سلام
من تنها برای روزی می نویسم که زندگی دست نوازشگرش را بر شانه های خسته ام کشد و شاهراهی تنها برای بیراه رفتنم در برابر چشمانم سازد
Boof6260
Printable View
سلام
من تنها برای روزی می نویسم که زندگی دست نوازشگرش را بر شانه های خسته ام کشد و شاهراهی تنها برای بیراه رفتنم در برابر چشمانم سازد
Boof6260
سلام
تقدیم به همه بچه های تاپیک شعر گمنام
برای بودن لحظه ای باید نگریست
در شب
در شبی پر از سکوت............
در میان سقف بلند آسمان
در آن گوشه،پری نرگس چشمی
درآن برکه خدایان می زیست.
Boof6260
سلامنقل قول:
فکر میکونم که این شعر رو از شبکه یک ایران و از برنامه نیم رخ شنیده بودم:20:
سلام
تقدیم به Doyenfox و تقدیم به همه آنهای که دوستشان دارم.
چشمانت ،نمناک است به نمناکی تنهایی شبنم مانده بر لاله سرخ نگاهت
چقدر تاریک است.........
تاریکی را دوست می دارم.........
در کور راه خستگی، سادگی مرثیه خواب چشمان من است.
می نویسم در این دفتر ......نه
می نویسم بر باد ...
تا بخوانی غروب چشمانت خط بی صدای من است.
آسمان می فهمد...
گریه اش را می بینی
Boof6260
با سلام...:11:نقل قول:
واقعا خسته نباشي.
راز مرگ غصه ها،
در گره انگشتان دو دوست نهفته است.
براي آرامش،
دستها را نزديك كنيد.
(safa sarv)
سلام بوف جانم :10:
از# 37 به اینور (جدیدا) واقعا زیبا بودن .. متاثر شدم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
_________
منم خودم شعر فارسی تا حالا نگفتم ..
ولی اینو از هتفیلد برات میذارم (امیدوارم سنت شکنیمو ببخشی)
بیارام کنارم , بگو چه کرده ام , در بسته است
بسان چشمانت ولی اکنون خورشید را می بینم ..
اکنون خورشید را می بینم ..
آری اکنون خورشید را می بینم .....
سلامنقل قول:
مثل اینکه Ar@m راست می گه که برای شعر گوفتن غم میخواد...
پس این شعرو می گفتی ناراحت بودی؟نقل قول:
عیب نداره عوضش شعرت قشنگتر تر شد!
من می مانم
با نام تو
با یاد تو
با روزهای ماندنت
با روز سخت رفتنت
سلامنقل قول:
یعنی شعر های قبلیم قشنگ نبودن ..........آره دیگه:37:
سلام
قرارمان یا دم هست
گفته بودی بعدازآن کوچه باریک
پشت آن دیوار بلند
که همین دیروز عکس چشمانت را به او بخشیدی چراقی هست روشن
بردار رو بیا
تا سر جوی
پلی کوچک هست ساخته ام از جنس نور
چوبش را پسر هیزم شکن ده بالا پس داد به من
یادم هست گفته بودی بی صدا آرام از سر جوی گذشتی از خرابه جذامیها بیا
آنجا کسی رنگ چشمانت را نمی پرسد
به کنار آن سرو بلند جنگل سبز ایستاده ام
با سبدی پر از سیب سپید و رویایی روشن تر از چراغ خانه مان در دور دست
قرارمان یادم هست بار سفر بسته بودم
خاطرم هست گفته بودی که اگر شبگرد دیدی
بگوییم دو رهگذار جدایم که گمشده در این شب پی خانه ها یمان به هم رسیدیم.
Boof6260
سلام
شاید برای خدا حافظی زود باشد
ولی برای رفتن دیر است
Boof6260
سلام
این شعر مال من نیست دیدم گقتم شما هم ببینید
زندگي زيباست نه به زيبايي حقيقت حقيقت تلخ است نه به تلخي جدايي جدايي سخت است نه به سختي تنهايي
بابا شوخی کردمنقل قول:
سلام
روز زیباست
نه به زیبای شب
شبی که تو کنارم باشی از ..........
ای کاش خورشید امشب ....
Boof6260
سلام به همه
تقدیم به همه دوستانی که حضورشان در این تاپیک کم رنگ شده
با من بمان،زیر باران ، من تنها یک شاپرکم که آرام آرام می شکند در باد.
می شکنم در باد
نقشی می شوم زیر باران
نقش شاپرکی
که عهد دیرینه اش با شمع را شکست!!!
با سلام
گفته بودم به دل ، شوق پرواز نیست عشق واژه آشنای دل های امروز نیست.
Boof6260
سلام
من محتاج یک برگ گلم که در این حوالی گم شده است ودر آوارگیم می روید.
Boof6260
سلام
مگر می شود عشق را خرید ، یا در کوچه پراز ازدحام آن را در کاسه مسی گدایی کرد.
مگر می شود عشق را به عاریه گرفت و یا در شبی تاریک آن را از خانه بزرگترین مرد شهر دزدید...
Boof6260
سلام
من تو دل بست بودم
پس چرا
می خوام آن کبوتر وحشی باشم
که به هیچ چیز و هیچ کس دل نمی بندد
دگر نیست جایم اینجا
به آسمان دل می بندم به آسمان
به آسمانی که مهر بی پایان دارد.
Boof6260
سلام
بازهم این کوچه ، کوچه تاریکی
ولی مثل همیشه چراقی در آن روشن است
بازهم خانه .......،باز آن دیوار..
دیواری که من را از تو جدا کرده
دلم می خواهد فریاد بزنم ....(دوستت دارم)
ولی
باز م این فریاد در دیوارهای زخمی ون آلود دلم به سکوت تبدیل می شود
سکوتی بی پایان
چراغ آن خانه تو هستی همیشه....
تا آن چراغ خانه تان هست من هستم
آن روز که او نباشد من نیز در
این تاریکی نیست می شوم و با نسیم صبح گاه از دیارت خواهم رفت
باشد که نباشم........................................ ...
Boof6260
زندگی بی تو
مانند آن ماهیم که از دریا دورست
دراین جنهم که اسمش دنیا ست
کاش همیشه پشت این پنجره باران می بارید
من به اندازه تمام عمر
آفتاب را دیده ام
سلام دوستان
از همگي عزيزاني كه زحمت مي كشن و اشعار خودشون رو در اينجا قرار ميدن ممنونم. :11:
فقط يه نكته ي كلي درمورد روال انجمن ادبيات عرض كنم خدمتتون كه اگر قصد گذاشتن اشعار شاهران ديگه رو دارين براي هر شاعر يك تاپيك جدا ايجاد كنين و در پست اول يه زندگينامه و معرفي و نقد مختصر از آثار ايشون رو قرار بديد و بعد به گذاشتن اشعار اونها بپردازيد.
از اين تاپيك هم فقط براي قرار دادن شعارهاي خودتون استفاده بفرماييد.
تاپيك ويرايش شد ...
باز هم از همگي تشكر فراوان دارم
پايدار و پيروز باشيد :11::40:
سلامنقل قول:
و
متشکرم
اول برای توجه شما به این تاپیک و
دوم برای ویرایشی که انجام دادید:46:
Boof6260
سلام
درد را سالهاست که می کشم
ولی
تنها بودن را بعد از رفتن تو.............
روزهایی را می نگرم
روزهایی که گذشتند
و محو شدند
بی هیچ رد پایی
جز خاطره ای گنگ
از سایه ای
که زیر آفتاب سوزان
خاطره ی آب را
مرور می کرد!!!
بیداری من کابوسی است از این واقعیت
که بودن تو توهمی بیش نیست
این کوچه
این شهر
این جریان ظریف زنده بودن
با رویای تو می خوابد
با رویای تو برمی خیزد
من
با این کابوس به دنیا می آیم
با این کابوس خواهم مرد:
که تو نیستی
بیچاره دلم
هر روز و هر شب یاد تو بود
یاد تو که چی میتوان گفت
یاد عشق تو
تا دمی به عشق من زنی
عاشقت شوم
می ایستم
در تلاطم باد
شاید همراه او این تنهایی غم انگیز
دور شود
محو شود
نابود شود
اما چه فکر احمقانه ای!
تنهاییم اگر نباشد
این مهجور بودن در میان برفک سیاه و سفید آدمها
نامش چه خواهد شد؟؟؟؟
بسته چشمانم را و از گوشه از پلک
گذر شاخه ی نوری، به هراس افکندم:
چیست؟ چراغ ایمان در دستان فرشته ی مرگ؟
یا فانوس پاسبان کوچه باغ های تنهایی؟
بسته اند دستانم
به قتل محکوم ام کرده اند
پا بازی معصومانه دوران کودکی ست؟
کنج خلوتی از خاطراتم اکنون، به تبسم برافراشته سر
حادثه ی عشق بازیست در جنگل های دور
یا ناگفته های درد است در شب های بی هنگام؟
می بینم نقش هایی محو بر تن عریان محبت
خدای انداخته چنگ بر پرده ی ایمان یا نیست
جر نفرین مادری نابالغ؟
و درختی که در باغ، عَلم کرده قد به غرور
حاصل خاک خوردگی دستان دخترکیست
یا نوشته ایست از هوس بازی باد؟
این یا آن؟
پاسخی ساده می خواهم
کدام دروغ زیبا تر می نماید در ادراک ناخشنود تو؟
چه فاصله ای افتاده است میان فریادهایم
چشم هایم را می بندم و دنیا، به آخر می رسد
مرگ سرودی خوانده است یا تو نیز
بسته ای چشمانت را؟
میترسم به اندازه ی زنانگی او مرد نباشم
معشوقه ی من وحشی ترین زن قبیله ی آدم خوارهاست!!
البته این برای یکی از دوستام بود، خوب منم دزدیدمش
سلام
سالهاست که دوست داشتن را آموخته ام
می توانم که بگویم که دوستت دارم
ولی نمی توانم بخواهم که دوستم بداری
سلام دوست مننقل قول:
شعر زیبایی بود.
شعر هرشاعر عشق آن است و دزدیدن عشق کار......
سلام
از اینکه نیستم شرمنده امتحان دارم:13:
بعد از امتحان هام حتماً جبران میکونم:31:
از Ar@m که حضورش همیشه پایدار است هم متشکرم :46:
خواهش می کنم!!!!نقل قول:
اینجا
جمع جبری تنهایی هایی است
که من و تو می آفرینیم!!!
john_mcdollar شما هم شعر جالبی گفته بودید
ولی جالبه
هیچوقت فکر نمی کردم توی این تاپیک پسرها فعال تر از دخترها باشن
چون به هر حال دخترها بیشتر به شعر و ادبیات علاقه دارن
شایدم این فقط یه شایده!!!!
سلام
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
مرگ را برای رسیدن به تو دوست دارم
سیاهی را برای آرامش دوست دارم
سکوت را برای نگاه کردن به تو دوست دارم
زندگی را دوست دارم ، زندگی را با تو دوست دارم
بی تو بودن ،مرگ است مرگ....
Boof6260
سلام
در اوج مردن را به خواری مردن .....
در آغوشت مردن را،به هر جای دیگر......
در نگاهت مردن را
Boof6260