-
چاک ماس [بازی های باورنکردنی]
چاک ماس می تواند هر متخصص بازاریابی اینترنت را دچار حمله قلبی کند. او با نقض همه قوانین خرده فروشی آن لاین، تنها برای 1% از کالاهای خود عکس ارائه می کند، آگهی ندارد، و در محیطی با رقابت شدید کاهش قیمت های خود را متوقف کرده است. ماس، که فروشگاه وب او بیش از 10000 سفارش اجرا کرده است، در عرصه تجارت الکترونیکی یک انقلابی محسوب می شود.
فروشگاه وب ماس Discount Games نام دارد. اگرچه این نام به طور ضمنی می گوید در این فروشگاه بازی های همیشه محبوب مانند Sorry, Candyland و Life ارائه می شوند، ولی واقعیت چیز دیگری است. فهرست فروش بیشتر بر بازی های حادثه ای و ایفای نقش مانند Dungeons&Dragons و Warhammer متمرکز است. فهرست اصلی علاوه بر بازی، دربرگیرنده لوازم جانبی بازی است که شامل هزاران مورد می شود.
پس احتمالا فهرست موجودی می تواند اولین سرنخ برای پی بردن به راز موفقیت Discount Games باشد. این فروشگاه آن لاین به عرضه بیش از 20000 کالا می پردازد که 10000 قلم آنها مدل های کوچک بازی های حادثه ای هستند. این مدل های کوچک، که برای بازیهای ایفای نقش اهمیت حیاتی دارند، 75% فروش سایت را شامل می شوند. قیمت مدل های کوچک 2 دلار است که برحسب اندازه مدل برای نمونه استاندارد به 60 دلار هم می رسد.
ماس با وجود 20000 قلم کالا در فهرست موجودی، دلیل معتبری برای عدم ارائه عکس در زمان حاضر دارد. ولی با توجه به ماهیت کالایی که برای فروش عرضه می کند بر این باور است که تا هر زمانی می تواند به این روش ادامه دهد.
او در این باره توضیح می دهد و می گوید: «بدون عکس هم می توانیم کار کنیم چون مشتری های ما می دانند دنبال چه چیزی هستند. آنها از آنچه در عرصه بازی های حادثه ای روی می دهد به خوبی آگاهند. درباره کالای موردنظر در مجله های Dragon یا Scrye مطالبی خوانده اند و یا آن را در فروشگاه محل دیده اند. آنها همچنین توصیه های مربوط به کالا را از گروه های خبری مانند rec.games.miniature یا rec.games.roleplaying به دست می آورند.»
و این گروه مشتریان که به دفعات به گروه های خبری مراجعه می کنند سرنخ دوم برای کشف دلیل موفقیت خرده فروشی Discount Games در وب هستند. با وجود آنکه نتیجه بررسی های کامرس نت / نلسون دائما نشان می دهد که میانگین سن خریداران آن لاین در حدود 36 سال است، Discount Games گروهی را تغذیه می کند که به ندرت خود را در نظرسنجی ها نشان می دهند: خریداران مذکر 15 تا 25 ساله.
ماس در درجه اول از روی نحوه بیان نامه های الکترونیکی متوجه شد که مشتری های او بیشتر پسران نوجوان و مردان جوان هستند. عبارت هایی مانند: «این مدل کوچک محشره»، در کنار درخواست هایی برای ارسال به خوابگاه ها و خانه های گروهی می توانند نشانه های خوبی باشند. در درجه بعد زمان سفارش آنها شنبه شب ها است، و در درجه سوم این گروه از کارت های اعتباری والدین خود استفاده می کنند. فرم های سفارش آن لاین نیز گرچه با اجازه والدین ارسال می شوند همیشه دقیق تکمیل نمی شوند و نیاز به تایید شفاهی دارند.
ماس می گوید: «چارچوب کاری Visa را رعایت می کنیم و اگر تفاوتی مشاهده کنیم حتما تماس می گیریم. اغلب بچه خودش جواب می دهد و «مشتری ما» مجبور می شود مادرش را در جریان قرار دهد.»
با وجود طبیعت سرکش پسران جوان، بخصوص آنهایی که به بازی های حادثه ای علاقه دارند، Discount Games فقط یک مورد تقلب در کارت اعتباری داشته است که مربوط به اوایل کار می شود. با این حال اداره کنندگان این فروشگاه آن لاین تمایل ندارند بیش از حد ریسک کنند، از این رو با یک گروه از مشتری ها هیچ وقت معامله نمی کنند که عبارتند از زندانی ها.
ماس می گوید: «به دلیل احتمال خطر کارت اعتباری چیزی به زندانها نمی فرستیم. اگر کارت تقلبی باشد مشکل ایجاد می کند و ما چنین چیزی را نمی خواهیم. به نظر می رسد آنها از راه دسترسی به اینترنت در داخل زندان ما را پیدا می کنند.» ماس فکر می کند عدم تمایل فروشگاه های وب دیگر برای ارسال کالا به زندانها باید مشکلی برای زندانی ها باشد. او می گوید: « از زندانی ها نامه هایی دریافت می کنیم که به ویژه در مورد ارسال کالا به زندان سوال می کنند.»
با آن که Discount Games به نحوی قابل درک نسبت به ارسال کالا برای تبهکاران محکوم شده بی میل است، به علاقمندان دیگر بازی که در سراسر جهان از اجتماع منزوی هستند خوراک می رساند.
ماس می گوید: «زمانی که تازه کارمان را شروع کرده بودیم در گروه های خبری شنیدیم که افرادی در کشورهای دیگر نمی توانند این محصولات را تهیه کنند. از این رو تصمیم گرفتیم با همکاری UPS ترتیب ارسال کالا به کشورهای دیگر را بدهیم. چیزی که ما را برای بین المللی شدن تشویق کرد مشاهده نیاز به آن بود. افراد مورد بحث در گروه های خبری از همه صریح اللهجه تر بودند.»
فروش بین المللی 30% از فعالیت تجاری Discount Games را شامل می شود. کشورهایی که بیشترین ارسال کالا به مقصد آنها صورت می گیرد به ترتیب عبارتند از ژاپن، استرالیا، روسیه، چین، آفریقای جنوبی و برزیل. با وجود موفقیت آمیز بودن فروش بین المللی، ماس برنامه ای برای ارائه صفحات چند زبانه ندارد چون «به نظر نمی رسد کسی مشکلی داشته باشد.» او همچنین می گوید که نمی خواهد با نامه الکترونیکی خاص هر زبان معامله کند.
صرف نظر از سن یا مقصد، متوسط سفارش Discount Games هشت قلم کالا جمعا با قیمتی حدود 80 دلار است. با این حال همیشه استثناهایی وجود دارد. ماس با یادآوری گذشته می گوید: «یکبار یک مشتری از آلمان حدود 300 نمونه کوچک سفارش داد. آن را خوب به خاطر می آورم چون کنترل این تعداد سفارش در زمان بسته بندی خیلی طول کشید.»
خوشبختانه همه 150 سفارشی که Discount Games در هفته می گیرد به این اندازه کار فشرده نیاز ندارند. Discount Games که در ژانویه 1996 راه اندازی شد از 1996 تا 1997 رشدی 600 درصدی را تجربه کرد. آنها با برآورد محافظه کارانه رشد 200 درصدی برای سال 1998، رقم افسانه ای یک میلیون دلار درآمد ناخالص را پشت سر گذاشتند.
لازم به توضیح نیست که این ارقام از پیش بینی های ماس فراتر رفتند. او پروژه های فروش پیش از راه اندازی را خوشبینانه می دانست و این در حالی بود که آنها فقط انتظار یک مورد فروش در روز را داشتند. به دلیل هزینه های نگهداری و ورودی اندک وب، حتی با این فروش های ناچیز قابل پیش بینی بود که ظرف مدت چهارسال هزینه انجام شده جبران شود، و ماس تحقق این پیش بینی را برای خود یک پیروزی می دانست.
بودجه طراحی این فروشگاه آن لاین 20000 دلار بود، و هزینه واقعی آن به 21500 دلار رسید. Discount Games سایت فروش را از پایه بنا کرد که شامل سیستم کارت خرید نیز می شد چون در آن زمان راه حل های بسته بندی شده وجود نداشت. سرمایه اولیه راه اندازی ترکیبی از یک وام 15000 دلاری و 6500 دلار از فروشگاه غیر آن لاین Discount Games با نام The Gamer’s Inn بود.
علاوه بر پیدا کردن سازنده، ماس قصد استخدام یک نفر محلی را داشت. او می گوید: «می خواستیم جلسات رودررو داشته باشیم تا بتوانیم امکانات آنها را ببینیم و متوجه شویم از چه تجهیزاتی استفاده می کنند.»
متاسفانه ماس قصد داشت هر تعداد متغیر را که می تواند حذف کند. خودش می گوید: «وقتی تصمیم گرفتیم آن لاین شویم هم هیجان زده بودم و هم عصبی. می دانستم که اینترنت امکانات بالقوه زیادی دارد ولی چیز زیادی درباره سفارش پستی نمی دانستم.»
چاک ماس 32 ساله بعد از آن لاین کردن فروشگاه به توصیه والدین خود برای شبیه سازی فروشگاه غیر آن لاین عمل کرد. ماس می گوید: «پدرم مقاله ای درباره یک فروشگاه اینترنتی بازی های کامپیوتری در روزنامه خواند و موفقیت آن را به من یادآوری کرد. بعد از دیدن این فروشگاه آن لاین تصمیم گرفتم بهتر از آنها عمل کنم. راضی کردن شریک تجاریم، جو دورهام، موضوع دیگری بود.» ولی در ادامه می گوید: «مخالفت او مربوط به قبل از اهمیت پیدا کردن وب می شود. وقتی که او بعضی از قسمت های وب را مشاهده کرد تغییر عقیده داد.»
از همان ابتدا سادگی رویکرد ماس به طراحی سایت عامل دیگری برای موفقیت او بود. در حالی که تقریبا هیچ عکسی از محصول وجود ندارد (رقم 1% که پیشتر ذکر شد مربوط به بخش «گالری» می شود)، او همچنان سایتی را اداره می کند که «راه آسانی برای پیدا کردن کالای مورد نظر در اختیار مشتری قرار می دهد. چیزهای اضافی مانند تصاویر و عکس های غیرضروری به حداقل رسیده اند. سایت های زیادی وجود دارند که به دلیل زیادی امکانات گرافیکی دارای زمان بارگذاری طولانی هستند. در این سایت ها بارگذاری با سرعت 8/28 دو دوقیقه طول می کشد. این واقعیت کاربر را مرعوب می کند».
با آنکه Discount Games به طور مداوم بانک اطلاعاتی را به روز می کند، صفحه افتتاحی دست نخورده باقی مانده است. ماس می گوید: «تصمیم گرفتیم آن را تغییر ندهیم چون امکان تشخیص فوری ایجاد می کند.» خرده فروش های آن لاین دیگر نیز کم کم همین عقیده را پیدا می کنند. و در حالی که گرافیک صفحه خوش آمدگویی از معدود جلوه های تصویری این سایت است، ماس توجه خود را معطوف به بزرگترین نقطه قوت سایت یعنی بانک اطلاعاتی آن می کند.
کاتالوگ الکترونیکی Discount Games فهرستی گسترده با بیش از 20000 قلم کالا است. مشتری ها می توانند از روی کلمه کلیدی، نام مقوله، یا سازنده جستجو کنند، و از آنجایی که خروجی متن خالص است نتایج فوری به دست آورند. آسانی ورود به فهرست احتمالا تا حدودی مسئول میانگین هشت قلم کالا در هر سفارش است، رقمی که نسبت به فروشگاه های وب دیگر بالاتر است، به خصوص برای سایتی که سیاست حداقل سفارش ندارد.
ماس معتقد است این تجربه خرید ساده مشتریها را بار دیگر برمی گرداند و به همین دلیل نیازی به کاهش قیمت ها وجود ندارد.
او موضوع را این گونه توضیح می دهد: «در ابتدا به اندازه 30% قیمت تمام شده خرده فروشی در قیمت برخی کالاهای خود تخفیف می دادیم. بیشتر آنها دارای 20% تخفیف بودند. تصور می کردیم باید تخفیف دهیم تا مردم به خرید از ما تشویق شوند، ولی این تصور درستی نبود چون اگر امکان خرید آسان و سرویس مناسبی برای مشتری فراهم کنید دوباره برمی گردد». ظاهرا حق با ماس است. نرخ 45 درصدی مشتری های تکراری او این نظر را تاییدمی کند.
ماس در آغاز با این تصور که حجم کار و کسب، درآمدهای کاهش یافته را جبران می کند به فکر کاهش قیمتها افتاد. متاسفانه متوجه شدیم که هزینه های مربوط به حجم بالای کار سود چندانی باقی نمی گذارد تا حجم فعالیت را توجیه کند».
تنها گمان اشتباه دیگر هزینه اداره فروشگاه آن لاین بود. ماس به عنوان یک خرده فروش کارآزموده گمان می کرد هزینه سربار فعالیت اینترنتی کمتر از فعالیت عادی است، ولی اشتباه می کرد. خودش می گوید: «وقتی تعداد سفارش ها به نقطه ای رسید که به فضای بیشتری نیاز پیدا کردیم، هزینه ها از فروشگاه غیر آن لاین فراتر رفتند. اداره فروشگاه آن لاین در حدود 25% پرهزینه تر از فروشگاه غیر آن لاین است.»
با وجود هزینه سربار بیشتر، درآمد فروشگاه آن لاین از ریسک سرمایه گذاری غیر آن لاین بیشتر است. ماس می گوید: «بعد از یک سال درآمد فروشگاه آن لاین از درآمد Gamer’s Inn فراتر رفت.» امروز درآمد حاصل از فروش آن لاین 40% بیشتر از فروش غیر آن لاین است. آنها بعد از مدتی مجبور شدند به دفاتر جدیدی نقل مکان کنند. ماس در این باره می گوید: «کالا برای فروش، کارکنان فروشگاه و کامپیوتر در اختیار داشتیم ولی جایی برای آنها نداشتیم. طرح اولیه ما اداره کسب و کار از محل فروشگاه خرده فروشی به عنوان فعالیتی جانبی بود، ولی ظرف مدت شش ماه به جایی رسیدیم که مجبور شدیم برای پاسخگویی به تقاضای مشتری ها نقل مکان کنیم.»
به دلیل تلاش اندک ماس در زمینه بازاریابی، مشتری هایی که برای اولین بار به سایت او مراجعه می کنند Discount Games را از طریق موتورهای جستجویی می یابند که ماس در آنها ثبت نام کرده است. بزرگترین مولدهای ترافیک Yahoo و WebCrawler هستند که دومی با America Online ارتباط دارد. این دو مسئول 30% از 3000 نفری هستند که روزانه به این سایت مراجعه می کنند.
Discount Games از آگهی استفاده نمی کند چون در همان معدود دفعاتی که استفاده کرد تاثیری در فروش بیشتر نداشت. ماس می گوید: «در مجله Implosion و مجله های آن لاین آگهی دادیم ولی هیچ یک از آنها فایده ای نداشت. فکر کردیم از موتورهای جستجو برای آگهی استفاده کنیم ولی هنوز اقدامی در این زمینه انجام نداده ایم چون نیاز به بررسی بیشتر دارد.»
با وجود این شرح حال، Discount Games از سایت های تجاری موفق BizRate است و در فهرست 100 سایت برتر قرار دارد. این سایت تعدادی پیوند متقابل برقرار کرده است و از بیش از 350 سایت پیوند دارد.
به احتمال زیاد مهمترین و قابل توجه ترین بازاریابی از نظر ماس به گروه های خبری مربوط می شود چون با بخش سرویس دهی به مشتری بیشترین سازگاری را دارند. این جایی است که هر روز می توانید حداقل به مدت یک ساعت چاک ماس را در آن پیدا کنید.
او می گوید: «دوست دارم ببینم مردم درباره ما، رقابت ما، کالاهای جدیدی که ارائه می شوند، چیزهایی که دوست دارند، و چیزهایی که دوست ندارند چه می گویند.» ولی این از کنجکاوی صرف فراتر می رود. علاقه شدید ماس به آگاهی از نظرات دیگران فهرست Discount Games و نتیجه نهایی را تحت تاثیر قرار داده است.
او درباره این موضوع می گوید: «مردم درباره مدل ها صحبت می کنند و مثلا می گویند به دست آوردن آنها در بعضی مناطق چقدر مشکل است. ما از فرصت استفاده می کنیم و آنها را در فهرست خود قرار می دهیم. در حال حاضر مدل ها 5 تا 10 درصد از فروش ما را تشکیل می دهند و به تناسب تعداد کل مدل هایی که داریم رشد یکنواختی دارند.»
با آنکه مشتری ها می توانند تصمیم گیری های مربوط به فهرست را تحت تاثیر قرار دهند، Discount Games به هر نظری که به طور اتفاقی به گوش می رسد عمل نمی کند. ماس خاطرنشان می کند: «از برنامه اصلی خود زیاد دور نمی شویم.» ولی حتی فروش های عادی، او و کارکنانش را دچار سردرگمی کرده اند ، چنانکه می گوید: «زمانی یک مشتری 35 بسته ساخت مدل سفارش داد. دلیل این میزان سفارش را نفهمیدیم.»
با وجود علاقمندی ماس به صرف وقت در گروه های خبری برای ارتباط متقابل با مشتری های فعلی و احتمایل، Discount Games بعد از فروش هیچ گونه تلاشی برای تماس با مشتری ها نمی کند: نه خبرنامه الکترونیکی دوره ای وجود دارد، و نه اعلان های گاه به گاه فروش های ویژه. تنها نامه الکترونیکی که مشتری از Discount Games دریافت می کند مربوط به تایید سفارش است.
هرچند عدم سرویس دهی به فهرست مشتری از یک نظر ممکن است خطای بازاریابی به حساب آید، ماس دلایل خاص خود را دارد. او می گوید: «ما فکر کردیم مردم دوست ندارند از ما نامه های گاه و بیگاه دریافت کنند. بنابراین خود را برای این کار مهیا نکردیم، ولی حالا برای آن آمادگی داریم.»
ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که ماس کشف کرده است قرار دادن یک محصول پرامکانات در صفحات اصلی لزوما به بهبود وضع فروش آن محصول منتهی نمی شود. دلیل آن می تواند ماهیت یک به یک اینترنت باشد. هرچند ممکن است فعالیت چندانی در زمینه محصولات پرامکانات صورت نگیرد، پرسش های مربوط به محصول به طور کلی 75% نامه های الکترونیکی ارسالی به Discount Games را شامل می شوند و با سیاست های سفارش و ارسال ارتباط مستقیم دارند. Discount Games برای رسیدگی صحیح به 50 پرس و جویی که در روز دریافت می کند یک نفر استخدام کرده است و در صورت نیاز در آینده نزدیک یک نفر دیگر نیز اضافه خواهد کرد.
ماس تایید می کند که بخشی از دلیل سنگین بودن نامه های الکترونیکی را می توان به قسمتی از سایت نسبت داد که او آن را ضعیف ترین قسمت می داند، یعنی به صفحه وارسی. او می گوید: «دوست داشتم صفحه وارسی را طوری طراحی می کردیم که بعد از دادن سفارش اطلاعات بیشتری در اختیار مشتری قرار می گرفت تا بیشتر در جریان کار قرار بگیرد و مطمئن شود که سفارش او به موقع تحویل داده می شود».
ولی او درک می کند که پست الکترونیکی تنها قسمتی از ماهیت وب است. به همین دلیل می گوید: «توجه داشته باشید که تمام دنیا مشتری بالقوه شما است. خود را برای پاسخگویی به انبوه پرسش ها آماده کنید.»
ماس همچنین می داند اگر دنیا مشتری بالقوه باشد رقیب بالقوه نیز هست. از آنجایی که قسمت عمده فروش آنها مربوط به قوانین بازی های حادثه ای و کتاب های مرتبط با آنها است، Discount Games تا حدی با Amazon.com و Barnes&Noble رقابت می کند. تنها رقبای مستقیم دیگر فروشگاه های سرگرمی هستند، ولی ماس خاطرنشان می کند که تعداد آنها قابل اعتنا نیست. او از کسی نام نمی برد چون حتی یک نفر می تواند آینده او را تغییر دهد، ولی نگرانی او معقول است. می گوید: «بدون آنکه بخواهم از کسی نام ببرم، یک زنجیره داخلی بزرگ که به سرمایه گذاری چندساله علاقه دارد می تواند به فروش ما آسیب برساند.»
مقام پیشگامی به ماس امکان می دهد به عنوان غول بازی های حادثه ای در اینترنت به کار خود ادامه دهد.
با وجود غیرعادی بودن رفتار بازاریابی Discount Games، موفقیت آنها به صداقت با خود و مشتریها برمی گردد. بنابراین ماس به جای جار و جنجال راه انداختن با آگهی، کاهش قیمت، و عکس کالا، توجه خود را معطوف به هدف اولیه یعنی بهترین بخش سرویس دهی مشتری، بزرگترین فهرست کالا، دقیق ترین اطلاعات و سریع ترین تحویل می کند.
او به ما یادآوری می کند: «اینترنت وسیله کاملا جدیدی است. قوانینی قدیمی در مورد آن صدق نمی کنند».
برای کسب اطلاعات به روز درباره موفقیت Discount Games به
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مراجعه کنید.
-
Barry Diller [نابغه رسانهها]
با بيش از 40 سال سابقه كاري، «Barry Diller» از معدود مديراني است كه در عرصه تلويزيون به سراغ هر شبكهاي رفته، با ابتكار عمل خود توانسته ميزان شهرت و محبوبيت آن را به طور شگفتآوري افزوني بخشد. اگرچه هيچيك از شبكههاي تلويزيوني را به طور طولاني در اختيار نداشته است اما همان زمان اندك كافي بوده تا نبوغ او خودش را آشكار نمايد و به بالاترين حد كارآيي رسد. حضور او در كمپانيهاي بزرگ رسانهاي چون ABC، «Paramount» و « Twenieth Century Fox» خود دلالت بر اين دارد كه ميتوان نقش مهمي را در توليد فيلمها و برنامههاي ديدني دنيا به او بخشيد.
«Barry Diller» در دوم فوريه سال 1942 در سانفرانسيسكو ديده به جهان گشود. اولين گامهاي نردبان ترقياش را زماني برداشت كه در شركت «William Morris Agency » در بخش رسيدگي به نامههاي رسيده فعاليت ميكرد. پس از آن در سال 1966 به شبكه «ABC» پيوست و در بخش برنامهسازي مشغول به كار شد. تقريباً همان جا بود كه مديران ارشد كمپاني پي به نبوغ ذاتي او بردند و تصميم به ارتقاي سطح شغلي او گرفتند و از اين رو در سال 1969 به عنوان معاونت شبكه در امر توسعه فيلمها و برنامههاي شبكه به كار گرفته شد. به ابتكار او بود كه شبكه «ABC» از پاييز 1969 برنامه «فيلم هفته» را به نمايش گذارد و همين امر سبب شهرت بيش از پيش اين شبكه گرديد.
در طرحي ديگر «Diller» به جاي تمامي فيلمهاي بيمحتواي از پيش ضبط شده تلويزيوني، دستور تهيه فيلمهاي آموزنده و يا گاهاً هشداردهنده در مورد جوانان و معضلات اجتماعي را در اين شبكه صادر كرد كه اين اقدام نيز كمك بزرگي براي اعتبار اين كمپاني محسوب ميشد.
در سال 1974 پس از درخشش فراوان او در «ABC»، از «Diller» براي اداره كمپاني رسانهاي «Paramount Pictures» دعوت شد و او نيز اجابت كرد. به جرأت ميتوان گفت كه پربينندهترين فيلمهاي ساخته شده توسط اين كمپاني در طول يك دهه فعاليت «Diller» به عنوان مدير آن صورت گرفته است. در سال 1984 «Diller» بر اثر اختلافي كه با كمپاني ما در اين شركت پيدا كرده بود، استعفا داد.
با بيرون آمدن از «Paramount»، «Diller» حتي براي چند ماه هم بيكار نماند. بلافاصله در همان سال پس از خريداري كمپاني «Twentieth Century Fox» توسط «Rupert Murdoch»، «Diller» توسط اين كمپاني در سمت مدير شبكه به خدمت گرفته شد. شبكه تازه تاسيس «Fox» كه با برنامههاي متنوع خود بينندگان بسياري را به سوي خود جذب كرده بود، خود را در محاصره سه رقيب قدرتمند «CBS»، «ABC» و «NBC» مشاهده ميكرد. اما اين بار نيز مديريت «Diller» توانست حلقه محاصره را شكسته و نجات «Fox» را سبب گردد؛ او با تهيه برنامههاي مستند ارزان قيمت اما پربيننده كه بيشتر به مسايل اجتماعي و خصوصاً جوانان توجه داشتند، توانست گام بزرگي جهت پيشرفت شبكه «Fox» بردارد.
«Diller» كه هرگز توان ماندن در يك محيط ثابت براي مدت طولاني را نداشت، اين بار نيز خلاف تصور همگان اقدام به ترك «Fox» نمود و پس از آن شبكه «QVC» را خريداري كرد. اين شبكه كه بيشتر به ارايه خدمات و فروش كالا از طريق تلويزيون ميپرداخت، با رهبري «Diller» تغيير شگرفي در خود پديد آورد. در همين راستا در سال 1995 او شبكه «IAC» را نيز از آن خود كرد و در آن نه تنها به فروش كالاها مشغول شد بلكه اقدام به ارايه خدمات گوناگون از قبيل ارز و هتل، بليط و... نيز نمود و به همين ترتيب با گسترش دامنه فعاليتش در زمينه فروش كالا و ارايه خدمات وارد اينترنت شد و فعاليت خود را بيش از پيش وسعت بخشيد. با آغاز فعاليت اينترنتي، «Diller» پس از مدت بسيار كوتاهي خود را در جايگاه رهبري ارايه خدمات مسافرتي براي مسافران از طريق اينترنت قرار داد و شهرت خود را در اين عرصه نيز افزايش داد. در كنار اين فعاليت او از ماه مه 2002 تا مارس 2003 مديريت «Vivendi Universal Entertainment» را نيز برعهده داشت و كمافيسابق پس از مدت كوتاهي استعفا داد.
اين روزها نيز «Diller» مديريت شبكههاي اينترنتي «Expedia»، «Hotels.com» و همچنين كمپاني «كوكاكولا» به همراه كمپاني «Washington Post» را برعهده دارد.
علاوه بر اينها او از اعضاي هيأتمديره «موزه راديو و تلويزيون»، «كتابخانه عمومي نيويورك»، «Conservation International» و نيز «B/WNET» ميباشد.
او همچنين در حال حاضر عضويت در انجمن مديران دانشكده سينما و تلويزيون دانشگاه «Southern California»، هيأت امناي دانشگاه نيويورك و نيز مديريت هيأتمديره دانشكده پزشكي دانشگاه «UCLA» را نيز دارا ميباشد.
-
سام والتون [اولين كانون عمده فروشي سام ]
سام والتون در سال 1918 در يكي از ايالت اوكلاهما به نام كينگ فيشر به دنيا آمد. پدر او فروشنده گياهان طبيعي بود و سام نيز در فروشندگي توانائي پدرش را به ارث برده بود.او همچنين بسيار خسيس بود، خصيصه اي كه تا زمان بزرگسالي همراه بود. حتي زماني كه بازنشست شده بود هنوز با يك ماشين قراضه مدل 78 به محل كار خود مي رفت. او زماني كه دوره ليسانس خود را در دانشگاه ميسو سوري مي گذارند، به دليل نقش فعالش در انجمن دانشگاه، تلاش هاي ورزشي از طرف دوستان انجمني اش لقب «هاسلر والتون» گرفت.
والتون تجربه فروش خود را، هنگامي كه براي شركت جي سي پني بود را فرا گرفت. در سال 1945 او اولين سرمايه خيز خرده فروشي خود را(فرنشيز بن فرانكلين) آغاز كرد. حوالي سال 1962 چهارده مغازه ديگر كه بيشتر آنها در مناطق روستايي بودند را بازگشايي كرد. والتون تلاش نمود تا شركت بن فرانكلين را متقاعد نمايد تا اقدام به خرده فروشي تنزيلي نمايد. اما اين شركت امتناع كرد، اين بود كه خودش اولين مركز اقتصادي اش به نام وال – مارت را براي همين منظور در شهر راجرز آركانسو تأسيس نمود.
در حين رشد اين مركز اين مركز اقتصادي بزرگ، او همواره دو هدف اصلي اش را مد نظر داشت. هدف اول كاهش هزينه ها بود و هدف دوم ايجاد رابطه با مشتريان بود. ديگر خصيصه هايي كه جزء فرهنگ وال- مارت شده بود، عبارت بودند از مشاركت كاركنان در تصميم گيريها، تكيه بر تجارب كاركنان، در خواست از كاركنان براي ارائه پيشنهاد و استفاده از پيشنهادات آنها، بازديد مكرر فروشگاه توسط مديران عالي و عمل بر اساس شناخت به مشتري، او شديداً وطن دوست نيز بود. به همين دليل خط مشي او، در صورت وجود محصولات مناسب ساخت آمريكا، خريد آن محصولات براي فروشگاه بود.
حوالي سال 1983 مدل وال – مارت به حدي از رشد رسيده بود كه او آمادگي خريد چيزهاي جديد ديگري را نيز داشت. در همان سال، او اولين كانون عمده فروشي سام را بازگشايي كرد، در اين كانون تخفيف بر اساس عضويت صورت مي گرفت.
سام والتون در آوريل 1992 در گذشت. اما زندگي او به اندازه كافي طولاني شد تا بتواند بر سييزر و كي مارت فائق آيد و خرده فروش اول كشور شود. او همچنين جزء افراد ثروتمند ايالات متحده نيز نام برده مي شود. ديدگاه كارآفريني را همواره متوجه نكات جزئي، هزينه ها و توجه به مشتري بود.
-
آلفرد توبمن [میلیاردری در لبه پرتگاه]
كافی است یك میلیون دلار از ثروت آنها كم شود تا در رده میلیاردرها دیگر جایی نداشه باشند. هر چند خیلی ها هستند كه حتی تصور داشتن یك میلیون دلار را هم نمیتوانند بكنند، چه برسد به داشتن یك میلیارد دلار! یكی از میلیاردرهایی كه با داشتن یك میلیارد دلار در لبه پرتگاه قرار دارد، شخصی به نام «آلفرد توبمن» است. آلفرد 80 ساله خواه ناخواه باید به فكر این باشد كه ثروتش را چطور بعد از خود تقسیم كند. این نجیبزاده خانه حراج سادبیز در میشیگان را به مبلغ 770 میلیون دلار خریداری كرد و گفته میشود این خانه هدیهای برای همسرش جودی بوده است. فوربس كه تمام تلاش خود را صرف گردآوری اخبار ثروتمندان دنیا كرده است، درباره سادبیز نوشته است: توبمن خانه حراج سادبیز را در سال 1983 خریداری كرد و سهام آن را در سال 1988 در معرض خریداران قرار داد. خانه حراج سادبیز كه پیش از حضور توبمن دچار ركود و همچنین درگیر مشكلات عدیده اقتصادی شده بود، با حضور وی جان تازهای گرفت البته با تزریق دلارهای آمریكای توبمن. بسیاری از كارشناسان آثار هنری از اقدامات توبمن در سادبیز چندان خشنود نبودند. اما توبمن با اقداماتی نظیر به حراج گذاشتن داراییهای «ژاكلین كندی» به مبلغ 5/34 میلیون دلار، توانست بار دیگر توجه طرفداران حراج اشیای نفیس را به سوی سادبیز جلب كند. در فوریه 2000، توبمن از سمت ریاست كنارهگیری كرد. اما با در اختیار داشتن اكثریت حق رای، هنوز یكی از مهمترین شخصیتهای سادبیز به شمار میرود. در ماه مه 2001، ژوری فدرال منهتن، موارد اتهامی سنگینی را علیه توبمن به دادگاه ارایه داد. یكی از اتهامات وی تبانی در جریان یكی از حراجیهای سادبیز بوده است. توبمن برای پایان دادن به این موضوع اعلام كرد كه حاضر است از سهم 256 میلیون دلاری سادبیز كه باید بابت جریمه پرداخت كند، مبلغ 156 میلیون دلار آن را یك جا بدهد. قرار بود در اكتبر 2001 به اتهامات او رسیدگی شود، اما به خاطر مسایل 2001 میلادی -حمله به برجهای تجارت جهانی در نیویورك- دادگاه وی به تعویق افتاد. توبمن در صورتی كه اتهاماتش ثابت میشد، به پرداخت 350 هزار دلار جریمه و تحمل سه سال حبس محكوم میشد كه البته این چنین نیز شد.
خانه حراجی سادبیز یكی از معروفترین تالارهای حراج در دنیا است. سادبیز فعالیت خود را از سال 1744 آغاز كرد و اولین حراجی سادبیز در 11 مارس 1744 برپا شد. در آن سال «ساموئل بیكر» چند صد كتاب كمیاب و با ارزش را به معرض فروش گذاشت. امروزه سادبیز درآمد سالیانهای در حدود 2 میلیارد دلار دارد. علاقهمندان به اشیای عتیقه و آثار هنری جهان كه به وجهه تاریخی این آثار نیز علاقه خاصی دارند، برای خرید این اشیا به لندن خیابان نیوباند و همچنین منطقه منهتن روی میآورند. سادبیز در خیابان یورك منهتن واقع است. البته سادبیز تنها حراجی مطرح برای عرضه این نوع اشیا نیست. رقیب سرسخت سادبیز برای فروش اشیای هنری و باارزش، حراجی كریستینر است نمونهای از رقابت سادبیز و كریستینر را میتوان در فروش گرانترین تابلوهای نقاش جهان مشاهده كرد. در 15 مه 1990 در تالار كریستینر، تابلویی از ون گوگ به مبلغ 5/82 میلیون دلار فروخته شد كه امروزه ارزشی در حدود 117 میلیون دلار دارد. دو روز بعد در سادبیز نیویورك تابلویی از نقاش مشهور پیكاسو به مبلغ 78 میلیون دلار، به یكی از علاقهمندان آثار هنری فروخته شد كه امروزه ارزش آن در حدود 111 میلیون دلار تخمین زده شده است. تابلوهای نقاشی تنها بخشی از آثار فروخته شده در سادبیز است. علاقهمندان به میكی موس، مجسمههای اروپایی، سرامیك و شیشه، نقاشیهای قدیمی و معاصر، همه و همه میتوانند برای به دست آوردن این آثار با توجه به پولی كه در نظر گرفتهاند، شانس خود را امتحان كنند.
شركت در حراجیهای سادبیز و كریستینر علاوه بر آنكه برای خیلیها جنبه شغلی دارد، جنبه تفریحی نیز دارد. سادبیز برای سهولت كار در امر فروش آثار نفیس هنری در سایتی كه مخصوص خود دایر كرده است، روز و ماه به حراج رفتن كالای مورد نظر را ذكر كره است. برای مثال به عنوان یادبود میكیموس، حراجی 27 سپتامبر به عروسكهای مخصوص میكیموس اختصاص دارد. البته این حراجی در شهر نیویورك برپا میشود. هنر قرن بیستم آسیا حراجی دیگری است كه در 14 جولای در لندن برپا میشود. تاریخ و ادبیات انگلیسی نیز با به حراج رفتن كتابهای مربوطه، نام حراجی دیگر سادبیز است. اگر علاقهمند به شركت در این حراجی باشید باید بدانید كه كمی دیر باخبر شدید، چرا كه این حراجی در 12 جولای برپا شد. «آلفرد توبمن» كه تجربه یك بار طلاق را در زندگی دارد، صاحب سه فرزند است و با همسر خود زندگی میكند. او تحصیلات آكادمیك را در دانشگاه میشیگان آغاز كرد اما قبل از فارغالتحصیلی از دانشگاه ترك تحصیل كرد. وی متولد بلوم فیلدهیلز در ایالت میشیگان است و عمده ثروتش را داراییهای غیرمنقول تشكیل میدهد كه بیشتر آنها پاساژهای تجاری است. وی توانست از وامی 5 هزار دلاری در سال 1950، امروزه پاساژهای تجاری احداث كند.
-
جيسن اپفل [سايت فروش عطر]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كمتر جوان 21 سالهاي به صنعت عطر به عنوان يك حرفه نگاه ميكند، ولي در 1994 جيسن اپفل ميدانست كه ميخواهد وارد اين تجارت در حال گسترش «سفارش هديه» شود. او با يادآوري آن زمان ميگويد: «ديدم خيلي از مردم خواهان راه سريع و راحتي براي سفارش هديه هستند.» جيسن اين را هم ميدانست كه ميخواهد جايگزيني براي گل، بادكنك و هديههاي متعارف ديگر ارائه كند. راهحل او عطر بود كه انتخاب مناسبي به نظر ميرسيد، ولي استفاده از شماره تلفن رايگان به عنوان كانال فروش عملي نبود. فروش نااميدكننده و هزينههاي آگهي جيسن اپفل را به وب جهاني رساند و آينده او را به عنوان بزرگترين خردهفروش عطر رقم زد.
بازرگانان اندكي ميتوانند با اطمينان كامل ادعا كنند كه در حوزه فعاليت خود بزرگترين و بهتريناند، ولي اپفل ميتواند چنين ادعايي كند. FragranceNet بيش از 1000 نام تجاري اصيل را به طريق خردهفروشي ارائه ميكند. هيچ يك از اين نامها تقلبي يا تقليدي نيستند. اپفل خاطرنشان ميكند: «ما حتي شبيه Amazon.com نيستيم كه با آن رقابت نزديك داريم.»
ولي مسئله فروش منحصر به فرد FragranceNet از اسامي تجاري و قيمتهاي تخفيفي فراتر ميرود. موفقيت اپفل در اين واقعيت نهفته است كه او با همان ديدي به بخش سرويسدهي به مشتري مينگرد كه به تخفيف قيمت نگاه ميكند. مثلا همه سفارشها، چه هديه باشند يا نباشند، كادو محسوب ميشوند. كارتهاي پيام شخصي روي هديه نيز هميشه بدون هزينه اضافي همراه سفارش فرستاده ميشوند. در طول تعطيلات ارسال سفارش رايگان انجام ميگيرد.
اگر محموله شما هديه- سفارش شخصي- نيست با پيدا كردن هديهاي براي خودتان در كنار سفارش اصلي شگفتزده نشويد. FragranceNet همراه با كالاي ارسالي يك دستنويس تشكر ميفرستد.
با اين توجه دقيق به جزئيات تعجبي ندارد كه FragranceNet در شش ماه اول كار خود بيش از 6000 سفارش انجام داد كه هريك به طور متوسط شامل 5/1 قلم كالا با جمع هزينهاي در حدود 60 دلار بود.
در وب كه مشتريها با يك كليك ماوس ميتوانند قيمتها را در مدت كوتاهي باهم مقايسه كنند نتيجه كار به مناسب بودن قيمت اقلام مختلف كالا بستگي دارد. اين نكتهاي است كه اپفل هميشه به آن توجه ميكند.
اپفل با تاكيد ميگويد: «تخفيفهاي ما را همه ميپسندند. درواقع ما از فروش محصولات Estee Lauder و Calvin Klein اصلا سود نميبريم با اين حال FragranceNet براي آنها 2% تخفيف ميدهد. ما تا جايي كه امكان داشته باشد تخفيف ميدهيم ولي اين شركتها راضي نميشوند محصولاتشان راحت از قفسههاي فروشگاههاي بزرگ خارج شوند.» اپفل در مقام مقايسه ميگويد: «ما اگر 100 Halston در انبار داشته باشيم، به احتمال زياد 10 CK One داريم.»
با وجود آنكه او نميتواند براي همه كالاها تخفيف اساسي در نظر بگيرد، قيمتهاي FragranceNet هنوز آن قدر پايين هستند كه در خردهفروشي بسياري از عمدهفروشها را شكست دهند. به همين دليل است كه اپفل هميشه از خانواده بومي آمريكايي سفارشهاي بزرگ ميگيرند. «آنها مالك يك كازينوي بزرگ در اردوگاهي واقع در ميشيگان هستند و در مركز خريد آن يك مغازه عطرفروشي دارند. محصولات اين فروشگاه اساسا توسط FragranceNet تامين ميشود.»
رمز كلي تخفيفهاي عمده FragranceNet در هزينه سربار پايين نهفته است. فروشگاه وب، برخلاف فروشگاههاي فيزيكي، مجبور نيست براي پوشاندن هزينههاي ثابت ماهانه قيمت كالاهاي خودرا به ميزان قابل توجهي افزايش دهد.
FragranceNet در روز به طور متوسط 2500 بازديدكننده دارد كه با برآورد محافظه كارانه اپفل معادل پنج فروشگاه غير آنلاين در يك مركز خريد شلوغ است. وقتي هزينه نگهداري پنج فروشگاه فيزيكي از نظر اجاره، كاركنان، فهرست موجودي، و يك جدول زماني 24 ساعته (در مقايسه با زمان فعاليت 24 ساعته وب) را هم در نظر بگيريد ميبينيد كه هزينههاي فروش غير آنلاين سر به آسمان ميزنند.
امتياز ديگر FragranceNet آن است كه نيازي به حمل فيزيكي موجودي نيست و به جاي آن نقدينگي جريان مييابد.
اپفل شانس آورد كه توانست توزيعكنندهاي پيدا كند كه علاوه بر كالاهاي شخصي ديگر يكي از بزرگترين مجموعههاي عطر دنيا را اداره ميكند. اين شركت توزيعكننده كه در اطراف منهتن و نزديك دفتر اپفل واقع است به او امكان دسترسي به عطرهايي به ارزش 4 ميليون دلار را ميدهد. انبار اين شركت توزيع را ميتوان ساختمان فرعي FragranceNet در نظر گرفت.
متوسط 70 سفارش FragranceNet در روز مستقيما از اين توزيعكننده انجام و ارسال ميشوند. ولي ترتيب كار شكل سنتي دارد چون اپفل به يكي از افراد شركت توزيع پول ميدهد تا به سفارشهاي او به طور جداگانه رسيدگي كند. همه سفارشها ظرف مدت 24 ساعت انجام ميشوند.
بزرگترين فايده اين شكل از كار براي اپفل آن است كه ميتواند همه عطرهاي موجود، كه در حال حاضر تعدادشان به حدود 1200 مورد ميرسد، و برخي عطرهاي در دست ساخت را ارائه كند.
در حقيقت اين فهرست موجودي جامع در قيمتهاي FragranceNet منعكس ميشود. گرانترين كالايي كه اين عطرفروشي وب ارائه ميكند يك بطري يك اونسي Knowing با قيمت 285 دلار است. ارزانترين آنها ادكلن Old Spice Gife Set است كه 40/4 دلار قيمت دارد.
به دليل سابقه زياد شركت توزيع/ عرضهكننده هيچ بعيد نيست كه FragranceNet عطرهايي داشته باشد كه فروشگاههاي ديگر، آنلاين يا فيزيكي، قادر به ارائه آنها نيستند. وجود چند نمونه عطر قديمي كه ديگر توليد نميشوند در فهرستي چنين گسترده غيرعادي نيست. FragranceNet از فروش آنها سود زيادي نصيب خود ميكند.
يك روز شركت سفارشي از يك سرباز قديمي معلول دريافت كرد كه متقاضي عطر مورد علاقه خود British Sterling After Shave Musk بود كه سالها است توليد نميشود. ولي FragranceNet كه به اندوخته عطرهاي ناياب دسترسي دارد آن را با قيمت 2000 دلار فروخت.
عطر كالايي جهاني ميباشد. در حال حاضر 30 تا 35 درصد بازديدكنندگان FragranceNet غيرمحلي هستند. استراليا و ژاپن بيشترين سفارشها را ميدهند، ولي FragranceNet به مناطقي مانند جمهوري اسلواكي، بلغارستان، و حتي پاكستان نيز كالا ارسال ميكند و هميشه ميكوشد توجه و رضايت مشتريها را جلب كند. براي اين منظور حتي در سايت وب امكان تبديل آسان پول رايج كشورهاي مختلف را فراهم كرده است.
داشتن مشتري بينالمللي چيزي است كه اپفل وقتي با سرويس شماره تلفن رايگان كار ميكرد حتي خواب آن را هم نميديد. او با اولين سايت وب خود نيز امكان چنين كاري را نداشت.
FragranceNet درواقع نتيجه دومين راهاندازي سايت است. راهاندازي اول در اوت 1996 صورت گرفت. سايت اوليه را بيشتر ميتوان به عنوان يك بروشور ديجيتالي توصيف كرد چون فقط به ارائه فهرست موجودي ميپرداخت و سفارشها را به شماره تلفن رايگان حواله ميداد. مشتريها در آن زمان گزينه ديگري براي سفارشدهي در اختيار نداشتند.
مدت كوتاهي بعد از راهاندازي، يك سرمايهگذار مستقل از طريق پست الكترونيكي با اپفل تماس گرفت. كمتر از يك ماه بعد اين سرمايهگذار چكي به مبلغ 100000 دلار براي راهاندازي سايت رسمي FragranceNet آنگونه كه امروز ميشناسيم صادر كرد.
اپفل با تجربه قبلي به عنوان ناشر مستقل در كالج، براي پيادهسازي و تبليغ سايت محاورهاي خود 500000 دلار بودجه در نظر گرفت. او با برنامهريزي و بودجهبندي دقيق حتي قبل از پيدا شدن سرمايهگذار قسمتي از سرمايه مورد نياز را جمعآوري كرده بود. از اين رو سرمايهگذاري 100000 دلاري، با وجود تقدير بسيار، در كمترين حد مورد استفاده قرار گرفت. اپفل با در نظر گرفتن جانب احتياط شروع به اجراي استراتژي خود براي ورود تمام عيار به عرصه تجارت الكترونيكي كرد.
او با يادآوري آن زمان ميگويد: «بهترين توصيهاي كه به ما شد اين بود كه سعي كنيم سايتي بسازيم كه مطابق با آخرين روشهاي مديريت دادهها باشد و هريك از كاركنان اين اجازه را داشته باشد كه دقيقه به دقيقه، ساعت به ساعت، و روز به روز در فروشگاه وب تغيير ايجاد كند».
اپفل با چنين ايدهاي در ذهن درصدد برآمد براي پيدا كردن طراحي وب پويا ولي كمهزينه درباره سايتهاي تجارت الكترونيكي برتر تحقيق كند. او كه معيار خود را كارايي و سهولت استفاده قرار داده بود پيش از تصميمگيري نهايي با چند سازنده تماس گرفت.
بعد از سه ماه كار همراه با سازنده در هر هفت روز هفته، سايتي كه آرزويش را در سر داشت به طور رسمي راهاندازي شد. طراحي مجدد FragranceNet با صرف 40000 دلار هزينه انجام شد كه 10000 دلار زير بودجه 50000 دلاري آن بود.
احتياط حساب شده اپفل در بودجهبندي و برنامهريزي در مراحل اوليه فعاليت نيز موثر بود. انتظارات اوليه آنقدر پايين بودند كه شركت به كلي غافلگير شد. قبل از ژوئن 1997 سايت وب ايستا فروش ثابتي داشت كه به طور متوسط به رقم ناچيز 480 دلار در ماه ميرسيد. ولي از زمان راهاندازي 2.0 FragranceNet كه برخوردار از يك فهرست موجودي بلادرنگ، سفارشدهي آنلاين امن، و يك ابزار جستجوي پيشرفته است، FragranceNet شاهد ميانگين نرخ رشد ماهانه 25% در اواخر 1997 بود يعني درست زماني كه با آهنگ رشد شكل درآمد انفجاري به خود گرفت و به ارقام سه رقمي رسيد و در دسامبر 1997 از مرز 80000 دلار گذشت.
-
كيرك كركوريان [نخبه مشرق زمين ]
شايد بتوان «كركوريان» را يك نخبه ناميد كه اكنون با 87 سال سن و ثروتي معادل 9/8 ميليارد دلار در رده چهل و يكم جدول ميلياردرهاي جهان قرار دارد
«كركوريان» يكي از مهمترين افرادي است كه به شكل و شمايل دادن به شهر «لاسوگاس» آمريكا شهرت دارد
روزهاي طلايي MGM را ميتوان روزهايي ناميد كه هر كارتوني كه توسط آن توليد ميشد, آغازش يك شير غران نمايش داده ميشد.
مهاجران در آمريكا اصولاً به دنبال گرفتن حق و امتيازهايي هستند كه با اتكا به آنها حداقل بتوانند مهاجرت خود را به اين كشور توجيه كرده باشند چه بسا بسياري از آنها آنقدر موفق ميشوند كه جزو ميلياردرهاي جهان قرار ميگيرند. فرقي هم نميكند. شايد باور عموم اين گونه باشد كه اصولاً اين شرقيها هستند كه فقط به آمريكا مهاجرت ميكنند و يا فقط مردم كشورهاي جهان سوم هستند كه «روياي آمريكايي» در سر دارند. بايد گفت كه اين گونه نيست خيلي از مهاجران در آمريكا مانند «جانكلويج» 90 ساله كه اكنون با 11 ميليارد دلار در رده سيام جدول ثروتمندترينهاي جهان قرار دارد, از كشورهاي پيشرفته و اروپايي, راهي آمريكا شدهاند. «جانكلويج» كه زماني ثروتمندترين مرد آمريكا بود, از مهاجران آلمانيتبار است. اما با اين حال باز بايد اعتراف كرد اين كشور, سرزميني بوده است كه در طول دوران حيات كوتاه خود, در جذب نخبگان ديگر كشورها موفق عمل كرده است. مخصوصاً در جذب نخبگان شرقي كه از همه بيشتر به اميد رفاه بهتر راهي آن ديار شدند. يكي ازنخبگان مشرق زمين «كيرك كركوريان» بوده است. شايد از اين نظر بتوان او را يك نخبه ناميد كه اكنون با 87 سال سن و ثروتي معادل 9/8 ميليارد دلار در رده چهل و يكم جدول ميلياردرهاي جهان قرار دارد. «كركوريان» 2فرزند دارد و در حاليكه از همسر خود جدا شده است, در لوسآنجلس زندگي ميكند. «كركوريان» در 6 ژوئن 1917 به دنيا آمد و همه كاره MGM است. كركوريان همچنين مالك Tracinda Corporation نيز است. اين شركت در «بورليهيلز» واقع در ايالت كاليفرنياي آمريكا قرار دارد. «كركوريان» يكي از مهمترين افرادي است كه به شكل و شمايل دادن به شهر لاسوگاس آمريكا شهرت دارد. همانطور كه تا به حال حدس زدهايد, كركوريان ذاتاً يك ارمنيتبار است. با اين كه خود متولد كاليفرنيا است اما پدر و مادرش از مهاجران ارمني به ايالاتمتحده بودهاند. «كركوريان» جوان با تشويقهاي برادرش و تحت تعليمات او تبديل به يك بوكسور حرفهاي شد. اما در سال 1939 تصميم گرفت پرواز كند. از همينرو به مدرسه خلباني رفت و در حين جنگجهاني دوم, «كركوريان» در لباس خلبان نيرويهوايي سلطنتي بريتانيا به استقبال جنگ رفت. «كركوريان» در سال 1945 براي اولين بار پا به شهر لاسوگاس گذاشت و زمان بسياري را صرف قماربازي كرد تا آن كه در دهه 1950 تصميم به كنار گذاشتن اين عادت ناپسند گرفت. در سال 1962 به مقدارacres 80 در فلامينگو به قيمت 960هزار دلار زمين خريد. در اين زمين «قصرسزار» ساخته شد. با فروش اين زمين در سال 1968,«كركوريان» توانست 9 ميليون دلار به جيب بزند. در سال 1967 «كركوريان» acres 82 زمين در خيابان پارادايس لاسوگاس خريداري كرد. در اين زمين كه به قيمت 5 ميليون دلار خريداري شده بود هتل اينترنشنال ساخته شد. كه در زمان خودش در نوع خود بزرگترين هتل دنيا به شمار ميآمد. در سال 1973 «كركوريان» MGM را خريداري كرد. شركت MGM كه يك استوديو معروف فيلمسازي است به همراه كركوريان هتل MGM Grand را تاسيس كرد. اين هتل نيز همچون هتل اينترنشنال در نوع خود بزرگترين هتل دنيا بوده است. در 11 نوامبر 1980 هتل اصلي MGM Grand در آتش سوخت كه منجر به كشتهشدن 85 تن شد. از اين حادثه به عنوان بدترين و تلخ ترين حادثه لاسوگاس ياد ميشود. اما اين هتل با مديريت خوبي توانست پس از 8 ماه, مجدداً فعاليت خود را آغاز كند. در سال 1986, «كركوريان» اين هتل در «لاسوگاس» و «رنو» را به قيمت 594 ميليون دلار به Bally فروخت. MGM يا Metro-Goldwyn-Mayer يك شركت رسانهاي بزرگ است كه در زمينه توليدات سينمايي و يا تلويزيوني فعاليت ميكند. از جمله شركتهاي فرعي MGM ميتوان به United Artists Corporation و Orion Pictures Corporation اشاره كرد. در سال 1969 «كركوريان» جيمز تي آوبري را به سمت رياست اين شركت مصوب كرد. «كركوريان» با فروش سيستم توزيع MGM در سال 1973 خود را به تدريج از فعاليتهاي روزانه MGM كنار كشيد. روزهاي طلايي MGM را ميتوان روزهايي ناميد كه هر كارتوني كه توسط آن توليد ميشد, آغازش يك شيرغران نمايش داده ميشد. اين شير اصولاً در اول كارتونهاي تام و جري وجود داشت. MGM در دهه 1930 تبديل به بزرگترين شركت فيلمسازي هاليوود شد. در اين دهه فيلمهاي كلاسيكي چون گراندهتل و سريال تارزان ساخته شد و ستارگاني چون گرتاگاربو و جوان كرافورد در عالم سينما معرفي شدند. در بين سالهاي 1936 و آغاز جنگ جهاني دوم, اين شركت به توليد فيلمهاي ماندگار ديگري روي آورد. فيلم بربادرفته شايد معروفترين فيلم توليدشده در اين دوره باشد. با شروع جنگ جهاني دوم و فعاليت سينماي آلمان نازي, MGM
به توليد فيلمهاي جنگي و مناسب با وضيت, آمريكاي آن روز روي آورد. با روي كارآمدن «كركوريان» در سال 1969 , اين شركت بسياري از امكاناتش را فروخت. توليدات MGM در دهه 70,به شدت افت كرد. اما با اين حال در اين دوران نيز اين شركت توانست فيلمهاي ماندگاري چون Shaft , Logans Run و Fame يا شهرت توليد كند. از 1997 تا كنون نيز اين شركت فيلمهاي پرطرفداري چون فيلم Legally blond جيمز باند را توليد كرده است.
-
Sandy Weill [بنيانگذار «Citigroup» بانك اول دنيا]
«Sanford I.Weill» متولد 16 مارس 1933 در ايالات متحده هماكنون به عنوان بنيانگذار و مدير بانك بينالمللي «Citigroup» در رديف ثروتمندترين افراد دنيا جاي گرفته است. براساس آمار ارائه شده در مجله اقتصادي «Forbes» سرمايه خاص او به بيش از 5/1 ميليارد دلار ميرسد كه در كنار آن 16679677 سهم از سهام «Citigroup» به ارزش 740 ميليون دلار را در اختيار دارد. او كه در اكتبر سال 2003 خود را از سمت مديريت بانك بازنشسته كرد، دريافت كه توان دوري از كار و فعاليت را ندارد و مجددا براي مدت 3 سال (تا سال 2006) قراردادي امضا كرد و به عرصه فعاليت بازگشت.
در سال 1955 سه اتفاق مهم در زندگي «Sandy» روي داد. ابتدا او مدرك كارشناسي اقتصاد خود را از دانشگاه «Cornell» دريافت كرد، سپس براي كمپاني «Bear Stearns» در بورس «Wall Street» مشغول به كار شد و سرانجام در 20 ژوئن آن سال با دختري به نام «Joon Mosher» ازدواج كرد و اينگونه زندگي مشترك خود را آغاز نمود. يكسال بعد به سبب فعاليتهاي فراوان او براي شركت، مدرك رسمي شركت براي حضور در «Wall Street» به او داده شد و به اين ترتيب توانست رسما معاملات شركت را پيگيري نمايد و در ازاي انجام معاملات مختلف، سهم قابل توجهي دريافت ميكرد. اندكي بعد براي خودش دفتري دست و پا كرد و ساعتها پشت ميزش مينشست تا كسي به او تلفن بزند و تقاضاي عقد قرارداد با «Bear Stearns» را نمايد؛ اما دريغ از حتي يك تلفن و يا يك مشتري! تنها مشتري روزانه او مادرش بود كه هرروز براي باخبر شدن از اوضاع و احوال به دفترش سر ميزد و ديگر اتفاق خاصي نميافتاد تا فردا! اوضاع كار به شدت سخت شده بود و «Sandy» و خانوادهاش شرايط دشواري را پشتسر ميگذاشتند. هنگامي كه «Joan» شرايط را اينگونه ديد تصميم گرفت تا خودش دست به كار شود و به سراغ يكي از دوستان قديمياش به نام «Michael Weinberg» رفت و از او خواست تا براي كمك به همسرش چند مشتري پيدا كند. خود «Joan» نيز كه همسرش را روزبهروز افسردهتر ميديد، هرروز چند مرتبه با دفتر او تماس ميگرفت و به او دلگرمي ميداد.
به هر ترتيبي كه بود اوضاع سخت مالي پشتسر گذاشته شد و در سال 1960، «Sandy» به همراه چند تن از دوستاني كه در «Wall Street» پيدا كرده بود، شركتي بنا كردند و در آن به انجام معاملات تجاري براي ديگر كمپانيها مشغول گشتند. اين شركت كوچك كه بارها و بارها به دليل جابجايي شركا تغيير نام داده بود، همواره يك چيز ثابت را در اختيار داشت و آن نام «Weill» به عنوان مدير شركت و جهتدهنده انواع قراردادهاي مختلف بود. از همينرو در سال 1979 كمپاني او كه حال «Shearson Loeb Rhodes» نام داشت به چنان وسعت و شهرتي در «Wall Street» دست يافت كه به عنوان دومين شركت واسطه تجاري صنايع در اين عرصه شناخته شد.
در سال 1981 «Weill» تمامي سهام شركت را به «American Express» به قيمت 930 ميليون دلار فروخت و خود در سمت يكي از مديران «American Express» و همچنين مديرعامل بخش بيمه اين كمپاني جاي گرفت. اما از آنجا كه «Weill» و «James Robinson» مديرعامل «American Express» اختلاف نظرهاي شديدي پيرامون مسائل تجاري و نحوه انجام معاملات با يكديگر داشتند، در آگوست 1985 «Weill» در سن 52 سالگي از سمت خود استعفا داد.
با ترك «American Express» او به تلاش براي خريد و در اختيار گرفتن «BankAmerica» روي آورد، اما عليرغم مذاكرات فراوان موفق به انجام اين امر نشد. اندكي بعد به سراغ يك موسسه اقتصادي ديگر با نام «Commercial Credit» رفت و آن را خريد و در سال 1986 با سرمايهگذاري 7 ميليون دلار از سرمايه شخصياش در اين شركت، هدايت آن را در اختيار گرفت.
با قرار گرفتن «Weill» در جايگاه مديريت «Commercial Credit»، هزينههاي اضافي كمپاني به يكباره كاهش محسوسي پيدا كرد و قوانين جديدي در آن وضع شد كه همه اين تغييرات سبب گرديد تا در عرض يكسال شركت به عنوان يكي از برترين موسسات مالي در كشور نام گيرد. در 1987 «Weill» كمپاني بيمه «Gulf» را خريداري كرد. يكسال بعد با پرداخت مبلغ 5/1 ميليارد دلار يكي از بزرگترين شركتهاي بيمه آمريكا با نام «Primerica» را از آن خود كرد.
در سال 1992 با پرداخت مبلغ 722 ميليون دلار توانست در بهترين شرايط، زماني كه به دليل سرمايهگذاريهاي نادرست، ارزش سهام كمپاني بيمهاي «Travelers In Suronce» كاهش پيدا كرده بود، 27 درصد سهام آن را خريداري نمايد.
در سال 1993 شركت سابق خود را كه به «American Express» فروخته بود در ازاي پرداخت 2/1 ميليارد دلار بازپس گرفت و در پايان همان سال تمامي سهام كمپاني «Travelers» را به قيمت 4 ميليارد دلار خريداري كرد و نام آن را به «Travelers Group» تغيير داد. در سپتامبر 1997 او همچنين كمپاني «Salomon» را در ازاي خريد سهام آن به ارزش 9 ميليارد دلار از آن خود نمود.
در آوريل سال 1998 «Travelers Group» اعلام كرد كه براساس يك قرارداد 76 ميليارد دلاري بين اين كمپاني و بانك «Citicorp» اين دو در هم ادغام شده و بانك«Citigroup» شكل ميگيرد. اما براساس قوانين ايالات متحده يك موسسه بهطور همزمان اجازه انجام عمليات بانكي و بيمهاي را ندارد و اين مساله مشكل بزرگي براي «Citigroup» محسوب ميشد. از همان زمان تا به حال «Weill» به دنبال جلب نظر نمايندگان كنگره براي لغو اين قانون همانند بسياري از كشورهاي اروپايي است كه در صورت شكست او و عدم لغو اين قانون «Citigroup» اجازه انجام امور بيمهاي را نخواهد يافت.
در اول اكتبر سال 2003 به دنبال بازنشستگي «Weill» از مديرعاملي «Citigroup» «Chuck Prince» در جاي او نشست ولي اندكي بعد «Weill» مجددا به صحنه بازگشت اما اين بار به عنوان يكي از اعضاي هيات مديره به فعاليت مشغول شد.
خلاصهاي از عملكرد «Citigroup» در سال مالي گذشته
در عرصه رقابت بسيار سنگيني كه ميان بانكهاي مختلف دنيا كه در سال مالي 2004 روي داد، كشورهاي آمريكا، ژاپن، آلمان، فرانسه و انگليس درصدر اين رقابت فشرده ايستادند و كشورهاي تركيه و سوئيس و هلند نيز با تمام قدرت به پيشروي جهت كسب مقامهاي برتر پرداختند. آنچه در اين ميان شگفتي صاحب نظران اقتصادي را برانگيخت پيشرفت چشمگير بانكهاي ژاپني بود كه با پشت سر گذاردن دوران ركود سخت اقتصادي در آسيا مجددا توانستند خود را با سرعتي باورنكردني به عرصه رقابت پيشين بازگردانند و جايگاه گذشته خود را حفظ نمايند.
اما از ميان تمامي آمارهايي كه اعلام شده است، بانك «Citigroup» توانسته است در سال گذشته مقام اول بسياري از شاخصهاي بانكي را از آن خود نمايد و در مجموع در صدر جدول بانكهاي برتر جهان قرار گيرد. به عنوان نمونه در بخش سرمايهگذاري «Tier one» اين بانك آمريكايي با سرمايه 66871 ميليون دلاري توانست بالاتر از رقيب فرانسوي خود در مكان اول جاي گيرد. از سويي ديگر اگرچه در بخش داراييهاي منقول «Citigroup» با 1264032 ميليون سرمايه بعد از بانك ژاپني «Mizuho Financial Group» با سرمايه 1285471 ميليون دلار قرار گرفت، اما برتري آن در شاخص بانكي «Market Capitalisation» كه با قرار گرفتن در رديف اول با مبلغ سرمايهگذاري 243473 ميليون دلار كه بالاتر از «Bank of America» جاي گرفت، ثابت كرد كه در سال 2004 «Citigroup» را ميتوان به عنوان بانك اول جهان لقب داد.
-
Lorenzo Zombrano [سومين توليدكننده سيمان در جهان]
Lorenzo Zambrano يكي ديگر از ميليارددرهاي مكزيكيتبار است . وي در حال حاضر رئيس هياتمديريه سومين توليدكننده سيمان در جهان است . لورنزو در سال 1966 ، مدرك ليسانس خود را در رشته مهندسي مكانيك از دانشگاه monterryTechnologic de دريافت كرد. سپس به آمريكا رفت و براي ادامه تحصيلات وارد دانشگاه معتبر استنفورد شد .
او توانست در سال 1968 ، با دريافت مدرك فوقليسانس ، از اين دانشگاه فارغاتحصيل شود . در همان سال به CEMEX ، سومين توليدكننده سيمان در جهان پيوست . در سال 1985 مدير اجرايي CEMEX شد . از 1991 تاكنون نيز رئيسهياتمديره اين شركت است . البته لورنزو فعاليت خود را تنها منحصر به كار در CEMEX نكرده است . او عضويازهياتمديرهشركت هايAlfa Banane،GrupoFinanciero، Femsa،ICA،Televisa و همچنين Vitro است . لورنزو علاوه بر شركتهاي مذكور درهياتمديره يكي از بزرگترين توليدكنندگان كامپيوتر در جهان، يعني IBM حضور دارد و عضوي از مديريت دايملركرايسلر به حساب ميآيد . مانند خيلي از مديران كه شغلهاي فراواني دارند، علاوه بر تمام شركتهايي كه نام آنها را برديم ، لورنزو عضو هياتمديره Citgroup lnternational Advisory Board نيزهست . دانشگاه Technologic de monterry كه زامبرانو از آن فارغ التحصيل شد،معتبرترين دانشگاه خصوصي در مكزيك و آمريكاي لاتين است . اين ميلياردر مكزيكي،رياست اين دانشگاه را برعهده داشته و عضوهياتامناي دانشگاههاي Americas socity ، Stanford Business tdhoolوConservation lntemational نيز هست . ممكن است عجيب به نظر برسد كه اين هياتمديره يكي از بزرگترين توليدكنندگان سيمان در جهان، چگونه اين همه شغل دارد . اما عجيبتر آن است كه لورنزو عضوهيات امناي موزه هنرهاي معاصرMoneterry نيز هست . وي تاكنون جوايز بسياري به خاطر مديريت خوبش دريافت كرده است كه خيلي از آنها بسيار معتبر هستند. از جملهجوايز مديريتي لورنزو، جايزهErnest CArbuckle Award است كه در سال 1998 توسط انجمن فارغالتحصيلان دانشگاه Stanford Business shool ،به وي اهداشد. لورنزو اكنون 60 سال سن دارد.مجرداست وهيچ فرزندي ندارد.به احتمال بسيار قوي مجردبودنش باعث شده است كه وقت بسياري را براي فعاليتهاي گسترده اقتصادي و همچنين برعهده گرفتن مديريت شركتها و سازمانهاي مختلف داشته باشد. درسال 2003، ثروتي كه فوربس در مورد لورنزواعلام كرد، عددي معادل 2 ميليارد دلار بود.در سال 2001،يكي از مجلات آمريكايي به نامWall street Journal ،مطلبي راعليه لورنزوچاپ كرد كه اين مقاله باعث شد از محبوبيت وي در كشورش كاسته شود.اين مجله زامبرانو را متهم كرد كه با فقيرتر كردن كشور مكزيك،توانسته است Cemexرا ثروتمندكند .
لورنزو توانسته است از طريق خريد كارخانههاي سيمان دركشورهايديگرنظير پورتوريكو، كاستاريكاو همچنين فرانسه،Cemex را گسترش دهد.Cemex بزرگترين عرضهكننده بتونآماده در جهان است.اين شركت در سال 1906 در مكزيك تاسيس شد.دفتر اصلي آن در مونتري است و فعاليت خود را در كشورهاي مختلف جهان توسعه داده است.Cemex،در20كشور آمريكايي،آسيايي،اروپايي،آ فريقايي وكشورهاي حوزه درياي كارائيب فعاليت دارد. در دهه 1960،Cemex فعاليت خود را با احداث چندين كارخانه در مكزيك گستردهتر كرد و در سال 1976 سهام خود را در بورس مكزيك به عموم عرضه كرد. در همان سال،Cemex بزرگترين توليدكننده سيمان در مكزيك شد .
در سال 1982 فعاليت خود را در بازارهاي جهاني تاحد زيادي گسترش داد . به طوري كه صادرات خود را به خارج دو برابر كرد . در سال 1987و1988 ،Cemex توانست خود را به يكي از 10 شركت برتر توليدكننده سيمان در جهان تبديل كند . در سال 1992 ، Cemex با خريد دو شركت اول توليدكننده سيمان در اسپانيا، به گسترش خود ادامه داد و با پيش گرفتن همين سياست در سال 1994 ،بزرگترين توليدكننده سيمان در ونزوئلا را تحت مالكيت خود درآورد. در همان سال كارخانههايي را نيز در پاناماو ايالاتمتحده خريداري كرد . در سال 1955، در جمهوري دومينيكن،كارخانه ديگري به كارخانههاي قبلي Cemex افزوده شد و در نهايت در سال 1996 ،باخريدسهام عمده يك شركت كلمبيايي،Cemex به سومين توليدكننده سيمان در جهان تبديل شد.Cemex در مصر،اندونزي،فيليپين، تايلند و لندن فعاليت گستردهاي دارد. بايد منتظر ماند و ديد كه آيا Cemex به كارخانههاي ايراني هم نظر دارد يا خير.
-
جیمز كیمزی [شركت AOL]
AOL یا نام كامل آن America online یك شركت بزرگ خدمات اینترنت (ISP) است. امروزه AOL شهرتش در آمریكا در این است كه یكی از بهترین و بزرگترین ارایه دهندگان سرویسهای اینترنت است. رقبای اصلی AOL دو شركت MSN و مایكروسافت هستند. اگر مایل باشید میتوانید سری هم به سایت این شركت در اینترنت به آدرس
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بزنید. مقر اصلی AOL در دولس ایالت ویرجینیا است و البته در شهرهای دیگر جهان نیز به طور منطقهای اداره كل دارد. برخی از این شهرها عبارتند از: سائوپولو در برزیل، شانگهای چین، سیدنی استرالیا، لندن، تورنتو، توكیو و پاریس. AOL در ابتدا فقط به مشتریان خود امكان این را میداد كه یك مودم به قیمت 95/49 دلار خریداری كنند و 15 دلار بابت راهاندازی آن بپردازند و سپس بابت هر ساعت كه آنلاین میشوند یك دلار بدهند تا فقط بتوانند به صورت آنلاین بازی كنند و از امتیازات یكدیگر باخبر شوند. در دهه 90 میلادی شركت AOL جزو اولین شركتهایی بود كه به مشتریان خود كه نه نظامی بودند و نه دانشگاهی سرویس خدمات اینترنت ارایه میكرد. تنها كافی بود كسانی كه مایل به استفاده از اینترنت بودند مشترك AOL میشدند. با اینكه شركتهای ISP در آن دوران به صورت قارچ گونهای رشد پیدا كرده بودند، اما سرویس خوب AOL باعث شد تا خیلی زود نیم میلیون نفر را مشترك خود كند. AOL تاكنون بازاریابی وسیعی را انجام داده است. این شركت به بیش از 100 میلیون خانوار CD و دیسكت فرستاده تا صرفا از طریق اجرا كردن برنامههای ذخیره شده بر آنها بتوانند از سرویس اینترنت بهرهمند شوند. خیلی از مردم اكنون این CDها را كه طرح ملی گوناگونی دارند به چشم یك كلكسیون جذاب نگاه میكنند در اواخر دهه 90 و اوایل سال 2000، AOL پروژههای مختلفی را خریداری و از آنها حمایت كرد. برای مثال این شركت Nullsoff سازنده برنامه Winamp كه اكنون در تمام كامپیوترها برای پخش mp3 استفاده میشود. به مبلغ 86 میلیون دلار خریداری كرد و یا از netscape رقیب اصلی مرورگر مایكروسافت حمایت كرد. اما شخصیت مهمی كه باعث موفقیت AOL شده است كسی نیست جز جیمز كیمزی. كیمزی در شهر واشنگتن دی سی به دنیا آمد و در ویرجینیا بزرگ شد. هر چند كه حقوق كارمندی پدرش به سختی كفاف زندگی 5 فرزندش را میداد.
اما مادر خانواده تاكید داشت كه باید آموزش و تحصیل بچهها به بهترین شكل صورت پذیرد و پسرش كیمزی را تشویق كرد تا با خواندن درس به صورت عالی بتواند بورس تحصیلی دریافت كند. كیمزی پس از یك ترم در دانشگاه جورج تاون، وارد دانشگاه آكادمی ارتش در وست پونیت شد بعد از فارغالتحصیلی با درجه ستوانی به عنوان تفنگدار نیروی هوایی در ارتش آمریكا مشغول خدمت شد و در جریان مداخله آمریكا در جمهوری دامینك شركت داشت او دو بار نیز به ویتنام رفت و در آنجا زبان ویتنامی را فراگرفت و با مردم آنجا خو گرفت. بعد از بازگشتش به ایالات متحده، كیمزی به دنبال كسب و كار و تجارت رفت و سرمایه خود را وارد حرفه رستوران داری و شركتهای سرمایه گذاری و بنگاه معاملات املاك و همچنین خدمات IT كرد. در سال 1985 شركت Quantum computer Service را تاسیس كرد و از خدمات استیوكیس در راهاندازی شركت بهرهمند شد. در سال 1990 نام این شركت را به AOL تغییر داد. امروزه AOL بیش از 11 میلیون مشترك دارد و از تمام رقبای خود پیشی گرفته است و در دهه اول كار شركت جیمز كیمزی به عنوان رییس اجرای AOL فعالیت میكرد. اما در سال 1995 او این مسوولیت را به «استیوكیس» واگذار كرد. در سال 1997 «جیمز كیمزی» از هیات مدیره شركت استعفا داد كه فعالیت گسترده تری را در بنیاد AOL كه یك بنیاد خیرخواهانه با پشتیبانی AOL است را داشته باشد، با این حال كیمزی هنوز هم بیش از نیم میلیون سهم در AOL دارد. از طریق بنیاد خیریه AOL، پدر و مادران و همچنین معلمان، پول تحصیل فرزندان را از طریق اینترنت دریافت میكنند و همچنین این شركت از سازمان های غیرانتفاعی كه كارگران AOL در آن به طور داوطلبانه كار میكنند حمایت میكند. بنیاد خیریهAOL از سازمان هایی كه در زمینه خدمات اجتماعی فعالیت میكنند پشتیبانی میكند البته این بنیاد امكان این را فراهم كرده است كه كاركنان شركت AOL كه تعداد آنها بالغ بر 7 هزار نفر است در صورت نیاز به این بنیاد مراجعه كنند.
جیمز كیمزی اكنون خانه خود را در شهر واشنگتن جایی كه در آن به دنیا آمده است مستقر كرده و فعالیت های خیرخواهانه اش را در كمك به بیماران معلول فكری ادامه می دهد.
AOL امروزه بزرگترین ارایه دهنده خدمات اینترنت در آمریكا به حساب میآید.
-
Tommy Hilfiger [طراح بزرگ لباس]
هنر طراحي لباس براي گروههاي مختلف اجتماعي و همچنين براي سنين متفاوت از جمله مشاغلي است كه امروزه از رونق بسيار خوبي بهرهمند شده است. لباسهايي كه هر روزه با رنگ و طرح جديد به بازار ميآيند همگي زائيده فكر و هنر كساني است كه در پشت ماركهاي مختلف پوشاك مشغول فعاليت و برنامه ريزي هستند. در دنياي امروز اين مساله به حدي قوت يافته است كه گاها از طراحان لباس به دليل نفوذ بسيار بالايي كه در اقشار مختلف جامعه كسب كردهاند در مقاصد مختلف اقتصادي و حتي سياسي استفاده ميشود. اگر چه مصرف كنندگان تنها در فروشگاههاي پوشاك اقدام به خريد لباس خود مينمايند اما در حقيقت آنها فكر پشت پرده آن لباس و يا آن طرح را خريداري ميكنند و به همين سبب هميشه به طور ناخواسته در پشت سر اين طراحان حركت و به سوي اهداف آنها پيش ميروند.
يكي از اين طراحان صاحب نفوذ كه پوشاك خود را تحت نام تجاري « Tommy» عرضه ميكند «Tommy Hilfiger» است كه تقريبا بدون هيچ پشتوانه اقتصادي و تنها با اتكا به توانايي و استعداد خودش توانسته است در رقابت سخت و نفس گير امروزي شركت نمايد و نام خود را در بالاي ليست طراحان بزرگ پوشاك جاي دهد.
«Thomas Jacob Hilfiger» در 24 مارس 1951 در «Elmira» از توابع نيويورك به دنيا آمد. خانواده ايرلندي و كاتوليك «Hilfiger» ، 9 فرزند داشت كه «Tommy» فرزند دوم خانواده به شمار ميرفت. نكته جالبي كه در مورد زندگي دوران كودكي او مشاهده ميشود علاقه شديد او به خلق طرحهاي نوين اما كودكانه لباسها بود. اينگونه كه گفته ميشود در زمان كودكي و نوجواني «Tommy» هميشه لباسهاي خود و گاها خواهر و برادرهاي كوچكترش را به دور از چشم ديگران برميداشت و در فرصتي مناسب طرحهاي خود را كه بيشتر به پاره شدن و يا غير قابل مصرف شدن لباسها ميانجاميد، بر روي آنها پياده ميكرد. اين مساله به شدت خشم پدر و مادر و اطرافيان را برانگيخته بود و هميشه موجب تنبيه سخت او ميشد.
در سن 18 سالگي همزمان با پايان دوره دبيرستان «Tommy» تصميم گرفت كه به جاي ورود به دانشگاه و ادامه تحصيل، وارد بازار كار شود و استعداد خود را در اين زمينه امتحان نمايد. از همين رو مغازه كوچكي براي خود دست و پا كرد و به كار مشغول شد. كار او اينگونه آغاز شد كه هفته به هفته به شهر نيويورك ميرفت و شلوار جين و كتان خريداري ميكرد و براي فروش به اهالي شهر كوچكشان به مغازه ميآورد. او كه هميشه سليقه مردم برايش از اهميت بالايي برخوردار بود سعي داشت تا هميشه شلوارهاي مورد دلخواه و سفارش داده شده مشتريانش را هر طور كه شده تهيه كند و به دست آنها برساند. او حتي نام مغازه كوچكش را «The people place» نهاد تا جلوه بيشتري به اين مساله بخشد.
در اين مدت كه او همواره به دنبال برآوردن سفارشات مشتريان بود دريافت كه طرحهاي موجود در بازار نميتواند جوابگوي نيازهاي مصرف كنندگان باشد و ظهور طرحهاي جديد با رنگ و مدلهاي متفاوت را به شدت ضروري ميپنداشت. از اين رو در سن 25 سالگي تصميم گرفت تا به همراه همسرش «Susie» به نيويورك رود و توانايي خود را در طراحي امتحان نمايد.
ورود «Tommy» به نيويورك و آشنايي او با «Mohan Murjani» كه خود امتياز طرح شلوار جين «Gloria Vanderbilt» را در اختيار داشت، نقطه مهمي در زندگي «Tommy» به حساب ميآيد.
او كه ايده و طرحهاي بسياري در ذهن داشت به كمك دو تن از دوستانش كمپاني «Murjani» را كه در معرض ورشگستگي بود خريداري نمود و يكسال بعد آن را با نام «Tommy Hilfiger Inc» به ثبت رساند. اندكي بعد با به بازار فرستادن طرحهاي «Tommy» و جلب نظر بسياري از مصرف كنندگان روزهاي شهرت «Hilfiger» آغاز شد و در عرض مدت كوتاهي كمپاني را به سهامي عام مبدل ساخت و وارد بورس كرد.
از آن دوران تا به امروز تنوع مدلهاي جديد «Tommy» به حدي بوده است كه كارشناسان اين حرفه«Hilfiger» را در ليست چهار طراح بزرگ ايالات متحده جاي دادهاند و در چند سال پياپي او را طراح شماره يك خواندهاند. طرحهاي او كه ابتدا تنها محدود به شلوارهاي جين ميشد، امروزه وسعت بينظيري گرفتهاند و در مدلهاي كتان و اسپرت، لباس هاي زنانه، كودكانه ، كفش هاي مردانه و زنانه، عينك، خوشبو كنندههاي مختلف و حتي در مبلمان خانه نيز مشاهده ميشوند.
«Hilfiger» كه تجارت خود را در يك مغازه كوچك محلي آغاز كرده بود حال نام تجاري خود را تقريبا در تمامي اذهان خانوادهها جاي داد و شهرت آن را بيش از پيش نموده است.
اگر چه اكثر مصرف كنندگان نام «Tommy» را ميشناسند نه «Hilfiger» را، اما نكته مهم اينجاست كه عدم آشنايي با فرد شماره يك پشت اين نام تجاري هرگز باعث نشده است كه آنها لحظهاي از حركت در مسيري كه فكر اين فرد آن را آماده ساخته است باز بمانند.
استقبال فراوان مردم از برند «Tommy» سبب شده است تا مراكز مختلفي چون موسسه طرح و مدل آمريكايي هر ساله نام «Hilfiger» را در بالاي ليست خود جاي دهند و به سبب پيشرفتهاي هر روزهاش هدايايي به او تقديم نمايند.
در حال حاضر اين طراح ميلياردر به همراه همسر و چهار فرزندش در «Greenwich» مشغول گذراندن روزهاي خوش و به ياد ماندني زندگي است.
-
Donald Trump [سلطان آسمانخراشها]
«Donald Trump» سرمايهدار آمريكايي است كه عمده شهرتش به خاطر ساخت آسمانخراشهاي غولپيكر در «Manhattan» و ديگر نقاط ايالات متحده ميباشد كه تقريباً روي تمامي آنها نام خود «Donald Trump» را نهاده است.
او كه چهارمين فرزند از پنج فرزند خانواده بود در 14 ژوئن سال 1946 در نيويورك به دنيا آمد. پدرش «Fred Trump» يك بنگاه معاملات ملكي داشت كه اخيراً پس از چند معامله كلان در نقاط مختلف نيويورك ثروت قابل توجهي به دست آورده بود.
در سال 1968 هنگامي كه «Donald» مدرك ليسانس خود را در رشته اقتصاد كسب كرد، به نزد پدرش رفت و در حرفه او كه حالا از يك بنگاه ساده به يك كمپاني بزرگ مسكن و املاك تبديل شده بود، مشغول به كار گشت.
خودش در يكي از كتابهايش با عنوان «هنر معامله» ميگويد: «پس از فارغالتحصيلي از دبيرستان قصد داشتم كه به آكادمي فيلم بروم و در يكي از رشتههاي فيلمسازي مشغول به تحصيل شوم اما اندكي بعد دريافتم كه اقتصاد و تجارت در خون من است و هيچ چيز نميتواند جاي آن را در ذهن من بگيرد... لذا وارد دانشكده اقتصاد «Pennsylvania» شدم و با اتمام دوره فوراً به خانه برگشتم تا در كنار پدر تمامي آموختههايم را بكار گيرم.»
توانايي او در كار بينظير بود. به عقيده پدرش او به هر چيزي دست ميزد، طلا ميشد. در هر معاملهاي سود كلاني كسب ميكرد و به سرعت توانست نام و ثروت كلاني در نيويورك بدست آورد. در دهه 1980 يك كمپاني عظيم معاملات ملكي، چند كازينو و چند باشگاه ورزشي از جمله داراييهاي اين جوان آيندهدار محسوب ميشد. همهچيز به خوبي پيش ميرفت تا اينكه ناگهان در سال 1990 در يك ركود اقتصادي شديد دريافت كه توانايي بازپرداخت وامهايش را ندارد. او كه تا پيش از اين به طرق مختلف وامهاي كلاني از بانكها دريافت كرده بود حال با شرايط موجود توان بازپرداخت آنها را نداشت. بانكها و سهام دارانشان ميليونها دلار از دست داده و همگي در تكاپو براي جلوگيري از ادامه اين ضررها افتاده بودند. اما در اين ميان «Trump» با ديگران تفاوت داشت. او كه تا مرز ورشكستگي پيش رفته بود، با سياستهاي خاص خودش توانست مبلغ 900 ميليون از بدهي 5/3 ميليارد دلاري خود را پرداخت نمايد.
مهمترين اقدام او عدم فروش املاكش بود. او بر اين باور بود كه تنها افرادي كه دچار استرس و نگراني عصبي ميشوند به سراغ سادهترين راه يعني فروش املاك و دارايهايشان ميروند. از اين رو با خونسردي تمام و با يك مديريت بسيار قوي توانست به راحتي از عهده اين مشكل برآيد.
ادغام چند هتل و كازينو با يكديگر، تغيير كارايي چند مجتمع و شركت در برنامههاي تلويزيوني جهت كسب اسپانسر همگي از جمله عوامل نجات او از خطر ورشكستگي به شمار ميرود. در سال 1990 يعني در اوج بحران او يكي از كازينوهايش را در اختيار تهيهكننده يك برنامه تلويزيوني گذاشت و از اين طريق سود حاصله از محل مورد نظر را چند برابر ساخت. همچنين در سال 2004 او يك مسابقه تلويزيوني با اجراي خودش تحت عنوان برنامه «The Apprentice» تهيه كرد كه در آن به طرز زيركانهاي براي موفقيت از فكر عموم استفاده ميكرد. در اين برنامه كه براساس آخرين آمار از پرطرفدارترين برنامههاي تلويزيوني در ايالاتمتحده شناخته شده «Trump» مشكلي اقتصادي و مديريتي مطرح ميكرد و هر يك از شركتكنندگان ميبايست طرح و ايده خود را مطرح نمايد. بهترين و كارآمدترين طرح جايزهاي معادل 250 هزار دلار دريافت ميكند كه اين امر خود انگيزه هر متفكر و مدير شايستهاي را براي شركت در اين مسابقه و تلاش براي برنده شدن صد چندان مينمايد.
در پايان خالي از لطف نيست كه به شماري از املاك «Trump» اشاره نمائيم: يكي از بزرگترين آسمانخراشهاي او كه شهره جهاني دارد در شهر نيويورك واقع شده است با نام برج «Trump» كه تنها ميليونرهاي اين شهر توان خريد يا اجاره واحدهاي تجاري يا مسكوني آن را دارند. «Trump Parc» و كاخ «Trump» از ديگر ساختمانهاي او هستند كه به عنوان بلندترين ساختمان بخش شرقي «Manhattan» به شمار ميروند.
هتل بينالمللي 52 طبقه «Trump» كه براساس جديدترين و شيكترين طراحي و مهندسي دنيا ساخته شده است، يكي از سه هتلي است كه در سراسر ايالات متحده به سبب رستوران مجلل و نحوه خدمات و امكانات اتاقهايش توانسته 5 ستاره كسب نمايد.
همچنين پروژه 5 ميليارد دلاري «Trump» در نيويورك نيز در حال اتمام است. در بزرگترين منطقه از اين شهر برجهاي مسكوني ساخته شده است كه شامل 5700 واحد مسكوني و بيش از 5 ميليون مترمربع فضاي تجاري ميباشد كه نام آن را نيز «Trump Place» نهاده است.
ساختمان 72 طبقه «Trump Building» درست مقابل بورس نيويورك در «Wall Street» نيز شهره عام و خاص است.
برج بزرگ او در كاليفرنيا، «Trump Casino» در ميشيگان، «Trump Grande» در فلوريدا، هتل بينالمللي «Trump» در شيكاگو، هتل بينالمللي «Trump» در لاسوگاس، هتل بينالمللي «Trump» در تورنتوي كانادا، «Trump plaza» در ميسيسيپي و «Trump World» در سئول كرهجنوبي همه و همه تعدادي از برجهاي غولآساي «Donald Trump» در سراسر دنيا به شمار ميروند.
-
تام و اتسون [كمك به گسترش «آي بي ام»]
تاريخچه شركت آي، بي، ام. با نام تام و اتسون آميخته است. او كه زماني فروشنده دوره گرد آلات موسيقي يكي از معتبرترين شركتهاي جهان را بوجود آورد.
تام و اتسون در سال 1874 در مزرعه اي كوچك در ايالت نيويورك چشم به جهان گشود.
واتسون با فروشنده اي دوره گرد بنام جورج كورن ول آشنا شد. كورن ول كه فروشنده از او خواست دستيارش شود و او پذيرفت. در سال 1892 حسابداري را رها كرده و در مسير تازه قدم نهاد. تواناييهاي واتسون كه در زمينه فروشندگي كه از سالهاي نخستين حيات در وجودش پرورش يافته بود بي ترديد به او كمك كرد تا نردبان ترقي را به سرعت بپيمايد. واتسون به تنهايي كار خود را ادامه داد. ناگاه بهت يارش شد و كاري در زمينه فروشندگي چرخ خياطي در شركت "ويلر ويل كاكس به او پيشنهاد شد. كارش در اين شركت دوامي نيافت.
واتسون مدتي بيكار بود، سرانجام مبناي كار و تجارت به قدر و منزلت او پي برد. واتسون تقاضاي شركت «سي تي آرسي» را از ميان پيشنهادات پذيرفت.
محبوبترين شعار واتسون كه بر در و ديوار شركت نظرها را به خود جلب مي كرد كلمه انديشه بود.
تام واتسون پس از سه سال از آغاز كارش در شركت «ان. سي. آر » ركورد فروش را در تمام دوران فعاليت اين شركت شكست.
در سال 1899 مدير كل شعبه اي از شركت شد كه آينده روشني براي آن پيش بيني نمي شد، اما تلاش واتسون درآمد اين شركت را هم به شدت افزايش داد.
تلاشهاي تام واتسون به گسترش معتبرترين شركت دنيا يعني شركت ماشينهاي تجاري بين المللي معروف به «آي بي ام» انجاميد.
-
تاد ماگرن [سايت فروش ابزار ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كاركنان فروشگاه غير آنلاين Coastal Tool هرگز يك سفارش آنلاين را فراموش نخواهند كرد. تاد ماگرن كه اين كسب و كار را اداره ميكند ميگويد: "شهروندي اهل عربستان سعودي كه براي شركت هواپيمايي سعودي كار ميكرد سايت وب ما را يافت و از طريق پست الكترونيكي ابزارهايي به ارزش 8 هزاردلار سفارش داد. سپس با هواپيما به نيويورك رفت، اتومبيلي كرايه كرد و بعد از دو ساعت ونيم رانندگي به فروشگاه ما در هارتفورد كنتيكات رسيد. در آنجا سفارشش را با پرداخت پول نقد دريافت كرد، سوار اتومبيل شد، به فرودگاه رفت و با هواپيما به خانه برگشت."
با آنكه فقط 10 درصد سفارشهاي Coastal Tool بينالمللي هستند، اين يكي احتمالا بهتر از همه به ادارهكنندگان اين فروشگاه نشان داده كه كسب و كار محلي آنها ديگر بخشي از عرصه جهاني است و اين نتيجه راهاندازي يك سايتوب د ر در يك سالونيم پيش از آن تاريخ يعني در اكتبر 1995 بود.
Coastal Tool در سرويس دهي به كساني كه خودشان كارهاي فني ساده را د ر خانه انجام مي دهند، نجاران، كاربران حرفهاي ابزارهاي برقي و حتي دولت فدرال، به فهرستي آنلاين شامل بيش از 1000 ابزار برقي و لوازم وابسته از آچار پيچ گوشتيهاي 45 سنتي تا ارههاي 975 دلاري، ميبالد. Coastal Tool در زمان راهاندازي احتمالا اولين تامينكننده آنلاين سختافزارهاي مصرفي بود و تاكنون با انجام بيش از 6هزار سفارش در اين زمينه پيشتاز بوده است.
در نگاه اول راز موفقيت Coastal Tool تركيب جذاب فهرست گسترده و تخفيفهاي جدي به نظر مي رسد (سود افزوده براي ابزارهاي برقي حداكثر 10 درصد است) با وجود درست بودن چنين برداشتي، بررسي دقيقتر مكانيسمي پنهانتر ولي تاثيرگذارتر را نشان مي دهد : طراحي سايتي كه به همان اندازه كه ساده است ظريف نيز هست، به گونهاي كه جريان خريد خودبه خود برقرار ميشود.
ماگرن ميگويد: "نحوه مرور سايت اولويت شماره يك ما است. تعجب آور است كه بسياري از سايتهاي فروش به اين موضع توجهي ندارند. من از سياست مشخص سه كليك براي خريد پيروي ميكنم. صرفنظر از آنكه سايت را چگونه سازماندهيكنيم، مشتريها بايد بتوانند با سه كليك ماوس از صفحه خريد اصلي كالاي مورد نظر خود را وارد كارت كنند. با افزايش تعداد اقلام فروش، هميشه كنترل ميكنم كه سياست سه كليك براي خريد ايرادي نداشته باشد. در صورت وجود اشكال، راهي براي برطرفكردن آن پيدا ميكنم. استثنايي وجود ندارد."
سياست سرسختانه سه كليك براي خريد ماگرن به مشتريهاي به هيجان آمده باج مي دهد. "مشتريها دايما از آسان بودن كار با سايت اظهار رضايت ميكنند. آنها دليلش را نميدانند، ولي ما مي دانيم. حجم متن زياد است و گرافيكها اندك. شما ميتوانيد چيزي را كه در جست وجوي آن هستيد بيابيد، آن را در كارت خود وارد كنيد و سفارش دهيد."
به همان اندازه كه افزايش كارايي فرآيند خر يد اهميت دارد، رساندن مشتري به كالاها داراي اهميت است. زمانها نادري را به ياد آوريد كه هنگام خريد در يك فروشگاه غير آنلاين فورا همان كالايي را كه مي خواهيد پيدا كنيد. البته اين احتمال وجود دارد كه در فروشگاه بمانيد و پيش از تسويه حساب كالاهاي ديگر را كمي بررسي مي كند و در نتيجه چيزهايي بخريد كه قبل از ورود به فروشگاه قصد خريد آنها را نداشتيد. سايت فروش Coastal Tool با ايجاد زير بخشهايي كه مشتري را در جريان خريد راهنمايي ميكنند فرآيند فوق را تقليد ميكند.
بهترين نمونه قسمت Gift Central است كه زير بخشهاي مختلفي دارد. همچنين ميتوان از Best of Category Tool List با ناحيهاي مكمل به نام Ten Gift Ideas ياد كرد. ولي مهمتر از همه گزينه Create-a-Tool-Box است. مراجعهكنندگان با استفاده از اين رسانه ميتوانند به شكلي محاورهاي اقدام به انتخاب ابزار براي مصارف شخصي كنند.
اين كار با انتخاب يك جعبه شروع ميشود. بعد از آن شروع به گزينش يك به يك ابزارها از 17 مقوله ميكنيد كه شامل آچار پيچگوشتيها، ترازوها، انبردستها، آچار فرانسهها، مترهاي نواري و ميخكشها ميشوند. براي آساني بارگذاري و جهت يابي با يك فهرست متني كار ميكنيد ولي ميتوانيد با يك كليك همه اقلام موجود در يك مقوله را در تمام صفحه ببينيد تا امكان مقايسه فراهم شود و بتونيد بهترين ابزار مناسب براي نياز خود را انتخاب كنيد.
گزينه Create-a-Toll-Box سايت Coastal نمونه خوبي از محتواي غيركليشهاي است. معمولا تمايل داريم محتوا را اطلاعات ارايه شده در مقالات يا مطالب مرجع ماند بانك اطلاعاتي شمارههاي رايگان تصور كنيم. ولي Coastal Tool ميداند كه باارزشترين چيز براي مصرفكننده حاصل انباشت (جمعآوري انبوه اطلاعات) و غربال (محدود كردن اين اطلاعات به انتخابهاي عملي، مثلا 3 تا 5 مورد برتر در هر مقوله) است. نتيجه اين كر قطعي و غيرقابل انكار است. با آنكه به خودي خود هيچ اندازه استانداري براي سفارش وجود ندارد، اغلب فروشگاههاي وب معمولا 1 يا 2 قلم كالا براي فروش پيشنهاد ميكنند. سفارشهاي Coastal Tool ، از سوي ديگر طور متوسط شامل 2 تا 3 قلم كالا ميشوند كه قيمت آنها در مجموع به 188 دلار ميرسد.
بدون ترديد استفاده حسابگرانه ماگرن از محتواي غير كليشهاي و ابتكاري تا حد زيادي دليل رشد نجومي 474 درصديSupply Coastal Toolبين سالهاي 1996 و 1997 و درآمد 5/1 ميليوندلار ي سال 1998 است.
پنج ماه بعد از ارهاندازي Coastal Tool هيچ كس نميتوانست به ماگرن بقبولاند كه دوسال ديگر در پي درآمد سالانه هفترقمي خواهد بود. او از آن زمان به نيكي ياد ميكند و ميگويد: " كار خود را در اواخر اكتبر 1995 شروع كرديم و اولين فروشمان مربوط به اوايل 1996 بود." اين فروش 199 دلاري كه براي يك چكش دوار صورت گرفت به ماگرن انگيزه كافي براي ادامه كار داد. تعجب آور اينكه شروع آهسته كار او را نگران نكرد.
"انتظار ميرفت در سال اول 100هزار دلار فروش داشته باشيم. ممكن است انتظار زيادي به نظر برسد ولي اين فقط قيمت فروش 800 ابزار يا ماهي 67 ابزار است كه اصلا زياد نيست. شگفتي بزرگ، حجم كاري بود كه اين سفارشها نياز داشتند. نميدانم در ابتداي كار چه فكر ميكرديم ولي من بزودي متوجه شدم كه براي فعاليت سايت ارتباط متقابل بيشتري بين ما و مشتري مورد نياز است."
بخش سرويسدهي به مشتري Coastal Tool به پست الكترونيكي متكي است و امكان ارسال مستقيم پرسشها به آدرس پست الكترونيكي بخش سرويسدهي به مشتري سايت و نيز از قسمت "Free Advice from the toll Doctor" آنها وجود دارد. از 75 نامه الكترونيكي كه روزانه دريافت ميشود، ماگرن به حدود 90 درصد آنها جواب مي دهد. او مي گويد: " با تجربهاي كه در چند سال اخير به دست آوردهام به نامهها جواب مي دهم 10 درصد بقيه چاپ و براي كارشناسان فرستاده ميشوند تا بر حسب تخصص خود به آنها پاسخ دهند."
در ابتدا بيشتر پرس و جوهاي الكترونيكي Coastal Tool به تعمير ابزار مربوط بودند ولي ماگرن براي انبوه پيامهاي زايد راهحلي سريع و جذاب پيدا كرد.
او مي گويد: "كار به جايي رسيده بود كه مجبور بودم برخي آدرسها و شمارهتلفنها را 50 بار در ر وز پيدا كنم. بايد خودم را از اين وضع خلاص مي كردم بنابراين يك برنامه PERL نوشتم تا افراد را به صفحه درست هدايت كنم. بعد از آن از يك برنامه بانك اطلاعاتي مبتني بر Dos براي ايجاد صفحات HTML استفاده كردم و 50 نامه الكترونيكي را به يك يا دو نامه در روز كاهش دادم.
اين ويژگي به حكايت جالبي در بخش سرويسدهي به مشتري Coastal Tool منجر شد. ماگرن آن را اينطور تعريف مي كند: " يك مشتري از طريق پست الكترونيكي از شهري د ر ميشيگان با ما تماس گرفت و درباره راه پيدا كردن قطعات يك ابزار سوال كرد.
من دنبال نزديكترين مركز سرويس گشتم و يك مورد در شهر او پيدا كردم. سپس با پست الكترونيكي با او تماس گرفتيم و آدرس را در اختيارش قرار داديم. در پاسخ گفت كه از پنجره دفتر كارش ميتواند تعميرگاه را ببيند."
بعد از سرمايهگذاري Coastal Tool در زمينه ساخت بانك اطلاعاتي Service Center، ماگرن تصميم گرفت اطلاعات باارزش خود را در سايت قرار دهد. اين اطلاعات را ميتوان در قسمت "Search for Factory Service" پيداكرد كه پس از وارد كردن موقعيت، فهرست كاملي از تقريبا همه تعميرگاههاي لوازم الكتريكي موجود در آن حوالي را در اختيار شما قرار ميدهد.
حجم عظيم تقاضا واقعيتي است كه ماگرن احساس ميكند هميشه دستكم گرفته ميشود. او مي گويد: "فراتر رفتن از برآوردهاي فروش براي ما مشكل نبود. چيزي كه نميتوانستيم پيشبيني كنيم ميزان كاري بود كه اين سفارشها احتياج داشتند. تنها كاري كه از دست ما ساخته بود اين بود كه مدتي دست از كار بكشيم، سيگاري آتش بزنيم و كالاي سفارش داده شده را ارسال كنيم. فكر نمي كنم اين مدل فعاليت تجاري جاي ديگري وجود داشته باشد."
ماگرن حتي بعد از سالها كار در اينترنت از مقدار وقتي كه بايد براي بهترينبودن صرفكرد حيرت ميكند و ميگويد: "كار لازم براي نگهداري يك سايت در وضعيتي كه بتوان ترافيكي مداوم برقرار كرد و به نحوي شايسته به نيازهاي مشتريان پاسخ داد بيش از توان يك نفر است. من با هر سفارشي كه دريافت مي كنم 10 پرسش نيز ميگيرم. اين نسبت زيادي است."
جنبه مثبت اين معامله آن است كه نامه الكترونيكي به نتيجه ميرسد. ماگرن ارزيابي ميكند كه اگر يك مشتري در نامه اي الكترونيكي سوال كند كه آيا ابزار بخصوصي را مي توان براي استفاده معيني به كار برد و جواب مثبت باشد فرستنده نامه اقدام به خريد ميكند:" ما اين را يك بخش سرويسدهي به مشتري مي دانيم كه در اعتمادسازي موثر است."
خوشبختان استفاده از نامه الكترونيكي به عنوان مجراي ارتباط با مشتري گاهي به داد Coastal رسيده است. ماگرن تعريف ميكند: "زماني سفارشي را نه يكبار بلكه دو بار اشتباهي به آلاسكا فرستاديم. مشتري اول خيلي ناراحت شد ولي بعد به همكاري با ما ادامه داد. د ر واقع بعد از اجراي درست سفارش، تماس گرفت و از ما خواست بعد از اين ديگر سفارشش را به جاي ديگر نفرستيم."
از 1000 نفري كه در روز به طريق آنلاين به Coastal Tool مراجعه ميكنند در حدود 2 درصد خريد آن لاين انجام ميدهند. ماگرن يادآوري ميكند: " بيش از 50 درصد فعاليت ما در وب از طريق تلفن انجام مي شود. با وجود پيشرفتهاي قابل ملاحظه در امنيت آنلاين، مشتريهاي Coastal Tool هنوز نگران هستند. خيليها اجازه نمي دهند شماره كارت اعتباري شان در اينترنت پخش شود."
با آنكه موضوع امنيت كارت اعتباري جلوي سفارشدهي آنلاين را گرفته است، ماگرن اعتقاد دارد كه تكنولوژي كارت خريد به بهبود وضع فروش او كمك كرده است. در واقع او اصرار دارد كه بدون آن كسب و كار او تا اين اندازه پيشرفت نميكرد. ماگرن ميگويد: " در آغاز، مهمترين امتياز خريد آنلاين سفارشدهي بدون نياز به ثبت بود. مهمترين عوامل تشويقكننده خريد سرعت و راحتي كار هستند. همه سايت هاي جدي بايد سفارش گيري آنلاين داشته باشند وگرنه به جايي نميرسند. در سال 1995 ما 1000 دلار خرج نرمافزاري كرديم كه حالا ميتوان آن را با قيمتي زير 200 دلار خريد."
البته اين تكنولوژي بدون مشتري معنايي ندارد. 95درصد مشتريهاي اين فروشگاهابزار آنلاين را از طريق موتورهاي جست وجو و پيوند متقابل مييابند. در حال حاضر Alta Vista با ترافيك 45درصدي بزرگترين ارجاعدهنده آنها است. Yahoo در جايگاه دوم قرار دارد.
با وجود محبوبيت موتورهاي جستوجو يكي از طلايي ترين پيوندهاي Coastal Tool پيوندي از Wood Workers.com است كه در روز 30 تا 50 مراجعهكننده واجد شرايط براي ماگرن ميفرستد . عجيب اينكه فهرستبندي ساده است. فقط قيد مي كند Coastal Tool and Supply"" و زير مقوله Mail Order Tools House قرار ميگيرد. اين معرفي بدون هر گونه نقد يا ارزيابي صورت ميپذيرد. Coastal براي رعايت آداب شبكه، پيوندي به Wood Workers. Com دارد كه آن را فقط به 11 سايت مرتبط ديگر ارايه مي كند. ماگرن اين روابط را با تايپ كلمههاي كليدي مانند "Power tools " و "drills" در موتورهاي جستوجو آغاز كرد و با سايت هاي اطلاعاتي كه از نظر نتايج بالاترين رتبه را داشتند روابط پيوندي برقرار كرد.
در حالحاضر ماگرن براي اداره كسب و كار خود به فعاليتهايي از اين دست متكي است چون خريدهاي آگهي تركيبي شدهاند .
در سه ماهه آخر سال 1997، ماگرن 2000 دلار صرف دو خريد آگهي كرد: يكي در فهرست بحث I-Sales Newsletter و ديگري در Link Exchange Digest . در مجموع با هزينه حدود 36 دلار براي هر سفارش پاسخي يكدرصدي گرفت و 55 سفارش دريافت كرد. قدر مسلم اينكه چنين نتيجهاي قابل ملاحظه نبود ولي او مي خواست خريدي نامشخص را امتحان كند و به علاوه به عنوان عضو فعال I-Sales خواهان پشتيباني از گروه بود.
برخلاف اين خريدهاي عمومي زماني كه Coastal يك پيوند متمركز خريد نتايج فوقالعاده بودند. ماگرن 1000دلار در بخش Power Listings از Buyers Index ، صفحات اختصاص داده شده به سايت هاي خريد و سفارش پستي خرج كرد. او از اين پيوند به ميزان كليك 7 درصد رسيد و در سه ماه اول تعداد آن به 1000 نفر رسيد.
با وجود اهميت فراگيري ماگرن بر عامل تكرار براي تشويق مشتري تاكيد زيادي ميكند. او اين كار را از طريق خبرنامه Coastal Tool انجام مي دهد. اين ماهنامه الكترونيكي دربرگيرنده مطالبي نظير بررسي محصول، راهنماي استفاده و آخرين خبرها مربوط به محصولات است.
ماگرن هرگز با ثبتنام كساني كه بطور مشخص درخواست عضويت نكردهاند آدرسهاي پست الكترونيكي را به نفع خود برداشت نميكند. برعكس مطمئن ميشود كه افراد فرصتهاي زيادي براي عضويت دارند. بين "Subscribe oprion" در صفحه خانگي شركت تا فرصت هاي "Sign Up here" كه در هر بار تكميل فرم (درخواست كاتالوگ، پرسش، توضيح يا سفارش) فراهم ميشوند راهي براي از دست دادن فرصت وجود ندارد. از نظر درصدي تعداد ثبت نامهاي حاصل از فرمها بطور مساوي تقسيم ميشوند. به عبارت ديگر درصد كساني كه پاسخ مثبت مي دهند، بدون توجه به اينكه پاسخ از طريق توضيح با نامه الكترونيكي باشد يا سفارشدهي، يكسان است. با اين حال بيشترين فرمهايي كه ثبت ميشوند مربوط به درخواستهاي كاتالوگ و پرسشهاي ارسالي هستند.
در آغاز سال 1998 ماگرن 5700 مشترك خبرنامه با نرخ رشد 900 مورد در ماه داشت. بعد از توسعه نشريه و گسترش پايه مشتركان تصميم گرفت با دريافت كمكهاي مالي يا آگهيهاي مشترك، نشريه الكترونيكي خود را تقويت كند.
اگر تادماگرن نويسنده خبرنامه Coastal Tool نبود، بطور حتم خواننده آن بود و اگر مسوول تكوين سايت نبود و هيچگونه وابستگي به شركت نداشت بدون ترديد يكي از مشتريان آن بود.
ماگرن 36 ساله سابقهاي در زمينه مديريت بانك اطلاعاتي دارد و به سختافزارهاي خانگي علاقهمند است. او بمدت هشت سال يك شركت توزيع سخـتافزار را اداره ميكرد و قبل از پيوستن به Coastal مراحل پشتيباني شركت را اتوماتيك كرد. با آنكه ماگرن يكي از كارمندان سايت محسوب ميشود (هرچند سهمي در درآمد آن به او تعلق ميگيرد)، با آميزهاي از شور و اشتياق كارآفريني و درك موقعيت يك بر نامهنويس كامپيوتر به Coastal Tool نزديك ميشود.
هدف او در زمان شروع به كار در سايت ايجاد اجتماعي از كار بران ابزار و ارايه همه ابزارهاي برقي فروشگاه با همان قيمت بخش سفارشهاي پستي بود. ماگرن ميگويد : "درست نمي دانستيم تحقق اين ايده چه كارهايي را ايجاب مي كند يا طراحي سايت بايد چگونه باشد. من در ماه اول هر چيزي را كه پيدا ميكردم با دقت مورد بررسي قرار مي دادم و فكر ميكردم چگونه مي توان اجزاي مختلف را به نحوي منسجم به هم پيوند داد .
دليل ماگرن براي وارد شدن به اين كار ساده بود. خودش مي گويد: "من و رابرت و كارن لاجين كه مالكان سايت بودند اين كار را كاري كمخطر ميدانستيم كه هزينه ورود به آن كم و برگشت سرمايه آن زياد است. حتي اگر سايت ما شكست مي خور د سرمايهگذاري اوليه ناچيز بود. بودجه ما براي سال اول حدود 1800 دلار بود كه شامل ميزباني سايت و ساخت نرمافزار ميشد."
در آن زمان تجربه ماگرن در زمينه اينترنت به اندازه همه كسان ديگري بود كه همزمان با او سايت وب راهاندازي ميكردند. سابقه آنلاين ماگرن 1985 برميگردد يعني زماني كه عضو Compuserve شد. تقريبا 10 سال بعد (اواخر 1994) براي اولينبار وب را ديد. ظرف مدت يك ماه تصميم گرفت سايت وب خود را راهاندازي كند. براي 10 مگابايت فضا با ISP محلي (كه هنوز از آن استفاده مي كند)قرارداد امضا كرد و Complete HTML publishing Kit را به قيمت 295 دلار خريد. او تا زمان راهاندازي سايت كار اسكن را شروع نكرد. تنها بعد از راهاندازي بود كه بمدت دو روز خود را در خانه يك دوست حبس و 500 تصوير ابزار را از كاتالوگ اسكن كرد. Coastal Tool بعد از اين جريان يك اسكنر خريد .
با وجود ارتقاهاي فراوان صورت گرفته در سايت يك جنبه از آن تغيير نكرده است. ماگرن اين موضوع را تاييد مي كند و مي گويد: "صفحه خانگي ما همان است كه از روز اول بود. وقتي از آن عبور مي كنيد ديگر آن ا نميبينيد به همي دليل هرگز به فكر تغيير اين صفحه نيفتاد." با آنكه صفحه خانگي وضعيت ايستايي دارد، صفحه خريد اصلي بطور هفتگي تغيير ميكند.
سرعت توسعه Coastal Tool and Supply در وب مناسب بوده است. ماگرن ميگويد: "طبيعت اينترنت و آنچه اكنون مي توان از طريق آن ارايه داد در زمان راهاندازي به شكل ديگري بود. منحني رشد ما وضعيت متعادلي دارد. آهنگ رشد نه خيلي سريع بوده است و نه خيلي آهسته. به موازات رشد اينترنت، سايت ما هم با سرعت مناسبي رشد كرده است، نه خيلي پيشپا افتاده و نه خيلي عقبمانده است."
يك ويژگي Coastal Tool ابتدا واجد آن بود كه بعد خود را از آن كنار كشيد جست و جوي سرتاسري است، به اين معنا كه مراجعهكننده مي تواند يك كلمه كليدي مانند " Wrench" وارد و فهرستي دريافت كند كه او را به اقلام و كالاهاي مرتبط پيوند ميدهد. بيشتر سايتهاي به بزرگي Coastal اين ويژگي را اجتنابناپذير ميدانند ولي Coastal نظر ديگري دارد.
ماگرن ميگويد:" آن را بيفايده تشخيص داديم چون اقلام فروش ما از نظر منطقي به شكلي گردآوري شدهاند كه خودتان ميتوانيد به آساني كالاي مرتبط را پيدا كنيد و نيازي به موتور جست وجو نيست.
"مثلا اگر بك مته خاص بخواهيد و "drill" را تايپ كنيد تعداد صفحاتي كه به دست ميآوريد بيش از آن چيزي است كه نياز داريد و مجبور مي شويد مدتي طولاني با اين نتايج كلنجار برويد. طراحي سايت ما به گونهاي است كه با دو كليك ميتوانيد صفحه اي را ببينيد كه همه متههاي فروشي ما را معرفي ميكند."
ماگرن ميداند كه در زمان مقتضي مجبور خواهد شد ويژگي جست وجو را به حالت قبلي بازگرداند. "وقتي به رقم 4500 قلم كالاي فروشي رسيدم وضعيت را به شكل اول برميگردانيم. حيت در آن زمان جست وجوي ابزار بر حسب نوع يا سازنده ادامه خواهد داشت. ما در حال حاضر امكان استفاده از هر دو روش را فراهم مي كنيم. شعار ما را فراموش نكنيد: دو كليك براي پيدا كردن. سه كليك براي خريد."
گام بعدي در توسعه Coastal استفاده از 3500 قلم كالاي باقيمانده در كاتالوگ و فروشگاه غير آنلاين است. 95 درصد از 1000 قلم كالايي را كه در حالحاضر آنلاين هستند لوازم الكتريكي تشكيل ميدهند. در مرحله بعد لوازم يدكي و جانبي همراه با كالاي اصلي ارايه خواهند شد . ماگرن ارايه قطعات مكمل را تا زمان انضمام فهرست اضافي منطقي نميداند. او خاطرنشان ميكند:" ميخواهم وقتي به ابزارهاي الكتريكي نگاه مي كنند همه كالاهايي كه با آن ابزارها كار ميكنند را هم ببينند."
از ديد ماگرن اين يك راه حل اساسي براي فروش مكمل است ولي قرار دادن اقلام اضافي در سايت كار طاقتفرسايي است. او مي گويد: "تنها عاملي كه پيشرفت ما را محدود مي كند زمان است."
با توجه به تعداد مشتريها، دشواري كار براي Coastal مضاعف است. ماگرن ميگويد:"در طول سال بالاخره همه به فكر خريد ابزار ميافتند، حالا يا براي خودشان و يا به عنوان هديه براي ديگران." Coastal Tool به سراسر جهان كالا ارسال ميكند و تعداد مشتريهاي بينالمللي آن در حال افزايش است. به عنوان مثال ميتوان به آن مشتري اهل عربستان سعودي كه ذكرش رفت يا به يك شهروند كلمبيايي اشاره كرد كه 100 ابزار جيبي Leatherman سفارش داد. سفارشهاي ديگري هم از مناطق دوردست مانند جزاير فارو و قطب جنوب ميرسند.
با توجه به حضور غولهايي مانند Sears و Home در همهجا هر ناظر بيطرفي نگران آينده Coastal ميشود بخصوص اگر به اين نكته نيز توجه داشته باشد كه رقابت از طريق آن لاين صورت ميگيرد. ولي اين مساله ماگرن را عرصه خارج نمي كند. او مي گويد: " از نظر فروشگاههاي غير آنلاين وضعيت يكساني داريم. از نظر سايت وضع ما بهتر است و ابزارهاي بيشتري براي فروش ارايه مي كنيم. Home Depot حتي امكان سفارشدهي آنلاين ندارد. آنها فقط به ارايه اطلاعات ميپردازند."
هرچند اولين بود د ر بازار عامل تعيينكنندهاي در موفقيت فروشگاههاي وب است ولي تنها عامل موثر نيست. حتي بيشتر رقباي كوچكتر،Tool Coastal فقط تعداد معدودي ابزار را فهرست مي كنند و در عوض از حضور خود در وب به عنوان بروشوري ديجيتالي براي تشويق افراد به شفارشدهي استفاده ميكنند.
ماگرن در اين باره مي گويد:"همه شركتةاي كوچكتر ديگر كه ميتوانند بر فعاليت ما تاثيرگذار باشند آنلاين هستند و كار چنداني انجام نمي دهند. آنها از توان بالقوه وب بيخبرند. همه اين شركتها كه تعداد آنها جمعا به پنج يا شش مورد ميرسد فعاليت خود ر ا بر درخواست كالا از كاتالوگ متمركز كردهاند. به مشتري 10 قلم كالا نشان ميدهند و مي گويند براي سفارش با شماره تلفن رايگان شركت تماس بگيرد."
Coastal Tool يك كاتالوگ نيز ارايه ميكند كه در روز 50 تا 75 مورد درخواست براي آن ميرسد. ماگرن تخمين ميزند كه تا 15 درصد كساني كه درخواست كاتالوگ ميكنند در نهايت سفارش ميدهند. در واقع نسبت خريد از اين درخواستهاي اينترنتي آنقدر بالا است كه شش ماه بعد از راه اندازي Coastal Tool آنلاين، شركت همه نامه نگاريهاي مربوط به سفارش از كاتالوگ را حذف كرد.
توصيه ماگرن به آن دسته از كارآفرينان وب كه در آغاز راه هستند آن است كه از يك فهرست پستي بحث الكترونيكي مانند I-Sales استفاده كنند. او پيشنهاد مي كند: " يك يا دو ماه وقت صرف خواندن تمام مطالب ارايه شده و احتمالا آرشيوهاي چند ماهه كنيد. از خواندن آنچه ديگران انجام دادهاند بيشتر از خواندن هر كتابي درس ميگيريد."
ماگرن درباره بهترين توصيهاي كه خودش دريافت كرده است مي گويد:" د ر اوايل سال 1995 مقالهاي خواندم كه بازاريابي را توصيه نمي كرد، بلكه در عوض استدلال ميكرد كه حوزه فعاليت شما مي تواند گسترده باشد ولي ارتباط به صورت نفر به نفر برقرار شود."
-
برنارد آرنو [ثروتمندترين مرد فرانسوي ]
«برنارد» 56 ساله توانسته است با اين ثروت, در جدول جهاني ميلياردرها, رتبه هفدهم را از آن خود كند. او در پنجم مارس 1949 به دنيا آمد. او نيز همچون «ليلين بتنكورت» از استعداد ذاتي فرانسويها در توليد لوازم لوكس براي شيكپوشان بهرهبرده و توانسته است ثروت خود را از اين طريق به ميلياردها دلار افزايش دهد. به طور حتم شما هم با نام «كريستين ديور» يا “Louis Vuitton” آشنا هستيد. يا نام آنها را در مجلات و تبليغات تلويزيوني ديدهايد, يا كسي محصولات آنها را به شما پيشنهاد كرده است و يا حتي خود مصرفكننده آن بودهايد. در هر صورت موفقيتي كه «كريستينديور» به دست آورده است به همت تلاشهاي «برنارد آرنو» بوده است. «آرنو» با ادغام چندين شركت كه در توليد اجناس لوكس, فعال بودند, توانست امثال «كريستينديور» را از جمله شركتهاي معروف و موفق در جهان كند. وي با داشتن 51% از سهام LVMH كه بزرگترين توليدكننده اجناس لوكس در جهان است, همچنان سيرصعودي در كسب موفقيت را سپري ميكند. علاقه انسان به زيبايي, خوشبو بودن در چشم همگان متشخص جلوهدادن نكاتي است كه «آرنو برنارد» به آن توجه ويژهاي داشته است. او و «ليلين بتنكورت» ثابت كردهاند كه اين ميل انسانها, ميلي است كه هيچ وقت پايان نميپذيرد. اين مرد موفقيت خود را با جديت و پشتكار به دست آورد. «كريستين ديور» و “LVMH” در مجموع 50 مارك از معروفترين توليدات جهاني را در اختيار دارند. از جمله توليدات آنها “Marc Jacobs” و كيفهاي “Louis Vuitton” است كه امروزه در دست بسياري از خانمها حتي با ماركهاي تقلبي نيز ديده ميشود. او امپراتورياش را طي 20 سال راه انداخت, هرچند كه او زيرمجموعههاي “LVMH” را خود به وجود نياورد اما درك درستي از پتانسيل آنها براي جذب مشتري بيشتر داشت و اين نكتهاي بود كه وي را امروز به موفقترين مرد فرانسه تبديل كرده است.
ادغام موفقيتآميز چند توليدكننده معروف كالاهاي لوكس توسط «برنارد آرنو» سبب شده است تا شركتهاي ديگري نيز به همين فكر بيفتند. قدمت قديميترين شاخه “LVMH” به سال 1593 برميگردد. سهام اين گروه به طور عمومي در بازار سهام “Euronext” پاريس ردوبدل ميشود و بخشي از شاخص “CAC40” است. “LVMH” در حال حاضر 000/56 نفر را به استخدام خود درآورده است. 40درصد از كارمندان “LVMH” در فرانسه مشغول به كار هستند. با مشاهده اين آمار و ارقام به راحتي ميتوان يافت كه سرمايهگذاري در بخش توليد كالاهاي لوكس همچون لوازم آرايشي و بهداشتي, كيف و عينكهاي آفتابي از جمله موارد اشتغالزا است كه فرانسويان توجه ويژهاي به آن دارند. “LVMH” در 1500 فروشگاه معتبر در جهان فعاليت دارد. و از همينرو بازار وسيعي را براي محصولاتش در اختيار دارد طرحي كه “LVMH” با جديت آن را كنترل ميكند نحوه فروش محصولاتش است و به شدت بر مكانهايي كه اين محصولات به فروش ميرسد نظارت دارد. براي مثال توليدات “Louis Vuitton” فقط از طريق بوتيكهاي اين شركت و با تابلوهاي بزرگ “Louis Vuitton” به فروش ميرسد كه در نقاط مرفهنشين شهرهاي ثروتمند تاسيس شدهاند.
و يا اين كه اجازه فروش محصولات خود را به ديگر فروشگاههاي عرضه كننده محصولات لوكس اعطا ميكند, مثل فروشگاه “Harrods” در لندن. از اين لحاظ سياست «برناردآرنو» با موسسان وال – مارت يا آلدي سفيد كه گروه هدف آنان را قشر متوسط جامعه تشكيل ميداد, متفاوت است.
برنارد آرنو توانايي ويژهاي در كشف استعدادهاي بازار دارد. خوب ميداند چه محصولي را بايد در كجا عرضه كرد و چه محصولي در بازاري با استقبال روبهرو نخواهد شد. در سال 1989 در نبرد سختي براي كنترل “Louis Vuitton” پيروز شد و با مديريت خوب اين شركت را به همراه «كريستين ديور» تبديل به يكي از موفقترين توليدكنندگان لوازم آرايشي و لوكس كرد. Louis vuitton Moet Hennessy” كه از آن به اختصار “LVMH” ياد ميشود, بزرگترين شركت در عرصه لوازم لوكس است. اين شركت خود داراي 50زيرمجموعه است كه هر كدام از ماركهاي معروفي هستند و در يك يا چند شاخه بهترين محصولات را توليد ميكنند. مقر “LVMH” در پاريس است. پس از ادغام Moet et chandon و Hennessy, در سال 1987 Louis voitton كه در آن زمان از بهترين توليدكنندگان چمدانهاي مسافرتي بود, با دو شركت پيشين ادغام شد و “LVMH” را تشكيل دادند. “LVMH” تا حد زيادي تحت كنترل «كريستين ديور» است و «برنارد آرنو» رياست آن را برعهده دارد.
-
ویكتور ویكسلبرگ [شركت آلومینیوم ویكسلبرگ]
دوران خصوصیسازیای كه چندی پس از فروپاشی شوروی بهوجود آمد منجر به ثروتمندشدن عدهای فرصتطلب شد كه اكنون آنها را «الیگارش» مینامند. این خصوصیسازیها چندان قانونمدار نبود و اكنون دولت روسیه برخی از الگارشها را به پای میز محاكمه كشانده است. «ویكتورویكسلبرگ» یكی دیگر از الیگارتهای روس است كه تنها در سال 2004 سومین مرد ثروتمند روس لقب گرفت.
ثروت او درسال 2004 بالغ بر 9/5 میلیارد دلار برآورد شده است. اصلیتش اوكراینی است و 48 سال سن دارد و در مقایسه با بسیاری از میلیاردرهایی كه تاكنون درباره آنها خواندهایم، نسبتاً جوان است. ویكتور كه در عرصه جهانی از شخصیتهای مهم در صنعت نفت بهشمار میرود، تحصیلات آكادمیك خود را در انیستیتو مهندسی راهآهن مسكو گذراند. در سال 1988 وارد دنیای تجارت شد و با یكی از همكلاسیهای قدیمیاش كه در سال 1989 به آمریكا مهاجرت كرد در زمینه فروش كامپیوترهای شخصی شریك شد. در سال 1994 بهطور موفقیتآمیزی شركت “Renova” كه تحت مالكیت او بود ، توانست “Vladimir Tractor Factory” را به اختیار خود درآورد و یك فرد روسی تبار كه فوقلیسانس خود را از دانشگاه هاروارد اخذ كرده بود را در راس مدیریت آن گذاشت. «ویكتور» از طریق خرید شركتهای كوچكتر فعالیتهای اقتصادیاش را گسترش داد. «ویكتور» علاقه خاصی به خرید معدنهای هیدروكسید آلومینیوم آهندار و همچنین كورههای ذوب متوسط آلومینیوم داشت. او در سال 1996 كورهها و معدنها را در قالب یك شركت به نام “SUAL” درآورد كه ارزش یك میلیارد دلاری دارد و 25 درصد سهام SUAL را برای فروش به سرمایهگذاری خارجی عرضه كرده است اما «ویكسلبرگ» سود اصلی را زمانی بهدست آوردكه مشتركاً با «میخاییل فریدمن» در گروه «آلفا» توانست سومین شركت بزرگ نفتی روسیه را بهدست آورد. «ویكتور» بین سالهای 1999تا1997 شركت “TNK” یكی از مهمترین شركتهای نفت روسیه وجهان را از آن خودكرد. در سال 2003 ویكتور تصمیم گرفت به پیشنهاد ادغام “TNK” و بخش فعال شركت نفتی “BP” در روسیه جامع عمل بپوشاند. با ادغام این دو شركت، «ویكتور»دیگر سرمایهگذاران “TNK” ، 35/6 میلیارد دلار نقداً بههمراه سهام BP دریافت كردند. شركت آلومینیوم ویكسلبرگ یا همان “SUAL” ، دومین شركت فعال عرضه آلومینیوم در روسیه و نهمین در جهان است.
درباره شركت نفتی “TNK” باید گفت كه از نظر داشتن ذخایر ثابت شده نفت، جزو 10 شركت برتر جهان است. گفته میشود كه ذخایر “TNK” امروزه بالغ بر 7 میلیارد بشكه نفت خام است بهطوریكه روزانه 780 هزار بشكه نفت تولید میكند. “TNK” در كشورهای روسیه و اوكراین 5 پالایشگاه اصلی نفت دارد و مالكیت دو هزار و 100 ایستگاه بنزین در این كشورها را برعهده دارد . گفتهمیشود 115 هزار نفر در شركت نفتی “TNK” مشغول بهكار هستند كه از این نظر از بزرگترین ایجادكنندگان فرصتهای شغلی است. ادغام شركتهای “TNK” و شركت چند ملیتی “BP” در روسیه، در نوع خود بینظیر بود چرا كه تا آن زمان اقتصاد روسیه شاهد چنین رویدادی با این عظمت نبود. امروزه از هر 5 بشكه نفتی كه “BP” تولید میكند، یك بشكه متعلق به “TNK-BP” است. اما همانطور كه در ابتدا گفته شد «كرملین» چندان به ادامه فعالیت الیگارشهای روس تمایل ندارد و در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی این افراد را به پای میز محاكمه میكشاند و اكنون انتظار میرود كه «كرملین» هنگام برخورد با «ویكتور ویكسلبرگ» ، مشكلات جدی را برای ادامه فعالیت “TNK-BP” ایجاد كند. نگرانی “TNK-BP” زمانی افزایش مییابد كه آنها شاهد برخورد «كرملین» با “YUKOS” بزرگترین شركت نفت روسیه بودند. «كرملین» در برخورد با “YUKOS” ثروتمندترین مرد روسیه و یكی از میلیاردرهای سرشناس جهان، میخائیل خودوركوفسكی را به پای میز محاكمه كشاند و بدون هیچ محافظهكاری، این الیگارش را به زندان انداخت. «كرملین» مدعی است كه “YUKOS” 8 میلیارد دلار مالیات به دولت بدهكار است. شركت دیگر ویكتور “SUAL” كه نام كامل آن “Siberian urals Aluminum” است، نتیجه ادغام “Urals” و شركت “Lrkutsk Aluminum Plants” است. “SUAL” كنترل معادن هیدروكسید آهن در اورال جنوبی وهمچنین شركت هیدروكسید آهن تیمانا را بر عهده دارد. مشتریان اصلی “SUAL” كشورهای اروپایی به میزان 54 درصد آمریكا 8 درصد و كشورهای آسیایی 20 درصد هستند. «ویكتور» علاوه بر ثروت، علاقه زیادی به هنر دارد. او مجموعه خصوصی “Fabetge” را خریداری كرده است و گفته میشود كه بزرگترین مجموعه خصوصی درجهان است. در سال 2004 در آمریكا شاهكارهای “Faberge” را در نمایشگاهی درمعرض دید عموم گذاشت.
-
ریچارد ملون اسكیف [بنیادهای خیرخواهانه]
شهرت عمده او به دلیل كمكهای مالی بسیارش به خاطر اهداف سیاسی راستگرایانه در آمریكا است. هرچند ریچارد از ثروتش علاوه بر اهداف سیاسی, در مسایل بشردوستانه نیز استفاده میكند.
ریچارد دارای چند بنیاد خیریه به نام های بنیاد «سارااسكیف», «بنیاد كارتاژ» و «بنیاد Allegheny» است و در سال 2001 بنیاد خیریه دیگری به نام «بنیاد خانواده اسكیف» راهاندازی كرد. پدرش «آلن اسكیف» از خانوادهای سرشناس در پیتزبورگ بود و مادرش «سارا ملون اسكیف» فرزند «آندرو ملون» بود. «آندرو ملون» یكی از بانكداران, صنعتگران و خیران آمریكایی بود كه از مارس 1921تا فوریه 1932 وزیر خزانهداری آمریكا بود كه به همراه برادرش «آر.كی ملون» شركت نفتی ملون, آلومینیوم و بانك را به ارث برد. با این كه ریچارد در خانوادهای توانگر بزرگ شد اما جو خانواده بسیار سرد بود و بعدها وقتی ملك «پنگوئن كورت» كه در آن بزرگ شده بود را به ارث برد, آن را ویران كرد. تحصیلات پیشدانشگاهی خود را در مدرسه غیردولتی Deerfield Academy فرا گرفت اما پس از دوبار ترك كردن دانشگاه Yale, بالاخره توانست در سال 1957 در دانشگاه پیتزبورگ مدرك لیسانس خود را بگیرد. زمانی كه پدرش خیلی غیرمنتظره جان سپرد, «ریچارد» جایگزین او شد, اما امید خیلی كمی به كسب موفقیت داشت. خانوادهاش از دایی ریچارد, آركی. ملون» كه با موفقیت مدیریت شركتها را بر عهده داشت, دلسرد بودند و مادر ریچارد از او خواست تا بیشتر خود را درگیر بنیادهای خیرخواهانه خانواده كند.
«ریچارد» نیز پیشنهاد مادرش را پذیرفت و سرانجام كار در بنیادهای خیرخواهانه را در اولویت كارهایش قرار داد. درباره این كه چرا اصولاً «ریچارد» به سیاست علاقهمند شد, چند نظریه وجود دارد؛ اولین نظریه از تاثیر «روبرت دوگان» شوهرخواهر ریچارد بر او حكایت دارد كه در سال 1956 به او كمك كرد كه عضوی از حزب جمهوریخواه «الگنیكانتی» شود. دومین نظریهای كه در اینباره وجود دارد مربوط به علاقه «ریچارد» به خواندن روزنامهاست كه او این كار را در دوران سرد و انزوای كودكی و نوجوانی با اشتیاق انجام میداد. سومین نظریه مربوط به فعالیت ریچارد در ستاد انتخاباتی «بریگلدواتر» در سال 1964 است كه او در در آن زمان كاندیدای ریاستجمهوری بود و بعدها مادرش با این ستاد آشنا شد. چهارمین گمان درباره این كه چرا ریچارد به سیاست علاقه مند شد به فعالیت پدرش با OSS (اداره امور استراتژیك) در دوران جنگ جهانی دوم برمیگردد كه خانوادهاش مجبور شدند برای مدتی در واشنگتن دیسی ساكن شوند.
دلیل اصلی علاقهمندی ریچارد به سیاست هرچه باشد, بالاخره او را به مقصودش رساند. مادر ریچارد در سال 1965 جان سپرد كه این خود باعث شد «ریچارد» تسلط بیشتری بر املاك و داراییهای خانواده داشته باشد. بنیادهایی كه تحت نظر مادرش فعالیت میكردند چندی قبل از مرگ وی كمكهای مالی خود را روانه سازمانهای ضدكمونیستی و همچنین پروژههای هنری و كنترل جمعیت كرده بودند. در سال 1969 ریچارد نشریه Tribune-eviewR در گرنیزبرگ را خریداری و آن را تبدیل به بلندگوی تبلیغاتی خود كرد. در سال 1973 روابطش با خواهرش, كوردلیا اسكیف می» تیره شد و كنترل كامل بنیادهای خیرخواهانه خانواده را به دست گرفت. اسكیف برای مدتی نشریه Forum world features را رهبری كرد. بعدها اعلام شد كه این نشریه سازمان ظاهری سازمان جاسوسی آمریكا, یعنی سیا است. در اصل میتوان گفت «ریچارد» و خانوادهاش نام بنیادهای خود را كه بیشتر كمكهای سیاسی میكردند تا بشردوستانه, بنیادهای خیرخواهانه مینامیدند. بعد از واترگیت و مرگ دوگان, «ریچارد اسكیف» تصمیم گرفت كمكهای مالی – سیاسی خود را به جای آن كه به افراد بدهد, به گروههای تحقیقاتی ضدكمونیستی ناشران ببخشد. اولین این موسسات, موسسه «هوور» در دانشگاه استنفورد بود كه روی مسایل جنگ, انقلاب و صلح تحقیق میكرد. از طریق روابطی كه در موسسه هوور به دست آورد, كمكهای خود را به بنیاد «هریتیج» كه بعدها یك موسسه با نفوذ تحقیقاتی شد روانه كرد. پس از مدتی موسسههای محافظهكار و لیبرالنیز از كمكهای مالی او بهرهمند شدند. یكی از این سازمانها كه اكنون نیز به شدت افكارهای راستگرایانه علیه ایران دارد, موسسه آمریكن اینترپرایز است. از جمله موسسههای دیگری كه از كمكهای ریچارد بهرهمند هستند, بنیاد «بلویریچفری كانگرس» و موسسه تحقیقاتی «اینتركالیگیت» است. بنیاد «تحقیقات اقتصادی اطلس» برای آموزش اقتصادی و مجمع زنان مستقل نیز از دیگر بنیادهای سیاسی و اقتصادی هستند كه از كمكهای مالی «ریچارد» بهرهمند میشوند. در سال 1998 بنیادهای خیریه ریچارد به بیش از 100گروه و سازمان سیاسی – اقتصادی كمكهای مالی اهدا كرد و تا سال 2002 كمكهای مالی او بالغ بر 340میلیون دلار تخمین زده شد. مادرش زنی الكلی بود و «ریچارد» نیز خود مردی الكلی شد. ازدواج اولش با «فرانسیس گیلمورنیس» اسكیف پس از جدایی طولانی مدتی, تبدیل به طلاق شد. اما گفته میشود از 1990 تغییرات مثبتی در زندگی او شكل گرفته است. در سال 1990 مصرف الكل را كنار گذاشت و در سال 1991 با «مارگارت بتل اسكیف» ازدواج كرد. ثروت او تا سال 2004, 1/1میلیارد دلار تخمین زده شده است.
-
جي . دابليو . ماريوت [هتل هاي با كيفيت]
شركت ماريوت امروزه عمدتاً به دليل هتل هاي با كيفيتش مطرح مي باشد. اما، كمتر كسي اطلاع دارد كه اين شركت در ابتدا همان دكه راي و دبليو روت بيير در واشينگتن دي. سي بوده است. او و شريك خود، بعد از اينكه نتوانست در يك مسافرت تابستاني به واشينگتن يك نوشيدني خنك بيابد، در سال 1927 دكه راي و دابليو روت بيير كه 9 صندلي داشت را افتتاح كرد. بعد از يك سال، ماريوت يك دكه ديگر باز نمود و سهم شريك خود را نيز خريد. فرنشيزهاي او اولين فرنشيزهايي بودند كه اجازه فروش غذاي داغ را گرفتند و به نام «هات شاپ» مشهور شدند. هات شاپ سوم نيز به منظور ارائه خدمات به سرنشينان اتومبيل ها در نتطقه بازگشايي شد. زمانيكه ماريوت اين رستوران متحرك را براي ارائه خدمات به رانندگان و افراد بين راهي ايجاد نمود، هيچ رقيبي براي آن وجود نداشت.
حوالي سال 1931، شش «هات شاپ» در منطقه وجود داشت. ماريوت به دقت با ارزيابي مناطق بر اساس حجم رفت و آمد اقدام به گسترش اين رستورانها كرد. او و همسرش دقيقاً در گوشه يك خيابان مي ايستادند و ماشينهايي كه تردد مي كردند را تك تك مي شمردند. او بر رستورانهايش كنترل داشت، هر كدام را حداقل يك بار در روز به منظور بررسي كارهاي رستوران بازديد مي كرد.
هات شاپ هشتم نزديك يك فرودگاه افتتاح شد و شمار مشترياني كه غذا را براي بردن به هواپيما خريد مي كردند اينقدر زياد بود كه ماريوت متعجب شد. با توجه به اين مسئله او با شركت حمل و نقل هوايي به منظور ارائه خدمات غذايي به مذاكره نشست. اولين غذاهاي او به صورت بسته بندي ارائه شدند و بزودي تمام خطوط هوايي غذاهاي ماريوت را براي مسافران خود ارائه دادند. در طول جنگ جهاني دوم، ماريوت متوجه شد كه آژانس هاي دولتي و پايگاههاي دفاعي اطراف واشينگتن، كافه تريا ندارد.همانطور كه يك كارآفرين نمونه مي بايست عمل مي كرد، او از اين فرصت استفاده نمود و مكانهاي كوچكي در شركت ها و پايگاه هاي حولي با قيمت كم اجاره نمود و شروع به تهيه غذا براي آنها نمود.
ماريوت اولين هتلش را تا سال 1955 ساخته بود. در آن زمان او حدود 40 ميليون دلار فروش داشت. با افتتاح هتل هايش، رشد او بسيار سريع شد. در اواخر دهه 1960 با تهيه غذاهاي حاضري، قهوه خانه ها، غذاهاي مكزيكي و ... درآمد نجومي گرفت. فروش او از حدود 100 ميليون دلار در اواسط دهه 1960 به 6/7 ميليارد رلار در سال 1990 رسيد. اين رقم براي كسي كه در سال 1927 گرسنه بود، چندان بد نبود.
-
Michael Bloomberg [شهردار ميلياردر]
هنگامي كه «Bloomberg» جايگاه مديريتش در يك امپراطوري بزرگ تجاري را رها كرد تا شهردار نيويورك شود، اين سوال در ذهن همگان ايجاد شد كه آيا او يك «ديوانه قدرت است» و يا يك «قدرت طلب ديوانه»؟ البته هنوز هم پاسخ اين سوال مشخص نشده است!
در ايالات متحده آمريكا هر كسي كه به تلويزيون، راديو و يا اينترنت دسترسي داشته باشد به خوبي با نام «Bloomberg» و كمپاني مشهورش كه همواره خدمات اقتصادي و اطلاعاتي مفيد ارائه ميكند، آشناست، كمپانياي كه در سال 1981 بنيانگذاري شد در عرض يك دهه تمامي پلههاي ترقي را طي كرده است. اما «Bloomberg» زماني به شهرت كامل رسيد كه توانست در رقابت براي كسب كرسي شهرداري نيويورك، «rudolph Giuliani»
-مرد سال 2001 – را از بيش رو بردارد و خود به اين مقام نائل گردد. با اين پيروزي بود كه شبكه « CNN» هفتهها برنامههاي ويژه خودش را به او اختصاص داد و از او چهرهاي سرشناس در سياست همچون تجارت ساخت.
«Michael rubens Bloomberg» در 14 فوريه 1942 در «MEDFERD» به دنيا آمد. خانواده «Bloomberg» از طبقه متوسط جامعه بودند وپدرش به عنوان كتاب دار يك شركت لبني مشغول به كار بود. هوش سرشار «Michael»
سبب شده بود تا درتمامي دروس مدرسه نمرات بسيار عالي كسب كند و به همين دليل پس از دوران مدرسه به راحتي توانست وارد دانشگاه
« gohns Hopkins » شده وپس از اتمام دوران با مدرك مهندسي فارغ التحصيل شود. علاقه فراوان او به تحصيل، شور و شوق خاصي براي ادامه راه در او پديد آورده بود و از همين رو براي كسب مدرك MBA وارد دانشگاه هاروارد شد.
در سال 1966 « Michael » با استفاده از هوش تجاري و توان علمياش وارد بورس « wall street» براي كمپاني «salomon brothers » شد. شش سال بعد يعني در سال 1972 ، «Bloomberg » شغل جديدي پيدا كرد: مسئوليت فروش سهام و سيستمهاي اطلاعاتي شركت!
اما در سال 1981 زماني كه همه چيز به خوبي پيش رفته بود، كمپاني فروخته شد و « Bloomberg » نيز مجبور به ترك مسئوليت و فروش سهامش گرديد. اگر چه اين رويداد خاطرهاي تلخ در ذهن او باقي گذاشت اما به دست آوردن مبلغ 10 ميليون دلار از فروش سهامش در بورس مطلبي نبود كه نتواند تلخي ترك « wall street » را از كام او بزدايد.
در طول دوران مسئوليتش در « wall street » هميشه در صدد بود تا با تركيب تكنولوژي روز و اطلاعات موجود، سيستمي طراحي كند تا دسترسي به اطلاعات اقتصادي و بررسي روند صعودي و نزولي سهام شركتهاي مختلف را آسانتر و قابل اطمينانتر نمايد. به عقيده او اين بزرگترين نياز زمان « wall street » محسوب ميشد كه هيچ كس توانايي برطرف كردن آن را نداشت. از همين رو تصميم گرفت تا دست به كار شود. تمام اندوختههاي علمي و تجربيات شغلي گذشتهاش را كنار هم گذاشت تا شايد بتواند از معجون حاصله معجزهاي پديد آورد.
با سرمايهاي كه از فروش سهام به دست آورده بود و حمايت «Merrill lynch» توانست يك سيستم اطلاعاتي كامپيوتري طراحي كند كه با بررسي نحوه مديريت و اطلاعات امنيتي، راه دشوار سرمايهگذاري بيخطر در بورس را هموار ميساخت. البته در آن زمان كمتر كسي به ارزش اين سيستم پي برد، اما توليد آن شروع انقلابي در اين مسير را نويد ميداد.
تنها با گذشت دو دهه از شكل گيري«LP» « Bloomberg » بيش از 8000 نفر در قريب به 100 دفتر اين شركت در سراسر دنيا مشغول به كار شدند كه درآمد سالانه بيش از 5/2 ميليارد دلار را دربر داشت و گفته ميشود كه سرمايه خود او در اين مدت به بيش از 4 ميليارد دلار افزايش پيدا كرده بود.
نكته جالبي كه در رابطه با زندگي اشرافي « Bloomberg» ميتوان گفت كه متاسفانه در مورد ديگر ميلياردرهاي دنيا كمتر ديده ميشود. اقدامات خيرخواهانه و بشر دوستانه او است. او كه از خانوادهاي متوسط به اين درجه رسيده بود هرگز نميتوانست سختيهاي طبقه پايين جامعه را فراموش نمايد، او همچنين همواره خود را مديون دانشي ميداند كه در مدرسه و دانشگاه فرا گرفته و از اين رو در كمكهايش نگاه ويژهاي به اين دو محل دارد. توجه ويژه او به وضعيت نابسامان شهر نيويورك حتي پيش از رسيدن به سمت شهرداري اين شهر نيز وجود داشت. او مقادير ويژهاي از سرمايهاش را خرج كمك به آوارگان و بيسرپناهان و همچنين قربانيان حوادث خشونت آميز شهري مينمود. علاوه براين حضور گسترده او در ميان هيات امناي موسسات مختلف همانند مركز هنرهاي نمايشي « lincoln » موزه هنر « metropolitan » و نيز دانشگاه «Johns Hopkins» و بسياري موسسه آموزشي و هنري ديگر نشان از كمكهاي شايان او به اين مراكز دارد. ديگر اينكه در پي فعاليتهاي خير خواهانه او در دانشگاه «Johns Hopkins» روساي اين دانشگاه نام دانشكده پزشكي اين دانشگاه را از «Hygiene & public Health » به « Bloomberg school of public health » تغيير دادند.
زماني هم كه او در پست شهردار شهر قرار گرفت اقدامات وسيعي را جهت بهبود اوضاع اجتماعي، اقتصادي نيويورك پس از واقعه يازده سپتامبر آغاز نمود و از قدرت خارق العادهاش در تجارت و فن آوري براي سامان دهي به شرايط نامناسب فعلي بهره ميجويد. گفته ميشود كه او در حال حاضر مشغول آماده كردن خود جهت كسب مجدد اين كرسي ميباشد و گفته است كه با قدرت فراوان در عرصه رقابت شركت خواهد كرد.
-
روپرت مرداك [امپراطور رسانه ها]
قدرت رسانهها را به هیچوجه نمیتوان انكاركرد. رسانههای رادیو وتلویزیونی به علاوه مطبوعات ابزاری هستند كه بیش از همه قشر سیاستمدار و بازرگان را به سوی خود میكشاند و معمولاً آنها هستند كه سعی میكنند باتسلط خود بررسانهها به اهداف اقتصادی و سیاسی مورد نظر دست یابند.
یكی از شناختهشدهترین چهرهها در عرصه رسانهها كسی نیست جز «روپرت مرداك» . روپرت مرداك كه اسم كاملش «كیت روپرت مرداك» است یكی از موفقترین غولهای رسانهای است این اصطلاح معمولاً به افرادی نسبت داده میشود كه ثروتمند هستندو بخش بزرگی از رسانهها را در اختیاردارند. «سیلویو بروسكینی» و «روپرت مرداك» دو غول رسانهای هستند. «روپرت مرداك» از سهامداران عمده News corporation نیز هست. وی در كل بهعنوان بانفوذترین شخصیت رسانهای مخصوصاً در عرصه سیاست شناخته میشود. «روپرت» یك شخصیت تند جمهوریخواه است كه پیشنهاد ملكه انگلیس را برای دریافت مقام اشرافی رد كرد. سیاست رسانهای او معمولاً راستگرایانه است و بیش از همه به نفع آمریكا فعالیت میكند. نخست وزیران استرالیا و بریتانیا تاكنون بارها از او خواستهاند تا برنامههایی كه به نفع آنها است را از رسانه خود پخش كند. «روپرت مرداك» در 11 مارس 1931 در ملبورن استرالیا بهدنیا آمد و تحصیلات دانشگاهیاش رادر دانشگاه آكسفورد بریتانیا به اتمام رساند و در سال 1985 شهروند ایالات متحده شد. پدرش «سركیت مرداك» از مشاوران «بیلیهیوز» نخست وزیراسترالیا در زمان جنگ جهانی اول بود. او همچنین یك خبرنگار بود كه بعدها با نفوذترین مقام اجرایی یك روزنامه در استرالیا شد.وی مدیریت روزنامه ملبورنی یعنی «هرالد» و «ویكلی تایمز» را در اختیار داشت. مرداك به شدت از پدرش تاثیر پذیرفت و با اینكه به وضوح مایل به تقلید و پیروی از او بود، اما در خیلی از مواقع علیه او سركشی میكرد. «كیت مرداك» شخصیتی عبوس و غیرصمیمی داشت كه معمولاً از پیشرفتهای اولیه پسرش ناخشنود بود و نگران این بود كه مبادا روزی روپرت از او پیشی بگیرد. در اوایل كار مطبوعاتی، مرداك بسیار پرخاشگرانه عمل میكرد. استاندارد او در فعالیت مطبوعاتی اینطور بودكه روزنامههای زیانده استرالیایی را خریداری میكرد و با مدیریت افراطگرایانه و تغییرات بنیادین در روزنامه، به جنگ رقبایش میرفت. بعداز مرگ ناگهانی پدرش، برخلاف انتظار، تنها مالكیت روزنامه «آدلاید لیوز» به او رسید. در طول 10 سال بعد او با گسترش امپراطوری رسانهایاش «روپرت مرداك» با سود كلانی كه بهدست میآورد همچنان به گسترش امپراطوریاش ادامه دادو در دهه 70 میلادی قدرت او آنچنان بود كه توانست روزنامههای معتبر در نیویورك و لندن را تحت مالكیت خود درآورد. در «نیوسات ویلز» پس از خرید یك شبكه تلویزیونی با قانون مایوس كنندهای در استرالیا روبهرو شد كه اجازه مالكیت همزمان یك شبكه تلویزیونی ویك روزنامه اصلی را در یك شهر به او نمیداد . از آن زمان روپرت چه از طریق فعالیت رسانهای و چه شخصاً سعی كرد، این قانون را تغییر دهد. در اواسط دهه 60 میلادی به انگلستان رفت و به سرعت تبدیل به یكی از قدرتهای مطرح شد. «روپرت » در آنجا سه روزنامه مطرح «نیوزآودتایمز ورلد» و «دتامیز» و بهدنبال آنها «دساندی تایمز» را تحت اختیار خود درآورد و خود را به عنوان یكی از شخصیتهای مكار و ظالم تجاری معرفی كرد. در سال 1985 مرداك شهروند آمریكا شد. دلیل این كار بیشتر جنبه اقتصادی ـ رسانهای داشت چرا كه طبق قوانین آمریكا تنها شهروندان این كشورحق مالكیت شبكههای تلویزیونی را دارند. در سال 1987 شركت مطبوعاتی The herald and weekly times ltd را كه زمانی پدرش مدیریت آن را برعهده داشت، خریداری كرد. در سال 1991 كه شركت News corporation مرداك بدهیهای فراوانی را بر روی هم انباشته بود، روپرت مجبور شد بسیاری از امتیازهای مجلات آمریكاییاش را كه تماماً در دهه 80 میلادی بهدست آورده بود، به دیگران واگذار كند.
در سال 1995 كمیسیون فدرال ارتباطات (FCC) تحقیقی را درباره قانونی بودن مالكیت شبكه FOX توسط «روپرت مرداك» به عمل آورد. این تحقیق پس از آن به عمل آمد كه گفته میشد مالكیت یك خارجی بر شبكه فاكس غیر قانونی بوده است. اما در پایان نتایج تحقیق به نفع مرداك تمام شد و در نتایج این تحقیق اعلام شد كه مالكیت «روپرت مرداك» بر شبكه فاكس به نفع و به مصلحت عموم است. در سال 1996 شبكه راست گرای «فاكس نیوز» را تاسیس كرد. این شبكه خبری كه 24 ساعته فعال است دیدگاههای محافظهكارانه مرداك را بیان میكند واز سوی قشر لیبرال آمریكا به شدت مورد انتقاد واقع میشود. انتقادهای این قشر مخصوصاً در جنگ اخیر آمریكا علیه عراق به شدت افزایش یافت. «فاكس نیوز» مدعی است كه در زمانیكه این شبكه راهاندازی شده است، سهام شبكه خبری CNN در سراشیبی قرار گرفته و اكنون فاكس پربینندهترین شبكه خبری است. «روپرت مرداك» تاكنون سه بار ازدواج كرده است. ازدواج اولش تنها پس از چندسال در اواخر دهه 50 به اتمام رسید. در سال 1961 با «آنامرداك» خبرنگار و یكی از كارمندانش ازدواج كرد. آنها صاحب سه فرزند به نامهای الیزابت، لاكلان و جیمز شدند. این زوج پس از آنكه فاش شد روپرت و یكی از دیگر كارمندانش به نام «وندی دنگ» روابط طولانی مدتی با هم داشتند، در سال 1998 از یكدیگر جدا شدند. «وندی دنگ» یك مقام ساده اجرایی در بخش آسیایی News corporation بود و 40 سال از روپرت كوچكتراست. این دو ، چندی پس از آنكه روپرت از «آنامرداك» جدا شد، با یكدیگر ازدواج كردند. روپرت از ازدواجهای قبلیاش 4 فرزند دارد. در نوامبر 2003، «جیمز مرداك» رییس شبكه Beritish sky broad castings شد. روپرت همچنین از ازدواج فعلیاش دو فرزند دارد. در سال 1999 مجله اكونومیست فاش كرد روپرت مرداك در طول 11 سال گذشته 21 میلیارد دلار سودداشته اما هیچ مالیاتی پرداخت نكرده است. درادامه اكونومیست گفت «روپرت» باید در این مدت 350 میلیون دلار مالیات میداد كه برابر بود با ساخت 7 بیمارستان جدید، 50 دبیرستان و یا 300 مدرسه ابتدایی. تا سال 2004 ثروت او 78 میلیارد دلار تخمین زده شده است.
-
Ernesto Bertarelli - مرد سال كشور سوئيس [ورزشكار كارآفرين]
عدهاي بر اين باورند كه آدمي ميبايست با شناخت استعدادهايش، يكي را پيش رو فرانهد و تمامي امكانات و تواناييهاي خود و محيط اطراف را صرف شكوفايي آن نمايد. به باور اين عده عمر و توانايي بالقوه بشر فرصت كندن بيش از يك چاه در زمين زندگاني را نميدهد، پس بايد تمام تلاشها جهت هرچه عميقتر شدن آن چاه صورت گيرد و نه كندن چاههاي بيشتر. صحبت كردن پيرامون اين فلسفه له يا عليه آن مبحثي است كه به اهل فن مربوط است و مجال آن نيز در اين زمان و فضاي اندك نيست، اماآنچه روشن است اين است كه در زندگي با نمونههايي برميخوريم كه مثال كاملا نقض اين فسلفه تلقي ميگردند. به عنواننمونه اگر به اين باور پايبند باشيم يك كارگردان ماهي تنها ميتواند يك كارگردان عالي باشد و نه به طور همزمان يك شناگر قهار؛ و يا يك تاجر موفق تنها ميبايست در امر تجارت قدم بردارد و هرگز نميتواند يك موتورسوار خبره باشد، چرا كه فرصتي براي او باقي نميماند كه بخواهد در هر دو زمينه به يك ميزان به درجه ممتازي برسد، به عبارت سادهتر نميتواند دو چاه عميق با عمق يكسان داشته باشد! اما تجربه نشان داده كه ظرفيت اشرف مخلوقات به مراتب بيش از اينهاست. بسيارند انسانهاي موفقي كه در دو يا سه رشته مختلف و حتي بيشتر به درجات عالي رسيدهاند و هيچ يك از اين زمينهها خللي در موفقيت ديگري ايجاد نكرده است.
يكي از اين انسانهاي موفق «Ernesto Bertarelli» مدير ثروتمند و قهرمان ورزش قايقسواري است. موفقيت «Bertarelli» در هر دو زمينه تقريبا به يك ميزان بوده است و سادهتر اين است كه بگوييم در هر دو رشته به مقام قهرماني رسيده است.
اين ميلياردر خوشذوق در 22 سپتامبر سال 1965 در كشور سوئيس به دنيا آمده و دوران مدرسه خود را نيز در همان كشور سپري نموده است. پس از آن جهت ادامه تحصيل وارد ايالات متحده شده و توانست مدرك كارشناسي خود را از دانشگاه «Babson» در بوستون و سپس مدرك كارشناسي ارشد NBA را از دانشگاه هاروارد دريافت نمايد.
در سال 1985 او وارد كمپاني «Serono» شد، اين شركت كه در كشور سوئيس و در شهر ژنو قرار دارد به فعاليتهاي بيوتكنولوژيكي مشغول است و در اين راه به پيشرفتهاي جهاني دست يافته و در ميان ديگر شركتهاي رقيب از شهرت بسيار بالايي برخوردار است. هنگاميكه Ernesto وارد Serono شد ابتدا در بخش بازرگاني مشغول به كار گشت. اندكي بعد طرح و ايدههاي او پيرامون فعاليت كلي كمپاني سبب انتقال او به حوزه اداري كمپاني و چندي بعد به جهت توانمنديهاي بالايي كه از خود نشان داد توانست وارد هيات مديره شود. مدت 5 سال در سمت معاون هيات مديره و مدير بخش اجرايي كمپاني مشغول به كار بود تا اينكه سرانجام به سمت رياست كمپاني منصوب شده با به روي كار آمدن او و در اختيار گرفتن كليه امور، اوضاع Serono به كلي دگرگون شد و گامهاي بلندتري به سوي شهرت بيش از پيش و سوددهي كلان برداشته شد.
تاثير مديريت خردمندانه و بينظير او به حدي بود كه در اندك زماني نام «Bertarelli» در صنعت بيوتكنولوژي و داروسازي سوئيس شكوفا شد و به ناگاه او را به عنوان يك انسان توانمند با استعدادهاي فراوان به همگان شناساند.
قدرت اراده و استعداد مديريتي او به اندازهاي است كه در حال حاضر علاوه بر اداره كمپاني عظيم «Serono» موسسات و كمپانيهاي ديگري چون «UBS»، «BIO»، «انجمن صنايع داروسازي اروپا» و «بنياد دارويي Bertarelli» كه هريك در زمينه بيوتكنولوژي سرآمد ديگر كمپانيهاي مشابه هستند، زير نظر مستقيم او اداره ميشوند. او همچنين عضو انجمن مشاوران پزشكي و دارويي دانشگاه هاروارد نيز ميباشد.
جالب است بدانيد انساني كه تا اين حد مشغله كاري دارد و اداره چند شركت و موسسه بزرگ بينالمللي را تقبل كرده است، خود قهرمان مسابقات قايقراني سوئيس و آمريكاست و مدالهاي بسياري از گذشته و حال در كلكسيون خود نگهداري ميكند. او همچنين به سبب علاقهاش به رشته قايقراني يك باشگاه مخصوص اين رشته در كشور سوئيس با نام «Alinghi» بناكرده و خود اداره آن را نيز برعهده دارد.
ذكر اين مطلب نيز خالي از لطف نيست كه اين ميلياردر چهل ساله كه ثروتش را 4/7 ميليارد دلار تخمين ميزنند، تمامي موفقيتهايش را مديون كشورش ميداند. او ميگويد كه سوئيس سرزمين مادرياش چنان روحيه شكستناپذير و توان بالايي را در اختيارش نهاده است كه هرگز نميتواند در مواجهه با مشكلات آن را ناديده گيرد. «Bertarelli» ميگويد: «زماني كه خواستم در صنعت داروسازي در كشورم فعاليت كنم، بسياري از متخصصين انگليسي كه با توانايي من آشنا بودند من را از اين كار نهي كردند و گفتند كه سوئيس كشور مناسبي براي اين امر نيست و از من خواستند تا در انگلستان به اين كار روي آورم. اما زماني كه برخلاف نظر آنها در كشور خودم اين كار را آغاز نمودم و به اين موفقيت بزرگ دست يافتم، تك تك آنها از انگلستان براي همكاري به سوئيس آمدند و حال هم حاضر به ترك اين كشور نيستند.»
-
Adolf Merckle [حقوقدان، داروساز و ميلياردر ]
سرمايهگذاري در كشور آلمان ويژگيهاي خاص خود را دارد . علاوه بر سرمايهگذاري در انواع بخشهاي صنعتي ، سرمايهگذ اري در بخش پزشكي ، خصوصا داور نيز به وفور مشاهده ميگردد . اين امر بدان دليل است كه در اكثر كشورهاي جهان ، قيمت دارو به مراتب بالا است و توليد و فروش آن به عنوان يك امر تجاري ميتواند بستر مناسبي براي جذب سرمايههاي كلان پراكنده باشد .
يكي از بزرگترين شركتهاي داروسازي آلمان كه شهرت جهاني يافته است شركت
« Phonix » ميباشد . داروهاي اين شركت در تمام داروخانهها و موسسات و مراكز پزشكي اروپا يافت ميشود و با توجه به اين فعاليت گسترده توانسته است رتبه دوم توليد و توزيع دارو در اين قاره را از آن خود نمايد . اين كمپاني مدعي است كه بازار داروي كشورهاي آلمان ، ايتاليا ، مجارستان ، چك و اسلواكي ، دانمارك ، سوئد و فنلاند را كاملا در اختيار دارد و براساس آمار منتشره در بيشاز 19 كشور جهان بالغ بر 122 مركز توزيع مستيقم دارد . بر طبق همين آمار در جولاي 2004 رقم فروش اين كمپاني 3/5 ميليارد دلار بوده كه نسبت به سال گذشته 2/0 ميليارد لار افزايش داشته است .
اما اسكان هدايت اين امپراطوري داروسازي در دستان كيست ؟
دكتر « Adolf Merckle » متولد سال 1935 در شهر « Dresden » آلمان اداره اين كمپاني عظيم را بر عهده دارد . او كه اشتغال در اين رشته را از اجداد خود به ارث برده است . هماكنون با سرمايهاي معادل 9/6 ميليارد دلار اين افتخار خانوادگي را به اوج خود رسانده است . او كه تحصيلاتش را در زمينه حقوق به اتمام رسانده بود ، تصميم گرفت تا همانند اجدادش وارد تجارت داروگردد و از استعداد و هنر ذاتياش در اين عرصه بهره فراوان جويد . از همين رو به همت ارثيه كلاني كه از پدرش برجاي مانده بود شروع به سرمايه گذاري در بخشهاي گونا گون صنعتي خصوصا صنعت داروسازي نمود .
او در ابتدا اداره كمپا ني دارويي « Phonix » را خريداري نمود تا به امروز كه 57 درصد از سهام اين كمپاني را در اختيار گرفته است . از سويي ديگر با آغاز ميدريت كمپاني بزرگ داروسازي «Merckle Group »توانست نام خود را در ليست بزگترينهاي اين حرفه جاي دهد و ثروت و شهرت كلاني را از آن خود نمايد . اين شركت بزرگ بيش از 125 سال است كه در آلمان به توليد دارو ميپردازد و نام «Merckle » مواد اوليه خود را از كشورهاي هند و چين و بخشي از تجهيزات خود را از ايالات متحده خريداري مينمايد . البته « Adolf Merckle » نيز همانند ديگر سرمايهداران جهان ، سرمايه خود را منحصر به يك صنعت خاص نميكند ، از اين رو در بخشهاي مختلف صنعتي خصوصا سيمان و شكر نام او و روند سرمايهگذاري هاي او به مراتب مشاهده ميشود .
مطلب آخر اينكه او هم اكنون در كشور آلمان به همراه همسر و چهار فرزندش زندگي ميكند و به آيندهاي چشم دوخته است كه فرزندانش همچون خود سكان هدايت اين كشتيهاي غول پيكر را در دست گيرند .
-
Charles Wang - مدير كمپاني «Computer Associates» [سومين كمپاني توليد نرم افزار در دنيا ]
«charles wang» مديري موفق و ميلياردري بزرگ است كه عليرغم عدم برخورداري از بسياري خصوصيات و ويژگيهاي انسان هاي مبتكر و نابغه ، توانست با شناخت و بكارگيري نيروهاي درونياش به جايگاه فعلياش دست يابد. در حال حاضر او مديريت شركتي را بر عهده دارد كه خودش بنيانگذار آن بوده و توانسته است در اثر مديريت عالي خود و بكارگيري روشهاي بكرو بينظير آن را به سومين غول دنياي نرم افزارهاي كامپيوتري تبديل نمايد.
«charles wang» در 19 آگوست سال 1944 در "شانگهاي " چين ديده به جهان گشود. پدرش قاضي عاليرتبه كشور چين بود كه پس از به قدرت رسيدن حزب كمونيست در اين كشور تصميم به انتقال محل سكونت خانواده به شهر نيويورك ايالات متحده گرفت. با مهاجرت به آمريكا ديگر دوران زندگي آرام و مرفه براي خانوداه «Wang» به سر آمد. بارها و بارها آنها مورد هتاكي و بيحرمتي نژاد پرستان آمريكايي قرار گرفتند اما ديگر چارهاي جز ماندن و تحمل كردن براي آنها باقي نمانده بود. حتي به دليل اين برخوردها آنها مجبور شدند تا چندين بار محل مسكوني خود را از محلي به محل ديگر تغيير دهند اما به هر منطقهاي كه ميرفتند نميتوانستند اثري از آرامش روزهاي گذشته در سرزمين مادري خود بيابند.
«Charles» نيز همانند ديگر اعضاي خانواده از اين وضعيت رضايت نداشت. او از همان ابتداي ورودش به مدرسه با همه چيز مشكل داشت. روش تدريس معلمان مدرسه از اساسي ترين مشكلات او به شمار ميرفت. به عقيده او معلمان تنها به تدريس فرمولهاي بي خاصيت دروس مختلف مشغول بودند. هرگز به دانش آموزان روشهاي درست فكر كردن را آموزش نميدادند. از همين رو نسبت به درس و مدرسه بيتفاوت بود و هميشه در تمامي درسها چه در دوران ابتدايي و چه در دوران دبيرستان پائين ترين نمرات كلاس را دريافت ميكرد.
به هر ترتيبي كه بود دوران مدرسه را به پايان برد و براي تحصيل در رشته رياضي وارد دانشگاه «Queen » شد. در سال 1966 مدرك ليسانس خود را در اين رشته دريافت كرد و به دنبال شغلي مناسب افتاد. يكي از مهمترين و شاخصترين ويژگيهاي «Charles» كه از دوران كودكي تا به امروز همراه او بوده است و او به بهترين نحو ممكن از آن ياري جسته است، توانايي او در برقراري ارتباط اجتماعي قوي با ديگران ميباشد. روابط عمومي بسيار خوب او كه حتي امروز آن را علت اصلي موفقيتهايش ميشناسد سبب گشت تا در دانشگاه كلمبيا به عنوان برنامه نويس مشغول به كار شود. اينكه چطور جواني كه در تمام عمرش با كامپيوتر سر و كاري نداشته است چگونه مي تواند به عنوان برنامه نويس كامپيوتر دانشگاه كلمبيا استخدام شود خود سوالي است كه تنها جواب آن داروي قوي برقراري ارتباط مناسب با ديگران ميباشد.
با شروع كار و آشنايي با اصول اوليه آن دريافت كه نوعي علاقه فطري و دروني به اين وسيله و نحوه كار آن دارد. از همين رو با جديت فراوان به كار با آن جهت آموختن تمامي نكات ريز و درشت مشغول شد.
در مدت چهار سالگي كه در اين دانشگاه مشغول به كار بود به خوبي با نرم افزارهاي كامپيوتري آشنايي پيدا كرد و پس از آن تصميم گرفت نحوه تجارت با اين نرم افزارها را نيز بياموزد. از اين رو به عنوان مسئول فروش نرم افزار در يكي از بخشهاي كمپاني «Standard Data Corp» مشغول به فعاليت شد. با كسب تجربه در مورد نحوه كار نرم افزارها و همچنين چگونگي خريد و فروش آنها «Charles» در سال 1976 تصميم به بناي يك شركت نرم افزاري گرفت و نام آن را «Computer Associates» نهاد.
هنگامي كه «Wang» شركت كوچك «CA» را راه اندازي نمود هرگز تصور نميكرد كه فروشي معادل فروش امروزهاش يعني بيش از 25 ميليارد دلار در انتظارش باشد. او كه با جديت فراوان كار را آغاز نموده بود توانست با مديريت فوق العادهاش«CA» را به سومين كمپاني بزرگ نرم افزاري در دنيا پس از «Microsoft » و «Oracle» تبديل سازد.
جديت او در كار به حدي است كه تا به امروز با گذشت بيش از 60 سال از زندگياش هيچ كس جرات نكرده او را «chuck» و يا «Charlie» بنامد و اين در حالي است كه معمولا كساني كه نام «charles» را در شناسنامه خود دارند توسط اطرافيان با اين دو نام غير رسميتر خطاب ميگردند.
از ديگر ويژگيهاي او ميتوان به تعصب بيش از حد او در رابطه با بكارگيري اصول قديمي اقتصاد به جاي اصول نوين اشاره كرد. او عقيده دارد با بكارگيري اصول قديمي، ديگر رقباي بزرگ كه از اصول جديد تبعيت ميكنند نميتوانند شدت وحدت كار را تخمين زنند و يا ضربههاي مهلك اقتصادي وارد نمايند.
اما مهمترين معيار او در بكارگيري افراد و استخدام كار مندان، داشتن روابط اجتماعي قوي ميباشد. گفته ميشود كه حساسيت او نسبت به اين امر به قدري بالا است كه حتي كارمندان خود را از استفاده از e-mail هاي اينترنتي براي برقراري روابط با ديگران منع كرده است چرا كه به عقيده او اين فن آوري سود بخش در حال حاضر به نادرستي مورد استفاده قرار ميگيرد و مانعي بزرگ براي رويارويي مستقيم افراد با يكديگر محسوب ميگردد.
مطلب آخر اينكه اين ميلياردر چيني عليرغم سال ها دوري از وطن و زندگي در غرب ، همچنان وابستگي خود را به شرق حفظ نموده است و در حد توان براي پيشرفت اين قسمت از كره خاكي تلاش مينمايد. از جمله اقدامات او در اين زمينه ميتوان به كمكهاي فراوان او به انجمن آمريكاييهاي آسيايي و يا هداياي مالي او به دانشگاه نيويورك جهت احداث بخش فرهنگي آسيايي در اين دانشگاه اشاره نمود.
-
جان جانسون [مجلات متعدد و شبكه مخصوص سياه پوستان ]
مجله ابوني در سال 1985 چهلمين سالگرد خود را جشن گرفت. قسمت اعظم موفقيت آن به تلاش بنيانگذار آن، جان جانسون نسبت داده مي شود. جانسون در شهر آركانسو در خانواده اي فقير به دنيا آمد. او و مادرش بعد از مرگ پدرش در اتفاق بدي كه در يك كارخانه چوب بري رخ داد، راهي شيكا گو شدند.
او هنگام تحصيل در دانشگاه و كار براي يك شركت بيمه به عنوان ميراستار اعلاميه هاي شركت، به كار روزنامه نگاري علاقه پيدا كرد. زمانيكه او هنوز براي آن شركت بيمه كار مي كرد، ايده تأسيس يك روزنامه به نام دايجسب به سبك گفتار سياهها به ذهنش رسيد. او احساس كرد كه اغلب انتشاراتي كه توسط سفيد پوست ها اداره مي شود ، تصوير منصفانه اي از يك فرد متشخص سياه پوست ارائه نمي دهد.
جانسون متقاعد شد كه عقيده عالي مي باشد، اما از لحاظ مالي امكان اجراي آن طرح وجود نداشت. او نهايتاً مجبور شد تابراي به دست آوردن 500 دلار، اسباب و اثاثه مادرش را گرو بگذارد. با آن پول او توانست در سال 1942 نگرو دايجست را پايه گذاري نمايد. در آن زمان ا. 24 ساله بود.
نوآوري و روح كارآفريني جانسون از طريق به كار گيري استراتژي اداره نگرو دايجست به وسيله توزيع كنندگان آن عيان شد. او و دوستانش به تمام دكه هاي روزنامه فروشي مراجعه كردند و تقاضاي مجله نگرو دايجست كردند. بعد از تقاضاي كافي، عاملان فروش در دكه هاي روزنامه فروشي به توزيع كنندگان مراجعه كردند و خواستار آن مجله شدند. در مورد ديگر، زمانيكه آگهي دهندگان سفيد پوست از دادن آگهي هاي خود به آن مجله امتناع كردند، او در مورد سرگرمي ها و خواندني هاي مورد علاقه مارشال فيلد خرده فروش شيكاگويي مطالعه كرد و سپس با او قرار ملاقاتي گذاشت. در اين ملاقات او علائق فيلد را مورد بحث قرارداد و سپس او را متقاعد كرد كه هم به او آگهي بدهد و هم ديگران را براي دادن آگهي به او متقاعد نمايد.
او در سال 1945 بر مبناي موفقيت نگرودايجست مجله ابوني را تأسيس كردو او مجله لايف را الگوي خود ساخت و تماماً داستانهاي موفقيت آميز را چاپ مي كرد. جانسون توضيح داد كه : مجله ما هميشه بيانگر موفقيت و دستيابي به اهداف بوده است ما طي سالها تلاش همه چيز را دوباره تعريف كرديم. زمانيكه ما كارمان را شروع كرديم موفقيت در چيزهاي همچون داشتن يك ماشين بزرگ و خانه هاي مجلل و...خلاصه مي شد. اكنون ممكن است موفقيت در پروش يك خانواده، فائق آمدن بر عقب افتادگي نژادي يا فرستادن فرزندان خود به دانشگاه معنا يابد. هدف ما تأكيد شديد بر جنبه هاي مثبت مسائل مي باشد.
امروزه، ابوني بيش از يك ميليون تيراژ دارد و پايه انتشارات جانسون مي باشد كه شامل مجلات ديگري به نامهاي جت، باك استارز، ابوني، جي آر و يك ايستگاه راديويي مختص سياه پوستان در شيكاگو مي باشد. جانسون شعبه هايي نيز در ديگر مناطق دارد. يكي از شعبه هاي پر سود، شعبه اي مي باشد كه لوازم آرايش تبليغ مي كند، اين شعبه كه فشن فر نام دارد، در مقابل شركت هاي بزرگ تبليغ لوازم آرايشي كه تلاش مي كنند با پي بردن به مرز موفقيت جانسون بازار او به دست بياوردند، رقابت مي كند.
-
كری پكر [ثروتمندترین استرالیایی]
● «پكر» یكی از دوستان تامكروز، بازیگر مشهور هالیوود است
● «پكر» مالك قدیمیترین مجله استرالیای با نام The Bulletin است كه از سال 1880 تاكنون چاپ میشود
اما «روپرت مرداك» چند وقتی است كه شهروند آمریكا شده است. بههمین خاطر دیگر لازم نیست «كری پكر» نگران این مساله باشد كه آیا رقیبش از او ثروتمندتر است یا خیر. چون «پكر» كه همچنان شهروند استرالیا است، عنوان ثروتمندترین مرد استرالیا را نیز در اختیار دارد. «پكر» نیز همچون «مرداك» ثروتمند بودن را در فعالیتهای رسانهای میداند. «كری فرانسیس بولمورپكر» در 17 دسامبر 1937 در استرالیا بهدنیا آمد و سهامدار عمده شركت PBL یا Publishing and Broadcasting limited است. این شركت مالك شبكه تلویزیونی Nine Television Network و همچنین Australian concolidated press است كه پرفروشترین مجلههای استرالیا را عرضه میكند.
مقر اصلی Publishing and Broadcasting limited در سیدنی، پایتخت استرالیا قرار دارد. این شركت مالك 33 درصد كانال اسكای نیوز استرالیا و همچنین 25 درصد Foxtel است و 4 شبكه GTV-9melboum ، TCN-9sydney، QTQ-9Brisban و NTD-8 Darwin را در اختیار دارد. شركت PBL بهطور تقریبی 40 درصد از پرفروشترین مجلات استرالیا را از طریق Australian consolidated press عرضه میكند. شبكه تلویزیونی GTV-9 یكی از اولین شبكههای تجاری در ملبورن استرالیا است كه فعالیت خود را بهطور آزمایشی در 27 سپتامبر 1956 آغاز كرد. در سال 1956 میلادی GTV-9 كه هنوز فعالیت خود را بهطور آزمایشی آغاز كرده بود، برای رقابت با شبكههای ABV-2 و HSV-7 بازیهای المپیك ملبورن 1956 را روی آنتن برد. از معروفترین مجریان اخبار استرالیا، آقای برایان تیلور، در سال 1979 قراردادی با این شركت عقد كرد و او به مدت 20 سال به فعالیتش در GTV-9 ادامه داد. شبكه تلویزیونی دیگر “ Nine Network” ، كانال TCN-9 است. مجوز فعالیت این شبكه تلویزیونی یكی از 4 مجوز ابتدایی بود كه برای شبكههای تجاری در استرالیا صادر میشود. TCN-9 فعالیت خود را در 16 سپتامبر 1956 آغاز كرد. اولین برنامه این شبكه با عنوان «این تلویزیون است!» فعالیت خود را آغاز كرد و به مدت 14 سال از این شبكه پخش شد در حالیكه كار را با خیلی از چهرههای تلویزیونی استرالیا آغاز كرد. مالك اصلی این شبكه تلویزیونی، پدر میلیاردر فعلی استرالیا یعنی «فرانك پكر» بود. «فرانك پكر»در سال 1906 بهدنیا آمد و فعالیت خود را در حوزه نشر آغاز كرد. وی در اول می 1974 جان سپرد. شبكه تلویزیونی Nine Networks كه مالك كانالهای تلویزیونی یادشده است، شعار «هنوز شماره یك هستیم» را سر میدهد. پیش از این نام این شبكه نشنال تلویزیون نتورك بود و اكنون در شهرهای اصلی استرالیا همچون سیدنی، ملبورن، آدلاید ، پرث و ... فعالیت دارد. در حقیقت این شبكه معتبرترین و پربینندهترین شبكه تلویزیونی در استرالیا بهشمار میرود . Nine Networks معمولاً برنامههایی كه در خود استرالیا تولید میشود را روی آنتن میبرد اما برنامههای آمریكایی نیز كه در استرالیا طرفداران زیادی دارد، بخش قابل توجهی از برنامههای تلویزیونی كانالهای Nine Networks را به خود اختصاص دادهاند. ورزش كریكت از ورزشهای محبوب كشورهای مشتركالمنافع است و طرفداران زیادی در استرالیا دارد. Nine Networks حق پخش محلی كریكت را از اواخر دهه 1970 در اختیار دارد و توانسته است با نصب دوربینهای ویژه، در زمین كریكت، تحولی در پخش این مسابقات پدید آورد. Nine Networks همچنین پخش مسابقات لیگ ملی راگبی را منحصراً در اختیار خود دارد. یكی دیگر از شركتهایی كه در اختیار میلیاردر استرالیایی است ، Australian consolidated press كه بهخصوص از شركت مادر PBL است. این شركت در سال 1993 فعالیت خود را آغاز كرد و هفته نامه The Australion Woman’s Weekly كه یكی از هفتهنامههای پرطرفدار استرالیا است را عرضه میكند. “The Bulletin” مجله دیگر این شركت است و در حقیقت این مجله قدیمیترین مجله استرالیا بهشمار میرود چراكه از سال 1880 تاكنون در استرالیا عرضه میشود. «جیمز پكر» پسر میلیاردر استرالیایی پیشتر مالك شركت one Tel بود كه در سال 2001 اعلام كرد دیگر قادر به فعالیت نیست.
سقوط “oneTel” در می 2001 باعث شد PBL مبلغ 327 میلیون دلار استرالیا ضرر دهد. «جیمز پكر» در مجمع سالیانه PBL گفت كه از فروپاشی “oneTel” درسهای تلخی فراگرفته است هرچند كه بعدها منكر این مساله شد كه درآن كنفرانس هدفش عذرخواهی از نحوه مدیریتش در “oneTel” بوده است. در سال 1999 «جیمز پكر» كه آن موقع تنها 32 سال داشت با «جودی میرز» ، مدل شنا، ازدواج كرد اما این ازدواج چند سالی بیشتر بهطول نینجامید و آنها در ژوئن 2002 از هم جدا شدند. وی یكی از دوستان تامكروز، بازیگر نقش اول «ماموریت غیر ممكن» ، است. ثروتمندترین مرد استرالیا همچنین مالك كازینوی معروف ملبورن “Crown Casino” و چند قمارخانه استرالیا است.
-
استيون كين، استيوارت رزمن، جان فرس [سايت بازي
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هيچ وب سايتي ادعا نميكند: «صورتحسابهاي بانكي ما آنقدر سنگين هستند كه بايد با UPS ابلاغ شوند.» آماده كردن اين بسته ماهانه كاري تماموقت است، ولي حسابدار براي فهرست كردن سپردهها تمام صفحات را با دقت نميخواند. در عوض به چكهاي باطلشده رسيدگي ميكند كه تعدادشان به بيش از 3500 مورد در ماه ميرسد. آنهايي كه چكها را پشتنويسي كردهاند چه ميكنند؟ از سايتهاي وب بازديد ميكنند.
در Gamesville مردم به بازيهاي رايگان ميپردازند و جوايز نقدي ميبرند. توجه داشته باشيد كه اينجا كازينو نيست، بلكه محلي براي بازي در وب است كه از سوي آگهيدهنده پشتيباني ميشود و حضور در آن رايگان است. علاوه بر شركتكنندگان در مسابقه، شركت سازنده نيز از بازي پول درميآورد.
بازيها درمقياس بزرگ و با چند بازيكن در زمان واقعي انجام ميشوند. اگرچه اين برنامه ممكن است تقليدي به نظر برسد، ولي Gamesville منحصر به فرد است.
Gamesville تنها سايتي است كه به برندگان جايزه نقدي ميدهد و بيشترين تعداد برنده را دارد. از آنجايي كه بازيهاي Gamesville بدون سرمايه اوليه انجام ميشوند و بازيكنان هرگز شرطبندي نميكنند، يعني نه پولي با خود ميآورند و نه پولي از دست ميدهند، شركت در آنها قمار نيست.
مهمترين نكتهاي كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه Gamesville به هيچگونه انتقال برنامه، نرمافزار خاص، سختافزار خاص، و مرورگر خاصي نياز ندارد.
استيو كين، 35 ساله و از موسسان Gamesville (در كنار استيوارت رزمن و جان فرس) ميگويد: «ما تكنولوژي ديروز را امروز ارائه ميدهيم.» با آنكه تكنولوژي Gamesville جديدترين است آنها هميشه از آن براي تغذيه قديميترين نوع تكنولوژي استفاده ميكنند تا هركس كه بخواهد بتواند وارد بازي شود.
در ابتداي 1998، Gamesville بيش از 700000 كاربر ثبت نام شده (با 1300 كاربر جديد در روز) داشت كه دو بازي اول خود را اجرا ميكردند: BingoZone يا بازي شانس، و Picturama به عنوان يك سرگرمي مهارتي.
كين توضيح ميدهد: «برنده كسي است كه زودتر از همه سرنخهاي بازي را درست كنار هم قرار دهد.»
BingoZone همانطور كه تصور ميكنيد اجرا ميشود. هر 20 ثانيه گوي جديدي نشان داده ميشود. بازيكنان براي به دست آوردن آن دكمه Continue را كليك ميكنند. با استفاده از ماوس علامتهاي كارتهاي بينگو و گويها را برميداريد. وقتي براي اعلام يك شماره آماده شديد Bingo را كليك ميكنيد. اولين اعلام درست برنده ميشود. در هر بازي اگر بيش از شش بار Bingo را اشتباهي كليك كنيد، از ادامه بازي محروم ميشويد. در Picturama برنده كسي است كه زودتر از همه قطعات يك تصوير (معمولا مربوط به يك چهره سرشناس) را كنار هم قرار دهد و كلمه يا عبارتي درهم ريخته را درست حدس بزند.
طبق گزارشهاي داخلي، Gamesville هر روز 40000 بازيكن دارد. هربار كه متقاضي ارتباط برقرار ميكند يك بازيكن به حساب ميآيد. همين شخص اگر دوبار ارتباط برقرار كند دو بازيكن محسوب ميشود. هر مراجعه كننده به طور متوسط 27 دقيقه در سايت ميماند. بازيهاي بينگو 8 تا 10 دقيقه طول ميكشند و اجراي Picturama حدود 7 دقيقه زمان ميخواهد. هر نفر در يك دوره 18 ساعته ميتواند 45 بار بازي كند، ولي نه به طور همزمان.
كين ميگويد: «اين بازيها طوري طراحي شدهاند كه همزمان اجرا نشوند. ما بازيكنان را بين بازيها جابجاميكنيم. اين كار با ميان پرده انجام ميشود. نميخواهيم آنها بلافاصله از يك بازي به سراغ بازي ديگر بروند.» در طول ميان پرده آگهيهايي به نمايش درميآيند كه ميتوانند شامل سايت وب حامي مالي، صفحات ويژه، Shockwave، جاوا، و هرچيزي باشند كه آگهي دهنده ميخواهد. «ميان پردههاي ما معمولا دو تا چهار دقيقه طول ميكشند كه براي ارتباط با حاميان مالي كافي است، ولي براي خروج آنها از سايت كفايت نميكند. ما آنها را مدتي بيرون ميفرستيم، با اين حال قبل از شروع بازي بعدي دوباره وارد ميشوند.»
استفاده از آگهي اساس درآمد بالاي يك ميليون دلاري Gamesville را تشكيل ميدهد. آنها هزينه آگهي را از حامياني مانند شركتهاي عظيم سوني، پلي گرم، جي سي پني، مايكروسافت، AT&T، و پابلشرز كليرينگ هاوس، در كنار بيش از 20 شركت معتبر ديگر به دست ميآورند. اين شركتهاي حامي براي هر هزار بار مشاهده (CPM) حداقل 20 تا 30 دلار ميپردازند كه با شكلهاي ديگر حمايت معمولا 10 تا 20 دلار ديگر به نرخ پايه اضافه ميشود.
برخلاف بسياري از ناشران آن لاين كه از تركيب آگهي و سرمقاله به دلايل اخلاقي و ژورناليستي پرهيز ميكنند، Gamesville از آن استقبال ميكند.
كين ميگويد: «ما در استفاده از آگهي قابل به تفكيك نيستيم. حتي در خود بازي از آگهي استفاده ميكنيم. مثلا در آگهي فيلم مستربين، صورت بين را در گوشه كارت بينگو، تصوير ديگري از او را روي كارت، و يك بنر مستربين را هم در بالاي صفحه نشان داديم.»
اين جنون استفاده از تصوير بين آن قدر خوب در بازي تنيده شده كه به قسمتي از آن تبديل ميشود و از اين رو براي بازيكنان مزاحمت ايجاد نميكند. كين ميگويد: «بازيهاي آنلاين و نمايشهاي بازي ابزار بازاريابي كاملي هستند. درواقع فضايي هستند كه مصرفكنندگان و بازاريابها از حضور در آن خوشحال ميشوند.» به علاوه بعد از آن ميزان مواجهه با بين، بازديدكنندگان تمايل پيدا ميكنند نگاهي به سايت مستربين بيندازند.
شركتكنندگان در مسابقه كه خواهان جايزه نقدي هستند بايد هنگام ثبتنام، اطلاعات درست ارائه دهند. دقت اين اطلاعات با حجم پايين چكهاي برگردانده شده ثابت ميشود. از 25000 چكي كه Gamesville از آوريل 1996 صادر كرده است (يك چك در هر بازي براي 25000 بازي انجام شده) فقط يك تا دو درصد توسط اداره پست برگردانده شدهاند. كين ميگويد: «ما هميشه براي احتياط چك را در فايل قرار ميدهيم. معمولا 10 روز بعد نامهاي الكترونيكي دريافت ميكنيم كه درباره چك سوال ميكند. ما آن را با پاكت باطل شده قبلي ميفرستيم تا درستي كار خود را ثابت كنيم. تعداد كل چكهاي باقي مانده در فايل از ابتداي فعاليت ما تاكنون حدود 600 مورد يا حدود 5/2 درصد است. مبلغ آنها نيز تقريبا 17000 دلار يا در حدود 10 درصد ميشود.»
اين ميزان اندك چك برگشتي بر دقت بانك اطلاعاتي Gamesville دلالت ميكند علاوه بر نام، نشاني، و شماره تلفن از متقاضيان ثبتنام خواسته ميشود اطلاعاتي درباره تاريخ تولد، وضعيت شغلي، و تحصيلات خود ارائه كنند.
كين ميگويد: «حمايتكنندگان مالي از اين كار ما رضايت كامل دارند. ما هميشه از بازيكنان ميخواهيم اطلاعات مربوط به خود را براي دريافت جايزه به روز كنند.»
(Gamesville هيچ گاه اين اطلاعات را نميفروشد يا آنها را در امور غير مرتبط با سايت به كار نميبرد.) ثبتنامكنندگان اين اختيار را دارند كه گزينه Special notice offers را انتخاب كنند. 95% اين كار را ميكنند و متوجه ميشوند Yes گزينه پيش فرض است. در حال حاضر از اين فهرست فقط براي توزيع خبرنامه ماهانه The Gamesville Times استفاده ميشود.
به دليل دقت فوقالعاده بانك اطلاعاتي، Gamesville قادر است مخاطبان خود را به گروههاي مختلف تقسيم كند، و مثلا براي هر منطقه جغرافيايي آگهيهايي خاص همان منطقه نشان دهد. U.S.Lottery فقط در 34 ايالت قانوني است. بنابراين اگر اهل آلاباما باشيد آگهي بنر U.S.Lottery را نخواهيد ديد.»
اين تقسيمبندي جغرافيايي در آينده در پخش آگهيهاي زماني به Gamesville كمك خواهد كرد. «مثلا NBC ميتواند 30 دقيقه قبل از پخش يك برنامه خاص براساس محل پخش آگهي بخرد.» با آنكه ترافيك Gamesville هنوز در حدي نيست كه پخش آگهي از آن تاثيرگذاري وسيعي داشته باشد محيط توسعه آن بينهايت باارزش است.
با اين حال بايد در نظر داشت كه تعدادي از مراجعان Gamesville در مناطق جغرافيايي دورافتاده زندگي ميكنند. با وجود آنكه 95% مراجعهكنندگان ساكن آمريكاي شمالي هستند، 5% باقيمانده در 65 كشور از جمله صربستان، بريتانيا، استراليا و هند ساكنند.
تعداد مخاطبان خارج از آمريكاي شمالي زياد نيست، ولي ارزش اين بازيكنان در سرگرمي، تازگي و هيجاني است كه براي بازيكنان ديگر به همراه ميآورند- آگاهي از اينكه با شركتكنندهاي از سوئد يا آرژانتين مسابقه ميدهند در هر حال جالب است. كين ميگويد: «از نظر تجاري اين 5% هيچ ارزشي ندارد. در واقع بعضي از حاميان مالي از ما ميخواهند بازيكنان خارج از آمريكاي شمالي را به بازي راه ندهيم.»
اطلاعات دقيق مراجعه كننده در مواردي نيز كه Gamesville مجبور به انجام كار غيرآنلاين است به كمك آن ميآيد. كين ميگويد: «برخي فرمها را خودمان براساس اطلاعات ارائه شده توسط بازديدكننده پر ميكنيم. عكسالعمل آنها جالب است. بعضيها آن را نهايت لطف ما ميدانند، بعضي ديگر از آن تلقي ثبتنام خودكار ميكنند، تعدادي هم صرفا راحتي كار را ميپسندند.»
با وجود موفقيت چشمگير فعلي، Gamesville در آغاز مجبور بود براي متقاعدكردن آگهي دهندگان به مزاياي نوآوري خود در صنعت سرگرمي سخت تلاش كند. كين در توضيح موضوع ميگويد: «يكي از بزرگترين چالشهاي ما فروش بازيها در حجم انبوه و بازاريابي براي آنها به عنوان محتواي مناسب براي حمايت مالي بود. ما با تصور قراردادي از بازيهاي كامپيوتري هيچگونه نسبتي نداريم، با اين حال در گروههاي محتوايي ديگر مانند ورزش، سرمايهگذاري، اخبار، و سفر هم قرار نميگيريم. به اعتقاد من بازيهاي ما براي وب همان حكمي را خواهند داشت كه سريالهاي كمدي تك قسمتي با شخصيتهاي ثابت براي تلويزيون دارند.»
بيشترين موفقيت Gamesville در زمينه آگهيدهي با موتور جستجو به Lycos مربوط ميشود كه در آن كلمه كليدي games را خريده است.
كين آشكارا ميگويد: «سعي ميكنيم بريك مبناي در حال پيشرفت حضور خود را حفظ كنيم. ما يك دسته آگهي بنر را براي مدت يك هفته نميخريم، بلكه يك ميليون براي شش ماه ميخريم. نرخهاي كليك ما معمولا 1 تا 2 درصدي هستند. ولي فقط روي كليكها حساب نميكنيم. كليكها فوقالعادهاند اما راههاي ديگري هم وجود دارند.»
علاوه بر موتورهاي جستجو، بنرهاي Gamesville را درسايتهاي سرگرمي مكمل از قبيل The Bingo Bugle, Hollywood Online, The Hub, Entertainment Asylum و Gambling.com نيز ميتوان يافت. نتايج اين سايتها درست مانند نتايج موتورهاي جستجو است.
-
ردكوم [میلیاردر خبرساز]
«میخاییل خودوركوفسكی» یكی از میلیاردرهای روس است كه دست روزگار وی را به زندان افكنده است. در حقیقت او ثروتمندترین مرد روسیه بود كه به جرم فساد مالی راهی زندان شد. اخیرا یكی از همسلولیهای میخاییل از زندان آزاد شده است و درباره زندگی میخاییل در زندان حرفهایی برای گفتن دارد.
هم سلولی خودوركوفسكی میگوید: او به جای آنكه لباسهایش را برای شستوشو به كارمندان زندان بدهد، ترجیح میدهد دور بیاندازد و یك دست لباس نو بگیرد.
همچنین زمانی كه خوراكی میخرد، برای دو هم سلولی دیگرش نیز تهیه میكند و در كل فردی اجتماعی است. «پیوتر شچدروف» مدعی است كه زمانی با میخاییل خودوركوفسكی هم سلولی بوده است، اما وكیل میلیاردر روس میگوید كه موكلش به یاد ندارد این فرد هم سلولی وی بوده باشد، چرا كه اصولا در طی 20 ماهی كه در زندان به سر برده با افراد بسیاری در زندان هم سلول بوده است. زندان فدرال نیز در لحظهمخابره این خبر هنوز ادعای پیوتر را تایید نكرده است. شچدروف با اعلام این سخنان به رادیو «اخوموسكوی» ادعا كرد از ماه جون تا سپتامبر سال گذشته با خودوركوفسكی هم سلولی بوده و در این مدت در زندان ماتروسكایا تیشینا دوران حبس خود را گذرانده است. قوانین زندان فقط اجازه میداد كه زندانیان دوبار در سال از لباسهای نو بهرهمند شوند اما خودوركوفسكی خیلی بیشتر از لباسهای نو استفاده میكرد. شچدروف میگوید: «روتختیهای خودوركوفسكی از كیفیت بالایی برخوردار بودند و بیشتر قرمز گیلاسی و یا آبی تیره بودند و هر هفته آنها را عوض میكرد. او به غذای زندان هم لب نمیزد و ترجیح میداد تا از موز، سیب و پرتقال كه خانوادهاش هفتهای دوبار برایش میآورند استفاده كند. او معمولا هفتهای یك بار گوشت میخورد.» میلیاردر روس به گفته هم سلولی سابقش- كه هنوز معلوم نیست كه آیا راست میگوید یا نه- پول غذای هم سلولیهایش را كه از بوفه زندان خریداری میكردند به علاوه هزینه استفاده از باشگاه زندان را پرداخت میكرد. شچدروف، میخاییل را مردی خوش خنده نامیده كه همیشه حرفی برای گفتن دارد. به گفته وی خودوركوفسكی درباره ادبیات، هنر، فلسفه، دین و سیاست در زمانی كه او هم سلولیاش بود صحبت میكرد و به خواندن رمانهای بوریس آكونین علاقهمند بود. افكار عمومی روسیه بر این باور است كه مجازات خودوركوفسكی نه به خاطر فساد مالی بلكه به خاطر مخالفتهای وی با سیاستهای كرملین و نیز جاهطلبیهای او در بخش اقتصاد بوده است. میلیاردری كه امروز قصد معرفی وی را داریم، همچون خودوركوفسكی طی چند روز اخیر خبرساز بوده است. «بیلی جومكوم» متولد 1927 در ایالت تگزاس آمریكا، موسس شركت ردكوم آتوموتیو گروپ یكی از موسسان ارتباطات كلیرچنل مالك قبلی San Antonio Spucs، Denver Nuggets و Minnesota Vikings،بوده است. شركت Clear Channel-Communications در بخش رسانهها فعالیت میكند و مركز آن در ایالات متحده واقع است. این شركت در سال 1972 تاسیس شد و بیشتر به راهاندازی كانالهای رادیویی و برگزاری كنسرتهای متنوع شهرت دارد. این شركت بیش از 1200 كانال رادیویی با موج FM و AM و همچنین 30 كانال تلویزیونی در ایالات متحده دارد. به علاوه شركت مذكور در كشورهای دیگر جهان نیز فعالیت میكند. Clear Channel در زلاندنو، مكزیك، نروژ و استرالیا مالك چندین كانال رادیویی است و در كشورهای سوییس، لهستان، شیلی، برزیل و ایتالیا شركتهای تبلیغاتی دارد. پس از حادثه 11 سپتامبر، این شركت لیستی از 150 ترانه را در بین زیرگروههای خود منتشر كرد تا از پخش آنها جلوگیری شود اما این لیست خیلی زود در اینترنت انتشار یافت و كاربران به دانلود كردن آن ترانهها روی آوردند.
گفته میشود در این لیست ترانهای از «جان لنون» نیز قرار داشت كه مضمون ترانه درباره صلح و نوعدوستی در بین اقوام مختلف جهان است. هر چند خیلی از شبكههای رادیویی به لیست منتشر شده اعتنایی نكردند و به پخش آن ترانهها روی آوردند. گروه موسیقی دیكسی چیكز در یك شوی انگلیسی، سیاستهای بوش را مورد انتقاد قرار داد، این عمل دیكسی چیكز باعث شد تا Clear Channel محافظهكار از پخش ترانههای این گروه جلوگیری كند. هر چند مسوولان شركت ادعا میكنند كه این اقدام از سوی مسوولان شبكههای رادیویی صورت گرفته و دستوری از روسای این شركت درباره ممنوعیت استفاده از ترانههای دیسكی چیكز در كار نبوده است. تیم بسكتبال Denver Nuggets كه بیلی جو مالكیت آن را بر عهده داشت، در شهر دنور و ایالت كولورادو قرار دارد. این تیم NBA در سال 1967 تاسیس شد. تیم فوتبال Minnesota Vikings نیز از ایالت مینسوتای آمریكا است و عضو لیگ NFL این كشور است. این تیم در سال 1961 تاسیس شد و در سال 1961 به قهرمانی لیگ NFL دست پیدا كرد. اما خبرگزاری آسوشیتدپرس چند روز پیش از اقدام انسان دوستانه مرد میلیارد دلاری آمریكا خبر داد. «ردكوم» كه طبق آخرین برآوردهای به عمل آمده ثروتی معادل 1/1 میلیارد دلار دارد، مبلغ 30 میلیون دلار برای توسعه تحقیقات به دانشگاه پزشكی تگزاس اهدا كرده است. این مبلغ به مركز تحقیقات سرطان آندرسون دانشگاه تگزاس داده شده و قرار است در این دانشگاه مجموعهای از 6 ساختمان تاسیس شود كه هزینه احداث آن 500 میلیون دلار خواهد بود. نام این مجموعه «رد و چارلین ردكوم» خواهد بود. انتظار میرود زمان بهرهبرداری از این مجموعه، سال 2008 باشد. مجموعه «رد و چارلین ردكوم» در شناسایی زودرس سرطان در بیماران و معالجه آنها فعال خواهد بود.
-
ريچارد لستر ، سالي لستر [سايت سوار كاري
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگر يك سايت بازرگاني داشتيد از كداميك از موارد زير صرف نظر مي كرديد ؟
الف- ارائه عناصري از قبيل تصاوير و برنامه نويسي.
ب- جلب و توجه مخاطباني كه 85 % آنها هنوز آن لاين نيستند.
ج) دادن پيوند به همه سايت هاي رقيب.
د- همه موارد فوق.
باور عمومي پاسخ «د» را ديكته ميكند. ولي اين ديدگاه براي ريچارد لستر ، 32 ساله، و مدير خدمات اينترنتي HorseNet ارزشي ندارد. او عقل متعارف رابه چالش گرفته و با گنجاندن همه موارد فوق در برنامه خود به نتايج خيره كننده اي رسيده است.
او در توضيح ميگويد: « ما به همه رقباي خود پيوند مي دهيم ، هر چند كه ممكن است در عوض به ما پيوندي ندهند. به نظر من تعداد بازديدكنندگان از سايت براي همه سايتهاي بزرگ مربوط به اسب يكسان است. مسئله اين است كه آنها بعد از چه مدت دوباره مراجعه مي كنند.»
تا امروزه پيش نيامده است كه HorseNet به درخواست پيوند تا زماني كه محتواي آن به سوار كاري مربوط است جواب رد بدهد. لستر ميگويد : «كار ما تامين اطلاعات مفيد براي مراجعه كنندگان است . بر اساس اين معيار ارائه پيوند قسمتي از كار محسوب ميشود .»
سايت فعلي وارث معنوي HorseNet اوليه است. در حال حاضر چيزي از شكل گذشته سايت وجود ندارد و حتي مدل تجاري آن تغيير كرده است. HorseNet يك سايت تركيبي واقعي است كه در آمدهاي آن از سه منبع تامين ميشود: محتوا، معامله، خدمات جنبي .
زماني كه HorseNet در دسامبر 1994 با هزينه 500 دلار راه اندازي شد لستر 28 سايت مربوط به اسب پيدا كرده بود. امروز او ميگويد هزاران سايت از اين دست وجود دارد . آنها در روزهاي عادي پذيراي بيش از 4000 بازديد كننده هستند كه نيمي از آنها را زنان 13 تا 50 ساله تشكيل ميدهند. لستر خاطر نشان ميكند: « HorseNet اولين و مهمترين اجتماع اينترنتي علاقمندان سواركاري است.»
پيشتازي HorseNet نتيجه ارائه محتواي مفيد و به روز ، در تركيب با طراحي جذاب و پاسخگويي مناسب به نيازهاي علاقمندان اسب شامل سواركاران مبتدي و حرفهاي صاحبان اسب، و دوستداران اسب در سراسر دنيا است. اين سايت حتي توجه كساني را جلب مي كند كه در عمر خود اسب را از نزديك نديدهاند.
لستر ميگويد: «يكي از امتيازهاي HorseNet كه من بيشتر از همه ميپسندم آن است كه اسب را نزد كساني مي برد كه اسب ندارند يا نميتوانند بخرند . من چيزهاي محاوره اي زيادي براي آنها طراحي ميكنم از جمله اتاقهاي گپ زني.»
بيشتر بازديدكنندگان وقت خود را به طور مساوي بين همه قسمتهاي محتوايي HorseNet تقسيم ميكنند، و كمي زودتر از قسمتهاي ديگر به قسمت اخبار و تابلوهاي پيام ميپردازند. آگهي هاي نيازمندي نيز كه هزينهاي ندارند فوق العاده پرطرفدار هستند. لستر ميگويد : «ما هميشه نيازمنديها را محتوا در نظر گرفتهايم . به همين دليل است كه رايگان هستند. اين آگهيها را مثل روزنامهها دستهبندي ميكنيم تا خواندشان راحت شود. »
دليل اينكه لستر ميتواتد آگهي نيازمنديها را رايگان ارائه كند آن است كه ارائه آنها مانند بخش اعظم محتواي HorseNet شامل رويدادها و نمايشگاههاي اسب، نتايج آنها، و اخبار منتشر شده فرايندي كاملا خودكار است. به همين دليل است كه لستر ادعا مي كند: «كار بران واقعي در 24 ساعت شبانه روز محتواي سايت را شكل ميدهند.»
با آنكه بازديد كنندگان محتوا را ميسازند ، بيشتر قسمتها از طريق آگهي دهي و حمايت مالي پشتيباني ميشوند. 40 % در آمد HorseNet ازاين طريق حاصل ميشود..يك بنر 144*144 پيكسلي (معادل 2 اينچ در هر طرف ) در صفحه خانگي HorseNet از 200 تا 500 دلار (بر چسب محل صفحه ) قيمت دارد. هر چه صفحه جلوتر باشد هزينه هم بيشتر است. HorseNet همچنين به ارائه بنرهاي " run of site" ميپردازد كه ميتوانند فقط 75 دلار در ماه قيمت داشته باشند و حداقل زمان آنها دو ماه باشد. حمايت مالي قسمتهاي كليدي مانند اطلاعات دامپزشكي و تقويم رويدادهاي HorseNet از 2000 دلار شروع ميشود. HorseNet به طور متوسط 40 حمايت كننده مالي دارد . تعدادي از موفق ترين حاميان عبارتند از : Vait-Flex Nutrition (ويتامينها و مكملهاي سوار كاري )، Norfields (كالاهاي مغناطيس درماني )، و Buckeye Nutrition.
علاوه بر ايجاد محتوا، بخش ديگري از هزينه HorseNet از ساخت و ميزباني سايتهاي دامپزشكي تامين ميشود . اين سايتهاي وب 20% از درآمد را شامل ميشوند. بيشتر سايتهاي ايجاد شده توسط HorseNet به ميكروسايتهاي داراي پيوند از داخل HorseNet تبديل ميشوند كه از URL اين سايت استفاده ميكنند، مانند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
. HorseNet بيش از 100 نمونه از اين ميكروسايتها ساخته است.
خريداران ميكرو سايت و خريداران آگهي با HorseNet نفع بيشتري ميبرند چون اين شركت ميداند چگونه براي خدمات و سايتهاي دامپزشكي بازاريابي كند. لستر ياد آوري ميكند: «ميانگين هزينههاي ميزباني و هزينههاي ديگر ما به حدود 160
دلار در ماه مي رسد كه شش برابر بيشتر از هزينههاي ISP محلي است . ولي مردم سرويس به مراتب بيشتري دريافت ميكنند كه شامل طرح بازاريابي هم ميشود. اگر كسي بخواهد در سايت ما 5000 دلار خرج آگهي كند برنامهاي براي همراهي با او طراحي ميكنيم .»
با وجود اين ارقام بهتر از متوسط ، لستر تاسف ميخورد كه چرا از ابتدا براي خدمات مربوط به سايت مانند ايجاد و به روز رساني قيمتهاي منصفانه بالاتري در نظر نگرفت تا مثلا هزينه ها را دو تا سه برابر حساب كند.
HorseNet علاوه بر حمايتهاي محتوايي، آگهي دهي و ساخت ، سرويسهاي ديگري هم دارد . مثلا هر كس – بازرگان يا مصرف كننده – مي تواند با پرداخت 9 دلار در ماه يك آدرس پست الكترونيكي (name@horsenet.com) HorseNet داشته باشد.
يك منبع در آمد ديگر به سرويسهاي گپ زني بازرگاني مربوط است كه ميخواهند از اين رسانه محاوره اي سود ببرند و لي يا از مهارت كافي براي انجام مستقل كار برخوردار نيستندو يا ترجيح ميدهند كار را به ديگران واگذار كنند.
سرويسهاي گپ زني ساعتي فروخته مي شوند و قيمتها با هر ساعت 300 دلار شروع ميشوند (HorseNet در قراردادهاي بلند مدت تخفيف كلي ميدهد. اين گپ زني از نظر فني به وسيله يكي از كاركنان HorseNet اداره ميشود و در ميكرو سايت HorseNet شركت ميزبان اتقاق مي افتد.
به عنوان مثال يك شركت مكمل ويتامين گپ را با موفقيت در برنامه بازاريابي خود گنجاند. هدف اين بود كه دامپزشكان را به سايت خود بكشانند . لستر ابتدا پيشنهاد كرد كه در يك مجله دامپزشكي آگهي دهند واعلام كنند كه اولين دوشنبه هر ماه يك گفتگوي ميزباني شده برگزار ميكنند. ساعت اول اين گفتگوها مانند ميزگرد كنفرانس با پرسش سوالهاي فني از يك كارشناس ميگذرد، و در ساعت دوم به دامپزشكان اجازه داده ميشود درباره هر موضوعي كه ميخواهند صحبت كنند.
در مورد اين شركت تعداد دامپزشكاني كه در گفت و گوها حضور مييابند از 10 تا 1000 نفر متغيير است و به طور متوسط به 40 نفر ميرسد . به گفته لستر تعداد شركت كنندگان با ميزان آگهي در تناسب كامل است. مجموع هزينه هاي اين شركت
توليد ويتامين ، با احتساب آگهي ، براي هر گفت و گو به 1000 دلار ميرسد . ولي اين هزينه اي است كه لستر اصرار دارد بگويد ارزش آن بعد از پرداخت روشن ميشود .
او ميگويد: «به هزينه فرستادن يك نفر بازارياب نزد هر يك از اين 40 نفر فكر كنيد در نظر بگيريد كه دو ساعت از وقت اين دامپزشكان براي شركت د ربحث گرفته ميشود . »
ضلع سوم مثلث رآمد HorseNet معامله است . HorseNet 2000 كالا از جمله زين ، ميخ سر پهن ، مكملهاي تغذيهاي، لباس و اسباب بازي (شامل اسب چوبي )دارد . اين شركت از زمان آن لاين شدن بيش از 5000 سفارش انجام داده و ا زميانگين سود 40 % برخوردار بوده است. اولين سفارش آنها سه نوار ويدئويي آموزشي با قيمت 150 دلار بود . قيمت سفارشهاي فعلي نيز در همين حد است ، ولي گاهي سفارشي ستثنايي دريافت ميكنند كه طبيعتا قيمت بالاتري دارد .
-
مطالب قشنگ و مفیدی بود
لطفا ادامه بدهید ...
هر کس مطالب دیگری در مورد میلیاردرها داره اینجا بنویسه
خدا رو چه دیدی !!! شاید ما هم یه روزی میلیاردر شدیم !!!
-
تشکر... تشکر...
برای تحقیق درس کارآفرینی خیلی به درسم خورد..
مرسی.
-
خیلی ممنون از شما
من هم برای درس کار آفرینی استفاده کردم
فردا صبح هم باید کنفرانس بدم
-
خیلی عالی بود
استفاده می بریم