-
يك سبد آرزوي كال
كاشكه يه روز با همديگه سوار قايق مي شديم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق مي شديم
كاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا مي گرفت
گلاي سرخ دلمون كاش بوي دريا مي گرفت
كاش تو هواي عاشقي ليلي و مجنون مي شديم
باد كه تو دريا مي وزيد ما هم پريشون مي شديم
كاش كه يه ماهي قشنگ براي ما فال م يگرفت
برامون از فرشته ها امانتي بال مي گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر مي زديم
به شهر بي ستاره ها به آرومي سر مي زديم
شب كه مي شد امانت فرشته ها رو مي داديم
مامونو مي بستيم و به ياد هم مي افتاديم
كاشكه تو درياي قشنگ خواب شقايق مي ديديم
خواب دو تا مسافر و عشق و يه قاشق مي ديدم
كاشكه مي شد نيمه شب با همديگه دعا كنيم
خداي آسمونا رو با يك زبون صدا كنيم
بگيم خداي مهربون ما رو ز هم جدا نكن
هرگز به عشق ديگري ما رو مبتلا نكن
كاش مقصد قايق ما يه جاي دور و ساده بود
كه عكس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود
كاش اومجا هيچ كسي نبود
يه وقتي با تو دوست بشه
تو نازنين من بودي مثل حالا تا هميشه
كاشكه به جز من هيچ كسي اين قدر زياد دوست نداشت
يا كه دلت عشق منو اول عشقاش مي گذاشت
كاش به پرنده بودي و من واسه تودونه بودم
شك ندارم اون موقع هم اين جوري ديوونه بودم
كاش تو ضريح عشق تو يه روز كبوتر مي شدم
يه بار نگاه مي كردي و اون موقع پر پر مي شدم
كاش گره دستامونو اين سرنوشت وا نمي كرد
كاش هيچ كدوم از ما دو تا هيچ دوستي پيدا نمي كرد
كاش كه مي شد جدايي رو يه جايي پنهون بكنيم
خاراي زرد غصه رو از ريشه ويرون بكنيم
كاش كه با هم يه جا بريم كه آدماش آبي باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابي باشن
كاشكه يه روز من و تو رو تو دريا تنها بذارن
تو قايق آرزوها يه روز مارو جا بذارن
اون وقت با لطف ماهيا دريا رو جارو بزنيم
بسوي شهر آرزو بريم و پارو بزنيم
بريم يه جا كه آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر يه بادبادك بچه ها فرياد نزنن
بريم يه جا كه دلها رو با يك اشاره نشكنن
بچه ها توي بازيشون به قمريا سنگ نزنن
جايي كه ما بايد بريم پشت در زندگيه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگيه
چشمامونو مي بنديم و با هم ديگه مي ريم سفر
يادت باشه اينجا هوا غرق يه دلواپسيه
اما از اينجا كه بريم فقط گل اطلسيه
ترو خدا منو بدون شريك شادي و غمت
مثل هميشه عاشقت مثل گذشته مريمت
-
پيمان سبز
آن روز در نگاه تو و خنده بهار
مي شد به منتهاي شكفتن اشاره كرد
مي شد ميان چشمك ياس و نسيم صبح
ل را فداي چشم نجيب ستاره كرد
هر صبح با صداي تو بيدار مي شوم
در قلب من هميشه مي آيد صداي تو
هر چه نگاه عاطفه و اشك شبنم ست
با قطره هاي ساكت باران فداي تو
اي انتظار خسته گل هاي رازقي
تو يادگار ميخك و ياس و شقايق ي
تو بردي از ميان سكوتم دل مرا
تو معني سرودن پاك حقايقي
تو جاده رسيدن قلبي به آسمان
من بي تو ذره ذره بدان آب مي شوم
تا سرزمين سبز تجسم مي آيم و
در بين راه عاشق مهتاب مي شوم
تو با وفاترين افق دور مبهمي
يادت كنار ساحل دل تاب مي خورد
هر قوي تشنه اي كه ترك مي خورد دلش
از بركه لطيف دلت آب مي خورد
نقاشي تمام افقهاي عالمي
نقاشي ام بدون تو بي رنگ مي شود
در شعر من هميشه تو معناي بودني
قلب غزل براي تو دلتنگ مي شود
تو قصه مهاجرت غم ز شهر عشق
تو ماندني ترين گل خوشبوي ميخكي
تنها تو بال عاطفه را ناز ي كني
تو مهربان ترين گل زيباي پيچكي
تب مي كند بدون تو احساس پاك عشق
جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند
جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند
جز تو چه كس كنار دلم مي نشيند و
روح مرا روانه پرواز ميكند
هر وقت شهر پنجره ها باز ميشود
من ابتداي نام ترا گوش مي كنم
وقتي به عشق مي رسم از لذت نگاه
غم را به حرمت تو فراموش ميكنم
آن لادني كه كاشته اي در دلم هنوز
گاهي دلش براي دلت شور مي زند
پروانه اي ز باغ تبسم مي آيد و
دل را به سوي شمع پر از نور مي زند
احساس من هميشه پر از قطره هاي عشق
قلبم بدون نام تو دلگير مي شود
هر صبح نغمه هاي من و قلب عاشقم
بر برگ هاي عاطفه تكثير مي شود
تو بهترين حكايت گل هاي نرگسي
با چشم تو نگاه پر از ياس مي شود
در لا به لاي عاطفه هاي نوازشت
عطر نجيب خاطره احساس مي شود
تا آخرين نگاه به ياد توام بدان
دل هر چه مي كند همه آن براي تو
قلب مرا كه برده اي و رفته ام ز دست
قلب تمام عشق پرستان فداي تو
-
زندگي
در حيرتم ز ثانيه هاي بهار عمر
در حسرت عبور شكيباي زندگي
در انتظار طايفه سبز بودنم
در انتظار رويش ميناي زندگي
در زندگي تمام غزل ها سراب بود
شعري نماند در دل شيداي زندگي
تو تا كنون تراوش يك اشك ديده اي
كه پر كند سراسر درياي زندگي
شب تا سحر ميان نقابي ز فاصله
من بودم و تفكر فرداي زندگي
آن دور دست كوچه آلاله هاي سرخ
يك كودك آمده به تماشا ي زندگي
پس زندگي چه بود جز آهنگ يك نفس
موسيقي تبسم و غوغاي زندگي
اي كاش مي شد از گل آلاله كلبه ساخت
در آن نشست و رفت به دنياي زندگي
مفهوم زندگي نه به معناي بودنست
در يك گل است لذت معناي زندگي
يك جرعه عشق با كمي از شهد عاطفه
اينست راز سبز مداواي زندگي
گلدان لاله هاي شفق خشك شد ز غم
در انتظار ياس شكوفاي زندگي
من ماندم و كبوتر و يك باغ آرزو
در جستجوي لذت و گرماي زندگي
يعني كجاست آن سر دنياي آرزو
كم كهن ز شرح حال دارزاي زندگي
-
پاييز و بچه ها
مهر آمد و دوباره گلستان سبز عشق
با عطر ياد و خاطره هايش چعه ديدني ست
آهنگ پاك زمزمه غنچه هاي ناز
از لابه لاي وسعت سبزش شنيدني ست
مهر آمد و تبسمي از جنس نو بهار
روي لبان پاك و لطيف بنفشه هاست
گلبوته هاي شادي و شور و نشاط و عشق
دسته گلي ست آبي و در دست بچه هاست
مهر آمد و طلوع نجيب و بهاريش
در جاي جاي دفتر دل سبز و ماندني ست
شعر بلند خاطره هاي بهار شوق
در روزهاي آبي و بي كينه خواندني ست
مهر آمد و نويد شكفتن و يك حضور
دل ها همه به پاكي برگ شقايق ست
مي گفت باغبان كه بدانيد قدر آن
چون بهترين و سبزترين دقايق ست
در گلستان سبز پر از عطر ياس عشق
آينه هاي عشق و صفا رو بروي ماست
مهر آمد و درين تپش قلب زندگي
پرواز تا شكفته شدن آرزوي ماست
-
عشق يعني
اي پناه قلبهاي بي پناه اي اميد آسمان هاي غريب
اي به رنگ اشك هاي گرم شمع اي چنان لبخند ميخك ها نجيب
اي دواي درد دلهاي اسير اي نگاهت مرهم زخم بهار
اي عبور تو غروب آرزو اي ز شبنم هاي رويا يادگار
كوچه دل با تو زيبا ميشود
تو شفا بخش نگاه عاشقي
مهرباني نازنني مثل عشق
با تمام شاپرك ها صادق ي
چشم هايت مثل رنگين كمان دست هايت باغ پاك نسترن
قلب اقيانوسي از شوق و نگاه با دلت پروانه شد احساس من
قلب من يك جاده تاريك بود
با تو قلبم كلبه پيوند شد
اشك هايم مثل نيلوفر شكفت
حاصلش يك آسمان لبخند شد
مرز ما گلداني از احساس شد
تو گلدان پيچكي از عاطفه
تو شدي راز شكفتن
من شدم برگ سبز و كوچكي از عاطفه
اي تماشاي تو يك حس لطيف
بي تو فرش ك.چه هاي باراني ست
بي تو صد نيلوفر عاشق هنوز
در حصار عاشقي زنداني ست
قلب من تقديم چشمان تو شد
عشق يعني تا ابد آبي شدن
عشق يعني لحظه اي باراني و
لحظه اي شفاف و مهتابي شدن
عشق يعني لذت يك آرزو
عشق يعني يك بلاي ماندگار
عشق يعني هديه اي از آسمان
عشق يعني يك صفاي سازگار
عشق يعني با وجود زندگي دور از آداب مردم زيستن
عشق يعني لحظه اي خنديدن و
سال ها اشك ندامت ريختن
عشق يعني زنگ تكرار نگاه
عشق يعني لحظه اي زيبا شدن
عشق يعني قطره بودن سوختن
عشق يعني راهي دريا شدن
هر چه هست اين عشق صد ها قلب صاف
با حضورش آبي و بي كينه است
عشق يعني سبز بودن تا ابد
عشق رنگ نقره آينه است
تو گل گلدان قلب من شدي
عشق شد يك برگ از گلدان تو
در بهار آرزوها مي دهد
ميوه هاي عاطفه چشمان تو
چشمهايم باز باراني شدند
قلبم اما گشت درياي ز عشق
دل گذشت از كوچه هاي خاطره
ر.ح شد مضمون و معنايي ز عشق
بايد از آرامش دل ها گذشت
شادمان چون لحظه ديدار شد
بهترين تسكين دل اين جمله است
بايد از پيوند تو سرشار شد
-
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه
نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه
من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه
نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم
حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم
با همه التماس من نشد دیگه نره سفر
شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر
نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم
نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم
نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم
یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم
اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش
پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش
نسد که نشکنه بازم این چینی شکستنی
هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم
عجب چشای روشنی
باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم
یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم
راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه
من کجا و دیوونگی
چه جوری به حرفش گوش کنم
اون گفت بچسب به زندگی
خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم
اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم
نشد یه بار برسم به آرزوهای محال
یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال
نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم
گذشته کار از کارمون
دیر شده به خدا قسم
نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره
نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره
نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی
نشد بهم جواب بده
حتی بهم بگه بدی
نشد دوستت دارم بگه
به من که نه به دیگری
نشد یه بارم رد بشه
از روی شعرا سرسری
نشد یه کاری بکنه
که بدونم دوستم داره
آتیش گرفتم و یه بار
نگام نکرد بگه آره
نشد یه بار حرف بزنه
نزاره پای سرنوشت
نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت
نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم
نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم
نشد بره
نشد نره
نشد بخواد
نشد بیاد
نشد ولی
شاید بشه
واسم دعا کنید
زیاد
از شما پنهون نکنم
یه حرفهایی بهم زده
گفته همین روزا میاد
اما هنوز نیومده
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
قصه داره تموم میشه
مثل تموم قصه ها
فقط واسم دعا کنید
اول خدا بعدا شما
-
ّلا لا لا لا نخواب سودی نداره
همون بهتر که بشماری ستاره
همون بهتر که چشمات وا بمونه
که ماه غصه اش نشه تنها بيداره
لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت
نميدونم به کارون يا خزر رفت
فقط دردم اينه مثل هميشه بدون اطلاع و بی خبر رفت
لا لا لا لا نخواب ميدونه جنگه
دست هر کی ميبينی يه تفنگه
يه عمره دور چشماش گشتم اما نفهميدم که اون چشما چه رنگه
لا لا لا لا نخواب زندونه دنيا سر ناسازگاری داره با ما
بشين باز هم دعا کن واسه اون که ما رو اينجا گذاشت تنهای تنها
لا لا لا لا نخواب اون راه دوره خدا ميدونه که حالش چه جوره
توی خلوت ميگم اينجا کسی نيست خداييش که دلم خيلی صبوره
لا لا لا لا نخواب تيره است چراغم مثل اتشقشان ميمونه داغم
به جون گلدونا کم غصه ای نيست
هزار شب شد هزار شب شد نيومد باز سراغم
لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نيست
دل ديوونه داشتن که خطا نيست
ميگن دست از سرش بردار نميشه اخه عاشق شدن که دست ما نيست
لا لا لا لا نخواب تنها ميمونم کاش اون قدر چشماتو بدونم
چرا چشمات پر خشم عزيزم مگه من مثل اون نامهربونم
لا لا لا لا نخواب ماه رو نگاه کن
من اسفند رو ميارم تو دعا کن
بگو برگرده پيش ما بمونه کتاب حافظ رو بردار و وا کن
لا لا لا لا نخواب سرما تو راهه هميشه عمر خوشبختی کوتاهه
ميگن با يه فرشته اونو ديدن دروغه جون دريا اشتباهه
لا لا لا لا نخواب تلخ جدايی کمر خم ميشه زير بی وفايی
تو بيدار باش همه تو خواب نازن برای کی بخونم پس لالايی
لا لا لا لا نخواب تنهايی زرده اگه طولانی شه مثل يه درده اگه چشم انتظار باشی که
هيچی دروغ ميگی به دل که بر ميگرده
لا لا لا لا نخواب اشکت زلاله مثل بارون پای نخل وصاله
من و تو هم شب و هم قلب و کشتيم ولی اون چی ؟ چقدر اون بی خياله
لا لا لا لا نخواب دنيا خسيسه واسه کم ادمی خوب مينويسه
يکی لبهاش تو خوابم غرق خنده است يکی پلکاش تو خوابم خيسه خيسه
لا لا لا لا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تب دار و غريبه
تا اون بالاست رسيده است اما تنهاست پايين هم که بيوفته بی نصيبه
لا لا لا لا نخواب اينجا سياهی پر اما تو تنگه قصه ماهی
اونی که ما ها رو بيدار نگه داشت الهی خواب باشه حالا الهی
لا لا لا لا نخواب تا اون بخوابه بشين انقدر تا که خورشيد بتابه
زمونی که يقين کردم بيدار شد بخواب با ياد عکسی که تو يه قابه
لا لا لا لا بخواب بيدار حالا ديگه بايد بخوابی پس لالالا بخواب
ديگه تو ميتونی بخوابی
ببين خورشيد اومد بالای بالا
لا لا لا لا اين هم بود سرنوشتم
اين از امروزم و اين از گذشتم
نميخوابم تا تو برگردی يک روز
منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم
نميخوابم تا تو برگردی يک روز
منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم
-
شب شده دوباره ساکته خونه
می گرده دل دنبال یک بهونه
می گرده باز گنجۀ خاطراتو
بگین یه حرف ناب عاشقونه
بگین یه حرف ناب عاشقونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
عکس تو رو باز می ذاره روبروش
که تا ته شب واسه تو بخونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
من خودمو باز می زنم به اون راه
میگم بیارید واسه من نشونه
چقدر حسودیم میشه
وقتی همه بهم میگن دل تو پیش اونه
وقتی همه بهم میگن دل تو پیش اونه
مهم ولی تویی که اسم نازت
با من یه جایی پیش آسمونه
اونا نمی دونن ستاره هامون
دوتاست ولی توی یه کهکشونه
دوتاست ولی توی یه کهکشونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
عکس تو رو باز می ذاره روبروش
که تا ته شب واسه تو بخونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
-
اين روزا سنگين سرت
طول و درازه سفرت
هواي ما رو نداري
شلوغ شده دورو برت
برات شدم مثل همه
يه سايه ي مجسمه
از جون دنيا چي ميخواي
كجاي دنيا مبهمه
هر چي ميگم مال مني
ساز مخالف ميزني
حلقه ي بي نگين شدي
با اونا همنشين شدي
ما رو ديگه ميخواي چيكار
تو خوبا بهترين شدي
آرزو خواب نمیکنی
شهرو خراب نميكني
ديگه واسه خاطر من
کسی رو خواب نميكني
هر چی میگم مال منی
ساز مخالف میزنی
عشق و گرفته تفرقه
سفر میری بی بدرقه
تكليف روياهام چي شد
دست تو بود بي دغدغه
عاشقي اما نداره
جنون كه حاشا نداره
از همشون عاشق ترمی
اين ديگه دعوا نداره
ساده نميشه تو رو داشت
بايد پيشت ستاره كاشت
ماه و بايد از آسمون
رو طاق چشم تو گذاشت
من از تو دل نميكنم
عاشق ترينشون منم
ساز مخالفو بزن
من ولي دم نمي زنم
-
توی قفس نشستن بازم دو تا قناری
ياد تو افتادم و اون عکس يادگاری
يادت مياد ميگفتی برای من ميميری
خدا را شکر زنده ای اما دوسم نداری
قناريا ميخونن واسه دل من و تو
تو لحنشون چه پيداست قصه بی قراری
تو قفسن وليکن باز يه کمی ميترسن
يه وقتی از راه بياد پرنده شکاری
شکاری مثل خودت که اومدی سراغم
منو نشونه رفتی با تيرکمون زاری
گفتی يه عصر پاييز که برگا سرخ و زردن
ميريم کنار دريا ميريم قايق سواری
حالا چقدر گذشته از اون روزای رنگی
سختته ديگه انگار اسم منو بياری
قرار آخر ما يه روز پاييزی بود
مونده هنوز روی پنج اين ساعت ديواری
-
مثل اون موج صبوري كه فدا داده به دريا
تو مه ي مثل حقيقيت مهربوني مثل رويا
چقدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه
مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر
مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر
تو مثل بارون عشقي روي تنهايي شاعر
تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمي توي يه قاب شكسته
مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالهاشو بسته
مث اون مهمونه خوبي كه مي آد آخر هفته
مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته
مث پاييزي وليكن پري از گلهاي پونه
مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه
تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون
مث يه آشنا تو غربت واسه عاشق مجنون
تو مث يه سرپناهي واسه عابره غريبه
مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه
چشمه چشماي نازت مث اشك من زلاله
مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله
يه روزي بيا تو خوابم بشو شكل يه ستاره
توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره
تو يه عمره مي درخشي توي قاب عكس خالي
اما من چشمامو دوختم به گلاي سرخ قالي
تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا
بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي
مث شاگردهاي اول كمي مغرور و نجيبي
دل تو يه آسمونه دل تنگه من زميني
مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني
تو مث اون كسي هستي كه مي ره واسه هميشه
التماسش مي كني كه بمون و مي گه نمي شه
مث يه تولدي تو مثل تقدير مث قسمت
مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت
مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون
مث ابتداي راهي مث آيينه مث شمعدون
مثه قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي
حيف كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي
پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما
ديدن تو رنگ مهر رفتن تو رنگ يلدا
بيا مث اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد
ديد يارش داره مي ميره موندش و صرفنظر كرد
-
توي باغا گل سرخي توي آسمون ستاره
جايي رو سراغ ندارم كه نشون از تو نداره
تاريخ تولد تو توي دفتر حسابم
شب كه چشمام و مي بندم باز نمي ذاري بخوابم
عكس تو جور عجيبي توي چشمام مي درخشه
ديوونم خدا مي دونه كاش خودش من رو ببخشه
توي تابستون نسيمي آفتابي توي زمستون
تو هموني كه گرونه نمي ياد به دستم آسون
وقتي من تو آسمونم تو توي راه زميني
مشكل اينه چون عزيزي هر جا باشي نازنيني
سفر دور و درازت بي خطر باشه الهي
بي خبر من و گذاشتي ولي نه تو بيگناهي
قيمت نگاه نازت خيليه مث صداقت
مث خوب بودن تو سختي واسه اثبات رفاقت
توي خرداد گل ياسي توي آبان گل مريم
چه شكنجه ي قشنگي مي كشي من و تو كم كم
چه تفاهمي تو عاقل دل من مات و ديوونه
درمونم دست چشاته اينم آخرين بهونه
دل تو يه وقتا سنگه يه روزم ممثل بلوري
شبا گاهي قرص ماهي يه روزم يه تيكه نوري
حوصله كه داشته باشي دو سه جكله مي گي گاهي
اما ميلت كه نباشه نمي دي حتي نگاهي
چون غروب خيلي قشنگه تو خود غروبي
چي بگم قحطي واژه ست هر چي هست خيلي خوبي
عكس نازت رو گذاشتم گوشه ي سفيد دفتر
تا ديگه هيچكي نبينه يكي كمتر باشه بهتره
مث آسمون عجيبي شبي آبي شبي قرمز
ولي هر رنگي كه باشي من و دوست نداري هرگز
يه روزي مي شي يه دريا فرداش اما مثل كوهي
هر چي كه دلت مي خواد باش هر جا باشي با شكوهي
پره از اسم قشنتگت صفحه صفحه ي كتابم
به همون تعداد اسما تو ولي دادي عذابم
لااقل خوب شد كه لطفي كردي و واسم نوشتي
معني حرف تو اين بود كه مطيع سرنوشتي
دلم و دادم به دست تو براي يادگاري
قابلي نداره بردار مي دونم دوسم نداري
وقتي كه بارون مي گيره چشام از عشق تو خيسه
دل برات به قول سهراب زير بارون مي نويسه
تنها آرزوم همينه تا يادم نرفته راستي
كاش يه روز بهم بگي كه من همونم كه مي خواستي
-
گلايه
ديگر مرا به معجزه دعوت نمي کني
با من ز درد حادثه صحبت نمي کني
ديريست پشت پنجره ماندم که رد شوي
اما تو مدتي ست اجابت نمي کني
قدلي که داده اي به من از ياد برده اي
گفتي ز باغ پنجره هجرت نمي کني
بيمار عشق توست پرستوي روح من
از اين مريض خسته عيادت نمي کني
باشد برو ولي همه جا غرق عطر توست
گرچه تو هيچ خرج صداقت نمي کني
يکبار از مسير نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نميکني
گل هاي باغ خاطره در حال مردنند
به ياس هاي تشنه محبت نمي کني
رفتي بدون آنکه خداحافظي کني
ديگر به قاب پنجره دقت نمي کني
امروز سيب سرخ رفاقت دلش گرفت
اين سيب را براي چه قسمت نمي کني
يعني من از مقابل چشم تو رفته ام
اين کلبه را دوباره مرمت نمي کني
زيبا قرارمان همه جا هر زمان که شد
گرچه تو هيچ وقت رعايت نمي کني
-
غير من
ديگه شعرام واسه چشماي تو تازگي نداره
دلم از دست همون چشم تو زندگي نداره
تو مي گي خسته مي شي چشمام رو مي کني فراموش
ولي من عاشقم عاشق که خستگي نداره
مي گي من دوست ندارم برو و صرف نظر کن
ديوونم اينکه به احساس تو بستگي نداره
تو مي گي ساده بگير زندگي رو من و رها کن
عاشقي خط خطيه صافي و سادگي نداره
تو مي گي يه کم غرور داشته باش و منطقي تر شو
کارم از غرور گذشته هر چي که بگي نداره
من مي گم دلم شکسته س تو مي گي اونکه سپرديش
دلي که سپرده شد ديگه شکستگي نداره
مي گم التماس چشمام کفي نيست واسه نگاهت
مي گي که عشق تو حالت هميشگي نداره
تو مي گي ديوونه ام تو راست مي گي اما عزيزم
غير من هيچ کس اين حسي که تو مي گي نداره
-
سرش مي شه ، سرم نشد
کاش که عشق و عاشقي ، جوون و پير سرش مي شد
اوني که خيلي دوسش دارم ، اسير سرش مي شد
کاش دلي که نمي دونم چرا قسمتم شده
آدم پر از حيا و سر به زير سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که بلا سرش مي شد
معني واژه ي تلخ مبتلا سرش مي شد
اوني که همش منه ، دوست نداره تا ما باشيم
واژه ي رسميو سنگين شما سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش کمي شب سرش مي شد
عاشقي با احترام و با ادب سرش مي شد
عمريه تو حسرت گرمي دستاشمي سوزم
اوني که منو سوزونده کاش که تب سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش آرزو سرش مي شد
معني جمله ي ناز تو بگو سرش مي شد
حرفامو که مي دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمي ده
لااقل کاش تو قصه ، گفتگو سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش گل ياس سرش مي شد
صفري که هديه ي اونه تو کلاس سرش مي شد
کاش يه لحظه خودشو فقط به جاي من مي ذاشت
شوق درد عاشقاي بي حواس سرش مي شد
اوني که عاشقشم ، کاش آسمون سرش مي شد
جز دو رنگي ، يه کم از رنگين کمون سرش مي شد
عمريه بهش مي گم ديوونتم ، سکوتو هيچ نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که وفا سرش مي شد
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش مي شد
نمي خوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل
کاش خود دوست دارم ، جدا جدا سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش مي ميرم سرش مي شد
واس خاطر تو ماهو مي گيرم سرش مي شد
يه جوري زمزمه مي کنه که از پيشش برم
لااقل کاش نمي شه ، کاش نمي رم سرش مي شد
ايکاش اون فقط يه کم در به دري سرش مي شد
اينکه مي ميره دل از بي خبري سرش مي شد
کاش همه رنگايي که خودش مي خواد و نمي ديد
يه کمي رمگ من خکستري سرش مي شد
اوني که عاشقشم ، کاش که سفر سرش مي شد
رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش مي شد
نه دوسم داره ، نه مي گه دوستت نداشته باشمش
کاش يه بار منم به همراهت ببر ، سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که جواب سرش مي شد
ميون هر کي که داره ، انتخاب سرش مي شد
کاش جاي خيلي چيزا که بلده فقط يه کم
عشق اين عاشقو بي حد و حساب سرش مي شد
کاش يه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت مي شد ؟
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت مي شه ؟
من خودم يه وقتا ديدم نگران من مي شي
ترس وکهکشان و گيتار و دعا سرت مي شه ؟
ببينم قايم نکن خيلي چيزا سرت مي شه
بدي و زشتي قلب آدما سرت مي شه
واسه ي همينه که خوب داري بازي مي کني
که همين حرفايي که زدم کجا سرت مي شه
تو تمام دردامو سرت مي شه ، سرت مي شه
نه که حالا ، از اون اول هميشه سرت مي شه
مي دوني عاشقتم ، دلت برام شور مي زنه
ولي بيشتر از مي خوامش ، نمي شه سرت ميشه
من مي رم ، حرفاي من يه روزي باورت مي شه
شعر من کليد قفل زرد دفترت مي شه
اما هر چي که شدي ، رسيدي به هر جا بدون
گفته بودم تو قد فرشته ها سرت مي شه
من که هر چيزي نوشتم از تو باز سرم نشد
اينکه شايد نباشم پيش تو باورم نشد
فکرامو کرده بودم خواستم همين حالا برم
نذارش پاي دروغ ، آره نشد برم ، نشد
-
صبورم هنوز
ز چشمت اگر چه که دورم هنوز
پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
ااگر غصه باريد از ماه و سال
به ياد گرشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب ياد مرا
دل شيشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره ي دردهايم نشد
پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختي نبود
گرشتم ولي غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام
پر از ياد و شوق و مرورم هنوز
ترا گم نکردم خودت گم شدي
من شيفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگي ساده نيست
در اين عرصه مردي جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت
پر از نغمه ي پک و شورم هنوز
قبول است عمر خوشي ها کم است
ولي با توام پس صبورم هنوز
-
فداي اونکه
براي عاشقي ديره
ولي باز دست تقدريه
تا دستامون نره بالا
جايي بارون نمي گيره
دلي که دادمش دستت
ديگه از زندگي سيره
نيومد وقتي ام اومد
فقط گفت که داره مي ره
نگفتم من خداحافظ
آخه قلبم هنوز گيره
بدون اين قلب ديوونه
ديگه محتاج زنجيره
بمون اين زخم رو بدتر کن
عجيب محتاج شمشيره
بريزم اشکام رو شايد
آخه اين آخرين تيره
نگي تو اوني که رفته
وجودش غرق تقصيره
فداي او که تو خوابم
من رو تحويل نمي گيره
-
پيغام
اوني که گفته بود پيشم مي مونه
کسي که من دلم مي خواد همونه
اوني که تو پاييز واسم قسم خورد
فقط با من هميشه مهربونه
اون کسي که با ذوق و شوق به من گفت
بايد که وايساد جلوي زمونه
اوني که گفت قسمت همش دروغه
يه چيزيه درست مث بهونه
اوني که ماجراي عاشقيشو
گلدون اطلسي مونم مي دونه
اون کسي که مي گفت ستاره هامون
تو بهترين نقطه ي کهکشونه
اون که مي گفت توکل دوتامون
به لطفاي خداي آسمونه
اون که مي گفت دق مي کنه اگر که
پاي کس ديگري در ميونه
اون که مي گفت چاره فقط سکوته
واسه جواب حرف عاشقونه
نمي دونم چي شد که رفت و آخر
پيغام فرستاد من مي رم ديوون
-
تنها توقع
نگات قشنگه وليکن يه کم عجيب و مبهمه
من از کجا شروع کنم دوست دارم يه عالمه
من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر
نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه
تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه
من چه جوري واست بگم بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن که کني واسه تو فرقي نداره
اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه
آخرشم دق مي کنم تا من و دوست داشته باشي
مردن که از عاشقيه يک دفه نيست که کم کمه
من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي کني
زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه
مي پرسم از چشماي تو ممکنه اينجا بموني ؟
مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه
برو به خاطر خودت اما به من قول بده
هرجاي دنيا که بري ديگه نشو مال همه
رسمه که لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن
قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه
شايد اين و بهم دادي که هميشه با من باشه
حق با تو ا تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه
ديدي گلا شب که ميشه اشکاشونو رو مي کنن
يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه
تو مي ري و اسم من و از رو دلت خط مي زني
اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه
چشماي روشنت يه کم کاشکه هواي من رو داشت
تنها توقعم فقط يه بار جواب ناممه
-
تک بيتي
مگه ازت چي کم دارم که روز و شب ناز مي کني
فکر مي کني ازم سري ، بال داري ، پرواز مي کني ؟
ما رو بگو سپرديمش دل و چشامونو به کي
اون که به زندگي مي گه ، نمايش عروسکي
دارم از تو مي نويسم تو يه روز سرد برفي
قلمم نمي نويسه ، مي گه تو نداري حرفي
برو ديگه نبينمت ، خاطر خواهيت دروغ بوده
تو خلوتم با گريه هام ، چه قدر سرت شلوغ بوده
روشني چشات نداره مرزي
تو خيلي بيشتر از اينا مي ارزي
-
من با تو هرگز
سلام اي بي وفا ، اي بي ترحم
سلام اي خنجر حرفاي مردم
سلام اي آشنا با رنگ خونم
سلام اي دشمن زيباي جونم
بازم نامه مي دم با سطر قرمز
آخه اين بار شده من با تو هرگز
نمي خوام حالتو حتي بدونم
تعجب مي کني آره همونم
هموني که زموني قلبشو باخت
همون که از تو يک بت ، يک خدا ساخت
هموني که برات هر لحظه مي مرد
که ذکر نامتو بي جون نمي برد
همونم که مي گفتم نازنينم
بميرم اما اشکاتو نبينم
همون که دست تو ، مهر لباش بود
اگه زانو نمي زد غم باهاش بود
حالا آروم نشستم روي زانوم
ولي ديگه گذشت اون حرفا ، خانوم
تعجب مي کني آره عجيبه
مي خوام دور شم ازت خيلي غريبه
خيال کردي هميشه زير پاتم ؟
با اين نامرديت بازم باهاتم ؟
برات کافي نبود حتي جوونيم
تموم شد آره گم شد مهربونيم
ديگه هر چي کشيدم بسه دختر
نمي بينيم همو اين خوبه ، بهتره
ديگه بسه برام هر چي کشيدم
فريبي بود که من از تو نديدم
دروغي هست نگفته مونده باشه ؟
کسي هست تو خيال تو نباشه ؟
عجب حتي دريغ از يک محبت
دريغ از يک سر سوزن صداقت
دريغ از يک نگاه عاشقونه
دريغ از يک سلام بي بهونه
نه نفرينت چرا ، اين رسم ما نيست
اگر چه اين چيزا درد شما نيست
گل بيتا چرا اخمات توهم شد؟
چيه توهين به ذات محترم شد ؟
ديگه کوتاه کنم با يک خداحافظ
که عشق ما رسيد به سد هرگز
-
روزاي خيلي طلايي يادته روز ترس از جدايي يادته
روز تمرين اشاره يادته شب چيدن ستاره يادته
شعراي کتاب درسي يادته يادته گفتي مي ترسي يادته
عکسمون تو قاب عکسو يادته بله بدون مکس و يادته
دستمون تو دست هم بود يادته غصه مون کم کم بود يادته
چشم نازت مال من بود يادته ديدن من غدغن بود يادته
روزگار قهر و آشتي يادته هيچکس و جز من نداشتي يادته
رويا هاي آسموني يادته قول دادي پيشم بموني يادته
روزهاي بي غم و غصه يادته ببينم اول قصه يادته
عصر ابراز علاقه يادته خبر خوش کلاغه يادته
دست گرمت تو زمستون يادته شونه من زير بارون يادته
واسه خنده اجازه يادته اونا که مي گفتي راز يادته
يادته فال هاي حافظ تو حياط يادته قسم جون شاخه نبات
گل سرخا رو نچيديم يادته يه روزي هم و نديديم يادته
شرطامون سر صداقت يادته تو مجازات خيانت يادته
پنهوني سر قرارا يادته تاخيرات توي بهارا يادته
گوش نداديم به نصيحت يادته گشتنت دنبال فرصت يادته
دستاتو مي خوام بگيرم يادته راستي تو بي تو ميميرم يادته
دونه دادن به کبوتر يادته خاطرات توي دفتر يادته
فال با نيت رسيدن يادته طعم قهوه رو چشيدن يادته
واسه فال قهوه رو خوردن يادته روزي صد بار بي تو مردن يادته
يادته دعاي زير طاقي ها زير بوته اقاقي ها
زير اون درخت گيلاس يادته با تو شاخه گل ياس يادته
يادته گفتن راز به قاصدک يادته چقدر به هم گفتيم کمک
فکر بودن توي قايق يادته تو به من گفتي شقايق يادته
پيشم بودي نذاشتن يادته اونا ما رو دوست نداشتن يادته
نامه بدون امضا يادته اسم مستعار رويا يادته
طرح اون انگشتر من يادته پاسخ مختصر من يادته
فال حافظ شب يلدا يادته چيزي خواستيم از خدامون يادته
مستجاب نشد دعامون يادته چشمون زدن حسودا يادته
چشامون شد مثل رودا يادته گفتي ما بايد جدا شيم يادته
گفتي بايد بي وفا شيم يادته يه دفعه ازم بريدي يادته
خط رو اسم من کشيدي يادته گفتي عشق تو حوس بود يادته
گفتي خوب بود ولي بس بود يادته حلقه من دست تو ديدم يادته
کمي سرزنش شنيدم يادته چشم من به چشم تو افتاد يادته
کاري که دست دلم داد يادته حالا اومدم همونجا وايسادم
که تقاضاي تو رو جواب دادم در آوردم از دستم انگشترو
جا گذاشتمش همونجا دفترو اما قول دادم به قلبم و خدا
ديگه دل ندم به عشق آدما حيف شعري که نوشتم يادته
شعر من بد هم باشه زيادته حيف شعري که نوشتم يادته
شعر من بد ولي زيادته ....
-
دل من روي زمينه دل تو تو آسمونه
انقدر دوست دارم من كه فقط خدا مي دونه
بيا يه عهدي ببنديم ببينيم كدوم يك از ما
تا ته جاده ي دنيا بر سر عهدش مي مونه
بعضي قلبا بي ستارن يه ستاره هم ندارن
شايدم ستاره هاشون مث ما تو كهكشونه
برجاي غرور بلندن كه دارن به ما مي خندن
كاش با هم بريم يه جا كه بر خلاف شهرمونه
يادمه پرسيدم از تو كه مي شه با هم بمونيم ؟
گفتي اين كه دست ما نيست بذارش پاي زمونه
چه بباري چه بتابي چه بخندي چه بخوابي
عزيزم چه فرقي داره واسه اون كه شد ديوونه
نكنه بري يه روزي با يه قايق از كنارم
واسه ي دلم نذاري نه اشاره نه نشونه
مي دونم يه جاي اين عشق خستگي كار مي ده دستت
مرغ عشقمون رو آخر مي كني بي آشيونه
من نمي دونم چي ميشه نمي شه بگذرم از تو
شايد اون موقع ببارم تا شايد بياي به خونه
خلاصه فقط مي خواستم قصمون رو گفته باشم
مي دونم كه آخر عشق با خداي مهربونه
دل من فكراشو كرده كه صبور و باوفا شه
كاش دل تو هم صبور شه اين روزا اگر بتونه
ديگه حرفي نيست عزيزم بجز اشكي كه مي ريزيم
كاش بپرسي راز عشق و از گلاي ناز پونه
-
يه دل دارم
يه دل دارم خدا داره
زمين داره ، هوا داره
ميون درياي غمش
کشتي و ناخدا داره
يه دل دارم ترک داره
ترس و يقين و شک داره
رو بام برفيش ، هميشه
يه دنيا بادبادک داره
يه دل دارم وفا داره
يه طاقي از طلا داره
تو بهترين جاش يه دونه
قصرو يه پادشاه داره
يه دل دارم نگين داره
هوا داره ، زمين داره
تو درياي پر از غمش
قايق و سرنشين داره
يه دل دارم غصه داره
قفلاي سربسته داره
از اونا که ميان مي رن
يه عالمه قصه داره
يه دل دارم ، خيال داره
عين پرنده ، بال داره
زخميه اما زخماشم
تماشا داره ، فال داره
يه دل دارم درد داره
زمستون سرد داره
رنگ بهار و نديده
خزوناي زرد داره
يه دل دارم شيشه داره
تبر داره ، تيشه داره
آرزوهايي که شايد
يه روزي وا مي شه داره
يه دل دارم دعا داره
خوبي داره ، خطا داره
خودش مي گه تو اين زمون
اين دل کجا بها داره
يه دل دارم صدا داره
شادي نه ، بلا داره
يه جاش کويري يه جاش ابر
هر کدومو جدا داره
يه دل دارم جنون داره
سرخي رنگ خون داره
عاشقه و خودش مي گه
هر چي داره از اون داره
يه دل دارم دونه داره
لاله داره پونه داره
طفلکي فهميده که يه
صاحب ديوونه داره
يه دل دارم ديدن داره
ديوونگيش چيدن داره
جوريه حالش که فقط
يه دنيا پرسيدن داره
يه دل دارم دريا داره
کوير داره ، صحرا داره
دنياي ما ، هيچه پيشش
واسه خودش دنيا داره
يه دل دارم ، بارون داره
ليلي داره ، مجنون داره
ناخونده توش زياد مياد
اون هميشه مهمون داره
يه دل دارم سفر داره
خنده براش ضرر داره
گوش ندادن به تپشش
خيلي جاها خطر داره
يه دل دارم ، اگر داره
رو همه چي اثر داره
خودم تعجب مي کنم
از همه چي خبر داره
يه دل دارم حباب داره
تشنه که مي شم ، آب داره
گاهي يه چيزايي مي گه
مي گه بکن ، ثواب داره
يه دل دارم پري داره
ونوس و مشتري داره
زير پاهاي اسم اون
فراشاي مرمري داره
يه دل دارم اسير داره
کارش يه جايي گير داره
براي خاطرات من
صندوقي از حرير داره
يه دل دارم ماه داره
بيراهه و راه داره
اندازه ي ابراي سرد
دردسر و آه داره
يه دل دارم آتيش داره
تو ابرا قوم و خويش داره
نه راه پس مونده براش
نه طفلي راه پيش داره
يه دل دارم رقيب داره
فراز داره ، نشيب داره
با اينکه آدم نشده
کلي درخت سيب داره
يه دل دارم که غم داره
يه عمره اونو کم داره
وقتي که رفته ، وقتي نيست
بي خود چرا بگم داره
يه دل دارم فقط دله
قايق عشقش تو گله
غروبا بيشتر مي گيره
اما هميشه غافله
يه دل دارم اما مي گه
غلط نوشتي ، ننويس
تو خيلي وقته که داديش
اونه که حالا پيش تو نيس
راس مي گه ، عاشقم ديگه
عاشق و کلي بي حواس
اصلاً يادم نبود که دل
پيش خودم نيست و کجاس
خلاصه که اون لغتي
که يکيه با دو تا حرف
چيزيه که نداشتنش
بيشتر واست مي کنه صرف
از ته دل ، نه ، نمي گم
ولي اگر که دل نبود
دروغ چرا ، تو دنيامون
انقدر غم و مشکل نبود
پيش روي دلم مي گم
توهين نباشه به دلا
خوش به حال بي خيالا
خوشا به حال عاقلا
-
آسمـــــونا پر ستاره هـــــمه فصلامون بهاره
روي هر بام و ديواري پــــر عکـس يادگــــاري
کــــهکشونا پر ماهه خبراي خوش توي راهه
پشت هر پنجره گلدون خونه هامون پــر مهمون
کـــلبه ها پــــر چراغه گـــلاي شب بو ، تو باغه
سـاحل دريا پــــر از نور غـــصه از قلباي ما دوره
بـــاغچه ها پـــر از ترانه پــــر شــعر عـــاشقونه
چـــــمدونا پــــر ســيبه وسوسه چه بي نسيبه
شـهر و کـوچه پر بـــارون قــصه ليــلي و مــجنون
ايــــــوونا پـــــر قــــنار ي نه فـــراري ، نـه حصاري
طاقچه خونه پر شمدون مـــــــهربونيا فــــــراوون
يـــه قــرار خـــيلي ساده زيـــــر بـــيد پـــير جــاده
وعدمون هر جا که خورشيد بــيشتر از هــميشه تـابيد
-
کاش يکي پيدا بشه
کاش يکي پيدا شه خواب و گل تعبير بکنه
به کوير آب بده تا اونا رو سير بکنه
کاش يکي پيدا شه با ابرا صميمي تر باشه
نذاره بارون واسه باريدنش دير بکنه
کاش يکي پيدا شه که دلش مث اينه باشه
لااقل دعا واسه بقيه تاثير بکنه
کاش يکي پيدا شه آب بده به آدماي خوب
نکنه خوشبختيا تو گلوشون گير بکنه
کاش يکي پيدا شه زندگي بده به کلبه ها
خونه ي شادي ها رو يه جوري تعمير بکنه
کاش يکي پديا شه که انقده مهربون باشه
که از آدماي بي ستاره تقدير بکنه
کاش يکي پيدا شه دستا رو به همديگه بده
دلاي گسسته رو بياره زنجير بکنه
کاش يکي پيدا شه قانون سفر رو ببره
نذاره دم ورودش کسي تاخير بکنه
کاش يکي پيدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق
پيش از اين که عاشقي دلا رو دلگير بکنه
کاش همه پيدا بشيم به همديگه کمک کنيم
کسي تنهايي نمي تونه دي و تير بکنه
-
زمزمه اي پاي گهواره
لالالا دونه هاي سرخ گيلاس
چه چشمايي داري تو رنگ الماس
لالالا عاشقونه زير بارون
به ياد زلفاي بي تاب مجنون
لالالا عاشقاي خيس گريه
دروغي خنده و راستي گلايه
لالالا عاشقي از بي حواسي
جاي مهر و محبت و ناسپاسي
لالالا رفتناي تا هميشه
تموم شد قصه ي فرهاد و تيشه
لالالا قصه ي درد کلاغه
که عمرش رو گذاشت پاي علاقه
لالالا قايق و دريا و پارو
يه تخت راحت از چوباي گردو
لالالا فال قهوه توي فنجون
همش مي پرسم از برگشتن اون
لالالا خواباي آروم و رنگي
کنار بوته هاي توت فرنگي
لالالا رؤياهاي پرتقالي
هزار تا آرزو اما خيالي
لالالا با تو بودن تا قيامت
نگو نه خوندم از چشمات ندامت
لالالا خواب من آشفته تر شد
تو رفتي و دل من در به در شد
لالالا خواب بدون تو حرومه
ديگه کار من و قلبم تمومه
دم آخر نوشتم به لالايي
شايد پيغام بدي اين بار کجايي
لالالا بي وفا چشماتو تر کرد
يه بار موند و هزار بارم سفر کرد
لالالا موقع رفتن به من گفت
واسه برگشتنش کلي خبر کرد
لالالا خوش باشي رؤياي نازم
ديگه نيستم واست شعري بسازم
فداي اون چشماي بي وفات شم
ديگه رفتم که راس راسي فدات شم
لالالا شمع و شمعدون و شکايت
مي ميرم واست تا بي نهايت
-
غصه نخور مسافر
غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم
فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز
نمي بيني که شعرام همه شدن غم انگيز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نيست
اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست
غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت
فداي برق ناز اون چشماي قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري
من که خودم مي دونم که تو چقدر صبوري
غصه نخور مسافر بازم مي اي به زودي
ما رو بگو چه کرديم از وقتي تو نبودي
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو مي دونم هيچ کس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند
بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه کار گلا نيس
سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس
غصه نخور مسافر تو خود آسموني
در آرزوي روزي که بياي و بموني
-
شنيدم
شنديم مي خواي بري باز من و تنها بذاري
هرچي ياد و خاطره ست پشت دلت جا بذاري
شنيدم گفتي نگاهش واسه چشمام عاديه
هر چيزي حدي داره محبتاش زياديه
شنيدم يه مدتي مي خواي ازم دوري کني
اينه رسمش که با اين ديوونه اينجوري کني
شنيدم همين روزا بازم مي خواي بري سفر
بسلامت ! عزيزم اما همينجور بي خبر
شنديم خسته شدي از بازياي سرنوشت
نکنه اينبار ديگه بي من مي خواي بري بهشت
شنيدم گفتي که سرنوشتمون دست خداست
اما تو خوب مي دوني حسابت از همه جداست
شنيدم گفتي بايد برم سراغ زندگيم
شنيدم گفتي با اينکه خيلي چيز يادم داده
نمي دونم چي شده از چش من افتاده
شايدم تموم اين شنيدنيها شايعه ست
از تو اما نمي پرسم گفته باشي فاجعه ست
-
به چشماي خودت قسم
به چشماي خودت قسم ديگه بهت نمي رسم
وصال تو خياليه واي که دلم چه حاليه
يادت مياد بهارمون دل ها ي بي قرارمون؟
قايم شدن تو کوچه ها دور از نگاه بچه ها
بازي هاي عروسکي آخ که چه حيف شد کودکي
يک کم برس باز به خودت مي خوام بيام تولدت
اونوقت ها اينجوري نبود راهت به اين دوري نبود
حالا که عاشقت شدم نيستي ديگه مال خودم؟
پاييز چه فصل زرديه عاشقي هم چه درديه
گم شده باز بادبادکم تو نمياي به کمکم
مي خوام دستات رو بگيرم تو بموني من بميرم
عاشقي هم نوبتيه آخ که چه بد عادتيه
من نگرانم واسه تو قبله ديگران نشو
اشکم به اين زلاليه دل تو از من خاليه
تو مه عشق تو گمم هلاک يه تبسمم
تو شدي مال ديگري چه جور دلت اومد بري ؟؟
قفل ها که بي کليد شدن چشمها به در سفيد شدند
چه امتحان خوفيه دوريت دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين از تو بعيد نازنين
خاطره رو جا نگذاري باز من رو تنها نگذاري
اون وقت ها مهمونت بودم دنيا رو مديونت بودم
اون وقت ها مجنونم بودي کلي پريشونم بودي
قصه حالا عوض شده صحبت يک تولد
قلبت رو دادي به کسي؟؟ يک کم واسم دلواپسي ؟؟
ميترسي که من بشکنم پشت سرت حرف بزنم
من!!!مني که بوسيدمت تو اون غروب که ديدمت
تو واسه من ناز ميکني؟؟ ناز ميکشم باز مي کني
اين رسمش نيلوفرم؟؟ من که ازت نمي گذرم
ستارمون يادت مياد دلواپسم خيلي زياد
فقط تماشا ميکني بعد عشق رو هاشا ميکني؟؟؟؟
چه لطفي به من ميکني تکليف رو روشن ميکني
ميگي گذشت گذشته ها چه راحتند فرشته ها
سر به سرم که نگذاري بگو بگو يکم دوستم داري؟؟؟
نمي موني من ميمونم ميري يک روزي مي دونم
اول ها مهربون ترند اون هايي که همسفرند
اشک من هم که جاريه نگه دار يادگاريه
ميسپارمت دست خدا اگه دوستم داشتي بيا
-
غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم
فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز
نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز
غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست
اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست
غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت
فداي برق ناز اون چشماي قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري
من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري
غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي
ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند
بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس
سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس
غصه نخور مسافر تو خود آسموني
در آرزوي روزي كه بياي و بموني
-
رفع زحمت
حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم
چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم
در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين
من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم
نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم
بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم
يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت
هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم
خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم
-
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه
مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
-
هميشه تو دنيا كلي فرق بين آدما
اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره
خدا به هر كسي هر چيزي دلش مي خواد بده
همه چي دست اونه ،ربطي به شعرا نداره
آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا
اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره
كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت
با نمي شه ، با نمي خوام ،با نشد ، با نداره
-
غصهء تو براي من شادي من براي تو
دلت گرفت بگو خودم گريه کنم به جاي تو
روزاي خوب براي تو شباي بد براي من
نتهاي رنگي مال تو شعر غم انگيز مال من
بهار و عطرش مال تو برگاي پاييز مال من
قصيه اول مال تو حرفاي اخر مال من
شوق سفر براي تو درد سفر براي من
رسيدناش براي تو فکر خطر براي من
لذت خنده مال تو بارون گريه ملا من
اتيش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من
-
اگه يه جا سيل بياد يه جا زمين لرزه بشه
اگه يه جا کوير باشه پشت سرش سبزه بشه
اگه يه طوفان بيادو به هم بريزه دنيارو
نمي تون خراب کنه خونه آرزوها رو
بالا بري پاين بياي تو آخرش ماله مني
اگه تمام آسمون رو سر من خراب بشه
اگ زمين يخ بزنه خورشيد مشرق آب بشه
اگه تمام درياها تشنه و بي آب بمونن
تمام عشقا بميرهچشما اسير خواب بشه
بالا بري پاين بياي تو آخرش مال مني
-
مي خوام برم كلاس خط ياد بگيرم با خط خوش
نامه بدم واسه شما ، تو رو خدا بيا بكش
يه كاري كرد با دل من اون چشاي پر جذبه
كه ساعت خونه م هنوز ، بعد يه عمري عقبه
اون كه نبايد مي شد انگار شده
هر چي بگم نمي خوامش بيخوده
همين كه اسمت رو منه ، كلي مي بالم به خودم
بذار همه گمان كنن من اول عاشقت شدم
-
حسرت سفر
ديگر بس است پونه از سفر بيا
بغض تمام پنجره ها در غمت شكست
چشمم به حرمت غم تو تا سحر گريست
در ساحل عبور تا صبحدم نشست
در كوچه هاي حادثه تنها شدن بس ست
ديگر براي عاطفه هم طاقتي نماند
رفتي و آن قناري زيبا و مهربان
يك نغمه هم براي دل عاشقان نخواند
با ديدن طلوع دو روح هميشه سبز
قلبم براي تازه شدن تنگ مي شود
تو رفته اي و نقره مهتاب آرزو
از غصه غروب تو كمرنگ مي شود
يك شب به احترام دل عاشقم بيا
مرد از غمت ستاره دل آسمان من
هر شب كنار پنجره تنها نشسته ام
شايد بگيري از دل رويا نشان من
از آن زمان كه رفته اي از كوچه باغ عشق
در چشم ياس عاطفه باران گرفته است
جرم تو بي گناهي و اندوه تو بزرگ
صبر و قرار از دل ياران گرفته است
رفتي و دل به ياد نگاه بهاريت
در آرزوي يك تپش عاشقانه است
امواج سرخ ديده دريايي دلم
غرق نياز و حسرت و اشك بهانه است
روحم فداي خستگي چشم عاشقت
جرم تو مهربان شدن و بي ريايي شدن
تنها گناه آن دل دريايي تو بود
يك روز محض خاطر گل ها فدا شدن
اما بدان فرشته من در جهان عشق
دست غريب لاله فشردن گناه نيست
اينجا هنوز مثل نگاهتو هيچ كس
تسكين درد ياسمن بي پناه نيست
حس لطيف و آبي باران انتظار
تنها بلوري از دل بي انتهاي تست
سوگند آسماني دل هاي مهربان
هر شب به احترام شكفتن براي تست
ديگر بس است پونه من از سفر بيا
پيوند عشق با اين دل شيدا هميشگي ست
ديدار با طراوت چشمانت اي بهار
-
ماجراي يك عشق
به روي گونه تابيدي و رفتي
مرا با عشق سنجيدي و رفتي
تمام هستي ام نيلوفري بود
تو هستي مرا چيدي و رفتي
كنار اتظارت تا سحر گاه
شبي همپاي پيچك ها نشستم
تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي
شبي از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم براي قصه ام سوخت
غم انگيزست توشيداييم را
به چشم خويش فهميدي و رفتي
چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست
ولي دل رابه چشمت هديه كردم
سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي
صدايت كردم از ژرفاي يك ياس
به لحن آب نمناك باران
نمي دانم شنيدي برنگشتي
و يا اين بار نشنيدي و رفتي
نسيم از جاده هاي دور آمد
نگاهش كردم و چيزي به من نگفت
توو هم در انتظار يك بهانه
از اين رفتار رنجيدي و رفتي
عجب درياي غمناكي ست اين عشق
ببين با سرنوشت من چها كرد
تو هم اين رنجش خاكستري را
ميان ياد پيچيدي و رفتي
تمام غصه هايم مقل باران
فضاي خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام اين تلاطم
فقط يك لحظه باريدي و رفت ي
دلم پرسيد از پروانه يك شب
چرا عاشق شدي در عجيبي ست
و يادم هست تو يك بار اين را
ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط يك شب نيازم را ببيني
ولي در پاسخ اين خواهش من
تو مثل غنچه خنديد و رفتي
دلم گلدان شب بو هاي رويا ست
پر است از اطلسي هاي نگاهت
تو مثل يك گل سرخ وفادار
كنار خانه روييدي و رفتي
تمام بغض هايم مثل يك رنج
شكست و قصه ام در كوچه پيچيد
ولي تو از صداي اين شكستن
به جاي غصه ترسيدي و رفتي
غروب كوچه هاي بي قراري
حضور روشني را از تو مي خواست
تو يك آن آمدي اين روشني را
بروي كوچه پاشيدي و رفتي
كنار من نشتي تا سپيده
ولي چشمان تو جاي دگر بود
و من مي دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستيدي و رفتي
نمي دانم چه مي گويند گل ها
خدا مي داند و نيلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا هميشه
تو از اين شهر كوچيدي و رفتي
جنون در امتداد كوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرين بن بست اين راه
مرا ديوانه ناميدي و رفتي
شبي گفتي نداري دوست من را
نمي داني كه من ن شب چه كردم
خوشا بر حال آن چشمي كه آن را
به زيبايي پسنديدي و رفتي
هواي آسمان ديده ابريست
پر از تنهايي نمناك هجرت
تو تا بيراهه هاي بي قراري
دل من را كشانيدي و رفتي
پريشان كردي و شيدا نمودي
تمام جاده هاي شعر من را
رها كردي شكستي خرد گشتم
تو پايان مرا ديدي و رفتي
-
ازم گرفت
سرنوشت بديه اول جاتو ازم گرفت
صبح فردا شد ديدم رد پاتو ازم گرفت
تا مي خواستم به چشماي روشنت نگا كنم
مال ديگري شدي و چشاتو ازم گرفت
تو رو جادو كرد يكي با يه چيزي مثل طلسم
اثرش زياد بود و خنده هاتو ازم گرفت
تو با من حرف مي زدي نگات يه جاي ديگه بود
خدا لعنتش كنه ، اون ، نگاتو ازم گرفت
لحظه هات يه وقتايي مال دوتامون مي شدن
اون حسود ، اون دو سه تا لحظه ها تو ازم گرفت
خيلي وقته سختمه ديگه تنفس بكنم
يه جور عجيبي انگار هواتو ازم گرفت
خدا دوس نداشت بيام پيشت كنار تو باشم
باورت نمي شه حس دعاتو ازم گرفت
دست روزگار چه قدر با من و آرزوم بده
لحن فيروزه اي مريماتو ازم گرفت
سلامت ، خداحافظيت عزيزماي نقره ايت
حرف آخر ، به امون خداتو ازم گرفت
تو حواس واسم نذاشتي چه كنم از دست تو
اشتباهم بهترين جمله هاتو ازم گرفت
نمي خواد بپرسي چي ، خودم دارم بهت مي گم
تو يه خط خوردگي دنيا ، صداتو ازم گرفت
يه كم از برگشتن قشنگتو وقتي گذشت
يكي اومد و يه ذره وفاتو ازم گرفت
هفتم اردي بهشت نزديكاي تولدت
جمعه كه قد تموم زندگيم دلم گرفت