اگه مایه دار باشی خوش میگذره
وگرنه همش ک* کلک بازیه. مشکل همینه:laughing:
Printable View
اگه مایه دار باشی خوش میگذره
وگرنه همش ک* کلک بازیه. مشکل همینه:laughing:
والا من چندتایی دوست دختر داشتم تو دوران دانشگاه دو تاشون که بعدا فهمیدم کلا کارشون این بود که دوست دختر مردم باشن به همه پامیدادن
به یه نفر هم شدیدن علاقه مند شدم که متاسفانه بهمدیگه نرسیدیم و ایشون الان سه تا دختر بچه داره و برای منم کلی حسرت و خاطره مونده فقط
اگه میتونی درگیر احساسات نشی مشکل خاصی نداره ولی اگر احساساتی هستی بنظر من تا وقتی که شرایط اولیه مثل سربازی و درامد رو نداری دنبال این چیزها نباش
من اگه برگردم دوباره عاشق همون دختر میشم حتی اگه صدبارم شکست بخورم ولی دیگه با هیچکس جز اون دوست نمیشم
شما نشستی مثل اخبار حال و روز طرفو پیگیری میکنی ، اون داره تو بغل یکی دیگه خوش میگذرونه...نقل قول:
خودتو گول نزن اگر اونم همینقدر بهت فکر میکرد الان سه تا ردیف نکرده بود. زن ها هم مثل مردها اگر نخوان تو رابطه نمیمونن چه برسه به اینکه جوحه کشی راه بندازن.
شما که از اول و آخر این داستان خبر نداری که انیجوری قضاوت میکنینقل قول:
من نگفتم ایشون هم هنوز عاشق منه
این دلبستگی من مربوط به همون دوران من هیچوقت دیگه پیگیرش نبود تا همین یکی دو هفته پیش
تو این سالها بارها خوابش رو دیدم با اینکه اصلا تو طول روز بهش فکر نمیکنم
مگه ننوشتی اگر باز بارها شکست بخوری، بر میگردی بهش؟نقل قول:
مگه نمیگی سه تا بچه داره؟
مگه نمیگی حسرت و خاطره باقی مونده؟
خب بنظرت باید چطور قضاوت کرد ؟ بهر حال صلاحتو خودت میدونی...موفق باشی
بنظرم نباید احساسات کسی رو قضاووت کرد...نقل قول:
اگه نوشتم بازم شکست بخورم برمیگردم چون بنظرم ارزشش رو داشت که دوباره تلاش کنم
حسرت و گه چرا بهم نرسیدیم برام مونده خاطره رو هم که دیگه همه دارن
من فکر میکنم هر کسی تو زندگیش ممکنه چنین مسائلی رو تجربه کرده باشه ولی برای بعضیا به قیمت آیندشون تمام میشه. یکی از آشناهای ما عاشق یه خانمی بود که شب خواستگاری بخاطر مشکلاتی که پیش اومد قضیه بهم خورده بود. اون دختره با پسر عمه خودش ازدواج کرد و این آشنای ما مجرد موند و البته حرفای شما رو عیناً تکرار میکرد.نقل قول:
اون خانم بچه دار شد و گهگاهی به این آشنای ما سر میزد و کلا یجورایی فکر اینو مشغول کرده بود. آخرین بار شنیدم گفت طرف با شوهرش مهاجرت کرده و رفته.
این آشنای ما هم سنش بالا رفت، اون چهره و استایلشو از دست داد. سه سال پیش مادرش فوت شد و یجورایی خیلی تنهاتر شد چون پدرش آدم جالبی نبود.
حدود دو ماه پیش دیدمش گفت دعوا کردیم پدرم از خونه بیرونم کرده و الان تو مغازه میخوابم. بهش گفتم چند سال بعد ازدواج اون خانم نشستی گفتی یا اون یا هیشکی و فلان و بهمان. اگر ازدواج میگردی شاید الان اوضاعت بهتر بود. خودشم قبول داشت راهو اشتباه رفته.
و همینطور یکی دیگر از اقوام ما که خانمه وقتی فهمید این هنوز میخوادش خیلی راحت باعث شد پول دو تا خونه ویلایی از دستش در بیاد ، اونم کی؟ کسی که از ده دوازده سالگی روی پای خودش ایستاده بود و هر چی داشت از تلاش خود بود.
واسه همینم من یوقتایی ببینم یکی مسیر رو اشتباه میره یا فکرش تو گذشته جا مونده بهش یه تلنگری میزنم. حالا اگر فکر کردی قضاوته شرمنده ، ولی بنظرم باید خیلی بیشتر از گذشته بفکر خودت باشی.