سلام
استاد کارهای تصویری هم ارائه کردن؟؟
اگه آره کدوم کارهاشون ؟؟ و آیا میشه راحت پیدا کرد؟؟
Printable View
سلام
استاد کارهای تصویری هم ارائه کردن؟؟
اگه آره کدوم کارهاشون ؟؟ و آیا میشه راحت پیدا کرد؟؟
به طور رسمی من چیزی ندیدم.نقل قول:
اما بطور پراکنده سی دی های تصویری ایشون پیدا میشه تو بازار.
مثل چهارگاه. راست پنجگاه و ...
استاد علیزاده واقعا با عشق مینوازه و صدای سازش با همه فرق داره من عاشق تارشم با آدم حرف میزنه.
من شنیدم استاد علیزاده عارف هست. درسته؟
یکی از دلایل موفقیتش صادقانه کار کردن وبی ریا بودنشه و بی حاشیه کار میکنه.
در ضمن علیزاده رو کنار اون زن خواننده دیدم اصا خوشم نیومد.:13:
./ و یه تاپیـک دیگه از زیرزمین پی سی بالا میاد /.
همراه با یکـــ مصاحبه از استاد
به جای موسیقی ایرانی، فاجعه گوش میدهند/ داستان «نینوا» از زبان حسین علیزاده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیلیها موسیقی را نمیشناسند، برای همین میگویند این موسیقی را باید کنار گذاشت و به جای آن به موسیقی دیگری گوش کرد؛
خیلی از آنها که میگویند ما موسیقی ایرانی را گوش نمیکنیم، به جای آن موسیقیای گوش میدهند که عملا فاجعه است.
به گزارش خبرآنلاین، سی و چهارمین شماره از کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» با مطالب و یادداشت هایی خواندنی در حوزه های مختلف
فرهنگی اجتماعی و سیاسی روانه بازار شد. اهالی هفتهنامه نگاه پنجشنبه در تازهترین شماره این هفتهنامه به سراغ یکی از چهرههای سرشناس
موسیقی ایران رفتهاند؛ حسین علیزاده که اثر جاودانه او «نینوا» این روزها به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری سید
و سالار آزادگان جهان بیشتر شنیده میشود. در این گفتوگو حسین علیزاده علل و عوامل ستیز روشنفکران این مرز وبوم را با موسیقی سنتی ایران
واکاوی کرده و در حاشیه به چند و چون ساخت اثر گرانسنگ نینوا پرداخته است.
پروندهای مختصر اما پربار در آسیبشناسی عزاداریهای عاشورایی در سالهای اخیر با مطالبی از سردار حسین علایی،
محمدرضا زائری، مژگان ایلانلو، هارون یشایایی و …. از دیگر بخشهای سی و چهارمین شماره نگاه پنجشنبه است. در بخش کتاب تازهترین شماره نگاه
پنجشنبه سیدابوالحسن مختاباد بحران کاغذ را در میزگردی با حضور آقایان دکتر موسی غنینژاد، محمود صدری، صادق جنانصفت و دکتر پویا جبلعاملی بررسی کرده است.
در این میزگرد میتوان به پاسخهایی درخور برای این پرسش رسید که ناشران و اهالی مطبوعات چگونه و از چه راههایی میتوانند از بحران کاغذ و گرانی کمرشکن آن عبور کنند.
بخش هایی از گفتگوی نگاه پنجشنبه با حسین علیزاده را در ادامه می خوانید:
- موسیقی ایرانی، فارغ از در نظر گرفتن سنتی و دستگاهی و غیره، درست مثل زبان فارسی است. باید خیلی بیاطلاع و کجفهم باشیم که بگوییم این زبان به درد نمیخورد، با این زبان نمیشود عشق یا نفرت را بیان کرد و باید آن را کنار گذاشت و با افتخار بگوییم من هیچ وقت به این زبان صحبت نمیکنم. آیا هیچ وقت چنین چیزی گفته میشود؟ آیا کسی اصلا جرأت دارد این حرف را بزند؟! خب موسیقی هم همین است. خیلیها موسیقی را نمیشناسند، برای همین به راحتی میگویند این موسیقی را باید کنار گذاشت و به جای آن به موسیقی دیگری گوش کرد. خیلی از کسانی که میگویند ما موسیقی ایرانی را گوش نمیکنیم، به جای آن به موسیقیای گوش میدهند که عملا فاجعه است.
- خیلی از موزیکهایی که به عنوان موسیقی مدرن در جامعه ما رواج پیدا کرده، در واقع موسیقی دست چندمی است که به شصت، هفتاد سال پیش برمیگردد. این اشتباه چطور پیش میآید؟ همه ملل دنیا موسیقی دارند و همه به موسیقی خودشان افتخار میکنند و سعی در ارائه آن دارند. من تا به حال هیچ روشنفکری در هیچ جای دنیا به غیر از ایران ندیدهام که افتخار کند به اینکه از بخشی از فرهنگ خودش جداست و با آن رابطهای ندارد. مردم کشورهای دیگر موسیقی خود را جزئی از فرهنگشان میدانند، ولی ما متاسفانه برای نشان دادن اینکه خیلی پیشرفته هستیم سعی میکنیم به بخشی از فرهنگ خودمان پشت کنیم و این مساله حتی در زندگی روزمره هم وجود دارد مثل مغازهداری که برای تبلیغ جنسش میگوید آن جنس خارجی است.
- -آزادی در خلق آثار هنری موثر است. ممکن است ما خانههایی بسازیم که پنجرههایش خیلی کوچک باشد چون نمیخواهیم کسی از بیرون ما را ببیند، موقعیت اجتماعی و اعتقادات ما حتی در معماری ما تاثیر میگذارد. همین اعتقادات و ممنوعیتها بر موسیقی ما در طی سالها تاثیر گذاشته و موسیقی ما مثل آدمیشده که زبان و گوشش را بریدهاند، شاید برای همین نمیتواند حرفش را بزند.
- - حقیقت ماجرا این است که ما هم نمیخواهیم موسیقی ایرانی را از هر عیبی مبرا بدانیم. موسیقی ما به دلیل همان ممنوعیتها و محدودیتهای تاریخی و فرهنگی که به آن اشاره کردم در جاهایی دچار ضعف شده و در جاهایی اصلا رشد نکرده است…
- - اصولا کسی که اثری خلق میکند، ذهنش به ابعادی میرسد که دنیا و جامعه را به شکل دیگری میبیند. اینطور نیست که شما در دانشگاه چهارتا فرمول یاد بگیرید و دنیا را از دریچه آن فرمولها ببینید. درک و شعور هنرمند به موازات هنرش رشد میکند. در جامعه موسیقی ما این کمبود همیشه وجود داشته. موسیقیدانان خیلی گوشهگیر بودند و حتی در جامعه پذیرفته نمیشدند مثلا در دورهای که ما دبیرستان میرفتیم، نمیتوانستیم با جعبه ساز به خیابان برویم. الان در جمهوری اسلامی جایگاه موسیقی متفاوت شده و ارزش اجتماعی پیدا کرده. موسیقی زمانی رشد میکند که نوازنده و آهنگساز آن آدم عادی نباشد و نگاه اجتماعی متفاوتی داشته باشد. این مسائل باید ریشهیابی شود. در دانشگاهها هیچ وقت در هیچ درس یا واحدی واژه هنرمند برای دانشجوی موسیقی تعریف نمیشود. برنامههای هنرستانها و دانشگاهها به نحوی نیست که هنرمند بار بیاورد بلکه در پی این است که تکنسین تربیت کند. این کمبود هنوز هم وجود دارد.
- - اگر کارهای مرا پس از نینوا دنبال کرده باشید میبینید کارهای دیگری هم انجام دادهام که خیلی از نینوا سر بودهاند. نینوا در دوره بخصوصی خلق شد؛ دورهای که در این زمینه کمتر کار شده بود و تعداد کسانی که این نگرش را داشتند خیلی کم بود. نینوا در درجه اول برای خیلیها معلم خوبی بود و باعث شد بسیاری از آهنگسازان انگیزه پیدا کنند و کارهای مدرنتر و حتی بهتر از نینوا انجام دهند. من هیچ وقت فکر نکردم کارم تمام شده چون کار من شاخههای مختلف دارد، علاقه واقعی من کار ارکستری و آهنگسازی است ولی وقتی فرصتی پیش میآید که مثلا با شجریان بنشینم و کاری انجام دهم نمیگویم نه.
- - اگر میخواستم نینوا را دوباره بنویسم قطعا چیز دیگری میشد. وقتی شما قطعهای را میسازید تا لحظه آخر آن را زیاد و کم میکنید و میآرایید. نوشتن یک قطعه هیچ وقت واقعا تمام نمیشود و فقط از روی عادت است که یک جا باید آن را تمام کنی. من معتقدم خیلی از هنرمندان فقط یک اثر دارند که آن را به شکلهای مختلف تکرار میکنند… شاید انگیزه من آن زمان این بود که ساز نی را به نوعی به صحنه بیاورم. چون ساز نی نسبت به سازهای دیگر در آن زمان خیلی مهجور بود، با اینکه نی ساز مهمی در موسیقی ایرانی است ولی تنها در تکنوازی از آن استفاده میشد و انگیزه من ترکیب این ساز با سازهای دیگر بود، نینوا در دورهای ساخته شد که حال و هوای آن پر از گره و بغض بود و انگار آدم میخواست این بغض را بشکند و نینوا به خوبی این کار را میکرد.
- - در دوره قبل از ساخت نینوا، روشنفکر کلاسیک ما اصلا با موسیقی رابطه نداشت یعنی اصلا گوش نمیکرد و برای اینکه گوش نمیکرد شناختی هم از آن نداشت، اصلا طرف موسیقی نمیرفت که ببیند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. یادم میآید وقتی قطعه ترکمن را ساختم خیلی شوق داشتم و یک نسخه از آن را برای شاملو فرستادم ولی مطمئنم شاملو آن را پرت کرده توی سطل آشغال، یعنی اصلا گوش نداده، البته به نظرم اگر هم گوش میداد سر در نمیآورد.(تیکهی سنگینی بود خداییش!:31: ) ولی سال 55 وقتی قطعه حصار ساخته و ضبط شد و در دوران حکومت نظامیشاه از رادیو پخش شد، خیلی از روشنفکران به آن توجه کردند. چون در آن زمان یک همبستگی اجتماعی وجود داشت. یعنی روشنفکر خیلی به مردم نزدیک بود و همه فارغ از اینکه کارشان چیست و چه در سر دارند با هم متحد شده بودند، قطعه حصار کاری بود که هم جنبه سیاسی و هم جنبه اجتماعی داشت و در دورهای ساخته شد که زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرده بودند. کسی خبر نداشت در زندان چه میگذرد. خانواده زندانیها این مسائل را به جامعه منتقل میکردند و دم زندانها جمع میشدند و میگفتند بچههایشان اعتصاب غذا کردهاند و در وضعیت بدی هستند، این مساله در جامعه پیچید و یک مرتبه همه جا پخش شد. در آن زمان قطعه حصار درآمد و من خودم هم زندانی داشتم و به زندان میرفتم. این قطعه خیلی مدرن بود و خیلی از روشنفکرها را جذب کرد.
- - موسیقی مشکلات زیادی دارد مثلا در اهواز یک گروه خیلی خوب در خانه نشستهاند و دارند کار میکنند ولی اصلا نمیدانند با آثارشان چه کنند. تهران که راهشان نمیدهند. آنجا هم که اصلا اجازه نمیدهند اجرا کنند. شما تا اجرا نکنید و ارتباط نداشته باشید اصلا ذهنتان رشد نمیکند و محدود میماند.
- - دوماه پیش در شهر قزوین کلاس داشتم، یک دختر ده ساله آمده بود قطعات من و خیلی چیزهای مشکلتر را به خوبی اجرا میکرد. امثال این زیادند. مثل قدیم نیست که طرف باید چهل سالش میشد تا ردیف و چه و چه یاد میگرفت. الان جوانان ما خیلی با استعدادند و به نظرم اصلا جای نگرانی در پتانسیل قضیه وجود ندارد. در واقع مساله نگرانکننده موانعی است که بر سر راه این پتانسیل قرار دارد. ما الان نه رادیو داریم نه تلویزیون و نه جای دیگری که این استعدادها شکوفا شود. اگر رشتههای مختلف هنری را در این دوره چهل ساله با هم مقایسه کنیم، میبینیم که در موسیقی اتفاقات زیادی افتاده، هم از زاویه حفظ سنت و موسیقی سنتی و هم از زاویه مدرنیته و موسیقی نوینی که در ایران پیش آمده. اما برای مثال شعر از پنجاه سال پیش تا به حال چه فرقی کرده؟ یا نقاشی ما چه فرقی کرده؟ جز اینکه رنگ و بوی غربی آن بیشتر شده…
منبع: خبرآتلاین
به به، تاپیک استاد علیزاده :40:
ماشالا استاد علیزاده اینقدر کار فاخر داره که آدم نمیدونم کدوم رو معرفی کنه !
یکی از آهنگ های زیبای اسـتاد، قطعه ی راز و نیاز هست، در مجموعه صنما
این آهنگ قرار گرفته.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکر مهران...
«بهتر است اقدام کشور آذربایجان برای ثبت این ساز به نام خودشان را با دیده تعصب ننگریم»
حسین علیزاده: مسئولان ما اقدامی شایسته برای ثبت جهانی تار به نام ایران نکردهاند
حسین علیزاده نوازنده تار و آهنگساز موسیقی ایرانی با تاکید بر اینکه مسئولان ما اقدامی شایسته برای ثبت جهانی تار
به نام ایران نکردهاند پس بهتر است اقدام کشور آذربایجان برای ثبت این ساز به نام خودشان را با دیده تعصب ننگریم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حسین علیزاده نوازنده تار پیشی گرفتن کشورهای همسایه را در ثبت جریانهای فرهنگی که ریشه ایرانی دارند متوجه مسئولان و متولیان فرهنگی کشورمان دانست و به خبرنگار مهر، گفت: آنچه برای ثبت یک اثر هنری در یونسکو مهم است چگونگی ارائه آن از سوی مسئولان فرهنگی و در قالب بستهبندی مناسب است. در واقع یونسکو به نگاه مسئولان فرهنگی به هنر سرزمینشان دررشتههای مختلف اهمیت میدهد و در ثبت یک اثر یا جریان هنری به نام یک کشور، این نگاه را مورد توجه قرار می دهند.
بستهبندی مناسب در ارائه یک اثر برای یونسکو مهم است
وی در ادامه افزود: حال اینکه ساز تار به نام آذربایجان ثبت شده به دلیل عدم توجه به هنر موسیقی از سوی مسئولان است و حداقل کاری که جمهوری آذربایجان انجام داده این بوده که این ساز را به ثبت جهانی رسانده است؛ کاری که ترکیه با مولانا کرد. ترکیه با عزت و احترام مولانا را به نام خود کرد و جایگاه ویژهای برای این شاعر در دنیا در نظر گرفت و حالا هم از این پدیده استفاده مادی و معنوی می برد.
این آهنگساز در ادامه متذکر شد: این در حالی است که ما ایرانیها شمس تبریزی را در خوی داریم؛ گوهر گرانبهایی که هیچ یک از مسئولان در هیچ مقطع تاریخی از زمان قدر آن را ندانستند و بهره نبردند و حال سئوال این است که چند ایرانی میدانند که شمس در خوی آرمیده است و چه تعداد از عاشقان فرهنگ و هنر و ادبیات ایرانی در سال سراغی از او میگیرند؟
ساخت مستند برای معرفی هویت فرهنگی دغدغه مسئولان نیست
حسین علیزداه در ادامه صحبتهای خود با اشاره به تجربه شخصی از حضور در یونسکو و بیتوجهی به ثبت آثار فرهنگی از سوی مسئولان ایرانی گفت: در دورانی من عضو شورایی در یونسکو بودم که آقای دهلوی، مصطفی کمال پورتراب و برخی دیگر از هنرمندان هم عضو این شورا در یونسکو بودند. در آن زمان یونسکو از ما خواست معرفی سازهای ایرانی را با ساخت فیلمی از مراحل مختلف ساخت سازهای مورد نظر نشان دهیم و معرفی ساز تار را به من سپردند.
وی در ادامه افزود: به همین دلیل من بر خود واجب دیدم که این کار را انجام دهم، چون اگر با بضاعت اندک خود کار را در دست نمی گرفتم هیچ مسئولی هم احساس مسئولیت برای انجام این کار نمی کرد. این حالی است که من یک نوازنده و آهنگساز هستم نه یک فیلمساز و محقق که بتوانم جنبههای مختلف یک ساز را ببینم، اما با این اوصاف من هیچ بودجه ای در اختیار نداشتم و باید از هزینه شخصی خودم خرج ساختن این فیلم میکردم و نهایتا این فیلم را به یونسکو میفرستادم و آنها می دیدند و اگر مورد قبول واقع می شد هزینه آن را پرداخت می کردند.
آهنگساز قطعه “سواران دشت امید” در ادامه با اشاره به نیاز بودجه و حمایت دولتی برای ساخت فیلمهایی از این دست، گفت: برای اینکه یک فیلم خوب از یک ساز که متعلق به موسیقی مردم ایران است ساخته شود علاوه بر بودجه و امکانات باید یک مستندساز ماهر به اضافه یک تهیه کننده و یا مجری طرح کنار ما می ایستاد و در تولید این اثر ملی مرا یاری میکرد.
علیزاده در ادامه افزود: اما هیچ یک از امکانات که حق موسیقی ایران است فراهم نشد. از همین رو من از برادرم که فیلمبرداری می کرد خواستم دوربین خود را بردارد. به اتفاق او و آقای فرهمند که از سازندگان ساز خوب است به ساوه رفتیم و در آنجا یک درخت توت پیدا کردیم و درخت را به عنوان ابزار اولیه برای کار قطع کردیم و تمام این لحظهها را تصویر گرفتیم و بعد هم به کارگاه رفتیم و چند پلان هم از آقای فرهمند که مشغول ساخت ساز است گرفتیم. به این ترتیب این فیلم حقیرانه معرف ساز تار و هومیت موسیقی ایرانی از جهت سازشناسی برای یونسکو شد.
فیلمی که برای معرفی تار برای یونسکو ساختم خیلی حقیر بود
وی در ادامه افزود: ساخت فیلمی از این دست کار من به عنوان نوازنده تار نبود بلکه باید مسئولان اهمیت ساخت چنین فیلمی را درک می کردند و با حضور یک تهیهکننده دغدغهمند و مستندساز کاربلد در عرصه سینما یک مستند خوب میساختند نه اینکه من به ساوه برم و خودم درخت قطع کنم و روند کار را فیلمبرداری کنم و تحویل یونسکو دهم. البته یونسکو فیلم را پذیرفت و همه مخارج آن را نیز پرداخت کرد.
آهنگساز “نی نوا” در ادامه افزود: در همان زمان کشورهای دیگر هم از سازهای خود مستندهایی با بهترین کیفیت ساخته بودند. به عنوان مثال فیلمی را که برای معرفی ساز”بامبو” در یکی از کشورهای آفریقایی ساخته بودند، دیدم این فیلم با 6 دوربین با فضاسازی خاصی که در برگیرنده موقیعت جغرافیایی، محبوبیت اجتماعی این ساز و موسیقیای که از بامبو شنیده میشد ساخته شده و بعد متوجه شدم که فیلمی را که من برای ساز تار ساخته بودم لطف کرده بودند که پذیرفتند.
علیزاده با اشاره به این مطلب که ساخت فیلمهایی از این دست باید از دغدغههای مسئولان فرهنگی باشد، گفت: آنچه مسلم است مسئولان فرهنگی در کشورهای مختلف دنیا دغدغههای فرهنگی دارند و حال اینکه اگر مسئولان و متولیان فرهنگی ایران دغدغه معرفی هویت هنری سرزمین خود را داشتند قطعا معرفی این هویت هنری در رشتههای مختلف باید جزئی از برنامههایشان میشد.
وی در ادامه افزود: با این اوصاف چرا باید ناراحت باشیم که تار به نام جمهوری آدربایجان ثبت و ضبط شده است! و مطمئن باشید که آذربایجان برای ثبت این ساز دغدغههای محکم فرهنگی داشته است. ضمن اینکه از جهت جغرافیایی آذربایجان زمانی جزو خاک ایران بوده است و حالا این فرهنگ را به دلیل مرزهای سیاسی از هم جدا میکنیم.
عضو سابق شورای فنی ارکستر موسیقی ملی در ادامه افزود: بنابراین قبل از ایجاد مرزهای سیاسی، مردم این کشور هموطن بودند و در حال حاضر هم دوست ما هستند، بنابراین نباید با تعصب به این پدیده نگاه کرد. حال اینکه اگر این ساز به نام ساز آذری ثبت شود قطعا مشکل برطرف خواهد شد.
این آهنگساز در پاسخ به این نکته که پیش از این ردیف موسیقی دستگاهی ایران در یونسکو به نام ایران ثبت رسیده است، گفت: اگر این ردیف در یونسکو به نام ایران ثبت شده به دلیل دغدغه مسئولان نبوده است بلکه رپرتواری که از قدیم در ایران وجود دارد مفصلتر از رپرتوار موسیقی آذربایجان، تاجیکستان و کشورهای اطراف است و این پیشینه آنقدر محکم بوده است که کسی نمیتوانسه منکر آن شود. درغیر این صورت ردیفهای موسیقی هم به نام کشور دیگری به ثبت میرسید!
تار در آذربایجان یک ساز ملی به شمار می رود
آهنگساز قطعه به یادماندنی “ترکمن” در پاسخ به این پرسش که آیا اطلاعاتی مبنی بر اینکه تار ترکی قدیمیتر است یا تار ایرانی دارد با خیر؟ گفت: تا آنجا که من مطلع هستم و در تحقیقات انجام شده در این حوزه،ردپایی از اینکه نشان دهد تار آذری قدیمیتر است یا ساز ایرانی ندیدم. البته این ساز میتواند کاملا ایرانی باشد همانگونه که ادبیات این ساز در آذربایجان ریشه ایرانی دارد و براساس مقامهای موسیقی ایرانی اجرا میشود اما با شکل امروزی که این ساز در آذربایجان دارد از نظر من جای حرف دارد.
وی در ادامه افزود: به تاریخچه ساز تار در ایران که برمی گردم سازهایی که قبل از دوره یحیی تارساز معروف وجود داشته است، اغلب سازهایی کتابی هستند و روی سینه نواخته میشدند اما تار امروزی که شکل نواختن آن تغییر کرده و از روی سینه به پا منتقل شده است و زیرپایی دارد از دوران وزیری رواج پیدا کرده است. بنابراین تار فعلی شکل و شمایل خیلی قدیمی ندارد و به بیش از صد و پنجاه سال هم نمی رسد. البته مسایلی که عنوان شد جای بحث دارد.
علیزداده در پاسخ به اینکه ادبیات موسیقی ایرانی قدمت بیشتری نسبت به ادبیات موسیقی آذری دارد، گفت: همینطور است. وقتی به ادبیات موسیقی ایران مراجعه میکنیم متوجه میشویم این ادبیات قدیمیتر است و قطعا تار یک ساز ایرانی است اما اینکه در چه دورهای چه اتفاقی برای آن افتاد خیلی مشخص نیست بنابراین نمی توانیم به تار فعلی استناد کنیم.
حسین علیزداه آهنگساز موسیقی ایرانی در پایان صحبتهای خود افزود: جان کلام اینکه یونسکو نگاه میکند که کدام کشور به هنر سرزمیناش اهمیت و احترام میگذارد. تار در آذربایجان یک ساز ملی به شمار می رود و با فرهنگ و تاریخ این جامعه عجین شده است و حال اینکه اگر عنوان تار ایرانی و تار آذری در یونسکو از یکدیگر تفکیک شود مشکل حل خواهد شد.ضمن اینکه تار به هرحال در یونسکو ثبت شده و مهم هم همین است که جریانهای فرهنگی و هنری در جهان حفظ شود
منبع: خبرگزاری مهر
در حضور معاونت هنری ارشاد و سایر مقامات کشوری؛
رئیس جمهور از استاد حسین علیزاده تقدیر کرد
موسیقی ما - رییسجمهور در مراسم تجلیل از نخبگان، فرهیختگان و هنرمندان برجسته کشور از تعدادی از هنرمندان رشتههای مختلف تقدیر کرد. در مراسمی که صبح روز دوشنبه 28 اردیبهشتماه برگزار شد، حجتالاسلام والمسلین حسن روحانی از جمعی از هنرمندان کشور تجلیل کرد.
حسین علیزاده (آهنگساز)، محمدرضا اصلانی (مستندساز) و اسماعیل خلج (نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و بازیگر) از جمله چهرههایی بودند که در این مراسم تقدیر شدند.
همچنین مصطفی اخواص در رشته سوخت روی چوب، محمدمهدی انوشور در رشته سفال و سرامیک، علی راهیجیری در رشته خوشنویسی، طاهر شیخالحکما در رشته مجسمهسازی، عبدالله علیمراد در رشته انیمیشین و ایرج کلانتری در رشته معماری مورد تقدیر و تجلیل قرار گرفتند.
مرضیه برومند و فردین خلعتبری نیز از هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
محتوای مخفی: عکس ها
با مخالفت اداره اماکن نیروی انتظامی برای اجرای کنسرت در فضای باز؛
کنسرت استاد حسین علیزاده به جای کاخ نیاوران در تالار وحدت برگزار میشود
موسیقی ما - بلیت فروشی کنسرت بداههنوازی و بداههخوانی استاد حسین علیزاده به همراهی پژمان حدادی، صبا علیزاده و آواز محمد معتمدی با نام نغمهای در پردهای از امروز در سایت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] آغاز خواهد شد اما نه بنا بر اعلام اولیه در کاخ نیاوران بلکه در تالار وحدت.
کیوان فرزین تهیهکننده کنسرت و مدیر هنری این تور کنسرت در اینباره چنین میگوید: «ما از مدتها پیش جهت اجرا در کاخ نیاوران با مدیریت این مجموعه در حال مذاکره و بررسی بودیم و هر دو طرف بسیار مشتاق بودند که مجدداً و پس از سالها وقفه اجراهایی متناسب با فضای این مجموعه طراحی و انجام پذیرد و طبیعتاً کنسرت استاد علیزاده بهترین گزینه برای آغاز محسوب میشد؛ چرا که از یک سو مقام والای ایشان در موسیقی ایرانی بهترین نمونه میراث معنوی فرهنگی کشورمان را به نمایش میگذاشت و از سوی دیگر یادآور خاطره کنسرت به یاد ماندنی این هنرمند کشورمان به همراهی استاد بزرگ دودوک ژیوان گاسپاریان در سال ۸۲ در همین محل بود که با نام «به تماشای آبهای سپید» منتشر شد و تا نامزدی جایزه جهانی «گرمی» پیش رفت.»
کیوان فرزین ادامه داد: «تمامی توافقها و اقدامات اولیه برای این اجرا انجام شد و در این بین سازمان میراث فرهنگی نیز تعامل و همکاری خوبی با ما انجام داد که نمود بیرونی آن حضور معاونت میراث در جلسه مطبوعاتی مربوط به این اجرا و اعلام حمایت ایشان از اجرای موسیقی در فضاهای میراث و از جمله کاخ نیاوران، قلعه فلک الافلاک خرم آباد و حافظیه شیراز در ارتباط با تورکنسرت استاد در همین پروژه بود. این حمایتها و همکاریها ما را دلگرمتر کرد ولی نهایتاً و پس از اخذ مجوز دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متاسفانه اداره اماکن نیروی انتظامی به ما اعلام کرد که فعلاً برای اجراهای فضای باز مجوز صادر نخواهد کرد و پیگیریهای همکاران ما و مسوولین حراست مجموعه نیاوران برای اخذ این مجوز به جایی نرسید و نهایتاً تیم برگزار کننده به واسطه ضیق وقت و نبود مهلت کافی برای تبلیغات و فروش بلیت علیرغم میل باطنی مجبور به تغییر مکان این کنسرت به تالار وحدت شدند.».
فرزین در مورد دیگر اجراهای این تور گفت: «از سال ۱۳۸۹ تا کنون دو دوره از تورهای بداههنوازی استاد علیزاده در چهارده شهر کشور برگزار شده و در این دوره از هفته آخر مرداد به شهرهای شهرکرد، آباده، سنندج، همدان و اراک سفر کردهایم و امروز نیز برای اجرای بعدی به خرمآباد خواهیم رفت. خوشبختانه و همانگونه که از مردم با فرهنگ سراسر ایران انتظار میرفت کنسرتها در همه این شهرها با استقبال بسیار خوبی مواجه شده تا حدی که در اکثر آنها پتانسیل تمدید نیز وجود داشت که متاسفانه به واسطه فشردگی برنامههای تور امکان آن مهیا نشد.».
لازم به ذکر است این تورکنسرت پس از اجرای خرمآباد در تاریخهای ۱۰ و ۱۱ شهریور، در تاریخهای ۱۳ و ۱۴ شهریور در کرمانشاه و سپس ۲۱ و ۲۲ همین ماه میهمان تالار وحدت تهران خواهد بود و در آخر با اجراهای اصفهان (۲۴ و ۲۵ شهریور) و شیراز (۲۷ و ۲۸ شهریور) به کار خود پایان خواهد داد. در مورد آخرین اجرا فرزین ابراز امیدواری کرد که با ایجاد امکان کنسرت در فضای حافظیه بنا بر موافقت و اعلام حمایت سازمان میراث فرهنگی در ضمن هماهنگی با دیگر سازمانها و نهادهای ذیربط شهر شیراز تیم اجرایی و هنرمندان بتوانند به بخشی از همکاری دلپذیر خود با سازمان میراث فرهنگی جامه عمل بپوشانند و امیدوار باشند با رفع موانع قانونی موجود اجرای چنین موسیقیهای فاخری را به زودی در سطح دیگر اماکن میراث فرهنگی و بهویژه کاخ نیاوران که در این زمینه از سابقه درخشانی برخوردار است شاهد باشند.
با عمل خلاف عرف شرکت هواپیمایی ایران ایر در اصفهان ؛
ساز حسین علیزاده را به هواپیما راه ندادند
موسیقی ما - گروه موسیقی هم آویان و استاد حسین علیزاده در حالی که در فرودگاه اصفهان قصد پرواز به سمت شیراز را داشتند با رفتار خلاف عرف شرکت هواپیمایی ایران ایر مواجه شدند. این شرکت هواپیمایی به دلیل همراه داشتن ساز توسط اعضای گروه اجازه سوار شدن به هواپیما را به هنرمندان نداد.
به گزارش خبرنگار موسیقی ما این اتفاق در حالی روز چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه و پیش از پرواز هواپیمای اصفهان- شیراز افتاد که استاد علیزاده، محمد معتمدی و پژمان حدادی باید برای کنسرت پنجشنبه به شیراز میرفتند.
خبرنگار موسیقی ما برای پیگیری موضوع با محمد معتمدی خواننده جوان و موفق موسیقی ایرانی تماس گرفت. معتمدی با اشاره به اتفاقات روی داده در این سفر به موسیقی ما گفت: ما امروز باید به شیراز میرفتیم. مواقع سوار شدن به هواپیما مسئولین شرکت ایران ایر آمدند و به بهانه به همراه داشتن ساز از سوار شدن ما به هواپیما ممانعت به عمل آوردند. آنها با یک رفتار دور از شان و توهین آمیز ما را پیاده کردند و باعث حیرت سایر مسافران شدند.
وی در ادامه سحنانش با اشاره به اینکه گروه هم آوایان دلیل این برخورد را از کارمندان ایران ایر جویا شدند گفت: آنها با قاطعیت و در کمال ناباوری گفتند ما مجبور نیستیم به شما پاسخ دهیم.
معتمدی سخنانش را اینگونه به پایان برد: در طول این سالها بیش از ۱۰۰ سفر هوایی را تجربه کرده ایم. اما این نحوه برخورد و محروم شدن از پرواز جدیدترین چیزی است که در دوران زندگی آن را نیز تجربه کردیم.
به گزارش ما با توجه به اتفاق پیش آمده گروه موسیقی هم آوایان و استاد علیزاده امشب از راه زمینی عازم شیراز میشوند تا به کنسرت فردا برسند. در ضمن قرار است گروه هم آوایان به محض رسیدن به شیراز از هواپیمایی ایران ایر به خاطر رفتار خارج از عرف و توهین آمیزی که خصوصا با استاد علیزاده انجام دادهاند، شکایت کند.
کنسرت استاد حسین علیزاده و گروه همآوایان در شیراز برگزار شد
کنسرت استاد «حسین علیزاده» با همراهی گروه همآوایان در شیراز برگزار شد. این برنامه در حالی برگزار شد که اقدام عجیب و تاسف بار یک شرکت هواپیمایی که مانع از ورود سازهای اعضای این گروه به هواپیما شده بود، حاشیههایی در پی داشت.
محتوای مخفی: عکس ها
حسین علیزاده درباره موضوع پربحث این روزها توضیح داد:
تعیین سبک برای موسیقی، ارزشگذاری نیست
«حسین علیزاده» حسین علیزاده در جشن موسیقی ما با اظهار نظر صریح درباره دو مسئله پرسشهای زیادی ایجاد کرد. اول بحث اعاده حیثیت از هوشنگ کامکار بود. دوم بحث اینکه همایون شجریان پاپ میخواند. البته بحث به این صراحت مطرح نشد. علیزاده پیشتر در نشست کنسرتش در اصفهان از عبارت همایون شجریان پاپ میخواند استفاده کرده بود. منظور بیشتر آلبوم «نه فرشتهام نه شیطان» بود. با حسین علیزاده درباره ضرورت تفکیک شدن مسئله سبکها گفتگو کردیم. البته حسین علیزاده خودش خط شکن موسیقی ایران است و شایدئ برای بسیاری مطرح شدن این بحثها از جانب او جالب باشد. ضرورت پرداختن به این بحثها را از خود او میشنویم:
- آقای علیزاده شما در جشنِ موسیقی ما به این مساله اشاره کردید که بسیاری از آثاری که در سالِ جاری به عنوانِ آثار موسیقی سنتی – کلاسیک ایرانی- مورد بررسی قرار گرفت را نمیتوان در این ژانر مورد ارزیابی قرار داد؛ ابتدا در این خصوص توضیح میدهید؛ ضمن اینکه به هر حال بسیاری از اهالی موسیقی هماکنون بر این اعتقاد هستند که نسلِ جوان به آثاری که کاملا در قالبِ موسیقی سنتی ساخته میشوند؛ اقبالِ خوشی نشان نمیدهند و بر همین اساس لازم است تا این موسیقی سادهتر شود یا نگاهی دوباره به آن داشت.
به نظر میرسد، نخستین کاری که باید در این زمینه انجام داد، این است که ما ژانرهای موسیقی را از همدیگر جدا کنیم. بسیاری من را به عنوانِ موسیقیدانی میشناسند که نگاهی متفاوت به موسیقی کلاسیکِ ایرانی داشتهام؛ با این وجود بر این اعتقادم که ما حتی اگر موسیقی کلاسیکِ ایرانی را با همان شیوهٔ قدما هم ارایه دهیم؛ باز مخاطبانِ خودش را خواهد داشت. ضمن اینکه مسالهای که باید به آن توجه کرد، این است که ما نباید فکر کنیم، میتوانیم چیزی را در موسیقی به وجود بیاوریم که جایگزین چیز دیگری باشد. البته اگر هماکنون نابسامانیهایی در این زمینه به وجود آمده است، به مسایلِ ریشهتری برمیگردد که مختصِ جامعهی ما است. در جوامع پیشرفته، موسیقی نیز مثلِ هر چیزِ دیگر توسعه یافته و گسترش پیدا کرده است؛ اما ما در بسیاری مواقع مقلدِ اتفاقاتی هستیم که آنها با تحولات اجتماعی و سیر تاریخی خودشان تجربه کردهاند و ما از آنها محروم بودهایم. این البته تنها مختص ایران نیست و بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم نیز درگیرِ آن هستند. بخشی از این ماجرا هم اتفاقا به برنامهریزیهای کلان دولتی برمیگردد که اصلا یک تقابل منطقی در آن وجود ندارد. متاسفانه کسانی در این سالها قوانین را وضع کردهاند که هیچ آگاهیای نسبت به فرهنگ و سنن کشوری که در آن حکومت میکنند، نداشتهاند. آنها مدام از «تهاجمِ فرهنگی» حرف زدهاند؛ در حالی که آن چیزی که رخ میدهد، به هیچوجه تهاجم نیست، کسی با سرنیزه چیزی را به ما وارد نکرده است، جامعهٔ ما آنها را جذب کرده است. اگرچه کشورهای پیشرفته، برنامههایی در این خصوص داشتهاند، یعنی روی فرهنگشان کار کردهاند و آن را صادر کردهاند. مثل گوشیای که دست من و شما و تمامِ مسوؤلان است و یک سیبِ گاززده پشتِ آن قرار دارد و از غرب صادر شده؛ فرهنگ هم به همین شکل صادر شده است.
- خب درست مساله همینجاست. ما توانایی ساختِ این گوشی یا آن ماشین را نداریم و ناگزیر به وارد کردنِ آن هستیم.
بله؛ اما ما چیزهای دیگری داریم که بسیار باارزش هستند، برای مثال شما «مسجد شیخ لطفالله» در اصفهان نگاه کنید. این اثرِ تاریخی نه تنها ارزشهای هنری و تاریخی بسیار زیادی دارد که باعث میشود مردمِ این شهر را از جنگ و مسایلی از این دست حفظ کند. چون تمامِ دنیا به ارزشهای تاریخیِ آن آگاه هستند و نابودکردنِ آن، مشکل است. اتفاقا موسیقی ایران قدیمیتر از هر مکانِ تاریخی است که باید برای حفظِ آن تلاش کرد. این موسیقی شناخت و مسوؤلیت میخواهد.
- با همهٔ اینها فکر میکنید جامعهٔ ما هماکنون پذیرشِ شنیدن موسیقی کلاسیک ایرانی را دارد؟ این را از این جهت میپرسم که شما خودتان همواره از پیشروترین افرادی بودهاید که در موسیقی ایرانی نوآوری اجرا کردید.
بله؛ اما اینها منافاتی با یکدیگر ندارند؛ شما اگر موسیقی را کاملا بر اساس سنتهای گذشته اجرا کنید، میبینید که باز هم مخاطبانِ خودش را دارد. به نظرم میرسد که جامعهٔ ایران در حالِ حاضر بیش از هر زمانِ دیگری پذیرای این هست که به ریشههای فرهنگیاش رجعت کند. اما در کنارِ آن، نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که ما با کل دنیا زندگی میکنیم و از تحولات دنیا باخبر میشویم و همین باعث میشود تا نیاز به موسیقیهای مختلف در جامعهامان به وجود بیاید. به خصوص اینکه همانطور که گفتم، جامعهٔ ما با فرهنگ خودش حرکت نمیکند و در بسیاری مواقع از فرهنگهای غربی پیروی میکنیم. در این میان، صحبتِ من این است که وقتی وزارت ارشاد همچنان نمیتواند به شنوندهها شناخت دهد، وظیفهٔ آهنگسازان است که در این زمینه پیشقدم شوند و اثری را که میسازند، را خودشان مشخص کنند که در چه ژانر و سبکی است. البته اعتبار موسیقی کلاسیک ایران، اعتبار زیادی است و همه دلشان میخواهد که اثرشان در این سبک مورد بررسی قرار گیرد؛ اما از آن طرف ما باید متوجهٔ این مساله باشیم که هر چهرهٔ موسیقیِ کلاسیکِ ایرانی هم میتواند اثری بسازد که در این حیطه نباشد.
- اما گاهی طبقهبندی سبکها، نوعی ارزشگذاری – در بسیاری مواقع منفی- به وجود میآورد.
این همان اشتباهی است که باید تصحیح شود. این مسایل ربطی به ارزشگذاری ندارد، فقط میتواند باعث شناخت دادن به مردم بشود. مساله این است که خودِ اهالیِ موسیقی قایل به این ارزشگذاریها هستند و این مسایل را به وجود میآورند، چون تودهٔ عظیمی از مردم، این موسیقیها را دوست دارند و از آن استقبال میکنند. پس ما باید همه چیز را از خودمان شروع کنیم و در عینِ حال به مردم آگاهی بدهیم که این موسیقیای که دوست دارند، چیست یا جزو کدام سبک از موسیقی است. درحالِ حاضر، همه چیز مخدوش است و همین درگیریهایی را به وجود آورده است که اصلا ضرورتی ندارد. آنچه ضرورت دارد، این است که ما به این شناخت برسیم که جامعهٔ ما به همه نوع موسیقیها نیاز دارد. اتفاقا این آثار هم میتوانند بسیار جذاب باشد و شنوندههای خیلی خوبی هم داشته باشند. نکتهٔ مهمِ دیگر، این است که هیچ سبکی جای سبکِ دیگر را تنگ نمیکند. یعنی نه جای موسیقی کلاسیک را تنگ میکنند و نه موسیقی سنتی جای اینها را تنگ میکند. بهتر است، سرانجام این گفتوگوهای فرسایشی تمام شود. ضمن اینکه باید تاکید شود که به هیچوجه قرار نیست ما روی هیچ کاری ارزشگذاری کنیم. برای مثال من همایون و سهراب و تهمورس پورناظری را مثل برادرانِ کوچکم دوست دارم و اعتقاد دارم افراد بسیار باذوقی هستند. همایون از کودکی چنان استعدادی در موسیقی داشت که همه انگشت به دهن میماندند. به نظرم همایون خیلی استثنا است. او هماکنون یک مسوؤلیت اجتماعی دارد و اتفاقا مسوولیت اجتماعیاش، این نیست که ردیف بخواند. او نشان داده که علاقهای به پیروی و دنبالهروی از پدر ندارد و بارها خودش بیان کرده است که تمام ژانرهای موسیقی را دوست دارد و دلش میخواهد در هر اثر تجربهای متفاوت داشته باشد؟ چرا ما باید او را مجبور کنیم که حتما در قالبِ موسیقیِ کلاسیک کار کند. ما نمیتوانیم در هر اثری که منتشر شود، خطکش دستمان بگیریم و بگوییم چرا ردیف میرزاعبدالله در آن رعایت نشده است. این یک موسیقی دیگر است و باید انتظار دیگری از آن داشته باشیم.
- به نظر میرسد که دفترِ موسیقی هم به دنبال سرو سامان دادن به سبکهای موسیقی است. برای همین است که مثلا میگویند میخواهند به موسیقی رپ هم مجوز بدهند.
بله، اسمش را هم گذاشتهاند: «گفتاهنگ». اما این صحبت که موسیقی زیرزمینی را رو زمینی کنند؛ مثل این است که ادعا شود از این پس قرار است تمامِ کالای قاچاق را غیر قاچاق کنند. مگر میشود به موسیقی رپ مجوز داد و این نوع موسیقی همچنان جنبهٔ اعتراضیاش را داشته باشد؟ در غرب چیزی به اسم جواز در کارِ هنری وجود ندارد؛ اما در کشور ما بسیاری از موسیقیها چون غیر مجاز است، معنا دارد وقتی بخواهیم مجوز بدهیم؛ دیگر خاصیت ندارد. ضمن اینکه دغدغهٔ من تنها موسیقی سنتی نیست به موسیقی سنتی علاقه دارم و برایش احترامِ بسیار زیادی قایلم و در کنارِ آن به هر موسیقیای که نگاه هنری داشته باشد، احترام میگذارم.
سه تار «حسین علیزاده» استاد بنام موسیقی ایران که جمعه آخرین بار در مرکز طبی کودکان با آن نواخت، به مبلغ ۳۶ میلیون تومان و به نفع کودکان دارای بیماری نقص ایمنی به فروش رفت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این برنامه خیریه با مجریگری آزاده نامداری و به نفع کودکان دارای بیماری نقص ایمنی عصر دیروز جمعه ۲۵ مهرماه ساعت ۱۸: ۳۰ با حضور هنرمندانی چون استاد حسین علیزاده، استاد اسرافیل شیرچی، کامران تفتی، علی صالحی، آرش برهانی، سهیل محمودی، فرزاد میلانی و جمعی از هنرمندان برگزار شد و طی این مراسم سه تار استاد حسین علیزاده؛ یار سالها نوازندگی وی، تابلو خط استاد اسرافیل شیرچی، توپهایی با امضای بازیکنان تیم استقلال و پرسپولیس و یک دفتر با امضای هنرمندان سینما و تلویزیون از جمله پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، محمد رحمانیان، اشکان خطیبی، آرش کامور، هانا کامکار، کامران تفتی و دیگر هنرمندان به مزایده گذاشته شد.
به گفته دکتر آقامحمدی رئیس مرکز تحقیقات بیماری نقص ایمنی تعداد کودکان ثبت شده مبتلا به این بیماری ۱۶۰۰ نفر است که میانگین نیاز مالی یک کودک مبتلا به بیماری نقص ایمنی برای زنده ماندن در سال ۴۰ میلیون تومان میباشد.
پس از اجرای گروه موسیقی هم آوایان به سرپرستی حسین علیزاده و خوانندگی محمد معتمدی مراسم خیریه با به مزایده گذاشتن ۵ قطعه آغاز شد.
توپ فوتبال با امضای بازیکنان تیمهای استقلال و پرسپولیس، یک دفتر با امضای ستارگان سینما، یک تابلوی نقاشی خط اثر اسرافیل شیرچی و ساز دست استاد حسین علیزاده وسائلی بودند که امشب به نفع کودکان و بیماران نقص ایمنی به مزایده گذاشته شد.
آزاده نامداری که اجرای این مراسم را بر عهده داشت بدون آنکه قیمت پایهای برای این اجناس تعیین کند، چوب زدن بر این وسائل را با توپ فوتبال امضا شده از سوی بازیکنان تیم فوتبال استقلال آغاز کرد.
ابتدا توپ فوتبال استقلال به مبلغ ۵۰۰ هزارتومان فروخته شد و پس از آنکه توپ امضا شده از سوی بازیکنان تیم فوتبال پرسپولیس با صحبتها و رفت و برگشتها میان حاضران که توام با شوخی درباره مسائل بین استقلال و پرسپولیس بود، به مبلغ ۵ میلیون تومان فروخته شد، دوباره توپ استقلال به مزایده گذاشته شد.
در نهایت توپ استقلالیها از سوی کامران تفتی از بازیگران سینما به مبلغ ۴ میلیون تومان خریداری شد.
دفتر امضا شده از سوی ستارگان سینما نیز از سوی اعضای گروه موسیقی هم آوایان به مبلغ ۲ میلیون تومان خریداری شد.
سپس نوبت اثر نقاشی خط اسرافیل شیرچی رسید که برای آن نیز قیمت پایه مشخص نشد و در نهایت به قیمت ۲۲ میلیون تومان فروخته شد.
مجید پازوکی یکی از تهیه کنندگان فیلم ساکن طبقه وسط که اکرانش از سه روز پیش به کارگردانی و بازی شهاب حسینی آغاز شده اعلام کرد یک درصد از فروش این فیلم نیز به صورت خیریه برای ساز استاد حسین علیزاده به این بیماران تعلق میگیرد.
شایان ذکر است که در پایان مراسم نیز با نقاشیهای کودکان بیمار از گروه هم آوایان تقدیر شد.
«حسین علیزاده» از دریافت نشان شوالیه امتناع کرد.
موسیقی ایرانیان – صنم قلی زاده: «حسین علیزاده» آهنگساز و موسیقیدان سرشناس ایران، پس از مدت ها سکوت خبری، موضع روشن خود را نسبت به اهدای نشان شوالیه از سوی دولت فرانسه، طی نامه ای مطرح کرد.
متن نامه به شرح زیر است:
«به نام آنکه هنر را آفرید
شاید نوشتن این نامه، دشوار ترین و زیباترین لحظه عمرم را رقم می زند. از روزهایی دور، از کوچه پس کوچه های خیابان خیام تا دبستان حافظ.از خیابان خواجه نظام الملک تا هنرستان موسیقی. از خیابان درختی تا مسیر دانشگاه تهران، از مسیری تا مسیری سیر شد… از صدها کوچه و شهر و دیار گذشتم اما به شوق هفت شهر عشق در خم کوچه ای به انتظار ماندم و می مانم. چه با شکوه است یاد مادرم و یاد پدرم که برایم خودآموز عشق اند. و چه با شکوه است ستایش آموزگارانی که واژه مقدس هنر را در من دمیدند. سالهاست به پاس حق شناسی شان دل می نوازم و چه بزرگ مردمی که دل می دهند، می سازند و می پرورانند هنرمندشان را. هنر فراتر از هر مرزی حکایتی است آشنا برای هر انسان. پیام آور عشق ، صلح، دوستی، برادری و برابری. نقشی است تا ابد برای هر دلی که می تپد در دیار من و دیاری دگر. هنرمند در دیار خود ساخته می شود تا بپروراند جهانی را.
موسیقی کهن ایران، طنین تاریخ مردمی است با شکوه. عشق، شجاعت و ایثار از تک تک نغمه هایش جاری است. و افتخار واژه ایست که مردم به هنرمند هدیه می دهند؛ همان طور که ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار می کنیم، مردم هنردوست جهان نیز به بزرگان ما افتخار می کنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزیز و بزرگم بارها به اوج افتخار رسانده اند. افتخاری که در بلندای وجود و در دستان گرمشان بود و حالا…
نغمه عشق و محبت و سپاس از دیاری دگر با عنوان و معنی خاص. نه در ستایش من، بلکه در ستایش هنر و هنرمند و چه زیباست نام ایران بر بال هنر، در پرواز از دیاری به دیاری و از مردمی به مردمی. اگر سیاهی جنگ و کینه و نابرابری در دنیای قدرت حاکم است، نغمه های عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتی جاودانه نیز حاکم است. اگر سفیر سیاسی و فرهنگی کشور فرانسه، هدیه ملت با فرهنگ فرانسه را به سینه هنرمندان بزرگ ما نصب می کند، آن را ارج می نهیم و ما نیز ستایش می کنیم ستارگان پر افتخار تاریخ خود را. شاید اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همان طور که نزد مردم است، نزد مسئولان – که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند- می بود، یک هدیه و عنوان غیر خودی این همه انعکاس نداشت.
وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید می شود. و اما من ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنر پرور و هنر دوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده و تا آخر عمر به آن پیشوند و یا پسوندی نخواهم افزود. در آخر ضمن تبریک به تمام بزرگان ایران و جهان که نشان با ارزش شوالیه را دریافت کرده اند، خود را بی نیاز از دریافت هر نشانی دانسته، همچنان اندر خم کوی دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ایستاد.
با سپاس از تمام مردم هنردوست ایران و جهان
حسین علیزاده
۷ آذرماه ۱۳۹۳»