای تماشای فیلم "let it be" در سال ۱۹۷۰، به میدان لستر رفتم.
و در پایان با یك حس نوستالژیك ناراحتكننده آن محل را ترك كردم. واژه Beagttogue هنوز هم در فرهنگ لغات موسیقی وجود دارد. من میتوانم حضور آنها را در آلبوم «پرینس» تحت عنوان "Around the world in a day" حس كنم یا در ملودیهای Harry Nilsson. یا اینكه كرت كوبین بیتلها را گوش كنم و موسیقی آنها را با پانك و متال در برخی از آهنگهای خود درآمیزم.
من برخی از اشعار را با پل مك كارتنی نوشتم و آنها را در دو موقعیت ایجادشده در كنسرتها اجرا كردم. در سال ۱۹۹۹ و مدتی پس از مرگ لیندا مك كارتنی پل كنسرتی برای لیندا اجرا كرد كه از سوی Chrissie kyndo سازماندهی شده بود.
اجرای آن كنسرت بسیار سخت بود. به هنگام اجرای ترانهها به حدی جمعیت حاضر تحتتاثیر قرار گرفته بودند كه تمركز برای ما دشوار بود. شاید آنجا بود كه فهمیدم چرا بیتلها فعالیت خود را در قالب یك گروه متوقف كردند. چراكه ترانههایشان دیگر متعلق به آنها نبود، بلكه متعلق به همه مردم و دوستداران آنها بود.
امیدوارم تاپیک فعال تر بشه.
او یک نوازنده مشهور گیتار الکتریکی و دانش او در عرصه کار استودیویی در حد یک دایره المعارف فناوری استودیویی بود.زاپا پس از سال ۱۹۶۶ که اولین آلبوم خود را منتشر کرد، تمام آثار خود را شخصا تهیه و ضبط میکرد.
آثار او به واقع شامل هرگونه از موسیقی معاصر میشد و علامت مشخص آن معمولا ترکیبی هنری از موسیقی راک، پوچ گرایی، شوخیهای بی نزاکت و طنز نیشدار بوده است. به علاوه زاپا به عنوان یک کاشف استعدادهای هنری و رهبری سختگیرانه برنامه های امتحان از هنرمندان شهرت دارد.
زاپا در سراسر جهان به خصوص در ایالات متحده، انگلستان، ایتالیا، آلمان، هلند و اسکاندیناوی پیروان به شدت متعصبی دارد. آلبومهای او تاثیر بسیار زیادی بر گروههای دیگر داشته و آثار تحسین شده او توسط منتقدان، زاپا را در اواسط دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، با تک ترانه هایی از قبیل: Don�۰۳۹;t Eat The Yellow Snow، Dancin�۰۳۹; Fool و Valley girl به یکی از هنرمندان موج اصلی موسیقی تبدیل شد. زاپا همانطور که گفته هایش درباره بی ارزشی تجارت موسیقی برمی آید، هرگز نسبت به این مقام توجهی نداشت.
فرانک زاپا یکی از با استعدادترین و با سوادترین آهنگسازان دوران راک بود، موسیقی او ترکیبی از درک، دانش و نشانه قدردانی او از شخصیتهای موسیقی کلاسیک معاصر چون استراوینسکیIgor Stravinsky ۱۹۷۱-۱۸۸۲ آهنگساز، پیانیست و رهبر ارکستر روس، اشتوکهاوزن Karlheinz Stockhausen متولد ۱۹۲۵، آهنگساز نوگرای آلمانیو ادگار وارز Edgard Vare�۰۳۹;se ۱۹۶۵-۱۸۸۳ موسیقی دان فرانسوی، پدر موسیقی الکترونیک همراه با علاقه او به راک اند رول و دو-واپ اواخر دهه ۵۰ و همچنین موسیقی پاپ دهه ۷۰ که تحت تسلط گیتارنوازی سنگین راک قرار داشت، بود.
اما زاپا یک طنز پرداز نیز بود که ذخایر تمسخر و استهزا او تمامی نداشت و شوخ طبعی شریرانه او، حتا زمانی که اشعارش از تمام مرزهای سلیقه و ظرافت میگذشتند نیز، مایه خوشی طرفداران بی شمارش بود. در نهایت، زاپا شاید از پر محصول ترین تولیدکنندگان صفحه در دوران خود بود و تحت عنوان کمپانی شخصی خود Barking Pumpkin و همچنین تحت قراردادهایی با Rykodisc و Rhino، حجم عظیمی موسیقی تولید کرد.
● زندگی و دوران فرانک زاپا
علاقه زاپا به موسیقی از دوران کودکی او آغاز شد و او تحصیل موسیقی را در مدرسه و همچنین در یک دوره فشرده شش ماهه در کالج چفی Chaffey College دنبال کرد. او توانست یکی دو فیلم کم خرج و موفق بسازد و از درآمد آن یک استودیو ضبط صدای کم خرج و محدود را خریداری نماید.زاپا در سال ۱۹۶۴ به یک گروه موسیقی محلی به نام Soul Giants پیوست که در طی دو سال بعد به گروه The Mothers تغییر نام داد و ترانه هایی با اشعار فرانک زاپا را اجرا میکرد.
این گروه در سال ۱۹۶۶ قراردادی با زیر مجموعه MGM به نام کمپانی Verve منعقد کرد و با تهیه کنندگی تام ویلسون Tom Wilson، اولین آلبوم خود را منتشر کرد که شامل دو صفحه LP به نام Freak Out! بود. این مجموعه نشان دهنده علاقه زاپا به موسیقی جدی و پاپ و همچنین شوخ طبعی غریب او است. (نام گروه به اصرار کمپانی، The Mothers Of Invention ثبت شد)
آلبومهای بعدی بسط و توسعه تم اشعار و موسیقی آلبوم اول بودند و به سرعت منتشر شدند. برای مثال، در سال ۱۹۶۸، سه آلبوم آنها وارد چارتهای موسیقی شد: We�۰۳۹;re Only in It for the Money (ما تنها برای پول اینجا هستیم) که آلبومی از گروه The Mothers در به سخره گرفتن هیپی ها بود، Lumpy Gravy آلبوم سولوی زاپا و یک ارکستر بود و Cruising With Ruben & the Jets (سفر دریایی با روبن و جتها) که در آن گروه، به شکلی نو موسیقی دو-واپ را اجرا کرده اند.
در اواخر دهه ۶۰، زاپا گروه را توسعه بخشید و بیشتر به سمت موسیقی بدون کلام جز- راک متمایل شد که در بیشتر آنها تکنیک گیتار نوازی عالی او به چشم می آید. با تمام اینها، زاپا در پایان دهه، گروه را منحل کرد.
البته در دهه ۷۰، زاپا نسخه جدیدی از گروه The Mothers را تشکیل داد که خوانندگان اصلی آن مارک ولمن Mark Volman، خواننده سابق گروه Turtles و هوارد کایلن Howard Kaylan بودند. این مجموعه، گروه را به سوی کمدی درجه X سوق داد که به خصوص در آلبوم Fillmore East: June ۱۹۷۱ مشخص است، اما عمر آن کوتاه بود زیرا در طی یک اجرا در تئاتر Rainbow لندن، زاپا توسط یکی از هواداران مجنون خود از روی صحنه پرتاب و به شدت مجروح شد.
زاپا در زمانی که دوران درمان خود را میگذرانید نیز چند آلبوم منتشر کرد و سپس گروه The Mothers را که این بار خودش خوانندگی آن را بر عهده گرفته بود، تشکیل داد و آلبومهای پاپ/راک از قبیل Over-nite Sensation که در فهرست "پرفروشترین آلبومها تا کنون" جای گرفته است را، منتشر نمود.
در اواخر دهه ۷۰، زاپا تحت عنوان کمپانی خود به کار انتشار پرداخت که محصولاتش در بعضی موارد توسط شرکتهای بزرگ پخش میشد. او در این مدت توانسته بود پیروان فراوانی برای طنز و همچنین موسیقی پیچیده خود به دست آورد. (در واقع گروه زاپا زمینه تعلیم و تربیت را برای موسیقی دانان برجسته راک فراهم کرد، که میتوان آن را با تاثیر مایلز دیویس Miles Davis (۱۹۹۱-۱۹۲۶ نوازنده ترومپت، سرگروه و آهنگساز بسیار پرقدرت و تاثیر گذار موسیقی جز) بر نوازندگان جز یکسان دانست.)
در دهه ۸۰، زاپا حقوق آلبومهاب قبلی خود را به دست آورد و ابتدا به تنهایی و سپس تحت عنوان کمپانی Rykodisc به انتشار مجدد آنها پرداخت. او در سال ۱۹۸۸ به نوشتن زندگینامه خود پرداخت و عازم یک تور دور دنیا شد. این تور، به غیر از حضورهایی محدود در چکسلواکی، به دعوت رئیس جمهور آن واکلاو هاول ، Vaclav Havel در اواخر ۱۹۹۱ ، پایان اجراهای زنده او بود، زیرا زاپا به شدت با بیماری سرطان درگیر شده بود. با این وجود برنامه انتشار آلبوم او همچنان با سرعت پیش میرفت. زاپا در دسامبر سال ۱۹۹۳ درگذشت.
فرانک زاپا دو بار ازدواج کرد که ازدواج دوم با آدلاید گیل اسلوتمن Adelaide Gail Sloatman، تا زمان مرگش پایدار باقی ماند. گیل زاپا پس از درگذشت همسرش، اداره کار او را با راه اندازی یک کمپانی به نام شرکت خانواده زاپا Zappa Family Trust در دست گرفت و آلبومهای منتشر نشده او را به سرانجام رسانید.
پایگاه اطلاعرسانی گفتگوی هارمونیک
Undiscovered
نخستین آلبوم
جیمز موریسون
James Morrison
كشف نشده Undiscovered عنوان نخستین آلبوم جیمز موریسون James Morrison خواننده جوان انگلیسی است که آخر تابستان 2006 پرفروش ترین آلبوم بریتانیا شد و هنوز هم جزو آلبوم های تاپ آمریکا و اروپاقرار دارد. تك آهنگ موریسون با نام «تو چیزی به من می دهی» You Give Me Something به مقام پنجم جدول پرفروش ترین تك آهنگ های بریتانیا نیز دست یافته است. تک آهنگ "کشف نشده" هم اخیرا به بازار آمد و موفقیت این هنرمند جوان همچنان ادامه دارد.
شیوه كار جیمز موریسون در قالب خواننده-ترانه سرا است و موسیقی آلبوم در سبك موسیقی سول. صدای او را با ال گرین و اوتیس ردینگ مقایسه كرده اند...
چند ماه اخیر موریسون از حمایت قابل توجه ایستگاه های مختلف رادیو و شبكه ام تی وی برخوردار بوده است.
كمپانی موسیقی موریسون او را هنرمندی با استعداد معرفی كرده كه ترانه های او الهام گرفته از گذشته ای سخت، زندگی دشوار خانوادگی، مقروض بودن، دوستان معتاد و عشق و خوشگذرانی است.
مشكلات خانوادگی باعث نقل مكان مكرر او و خانواده اش بوده و در این میان موریسون با موسیقی استیوی واندر، پینك فلوید، ون موریسون و نیروانا خود را سرگرم می كرده است. او خود فكر نمی كند كه زندگی مشكلی داشته و بر این باور است كه تجربیاتش به او كمك می كند تا ترانه های آراسته و عمیق تری بسراید. ظاهرا یكی از نمونه های كار موریسون بعد از ازدست دادن كار خود كه تمیز كردن وانت های شهر داربی انگلستان بود به دست یك ای اند آر A&R( شخصی كه در كمپانی های موسیقی استعداد ها را كشف می كند) می رسد و او تحت تاثیر صدای موریسون قرار می گیرد. دیری نمی گذرد كه موریسون با كمپانی موسیقی پولیدور قرارداد امضا می كند. آلبوم Undiscovered از تولیدی گران، ظریف و دقیق برخوردار است كه برای رادیو و بازار موسیقی عامه پسند آماده و پرداخته شده است. تهیه كننده آن مارتین ترف است كه قبلا با كی تی تانسل كار كرده است. سبك موسیقی آلبوم در قالب موسیقی سول دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است و سازهای آكوستیك با تنظیم منسجم ولی بدون هیجان آن را همراهی می كنند.
ترانه های موریسون هم كه همه را با همكاری ترانه سرایان صنعت موسیقی پاپ سروده معمولی و قابل پیش بینی و فاقد خلاقیت هستند. تنها نقطه قوت آلبوم صدای موریسون است. از بسیاری لحاظ آلبوم موریسون شباهت به آلبوم های جاس استون دارد. صدای استون را نیز با خوانندگان زن موسیقی سول دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی مقایسه می كردند و جای تعجب هم نداشت كه موسیقی آلبوم استون نیز در همان سبك تهیه شد.
در طول تاریخ موسیقی پاپ هرگاه خواننده سفیدپوستی دارای صدای جذابی نزدیك به خوانندگان سیاه پوست بوده از سوی كمپانی های بزرگ و اصلی موسیقی با استقبال شدیدی روبه رو شده است.
علت آن قابلیت عرضه در بازار است. معمولا هنگامی كه خواننده سفید پوست وارد حیطه موسیقی سیاهان می شود بازار گسترده تری می یابد. دلیل فروش موفق این نوع خوانندگان هم قدرت تبلیغات و شیوه عرضه موسیقی آنها توسط كمپانی های موسیقی است نه قدرت خلاقیت آنها. خریدار موسیقی آنها در اصل همان موسیقی سول دهه های گذشته را همراه با روكشی نو مصرف می كند. بعد از موفقیت جیمز بلانت در بریتانیا و آمریكا، طبیعی است كه كمپانی های بزرگ موسیقی برای سهم بردن از بازاری كه بلانت از آن بهره برده كوشش كنند. به نظر می رسد كه كمپانی موسیقی پولیدور Polydor اولین كمپانی است كه توانسته در موریسون خواننده ترانه سرایی همتراز بلانت بیابد، چون گیرایی و توان خواندن موریسون چیزی از بلانت كم ندارد، البته صدای موریسون بیشتر شباهت به پل یانگ یا ترنس ترنت داربی دارد تا ال گرین یا اوتیس ردینگ .به عبارت دیگر صدای موریسون مانند صدای سفیدپوستانی است كه در سبك موسیقی سول ترانه اجرا می كنند كه به آن سول سفید white soul یا سول چشم آبی eyed blue soul می گویند.
بدون شك آلبوم موریسون فروش قابل توجهی کرده است. Undiscovered با در نظر گرفتن بازار مخصوصی تهیه شده است، بازاری كه به بازار «راك مادران» mums rock موسوم شده است. طبق آمار اخیر صنعت موسیقی یك چهارم كل آلبوم ها در سوپرماركت ها به فروش می رسند، اشخاص بالای چهل سال بیش از اشخاص زیر سی سال خرید آلبوم موسیقی می كنند، زنان بالای ۴۹ سال دو برابر زیر ۲۰ ساله ها آلبوم می خرند و مادران میانسال بازار مهمی برای فروش موسیقی به حساب می آیند تا جایی كه اخیرا آلبومی به نام «كارخانه» به بازار عرضه شده كه تا به حال نیم میلیون نسخه از آن در بریتانیا به فروش رسیده است. شبكه دو رادیو بی بی سی با داشتن حدود ۱۳ میلیون شنونده، رادیوی محبوب این گروه سنی به حساب می آید و آلبوم Undiscovered روی لیست A پخش موسیقی شبكه های رادیویی دارای لیست هایی هستند كه دفعات پخش آهنگ ها را در روز مشخص می كنند، بیشترین دفعات پخش متعلق به آهنگ های لیست A است این شبكه قرار دارد. در كل جای تاسف است كه كمپانی موسیقی موریسون این راه را برای او در نظر گرفته زیرا با صدای جذاب او دورنمای پرباری برای او قابل تجسم بود.
منبع: روزنامه شرق
آخرين بروز رساني ( ۰۵ فروردين ۱۳۸۶ )
Sorrow - Pink Floyd
يکی از معروفترين و محبوب ترين آهنگ های پينک فلويد که در آلبوم ...Momentary منتشر شده و توی تقريبا تمام کنسرت های بعد از واترز هم اجرا شده. آهنگيه که خودم شديدا بهش علاقمندم و واقعا ازش لذت می برم و خيلی از جاها ديدم که ازش اسم برده شده و ظاهرا خيلی ها باهاش حال می کنن...
آهنگ با تک نوازی فوق العاده خفه و سنگين و بم گيلمور با پس زمينه کی برد شروع ميشه ... اين قسمت منو ياد کابوس می اندازه ... مخصوصا اين که گيلمور فقط يه تم رو مدام تکرار می کنه و انگار می خواد شنونده کاملا حالت فرد مورد نظر آهنگ رو بگيره.. بعد از اين قسمت دو دقيقه ای، درامز و بيس و... به آهنگ اضافه ميشن. اين قسمت نوعی افسردگی و اندوه رو برای من تداعی می کنه. نوعی احساس بدبختی و در عين حال نداشتن چاره! گيلمور با گيتارش غوغا می کنه و بعد با کم شدن صدای گيتار می خونه :
The sweet smell of a great sorrow lies over the land
Plumes of smoke rise and merge into the leaden sky:
A man lies and dreams of green fields and rivers,
But awakes to a morning with no reason for waking
بوی دلنشين اندوهی سهمگين همه جا را فرا می گيرد
تل های دود بر می خيزد و در آسمان سربی رنگ محو می شود
کسی خوابيده و در رويای سبزه زار ها و رودهاست
اما صبح بيدار می شود، بدون اين که دليلی برای بيدار شدن داشته باشد
فردی که در آرزوهای دست نيافتنيش غرق شده، همه جا رو تيره و تار می بينه ... آسمون رو سربی می بينه و رويای سبزه زار و رود می بينه. به خاطر همين بدبينيه که دليلی برای زندگی نداره، يعنی در واقع اصلا زندگی نمی کنه! به اندوه عادت کرده و براش دلنشين شده...
He's haunted by the memory of a lost paradise
In his youth or a dream, he can't be precise
He's chained forever to a world that's departed
It's not enough, it's not enough
خاطره ای از بهشتی گمشده او را تسخير کرده
نمی داند که خاطره در جوانيش اتفاق افتاده يا خوابش را ديده
او تا ابد متصل به دنيايی از بين رفته است
اما اين کافی نيست .. کافی نيست
باز هم خيالبافی! فرد به دنبال روياشه ... اما نمی دونه روياش وجود خارجی نداشته و فکر می کنه در جوونيش اتفاق افتاده! يا در حقيقت اين رويا بهانه ای براش شده برای توجيه عمر از دست رفته اش.
بعد از یه سولوی عالی میگه..
His blood has frozen & curdled with fright
His knees have trembled & given way in the night
His hand has weakened at the moment of truth
His step has faltered
ترسی عظيم بر او مستولی شده، خونش از فرط وحشت دلمه بسته
زانوهايش لرزيده و شب هنگام زانو زده
دستش در هنگامی که ماهيت واقعی او آشکار شده لرزيده
و قدم هايش لرزان شده
توصيفی برای ترس شخص در لحظه ای خاص! زمانی که ماهيت فرد رو همه فهميدن و چهره واقعيش رو به همه نشون داده ...
One world, one soul
Time pass, the river rolls
يک دنيا و يک روح
زمان می گذرد و رود به پيش می رود
دنياي خياليش و زمانی که لحظه به لحظه داره از دستش ميره..
بعد از آروم شدن آهنگ و گيتار فوق العاده گيلمور و بيسی که خيلی معنا می تونه داشته باشه، مثل تصميم شخص به تغيير زندگيش ...
And he talks to the river of lost love and dedication
And silent replies that swirl invitation
Flow dark and troubled to an oily sea
A grim intimation of what is to be
با رود عشق و فداکاری گم شده اش سخن می گويد
و آرام دعوت رود را اجابت می گويد
دردناک و آزرده به دريايی روغنی می ريزد،
اشاره ای هولناک به آن چه اتفاق خواهد افتاد....
There's an unceasing wind that blows through this night
And there's dust in my eyes, that blinds my sight
And silence that speaks so much louder that words,
Of promises broken
امشب بادی پايان ناپذير می وزد
گرد و خاک به چشمم رفته و ديدم را کور کرده
و سکوتی با صدايی بلندتر از حرف
که از پيمان های شکسته می گويد....
توی اين قسمت هر کسی می تونه برداشت خودش رو داشته باشه! اگه همين طوری باشه که من ترجمه کرده باشم، نشونه غرق شدن کامل فرد در مشکلاتشه و تلاشی بی نتيجه برای پيدا کردن فرد که فقط به پايانی غم انگيز می انجامه ...
بعد يک سولوی زيبا از گيلمور رو داريم و تکرار تمی که در ابتدای آهنگ شنيديم .
▪ اثر بیتلز
▪ تاریخ ارائه؛ ۱۹۶۵
▪ زمان آهنگ؛ ۰۵/۲ دقیقه
بیشترین بازخوانی از یک آهنگ در تاریخ مربوط به آهنگ «دیروز» بیتلز است، که تا به حال بنا به آمار کتاب گینس، بالغ بر ۳هزار بار مورد بازخوانی قرار گرفته است و همچنین بنا به اظهار سازمان متحده پخش موسیقی بیشترین پخش از رادیو و تلویزیون را تا سال ۱۹۹۹ در اختیار داشته است. بعد از این سال این مقام به آهنگ «شما احساس عشق را دارید از دست می دهید» از گروه «رایچس برادرز» رسید؛ آهنگی که میزان محبوبیت آن به سختی قابل تصور است. آهنگی جاودانه و محبوب از گروهی که در ۲۰ نفر اسم بالای جدول ۵۰۰ نفره بهترین آهنگ های همه زمان های مجله رولینگ استون اولین اسمی است که سه بار تکرار می شود.
همین چند سال پیش بود که در یک نظرسنجی عمومی از مردم و موسیقیدانان آهنگ برتر هزاره قبل نام گرفت. آهنگی که البته افرادی مثل باب دیلان دوستش نداشتند، چرا که او معتقد بود میلیون ها آهنگ مانند «دیروز» و «میشل» وجود دارد. آهنگی لطیف و دوست داشتنی که از شعری زیبا، ملودی لطیف و دلنشین و صدای باوقار و نرم خواننده ای خوش صدا بهره می برد. آهنگی که ماجرای عشق از دست رفته ای را برایمان تعریف می کند.
ماجرای نگارش این آهنگ نیز چیزی شبیه آهنگ «رضایت» رولینگ استونز است (سومین آهنگی که در همین ستون بررسی کردیم)، از آنجا که مطابق اظهارات سرپل مک کارتنی، ملودی این آهنگ در خواب به او الهام شده، فقط با این تفاوت که مک کارتنی تا صبح صبر کرده است و پس از بیداری پشت پیانو نشسته و آهنگ را نوشته است. مطابق اظهارات وی این آهنگ را در تور فرانسه گروه در سال ۱۹۶۴ نوشته است، گرچه در تابستان ۱۹۶۵ منتشرش کردند.
جان لنون در این خصوص می گوید؛ «مدت ها بود که کار این آهنگ تمام شده بود، ما هر موقع که تمرین داشتیم این آهنگ را اجرا می کردیم. پل آن را خیلی وقت پیش نوشته بود، ولی خنده دار بود که هنوز اسمی برایش انتخاب نکرده بودیم، ما در ابتدا این آهنگ را با نام «املت» می شناختیم و این نام تبدیل به یک لطیفه بین ما شده بود.
ما می خواستیم که فقط یک کلمه از متن ترانه را به عنوان نام آهنگ انتخاب کنیم، ولی کلمه درست را پیدا نمی کردیم، تا اینکه یک روز صبح پل پس از آنکه از خوب بیدارشد هم ترانه را تکمیل کرد و هم اسم آن را انتخاب کرد.» جالب است بدانید که یوکو اونو همواره بر سر آنکه در کارهای مشترک نام لنون فقید اول بیاید، با مک کارتنی درگیری داشته است.
آهنگی در نهایت سادگی و جذابیت. آهنگی که گرچه ساده است، ولی به هیچ وجه پیش پاافتاده نیست، تنظیم منحصر به فرد، ملودی جذاب، جملات نامتقارن و کوردهای غیرمعمول که البته همگی یک کل واحد و زیبا را خلق کرده اند، از نقاط ظریف و در عین حال مهم این آهنگ هستند.
مک کارتنی در ابتدا تصور می کرد که به صورت ناخودآگاه این آهنگ شبیه آهنگ دیگری شده است. او دراین باره می گوید؛ «مدت ها این آهنگ را برای دوستان و همکارانم می خواندم و از آنان سوال می کردم، که آیا تا به حال این آهنگ را قبلاً در جایی شنیده اند؟»
ترانه مک کارتنی در این آهنگ غمگین است و تناسب بسیار خوبی با ملودی آرام آن دارد. به جرات می توان آهنگ «دیروز» را یکی از عالی ترین نمونه های استعداد بالای موسیقی مک کارتنی دانست، آهنگی که محزون است، ولی تاریک نیست.
اگرچه متن ترانه نیز کمی مبهم است و دارای دو وجه کلی و جزیی است. در وجه جزیی آن می توان گفت، همان طوری که بسیاری معتقدند ماجرای عشق از دست رفته ای را توصیف می کند، ضمن آنکه عده ای نیز بر آنند تا معنای ترانه را مربوط به مرگ مادر مک کارتنی در دوران نوجوانی اش بدانند.
ولی همه اینها تنها احتمالات وجه جزیی مضمون ترانه است، چرا که در وجه کلی، ما با یک ایده زیبا و جهانشمول روبه رو هستیم؛ نوستالژی زندگی و جهانی بهتر. همان طور که گفته شد، خوانندگان زیادی تا به حال این آهنگ را بازخوانی کرده اند که از معروف ترین آنها می توان به ری چارلز، ماروین گی، تام جونز، الویس پریسلی و... اشاره کرد، که در این میان اجرای فرانک سیناترا نیز بسیار جالب است، چرا که وی با ریتمی کمی آرام تر سعی کرده تا این آهنگ را کاملاً به روش خودش اجرا کند.
نام اصلی این آهنگ Yesterday است.
روزنامه شرق
فکر نکنم موسیقی راک رو بشه به فارسی خوند!!!
منظورت رو درست متوجه نمیشم
ولی خوانندگانی هستند که که سبک اصلیشون پاپ هست ولی در بعضی از کارهایشان از ملودی وریتمهای rock استاده کردند مثله منصور.
این صحبت شما مثله متاله که میگفتند محاله کسی فارسی بخونه ولی این اواخر چندتاش پیدا شد .
کار نشد نداره..
اگر آهنگ پاپ فادر از آلبوم پاپ فادر از بلك كتس رو گوش كني ميفهمي كه فارسي هم ميشه راك خوند اولا ميگفتن رپ نميشه فارسي خوند ولي ديدي كه شد!
من که میگم نمیشه شما یه لحظه فکر کن من داد بزنم:نقل قول:
100 دانهههههههههههههههههه یاقوتتتتتتتتتتتتتت دستهههههههههههههه به دستهههههههههههههههههههه
.............................
این نوع سبک مختص زبان انگلیسیه
صحبت lovelyman تایید میشه :10: :46:نقل قول:
پس چطوری امدن رپ رو فارسی خوندن که حالا این همه براش کله میشکنن
// // // متال رو فارسی خوندن (چیزی هم که شما گفتید بیشتر تو متال دیده میشه:19:
شما اصلا تا به حال کارهای اوهام را شنیدید که در لیریکاشون از اشعار حافظ استفاده کردن:18:
موفق باشی دوست عزیز
نقل قول:
مقایسه ی رپ و راک !!!!!!!!!!!! جالبه
عزیز این را به خاطر آن گفتم که قبل از خواندن Rap توسط رپرهای خودمون این کار رو محال میدونستند مثله حرف شما برای راک.
بی خیال.
اوهام از سال 1378 توسط شهرام شعرباف (آهنگساز و خواننده) و به همراهي شاهرخ ايزدخواه (گيتار) و بابك رياحي پور (باس) آغاز به كار كرد. موزيك اوهام تركيبي از سبك راك و موسيقي و سازهاي ايراني به همراه اشعار حافظ شاعر بزرگ ايراني است. اوهام اولين آلبوم خود "نهال حيرت" را در تابستان سال 1378 در تهران ضبط كرد و به دنبال آن كمپاني موزيكي كه با گروه قرارداد چاپ آلبوم را بسته بود آلبوم را براي دريافت مجوز به وزارت ارشاد تحويل داد. وزارت ارشاد اسلامي از دادن مجوز به اوهام خودداري كرد و نهال حيرت را اثري غربي و فاقد استانداردهاي قانوني خواند. پس از بارها تلاش بي نتيجه براي دريافت مجوز شركت موسيقي قرارداد خود را با اوهام كنسل كرد و آلبوم را به گروه باز گرداند.1
در زمستان سال 1379 اوهام وب سايت اختصاصي خود را راه اندازي كرد و تمام آهنگهاي نهال حيرت را به رايگان در اختيار شنوندگان خود گذاشت. موزيك اوهام به سرعت شروع به پخش شدن كرد و در مدت كوتاهي بسياري از جوانان ايران با گروه راك ايراني كه شعرهاي حافظ را ميخوانند آشنا شدند. موزيك اوهام همچنين واكنشها و فيدبك بسيار خوبي از خارج از ايران دريافت كرد و به گفته بسياري از منابع خبري گروه به زودي تبديل به سمبل موزيك راك مدرن ايراني شد. در طي اين مدت اوهام بارها و بارها براي چاپ آلبوم و يا اجراي زنده آن تلاش كرد ولي هربار همه اين درخواست ها از سوي وزارت ارشاد رد شد. در زمستان سال 1380 اوهام اولين كنسرت خود را به صورت خصوصي در كليساي روس ارتودكس در تهران برگزار كرد و آلبوم نهال حيرت را به طور كامل اجرا نمود ولي همچنان از اجراي كنسرت به صورت رسمي محروم بود. در پاييز 1381 اوهام وارد استوديو شد تا دو آهنگ جديد خود را بنام مجموعه "حافظ عاشق است" ضبط كند: دو آهنگي كه بعدا معلوم شد آخرين كارهاي اوهام با اعضاي اوليه خود بودند. "حافظ عاشق است" و "راه عشق" قبل از عيد سال نو از طريق اوهام دات كام عرضه شده و به سرعت از سوي طرفداران و شنوندگان اوهام مورد استقبال قرار گرفتند (تنها در هفته اول اين دو آهنگ بيش از 15000 بار دانلود شدند...).1
در اولين ماههاي سال 1382 بابك و سپس شاهرخ به دلايل شخصي تصميم به ترك اوهام گرفتند: شاهرخ به كانادا مهاجرت كرد و بابك در آستانه ازدواج و تشكيل خانواده قرار گرفت. شهرام پس از مهاجرت و اقامت كوتاهي در كانادا به ايران بازگشت تا اوهام را به تنهايي ادامه دهد. پس از چند ماه آماده سازي و تشكيل گروهي براي اجراي زنده اوهام در بهار سال 1383 براي اجراي چند كنسرت به آلمان سفر كرد و در شهرهاي برلين / هامبورگ و روستوك آهنگهاي خود را اجرا كرد. استقبال و واكنش طرفداران اوهام و مطبوعات آلمان از اين كنسرت ها بسيار عالي بود و انگيزه بيشتري براي فعاليت بيشتر به شهرام داد. اين كنسرت ها همچنين فصل جديدي را در موزيك زيرزميني ايران گشود و نشان داد كه گروه هاي راك ايراني قابليت حضور در عرصه هاي بيت المللي را نيز دارا هستند. به دنبال بازگشت به ايران اوهام چند كنسرت ديگر نيز در تهران برگزار كرد (از جمله كنسرتي كه گروه به مناسبت روز جهاني ايدز و بصورت خيريه برگزار كرد). همزمان شهرام آهنگسازي و توليد آلبوم دوم را نيز دنبال ميكرد ولي به دلايل مختلف امكان آماده سازي نهايي آن مهيا نميشد.1
اواخر سال 1383 شهرام شروع به ضبط نهايي آهنگهايي كرد كه طي دو سال گذشته آماده و ضبط كرده بود و آلبوم جديد بنام "آلوده" در تابستان 1384 آماده شد.شركت "بم آهنگ" در كانادا چاپ و پخش آن در آمريكاي شمالي و اروپا را به عهده گرفته است و "آلوده" اواخر آذر ماه 1384 به بازار عرضه خواهد شد. شهرام در حال حاضر در تهران مشغول آماده سازي گروه خود براي اجراهاي زنده آتي بوده و كار بروي آلبوم بعدي را آغاز كرده است.
راک اپرا یا راک موزیکال، به یک محصول موزیکال در فرم اپرا یا فیلم موزیکال گفته میشود که در آن به جای استفاده از انواع موسیقی سنتی و کلاسیک، از موسیقی راک استفاده شده باشد.
راک اپرا با موسیقی معمولی راک نیز تفاوت میکند زیرا ترانه های راک معمولا دارای موضوعی مستقل بوده و داستان موجود در آنها در ترانه های دیگر پی گیری نمیشود، از طرفی این شیوه موسیقی نسبت نزدیک تری به آلبومهای مفهومی (Conceptual Albums) و مجموعه ترانه ها (Song Cycles) دارد.
یک Conceptual Album، آلبومی که ترانه های آن توسط یک تم یا موضوع مشترک به هم مربوط شده باشند. این اشتراک میتواند در سازبندی، اشعار یا کمپوزیسیون آن باشد.
همچنین یک مجموعه ترانه Song Cycle، مجموعه قطعاتی که برای اجرای پشت سرهم طراحی شده اند به طوری که دارای هویت واحدی میشوند. معمولا آهنگساز همه این قطعات یک نفر است و اگر شعری هم داشته باشند، اشعار متعلق به یک شاعر خواهد بود.
تازه ترین اشکال موسیقی در این گروه شامل متال اپرا، رپ اپرا و هیپ هاپرا نیز میشود.
در هر یک از این دسته ها، آثاری هست که میتواند در دسته دیگر هم قرار بگیرد اما درواقع سازنده این موسیقی کسی است که با دقیق ترین تعریف و اشاره به ریزه کاریها، اثر خود را در یکی از گروههای ذکر شده قرار میدهد.
وجه تمایز قراردادی بین موارد فوق این است که یک راک اپرا داستانی منسجم (و گاهی عاری از جزئیات) را تعریف میکند که معمولا اشعار آن از زبان اول شخص بوده و توسط شخصیتهای داستان اجرا میشوند، در حالی که یک آلبوم مفهومی یا مجموعه ترانه، تنها یک حال و هوای خاص ایجاد کرده یا یک تم خاص را دنبال میکنند، و البته آلبومهایی هستند که جنبه هایی از هر گروه را در خود دارند.
راک موزیکال اثری است که معمولا به عنوان یک کار نمایشی اجرا میشود تا اینکه به شکل آلبوم عرضه شود، اجرای آن توسط یک گروه به خصوص انجام نمیشود و از گروه خاصی پیروی نمیکند و بیشتر جنبه نمایشی دارد.
مثال خوب راک موزیکال دو اثر موزیکال Rent به کارگردانی مایکل گریف (Michael Greif) و Hair به کارگردانی میلوس فورمن (Milos Forman) هستند. البته همانطور که گفته شد، این سبک موسیقی دارای انعطاف زیادی است و گاهی جنبه های نمایشی به درجه دوم اهمیت سقوط میکند.
تاریخچه
اولین تجربه واقعی راک اپرا- که به طور رسمی پذیرفته شد و توسط نشریات مهم موسیقی در ایتالیا به این نام خوانده شد - اثر ی بود به نام "سپس یک کوچه" (Then an Alley) که به نام Beat Opera نیز شهرت دارد، که ایده و اجرای آن به تیتو شیپا پسر (Jr. Tito Schipa)، آهنگساز و کارگردان تعلق دارد.
تیتو، فرزند تیتو شیپای پدر، خواننده تنور بود که اثر راک اپرای تجربی خود را در سال 1967 در پایپر کلاب Piper Club رم به روی صحنه برد.
اثر بعدی شیپای پسر، بر مبنای 18 ترانه باب دیلان (Bob Dylan) قرار داشت. او این ترانه ها در یک زمینه تصویری مشترک قرار داد و در نهایت اثری به نام اورفه 9، (Orfeo 9) را به وجود آورد و آنرا در سال 1970، در تئاتر سیستینا (Sistina) بر روی صحنه برد.
این اثر اولین راک اپرای اوریژینال ایتالیایی به شمار می آید و شاید اولین راک اپرایی بود که به روی صحنه تئاتر میرفت. اورفه 9 به صورت یک آلبوم دوتایی منتشر شد و سپس تحت کارگردانی بیل کونتی (Bill Conti متولد 1943، آهنگساز و کارگردان فیلمهای موزیکال و برنده اسکار 1983 برای موسیقی فیلم The Right Stuff) به فیلم تبدیل شد.
قدیمی ترین مثال برای یک نمایش که بر مبنای موسیقی راک و پاپ ساخته شده باشد، هیر (Hair) نام دارد، پس از آن باید به یک موزیکال دوران هیپی ها با عنوان "یک موزیکال آمریکایی از عشق و راک" اشاره کرد.
اولین اجرای این نمایش به سال 1967 برمیگردد؛ این اثر مانند راک اپرای "عیسی مسیح ستاره درخشان" (Jesus Christ Superstar)، که اولین راک اپرای برجسته پس از هیر به شمار می آید، در زمان خود بسیار بحث انگیز بود.
موسیقی "عیسی مسیح" توسط اندرو لوید وبر (Andrew Lloyd Webber) و تیم رایس (Tim Rice) ساخته شد و در سال 1970، به عنوان یک آلبوم مفهومی منتشر گشت. درآمد این آلبوم به اندازه ای بود که اجرای صحنه ای این راک اپرا را در سال 1971 امکان پذیر ساخت.
موزیکال Godspell که پس از عیسی مسیح ستاره درخشان، نوشته شد و قبل از آن بر روی صحنه رفت نیز دارای درونمایه مذهبی و همان تم پاپ / راک است که البته کمتر از همتای خود بحث انگیز بود.
لئونارد برنشتاین (Leonard Bernstein) موسیقی دان برجسته نیز در سال 1971 یک راک اپرای مذهبی دیگر به نام مس (Mass) را با اشعاری که توسط آهنگساز نمایش Godspell، استفن شوارتز (Stephen Schwartz) نوشته شده بود، خلق کرد و بر روی صحنه برد.
محبوبیت موزیکالهای راک در اواخر دهه 70 و دهه 80 رو به زوال رفت اما در دهه 90 با آثاری از جوناتان لارسن (Jonathan Larson) چون تونی (Tony)، و موزیکال (Rent برنده جایزه پولیتزر) حیاتی دوباره یافت.
راک اپرا در سالهای شکوفایی
پیت تاونشند (Pete Townshend)، هم به تنهایی و هم به همراه گروهش The Who، تقریبا تنها هنرمندی است که بیشترین ارتباط را با عبارت راک اپرا داشته است.
از اولین مثالهای این فرم در موسیقی او میتوان به ترانه A Quick One While He's Away، از آلبوم A Quick One در سال 1966 نام برد. این ترانه در واقع یک سوییت 9 دقیقه ای شامل ترانه های کوتاهی است که داستان اپرا مانندی را از گول زدن یک دختر جوان توسط راننده ماشین بخار(که توسط جان انتویسل - John Entwistle - خوانده شده بود)، بیان میکند.
در 1986، گروه انگلیسی The Pretty Things آلبوم S.F. Sorrow را منتشر کردند که اولین کوشش برای بیان مفهومی تماتیک در قالب یک مجموعه از ترانه های خوب بود.
کمتر از یک سال بعد، گروه The Who با آلبوم تامی Tommy به صحنه بازگشتند، اولین آلبومی که به طور واضحی راک اپرا خوانده شد.
تامی با کنسرتها، فیلم و اجراهای صحنه ای خود در طی سه دهه، یکی از مشهورترین راک اپراها باقی ماند. راک اپرای بعدی این گروه کوادروفنیا Quadrophenia نام داشت که این اثر هم به فیلم تبدیل شد.
ده سال بعد، پینک فلوید (Pink Floyd) موفقیت فراوانی را با راک اپرای مشهور خود "دیوار" The Wall به دست آورد. این اثر که بیشتر ترانه های آن توسط راجر واترز (Roger Waters) نوشته شده بود، سومین آلبوم پرفروش تمام دوران شناخته شده است.
مانند تامی، دیوار هم بارها توسط پینک فلوید (در سالهی 80 و 81) و واترز (در محل دیوار برلین، در سال 1990) به شکل یک کنسرت بسیار پرکار و استادانه، بر روی صحنه آمده است و به فیلم تبدیل شده است.
موسیقی Rock در ایران-راز شب
این گروه یکی از اولین گروه های Rock است که در ایران تشکیل شد. اعضاء این گروه شامل : سرپرست گروه: رامین بهنا، خواننده: هومن جاوید و نوازنده گیتار: آرش سبحانی میباشد.
تنها آلبوم این گروه به نام "دار قالی" عمدتا دارای مایه هایی از Jazz و Blues است که در این میان گیتاریست "آرش سبحانی" نقش عمده ای را ایفا میکند. این آلبوم دارای یازده آهنگ است که به نظر من مشکل سازگاری آهنگهای Rock با زبان فارسی در این آلبوم تا حدی برطرف شده است.
همانطور که میدانید بار معنایی و هماهنگی اشعار با آهنگ، بخصوص اگر Rock باشد بسیار مهم است. این موضوع در مورد بیشتر گروه های Rock مانند Pink Floyd، Metallica، Deep Purple، Led Zeppelin و... مشهود است ولی در مورد آهنگهای Rock ایرانی کمتر دیده میشود و بنظر میرسد هماهنگ کردن آهنگ با اشعار ایرانی کمی مشکل تر باشد ولی امکان پذیر است. در این میان آلبومهای "شعله بیدار" و مخصوصا "بهشت از آن تو" خوب از عهده این کار برآمده اند ولی آلبوم "دار قالی" در بعضی آهنگها این ضعف را دارد، در مواردی هم بنظر میرسد که شعر برای آهنگ سروده شده، نه آهنگ برای شعر.
موسیقی Rock در ایران 2- مترسک
این آلبوم از کارهای "کاوه یغمایی" در سال 1382 منتشر شد.
آهنگ سازی و تنظیم، گیتار الکتریک و کلاسیک، گیتار باس، کیبورد، فلوت، درام پروگرمینگ و خوانندگی این آلبوم با "کاوه یغمایی" است.
دیگر اعضاء :
نیلوفر فرزند شاد: پیانو آکوستیک و پیانو الکتریک
کامیل یغمایی: گیتار الکتریک
ترانه سرا: مزدا شاهانی
همخوان: ساتگین یغمایی
سبک این کار Rock و لهجه گیتار میل زیادی به Blues دارد البته اگر این آلبوم را گوش کرده باشید، مخصوصا آخرین آهنگ را، متوجه شباهت آن با کارهای گیتاریست بزرگ، Jeff Beck، خواهید شد. حتی گیتار آقای کاوه، گیتار مخصوص Jeff Beck است.
این آلبوم دارای ده آهنگ است که به نظر من مشکلی از نظر بار معنایی و هماهنگی اشعار با آهنگ و زبان فارسی ندارد. تنها ضعف این کار از نظر من سبک نواختن درامز در آهنگ های اول و سوم است که آدم را یاد آهنگهای پاپ و تکنو می اندازد. ولی نوازندگی بسیار زیبا و تکنیکی گیتار آنقدر تاثیر گذار است که شنونده فراموش میکند که این کار در ایران ضبط شده. البته نباید فراموش کرد که آقای کاوه یغمایی موسیقی را از سن هشت سالگی شروع کرده و راهنمای خوبی همچون پدرش، "کروش یغمایی" داشته و این خود عاملی بسیار مهم در مهارت این گیتاریست است.
اگر توجه کرده باشید در بیشتر کارهای ضبط شده بعلت کمبود درامر از درام پروگرمینگ استفاده میشود که بنظر من کمبود بزرگی است چون هیچ چیز نمیتواند جای حس انسان را بگیرد. اگر در این کار از یک درامر حرفه ای نیز استفاده میشد زیبایی کار بیشتر میشد.
در کارهای راک ایرانی کمترRock Organ استفاده میشود که میتواند به زیبایی و هم ارزش آهنگ بافزاید. در اول آهنگ 6 ، Rock Organ به زیبایی استفاده شده و اگر بیشتر از این نوع ساز استفاده میشد ارزش کار بالاتر میرفت (البته بنظر بنده).
از گروه هایی که از Rock Organ بخوبی استفاده میکنند میتوان Deep Purple, Rainbow, Pink Floyd را نام برد.
اگر نوازنده ای بتواند هرچی را که دلش میخواهد بزند و احساس خود را راحت بیرون بریزد در کارش استاد است و آقای کاوه این ویژگی را دارد و بنظر من یکی از بهترین گیتاریستهای ایران است.
موسیقی Rock در ایران 3 - بهشت از آن تو
این آلبوم برای فیلم " بهشت از آن تو" ، در سال 1381 منتشر شد.
نوازندگان آهنگهای یک تا شش:
شهریار مسرور: گیتار، سازدهنی
منوچهر نجف آبادی: گیتار باس
نیما نواپور: درامز
علیرضا معرف: پرکاشن
خواننده: شهریار مسرور
خواننده آهنگهای یک و چهار: مهرداد نوذری
بهمن سپهری شکیب: تار
نیلوفر پایدار: خواننده همراه
نوازندگان آهنگهای هفت تا نوزده:
بهمن سپهری شکیب: تار، سه تار، تنبور
شهریار مسرور: گیتار
شروین مهاجر:کمانچه
رضا فرهادی: دف
مضمون فیلم از انسانهایی میگوید که از زندگی ماشینی در شهر خسته شده و به زندگی در طبیعت روی آورده اند و در این میان حسی را که آهنگها بیان میکنند بسیار هماهنگ با موضوع فیلم است.
آهنگهای یک تا شش بسیار به Blues و Country و آهنگهای هفت به بعد کارهای تلفیقی و بیشتر به سنتی نزدیک است که این خود بسیار به حس فیلم کمک میکند.
به نظر من این کار یکی از بی نقص ترین کارهایی است که در بازار Rock ایران منتشر شد. این کار نه تنها مشکلی از نظر بار معنایی و هماهنگی اشعار با آهنگ و زبان فارسی ندارد بلکه بسیار هماهنگ بازبان فارسی شده و اشعار هم در عین سادگی، بسیار هماهنگ و زیبا هستند. این کار نشان میدهد که اگر آهنگساز و ترانه سرا بخواهند میتوانند کارهای خیلی خوبی به بازار عرضه کنند.
اگر توجه کرده باشید در بیشتر آهنگهای Rock ایرانی، وقتی خواننده شروع به خواندن میکند ناهماهنگی صدای خواننده با آهنگ مشهود است و حس خوبی ندارد. ولی در این آلبوم، خیلی زیبا این مشکل برطرف شده و حس جدایی صدای خواننده از آهنگ برطرف شده است. بخصوص در آهنگهای یک و چهار، آقای مهرداد نوذری نوع جدیدی از خوانندگی را بیان میکند که بنظر من خیلی با این آهنگها هماهنگ است.
من امیدوارم که کارهای بیشتری از این قبیل به بازار تشنه راک عرضه شود.
yashar430
نقل قول:
سندی از 20 سال پیش رپ میخوند.............
راک کلاسیک Classic rock در اصل به عنوان یک قالب برای برنامه ریزی ایستگاههای رادیویی به وجود آمد که از قالب موسیقی راک آلبومی یا AOR - قالبی دیگر برای انتخاب و دسته بندی موسیقی در رادیو بر اساس انتخاب موسیقی از آلبومهای استودیویی راک در اوایل دهه 80 - گرفته شده بود.
این قالب موسیقی راک در ایالات متحده شامل مجموعه ترانه های بسیار اما محدودی است که از سالهای 60 تا بیشتر دهه 80 را دربر میگیرد و بیشترین تاکید آن بر ترانه های بسیار موفق قدیمی تر از هنرمندانی است که به طور کلی به "دوران راک کلاسیک" مربوط هستند.
سرچشمه های رادیوی راک کلاسیک
سرچشمه قالب راک کلاسیک برای رادیو را میتوان تا دوران گروه بیتلز و آلبوم پیشروی آنها Sgt. Pepper's Lonely Hearts Club Band پیگیری کرد. این آلبوم - به خصوص با صعود تدریجی برنامه رادیویی روی موج FM - مسیر چندین قالب موسیقی راک اند رول را برای همیشه تغییر داد. زیرا برای پخش این آلبوم بین رادیوهای AM و FM رقابتی ایجاد شده بود و از آنجایی که Sgt. Pepper هیچ تک ترانه ای منتشر نکرده بود، ترانه های مختلفی از آلبوم توسط ایستگاهها پخش میشد.
چیزی نگذشت که ایستگاههای رادیویی و هنرمندان، هردو متوجه شدند که پخش ترانه های یک آلبوم میتواند بسیار بیشتر از پخش ترانه های موجود در فهرست Top 40 برنامه پر کن و در عین حال پر مخاطب باشد.
در اواخر دهه 60 و دهه 70، این شیوه به ابداع یک برنامه رادیویی با عنوان progressive rock انجامید. این قالب دارای عناصری از رادیو آزاد بود که در آن disc jockeys - مسئول انتخاب و تعویض موسیقی - کنترل کننده آنچه پخش میشد بود. به زودی یک گونه تجاری تر به نام راک آلبومی یا album rock در میانه دهه 70 ظهور کرد. این قالب بیشتر بر انتخاب از ترانه های یک آلبوم شکل گرفته بود که البته بر مبنای یک فهرست پخش منظم تر و مقیدتر قرار داشت.
راک آلبومی در باقی دهه 70 و اوایل 80 محبوبیت خود را حفظ کرد اما در انتهای دهه 80، با ظهور کامپکت دیسک یا CD و جایگزینی آلبوم با آن و همچنین همراه با تغییر رویه ایستگاههای رادیویی، که دیگر هماهنگ با تحولات و "مد" روز موسقی پیش نمیرفتند، به راک کلاسیک تبدیل شد.
اولین ایستگاهی که خود را "کلاسیک راک" نامید، WYSP فیلادلفیا بود. در ماه ژانویه 1981، پس از یک جلسه بحث گروهی بین مدیر برنامه رادیو دیک هانگیت Dick Hungate و مشاور شبکه لی آبرامز Lee Abrams، عنوان کلاسیک راک از میان نامهایی چون timeless (همیشگی) و vintage (آشنا و قدیمی) انتخاب شد. مدتی بعد در همین سال، قالب مشابهی توسط ایستگاه رادیویی KQRS مینیاپولیس به کار گرفته شد. در سال 1982، جورج جیمارک George Gimarc –تهیه کننده صفحه و برنامه رادیویی و disc jockey اهل تگزاس) مامور طراحی نوع جدیدی ایستگاه رادیویی ترانه های قدیمی شد که بالاخره در ایستگاه KRQX راه اندازی شد و راک کلاسیک نام گرفت.
در سال 1985 فرد جیکوبز Fred Jacobs از کمپانی Jacobs Media و گری گوتری Gary Guthrie از Edinborough Rand، این قالب را فراتر از ایستگاههای فعلی آن گسترش داده و به زودی ایستگاههای دیگر نیز به آنان تاسی جستند. در طی دو سال بعد، بیش از 40 ایستگاه رادیویی در سراسر آمریکا خود را "راک کلاسیک" یا "ترانه های کلاسیک" مینامیدند.
راک کلاسیک از این جهت که قالب آن بر اساس موسیقی گذشته شکل گرفته است، در رده oldies radio قرار میگیرد که البته فهرست ترانه ها و هنرمندان منتخب آنها در مقایسه با قالبهای Top 40 و انواع مشابه که به پخش محصولات جدید میپردازند، بسیار مشخصتر و با ثبات تر هستند.
با این حال، در هر رادیو راک کلاسیک، گروهها و ترانه های مختلف موجود در سبک و سیاق تغییر میکردند و گاهی هنرمندان محلی که بازار بهتری داشتند در فهرست یک ایستگاه موجود بودند و در ایستگاههای دیگر دیده نمیشدند. علاوه بر اینها، در طی روند انتخاب ترانه توسط DJ و با توجه به سلیقه شنوندگان، گاهی ترانه هایی در میان راک کلاسیک پخش میشد که تنها در حاشیه این دوران جای داشت. بعضی از ایستگاهها برای جلب شنوندگان، راک کلاسیک را در ترکیب با قالبهای دیگری چون راک مدرن پخش میکردند. ترکیب راک کلاسیک و راک مدرن تحت عنوان راک پویا یا active rock نیز شناخته میشود.
هنرمندان و آلبومهای کلیدی
آلبومها، هنرمندان و ترانه های اصلی که اکثر اوقات در رادیوهای راک کلاسیک پخش میشوند نشانگر زیرمجموعه ای از آلبومها و هنرمندانی هستند که در دوران به اصطلاح "راک کلاسیک" از محبوبیت برخوردار بودند. دیرپاترین ترانه ها و هنرمندان راک کلاسیک، نه تنها برای شنوندگان قدیم، که برای نسل جدید هم جذاب هستند.
گروهها و خواننده های هارد راک hard rock و راک پیشرو progressive rock، ستون اصلی راک کلاسیک هستند که شاخص ترینشان Pink Floyd، Led Zeppelin، Queen ، Deep Purple، David Bowie، Iron Maiden، Rolling Stones، The Who، Black Sabbath، Jethro Tull و Dire Straits هستند
وجود ترانه های متفاوتی از گروههای مذکور در فهرست ترانه های راک کلاسیک حتمی است. تعدادی از هنرمندان راک آمریکا نیز از مهره های اصلی راک کلاسیک به شمار میروند، از جمله Jimi Hendrix، Aerosmith، The Doors، the Eagles، Lynyrd Skynyrd، The Allman Brothers Band، Alice Cooper، Tom Petty، Creedence Clearwater Revival و Joe Walsh. گروههای ارینا راک Arena rock مانند Styx، Boston ، Journey، Foreigner و Supertramp نیز در ایستگاههای راک کلاسیک پخش میشوند.
تنها گروه استرالیایی که همواره در فهرست راک کلاسیک قرار داشته، گروه AC/DC با ترانه هایی چون Back In Black و Highway To Hell است.
گروههای متعدد دیگری نیز هستند که موسیقی آنها هر از گاه در ایستگاههای راک کلاسیک پخش میشودف اما این حضور محدود به چند ترانه آشناست. برای مثال، گروههای Kiss و Steppenwolf چندین آلبوم استودیویی دارند، اما احتمال اینکه تنها ترانه هایی چون Born to Be Wild و Rock and Roll All Nite از آنها پخش شود بیشتر است.
آلبومهای مفهومی یا Concept albums، به طور غیر مستقیم به قالب آلبوم راک album-rock منتهی شده و به یکی از اجزاء مهم راک کلاسیک تبدیل شدند. از جمله برجسته ترین آثار آلبومها میتوان به چهار آلبوم مفهومی پینک فلوید از جمله The Wall و Dark Side of the Moon و همچنین دو راک اپرای مهم گروه The Who به نامهای Tommy و Quadrophenia اشاره نمود. آلبوم Who's Next سال 1971 گروه The Who، از بیشترین تعداد پخش در میان آلبومهای راک کلاسیک برخوردار است.
هرچند در بیشتر اوقات هنرمندان دوران ارینا راک در دهه 70، تنها با چند ترانه معدود بسیار محبوب و تعداد اندکی آلبوم ارائه میشوند، اما شاید این دوران یکی از بزرگترین زیرمجموعه های قالب راک کلاسیک باشد. گروهها و هنرمندانی چون Styx، Grand Funk، Kiss، Bad Company، Queen و پیتر فرامپتون Peter Frampton و همچنین ستارگان بزرگ راک جنوبی Southern rock مانند Lynyrd Skynyrd، The Eaglesو لیندا رانستندت Linda Ronstadt همه بخش بزرگی از فهرست ترانه های قالب راک کلاسیک را تشکیل میدانند. آثار این دوره هنرمندان محبوب ترانه سرا/خواننده مانند التون جان Elton John، بیلی جوئل Billy Joel و جکسون براون Jackson Browne همه در فهرست راک کلاسیک قرار دارند، در حالی که آثار بعدی آنان در زمره این قالب قرار ندارد.
تقریبا هر ایستگاه برای متفاوت بودن با دیگران، تنظیمات ظریفی بر فهرست خود انجام میدهد که ممکن است ترانه هایی را حذف و تعداد دیگری را به آن بیافزاید.به همین دلیل ممکن است بعضی از فهرستهای پخش راک کلاسیک شامل هارد راک hard rock /هوی متال heavy metal مانند Rush ، Guns N' Roses و Van Halen هم باشد که ترانه هایشان در دهه 80 بسیار محبوب بود. ترانه ها یا دوره های خاصی از آثار این هنرمندان بیش از آثار دیگرشان مناسب با قالب راک کلاسیک است و در ایستگاههای مختلف پخش میشود.
علاوه بر اینها، تعدادی از ایستگاههای راک کلاسیک، به استفاده از ترانه های دهه 90 نیز روی آورده اند که در میان آنها میتوان به Pearl Jam و Nirvana و همچنین گروههای متاثر از jam-bandف مانند Black Crowes، Blues Traveler و Phish اشاره نمود. آثار این هنرمندان بسیار اندک و با دقت انتخاب و پخش میشود زیرا حضور آنها در راک کلاسیک، بحث برانگیز بوده و هنوز تصمیم قطعی برایشان گرفته نشده است.
تقریبا تمام هنرمندان راک کلاسیک به غیر از جیمی هندریکس، Phil Lynott و فردی مرکوری Freddie Mercury از نژاد سفید -اروپایی- و مذکر- به استثنای گروه Heart، The Pretenders ، گریس اسلیک Grace Slick و جانیس جاپلین Janis Joplin- بودند.
قالب ترانه های کلاسیک
یکی از انشعابات راک کلاسیک، ترانه های محبوب کلاسیک یا classic hits است که در آن علاوه بر وجود اکثر ترانه های راک کلاسیک، آثار R&B و پاپ نیز به چشم میخورد و درواقع حدفاصل میان راک کلاسیک با تمرکز بر راک دهه 70 و قالب وسیع ترانه های قدیمی یا oldies است.
"راک کلاسیک" سمفونیک
راک کلاسیک نام یک مجموعه آلبوم از ارکستر سمفونیک لندن نیز هست که در آنها، آثار راک کلاسیک با تنظیم ارکسترال اجرا شده است. این آلبومها شامل تنظیمهای "کلاسیک" ترانه های مشهوری از فرانک زاپا Frank Zappa، رولینگ استونز، هری نیلسون Harry Nilsson، Procol Harum و عده ای دیگر هستند.
تولید مجموعه "راک کلاسیک" از سال 1979 در کمپانی RSO آغاز شد و الهام بخش دو مجموعه دیگر در کمپانی RCA شد که یکی از آنها مجموعه مشهور Hooked On Classics به رهبری لویس کلارک Louis Clark و دیگری آلبوم سمفونیکی است که به آثار گروههای خاصی اختصاص یافته و توسط دیوید پالمر David Palmer از گروه Jethro Tull رهبری شده است. این مجموعه به آثار گروههایی چون Jethro Tull، Genesis، Yes، Pink Floyd ، Queen و The Beatles اختصاص یافته است
من هم همون 20 سال پیش قبل از سندی رو میگم.نقل قول:
بای.:46:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جرج بادی گای George "Buddy" Guy خواننده و نوازنده گیتار راک - بلوز اهل کشور آمریکا، در 30 ام ژوئیه سال 1936 متولد شده است. او منبع الهام نوازندگانی چون جیمی هنریکس، اریک کلپتون و دیگر افسانه های بلوز و راک دهه شصت بوده و همواره به عنوان سمبل شیکاگو بلوز Chicago blues از او یاد می شود. حضور او در کنسرت ها که اغلب شامل اجرای حرکات نمایشی با گیتار بوده، شور و اشتیاق تماشاگران و دوستدارانش را دو چندان می نماید. دختر گای که شوانا Shawnna نام دارد، از خوانندگان جوان رپ آمریکاست.
گای در ایالت Louisiana آمریکا متولد شد و در همان جا نوازندگی گیتار را آغاز نمود. در اوایل دهه پنجاه با گروههای متعدد موسیقی در شهر Baton Rouge پایتخت Louisiana همکاری داشت. در سال 1957 به شیکاگو نقل مکان کرد و در آنجا به شدت تحت تاثیر McKinley Morganfield ، نوازنده ای که به عنوان "پدر شیکاگو بلوز" با نام Muddy Waters شهرت فراوانی داشت، قرار گرفت. یک سال بعد او با همکاری کمپانی Cobra label برای اولین بار به ضبط آثارش پرداخت.
پس از آن "چس رکوردز Chess Records " به مدیریت لئونارد چس Leonard Chess و از کمپانی های مشهور و معتبر در زمینه انتشار آثار راک، ضبط آثار گای مابین سالهای 1959 تا 1968 را عهده دار شد. در اوایل دهه شصت چس می کوشید تا گای را وادار به همکاری با دیگر نوازندگان R&B نماید، اما تلاش های او به نتیجه نرسید و نهایتا تنها یک آلبوم با عنوان " Left My Blues in San Francisco" در سال 1967 منتشر شد.
در دهه 60 آوازه شهرت گای با شرکت در فستیوال "بلوز آمریکایی" به کشور انگلستان، جایی که در آن زمان،نوازندگان راک جوانی چون اریک کلپتون، جف بک و رولینگ استون در جستجوی ریشه های بلوز آمریکایی بودند، نیز رسید. اولین سفر گای به انگلستان به منظور برگزاری توری در فوریه سال 1965 بود که در آن با گروه Yardbirds که اریک کلپتون، جف بک Jeff Beck و جیمی پیج Jimmy Page از اعضای آن بودند، همکاری نمود.
برگزاری این تور امکان عرضه هنر نوازندگی گای را به نسل جوان موسیقیدانان مشتاق انگلیسی تبار، فراهم نمود، تا جایی که او خود از تاثیر شگرف موسیقی اش بر نوازندگان گیتار این کشور غافلگیر شده بود.
گای در این باره می گوید :" مسلما در آن زمان به دلیل جوانی انرژی بیشتری داشتم، دیوانه وار گیتار را با پاهایم می نواختم و آنرا به هوا پرتاب می کردم، این قبیل کارها تماشاگران را به شدت هیجان زده می کرد. جالب است که پس از پایان این تور، نسخه ضبط شده هیچ یک از کنسرت هایم در بازار موجود نبود. در ابتدا با خود اندیشیدم شاید به دلیل سر و صدای زیادی که در اجراهای من وجود دارد، از صدای بلند ساز گرفته تا صدای تماشاچیان، ضبط آثارم مقدور نبوده، اما در مقابل می دیدم که نوازندگانی چون کلپتون و هنریکس با وجود مشکلات مشابه، میلیون ها نسخه از آلبوم هایشان به فروش می رسد!
گای پیرامون این مسئله که لئونارد چس تمایل به ضبط و انتشار اجراهای زنده گاد در حضور تماشاگران مشتاق نداشت، بحث و جدل های بسیاری با او داشت و سرانجام نیز در سال 1968 مجبور به ترک "چس رکوردز" شد. او در این باره نقل می کند : "یکی از دفعاتی که برای رفتن به استودیوی Vanguard آماده می شدم، چس نزد من آمد و با دیدن اریک کلپتون، رولینگ استون و بک، فریاد برآورد : خدای من این همان نکته ای است که در 12 سال گذشته تو سعی داشتی مرا در موردش متقاعد کنی، هر چند من به فروش چنین آلبوم هایی خوش بین نیستم اما اکنون دریافتم که به آسانی شکلات در بازار به فروش می رسند."
Donald Wilcox در بیوگرافی که از گای نوشته، به این مورد اشاره نموده است :" لئونارد چس سرانجام متوجه اشتباهش شد، شاید او تشخیص نمی داد که عمده دلیل استقبال گروههای راک انگلیسی از نوازندگی گای به دلیل قیل و قال ها و حرکات عجیب و غریبی بود که در مقابل تماشاگران کنسرت هایش اجرا می کرد و آنها را بیش از پیش به وجد می آورد. تا به امروز نیز هنوز چس یک آلبوم انفرادی از گای منتشر نکرده است. " البته پس از اینکه گای، چس رکوردز را ترک کرد، آلبوم های بسیاری از او توسط این کمپانی برای اولین بار منتشر شد.
بادی گای در سال 1969 به عنوان ستاره شوی بزرگ Linoleum Factory در انگلستان مطرح شد، افرادی چون اریک کلپتون، لد زپلین Led Zeppelin، جک بروس Jack Bruce، استفان استیلز Stephen S، بادی مایلز Buddy Miles، گلن کمپبل Glen Campbell، رونالد کرک Roland Kirk و جان هیسمن Jon Hiseman نیز در آن حضور داشتند.
در اواخر دهه 60، شخصیت هنری گای دچار یک وقفه شد، عرصه بلوز- راک بدون حضور او پیشرفت کرد و بیش از پیش شکوفا شد. در حقیقت گای دو دهه از زندگی اش را دچار همان بحران و رکود هنری شد که اغلب نوازندگان بزرگ در مواجهه با شهرت و ثروت به نوعی با آن روبرو می گردند.
نهایتا در دهه هشتاد شخصیت هنری گای همزمان با دوره احیای بلوز در این دهه و اوایل دهه نود، بار دیگر شکوفا گشت و او مجددا پا به عرصه موسیقی حرفه ای نهاد. در حقیقت جرقه این کار به دست اریک کلپتون زده شد، او از گای دعوت نمود تا در کنسرت نوازندگان بلوز که در رویال آلبرت هال Royal Albert Ha لندن برگزار شد، شرکت کند
امروز هنرمندی رو بتون معرف میکنم که بی نهایت دوستش دارم.:40:
ستاره ای ارزشمند در PopRock
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
Chris De Burgh
کريس دي برگ با نام اصلي کريستوفر جان ديويسون پانزدهم اکتبر 1948 در لاس ماگنولياس آرژانتين متولد شد. پدر او چارلز ديويسون ديپلمات برجسته انگليسي و مادرش اميلي دي برگ منشي وزارت امور خارجه ايرلند بود.اجداد کريس دي برگ از جمله خانواده هاي اصيل و برجسته اروپايي بودند که بعدها به ايرلند مهاجرت کردند شجره خانوادگي کريس به ريچارد شيردل پادشاه انگلستان برميگردد که نشان از اصالت خانوادگي وي دارد.کريس دوران کودکي خود را تا سن سيزده سالگي در کشورهاي مختلفي چون جزيره مالت نيجريه و زئير گذرانده استو سرانجام در سال 1960 به همراه اعضاي خانواده اش به ايرلند سفر کرد. پدر کريس قلعه بارگي را که از مشهورترين و زيباترين بناهاي تاريخي قرن دوازدهم در شهر وکسفورد بود خريداري کرد و براي سکونت خانواده اش بازسازي کرد.
يکسال پس از ورود به قلعه بارگي ريچارد برادر بزرگتر کريس در سالگرد تولد او گيتاري به وي هديه داد که مسير زندگي کريس دي برگ را تغيير داد.او روزها و ساعتهاي بيشماري را به تمرين با گيتار ميپرداختو ا ولين کنسرت وي در سن پانزده سالگي مورد استقبال اقوام دور و نزديک قرار گرفت و عزم وي را براي کسب مهارت در نواختن گيتار جزم کرد. کريس د وران ابتدايي را در مدرسه مارلبورو طي کرد و کالج مشهور ترينيتي در دوبلين در رشته هاي زبان و ادبيات انگليسي و زبان فرانسوي و تاريخ فارغ التحصيل شد . کريس در دوران تحصيل در کالج ترينيتي ترانه سرايي را اغاز کرد و اولين ترانه او THE WASTE OF LOVE نام داشت.کريس نخستين ترانه هاي خود را در رستورانها و کافي شاپ ها و سالن هاي آرايش با دريافت مبلغي بسيار ناچيز که البته براي نوجواني به سن کريس مبلغ زيادي بود اجرا ميکرد.کريس بياد مياورد که بعد از ظهر روزهاي شنبه تمام وقت خود را در فروشگاه CD و کاست نزديک خانه صرف گوش دادن به ترانه هاي جديد ميکرد . ولي ترانه MR TAMOURIN MAN از THE BYRDS زندگي او را دگرگون کرد. خود کريس دي برگ در اين باره ميگويد پس از شنيدن اين ترانه تصميمي را که مدتها بود در ذهنم حلاجي ميکردم و در اجراي آن دودل بودم . آرزوي من اين بود: ترانه سرايي و خوانندگي. با شنيدن اين آهنگ ديگر درنگ جايز نبود دوستي داشتم که چندگاهي با من ديداري تازه ميکرد روزي از روزها او مرا به مهماني دوستانه اي دعوت کرد در ان مهماني با جورج هريسون فقيد آشنا شدم. شعري را همراه داشتم که به تازگي سروده يودم و تصورم اين بود که حتما مورد توجه و استقبال شنوندگان قرار خواهد گرفت اما چه روياي باطلي! هيچ کس مرا تشويق نکرد و من سرخورده و مايوس مهماني را ترک کردم. هنوز پس از گذشت چند سال گوش سپردن به ترانه هاي HERE COMES THE SUN و SHADOWS مرا به ياد آنروزها مياندازد.
پس از فارغ التحصيلي از کالج به همراه گروه معتبر و مشهور ايرلنديHORSLIPS در يک تور بين المللي شرکت کردم و با دو تهيه کننده معتبر موسيقي يعني داگ فلت و گاي فلچر آشنا شدم و با کمک آنها قراردادي را با شرکت A & M امضا کردم ودر تور گروه SUPER TRAMP با نام CRIME OF THE CENTURY که يکي از موفق ترين تورهاي موسيقي در سال 1975 بود شرکت کردم. در همين سال بود که وي نام کريس دي برگ را براي خودش برگزيد و بازي سرنوشت رقم خورد.
FAR BEYOND THESE CASTLE WALLS نام اولين آلبوم شرکتي کريس دي برگ است که در سال 1975 منتشر شد آلبومي با ترانه هاي بسيار زيبا در مايه هاي بلوز که مورد توجه قرار نگرفت..تنها ترانه HOLD ON از اين آلبوم کمي سر و صدا کرد و پس از آن ديگر هيچ...اما تنها يکماه پس از عرضه البوم ترانه TURNING AROUND که بعدها به FLYING تغيير نام داد ترانه شماره يک انگلستان لقب گرفت ودر برزيل به مدت سي ماه صدرنشين جدول موسيقي پاپ شد.در مدت کمتر از دو ماه قريب به يک ميليون نسخه از اين آلبوم به فروش رفت و نام کريس دي برگ را بر سر زبانها انداخت.
SPANISH TRAIN AND OTHER STORIES نام آلبوم بعدي کريس دي برگ است که بار ديگر ترانه SPACEMAN CAME TRAVELLING صدر نشين جدول موسيقي انگلستان شد و هنوز پس از گذشت ساليان سال بعنوان ترانه کريسمس از راديو BBC پخش ميگردد.
آلبومهاي کريس د ي برگ در امريکا چندان مورد توجه قرار نميگيرد اما در اروپا،آفريقاي جنوبي، کانادا و آمريکاي جنوبي به شدت مورد توجه و استقبال منتقدين و جوانان علاقمند به موسيقي پاپ قرار ميگيرد. هرچند که در آمريکا نيز در سال 1986 جايزه PLATINUM به جهت فروش بالا و ارزش هنري آلبوم SPANISH TRAIN به کريس دي برگ تعلق گرفت. آلبوم بعدي کريس دي برگ AT THE END OF A PERFECT DAY نام دارد که بعنوان سومين کار هنري وي در سال 1977 به دنياي موسيقي عرضه گرديد. ترانه PERFECT DAY از اين آلبوم ترانه مورد علاقه کريس دي برگ است که در آن به پيک نيکي اشاره شده که کريس ، پاول ، سوزان و خواهر وي ديان در آن حضور داشتند.ديان اکنون همسر کريس دي برگ و مادر سه فرزند اوست .
در سال 1978 دو اتفاق مهم رخ داد يکي عرضه آلبوم ارزشمند CRUSADER و ديگري ازدواج کريس با ديان بود که در تاريخ 25 نوامبر 1978 روي داد.SOMETHING ELSE AGAIN نام ترانه ايست که وي به همسرش ديان تقديم کرده است . در سال 1980 کريس آلبوم EASTERN WIND را به دوستدارانش تقديم کرد و پرفروشترين آلبوم سال لقب گرفت. BEST MOVES در سال 1981 منتشر شد و تلفيقي از ترانه هاي قديمي کريس دي برگ بود. در اين آلبوم او با يک شرکت کانادايي قرارداد بست و تعدادي از ترانه هاي قديمي خود را بازخواني کرد البته دو ترانه جديد نيز با نامهاي BROKEN WINGS و EVERY DROP OF RAIN نيز در اين آلبوم وجود دارند. اين آلبوم در سوئيس آلمان و سوئد و بسياري از کشورهاي اروپايي مورد توجه منتقدان قرار گرفت و خيلي زود لقب پرفروشترين آلبوم سال را در انگلستان از آن خود ساخت. نکته قابل توجه از اين آلبوم فروش غير منتظره و فوق العاده آن در چين کمونيستي بود! THE GETAWAY نام آلبوم بعدي کريس است و ترانه مشهور DON’T PAY THE FERRYMAN که کليپ آن صدها هزار بار از کانال MTV پخش شده است در انگلستان لقب ترانه NUMBER 1 گرفت .
آلبوم بعدي کريس دي برگ MAN ON THE LINE نام دارد و ترانه HIGH ON EMOTION که در تمامي کنسرت هاي او که تا امروز برگذار شده اجرا ميگردد سخت مورد توجه و استقبال جوانان و عتاقمندان کريس قرار گرفت . در سال 1984 نخستين فرزند وي متولد شد رزانا يک دختر زيبا و دوست داشتني!! کريس ترانه FOR ROSANA را به دخترش تقديم کرد که يکي از ترانه هاي زيبا و بيادماندني کريس دي برگ است . در سال 1986 آلبوم INTO THE LIGHT به دنياي موسيقي عرضه شد و ترانه فراموش نشدني LADY IN RED در بسياري از کشورهاي اروپايي صدرنشين جدول موسيقي پاپ شد و دو جايزه GOLD و PLATINUM را نصيب وي ساخت . ترانه INTO THE LIGHT در آمريکا نيوزيلند ، آلمان ، سوئد ، دانمارک و بلژيک ترانه NO. 1 لقب گرفت و پنج جايزه PLATINUM را در نروژ ، آفريقاي جنوبي ، يونان ، ايرلند و کانادا و دو جايزه GOLD را در انگلستان و سوئيس براي کريس به ارمغان آوردو دنياي موسيقي با نام کريس دي برگ آشنا شده و اخت ميگيرد.
SAY GOODBAY TO IT ALL ترانه بسيار زيباي اين آلبوم دنباله ترانه BORDERLINE از آلبوم GETAWAY در سال 1982 بود که به شدت مورد توجه علاقمندان قرار گرفت و صدرنشين جدول موسيقي پاپ انگلستان شد .
در همان سال در فاجعه بمب گذاري در منطقه ENNISKILLEN ايرلند شمال صدها نفر مرد و زن و کودک به قتل رسيدند و کريس دي برگ ترانه AT THE WAR MEMORIAL را به بازماندگان اين حادثه دلخراش تقديم کرد . اين ترانه نيز ترانه NUMBER 1 کشورهايي چون آلمان ، انگلستان ، نروژ و آمريکا و بسياري از کشورهاي اروپايي شد . بيست و نهم مارس 1988 دومين فرزند او متولد شد پسري که نام هوبرت را برايش برگزيدند در همان سال آلبوم FLYING COLOURS عرضه گرديد و دو ترانه MISSING YOU و FLYING COLOURS زيباترين و پرفروشترين ترانه هاي سال گرديدند . در سال 1989 آلبوم SPARK TO A FLAMEمنتشر شد که شامل زيباترين و ارزشمندترين ترانه هاي آلبومهاي گذشته کريس دي برگ بود. سي اکتبر سال 1990 مايکل سومين فرزند کريس متولد شد ودر همان سال کنسرت باشکوه و بياد ماندني کريس دي برگ در دوبلين برگذار شد که زيباترين و قدرتمندترين کنسرت موسيقي پاپ در اروپا لقب گرفت. ميليونها نفر از اقصي نقاط اروپا در دوبلين گرد هم آمدند و عليه جنگ و خشونت فرياد اعتراض سر دادند و يکي از باعظمت ترين کنسرت هاي کريس دي برگ اجرا شد .
در سال 1991 کريس تمام عوايد کنسرتهاي خود را به آوارگان کرد عراقي اهدا کرد . نام آلبوم بعدي وي POWER OF TEN بود که در سال 1992 منتشر شد و ترانه مشهور آن نيز با همين نام ترانه NUM.1 لقب گرفت .THIS WAY UP در سال 1994 و BEAUTIFULL DREAM درسال 1995 متولد شدند. ترانه مشهور الويس پريستلي ALWAYS ON MY MIND و ترانه GIRL از بيتل ها در اين آلبوم مورد توجه منتقدين قرار گرفت. در سال 1996 کريس سفري به آفريقاي جنوبي کرد و نوزده کنسرت بزرگ و باشکوه در شهرهاي دوربان ، ژوهانسبورگ و پورت اليزابت برگذار شد و کليه عوايد اين کنسرت ها به قحطي زدگان آفريقا اهدا شد . در سال 1997 آلبوم THE LOVE SONG متولد شد که شامل شانزده ترانه عاشقانه بود و لقب پرفروشترين آلبوم سال را از آن خود ساخت . در همان سال تور بزرگ کريس دي برگ در آسيا برگزار گرديد در اين تور ارکستر بزرگ فيلارمونيک بانکوک کريس دي برگ را همراهي ميکرد که در تايلند ،هونگ کونگ و سنگاپور با استقبال گسترده علاقمندان روبرو شد .
در سال 1999 آلبوم QUITE REVOLUTION به بازار موسيقي عرضه شدترانه هاي اين آلبوم در مدت کمتر از چهل و نه روز تهيه شدند که در حالت عادي در حدود شش ماه طول ميکشيد.پس از عرضه آلبوم در سي و يک جولاي 1999 چندين کنسرت در کشورهاي اروپايي چون سوئيس ، آلمان ، نروژ ، انگليس و ايرلند برگزار شد . کريس در سال 2002 دو CD به بازار عرضه کرد که شامل اجراي فرانسوي برخي ترانه هاي آلبوم QUITE REVOLOUTION و تعدادي ترانه جديد بود که در بسياري از کشورهاي اروپايي و آمريکا و انگلستان لقب پرفروشترين آلبوم موسيقي پاپ را به خود اختصاص داد. درفاصله بين ژانويه سال 2000 تا اگوست 2002 کريس دي برگ پنجاه کنسرت مختلف در کشورهاي اروپايي اجرا کرد که در بسياري از کشورها منجمله انگلستان ، فرانسه ، نروژ ، هلند ، اطريش بليط کنسرتها از يک هفته قبل به فروش رفته و ناياب شد و بسياري از دوستداران و علاقمندان کريس دي برگ موفق به شرکت در کنسرت ها نشدند . شدت استقبال از تور اروپايي وي به حدي بود که بسياري از شبکه هاي تلويزيوني کنسرت ها را تحت پوشش برنامه تلويزيوني خود قرار دادند.
TIMING IS EVERYTHING نام آخرين آلبوم کريس دي برگ است . او در طول سه ماه سي و هشت کنسرت را به اجراي ترانه هاي اين آلبوم اختصاص داد و در ايرلند ، استراليا ، آلمان ، سوئيس ، نروژ ، فرانسه و انگلستان صدرنشين جدول موسيقي پاپ گرديد.آخرين تور بزرگ وي در چندين کليساي بزرگ اروپا برگزار شد و عوايد آن به سازمان عفو بين الملل و يونسکو اختصاص يافت . وي يکي از معدود خوانندگاني است که از خانواده اي مستحکم و استوار برخوردار بوده و نيز از هنرمنداني است که بسياري از ترانه هايش در رابطه با خانواده اش سروده شده است . واقعيتهاي زندگي مدرن ، تلخي ها و ناکامي ها ، ارزشهاي انساني ، مفاهيم والاي معنوي ، مخالفت با جنگ و خشونت طلبي و ميليتاريسم غربي ، صلح طلبي و عشق و انساندوستي از مضامين ترانه هاي ارزشمند و زيباي کريس دي برگ هستند که او را از ديگران متمايز ميسازد ضمن آنکه وي يکي از سياسي ترين ترانه سرايان موسيقي پاپ به شمار ميرود که در پيوند عميق با مبارزان ايرلند جنوبي سر و صداي زيادي را به پا کرده است . ترانه زيباي REVOUTION يکي از زيباترين و ارزشمند ترين ترانه هاي وي است که به مبارزين ايرلند جنوبي تقديم شده است .
ترانه هاي کريس دي برگ تابلوهاي زيبايي هستند که بيانگر مفاهيم عميق انساني چون صلح ، عشق و آزادي هستند. پويايي و نشاط ، تصانيف عاشقانه و کلمات کتاب مقدس از جمله مفاهيم ترانه هاي آلبوم آخر وي است او در اينباره ميگويد اشعار ترانه ها يکدفعه به ذهنم خطور کرد . چهار يا پنج ترانه را در يک بعد الظهر سرودم فرداي آنروز حس کردم چيزي در ذهنم مرا مشغول کرده است بله... پنج يا شش ترانه ديگر بود که آنها را نيز سرودم واقعا برايم لذت بخش بود نخستين کنسرت از تور بين المللي وي در سپتامبر 2002 در مونيخ برگزار شد و تا به امروز ادامه داشته است و پس از آن در کانادا ، استراليا ، آسيا ، آمريکا اين تور ادامه خواهد يافت و پس از آن در اواخر سال 2003 جديدترين آلبوم وي عرضه خواهد شد بايد منتظر بود و شنيد.:40:
Rock Land
Dire Straits
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امروز خيلی خوشحالم..:31: چون ميخوام بعد از مدتها از کسی بنويسم که واقعا دوستش دارم، و اون کسی نيست جز "Mark Knopfler " همه کاره گروه Dire Straits.:40:
Mark Knopfler با گروهش Dire Straits بی شک يکی از بهترين و ماندگارترينها در موسيقی راک هستش. با اون فضا سازیهای زيبا و نوشتن آهنگها و سولو ها، و اون نوازندگی منحصر به فردش! Mark Knopfler به عنوان وکال و ليد گيتار، David Knopfler ريتم گيتار، John Illsley گيتار باس، Pick Withers درامز، اعضای گروه رو تشکيل ميدن. ولی همگان داير استريتس رو با نام مارک نافلر ميشناسن.
مارک نافلر گیتاریست اسکاتلندی در 12 آ گوست سال 1949 بدنيا آمد. بیشترین معروفیت خودش رو به خاطر تاسیس گروه Dire Straits داره. هرچند که درحال حاضر از این گروه جدا شده و کارش رو به عنوان یه Solo Artist ادامه میده. مارک قبل از اینکه گروه Dire Straits رو تشکیل بده کارش رو به عنوان یک روزنامه نگار و معلم آغاز کرد. در سال 1978 و بعد از تشکیل گروه اولین آلبوم گروه با همون اسم Dire Straits به بازار مطرح شد. آلبومی که آهنگ Sultans of Swing رو درخود داشت و این آهنگ به تنهایی راه شهرت و معروفیت رو برای گروه باز کرد. در سال 1979 دومین آلبوم Dire Straits با نام Comunique به بازار اومد. که آلبوم بسيار زيبايی است بخصوص آهنگ Where Do You Thing You're GoIn . در فاصله این آلبوم تا سال 1985 چند کار دیگه از گروه انتشار پیدا کرد و از هرکدوم از این آلبومها هم چند تا Single Hit دراومد اما در سال 85 مارک نافلر و گروهش آلبوم Brothers in Arms رو به بازار دادن که واقعا يه شاهکاره! و تا الان بیش از 30 میلیون نسخه ازش به فروش رفته و جزو پرفروشترین آلبومهای تاریخ موسیقی راک به حساب میاد.مارک نافلر در طی این سالها در کارهای دیگه ای هم شرکت داشته که از جمله اون نوازندگی و تهیه کنندگی یکی از کارهای slow train comin) Bob Dylan) رو میشه نام برد.درکل مارک نافلر Side Project های خیلی زیادی داشته . از فیل لینات مرحوم گروه Thin Lizzy تا Tina Turner . با همه یه جوری همکاری داشته.در سال 88 نافلر و Dire Straits در کنسرتی به افتخار هفتادمین سال تولد نلسون ماندلا شرکت کردن.همینطور آلبوم Knewborth Concert در سال 90 عرضه شد و بالاخره در سال 91 آخرین آلبوم استودیویی گروه Dire Straits با مارک نافلر به اسم on every street انتشار پیدا کرد که اونم واقعا زيباست.
سال 1995 فعالیت تکی و Solo مارک نافلر به طور رسمی اعلام شد و دو آلبوم Golden Heart و Sailing to Philadelphia رو عرضه کرد که این دومی حدود 3.5 میلیون فروش داده. نافلر در طی این مدت برای چندین فیلم هم آهنگ سازی کرده و آخرین آلبوم خودش رو هم با اسم The Ragpickers Dream در سال 2002 عرضه کرده.
از نظر فرم نوازندگی به نظر من نافلر به عنوان گیتاریستی که به اون لقب Sultan of Swing رو هم دادن. گیتاریستیه با لهجه نوازندگی منحصر به فرد. وقتی کاری رو از مارک ميشنوی از همون لحظه اول مشخصه که کار نافلر ه. فرم نگارش سولوهاش ، و اینکه در گیتار زدن از پیک هم استفاده نمیکنه و با انگشتهاش گیتار الکتریک میزنه فرم خاصی به لهجه نوازندگیش داده که واقعا جالب و متفاوته. من که به شخصه خيلی کارهاشو دوست دارم. مارک نافلر قدیما بیشتر از گیتارهای Fender استفاده میکرد. Telecaster و Stratocaster که البته من بیشتر Strat دیده بودم دستش.اما توی چند تا کار جدیدی که تک و توک ازش دیدم بیشتر به Gibson Les Paul رو آورده.:8:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و اينم آلبوم هاش:
DIRE STRAITS (1978)
Vertigo 800 051-2
Down to the Waterline/Water of Love/Setting Me Up/Six Blade Knife/Southbound Again/Sultans of Swing/In The Gallery/Wild West End/Lions
COMMUNIQUÉ (1979)
Vertigo 800 052-2
Once Upon A Time in the West/News/Where Do You Think You're Going ?/Communiqué/Lady Writer/Angel of Mercy/Portobello Belle/Single Handed Sailor/Follow Me Home
MAKING MOVIES (1980)
Vertigo 800 050-2
Tunnel of Love/Romeo and Juliet/Skateaway/Expresso Love/Hand in Hand/Solid Rock/Les Boys
LOVE OVER GOLD (1982)
Vertigo 800 088-2
Telegraph Road/Private Investigations/Industrial Disease/Love Over Gold/It Never Rains
TWISTING BY THE POOL EXTENDEDANCEPLAY
(EP, 1983)
Vertigo DSTR 212
Twisting By The Pool/Two Young Lovers/If I Had You
ALCHEMY (LIVE, 1984)
Vertigo 818 244-2/245-2
Part One: One Upon A Time in the West/Expresso Love/Romeo and Juliet/Love Over Gold/Private Investigations/Sultans of Swing
Part Two: Two Young Lovers/Tunnel of Love/Telegraph Road/Solid Rock/Going Home - Theme from Local Hero.
BROTHERS IN ARMS (1985)
Vertigo 824 499-2
So Far Away/Money For Nothing/Walk of Life/Your Latest Trick/Why Worry/Ride Across the River/The Man's Too Strong/One World/Brothers in Arms
MONEY FOR NOTHING (COMPILATION, 1988)
Vertigo 836 419-2
Sultans of Swing/Down to the Waterline/Portobello Belle (Live)/Twisting By the Pool/Tunnel of Love/Romeo and Juliet/Where Do You Thing You're Going ?/Walk of Life/Private Investigations/Telegraph Road (Live, Remix)/Money For Nothing/Brothers in Arms
ON EVERY STREET (1991)
Vertigo 510 160-2
Calling Elvis/On Every Street/When It Comes To You/Fade To Black/The Bug/You and Your Friend/Heavy Fuel/Iron Hand/Ticket To Heaven/My Parties/Planet of New Orleans/How Long
ON THE NIGHT (LIVE, 1993)
Vertigo 514 766-2
Calling Elvis/Walk of Life/Heavy Fuel/Romeo and Juliet/Private Investigations/Your Latest Trick/On Every Street/You and Your Friend/Money For Nothing/Brothers in Arms
This album was also sold as a limited edition 2CD pack. The second CD, called Encores, featured the following four live tracks from the OES tour.
Your Latest Trick/The Bug/Solid Rock/Local Hero - Wild Theme
LIVE AT THE BBC (1995)
Vertigo 528 323-2
Down to the Waterline/Six Blade Knife/Water of Love/Wild West End/Sultans of Swing/Lions/What's the Matter Baby ?/Tunnel of Love
SULTANS OF SWING (COMPILATION, 1998)
Vertigo 558 658-2
Sultans of Swing/Lady Writer/Romeo and Juliet/Tunnel of Love/Private Investigations/Twisting By the Pool/Love Over Gold (Live)/So Far Away/Money For Nothing/Brothers in Arms/Walk of Life/Calling Elvis/Heavy Fuel/On Every Street/Your Latest Trick (Live)/Local Hero - Wild Theme(Live)
This album was also available in a special 2CD pack. The second CD featured the following seven live recordings taken from the Golden Heart solo tour show at the Royal Albert Hall, London, 23rd May, 1996.
Calling Elvis/Walk of Life/Last Exit to Brooklyn/Romeo & Juliet/Sultans of Swing/Brothers in Arms/Money For Nothing
MISSING...PRESUMED HAVING A GOOD TIME (1990)
Vertigo 842 671-2
Railroad Worksong/Bewildered/Your Own Sweet Way/Run Me Down/One Way Gal/Blues Stay Away/Will You Miss Me/Please Baby/Weapon of Prayer/That's Where I Belong/Feel Like Going Home
NECK AND NECK (1990)
Columbia 467435 2
Poor Boy Blues/Sweet Dreams/There'll Be Some Changes Made/Just One Time/So Soft, Your Goodbye/Yakety Axe/Tears/Tahitian Skies/I'll See You in My Dreams/The Next Time I'm in Town
LOCAL HERO
(FILMSCORE, 1983)
Vertigo 811 038-2
The Rocks and the Water/Wild Theme/Freeway Flier/Boomtown:Variation Louis' Favourite/The Way It All Starts/The Rocks and the Thunder/The Ceilidh and the Northern Lights/The Mist Covered Mountains/The Ceilidh: Louis' Favourite-Billy's Tune/Whistle Theme/Smooching/Stargazer/The Rocks and the Thunder/Going Home: Theme of Local Hero
MUSIC BY MARK KNOPFLER FROM THE FILM CAL
(FILMSCORE, 1984)
Vertigo 822 769-2
Irish Boy/The Road/Waiting For Her/Irish Love/A Secret Place - Where Will You Go/Father and Son/Meeting Under the Trees/Potato Picking/In A Secret Place/Fear and Hatred/Love and Guilt/The Long Road
COMFORT AND JOY
(SOUNDTRACK, 1984)
Vertigo 880 122-1
Comfort - Theme from Comfort and Joy/Joy/A Fistful of Ice-cream
THE PRINCESS BRIDE
(FILMSCORE, 1987)
Vertigo 832 864-2
Once Upon A Time...Storybook Love/I Will Never Love Again/Florin Dance/Morning Ride/The Friends' Song/The Cliffs of Insanity/The Swordfight/Guide My Sword/The Fireswamp and the Rodents of Unusual Size/Revenge/A Happy Ending/Storybook Love* (*composed and sung by Willy De Ville)
LAST EXIT TO BROOKLYN
(FILMSCORE, 1989)
Vertigo 838 725-2
Last Exit to Brooklyn/Victims/Think Fast/A Love Idea/Tralala/Riot/The Reckoning/As Low As It Gets/Finale - Last Exit To Brooklyn
MARK KNOPFLER; SCREENPLAYING
(FILMSCORE COMPILATION, 1993)
Vertigo 518 327-2
From Cal: Irish Boy/Irish Love/Father and Son/Potato Picking/The Long Road. From Last Exit To Brooklyn: A Love Idea/Victims/Finale - Last Exit To Brooklyn. From The Princess Bride: Once Upon A Time...Storybook Love/Moring Ride/The Friends' Song/Guide My Sword/A Happy Ending. From Local Hero: Wild Theme/Boomtown (variation on Louis' Favourite)/The Mist Covered Mountains/Smooching/Going Home: Theme of Local Hero
METROLAND
(SOUNDTRACK, Various Artists, 1998)
Vertigo 536 912-2
Features: Dire Straits - Sultans of Swing
Mark Knopfler original compositions: Metroland (Theme)/Annick/Brats/Down Day/A Walk in Paris/She's Gone/Metroland
WAG THE DOG
(FILMSCORE, 1998)
Vertigo 536 864-2
Wag The Dog/Working On It/In The Heartland/An American Hero/Just Instinct/Stretching Out/Drooling National/We're Going To War
GOLDEN HEART (1996)
Vertigo 514 732-2
Darling Pretty/Imelda/Golden Heart/No Can Do/Vic and Ray/Don't You Get It/A Night in Summer Long Ago/Cannibals/I'm The Fool/Je Suis Désole/Rüdiger/Nobody's Got the Gun/Done With Bonaparte/Are We In Trouble Now
SAILING TO PHILADELPHIA (2000)
Mercury 542 981-2
What It Is/Sailing To Philadelphia/Who's Your Baby Now/Baloney Again/The Last Laugh/Do America*/Silvertown Blues/El Macho/Prairie Wedding/Wanderlust/Speedway At Nazareth/Junkie Doll/Sands of Nevada/One More Matinee
*Do America replaces One More Matineee on the Warner Bros release in North America and is included on the UK and North American releases only.
A SHOT AT GLORY
(SOUNDTRACK, 2001)
Vertigo 548 127-2
Sons of Scotland/Hard Cases/He's The Man/Training/The New Laird/Say Too Much/Four In A Row/All That I Have/Sons of Scotland/Its Over/Wild Mountain Thyme
THE RAGPICKER'S DREAM
(2002)
Mercury 0632922
Why Aye Man/Devil Baby/Hill Farmer's Blues/A Place Where We Used To Live/Quality Shoe/Fare Thee Well Northumberland/Marbletown/You Don't Know You're Born/Coyote/The Ragpicker's Dream/Daddy's Gone To Knoxville/Old Pigweed:46:
این تنها گروه Rock هست که تمام آلبوماشو گوش کردم.
سعی میکنم چندتا از موزیکاشو بزارم.
براي دوستي كه ميگفت راك با زبان فاسي سازگاري نداره! آهنگ يامي از آلبوم پاپ فادر گروه بلك كتز توجه كنيد اين آلبوم در سال1381 منتشر شده! گوش كردن آنلاين ترانه:
لازم به صبر كردن براي لود آهنگ نيست!کد:http://www.iransong.com/g.htm?id=269
Lyric:
yum yum yummy
yummy yummy
sweet like honey
yummy yummy
شيريني. مثله آبنبات...ميچكه . قند از لبات
عسلی رنگ چشات...شکلات طمع بوسه هات
مي ميرم واسه خنده هات...مي گــيـــره بـرق نگــــات
توخونه وقتي مي ياي...ميپيچه . زنگ صدات
yum yum yummy
yummy yummy
sweet like honey
yummy yummy
no. نديـدم كسـي از تو بهــتـر...نيست گلي از تو قشنگ تر
شكرم نيست ز تو شيرين تر...نمكــم نيست با نـمـك تر
yum yum yummy
yummy yummy
sweet like honey
yummy yummy
واي چه خوبه اينجا هستي...قول دادي امــشــب برقــصي
خوشــگلـــــه پـس چـــرا نشســتـي...بگو با گربه ها چي ميخواي برقصي
cha cha cha, waltz ya tango
bandari, salsa ya mambo
belly dance, ba zarb o tempo
twist, shake, rock and roll
everybody come on
move it all around
waahoo
yummy...l
yum yum yummy
yummy yummy
sweet like honey
yummy yummy
واي چه خوبه اينجا هستي...قول دادي امـشـب بـرقـــصي
خوشگلــــه پــس چــرا نشــســــتي...بگو با گربه ها چي ميخواي برقصي
cha cha cha, waltz ya tango
bandari, salsa ya mambo
twist, shake, rock and roll
belly dance, ba zarb o tempo
come on everybody now
you taste so good
you taste so good to me
talk to me baby
you taste so good
you taste so good
you taste so good to me
are you ready now?l
say after me
loud and clear
come on...one, two, three, yeah
yum yummy yummy
yummy yum
yum yummy
oh baby louder, louder
give it to me
yum yummy yummy
yummy yum
yum yummy
louuuuuder
yum yummy yummy
yummy yum
yum yummy
ooh yeah..l
no. نديدم كسي از تو بهــتـر...نيست گلي از تو قشنگ تر
شكرم نيست ز تو شيرين تر...نمكـــم نيـســت با نمـك تر
yum yum yummy
yummy yummy
sweet like honey
yummy yummy
» ترانه سرا : شهبال شب پره
» آهنگساز : اندی--->آهنگ ساز اندي!!!
اندی , شهبال ,بلک کتز , راک ؟ :22: :24:نقل قول:
من اومدم:27:
Bon jovi
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اصلیت:نیوجرسی , امریکا
فعالیت:از 1983
سبک:Hard Rock , Glam Metal
کمپانی:Island Records
اعضاء:Jon Bon Jovi
Richie Sambora
David Bryan
Tico Torres
Hugh McDonald
اعضای قبلی:Alec Jonh Such
Ken Koppleman
وب سایت: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
---------------------------------------------------------------------
Jon Bon Jovi >>>خواننده اصلی _نوازنده گیتار,هارمونیکا و پیانو
Richie Sambora >>>گیتاریست اصلی و همخوان
David Bryan >>>کیبورد و همخوان
Tico Torres >>>درام
Hugh McDonal >>>گیتار باس و همخوان
Bon Jovi
یک گروه راک قدرت مند از ایالت نیوجرسی امریکاست.عضو اصلی گروه,خواننده ان Jon Bon Jovi است.گروه اصلی ترین موفقیت های خود را که در سطح بالایی قرار دارد در دهه 1980 به عنوان یک گروه hair metal بدست اورد.
Bon Jovi ثایت کرده است که از خیلی از گروه های دیگر هم دوره خود که کورکورانه فعالیت می کردند,بهتر است و توانسته جایگاه ارزشمند خود را چه در میان هواداران و چه در زمینه های تجاری و تبلیغاتی تا دهه 2000 نیز, حفظ کند.
Bon Jovi تا امروز بیش از 35 میلیون البوم در امریکا و بیش از 105 میلیون البوم در سراسر جهان فروخته است,همچنین کنسرت های متعدد باشکوهی در اسیا , اروپا , استرالیا , کانادا , افریقای جنوبی , امریکای جنوبی و اکثر شهر های امریکا برگزار کرده است.
خواننده اصلی گروه , Jon Bon Jovi (نام کامل John Francis Bongjovi) از سن 13 سالگی نواختن پیانو و گیتار را اغاز کرد و اهنگ های Elton John را یاد می گرفت.در همان سن,Jon Bon Jovi اولین گروه خود را به نام "Raze" تشکیل داد.
او یک مسیحی معتقد بود و سعی داشت مردم را بر اساس ارزش های مسیحیت عوض کند.
Jon در مدرسه St.Joseph High School ثبت نام کرد ولی قبل از ورود به سال دوم از او خواستند به دلیل نقض قانونی (که معلوم نبود چه بود),مدرسه را ترک کند.
او در دبیرستان "Sayreville War Memorial " حضور پیدا کرد.
"جان" در سن 16 سالگی در همان دبیرستان با David Bryan ( با نام کامل David Bryan Rashbaum) اشنا شد و با هم یک گروه R&B به نام Atlantic City Expresway تشکیل دادند.
انها در کلاب های نیوجرسی برنامه اجرا می کردند ولی هنوز مطرح نشده بودند.
او همچنین در گروه دیگری تحت نام John Bon Jovi And The Wild Ones در کلاب های نیوجرسی برنامه اجرا میکرد و در بعضی از کنسرت های منطقه نیز به عنوان شروع کننده برنامه (opening) حضور پیدا می کرد.
در تابستان 1982,مدرسه را تمام کرد و شروع به کارهای نیمه وقت کرد که یکی از این شغل ها کار در showstore بود.
سرانجام,Jon در Power Station Studios در منهتن که پسر عمویش Tony Bonjovi, از دست اندرکاران ان بود یک کار دائم دست و پا کرد.Jon چندین Demo در این استودبو اجرا کرد و به کمپانی های مختلف فرستاد ولی نتوانست موفقیتی بدست اورد.
سال بعد(1983) شبکه ای رادیویی,یک مسابقه با همکاری دانشگاه St.John`s University ترتیب داد که در ان بهترین گروه خواننده غیرحرفه ای را انتخاب کند.جان با تعدادی نوازنده روی اهنگ "Runaway" (که سال 1980 نوشته شده بود) کار کرد تا ان را اجرا کنند.بعد از برنده شدن در این مسابقه,موفقیت ناگهانی در تابستان 1983 به "جان" روی اورد.گروهی که با Jon در اجرای این اهنگ همکاری کردند تحت نام "The All Star Review" در مسابقه شرکت کردند و تشکیل می شدند از: Tim Pierce >>>گیتاریست
Roy Bittan >>>کیبورد
Frankie LaRocka >>>درام
Hugh McDonald >>>باس.
در این موقعیت, Jon Bon Jovi شدیدا به یک گروه دائمی احتیاج داشت ولی اعضایی که با او همکاری می کردند تا مارس 1983 امکان اینکه دور هم جمع شوند را نداشتند.اینطور شد که "جان" با Dave Bryan تماس گرفت و او نیز با دو دوست دیگر یعنی Alec John Such و Ticco Torres تماس گرفت.
عوض شدن های پی در پی گیتاریست گروه ادامه داشت تا اینکه بالاخره Richie Sambora وارد گروه شد.Alic John Such با جان صحبت کرد و از او خواست تا به Richie فرصتی بدهد و جان نیز از کار او خوشش امد.قبل از ورود به گروه Bon Jovi, او با Joe Cocker در یک تور همکاری کرده بود, همچنین با گروهی به نام Mercy همکاری داشت و از طرف گروه KISS نیز دعوت به همکاری شده بود.او همچنین در البوم Lessons از گروه Message نیز فعالیت کرده بود.
Tico Torres نیز نوازنده قابلی بود.با Miles Davis همکاری کرده بود و در اجراهای زنده ای از The Marvelletes و Chuck Berry حضور داشت.او سابقه فعالیت در ضبط 26 البوم را داشت و اخیرا نیز در رکورد کار Frankie And The Knockouts همکاری کرده بود.
David Bryan در بین دیگر اعضا تازه کار و نوپا بود و بعد از جدایی از Jon در کالج ,دیگر فعالیت موسیقیایی خاصی نداشت.او بعد از جدایی از جان,کالج را نیز ترک کرد و به مدرسه جولیارد (Julliard) که مدرسه معتبر موسیقی در نیویورک است, رفت.
دهه 1980
اکنون گروه Bon Jovi تشکیل شده بود و هنگامیکه یکی از کنسرت های گروه Scandal را open کردند,توجه Derek Shulman را جلب کردند که از طرف PolyGram قراردادی با انها امضا کرد.
کاور البوم" Bon Jovi" سال 1984
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با کمک Doc McGhee,مدیر جدید برنامه های گروه,سرانجام اولین البومشان با نام "Bon Jovi" در 21 ژانویه 1984 ریلیز شد.
البوم در امریکا اول شد (با فروشی بیش از 500,000 کپی) و همچنین در انگلستان نیز ریلیز شد.
گروه قبل از انتشار البوم,اغاز کننده برنامه ZZ Top در Madison Square Garden و همچنین کنسرت گروه های Scorpions و KISS بود.
سال 1985,البوم دوم Bon Jovi تحت عنوان 7800 Fahrenheit ریلیز شد ولی استقبال خوبی از ان نشد.Kerrang! مجله متال معتبر بریتانیایی که از البوم اول حمایت کرده بود و نقطه نظر خوبی در مورد ان داشت این البوم را کاری ضعیف دانست (تقلیدی ضعیف).Jon Bon Jovi نیز بعد ها در مورد ان تصریح کرد که این البوم می بایست بهتر می بود(یعنی می توانست بهتر باشد)
البوم سوم انها یعنی "Slippery When Wet", با اهنگ هایی نظیر "You Give Love A Bad Name" و "Livin` On A Prayer" و "Wanted Dead Or Alive", گروه را در سراسر جهان به یک سوپراستار واقعی تبدیل کرد.
"جان بون جووی" گفته است که نام البوم به تقلید از تابلوهای رانندگی در بزرگراه انتخاب شده است ولی "برایان" در مورد نحوه انتخاب نام البوم چیز دیگری می گوید:"در طول مدتی که کار ضبط البوم را انجام می دادیم,دائما به کلاب هاب استریپتیز (striptease) می رفتیم , در انجا دختر هایی افسانه ای! اب و صابون به تن و بدن یکدیگر می مالیدند, به همین خاطر بسیار لیز و لغزنده می شدند و به هیچ وجه حتی با تلاش فراوان نیز نمی شد انها را نگه داشت!یکی از ما با صدای بلند گفت "Slippery when wet" (معنی لغوی میشود :"وقتی خیس باشد,لیز است" ولی پیام ان روی تابلوی راهنمایی رانندگی می شود:"هنگام بارندگی جاده لغزنده است".)و همه فهمیدیم که این نام البوم جدیدمان است.در ابتدا می خواستیم عکس تعدادی سینه (پستان) خیلی بزرگ را روی کاور CD قرار دهیم ولی وقتی PMRC (مخفف parents music center cover) قضیه را فهمید,متوجه شدیم که در مشکل بزرگی می افتیم,به همین خاطر ان را به یک عکس خیلی محجوبانه تغییر دادیم."
این البوم از زمان ریلیزش که اواخر 1986 بود,بیش از 26 میلیون کپی در سراسر جهان فروخت.
در توری که پس از ریلیز البوم برگزار شد,Jon Bon Jovi خواننده گروه با مشکلاتی روبرو شد.اجرای نت های بسیار قوی و برنامه های زمانی پشت سر هم برای کنسرت ها نزدیک بود "جان" را با یک اسیب همیشگی روبرو کند.با کمک یک مربی اواز,او توانست این تور را یه پایان برساند.پس از ان Jon دقت کرد تا با ملایمت بیشتری بخواند.
البوم بعدی Bon Jovi, تحت عنوان New Jersey در سال 1988 ریلیز شد.این البوم در مدت کوتاهی پس از اتمام تور Slippery ضبط شد,زیرا گروه می خواست ثابت کند که کارها و موفقیت های انان گذرا و مقطعی نیست.حاصل تلاش انان در این البوم یک اثر محبوب میان طرفداران بود,یک شاهکار Pop-Rock و البته موفقیت تبلیغاتی عظیمی برای گروه.
اهنگ های Hit در این البوم "Bad Medicine" , "Lay Your hands on Me" و "I`ll Be there for You" بودند که هنوز هم در اجراهای زنده گروه,جزء کارهای همیشگی ای هستند که در لیست اجرا قرار می گیرند.
البوم New Jersey یک موفقیت تبلیغاتی بزرگ بود و اولین البوم Hard Rock بود که 5 سینگل ان در Top 10 قرار می گرفت,"Bad Medicine" و "I`ll Be there for You" هر دو اول شدند,"Born To Be My Baby" سوم , "Lay Your hands on Me" هفتم و "Living In Sin" نهم شد,همچنین اهنگ "Blood On Blood" نیز میان طرفداران از اهنگ های محبوب بود.این البوم با ویدئوهایی که از ان ساخته شد (نظیر ویدئوی Ner Jersey) و توری 18 ماهه,حمایت شد.
سال 1989,گروه به Moscow Music Peace Festival رفت.
با وجود موفقیت عظیمی که گروه به دست اورده بود, البوم "نیوجرسی" تقریبا گروه را به پایان کار خود نزدیک کرد. سفر های جدید پس از پایان تور طولانی مدت قبلی, گروه را دچار مشکل کرد.این "در راه بودن"های همیشگی رابطه قوی ای که بین Jon Bon Jovi و Sambora وجود داشت را تقریبا از بین برد.اعضای گروه گفته اند که پس از پایان تور,هر یک از اعضا, جداگانه و به تنهایی به یک سمت رفت.اگر چه انها توانستند به خود مسلط شوند و قبل از شروع ضبط البوم بعدی, یک استراحت اساسی بکنند و بر مشکلات فائق امدند.تا امروز,البوم New Jersey حدود 17 میلیون کپی در سراسر جهان فروخته است.
دهه 1990
بین سالهای 1990 و 1992,اعضای باند برای مدتی هر کدام به یک سو رفتند تا قبل از نوشتن و ضبط اهنگ های البوم جدید استراحت و تمدد اعصاب کنند.در این مدت که کار تعطیل بود گروه Bon Jovi با توجه به تغییراتی سریعی که در سبک ها در ان دوره بوجود می امد,تصمیماتی در مورد کار و سبک خود گرفت.Jon Bon Jovi یک البوم solo (تکی) ضبط کرد,یک soundtrack برای فیلم "Young Guns II" که خودش نیز نقشی بسیار کوتاه در ان داشت که این اهنگ Blaze Of Glory نام گرفت.این البوم همراهی نام های بزرگی مانند Elton John , Aldo Nova , Little Richard و Jeff Beck را داشت.این البوم از لحاظ تبلیغاتی موفق بود و بازتاب های خوبی داشت."Blaze Of Glory" از "Academy Award" نامزدی بهترین اهنگ را برای Jon داشت ولی نتوانست برنده شود.اگرچه همان سال این اهنگ برنده یک Golden Globe شد.
Sambora نیز به کمک Tico Torres و David Bryan یک البوم تکی با نام Stranger In This Town در سال 1991 ریلیز کرد.این البوم اهنگ های "بلوز" برجسته ای داشت و اهنگ "Mr.Bluesman" نیز در این البوم با همکاری Eric Clapton خوانده شده بود.
David Bryan نیز یک کار تکی را تجربه کرد و Soundtrack یک فیلم ترسناک به نام "The Netherworld" را رکورد کرد.بعد از این اهنگ او به خاطر بیماری انگلی شدیدی از امریکای جنوبی در بیمارستان بستری شد.John Such نیز به خاطر سقوط از موتور سیکلت,دستش که Bass می نواخت مجروح شد و مجبور شد مدت زیادی را صرف امادگی مجدد خود برای نگه داشتن و نواختن ساز کند.
گروه با البوم Keep The Faith در سال 1992 بازگشت.این البوم, اشعار و موزیک کامل تر و غنی تری نسبت به البوم های قبلی داشت.این البوم واقعا طرفداران را سورپرایز کرد و در میان ترقی Grunge یک کار حساب شده و زیبا بود.از زیباترین هنگ های این البوم فراموش نشدنی, Bed Of Roses , Keep The Faith و In These Arms بودند.بعضی از اهنگ های البوم نیز به صورت سینگل در نقاط دیگر جهان ریلیز شدند,Dry Country , I Believe و اهنگ پرطرفدار و جنجالی I`ll Sleep When I`m Dead از جمله این اهنگ ها بودند که از بهترین کارهای گروه هستند.
در سال 1994,گروه Bon Jovi یک البوم Greatest Hits با عنوان "Cross Road" ریلیز کرد که دو اهنگ جدید نیز داشت , "Always" و "Someday I'll Be Saturday Night" و همچنین ورژن جدیدی از "Livin` On A Prayer" با نام جدید "Prayer 94" که فقط در ورژن امریکایی این البوم موجود است.طرز بیان کلمه "Prayer" در ورژن جدیدش در این البوم به خاطر یک اشتباه در Mixing البوم عوض شده بود و rayer` شنیده می شد.
اهنگ Always در اصل برای soundtrack فیلمی به نام "Romeo Is Bleeding" نوشته شده بود , اما بعد از اینکه اعضای گروه فیلم را دیدند , از ان خوششان نیامد و تصمیم گرفتند که اهنگ را در اختیار تهیه کنندگان فیلم قرار ندهند! و بجایش اهنگ را در البوم Cross Road ریلیز کردند.ویدئوی Always با حضور Keri Russell بازیگر مطرح و معروف امریکایی به خاطر نقشش در برنامه تلویزیونی Felicity و همچنین Jack Noseworthy بازیگری که به خاطر حضور در فیلم U-571 در سال 2000 معروف شد,ساخته شد.این اهنگ در چارت امریکا چهارم و در چارت کشور های متعدد اروپایی و اسیایی و همچنین استرالیا اول شد.
با همکاری Hugh McDonald برای نواختن Bass در رکورد جدید,Alec John Such کنار گذاشته شد.اگرچه تا امروز نیز به روشنی معلوم نشده است که ایا او از گروه اخراج شد یا به خواست خود گروه را ترک کرد."جان"ادعا کرده بود که Such به خاطر مست کردن هایش,اشتباهاتی را در نواختن Bass انجام می داد,این اشتباهات در ضبط اهنگ ها در استودیو قابل جبران بودند ولی در اجراهای زنده جبران انها مشکل است.Such مدتی بعد از اخراجش از گروه, در مصاحبه ای ,اکثر این ادعا ها را رد کرد ولی بعدا دوباره به حقیقت این حرف ها اعتراف کرد.Jon اعلام کرده بود که اخیرا بین Such و اعضای گروه قراردادی منعقد شده است,او حتی در برنامه اجرای زنده "homecoming" که در Giants Stadium در سال 2001 برگزار می کردند در نواختن اهنگ Wanted Dead Or Alive حضور پیدا کرد.در حالیکه جایگزینی Such هنوز بطور رسمی انجام نشده بود,MaDonald در ضبط استودیویی البوم و اجراهای زنده بعدی به جای او با گروه همکاری کرد,حتی شایعه شده بود که در البوم قبلی نیز نوازندگی Bass توسط Hugh McDonald انجام شده است.در این هنگام Bon Jovi اعلام کرد:"با احترام فراوان به Such و تصمیم او مبنی ترک گروه,این مسئله برای ما نیز ناراحت کننده است ولی کار ما به همین گونه است و باید با مسائل داخل استودیو,خارج ان,روی استیج و پایین ان کنار بیایم و سعی من پیش بردن فعالیت های موسیقیایی گروه است,Alec خواست برای مدتی از کار دست بکشد و این مسئله نباید خیلی حیرت اور باشد."
در سال 1995 و با ریلیز البوم These Days,بون جووی موسیقی راکی را که از البوم Keep The faith شروع به پرورش ان کرده بود به حد کمال رساند.این البوم کمی غمگینانه تر از کارهای معمول Bon Jovi بود و تعدادی از کارها نیز رگه هایی از R&B داشت.این البوم با وجود تجلیل هایی که در نقد های مختلف از ان شد,تنها یک اهنگ hit در امریکا داشت,This ain`t A Love song" اهنگی بود که در امریکا با اقبال عمومی روبرو شد و بیش از یک میلیون نسخه فروخت.البته اهنگ های دیگر نیز در اروپا موفقیت هایی بدست اوردند.
سال 1996,bon jovi در مصاحبه ای با مجله المانی "Bravo" ادعا کرد که با توجه به شکست تور These days, این البوم بیش از 20 میلیون کپی در سراسر جهان فروش داشته است.
سال 1995 , در تور These Days بود که گروه Bon Jovi در Wembley Stadium در یک کنسرت سه شبه بر روی صحنه حاضر شد.از این کنسرت,به عنوان بهترین کنسرت راک انان یاد می شود,با اجرای اهنگ هایی نظیر Livin` on A Prayer , Keep The Faith , Bad Medicine و اجرایی بسیار احساسی از Always و همچنین اجراهایی از البوم جدید These days.این کنسرت همواره برای گروه فراموش ناشدنی است,چراکه در پایان همان هفته ای که کنسرت برگزار شد,البوم در چارت های انگلستان به مقام اول رسید.این تور به صورت نوار ویدئو و بر روی DVD با عنوان "Live From London" قابل تهیه است.جان بون جووی در ویدئو نقطه نظرهایی را بیان می کند,به نقل قول از طرفداران می گوید:"These Dyas, مایکل جکسون را از صدر چارت ها پایین اورده است."همچنین "جان" می گوید:"کنسرت های لندن در 1995,نه تنها از بهترین روزهای دوره کاری انان بوده است,بلکه از بهترین روزهای زندگیشان نیز بوده است.
تا سال 1996,گروه "بون جووی" خود را به عنوان یک گروه قدرتمند در صنعت موسیقی معرفی کرده بود و پایداری و موفقیت خیلی بیشتری از همتایان خود دردهه 80 نشان داده بود.در پایان تور These Days بود که گروه تصمیم گرفت استراحت دیگری داشته باشد و اعضا برای مدتی از هم جدا شده و به دنبال علایق خود بروند.Tico از این فرصت استفاده کرد تا به علاقه خود یعنی نقاشی بپردازد,David نیز به کار ترانه سرایی و ساخت اهنگ پرداخت.سال 1998 بود که Richie Sambora دومین البوم soloی خود را با نام "Undisvovered Soul" ریلیزکرد.
Jon هم مشغول فعالیت های بازیگری شد.او در فیلم های "Little City" و "The Leading Man" عهده دار نقش اصلی بود,همچنین در "Moonlight and Valentini", "Homegrown , "U-571" و چند فیلم دیگر به عنوان نقش دوم حضور داشت.در وقت های ازادی که مابین فیلم برداری به دست می اورد,اهنگ هایی را نوشت که تبدیل به دومین البوم تکی (solo) او در سال 1997 با عنوان Destination Anywhere شد.این البوم بازتاب خوبی از سوی هواداران و منتقدان داشت و در اروپا موفق بود.شایعه شده بود که از سوی کمپانی ضبط البوم به Jon گفته شده که البوم را تحت عنوان "These Days,Part 2" ریلیز کند,چرا که اهنگ های این البوم حال و هوای موزیک البوم These Days را داشت.اگرچه اکثر هواداران معتقد بودند Destination Anywhere جدا از موزیک راک خاص Bon Jovi بوده است.
اعضای Bon Jovi سال 1999 دوباره به هم پیوستند تا اهنگ "Real Life" برای فیلم "EdTV" ضبط کنند.David Bryn به خاطر مجروحیت دستش در یک حادثه,نتوانست برای ضبط ویدئو حضور پیدا کند و تنها چند قطعه کوتاه مونتاژی از او در ویدئو قرار دادند..
دهه 2000
بعد از وقفه ای حدودا 3 ساله,که اعضای گروه در پروژه های مختلفی از گروه های دیگر همکاری کردند,Bon Jovi سال 1999 دوباره تشکیل شد تا کار بر روی البوم استودیویی بعدی خود را اغاز کند.البوم سال 2000 گروه یعنی Crush طعم موفقیت هم در امریکا و هم در کشور های دیگر را چشید که البته بیشتر به خاطر اهنگ It`s My Life بود که با همکاری تهیه کننده معروف سوئدی,Max Martin,نوشته شده بود.البوم Crush با Hitهای دیگری نظیر Say It Isn`t so و Thank You for Loving Me به سرعت تبدیل به موفق ترین البوم گروه از بعد از البوم keep the faith شد و کمک شایانی به معرفی گروه به نسل جدید و جوان تری از هواداران گروه کرد.تور Crush که تابستان همان سال اغاز شد شامل حدود 60 اجرا بود که بواسطه افزایش محبوبیت و شهرت Bon Jovi تمدید نیز شد و اعضای گروه تا اواسط سال 2001 در تور به سر می بردند.در اثنای همین تور بود که "بون جووی"یک Collection از اجراهای زنده خود در تور ها با title (عنوان)One Wild Night:Live 1985-2001 ریلیز کرد.
مدتی پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 بود که گروه در کنسرتی با نام The Concert For NewYork City که به نفع قربانیان این حادثه و خانواده های انان برگزار شده بود,شرکت کرد و اهنگ های Livin` On A Prayer,Wanted Dead Or Alive و It`s My Life را اجرا کردند.
کاور البوم Bounce, سال 2002
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در اواخر 2002 بود که البوم Bounce بعد از Crush توجه ها را جلب کرد.اگرچه این البوم به طور کامل موفقیت های قبلی را کسب نکرد ولی دو اهنگ "Everyday" و "Misunderstood" از این البوم اهنگ های موفقی بودند.گروه برای این البوم یک تور امریکایی را اغاز کرد,در طی همین تور بود که اخرین کنسرت در Veterans Stadium در Philadelphia قبل از تخریب ان توسط طوفان,اجرا شد.گروه یک البوم promotional نیز که شامل 8 اهنگ دمو و اجرای زنده بود را ریلیز کرد.
بعد از تور Bounce که در اگوست 2003 به پایان رسید,Bon Jovi تصمیم گرفت یک اثر منحصر به فرد و متفاوت خلق کند.در اصل تصمیم گرفتند البومی از اجراهای اکوستیک زنده خود شامل اهنگ های متفاوتی تولید کنند.در نهایت گروه کار بازسازی و اجرای مجدد 12 تا از بهترین اهنگ های خود را به شکلی کاملا متفاوت از ورژن اصلیشان به پایان رساند و البوم را تحت عنوان This Left Feels Right در نوامبر 203 ریلیز کرد.
سال بعد,گروه, یک مجموعه تحت عنوان 100,000,000 Bon Jovi Fans Can`t Be Wrong (100,000,000 طرفدار بون جووی اشتباه نمی کنند) به نشانه تجلیل و یاد اوری از البوم مشابهی از Elvis Presleys با نام 50,000,000 Elvis Fans Can`t Be Wrong را ریلیز کرد.این مجموعه شامل 4 CD بود که در انها 38 اهنگ ریلیز نشده و 12 اهنگ کمیاب گروه گنجانده شده بود,همچنین یک DVD نیز در ان بود.فروش این مجموعه,100 میلیون فروش البوم Bon Jovi را کامل کرد.همچنین ریلیز این مجموعه در نوامبر 2004,به نوعی بیستمین سالگرد ریلیز اولین البوم گروه در سال 1984 بود.همان سال Bon Jovi یک جایزه "شایستگی" از Amercan Music Awards در یافت کرد.
Bon Jovi در 2 جولای 2005 در کنسرت Live 8 شرکت کرد.در این کنسرت, اهنگ جدیدی به نام Have A Nice Day و اهنگ های Livin` on A Prayer و It`s My Life را اجرا کرد.
سپتامبر 2005,Bon Jovi به خاطر فروش 100 میلیون البوم,جایزه "Diamond Award" را از World Music Awards دریافت کرد.تا امروز فروش البوم های بون جووی شامل سینگل ها,به 120 میلیون رسیده است.
کاور البوم Have A Nice Day سال 2005
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البوم بعدی گروه که مدت زیادی در انتظار بود تا منتشر شود,سرانجام در 20 سپتامبر 2005 با نام "Have A Nice Day"در امریکا ریلیز شد.بلافاصله یک تور جهانی را اغاز کردند که زیاد طولانی نشد و در ماه نوامبر پایان یافت.
البوم به سرعت در صدر چارت های دنیا قرار گرفت و در اولین هفته فروش, در جایگاه دوم پرفروش ها فرار گرفت.هفته اول ریلیز این البوم با فروشی بیش از202,000 البوم, یکی از بهترین دوره های کاری Bon Jovi بود.Have A Nice Day سینگل اول این البوم بود که در 18 جولای 2005 در ایستگاه های رادیویی سراسر جهان پخش شد.سینگل بعدی این البوم Who Says You Can`t Go Home است که یک ورژن دو صدایی از ان نیز با خواننده Country گروه Sugarland یعنی Jennifer Nettles ضبط شده است.
در می 2006, Bon Jovi یک کار تاریخی کرد و اولین گروه Rock & Roll در سراسر جهان لقب گرفت که توانست در چارت بهترین اهنگ Country , اول شود,این اهنگ سومین سینگل البوم یعنی Welcome To Wherever You Are بود.
مدتی بعد از ریلیز Have A Nice Day,گروه خود را برای یک تور جهانی 2005/2006 اماده کرد.این تور کوتاه تر از تورهای جهانی قبلی بود و تنها شامل 75 اجرا بود.با این تور انان به یکی از بزرگان صحنه های کنسرت در جهان تبدیل شدند.برنامه گروه به این شکل بود که تور را با اجرایی در Wembley Stadium اغاز کنند,ولی شرکتی که کار باز سازی این استادیوم را بر عهده داشت, اعلام کرد که کار اماده سازی ان تا سال 2007 به طول می انجامد.بنابراین انها کار خود را طبق زمان بندی های اولیه با اجرایی در Milton Keynes National Bowl اغاز کردند.اجراهای بعدی به ترتیب در ژاپن و اروپا بود.Bon Jovi تابستان 2006 برای چند اجرای استادیومی به امریکا بازگشت که شامل 3 اجرا در محل بومی گروه, نیوجرسی در Giants Stadium و همچنین اجراهایی در فیلادلفیا, بوستون, پیتسبرگ و شیکاگو می شد.
7 فوریه 2006, یک البوم Promotional با نام Live From The Have A Nice Day ریلز کردند که شامل 6 اجرای زنده از کنسرت بوستون بود.
13 می 2006 ,Bon Jovi بخش اروپایی تور Have A Nice Day را با اجرایی در دوسلدورف المان به پایان رساند.در این کنسرت,گروه اهنگ 10 دقیقه ای Dry Country را که از البوم Keep The Faith در سال 1992 بود اجرا کرد,این اولین بار بعد از 10 سال بود که این اهنگ بصورت زنده اجرا می شد و این باعث خوشحالی بیش ار حد طرفداران شد.
29 جولای 2006,گروه اخرین کنسرت تور Have A Nice Day را در Giants Stadium اجرا کرد و بیش از 55000 بلیط برای این کنسرت فروخته شد.Jon Bon Jovi در پایان این کنسرت از هوادارن تشکر ویژه ای کرد,چراکه این هشتمین کنسرت بزرگ گروه در این استادیوم بود.
7 سپتامبر 2006,بون جووی و چندین خواننده مطرح دیگر در Fashion Rocks شرکت کردند.این کنسرت به نفع صندوق حمایت از بیماران مبتلا به ایدز که متعلق به Elton John است,برگزار شد.گروه در این کنسرت با اهنگ Livin` On A Prayer شروع کرد و بعد از ان اخرین سینگل خود, یعنی Who Says You Can`t Go Home را اجرا کرد.
با پایان تور Have A Nice Day بون جووی شروع به برنامه ریزی برای پروژه بعدی خود کرده است.جالب اینجاست که با توجه به موفقیت اهنگ Who Says You Can`t Go Home در ورژنcountry , گروه پیشنهاد هایی مبنی بر همکاری در این سبک موسیقی دارد.
یک البوم Greatest Hits دیگر,یک البوم استودیویی جدید یا بازی در فیلم های جدید,باید منتظر باشیم و پروژه بعدی Jon را ببینیم.
در اواخر سپتامبر 2006,شایعاتی مبنی بر برگزاری توری در استرالیا در اینترنت پخش شد.این شایعات تایید نشده,از برگزاری کنسرت در بریسبان,سیدنی,ملبورن و پرث خبر می دهد.
پاور بالاد Power ballad، نوعی ترانه است که معمولا در آلبومهای هارد راک hard rock، ارینا راک arena rock و هوی متال heavy metal در سالهای 70، 80 و 90 وجود دارد و پس از آن در دهه اخیر به شیوه ای مدرنتر اجرا میشود.
بگنجد، نوعی ترانه عاشقانه است. این ترانه ها غالبا حاوی موضوعاتی احساسی چون اشتیاق، نیاز، عشق و گمگشتگی هستند. این ترانه ها مانند اعتراف نامه ای احساساتی هستند و با موضوع معمول ترانه های متال مانند لذت جویی، خشونت و رمزگونه بودن بسیار متفاوتند. این احتمال وجود دارد که کمپانیهای ضبط موسیقی در جستجوی نامی جذابتر و خاصتر از ترانه های عاشقانه متال یا metal love songsف به پاور بالاد رسیده اند.
قالب
معمولا پاور بالاد با مقدمه ای ملایم با کیبورد یا گیتار آکوستیک، آغاز میشود. تنظیم موسیقی طوریست که درام سنگین و گیتار الکتریکی پیچیده تا زمان همخوانی گروه همخوانان یا حتی تا اواخر ترانه، شنیده نمیشوند. قطعات مربوط به گیتار الکتریکی در نتهای سنگین نواخته میشوند و تا آغاز قطعه بعد تداوم میابند. از طرفی قطعات گیتار سولوی ملودیک و فریاد مانند هم از وجوه تمایز این سبک هستند. اثر متقابل شیوه نواختن واضح و مشخص با بخشهایی که ساز با تحریف و پیچیدگی فراوان نواخته میشود و تنظیم این دو، تاثیر فراوانی بر تنش احساسی موجود در پاور بالاد دارد.
تاریخچه
پاور بالاد اصلا به خاطر پافشاری یک کمپانی ضبط صفحه و به منظور راه یافتن گروههای خاص و تازه شکل گرفته هارد راک به فهرست Top 40 به وجود آمد و در سالهای شکل گیری خود، تنها توسط اعضای هر گروه که با لجاجت و از روی بی میلی به نوشتن قطعات پاور بالاد میپرداختند، ساخته میشد. با این حال در سالهای اخیر، پاور بالاد شخصیتی تازه یافته و به جای ترانه ای "فرمایشی" –که معمولا توسط کمپانی به گروه تحمیل میشد) به اثری اصیل تبدیل شده است. درهر صورت، پاور بالادها معمولا پرطرفدارترین و یا تنها ترانه های موفق یک گروه به شمار میروند.
از آنجایی که احساسات موجود در این ترانه ها در اکثر اوقات مصنوعی و سطحی است، پاور بالادها مورد انتقاد منفی منتقدان قرار میگیرند. آنها شیوه اقتباس موسیقیدانان متال از رموز موسیقایی که معمولا مختص سبکهای "غیر فرمایشی" راک هستند را نمیپذیرند.
تک ترانه Goodbye to Love گروه The Carpenters محصول سال 1972، یکی از طلایه داران مهم این قالب بود که در آن یک قطعه گیتار سولوی جیغ مانند –که توسط تونی پلوسو Tony Peluso نواخته شده بود- در کنار صدای نرم و ملودیک خواننده قرار گرفته گرفته بود.
پاور بالاد در دهه 70 و توسط گروههای پاور پاپ Power pop مانند the Raspberries و گروههای ارینا راک مانند Styx، Boston، REO Speedwagon، Journey و Def Leppard و پیشگامان هوی متال مانند Scorpions شکل گرفت. از اولین نمونه های پاور بالاد میتوان به Don't Wanna Say Goodbye از اولین آلبوم the Raspberries و ترانه Lady از آلبوم سال 1973 گروه Styx اشاره کرد. اریک کارمن Eric Carmen به عنوان خواننده اصلی گروه the Raspberries و همچنین در دوران کار سولوی خود، همچنان به فعالیت در این سبک ادامه داد و ترانه All By Myself در سال 1976 یکی از مشهورترین آثار اوست.
در دهه 80، گروههای هارد راک و هوی متال علاوه بر کسب محبوبیت ناشی از پخش کلیپ در MTV، با ترانه های پاور بالاد خود جایگاهی عالی در چارتها به دست آوردند. ترانه های still Loving You از گروه Scorpions، Alone Again از Dokken و Purple Rain اثر اسکار گرفته prince، نمونه های درخشان پاوربالاد در دهه 80 هستند.
در میانه دهه 80، افزایش محبوبیت پاور بالاد با پخش مکرر ویدیو کلیپی از Mötley Crüe در MTV که به مدت 4 ماه جزو پر طرفدارترین ترانه های درخواستی این شبکه مبدل شده بود، بیش از پیش مشخص شد. این ترانه از آلبوم Theatre of Pain این گروه، به نظر بسیاری، متمایزترین پاور بالاد دهه 80 است.
سبکهای پاپ متال pop metal و گلم متال glam metal در میانه دهه 80 و اوایل دهه 90 از مظاهر بعدی پاور بالاد هستند که از جمله آثار به یادماندنی این دو سبک میتوان به ترانه های Sweet Child O' Mine، November Rain، Estranged و Don't Cry از گروه Guns N' Roses، ترانه I'll Be There for You از Bon Jovi، Every Rose Has Its Thorn از گروه Poison، Wind of Change از Scorpions و...اشاره نمود.
تعدادی از هنرمندان سبک ارینا راک در دهه 70 نیز توانستند با ترانه های پاور بالاد مجددا در دهه 80 نام خود را بر سر زبانها بیاندازند و موسیقی خود را احیا کنند. از جمله این گروهها و ترانه هایشان میتوان به گروه Heart's با ترانه These Dreams و The Flame از گروه Cheap Trick اشاره نمود.
هرچند پس از انتشار ترانه When It's Love از گروه Van Halen، اصطلاح پاور بالاد کمتر و کمتر مورد استفاده قرار گرفت، اما در یکی دو سال اخیر پاور بالاد برای اشاره به ترانه هایی چون When You're Gone از آوریل لاوین Avril Lavigne و I Don't Want to Miss a Thing از گروه Aerosmith به کار میرود.
گاهی اوقات این نام به طور عمومی تر و برای توصیف ترانه های راکی که به آهستگی و با آرامش آغاز شده و بتدریج به سوی پایانی قدرتمند اوج میگیرند، به کار میرود .
en.wikipedia.org
بادی گای بلوز مدرن را آفرید، او بدون حذف ذره ای از اصول بنیادین و ریشه های کهن این سبک ، موجبات پیشرفت و توسعه آن را فراهم آورد. هر چند نام گای با "شیکاگو بلوز" عجین شده ، اما سبک نوازندگی او کاملا منحصر بفرد است و دامنه فعالیت هایش بسیار گسترده .
تعداد کثیری از منتقدان موسیقی بر این عقیده اند که بهترین سری موجود از آثار گای طی سال های 1960 تا 1967 در "چس رکوردز" منتشر شده است. چنین برداشتی در حقیقت اجراهای زنده بادی گای و آلبوم هایی چون American Folk Blues Festival را به نوعی زیر سئوال می برد، همان جنبه ای از شخصیت گای که نوازندگانی چون اریک کلپتون، جف بک و جیمی پیج در اوایل دهه 60 به شدت آن را ارج نهادند.
از میان آلبوم های منتشر شده گای شاید بتوان گفت آلبوم های The Very Best of Buddy Guy، Blues Singer، Hoodoo Man Blues، A Man & The Blues و I Was Walking Through The Woods برای طرفداران بلوز قدیمی و آلبوم های دیگری چون Slippin’ In، Sweet Tea، Stone Crazy، Buddy's Baddest: The Best Of Buddy Guy، Damn Right، I’ve Got The Blues و D.J. Play My Blues برای طرفداران راک و بلوز مدرن، بسیار حائز اهمیت است. DVD های مختلفی از اجراهای زنده گای از جمله Lightning In a Bottle,، Crossroads Guitar Festival، Eric Clapton: 24 Nights، Festival Express و A Tribute to Stevie Ray Vaughan که در تقدیر از استیو ری اجرا شده، منتشر شده است.
بسیاری از ترانه های مشهور گای توسط افرادی چون لد زپلین Led Zeppelin، اریک کلپتون، رولینگ استون، استیو ری واگان Stevie Ray Vaughan، جان مایال John Mayall و جک بروس Jack Bruce مجددا اجرا شده اند. شاید بتوان گفت عمده شهرت گای در تفسیرهای خلاقانه ای است که بر روی ترانه های مختلف انجام می دهد.
اجراهای گای الهام بخش نوازندگانی چون جیمی هنریکس بوده است، به طوری که حتی هنریکس در بسیاری از موارد کنسرت هایش را لغو می کرد تا در اجراهای گای که همواره جهت بازبینی مجدد آنها را ضبط می کرد، شرکت کند.
گای معمولا در اجراهای زنده و مهیج خود، گیتار را با پاها و دندانهایش می نواخت، گاهی نیز از چوب درام برای نواختن ساز استفاده میکرد، او از پشت سر نیز گیتار را با مهارت کامل می نواخت. استفاده از هر دو دست با مهارت و سرعتی یکسان، از ویژگی های منحصر بفردی است که در اغلب کنسرت هایش به نمایش می گذارد.
تام لوین Tom Lavin در مورد اولین ملاقاتش با گای می گوید :" اولین کنسرتی که گای در دانشگاه ما برگزار کرد، اواسط اجرا، زمانی که به تک نوازی مشغول بود، تصمیم به در آوردن ژاکتش گرفت. در کمال ناباوری حضار او با یک دست گیتار نواخت و یکی از آستین هایش را درآورد، سپس بدون کوچکترین اشتباهی دستش را عوض کرد و با دست دیگر به تک نوازی ادامه داد تا آستین دیگرش را در آورد، در حالیکه از تعجب نفس تماشاگران در سینه ها حبس شده بود، او حتی یک نت را ار دست نداد. دیدن چنین صحنه ای یکی از ماندگارترین و بهترین خاطرات زندگی ام بوده و هست. شاید این همان کاری بود که توانایی انجامش از آرزوهای دیرینه من بود. "
گای بیش از پنجاه سال به اجرای کنسرت های پر شور و هیجان بلوز و بلوز- راک اند رول پرداخته، او در زمره نوازندگانی است که تاثیر قابل توجهی بر نسل جدید هنرمندان بلوز و راک به جای گذاشته است.
DJRadiohead در مصاحبه ای می گوید:"مسلما راک اند رول بدون حضور گای نمی توانست به صورت امروزی وجود داشته باشد. "
به جرات می توان بادی گای را به عنوان پل اتصال بلوز و راک برشمرد، ارتباطی که او بین نوابغی چون مادی واترز Muddy Waters و هاولین ولف Howlin' Wolf به عنوان پرچمداران بلوز و نوازندگان محبوب و مردمی مانند اریک کلپتون، جف بک، جیمی هنریکس و جیمی پیج ایجاد نمود، به منزله انقلابی در عرصه بلوز بود. شاید به همین دلیل است که استیو ری معتقد است :" اگر بادی گای نبود، هیچ گاه استیو ری ها بوجود نمی آمدند."
نشریه گیتاریست در مورد گای می گوید:" بی شک، بدون حضور بادی گای، بلوز و راک هیچگاه از اعتبار کنونی برخوردار نمی شدند."