همین "چه خورم صیف و چه پوشم شتا" است که باعث شده ما از غارها بیرون بیایم و تمدن عظیم رو ایجاد کنیم، این همه پیشرفت علمی کنیم و ... . اگه بحث همین "مصرف گرایی" نبود، فشاری هم برای تولید وجود نمی داشت. هیچ وقت تولیدی نیست اگر مصرفی نباشه و هر چقدر مصرف بیشتر باشه (و تقاضا برای مصرف بیشتر باشه)، سرعت پیشرفت هم بیشتر خواهد شد. شاید شما بگید پیشرفت مهم نیست، ولی اجازه بدید سایرین نظرشون چیز دیگه باشه... بطور مثال من ترجیح میدم در این چرخه تولید و مصرف باشم ولی اگه در 60 سالگی آلزایمر گرفتم یک راه درمان برای این بیماری داشته باشیم.
وقتی به مصرف گرایی در سیستم های اقتصادی انتقاد وارد میشه منظور صرفا مصرف گرایی بدون تولید است (نمونه کشور عزیز ما). وگرنه شما نگاه کنید کشورهایی که بیشترین تولید رو دارن، بیشترین مصرف رو هم دارن و این چرخه به هم متصل است.
و البته منظور سعدی از اون شعر به کل چیز متفاوتی است. بحث سعدی درباره تلاش و زحمت است یا خدمت به امیر و نه مصرف گرایی و مصرف کردن.