-
من همیشه دلم می خواست....مدال طلای المپیک تو رشته ی تکواندو رو بگیرم:n26:می تونم بگم بزرگترین آرزوم از بچگی همین بود...
که البته به خاطر آسیب دیدگی اصلن نشد برم سراغش
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...امیدوارم تیراندازی بتونم به این هدف برسم.....
همیشه دلم می خواست کتاب بنویسم....چند صفحه ای هم نوشتم دیگه رها کردم:n02:رمان تخیلی بود...اصن هری پاتر رو من اول داشتم می نوشتم داستانش رو ازم دزدیدن:n02:
همیشه دلم می خواست دو سه تا ایده ی انیمیشنی که تو ذهنم بود رو بسازم....بعد باهاشم اسکار بگیرم:n02:..فعلن که محقق نشده تا ببینیم چی میشه....
-
همیشه دلم میخواست مثل سوپرمن پرواز کنم:n31::n31::n31:
-
رویاهای من قریه ایست قدیمی ... اما دستی زرد آتش زد بر این قریه ی من ... قریه من رویای من بود ... آن چشمه خوب دنیای من بود ...
-
همیشه دلم میخواست واسه یه بارم که شده از اول ترم درس بخونم ولی هر بار قرار شد از شنبه بخونم، شنبه ها میومدن و میرفتن و اخرشم میشد ایشالا از ترم دیگه ...
همیشه دلم میخواست یه بارم صب زود بیدار شم درس بخونم. شب زود میخوابیدم ولی صب که قرار میشد بیدار شم زیر پتو یه برنامه میچیندم از ساعت 9 تا یک بشینم بخونم نیم ساعت ناهار از یکو نیم تا 9 بشینم یه سره بخونم. ولی ده بیدار میشدم تا 11 صبونه میخوردم تا میخواستم درس بخونم ناهار باید میخوردم، دوباره با خودم عهد میکردم که فردا ساعت 6 بیدارم :دی
همیشه دلم میخواست امتحانا رو جوری بدم که معدلم زیر 18 نیاد ولی هر دفه اولین امتحان یه جوری بود که تمام برنامه هامو بهم میریخت :n02:
-
دلم میخواست ماهی 30-40 میلیون درآمد داشتم
-
همیشه دلم میخواست فوتبالیست معروفی بشم. مثلا تو لیگ اسپانیا یا انگلیس بازی کنم ،یا تیم ملی... از یک جهتم دلم میخواست برنامه نویس ماهری بودم ک برنامه منوشتم مثلا استخدام شرکتای خارجی (مایکروسافت ، گوگل) از این راه پول خوبی در بیارم! یکی دیگه هم این بود که همیشه دلم میخواست سرعت اینترنت بالایی داشته باشم که دیگه الان بهش دست پیدا کردم!:n02:
-
واقعا همیشه میخواستم متنی که یبار پشت یه پیکان خوندم برام عملی میشد...کاش دنیا دنده عقبی داشت...
-
همیشه دلم میخواست کسی که حالم را میپرسد به یک خوبم ساده اکتفا نکنم و چک لیستی را از بالا تا پایین پر کنم با رسم شکل و نمودار....
-
1. از بچگی ها دوست داشتم خونه مون طبقه دهم یه خونه باشه، توی تراس یه تلسکوپ داشته باشم بعدش هر شب بعد شام برم باهاش ستاره ها رو نگاه کنم
اما چه کنم که نه خونه مون طبقه دهمه نه تراس داره نه تلسکوپ دارم:n02:
2. از بچگی دوست داشتم فوتبالیست بشم چند سال پرسپولیس بازی کنم، بعد برم آث میلان!
پ.ن: همینطوری که داشتم برای بقیه رو میخوندم کلی از علاقه های بچگیم اومدن تو ذهنم ولی الان که اومدم بنویسم هیچی یادم نمیاد:n27:
-
از بچگی دوست داشتم و دلم میخواست، نویسنده بزرگی بشم. از هشت سالگی تقریبا هر شب داستانای کوتاه مینوشتم.
گرچه در اون زمان علاقه زیادی به کشتن تمام کاراکترام داشتم. :دي
ولی بعدها به خاطر قرار گرفتن تو محیط ورزش، و بعد از سالها تلاش، بهم تلقین شد که باید قهرمان بشم، از این مسابقه به اون مسابقه، استرس، هیجان، فشار ...
استانی، کشوری، انتخابی و... و بارها هم شدم ولی هر بار میدیدم این چیزی نیست که دلم میخواست و چیزی که میخواستم نشدم و نبودم و نیستم.
چون من همیشه دلم میخواست نویسنده بشم...
و چیز دیگه ای که همیشه دلم میخواست، بازی کردن تو تیم پرسپولیس بود :دي و فقط دروازه بان.
البته اون زمان فقط 8-7 سالم بود و این یکی دیگه فقط مخصوص دوران بچگیِ من ـه :دي